سایر منابع:
سایر خبرها
پست اینستاگرامی که از مهاجرت مارال فرجاد خبر می دهد
دیدم هم دلم می سوخت و هم عصبی می شدم ...ولی الان می ببینمشون می خوام همشون بغل کنم ... دوست داشتم تو جیب هام پر پول بود. پر لباس های خوشگل، پر عروسک می دادم بهشون ..... این مریضی این رفتن از ایران باعث شد، بفهمم من عاشق شما ها هستم....... برای همین وقتی کامنت می ذارین برام دوست دارم می شد جواب تک تکتون رو می دادم .... می گفتم فکر نکنین من فقط برای شما عزیزم .... شما ها هزار ...
خوش به حال پدری که دختر ندارد!
لباس هایش را آماده کرد که صبح خواب نماند. کاپشن صورتی، تیشرت سبز چمنی، شلوار مشکی. حتی گوشواره های قلبی را انداخت گوشش. دل تو دلش نبود. از وقتی چشم باز کرده بود، حرف حاج قاسم نقل خانه شان بود. وقتی سردار شهید شد 5 سالش بود ولی از آن موقع هر وقت دل مامان می گرفت، یا بابا دلتنگ می شد،گلزار شهدا بودند. صبح تا مامان آرام صدایش کرد، از جا پرید. نماز صبح که خواند، به سرعت برق حاضر شد. مامان با ...
اربا اربا را از میان جنگل جمع کردیم+تصاویر
حاج قاسم بذار من امروز برم گلزار و به سختی اجازه گرفته و انگار نه انگار که حضور در این شرایط در بیرون از خانه شاید مشکل ساز باشد، به زور کفش هایم که چند روز میان خام و خلها رنگشان تغییرکرده را واکس می زنند، ومن دوباره یاد مسیر اربعین می افتم. آقای عزیزی می گوید من جلوی این بچه ها دیروز کم آوردم وقتی حادثه اتفاق افتاد من گفتم باید بروید خانه اما بچه ها گفتند این هایی که این حادثه را ...
عکس چیدمان شیک و چشمگیر خانه خانم مجری + عکس و گفتگوی الهه رضایی
وحشتناکه و اعصابمون رو خیلی خراب کرده. من آدم آرومی بودم و می گفتم اگه شرایط مناسب نیست نمی خورم و استفاده نمی کنم، ولی وقتی پای خانواده در میان باشه، نمی شه و اینها ترسناک تره. زمانی همه چی تقریبا توی وضعیت آرومی پیش می رفت. شما هیچ جور نمی تونین برنامه ریزی کنین. الان همه مون سردرگمیم، هی رفتن به جلو و به جایی نرسیدن و این که هرچی رو می خوای تهیه کنی یا فراهم کنی باز به بن بست ...
اعترافات زنی که شوهرش را مقابل چشم دخترشان کشت
مان را پاتوق مصرف کرده بود. هر چه به او می گفتم به خرجش نمی رفت. از وقتی دیدم که در این جمع مردانه زن های معتاد هم حضور دارند، دوباره اعتراض کردم. صبح روز حادثه انگار زن و شوهر دوباره با یکدیگر جروبحث کرده بودند. مرد مثل همیشه به حرف های زن بی توجهی کرده و بعد از کشیدن مواد روی زمین خوابیده است. زن که عصبانی بوده ناگهان در تصمیمی که خودش می گوید ناگهانی بوده است، چاقو را از آشپزخانه برداشته و به سمت شوهرش رفته و درست مقابل چشمان یلدا، چندین ضربه به بدن مرد که احتمالا خواب بوده زده است و سپس با عجله دخترش را بغل کرده و از خانه بیرون رفته است. ...
کوچه های شهرکرد حال و هوای گلزار شهدای کرمان را گرفت
زدم اما خب سخت بود، با 2 تا بچه کوچیک نتونستم برم. گفتم همین جا تو خونه یه کاری کنم. دلتنگ سردار دل توی دلم نبود، یک حسی مثل ترس، شاید هم بغض، شاید... نمی دانم چه ولی هر چه بود چنگ می انداخت به دلم و انقلاب بزرگی توی وجودم ایجاد کرد بود، دلم برای حاج قاسم تنگ شده بود، به عکس زمینه گوشی نگاه کردم، این چشم ها همیشه آرامم می کرد، آرامش عجیبی توی صورت ژنرال بود که از پشت گوشی و ...
خسرو شمر مادری داشت حسینی
خانواده است. تعریف می کند که پشت هر کدام از این لباس ها داستانی است و برآورده شدن حاجتی. ماجرا از این قرار است که وقتی ایام محرم و شبیه خوانی تمام می شود، هر کدام از خانم های خانواده (مادر، خاله، خواهر، همسر، دخترخاله ها و...) یک رنگ از لباس ها را به خانه می برند، می شویند، اتو می زنند، مرتب می کنند و به هیأت برمی گردانند. آنها حاجت شان را با همین کار از اهل بیت (ع) می گیرند. اینجا ادب و ...
زوایایی پنهان از ماهیت واقعی سازمان تروریستی منافقین در رفتار با جوانان
بله مامان! من الان آلمان هستم. شماره من افتاده است؟ گفتم بله. شماره ات افتاده، اما این چهار سال کجا بودی؟ نگفتی مادرم نگران می شود؟ خانواده من نگران می شود؟ گفت مادر ما در کمپ بودیم و نمی توانستیم تماس بگیریم. همه بچه ها در کمپ بودیم و آن ها نیز نتوانستند با خانواده خود تماس بگیرند. گفتم حالا یکی دو ماه، نه یکی دو سال، ولی چهار سال نتوانستید تماس بگیرید؟ من در این مدت از شما هیچ خبری ...
ماجرای ربوده شدن آراد کوچولو از مقابل داروخانه
پسرکوچولو با کاپشن آبی رنگ و شلواری قرمز، دیده شد. مادر با دیدن پسرش فریادی از سر شوق کشید و در حالی که خدا را شکر می کرد در چشم برهم زدنی خود را به افسر پلیس رساند و کودکش را در آغوش کشید. دردسر خرید شبانه شیرخشک مادر آراد، در حالی که کودکش را محکم در آغوش گرفته، به خبرنگار ایران گفت: دیشب برای خرید شیرخشک همراه پسرم آراد از خانه خارج شدم. داروخانه های حوالی خانه ...
نگاه مسئولانه مادر به تغذیه فرزندان تضمین سلامت جامعه است
...، عشق مادر را به فرزند منتقل می کند، به همین خاطر وقتی از هر کودکی سؤال کنی چه غذایی را دوست داری، بدون شک بهترین دستپخت را دستپخت مادرش می داند، چون تنها مادر است که ذائقه و علاقه فرزندش را می شناسد و سعی می کند غذا را به نحو احسن برای فرزندانش تهیه کند، به همین خاطر بسیاری از مادران تلاش می کنند به کودکان خود وعده های غذایی سالم بدهند چراکه بر این باورند، بشقاب کودک شان آینده جسمی او را می سازد و از طرفی می دانند روح سالم در بدن سالم است ...
حاج قاسم از کودکی تا شهادت
...: من نمی روم و کمی صبر کنید ایشان بیاید قنات ملک اما خودم حرکت کردم و کرمان رفتم خدمت حاج قاسم و خواستگاری کردم. ایشان فرمانده لشکر ثارالله بود آن زمان. سال 1362بود دقیقاً که من با ایشان صحبت کردم. به خدمتشان رفتم، حاج قاسم در منزلشان با مادر خانم خودشان بودند. آقای سردار ایران نژاد که مسئول پرسنلی لشکر بودند، ایشان هم کنارشان بودند. من به آنجا رفتم و گفتم: قضیه این است. اول فکر کرد ...
هم قسم ها
به گزارش ایسنا، مهر نوشت: در خبر مورخ 13 دی ماه 1397 آمده بود از آن 10 پرنده دیگر هیچ کدامشان در ارتفاع دنیا نیست، در خبرها آمده بود یک دشت لاله واژگون از شهدا خواهیم داشت که هشت تایشان کنار حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس بوده اند و می شود همه شان را در آسمان خالی فرودگاه بغداد کاشت؛ آسمانی که بامداد سیزدهم دی خون ده لاله روی برگردانده از زمین فلقش را سرخ کرد. سیزدهم دی ماه، وقتی ...
فرزندانم را به حضرت فاطمه (س) هدبه دادم
شاهد خبر شهادت دو فرزندش بود. شهید زین العابدین عسگری و شهید حاج مهدی عسگری با پذیرایی ساده و زیبایش به استقبال خاطراتی می رویم که از حاج مهدی عسگری می گفت خاطراتی که رنگ عشق و محبت داشت. مادر با لبخند گرمش این گونه آغاز کرد که من اگر ده تا بچه دیگر هم داشتم باز هم برای شهیدشدن و رفتن در آغوش خانم فاطمه الزهرا (س) تشویق شان می کردم. مادر در ادامه گفت: مهدی از ...
وداع با استادی که مامان صدایش می کردند
. برای من مانند مادر بود و من به راستی امروز مادر را از دست دادم. آزاد از دیگر شاگردان او نیز گفت: همه ما در دانشکده به او مامان می گفتیم. شعرخوانی وحید عیدگاه طرقبه ای و منیژه پورعلی از دیگر بخش های این مراسم بود. انتهای پیام/
سبک تربیتی مادر شهیدی که عمارِ حاج قاسم بود
یکی از ده هزار زنی است که با همه دل نگرانی هایی که برای شهادت فرزندش داشت اما به خاطر اعتقاداتش پا روی احساس مادرانه اش گذاشت. این مادر شهید مثل خیلی از مادران شهدا سبک تربیتی متفاوتی داشته که قطعاً این مسئله در رسیدن به مقام رفیع شهادت فرزندش بی تأثیر نبوده است. سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی درباره این شهید مدافع حرم می گفتند: شیر پاک مادر و لقمه حلال پدر، عمار را به اسلام تحویل داد. ...
سرپرست خانواده باید محور برنامه ریزی برای خود و فرزندان شان باشند
خانواده به عنوان مدیران زندگی یاد کرد که هم مسئولیت پدر و هم مادر را برعهده دارند، اضافه کرد: یک بانو که به دلایلی از جمله مرگ همسر و یا طلاق مجبور می شود سرپرست خانواده باشد نباید زانوی غم بغل کند، او باید با برنامه ریزی، تلاش و پشتکار پی گیر مشکلات خود و خانواده اش باشد و مراقب باشد با یأس و ناامیدی زندگی را بر فرزندان خود تلخ نکند. مدیرکل کمیته امداد امام خمینی(ره) لرستان با بیان اینکه ...
یک زندگی و 3 بخش
هر سه فرزندش توان حرکت نداشتند. راه رفتن برایشان رویا بود. یکی از بچه ها را به بغل می گرفت، یکی را سوار کالسکه می کرد و دیگری را با ویلچر حرکت می داد. مسافتی که می توان یکباره رفت را سه بار رفت و برمی گشت و تا به امروز نزدیک 30 سال، تنها کارش خدمت به سه فرزند سه قلوی دارای معلولیتش است. فاطمه خانم، مادر سه فرزند است؛ سه فرزند سه قلو اما یک تفاوت بزرگ با دیگر مادران دارد. هر سه فرزند او ...
این مادر، دعاهایش را کف دست امام رضا(ع) می نویسد!
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ ابوالفضل خسته و پریشان از بیرون آمد، کیفش را کنار جاکفشی رها کرد و بی آنکه چیزی بگوید، مستقیم رفت کنار مامان نشست و سرش را روی شانه او گذاشت. مامان صورت ابوالفضل را که لمس کرد، لبخندی زد و انگشت هایش را به نشانه بوسه روی لب های او گذاشت. پسر کوچولوی مامان اما واکنشی نشان نداد! اینطور بود که گره افتاد به ابروی مامان. با زبان ...
یک سنگ قبر و یک قاب، سنگ صبور مادران شهدا
دارد از این سفر کربلا دارد؛ سفری که بیشتر به کام او تمام شد؛ و مطمئنا مادر عاقبت بخیری خود و فرزندش را همان موقع گرفت وقتی از نصرت خانم پرسیدند با این همه فعالیت ابراهیم، هیچ گاه خودتان را برای شنیدن خبر فرزندتان آماده نکرده بودید؟ سری تکان می دهد و می گوید: چرا منتظر شهادتش که بودم، ولی خوب هرچه که باشد مادرم، دلم نمی آمد خار به پای بچه ام فرو رود. می گفتم ان شاءالله ابراهیم می ماند و ...
مهمان مامان
، چشمشان به در است که پدر و مادری آن ها را به خانه ببرد؛ چون به قول خودشان در شیرخوارگاه خانواده نیست. همه به من می گویند با این شرایط اقتصادی چطوری توانستی سه بچه را به فرزندی قبول کنید، کار سختی است، مردم بچه خود را به زور تحمل می کنند اما من خدا را شکر می کنم که این کار را انجام دادم و این بچه ها برای من نعمت و برکت هستند. این مادر می گوید: یونس خیلی به من وابسته شده و همیشه به من می ...
توسل مهدی سلحشور به یک شهید با نا مبارک حضرت زهرا (س)
عملیات نصر 1 همه جایش را گشتم. هیچ خبری از جعفر لاله نبود. حیران و سرگردان بین قبر ها می گشتم، ولی قبر جعفر را پیدا نمی کردم. با ناامیدی برگشتم. خانه که رسیدم، یک عکس دو نفره از خودمان را با یک نامه به خانه شان پست کردم و از آن ها خواستم آدرس مزار جعفر را برایم بفرستند. چند روز بعد جواب نامه آمد. جعفر در آخرین نامه، از خانواده اش خواسته بود که اگر شهید شد، او را در کرشت، یکی از ...
مامان من میشی؟
پر نخواهد شد. "پرستو عزیزی" مددکار این مرکز است که بقول خودش برای مدت کوتاهی به اینجا آمده ولی عشق به بچه ها و محیط این مرکز موجب شد از اینجا دل نکند و کار در این مرکز را ادامه و اکنون 15سال است که به عنوان مددکار مشغول فعالیت است. وی با وجود اینکه مادر نیست ولی ارتباطی مادرانه و ماهرانه توام با محبت با بچه ها دارد، ساماندهی کودکان این مرکز، فراهم کردن زمینه ملاقات با خانواده ...
راه خِیری که با دعای مادر باز شد...
ه بچه ها منتقل نکردم. چشمانش را پاک کرده و راه را برای خروج اشکی که کمین کرده از گوشه چشمانش سرازیر شود می بندد به اعتقاد من همه این ها را از دعای مادرم دارم، آن دعا بود که باعث شد من به این مسیر بروم. او خواست و من هم گفتم تا زمانی که زنده ام دست از تبلیغ اسلام و اخلاق بر ندارم. گاهی اوقات در جلسات به خانم ها می گویم که بهانه ای پیدا کنید تا مادر برایتان دعا کند. دعای مادر خیلی نقش ...
خدا بیامرزد تو را مادر...
تنها فرزندش به شهادت رسیده، مادری که دو فرزندش به شهادت رسیده، مادری که چشم انتظار فرزندش، صبح را به شب رسانده اما خبر عزیزش را شنیده... امروز روز مادر است و همزمان باید یادی کنیم از مادرانی که فرزندان شان را در راه آرمان های بلندشان از دست دادند؛ آنها که هنوز هم خواندن خاطرات شان دل هر دردمندی را به غم می نشاند. آنچه در ادامه می خوانید بخش هایی از خاطرات این مادران صبور و رنج دیده است براساس گزارش ...
پیام و عکس تبریک روز مادر به مادران آسمانی + استوری
آن دنیا بساز روزت مبارک مادرم سلام از آسمان چه خبر؟ میهمانی خدا تمام نشد که برگردی؟ مادر روزت مبارک مادر آغوش تو امن ترین جای جهان بود که تجربه ی دوباره اش آرزو شده برام روحت شاد مامان روزت نزدیک است و من در پس روزهایی که تنهایم گذاشتی غریبانه نفس میکشم سال ها می گذرد از روزی که تو رفتی ...
زنان را نادیده نگیریم
کنترل ابعاد متعدد زندگی را به دست بگیرد. مادری کردن ممنوع! برای خیلی از خانم ها و آقایان دل کندن از خانه پدری و عواطفی که بین اعضای خانواده طی سال ها رد و بدل شده کاری بس دشوار است. البته هستند کسانی که در تغییر این شرایط موفق عمل کرده اند و بدون کمترین سختی و دشواری محیط زندگی شان را تغییر داده اند. به عنوان نمونه مرد هایی هستند که به دلیل وابستگی زیاد به مادرانشان، در ازدواج ...
رازی که فقط سردار سلیمانی از آن خبر داشت + عکس و فیلم
دائم در دلهره و نگرانی به سر می بردند. سال ها بود که صدای زنگ تلفن، صدای زنگ خانه شنیدن خبر های گوناگون از منطقه و. برایشان شبیه کابوس بود. با هر زنگ تلفن نگرانی همه وجودشان را می گرفت. با هر بار صدای در خانه تشویش و اضطراب به سراغشان می آمد. خیلی وقت بود که تعداد روز های نبودن حاجی از تعداد روز های بودنش پیشی گرفته بود سفر رفتن برنامه همیشگی حاج قاسم بود؛ اما بازهم خبر مأموریت رفتنش همه را پریشان ...
گفتگوی صمیمی با مادرخبرنگار و روایت سختی های 2 شغله بودن
...> معصومه فتحعلی پور کارشناس ارشد علوم سیاسی مادر دو فرزند و در حال حاضر سردبیر شبکه اطلاع رسانی رهیاب ؛ هستم. بیش از 10 سال است که کار خبرنگاری را با علاقه ادامه می دهم و معتقدم، برای رسیدن به هدف ها باید سختی ها را به جان خرید و برای دستیابی به آن جنگید. بنده 10 سال پیش خیلی اتفاقی با حرفه خبر آشنا شدم و مسیر زندگیم بطور کلی عوض شد باتوجه به اینکه فارغ التحصیل رشته فنی بودم و با دنیای نگارش خبر کاملا ...
4 اصل عملیاتی برای تربیت فرزند از نگاه امام خمینی (ره)
، خیلی به امام علاقه داشت. در مقابل، آقا هم خیلی به ایشان علاقه مند بودند. روزی نبود که علی امام را نبیند. امام قبل از ظهر می خوابیدند، ما مواظب بودیم که مبادا علی، آقا را از خواب بیدار کند. و... [بالاخره یک روز این اتفاق می افتد]این بچه خودش را روی آقا انداخت و آقا را بیدار کردند. ایشان بدون اینکه کوچک ترین حرفی بزنند، بچه را بغل کردند و در آغوش گرفتند و بنا کردن به بوسیدنش (شرحی بر جلوه های ...