سایر منابع:
سایر خبرها
علی اوسیوند: برای فخرفروشی بازیگر نشدم
به گزارش ایرنا ، موزه سینما در ادامه انتشار سلسله برنامه های تاریخ شفاهی خود، به مناسبت زادروز علی اوسیوند بخش هایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرد. علی اوسیوند بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون درباره روند ورود خود به بازیگری گفت: متولد اول آذر 1336 در مسجدسلیمان هستم. پدرم بختیاری و مادرم اصفهانی بود. از همان کودکی و زمان دبستان علاقه زیادی به سینما و بازیگری داشتم. مجله های سینمایی ...
روایت ماموریت دوفروندی اف پنج هایی که از سلیمانیه برنگشتند
شدیدمردم به خلبانان درحرم امام رضا * خاطره بمباران پایگاه اربیل در دومین روز جنگ/صدام یک سال دیرتر حمله می کرد به اهدافش می رسید در ادامه مشروح سومین و آخرین بخش گفتگو با امیر جانباز خلبان عباس رمضانی را می خوانیم؛ * می رسیم به 23 مرداد 1365 و آخرین ماموریت شما. محل ماموریت حوالیه سلیمانیه و شما بودید و یوسف سمندریان که در همان ماموریت اسیر شد. ایشان لیدر پرواز بود ...
بغض مادر حسن آمریکایی برای کودکان غزه
گفت وگوهای صمیمی با این مادر شهید می رسیم، مادری که کودکی و جوانی اش را در نجف بوده و 2 سال بعد از تولد حسن آقا در سال 1350، این خانواده ایرانی را از عراق بیرون می کنند و آنها ابتدا به کرمان رفته و سرانجام در شاهین شهر اصفهان ساکن می شوند. مادر حسن طلا این روزها کمی بیمار است و با واکر راه می رود. فرزندانش از او مراقبت می کنند. او با صدایی آرام و لهجه عربی می گوید: الان 80 ساله هستم ...
ماجرای شایعه ساز دیدار فرح با آیت الله خویی در کوفه در اوج انقلاب/ داستان اهدای انگشتر راست است یا نه/ ...
دو ماه قبل از آن دولت عراق آیت الله العظمی خمینی را اخراج کرده بود و حالا خبر می رسید که مرجع مشهور تقلید نجف فرح و فرزندان شاه را به حضور پذیرفته است. آن هم در زمانی که در ایران به جز حکومت نظامی دولت نظامی هم بر سر کار آمده بود. شخص امام خمینی البته واکنش علنی نشان نداد و احتمالا به خبرهای دریافتی درباره اهدای انگشتر اعتماد نکرده بودند و البته از این رو که احترام بسیاری برای ایشان قایل ...
مجتبی آقای خامنه ای را بیشتر از پدرش دوست داشت
ماشین می خرم، عروسی ات رو می گیرم. مهربان نگاهم کرد و گفت: بابا ازت ممنونم ولی من حرم حضرت زینب رو به همه ی اینا ترجیح می دم. گفت از اهل بیت نبرید؛ به حرف آقای خامنه ای گوش کنید؛ توی هیئت ها شرکت کنید. یکی دو ماه بعد خواست اعزام شود، زخمی بود. به خاطر سهل انگاری یکی از بچه ها موقع خمپاره زدن گوشش آسیب دیده بود. گفتم صبر کن درمان بشی بعد برو. گفت: نه، میرم سوریه دکتر. هر شب جمعه بهمان زنگ می ...
فلسفه مقدمه ای برای رسیدن به کلام خدا
ز یادم رفته است. ایکنا _ الان هیچ خوابی یادتان نیست. نه. وقتی که فکر می کنم می دانم که خواب دیدم. می دانم که آن خواب شیرین بوده است. ولی هرچه فکر می کنم هیچ سرنخی از خواب در ذهنم نمی آید که آن را بکشم و کل خواب را به خاطر بیاورم. ایکنا _ پس نسیان خواب دارید. اصلا پدر و مادرم را در خواب ندیده ام. فقط یک بار پدرم را در خواب دیدم که در ذهنم هست. پدرم در ی ...
امام را هیچ زمانی تنها نگذارید
، روزه بود وقتی برگشت گفتم روزه ات را بخور، اما قبول نکرد. در حالی که وسایل خود را که با شوق و ذوق جمع می کرد، خنده ای کرد و گفت: مادر حلال کن. من هم گفتم: پسرم زود برگرد. خدا پشت و پناهت. پدرش او را تا راه آهن بدرقه کرد و با گریه برگشت. پسر دیگرم که تازه به سربازی رفته بود، چند روز بعد از او اعزام شد. خانه پر از سکوت شده بود، اما امیدوار بودم که هر دوی آنها به زودی برگردند. ...
خدمتی بعد از تغییر استانش: گفتند به تو مسکن بدهیم مجبوریم از بقیه هم حمایت کنیم!/ایران را دوست دارم و ...
– اخبار ورزشی – نجمه خدمتی در گفت وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، در خصوص تصمیمش برای حضور در مسابقات از استانی دیگر به جز خراسان جنوبی اظهار داشت: همواره در مسابقات از استان خراسان جنوبی می آمدم. تنها ورزشکار المپیکی در بین ورزشکاران زن و مرد این استان هستم و سابقه 12 ساله حضور در تیم ملی را دارم. بانوی تیرانداز کشورمان افزود: از همواره پدرم من را حمایت کرد تا به این ...
ماجرای دفترچه خاطرات مرحوم هاشمی چیست؟
نوشته بودند که وصیت نامه بعدی را می نویسم اما بعد از کلی جست وجو وصیت نامه بعدی هیچ وقت پیدا نشد. نه در منزل و نه در دفتر کار پدرم هیچ اثری از آن نبود. دقیقاً به خاطر دارم که حدود چهار یا پنج سال پیش پدرم به همراه مادرم در حال نوشتن وصیت نامه ای بودند و حالا خیلی مشتاق هستیم بدانیم که آن وصیت نامه کجاست. فاطمه هاشمی تیرماه 98 هم باردیگر درباره این موضوع گفت: من مطمئنم که پدر وصیت نامه دیگری ...
عوامل برنامه زندگی پس از زندگی به دنبال چند تجربه گر در غزه هستند
.... همان زمان که شهر بمباران شده بود، خبرِ این تجربه گر پیچیده بود. حتی بنده برای اطمینان بیشتر این روایت را از پدرم پرسیدم، که دوباره همین ماجرا را گفت. پدرم به خاطر دارد که بعد از شهید شدن خانواده اش آن کودک را به مشهد بردند. اما معلوم نیست که برای سرپرستی به مشهد بردنش یا به طور موقت به آن شهر رفت. به قولِ موزون، اگرچه از دو کودک فلسطینی عکس هم موجود است، ولی از تجربه گر ایرانی مورد ...
علامه طباطبایی نمونه موفق استفاده از فرصت عمر
خانم دارم و این تفسیر مال خانم است. در خانه ما مادرم همه کاره بودند و معتقد بودند زن باید بتواند مرد را نگه دارد. تعریف می کردند شب های جمعه به کربلا می رفتیم و اتاقی اجاره می کردیم که وسط آن پرده می کشیدیم و یک طرف من و بچه ها بودیم، یک طرف علامه و برادرشان. پدرم می گفت در نجف من یکسره مشغول درس خودم بودم و از هیچ چیز خبر نداشتم و کارها با خانم بود. هر کسی استقامتی دارد ولی انگار مادر ...
راه شهادت انتخاب معلم بسیجی دزفولی
دارید و می دانید که امانتی بودم که خداوند به شما داد و حالا هم تحویل می گیرد. البته با این تفاوت که خداوند به خاطر زحماتتان اجرتتان را صد چندان خواهد کرد. خواهان سعادت همه دوستان و آشنایان هستم پدرم اگر شما را اذیت کردم شما به بزرگواریتان مرا ببخشید و همچنین مادر عزیزم که همواره از او سپاسگزارم و اگر احیانا او را اذیت کرده ام مرا خواهد بخشید مادر جان از همه کسانی که به هر صورتی ...
سفری تاریخی و جذاب به دره زیبای الموت
، می تواند محیط زیست منطقه را خراب کند چون شریان های مواصلاتی وقتی زیاد می شود، موجب آسیب زدن به محیط زیست است. الان حتی نوع معماری و خانه سازی در الموت تغییر کرده است. همه خانه ها مدرن و با شیروانی ساخته می شود و دیگر خبری از خانه های کاهگلی نیست. جاده جدید هم این منطقه را از بن بست درمی آورد و می تواند باعث توسعه الموت بشود اما حتما باید حواس مان به محیط زیست باشد. به خاطر وضع امروز الموت و ...
روایتی از دوربرگردان هنرمندی که 15 سال کارتن خواب بود
اعتیاد سر راهش قرار می گیرد و می گوید، می خواهی از این وضعیت خلاص شوی... فارس: چگونه پذیرفتی به مرکز ماده 16 بیایی؟ بهبودیافته: دیگر خسته شده بودم، در خانواده ای متولد شدم که مشکل مصرف مواد مخدر داشتند از همان ابتدا این بیماری هم به من منتقل شد. از همان کودکی سیخ و سنجاق پدرم را برمی داشتم و با شعله سماور تریاک مصرف می کردم، یادم آنقدر سنم پایین بود که نفس، کشیدن نداشت به طوری که ...
پرستو، ساجده، عاطفه؛ ماجرای این سه زن، وحشتناک است
فهرست اخبار زیرنویس1 روایت اول2 روایت دوم3 روایت سوم روزنامه اعتماد در گزارش امروز خود روایتی از زندگی سه زنی که در معرض خشونت خانگی بوده اند را آورده که در ادامه می خوانید ساجده، گیسوهای تاب دار سیاهش، سه بار دور دستان مراد پیچیده شده و از پاهایش، آویزان از سقف مانده. پرستو، مهره پنجم کمرش زیر [... ...
حسن آمریکایی رفت و دیگر نیامد + عکس
ماه 1348 و از بچه های گردان غواصی حضرت یونس لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) اصفهان بود. حسن فرزند پنجم خانواده بود که در نجف اشرف به دنیا آمد؛ وقتی او دو ساله بود، در سال 1350 خانواده او را عراق بیرون کردند. محل موقت زندگی همه اخراجی های عراق در جیرفت بود که در چادر زندگی می کردند. مادرش می گوید که به قدری جمعیت زیاد بود که یک بار حسن را گم کردم و بعد از ساعتی در پشت بلندگو اعلام کردند که بچه ای ...
پرسپولیس یک پروین روی نیمکت می خواهد، یک عابدینی روی صندلی مدیریت/ حاضرم استقلال قهرمان شود، سپاهان ...
بیامرزد که باعث شدند من خانه بخرم و صاحبخانه شوم. آن زمان من مستأجر بودم و قراردادم با باشگاه پرسپولیس 2 میلیون و 500 هزار تومان بود. حاج مهدی دادرس مدیرعامل باشگاه سایپا پیشنهاد 6 میلیون و 500 هزار تومانی داد و مهندس عابدینی هم کمک کرد تا این قرارداد را ببندم و صاحبخانه شوم. وی ادامه داد: من یک سال قبل از آن هم پیشنهاد خوبی داشتم اما مهندس عابدینی همه چیز را به خودم واگذار کرد. من هم ...
شب علی حسن نژاد
موسوی که یک روز مرا پای تخته برد و به همکلاسی هایم گفت: بچه ها علی حسن نژاد یک روز شاعر می شود! چون پدر بزرگِ پدرش شاعر است. پدر بزرگِ پدرم اسمش درویش علی بود و آقای موسوی یک بیت از شعرش را برای همکلاسی هایم خواند: خرمندی چال محله هزار کسیه سید علی اصغر ونه وصیه و گفت پدر بزرگت پیش بینی کرده بود: خرمندی چال محله یک روزی خالی می شود و فقط سید علی اصغر باقی ...
محمد سخت از ما دل کند و آسان دل داد
. بعد من کفشش را جلوی پاهایش گذاشتم، همدیگر را در آغوش گرفتیم و او از خانه بیرون رفت. وقتی سر کوچه رسید پشت سر او آب ریختم و برای آخرین بار او را ایستاده دیدم، تقریبا هر روز با من تماس می گرفت. آخرین بار دو روز قبل از عملیات چهار بار پشت سر هم با من تماس گرفت؛ در حال لباس شستن بودم. بر خلاف بعضی ها که نمی توانند جلوی دیگران ابراز علاقه کنند او جلوی همه علاقه اش را ابراز می کرد. من هی می آمدم تلفن ...
گریز از خشونت پناه به خانه امن
ملی ام را بردارم. وقتی برای رفتن به بیمارستان به او گفتند؛ نیاز به همراه دارم هم نیامد. تمام بدنم سیاه و کبود شده بود، یک روز و یک شب را هم در بیمارستان گذراندم و از آنجا من را به بهزیستی ارجاع دادند و 40 روز در آنجا بودم. بعد به خانه امن معرفی شدم. دو سال به او فرصت دادم، اما حتی در جلسه های مشاوره هم فحاشی می کرد. یک بار در موسسه و در مقابل مددکار ها من را کتک زد که بابت آن هم در ...
رنده ی کاغذی + فیلم
زی نابینایان حضرت نرجس (س) در تهران است که ایده رفتن به آنجا از کارتن "بابا لنگ دراز" به ذهنم رسید، چراکه فکر می کردم همه مدارس شبانه روزی به ویژه خوابگاه های آنها شبیه همین کارتن است. معلولیت محدودیت نیست جمله ای شعاری بوده و باور دارم نقص عضو، محدودیت است اما بستگی به برداشت انسان ها از این نقص دارد برای اولین بار در چهارم ابتدایی در این مدرسه نام نویسی کردم که همان موقع مادرم ...
شهید عباس ورامینی به روایت سردار شهید همت
وارد لانه جاسوسی شد و او یک سال در آنجا فعالیت کرد و در همان مکان با دختری مذهبی و متعهد آشنا شد و ازدواج کرد. خطبه عقدشان را حضرت امام در روز مبعث حضرت رسول (ص) خواند و از همان موقع، زندگی بسیار ساده ای را باهم شروع کردند. همسرش نیز زینب وار، همواره در کنار او و در خدمت انقلاب و مردم مسلمان بود. پس از تحویل جاسوسان و گروگان ها آمریکایی، عباس به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در مرکز ...
ابراز پشیمانی گزینه استقلال به خاطر جدایی از پرسپولیس ؟
...؛ بعد از آن اتفاق اولین نفر به تمرین می رفتم و بیشتر تمرین می کردم چرا که تنها چیزی بود که می توانست من را آرام کند. در هر تیمی بودم تمام توان خودم را گذاشته ام و در هیچ تیمی کم کاری نکرده ام. یکسری فشارها سازماندهی شده بود و دیگر نمی توانستم با آنها بجنگم. او ادامه داد: یک برادر بزرگ تر از خودم دارم که راهنمای من است. او فوتبالیست بود و تا لیگ یک ادامه داد اما به دلیل مصدومیت فوتبال ...
علیرضا مرادی دلش طاقت نیاورد و به سوریه رفت
... ساعت 3 بامداد در خواب دیدم با علیرضا به کوه رفته ایم؛ دره بزرگی بود و یکسری ها آنجا نشسته بودند، او به من گفت بپریم سمت آنها که یکدفعه از خواب پریدم و نگران حالش شدم، به او یک پیام دادم اما جواب نداد، 8 صبح همان روز دایی علیرضا با من تماس گرفت و گفت شنیده ام علی به شهادت رسیده، بیا با هم برویم به معراج شهدا ببینیم خبر درست است، من چند روز به خاطر کسالت در خانه در حال استراحت بودم با شنیدن ...
قدم به قدم در مسیر عاشقی
جماعت بود و الان هم هر چند وقت یک بار یک ماه به عنوان رابط بعثی در نجف و کربلا مستقر می شود. مقام امام زمان(عج) در کربلاست به نام ایشان ثبت شده است اقوال مختلفی در مورد این مکان وجود دارد. گفته شده که امام زمان(عج) این جا حاضر شده اند. شریعه فرات هم همین جا بوده است. همان نهری که حضرت عباس(ع) وارد آن شده و آب برداشتند آن طرف شهر باغی است که به مقام امام صادق(ع) معروف است. علی ...
پای درددل درمانگران دردها
را تکرار می کرد: آخه فقط گفت سردرد دارم. ماجرا از این قرار بود که عروس 18ساله صبح روز عروسی روی پله های آرایشگاه سکته مغزی کرده بود و حالا مریض اورژانسی بیمارستان بود. متاسفانه عروس خانم بعد از 2 ماه کما از دست رفت. تمام کادر بیمارستان در مراقبت از او سنگ تمام گذاشتند و روزی که از دنیا رفت، اشک هیچ کس بند نمی آمد. اشک های مهسا هنوز هم با یادآوری این خاطره سرازیر می شود. ...
ترانه احمدی: دیدید حقم بود ! | هزینه عجیب شخصی برای هر مسابقه
.... به خاطر همین این نقره برایم خیلی ارزشمند بود؛ یک نوع تاریخ سازی بود. * در ایران و حداقل در این چند سال نگاه به اسکیت خیلی حرفه ای نبوده و این رشته را بیشتر تفریحی می دانند . من اسکیت را خیلی دوست دارم. از بچگی که در یک سفر خانواده ام نخستین اسکیت را برایم خریدند، من طرفدار این رشته شدم. سال1396 هم نخستین مدال طلای جهانی را برای این رشته گرفتم. این طلا در مسابقات ...
تکلیف مداری، تواضع و تعهد به اهل بیت(ع)
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه علمیه خراسان، حجت الاسلام والمسلمین مجتبی مصباح یزدی، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و از فرزندان آیت الله مصباح یزدی، در گفتاری نگاهی به سیره علمی و اخلاقی علامه سیّدمحمدحسین طباطبائی داشته است. علامه طباطبائی (رضوان الله علیه) از فضلای بزرگ حوزه بود و در نجف تحصیلات خود را به پایان برد. اگرچه ممکن بود به عنوان یکی از بزرگ ترین مراجع ...