باورم نمی شد شوهرم در خانه دوربین گذاشته و هر لحظه من را در....!
سایر منابع:
سایر خبرها
دختر20 ساله: زکریا در خانه خودمان به من تجاوز کرد
دختر20 ساله درباره سرگذشت خود گفت: سومین فرزند خانواده و تک دختری بودم که خیلی مورد توجه پدر و مادرم قرار داشتم؛ اما از همان دوران کودکی با لجبازی به خواسته هایم می رسیدم به گونه ای که اگر پدر و مادرم برای نوع پوششم اصرار می کردند، من برخلاف میل آن ها رفتار می کردم و حتی در زمینه رعایت حجاب نیز با آن ها به لجبازی می پرداختم تا این که وقتی به سن نوجوانی رسیدم مشاجره های زیادی به خاطر رفتارهای ...
اقدام شیطانی رقیب عشقی به زن جوان پس از ازدواجش / شوهر غیرتی دست به قتل زد
بود که آن شب مهمان او بود. احمد چند سال پیش در افغانستان دختری را می خواست که آخرین مهمانش هم خواهان همان دختر بود و در آخر دختر با آن مهمان ازدواج کرد. بعد از آن برادرم و آن فرد مدت ها با هم درگیر بودند که در نهایت با وساطت ریش سفیدان ماجرا تمام شد اما آنها دیگر با هم ارتباط نداشتند و نمی دانم چرا بصیر پیش احمد رفته بود. برادرم که در ترکیه است به من گفت با احمد تصویری صحبت می کرده که احمد به او ...
گلوله باران وحشتناک هشت متری عادل به روایت شاهدان عینی
...> محبوبه عبداللهی فرزند ارشد خانواده که هنگام درگیری 18ساله بود نخستین فردی بود که برای نجات خواهرش پیشقدم شد و به همین دلیل پای خودش هم مجروح شد؛ جراحتی که تا مرز قطع پایش هم پیش رفت. او در تکمیل صحبت های اعضای خانواده اش می گوید: ما هنوز هم با زخم و درد آن ماجرا زندگی می کنیم. من برای نجات رفتم. در همان زمان نارنجکی از سوی خانه منافقین به کوچه پرتاب شد. با موج انفجار زمین خوردم و علاوه بر آن، 13 ...
هفت سال برای شوهرم نقش بازی کردم تا آخرش مچم را گرفت!
مراسم عقدکنان نگذشته بود که متوجه رفتارهای غیرعادی اصغر شدم و تازه فهمیدم او از نوعی اختلالات روانی رنج می برد و بیماری اش را از من پنهان کرده است. با این حال خانواده ام معتقد بودند اگر زندگی مشترک مان را آغاز کنیم رفتارهای همسرم نیز تغییر می کند. به همین دلیل جشن عروسی ما برگزار شد و من به خانه بخت رفتم ولی نه تنها رفتارهای غیرمتعارف و نگاه های وحشت انگیز او کاهش نیافت بلکه خشم و عصبانیت و ...
قاتل: جنون داشتم
: سال 95 از شوهر اولم به خاطر خیانتی که به من کرد، جدا شدم و به خانه مادرم رفتم. مدتی با مادرم و ناپدری ام زندگی کردم، اما با آن ها کنار نیامدم و به خانه خاله پیرم رفتم و در آنجا با حمید که مرد پولداری بود، آشنا شدم و یک سال قبل با او ازدواج کردم. حمید معتاد به موادمخدر بود و هر وقت مواد مصرف می کرد اخلاقش بد می شد و مرا کتک می زد. از رفتار های او خسته شده بودم و در نهایت شب حادثه پس از درگیری وقتی ...
مادرِ کوچکترین شهید کشور در آسایشگاه کهریزک
احوالپرسی می کند؛ به گفته پرسنل آسایشگاه او مادر شهید بهنام محمدی راد است که کمی آلزایمر دارد و گاهی هوای خانه خواهر به سرش می زند. تنهایی و داغ جگرگوشه با او چه کرده که سر به فراموشی دنیا گذاشته؟ به قول خودش که در یکی از مصاحبه هایش گفته؛ من یک مادرم دلم می سوزد. برای مادر داغ فرزند تازه است حتی اگر صد سال هم بگذرد باز هم داغش تازه است. در راه خدا دادمش.افتخار هم می کنم اما مادرم دیگر. ...
داستان تازه عروس میانسالی که شوهرش را در خواب کشت + عکس
خون مردی 61ساله در خانه اش روبه رو شدند و ماجرا را به بازپرس جنایی پایتخت اطلاع دادند. با شروع تحقیقات پلیسی معلوم شد که زوج میانسال به رغم اینکه میانسال بودند اما حدود یک سال از ازدواجشان گذشته بود. تیم جنایی در نخستین اقدام به تحقیق از این زن پرداخت و او گفت: من در اتاقم خواب بودم که ناگهان با شنیدن صدایی، وحشتزده از خواب پریدم. در را که باز کردم مردی غریبه را دیدم که صورتش را با نقاب ...
زن 21 ساله: یکسال صیغه شادمهر بودم
زن 25 ساله درباره سرگذشت خود گفت: 21 ساله بودم که مسعود به خواستگاری ام آمد. او از بستگان دور مادرم بود و زبان چرب و نرمی داشت به همین خاطر هم خیلی از اطرافیانم از رفتارهای محبت آمیز او تعریف می کردند. من که آن زمان وارد آخرین سال تحصیلم در دانشگاه شده بودم به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم، اما طولی نکشید که متوجه شدم مسعود اعتیاد دارد و زندگی مشترک با او فرجامی ...
خانمم مدام به من شک داشت و میگفت با یکی رابطه دارم و.../ آخرش مچ خودش رو با یک مرد گرفتم و...
شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد اما سخنان او نشان از یک ارتباط نامتعارف مخفیانه داشت. من که از مدت ها قبل به او سوءظن داشتم به همان شماره ای که روی آن نام مهین ثبت شده بود زنگ زدم که مردی تماسم را پاسخ داد ولی بلافاصله تماس را قطع کرد به همین دلیل فرشته را تحت فشار قرار دادم تا حقیقت ماجرا را بگوید. او هم که دیگر چاره ای نداشت در حالی که می گفت غلط کردم، ادعا کرد با آن ...
حیف اسم مرد که روی شوهر من بگذارند/ غیرت و مردانگی همسرم از بین رفته است و...
اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ ...
دستگیری 2 پسر متجاوز به 7 دخترجوان
. آنقدر آسیب دیدم که زندگی ام به هم ریخت و در این مدت با دارو زندگی می کنم. سپس متهم که دانشجوی رشته حقوق است به جایگاه رفت و ضمن انکار اتهاماتش گفت: هیچ کدام از شاکی ها را نمی شناسم و با آن ها ارتباطی نداشته ام. فقط با یکی از آن ها چندبار تماس تلفنی داشته ام. آن ها به واسطه اینکه در اینستاگرام باهم دوست هستند با کشیدن نقشه ای سعی دارند از من اخاذی کنند. در خانه من مواد بیهوشی پیدا نشده ...
سفر به ایران برای قتل مرد شیطان صفت / رقیب عشقی ام در نبود من زنم را تسلیم خود کرد
ماجرا به من حرفی نزنند. تا اینکه 4 ماه قبل، مادرم که دیگر نتوانسته بود این موضوع را تحمل کند همه چیز را برایم تعریف کرد و من به فکر انتقام از بصیر- مقتول- افتادم. شب حادثه به همراه یکی از دوستانم به بهانه شب نشینی به محل کار بصیر رفته و او را با ضربات چاقو از پا درآوردم. بعد از جنایت فرار کردم و در تماس با خانواده ام، آنها از من خواستند که خودم را معرفی کنم، من هم تسلیم شدم. با اعترافات مرد افغانستانی، به دستور بازپرس جنایی، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. کدخبر: 935553 1402/07/18 05:59: ...
به عشق یوسف
برادرهام که مخالف بودند، پسرعمه ام را با یک انگشتر آورده بودند که ماجرا را جمع کنند. پنجِ صبح از خانه فرار کردم و خودم را رساندم خانه عمویمان. آنجا که رسیدم، آن ها هم ترسیدند که لابد اتفاقی افتاده، ولی ماجرا را تعریف کردم و قرار شد چند روزی همان جا بمانم. گفتند: ولی دستشون بهت برسه، می کُشنت! گفتم: چه بکشن، چه نکشن، برنمی گردم. آبجی ام هم هیچی به بقیه خانواده نگفته بود. کل دِه را گشته بودند ...
100 تا نیسان آبی فدای سر مردم
شده بودند، گریه می کردند و هیچ کاری از دستشان برنمی آمد، دلم به درد آمد. هیچ راهی برای ورود به کارگاه نبود. در یک لحظه فکری به سرم زد. اینکه با ماشین به دیوار بکوبم و آن را خراب کنم. برای اینکه خودم زنده بمانم باید به شکل دنده عقب به وسط دیوار کارگاه می زدم تا خراب شود. هنوز بار ماشین را خالی نکرده بودم. حدود 3بار با نیسان پر از مصالح ساختمانی عقب و جلو رفتم و با سرعت به دیوار کارگاه کوبیدم، خدا ...
صمیمانه با نخستین جراح زن در ایران
درد به استخوان نرسد به فکر مداوا نیستند. با مطب دکتر تماس گرفتم منشی گفت اگر برای امروز نوبت می خواهی باید منتظر بمانی، من هم قبول کردم. خانه ای ویلایی شاید قدمتش نزدیک به یک قرن هم برسد، وارد یک حیاط کوچک سرسبز شدم، درختچه های کوچکی که شبنم روی برگهایش نشسته بود حس طروات را به جان می بخشید. دوتا پله را بالا رفتم و از یک راهروی قدیمی عبور کردم. منشی گفت: آخرین بار چه زمانی ...
لورفتن رابطه شیطانی زن متاهل رنگ خون به خود گرفت/ قتل شوهر با همدستی دوست پسر+جزییات
زن شوهر دار با دوست شوهرش + قتل شوهر او جسد را رها کرد و برای نوشیدن آب به داخل منزل رفت که در این هنگام من جسد را در صندلی عقب گذاشتم و با یکدیگر به روستای سهل الدین روستای پدری متهم رفتیم. آن جا بود که جسد دوستم را درون چاه عمیقی انداختیم و به خانه بازگشتیم. بعد از این ماجرا در حالی که همچنان با ز در ارتباط بودم، گوشی تلفن همراه مقتول را نیز خاموش کردم و با خودم بردم! چند ...
پناهنده ای از قُندُزِ افغانستان
یک وری بغل کرده بود، پرسیدم: -شما کسی رو دارین تو خونه که رفته باشه نهضت؟ -بیا تو از خواهر شوهرم بپرس. ️ رفتم داخل. سلام علیکی کردم. او هم کم سن به نظر می رسید، گفتم شما کسی رو دارین که رفته باشه نهضت سوادآموزی؟ روسری سرش نبود. با هیجان رو به من گفت: یه لحظه وایسا الان میام. ️ خیلی سریع برگشت. رفته بود روسری اش را بپوشد. شما رفتی نهضت؟ حدود 5 سال پیش رفتم. درسم ...
شگرد زن جوان برای طلاق توافقی از همسرش!
شدم به کارگری در امور ساختمانی پرداختم و از این طریق مخارج خودم را تامین می کردم تا این که در 18 سالگی عاشق نوه خاله ام شدم. فریبا 14 سال بیشتر نداشت وخیلی زود به من علاقه پیدا کرد. از آن روز به بعد تماس های تلفنی ما شروع شد و مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. اگر چه وقتی خانواده هایمان از این عشق و علاقه هیجانی و شورانگیز ما باخبر شدند، به شدت با ادامه این ارتباط عاشقانه مخالفت کردند ولی من و فریبا ...
پدر و مادرم با خانواده همسرشان مشکل دارند
...: یک مخاطب نوشته: دختری 19 ساله هستم. در خانواده خودمان مشکل خاصی نداریم و رفتارهای پدر و مادرم با من و برادرهایم خوب است. اما هر وقت با پدر و مادرم به خانه یکی از پدر و مادربزرگ هایم می رویم، بعدش که به خانه برمی گردیم، قطعا جروبحث می شود چون بدجوری با خانواده همسرشان مشکل دارند. از نظر من هم سر مسائل بی اهمیت، دعوا می کنند. کاری از دست من بر می آید؟ مخاطب گرامی، اولین نکته ای ...
اغتشاشگران به این شهید امنیت، 9 ضربه چاقو زدند
افسردگی و ناراحتی نداشته باشد. پوریا به شدت هم به خانواده اش علاقه داشت و بدون حاشیه، زندگی آرامی داشتند. اغتشاشاگران به برادرم 9 ضربه چاقو زدند و اما روزی که پوریا برای آخرین بار منزل را به مقصد هیأت ترک کرد و هیچ وقت به خانه برنگشت. سی ام شهریور 1401 یکی از روزهای ناآرام در شهر تهران بود که اغتشاشگران شهر را به آشوب کشیده بودند. به کسی رحم نمی کردند حتی رهگذران و مردم عادی ...
چند وقت بعد ازدواج درخواست های بی شرمانه شوهرم هر شب...!
به گزارش اینتیتر به نقل از 55 آنلاین، این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای ...
درگیری خونین در منطقه ورامین / پسر جوان، برادر دوستش را کشت
جلسه پدر مقتول درخواست قصاص کرد و گفت: شهرام دوست صمیمی پسر کوچکم بود. اما پسر بزرگم را بی رحمانه کشت. من به هیچ عنوان حاضر به مصالحه نیستم و قصاص می خواهم. در ادامه متهم به جایگاه رفت و گفت: روز حادثه سیروس را دیدم که مست بود و نمی توانست روی پاهایش بایستد از آنجا که سال ها با برادرش دوست صمیمی بودم به سمتش رفتم تا کمکش کنم و او را به خانه شان برسانم. مقابل در خانه شان متوجه رفتار عجیبش ...
درگیر احساسات نمی شوم
...> روحیه شما در دوران کودکی چگونه بود که حالا به عنوان یک پلیس موفق در حال فعالیت هستید؟ آیا پدر یا مادرتان شغل نظامی داشتند؟ در کودکی آرام و سازگار با شرایط محیط بودم. پدرم استاد دانشگاه و کارگردان سینما و مادرم معلم مدرسه و 15 سال مدیر مدرسه بود. متأهل هستید یا مجرد؟ خانواده با این شغل مشکلی ندارند؟ متأهل هستم و یک دختر 15 ساله دارم. همسرم مهندس عمران است، اما به رغم شناخت او از ...
وقتی جوان بلوچ برای بهتر کردن زندگی در زادگاهش، آستین بالا زد/ من اهل کتابخانه ام
کتابخوان تر شدن و حتی نویسنده شدن من داشت.در آن چهار سال بیشترین ساعات زندگی من در کتابخانه می گذشت یعنی روزهایی که مدرسه تعطیل بود، از صبح و با شروع کار کتابخانه، من به کتابخانه می رفتم و تا ظهر همان جا کتاب می خواندم دوباره ظهر که می شد به خانه می رفتم و بعد از خوردن ناهار دوباره به کتابخانه برمی گشتم. گفتم باید نویسنده بشوم یادم است در یکی از همان روزهایی که بیشتر وقتم در کتابخانه می ...
نجات زن خوزستانی از جنایت هولناک خانوادگی
ارتباط با زن جوان امکان پذیر نبود. در چنین وضعیتی بود که معلوم نبود او دچار چه سرنوشی شده است. چند ساعت از قطع شدن این تماس تلفنی می گذشت که شیخ علی همراه با دو بانویی که پیگیر این ماجرا بودند، توانستند نشانی خانه پدری زن جوان را پیدا کنند. آنها در شرایطی به آنجا رسیدند که نمی دانستند او بعد از تماس تلفنی هنوز زنده است یا خانواده اش نقشه شان را عملی کرده اند. با این ...
اهمیت توجه به رابطه خواهر و برادری
یک کودک در خانواده آسیب می رساند و باعث آسیب جدی جسمی یا روحی می شود. این سوءاستفاده احتمالاً منعکس کننده اختلاف قدرت بین خواهر و برادر از نظر اندازه فیزیکی، توانایی شناختی، جنسیت، سن یا نقش در خانواده است. مثلاً خواهر یا برادر بزرگ تری که در نقش مراقب عمل می کند.خواهر و برادر آزاری اغلب مزمن، شدید و طولانی مدت است؛ در عین حال، یک رویداد شدید یک باره هم ممکن است آزار محسوب شود. خواهر یا برادر ممکن ...