سایر منابع:
سایر خبرها
توطئه زن شیشه ای برای دانش آموزان دختر
پدرم هم دلتنگ می شدم. شاید به خاطر همین دلتنگی ها بود که فریب پسری را خوردم. با او دوست شدم و... . این رابطه ما به ازدواج ختم شد. دوران عقد را سپری می کردیم. او معتادم کرد. یک روز در آرایشگاه با زنی 39 ساله دوست شدم. شیشه می فروخت. داستان زندگی ام را برایش تعریف کردم، می گفت می تواند مثل مادر مراقبم باشد. به پیشنهاد این زن فرار کردم. مرا به خانه اش برد. وضع مالی خیلی خوبی داشت. در آن خانه ...
ابد و یک عشق احسان و سولماز
.... پازلی که گاهی تلخ بود البته زندگی این زوج بدون مشکل نبود و احسان بعد از ازدواج با مشکلاتی روبه رو شد. او در این باره می گوید: آن سال ها من به خاطر اینکه بیشتر ساعات روز را مشغول پرستاری از سولماز بودم و کمتر در محل کارم حاضر می شدم، دچار ورشکستگی شدم و همین اتفاق شرایط را برای من مشکل کرد. از طرفی وضعیت همسرم نگران کننده بود. با این وجود ما زندگی مان را آغاز کردیم و خدا ...
تنهایی، مشکلات روزافزون جوانان و آهن ربای جنس مخالف
گونه ازدواج ها، پایدار نخواهد بود و تجربه نشان داده که منجر به طلاق و جدایی می گردند. بر اساس یک یافته پژوهشی در آمریکا، زوج هایی که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی می کنند، زندگی زناشویی آنها با مشکلات فراوانی رو به رو است و منجر به طلاق می شود. اضطراب، تشویش و احساس نگرانی در دوستی های موجود بین دختران و پسران، از آن جا که مقاومتی بسیار قوی از طرف پدر و مادر یا جامعه برای ...
داستان شماره 111 سرنوشت سوخته یک بچه!
که از او یک معتاد حرفه ای ساختند. شوهرم سر همین کارهای این پسر بی مسئولیت دق کرد و مرد. بیچاره عروسم خیلی سعی می کرد با او بسازد. فایده ای نداشت. طلاق گرفت و رفت. نوه ام را هم با خودش برده بود. او سال قبل ازدواج کرد و بچه را به ما تحویل داد. هیچ وقت به ذهنم خطور نمی کرد پسرم به فرزندش هم رحم نکند. حتی شک دارم او را معتاد کرده باشد. مادر آقای همسایه اظهار ...
مشکلات ، شکلات زندگی من است / آرامش را در زمان حال جستجو کنید
مشکلات شخصی و خانوادگی مانند عدم احترام به علایق فردی، خانوادگی که من و همسرم با هم داشتیم بدون اینکه راه حلی پیدا کنم او و پسر دو ماهه ام را تنها گذاشتم! مدتی بعد همسرم از من جدا شد و خانواده همسرم ، پسرم را نیز از من گرفتند. از این به بعد زمانی که با یک مشکل برخورد کردید از گرفتن تصمیم در لحظات اول خودداری کنید و زمانی که آرام شدید به حل آن بیاندیشید . واقعیت زمان حال را بپذیرید ...
داستان شماره 112 یک قدم تا مرگ !
.... زن لاغراندام در بیان قصه تلخ زندگی اش گفت: پدرم بازنشسته و مادرم خانه دار است. دو برادر دارم که سر خانه زندگی خودشان هستند. من با پسر دوست قدیمی پدرم ازدواج کردم. وضع مالی شان توپ توپ است. خانواده ام به خاطر همین موضوع اصرار بر ازدواج ما داشتند. پدرم می گفت اگر دیر بجنبیم این پسر را از دست می دهیم. پدر شوهرم از روز اول می گفت باید هر چه ...
قتل همسر به خاطر عضویت در تلگرام!
این کار خودداری کرد؛ در حالیکه بسیار عصبانی شده بودم، رشته ای را به دور گردنش انداخته و آنقدر نگه داشتم که ... ؛ صبح روز جنایت بود که با پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن، از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با ...
همسرکشی به خاطر عضویت در شبکه های مجازی
سر جسد مریم گریه کردم تا اینکه صبح روز جنایت با پسرم تماس گرفته و به او گفتم که به خانه برود و بعد از آن از تهران خارج شدم و در این 18 روز در شهرهای قزوین، قم و مدتی در آزمایشگاهی که 17 سال در آن کار می کردم پنهان شده و سرگردان بودم تا اینکه تصمیم گرفتم تسلیم پلیس شوم. منبع:روزنامه ایران
قتل همسر به خاطر عضویت در گروه های تلگرام
.... سیاوش در شرح حادثه هم گفت:شب حادثه همسرم، پسرمان را راهی خانه خواهرش کرد تا درباره اختلاف هایمان حرف بزنیم. حرف های ما خیلی زود به مشاجره کشید. ساعت سه بامداد بود که مقداری قرص داخل آب ریختم و خواستم همسرم آن را بخورد که دعوایمان بالا گرفت. عصبانی شدم، کنترل خودم را از دست دادم و با طناب او را خفه کردم. وقتی صبح شد، پسرم را از ماجرا با خبر و خانه را ترک کردم. در این چند روز در چند شهر ...
مشکل ما در خانواده قانون نیست! تربیت دینی است
دادگاه تقاضای طلاق نماید. وی افزود: قانون گذار فکر می کرد مشکلات خانواده به خاطر حق طلاق مرد است؛ بنابراین با اطلاق این اختیار، مشکل حل می شود. وی دومین نمونه از وضع قوانین را بیان کرد و گفت: حضانت طفل که در فقه بحثی مفصل دارد و با اقوال مختلفی همراه است. قول مشهور، حضانت طفل دختر را تا 7 سالگی و پسر را تا دو سالگی مخصوص مادر، و بعد از آن را حق پدر می داند. اخیراً قانون حضانت ...
گفتگو با نسیم ادبی ، بازیگر سریال شهرزاد و همسرش
خاصی دارد. امیدوارم در آینده از این ساز بیشتر استفاده کند. خانه مان پر از آهنگ است نسیم ادبی: من عاشق ساز و موسیقی هستم و در خانه مان مرتب نوای موسیقی شنیده می شود. الان هم که به خاطر برنامه ای که قرار است ابراهیم در اردیبهشت داشته باشد هفته ای یک روز در خانه مان تمرین گروهی دارند. کلا ابراهیم همیشه در خانه یا مشغول ساز زدن است یا آهنگسازی برای کارهای مختلف. موسیقی با زندگی ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
بنوشد اما او از این کار خودداری کرد و من در حالیکه بسیار عصبانی شده بودم، رشته ای را به دور گردنش انداخته و آنقدر نگه داشتم که بیهوش روی زمین افتاد. صبح روز جنایت بود که با پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت ...
فرزند خواندگی؛ ژن مهم تر است یا تربیت؟
پرورش این والدین قرار گرفته اند را، جزء والدین اصلی و واقعی خود خطاب می کنند. دکتر منفرد پویا در خصوص زوجینی که به هر دلیلی قادر به بچه دار شدن نیستند، توصیه کرد: این زوجین به جای فکر کردن به راه حل هایی همچون ازدواج مجدد، طلاق و یا ادامه زندگی با آه و افسوس صرفا برای اینکه بچه دار نمی شوند، می توانند بچه ای را به فرزندخواندگی بپذیرند و به بچه ای که هیچ پناه و حامی ندارد، پناه بدهند . ...
قتل همسر به خاطر عضویت در تلگرام
ساعت بعد از آن همسرم جوراب زنانه ای را به دور گردنش گره زد و تهدید کرد که می خواهد به زندگی اش پایان دهد و با این کار قصد ترساندن مرا داشت. من هم عصبانی شدم و با برداشتن طنابی که کنار تختخوابش بود، آن را دور گردنش انداختم و محکم آن را نگه داشتم. وقتی به خودم آمدم همسرم فوت کرده بود. انگیزه ام از کشتن همسرم را روی کاغذی نوشتم و در نزدیکی جسد گذاشتم تا پسرم متوجه ماجرا شود. سپس از خانه فرار کردم و در تماس با پسرم از او خواستم به خانه مان برود. بعد از این جنایت از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا این که تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است. ...
از زندگی در چادر تا روزهای سخت بی پناهی
کارگردانی سعید مطلبی آغاز کرد؛ فیلمی که در آن با مرحوم فردین و بیک ایمان وردی همبازی بود. داشت در خیابان راه می رفت که سعید مطلبی جلویش را گرفت و از او پرسید که دلش می خواهد در فیلمش بازی کند؟ در مصاحبه ای گفته همان روز اول فیلمبرداری در اولین صحنه سیلی خورده بود. سیلی ای که چندین سال بعد انگار سینما به او زد و حالا او را به این روز انداخته است. بعد از ناجورها ازدواج کرد اما خانواده همسرش زیر بار شغل او ...
فرح پهلوی: گاهی زندگی برای من دشوار می شود
بچه ها به سرعت بزرگ می شوند، لذا بعدازظهر ها که از مدرسه باز می گردند کمی از وقتم را به نشست و گفت وگو با آن ها می گذرانم. آیا این برنامه را همیشه دنبال می کنید؟ تا آنجا که امکان پذیر باشد، بعضی اوقات به علت مشغله زیاد موفق به دیدن آن ها نمی شوم. بعضی روز ها تنها برای 5 و یا 10 دقیقه آن ها را می بینم و برخی اوقات به خاطر اهمیت کار هایم موفق به دیدن فرزندانم نمی شوم، گاهی ...
عضویت در تلگرام قتل زن توسط همسرش را رقم زد
چند روز قبل از قتل با همسرم به دلیل عضویت در تلگرام درگیری لفظی پیدا کردم چون من مخالف عضویت همسرم در شبکه های مجازی بودم، بعد از جر و بحث ... به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، حدود ساعت 9 صبح 27 اسفند سال گذشته خبر قتل زن جوانی در خیابان قزوین محدوده [...] چند روز قبل از قتل با همسرم به دلیل عضویت در تلگرام درگیری لفظی پیدا کردم چون من مخالف عضویت همسرم در شبکه های مجازی بودم، بعد از جر و بحث ... به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، حدود ساعت 9 صبح 27 اسفند سال گذشته خبر قتل زن جوانی در خیابان قزوین محدوده خیابان رنجبر از سوی مأموران کلانتری 111 هفت چنار به بازپرس کشیک قتل اعلام شد. با حضور سعید احمدبیگی؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت در محل کشف جسد، تحقیقات از پسر جوانی که پلیس را در جریان قتل مادرش گذاشته بود، آغاز شد و پسر 22 ساله درباره جزئیات قتل مادرش به بازپرس گفت: مادر 40 ساله ام به دلیل سوءظن پدرم، با وی دچار اختلافاتی شده بود؛ دیشب قصد داشتم پدر و مادرم را آشتی بدهم به همین خاطر پدرم را به منزل مادرم بردم و تا یک بامداد نزد آنها بودم و پس از ترک کردن آنجا به منزل خواهرم رفتم و پدر و مادرم را تنها گذاشتم که امروز صبح پدرم با من تماس گرفت و گفت مادرم را کشته است، من نیز پس از تماس پدرم به سرعت با یکی از دوستانم خود را به اینجا رساندم و درب منزل مادرم را شکستم. پسر جوان اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: با ورود به منزل با جسد مادرم در اتاق خوابش مواجه شدم، دور گردن مادرم یک سیم بسته شده و بدن وی مقداری خونی بود؛ من به سرعت با کمک دوستم جسد مادرم را به پذیرایی منتقل و با چاقو سیم را پاره کردیم و با اورژانس تماس گرفتیم اما متأسفانه دیر شده بود و از فوت مادرم چند ساعت گذشته بود. با بررسی های صورت گرفته از جسد مقتول، آثار دو ضربه چاقو روی بازوی دست چپ مقتول با جراحت عمیق مشاهده شد همچنین یاداشتی از همسر مقتول کشف شد که وی به ارتکاب قتل اعتراف کرده بود. پس از این قتل، تحقیقات برای دستگیری سیاوش (همسر مقتول) آغاز شد تا اینکه وی دیروز با حضور در اداره پلیس آگاهی خودش را تسلیم پلیس کرد و صبح امروز با حضور در دادسرای امور جنایی تهران درباره انگیزه قتل همسرش به بازپرس جنایی تهران گفت: حدود 25 سال از زندگی مشترکم با مریم می گذشت و در طول این مدت، زندگی خوبی با همدیگر داشتیم، و به تازگی موفق به خرید خانه شده بودیم تا اینکه چند روز قبل از قتل با همسرم به دلیل عضویت در تلگرام درگیری لفظی پیدا کردم چون من مخالف عضویت مریم در شبکه های مجازی بودم، بعد از جر و بحث، مریم به منزل مادرش رفت و آنجا بود تا اینکه با وساطت خواهرش مجددا به خانه برگشت. متهم 41 ساله این پرونده ادامه اظهاراتش به بازپرس را اینگونه شرح داد: 26 اسفند مریم به همراه دختر، داماد و پسرم به خانه برگشت که دختر و دامادم ساعتی بعد از آنجا رفتند و پسرم نزد ما ماند، در منزل از همسرم خواستم دیگر سر کارش نرود که همین موضوع باعث شروع درگیری بین ما شد؛ حدود ساعت یک بامداد روز وقوع قتل، مریم از پسرمان خواست که منزل را ترک کند؛ بعد از رفتن پسرم جر و بحث بین ما تا ساعت 3 بامداد ادامه داشت تا اینکه من با ریختن چندین قرص داخل آب از همسرم خواستم تا آب را بنوشد اما مریم از این کار خودداری کرد. سیاوش درباره لحظات ارتکاب قتل نیز به بازپرس پرونده گفت: در این حین مریم به داخل اتاق رفت و جورابی را دور گردنش انداخت و تهدید به خودکشی کرد، من نیز با دیدن این صحنه بسیار عصبانی شدم و با برداشتن چاقوی میوه خوری چند ضربه به دست همسرم زدم و بعد از این اتفاق نیز با همان جوراب مریم را خفه کردم؛ حدود ساعت 6 صبح نیز با گذاشتن یادداشتی به قتل وی اعتراف کردم و پس از این ماجرا در تماس با پسرم اعلام کردم که مادرش را کشته ام، بعد از فرار از خانه چند روز به قزوین رفتم و چند شبی را هم در آزمایشگاهی که 17 سال در آن مشغول به کار بودم، سپری کردم، دو روز نیز به قم رفتم و دیروز خود را به پلیس معرفی کردم. با اعتراف متهم این پرونده به قتل همسرش، وی به دستور سعید احمدبیگی؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت بازداشت شد و برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. Let’s block ads! (Why?) منبع: 598 کد مطلب : سایر اخبار ...
قصه هایی از نقاش شدن مجید/ وقتی کلاغ ها خبر شهادت پسرم را آوردند
دوستانش ازدواج کردم؛ مدت ها بود که صاحب فرزندی نمی شدیم؛ سر مزار مجید می رفتیم و از او می خواستیم تا واسطه اجابت دعایمان شود. ظهر یک روز خواب دیدم که مجید به منزل مان آمده. به او گفتم بعد از این همه وقت چه شده آمدی منزل مان؟! گفت: آمده ام و برای تان رحمت آوردم. بعد از آن صاحب فرزندی شدیم که در نیمه شعبان به دنیا آمد و اسمش را مهدی گذاشتیم. رفتار و کارهای پسرم مثل مجید است. ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
در داخل آب از همسرم خواستم تا او آن را بنوشد اما او از این کار خودداری کرد و من در حالیکه بسیار عصبانی شده بودم، رشته ای را به دور گردنش انداخته و آنقدر نگه داشتم که بیهوش روی زمین افتاد. صبح روز جنایت بود که با پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. به گزارش ...
دل کندن از ریحانه برای دفاع از حرم رقیه
لذت می برد. یک بار به مجتبی گله کردم که ما هم هستیم. به محض رسیدن، رفتید سراغ یادواره! اصلاً در خانه حضور ندارید. مجتبی خندید و گفت شرمنده ام، به خاطر شهدا تحمل کن. بعد گفت شهدا بیشتر از اینها گردن ما حق دارند. اگر اعتراض کنی اجرت از بین می رود خانمم. حالا وقتی آن روزها را مرور می کنم و به یاد حرف های مجتبی می افتم با خودم می گویم مجتبی مزد همه زحمت و جهاد و اخلاصش را از شهدا گرفت. شهدا مزد مجاهدت همسرم را به خوبی دادند. ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است. ...
حقوق بخوانید، بیکار می مانید
یادداشت دریافتی- فاطمه حسینی؛ زنی خانه دار هستم با سه فرزند و در سن بیست سالگی ازدواج کردم اوایل زندگی به دلیل مشکلات بزرگ کردن سه فرزندم باوجود علاقه به ادامه تحصیل نتوانستم مشغول تحصیل شوم لذا در سن چهل و سه سالگی عزمم را جزم کردم تا به تحصیلاتم ادامه دهم. با پرس و جو در مورد آینده کاری و اینکه شانس استخدام دولتی را با توجه به شرایط سنیم از دست داده ام تصمیم گرفتم در رشته حقوق ادامه ...
رازگشایی از معمای مرگ دختر رهاشده در بیمارستان
به شیشه دارد برای ازدواج با او دودل شدم. با این حال ارتباط ما همچنان ادامه داشت، روز هشتم عید بود. همراه بهناز به خیابان های سطح شهر رفتیم تا گشتی بزنیم. حتی به سفره خانه رفتیم و قلیان کشیدیم. ساعت 3بامداد نهم بود که او همراه من به خانه ام آمد و به انباری رفت. در آنجا از داخل کفش اش بسته شیشه بیرون آورد و آن را مصرف کرد. پس از آن من به خانه رفتم تا مادرم را ببینم. وقتی به اتاقم رفتم ...
گفتگوی صمیمی با شهیندخت مولاوردی؛ از خانه تا پاستور
.... چون در طول روز که همدیگر را نمی بینیم، صبح ها هم که از خانه بیرون می زنم، آنها خوابند. معمولاً همزمان با همسرم به خانه می رسیم یا ایشان گاهی زودتر از من می رسند. بعد به شام فکر می کنم. روزهای تعطیل حتماً غذا درست می کنم، اما روزهای عادی نمی رسم. گاهی هم دخترانم در کار خانه و پخت شام کمکم می کنند. تنظیم برنامه های کاری خانم معاون برنامه خانم معاون معمولاً از قبل تنظیم می شود: طبق ...
دلایل عقلی و روانشناسی استفاده از حجاب
فکرم آزاد شده است. من در انگلیس که بودم چون بی حجاب بودم هر گاه با مردی صحبت می کردم دائم فکرم مشغول این بود که این آقا با چه نیتی دارد با من حرف می زند. آیا در ذهنش به فکر ارتباط نا مشروع با من است؟ آیا می خواهد مرا فریب بدهد؟ و این گونه همیشه فکر من مشغول بود. اما در این چند وقت که در ایران بودم چون حجاب داشتم، فکرم آزاد شد و پس از چند روز متوجه شدم که دیگر فکرم مثل گذشته مشغول آن مسائل نیست. و ...
بود بود، نبود نبود!
.... تمام خواسته من یک چیز بود که البته با آن موافقت نشد. 6 روز در هفته کار می کردم و روزی 25 ریال حقوق می گرفتم. می خواستم از این مقدار نیمی را برای خرجی ام به خانواده بدهم و نیم دیگر را برای خودم پس انداز و تفریح کنم. خلاصه نتیجه خواسته ام این شد که در 14 سالگی مجبور به ترک خانه و انتخاب زندگی مستقل شدم. یادم می آید روزی را که مادرم از سرناچاری یک بالش و لحاف زیر بغلم زد و من برای پیدا کردن یک ...
شروع شیرین
دختر و پسر اگر ساده زیستی را بخواهند خانواده ها هم بهتر است تبعیت کنند. ما هم تصمیم گرفتیم که آغاز زندگی مان ساده باشد. او و همسرش، زندگی مشترک خودشان را از خانه جانبازان آغاز کرده اند چون باور دارند که این دلیرمردان بر گردن همه ما حق دارند و خواستند که به این بهانه به دست بوسی آنان بیایند. اخلاقی می گوید: خواستیم که از این فرصت استفاده کنیم تا یک کار فرهنگی شکل بگیرد. انتقاد من این است ...
جزئیات تازه از عروسی رؤیایی دامادی که یک شبه میلیاردر شد
پولی را که شب عروسی ام جمع شده نگه دارم و برای همه افرادی که به من هدیه داده اند جبران کنم. درباره خانواده ات بگو. چند خواهر و برادر هستید و شغلت چیست؟ ما 4برادر و 3خواهر هستیم که من کوچک ترین پسر خانواده هستم. ما به طور خانوادگی در کار کشاورزی و فروش خودرو هستیم اما کار اصلی من کشاورزی است و در سال91 به خاطر کشت گوجه فرنگی گلخانه ای کشاورز نمونه شدم. ما در منطقه شمیل زمین ...
عشق پیرانه سر در 8 هزار سالمند
...> علی 40 ساله اما نظر دیگری دراین باره دارد: دلیلی برای ازدواج سالمندان وجود ندارد، واقعا در آن سن و سال نیازی به ازدواج این افراد نیست. گروهی از سالمندان، در این سن، درگیر گذشته شان می شوند، معمولا آنها از سن 65 سالگی به بعد، به فکر گذشته می افتند، آنهایی که در دوره کردن گذشته، احساس رضایتی از خود و زندگیشان دارند، آرامش بیشتری هم در سالمندی دارند و خیلی احساس نیاز به ازدواج و تنها نبودن ندارند ...