درخواست های کثیف شوهرم از شب اول عروسی شروع شد و مرا هر شب..!
سایر منابع:
سایر خبرها
خانمم مدام به من شک داشت و میگفت با یکی رابطه دارم و.../ آخرش مچ خودش رو با یک مرد گرفتم و...
همسرم هیچ گاه برای خرید لوازم منزل یا فروش لوازم قدیمی از من اجازه نمی گرفت تا این که حدود چهار سال قبل یک گوشی هوشمند خرید و با ورود به شبکه های اجتماعی روزگار مرا سیاه کرد از آن روز به بعد با حجاب و آرایش نامناسب پشت فرمان می نشست و برای تغییر دکوراسیون منزل پول های زیادی را هزینه می کرد. دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را ...
تعریف های فروشنده لباس زنانه مرا به گرداب نیستی کشاند/ تا به خودم آمدم دیدم باهاش رابطه نامشروع پیدا ...
مرد جوان با حضور در کلانتری از همسرش به دلیل خیانت به او و رابطه نامشروع با یک مرد که فروشنده لباس بود شکایت کرد. دختر جوانی که با شکایت همسرش مبنی بر خیانت زناشویی به کلانتری ارجاع داده شده بود جهت بررسی به دایره مشاوره و مددکاری هدایت و داستان زندگی خود را اینگونه بیان کرد: در دوران کودکی گاهی توسط یکی از پسرهای فامیل که از من بزرگتر بود مورد اذیت و آزار واقع می شدم و با توجه به ...
زودتر از سرکار به خانه رفتم و وقتی به اتاق خواب رسیدم شوهرم و ...!
حالت قهر خارج شدم، اما او که مرا دور می دید خانه ام را به لانه مجردی تبدیل می کرد و به رفیق بازی هایش ادامه می داد. بارها اورا با دختران بد حجاب و در حال کشیدن قلیان در کافه ها دیدم. حالا هم از کرده خودم پشیمانم و می خواهم از او طلاق بگیرم. با اظهارات این زن درخواست طلاق از سوی او صادر و برای شوهر وی فرستاده شد. ...
جنایتی که با شیر یا خط رقم خورد/ مرا اعدام کنید،تحمل زندان را ندارم
و با گذشت حدود یک ماه از قتل، عامل اصلی این جنایت لب به اعتراف گشود و مهر سکوت را شکست. روز گذشته متهمان به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده و جزئیات ماجرای قتل و نقشه آن را برملا کردند. همسر مقتول در تحقیقات گفت: مهندس کامپیوتر هستم و چند سال قبل در ترکیه درس خواندم و وکیل شدم. من یک نابغه هستم اما شوهرم اجازه نداد که به درسم ادامه دهم. از پدری روس و مادری ایرانی ...
زودتر از سرکار به خانه رفتم و وقتی به اتاق خواب رسیدم شوهرم و ...!
.... چند بار از خانه با حالت قهر خارج شدم، اما او که مرا دور می دید خانه ام را به لانه مجردی تبدیل می کرد و به رفیق بازی هایش ادامه می داد. بارها اورا با دختران بد حجاب و در حال کشیدن قلیان در کافه ها دیدم. حالا هم از کرده خودم پشیمانم و می خواهم از او طلاق بگیرم. با اظهارات این زن درخواست طلاق از سوی او صادر و برای شوهر وی فرستاده شد. منبع: آخرین خبر ...
رابطه شیطانی معلم خصوصی با مادر شاگردش منجر به قتل شد
زرین تاج و یک مرد جوان به نام امید پی برد. به این ترتیب امید 26 ساله بازداشت شد و به کشتن عسگر به خاطر علاقه به زرین تاج و با همدستی برادرش امیر و دوستش احمد اعتراف کرد. امید به اتهام جنایت و امیر، احمد و زرین تاج به اتهام معاونت در قتل در شعبه 113دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در آن جلسه قیم سه فرزند قربانی برای متهمان اشد مجازات خواست و مادر عسگر نیز درخواست ...
صمیمانه با نخستین جراح زن در ایران
اجازه نداد از او و مطبش عکس بگیرم. دکتر فاطمه روحی جمال چکوسری، دکترای حرفه ای پزشکی و جراح عمومی است. در ابتدای حرف هایش از خانواده اش گفت: پدرم طلبه باسواد و دانایی بود و مادرم یک دختر افغانی که با خانواده اش در ایران زندگی می کردند. مادرم 13 ساله بود که من متولد شدم، پدرم هم درس می خواند و هم در کارهای منزل و فرزندان داری کمک می کرد، مادرم را هم به دانشگاه فرستاد، با اینکه هر دو بچه ...
می گفت؛ بهترین روزم روز نابودی صهیونیست هاست
.... محمدمهدی هم دقیقاً ظهر روز نیمه شعبان به دنیا آمد و آقا مسلم می گفتند اینکه عروسی ما در شب نیمه شعبان بود و تولد محمدمهدی هم در روز نیمه شعبان بود یعنی اینکه امام زمان(عج) نگاهشان را از روی ما برنداشته است. ما از بعد از شهادت هنوز نتوانسته ایم سجاده شهید را از بالکن جمع کنیم چون ایشان عادت داشتند در آنجا نماز می خواندند تا آسمان را ببینند یا خودشان به گل هایی که در بالکن بود ...
معجزه در زندگی منصور کوچیکه؛ چگونه شرور و گنده لات جوادیه ناجی معتادان شد؟
همان شب برادرم به پلیس خبر داد، من با مأمورها درگیر شدم اما دیدم فایده ای ندارد و او را می برند، گفتم پس مرا هم ببرید، گفتند آخر تو که جرمی نداری، با سر زدم توی سر مأمور و گفتم این هم جرم، بعد مرا هم به کلانتری بردند. او اضافه می کند: به پدرم گفتم اگر پسر بزرگت دخالت نمی کرد این اتفاق ها نمی افتاد، برادرم گفت آخر این دوستش معتاد است و من می ترسم برادرم هم معتاد شود. من برای انتقام از ...
پیانو نوازی حرفه ای عادل فردوسی پور + فیلم
برادر کوچکتر از خود داردعلاقه زیادی به نشریات ورزشی داشتم و تمام آرزویم مجله دنیای ورزش یا کیهان ورزشی بود که در دوران نوجوانی هر هفته برای بدست آوردنش کلی تلاش می کردم. فردوسی پور: خانواده ام اهل فوتبال نبودند و هضم این موضوع که من فوتبال را دوست دارم برایشان دشوار بود؛ ولی با این حال چند باری با التماس زیاد، پدرم مرا به استادیوم برد. عادل فعالیت مطبوعاتی خود را از سال 1372 ...
باورم نمی شد شوهرم در خانه دوربین گذاشته و هر لحظه من را در....!
یک زن از داستان سخت زندگی اش که شوهرش با کار گذاشتن دوربین در خانه او را هر لحظه چک می کند پرده برداشت. به گزارش وقت صبح ، در واقع خانواده ام به رفتارهای دوران نوجوانی ام ایرادی نمی گرفتند و من با هرکدام از دوستانم که ارتباط داشتم، بیرون می رفتم. تا این که تحصیلاتم در مقطع دبیرستان به پایان رسید و با راهنمایی مادرم که دختر باید هنری داشته باشد به کلاس های ترمه دوزی رفتم. ...
زشت ترین دختر ایرانی، مدل شد | او مادر زیباترین دختر است
می سازم که همه انگشت به دهان بمانند! و پول خوبی هم به تو می دهم! آن روز با حرف های آرایشگر جوان خام شدم و با خودم گفتم یک بار که اشکالی ندارد! ببینم چه شکلی می شوم!... بالاخره پذیرفتم و مدل آرایشگاه شدم! هر نو عروسی که وارد آرایشگاه می شد، خانم آرایشگر تصاویر قبل و بعد آرایش مرا به او نشان می داد و این گونه به درآمد هنگفت می رسید! من هم از این که دیگران با دیدن تصاویر آرایش کرده ام لب ...
از خانه تا گلخانه/ بانوی نوری کارآفرین برتر مازندران شد
شهرستان نور وخصوصا ریاست اداره آقای توکلی خیلی کمکم کرد و من از حمایت های همه جانبه شان تشکر و قدردانی میکنم. او که سال های اول کارش را با یک گلدان آغاز کرد یادآور شد: خوشبختانه الان همسرم و پسرانم شناخت کافی از گل ها و اسامی و در خصوص نحوه نگهداری اطلاع کافی دارند و خیلی کمک حالند. اسماعیلی ادامه می دهد: الان مکان زیادی برای تکثیر ندارم و با توجه به اینکه دوست دارم کارم را و ...
دختر جوان، چگونه زن معتاد را غافلگیر کرد
لقمه نون می تونه آبروی کسی را حفظ کنه. ظاهر ماجرا ساده است. یه لقمه ماکارونی، الویه یا حتی نون و پنیر اما شاید کسی با همان لقمه سیر شد و دست به خطایی مثل دزدی نزد! خانواده ای که سرپرست خانوارش همین مرد جوان و کارگر است، روی لقمه ها جمله محبت آمیز هم می گذارند: دخترم بعضی وقتها نقاشی می کشه و کنار لقمه می گذاریم. چند جمله ساده هم می نویسیم که هر کس خواست غذا را بخوره، حالش هم خوب بشه. همین 2 روز ...
بازیگر بدشانس سینما هستم!/ هنوز با زی زی گولو یادم می کنند
تالار هنر روی صحنه داشتیم. همواره در این سال ها دنبال رویاهای کودکی ام بودم؛ اینکه همه کودکان همواره سلامت باشند و امکان بازی کردن داشته باشند. وی افزود: خودم دوران کودکی سختی داشتم و حتی به نوعی کودک کار بودم! البته نه اینکه یتیم بودم، بلکه پدرم ماشینی داشت که روی آن کار می کرد و یک مغازه فروش روغن اتومبیل هم داشتیم که من هر روز از مدرسه به مغازه می رفتم و تا شب همانجا درس هم می خواندم تا ...
عاشق رابطه های کثیف شده بودم و دوست داشتم هر شب با یک زن...!
این که بالاخره به استخدام یک شرکت خصوصی درآمدم . به صورت قراردادی مشغول کار شدم . آن زمان در یکی از روستاهای مرزی در خراسان رضوی زندگی می کردم. پدرم نیز اوضاع مالی خوبی نداشت با این حال به پیشنهاد پدرم با حنانه ازدواج کردم. او دختری زیبارو، با وقار و محجبه بود که نسبت فامیلی با پدرم داشت اما خانواده نامزدم نیز وضعیت مالی مناسبی نداشتند . زندگی ...
آخرین شام زوج عاشق | ماجرای شب جنایت چه بود؟
. سناریو اول اینکه با همسرش پل 54 ساله آشتی خواهد کرد و برای کریسمس خانواده ای شاد خواهد داشت. یا از او جدا خواهد شد و به تنهایی به استقبال کریسمس خواهد رفت. بنابراین 3 روز قبل از کریسمس، ترسا یک شام 2 نفره ترتیب داد. شام خوشمزه همراه با تارت مدیترانه ای به عنوان دسر درست کرده بود. او قصد داشت بعد از آن شب برای زندگی خویش تصمیم بگیرد. اما مهمانی 2نفره آنها آن طور که برنامه ریزی شده بود ...
تجاوز وحشیانه مدیر شرکت به دختر جوان 27 ساله/ تهیه فیلم سیاه
خواستم شرکت را ترک کنم؛ اما یکباره او در اتاقش را قفل کرد و بدون توجه به التماس هایم مرا آزار داد. او از صحنه های سیاه فیلم گرفت و تهدیدم کرد اگر در این باره به کسی حرفی بزنم فیلم را پخش می کند و آبرویم را می برد. من با سر و وضع آشفته به خانه برگشتم و از ترس شوهرم جرات نکردم به او حرفی بزنم. او ادامه داد: بعد از چند روز رامین با من تماس گرفت و گفت اگر به خواسته هایش تن ندهم فیلم را ...
قتل خونین سرانجام رابطه شیطانی مادر زن با داماد قاتل | جزئیات
را بکشی؟ من 9 سالم بود که گفتند باید با حامد ازدواج کنم. آن زمان با زور و در سن خیلی کم مرا به عقد این مرد درآوردند. دلم نمی خواست با او زندگی کنم. از همان زمان به بعد از زندگی با این مرد متنفر بودم. او مرا عذاب می داد و اذیتم می کرد، برای همین می خواستم از شرش خلاص شوم. با سهراب چطور آشنا شدی؟ سهراب و دختر 15 ساله ام در پارک با هم آشنا شده بودند. آنها به من گفتن ...
نقاشی می کنم، شعر می خوانم و یکتایی را می بینم
شب ها شعر می خوانم و هنوز ننوشته ام. خواهم نوشت. من نقاشی می کنم. شعر می خوانم و یکتایی را می بینم... . سهراب گفته است که پدرش در شروع و ادامه نقاشی کردنش بسیار تاثیرگذار بوده است و در یکی از یادداشت هایش نوشته پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد... . خواهر بزرگ سهراب گفته بود که از همان کودکی به نقاشی و شعر علاقه مند بوده ...
ماجرای 2 برادری که با یک شناسنامه به جبهه رفتند / جهاد اصغر در لباس ناجا کامل شد
رناکی داری باید بیشتر مواظب باشی سه سال بیشتر تا بازنشستگی فاصله نداری، اصغر رو کرد به من و گفت: یک جان بیشتر ندارم هر موقع خواست خدا باشد، جان مرا می گیرد، فرقی نمی کند کجا باشم، چه بهتر که به مرگ طبیعی نمیرم و در راه رضای خدا شهید بشوم. قضاوی با اشاره به این که اکثر نیروهای انتظامی هر چند سال یک بار حوزه فعالیت خود را تغییر می دهند، اما برادرش حدود 27 سال در دایره مبارزه با مواد مخد ...
سهراب سپهری؛ خلوت گزین پژمرده هوا
سطحیتر است نمود پیدا می کند. در بازگشت به شعر در قیر شب به واژگانی دیگر می رسیم: روز و شب و درد. در اینجا شاعر به روز و شب استعاره داده اما نه به روز مشروعیت می دهد نه به شب. نوعی شخصیت پردازی خاکستری در اشعار سهراب وجود دارد که در این بخش از چارپاره وی، خود را بروز می دهد. شب و روز هر دو بر هم زننده نقشه های سهرابند و تفکرات او -جنبه مثبت زندگی – را پاک می کنند؛ یکی با درد می آمیزد و ...
غرق شدن مادر شهید جعفری در دریاچه لوزه شو !
...؛ با بچه توی شکمش. فکر می کنم سال 1370 بود؛ تابستان. از مادرشوهرم، 7 بچه کوچک باقی ماند؛ با رسول می شدند 8 تا. در آنجا رسم بود بعد از دفن مرده، تا سه روز، صبح آفتاب نزده یعنی بعد از نماز صبح، می رفتند سر مزار. همگی می رفتیم سر مزار مادر شوهرم می نشستیم و تا آفتاب بالا بیاید، قرآن می خواندیم و حلوا پخش می کردیم. من و رسول و پدرش و اقوام، همه بودیم. هر هفته مراسم قرآن خوانی برایش می ...
معجزه در زندگی منصور کوچیکه | چگونه شرور و گنده لات جوادیه ناجی معتادان شد؟
...> پسربچه روزهای دور که خیلی زود سیگار در دست گرفته بود فقط به این خاطر که دست رد به سینه رفیق های ناباب نزند، خیلی زود هم به دام اعتیاد افتاد: یکی از دوستانم که خیلی دوستش داشتم معتاد شده بود، خواستم کمکش کنم تا ترک کند، او را با خود به خانه بردم اما همان شب برادرم به پلیس خبر داد، من با مأمورها درگیر شدم اما دیدم فایده ای ندارد و او را می برند، گفتم پس مرا هم ببرید، گفتند آخر تو که جرمی نداری، با سر ...
شگرد زن جوان برای طلاق توافقی از همسرش!
شدم به کارگری در امور ساختمانی پرداختم و از این طریق مخارج خودم را تامین می کردم تا این که در 18 سالگی عاشق نوه خاله ام شدم. فریبا 14 سال بیشتر نداشت وخیلی زود به من علاقه پیدا کرد. از آن روز به بعد تماس های تلفنی ما شروع شد و مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. اگر چه وقتی خانواده هایمان از این عشق و علاقه هیجانی و شورانگیز ما باخبر شدند، به شدت با ادامه این ارتباط عاشقانه مخالفت کردند ولی من و فریبا ...
وارد خانه که شدم صدای زنم را شنیدم که با مرد غریبه در حال صحبت بود و...
سال بعد هم خداوند پسری به ما عطا کرد، اما مشکلات حاد زندگی ما از زمانی شکل گرفت که همسرم مدعی بود من با زنان و دختران غریبه ارتباط دارم. نمی دانستم چگونه به او ثابت کنم که من با هیچ کس ارتباطی ندارم و از صبح تا شب در بازار کار می کنم تا مخارج زندگی را تامین کنم. در این میان خودروی پژو 405 من همواره دست همسرم بود تا با خانواده اش به تفریح برود یا امور شخصی خودش را انجام بدهد بارها با همین ...