شوهرم اهل مهمانی نیست، طلاق می خواهم
سایر منابع:
سایر خبرها
افشاگری تاریخی قلعه نویی در مورد اسطوره پرسپولیس؛ محرمی استقلالی دوآتشه بود/ به خاطر استقلال از ...
تابستان سال 91 بر زبان آورده و بخشی از هواداران استقلال را اهل کوفه خطاب کرده بود هم تصریح کرد: من گفتم بعضی از هواداران استقلال این طوری هستند و اصلا نظرم همه طرفداران عزیز این تیم نیست. به هر حال باید خیلی چیزها دیده شده و با انصاف قضاوت شود. من خودم به خاطر همین استقلال از چند میلیارد تومان گذشتم. ...
اعلام موجودیت آرایشگران خدامحور ؛ ترویج آرایشگری زنانه متناسب با جامعه اسلامی | آرایشگر خدامحور دربار ...
جایی خانه مان بود اما آنقدر سرم شلوغ بود که اصلا فرصت نمی کردم به معاملات املاکی ها سر بزنم و دنبال خانه بگردم. نگران افزایش اجاره ها هم بودم. یک روز خانمی به سالن مان آمده بود و در میان صحبت هایش گفت: خانه ام خالی مانده. دنبال یک مستاجر متدین می گردم. اگر کسی را می شناسید، معرفی کنید. مات و مبهوت نگاهش می کردم. گفتم: اگر لیاقت داشته باشم، خودم هستم. گفت: بیایید خانه را ببینید. اگر بپسندید، چه کسی بهتر از شما؟... واقعا معجزه بود که با اجاره سال قبل، خانه ای بهتر از خانه پارسال پیدا کردم و این، قطعا برکت مشارکتم در کار برداشت کاشت ناخن بود. ...
صدای خِش خِش توی سرم داستان کوتاه برگزیده جایزه ادبی یوسف
مهمات داشتیم عباس. کاش این لکنته راه می افتاد. نگاهش سمت ماشین چرخید که چند قدمی مان توی گل فرو رفته و سوراخ سوراخ شده بود. خون از سوراخ بازویش می شُرید و می ریخت بیرون و آدم فکر می کرد اگر همینطور پیش برود تا نیم ساعت بعد همه ی خون بدنش می ریزد روی خاک. چفیه را از گردنم در آوردم و دور بازویش پیچیدم و آنقدر محکم گره زدم که دردش گرفت و فحش داد. به من ... به خودش... به صدام... و به گروهی که مثل مور و ...
از شفادهندگی لطف علی تا اختراع وحشی ها در نشست سریال مستوران2 +فیلم
برایم فرستاد، من خواندم و به کارگردان گفتم عجب جای قشنگی را نشانه گرفته اید. مدت ها بود کسی سراغ چنین مضامینی نرفته بود. در دلم اثر را تحسین کردم. قلبا این نگرش را دوست دارم. مطمئن بودم حتما یک نگاه جدی فرهنگی پشتش است. خداشناس درباره سکانس های اسب سواری سریال مستوران2 توضیح داد: تجربه سوارکاری را از قبل داشتم. اولین بار سال ها پیش 40 جلسه آموزش سوارکاری را گذراندم. پشت صحنه سریال مستوران2 ...
آرزو ، دختری بر دوشِ بابا
آرزو صحبت میکرد که انگار خداوند یکی از فرشتگان خود را به امانت نزد او گذاشته است. حدسم غلط بود. پیرمرد، پدر بزرگِ آرزو نبود ، او پدرش بود. با شوخی به او گفتم، این آخریه! پیرمرد جوابم داد: همین یکی یه دونه اس. آرزو خندید! یهویی با خودم فکر کردم حتماً خانواده این پیرمرد بچه دار نشده و دخترک را به فرزندی پذیرفته بودند که این فرضم نیز غلط از آب درآمد. گویا بعد از ...
از حضور علی دهباشی تا چند داستان دیگر در شبی برای عباس کیارستمی
گفتم من به سفر می روم ولی زود بر می گردم؛ لطفا بمان و او قبول کرد ولی در نهایت به قولش عمل نکرد. محمود کلاری فیلمبردار سرشناس سینمای ایران در ادامه این برنامه گفت: به واقع علت حضور خودم در این موقعیت را به خوبی درک نمی کنم. زیرا در حضور هرکدام از بزرگانی که در این مراسم حاضر هستند، افتخار یادگیری کوچکی را داشتم. اما وقتی دادا جانمان؛ صمد می گوید نمی توان حرفی زد. اولین بار که چشمم به ...
فضایل امیرالمومنین(ع) به نقل از اهل سنت
) هنگامی که وارد کوفه شدند، در میدان رَحبَه یا مسجد کوفه در باره حدیث جانشینی خود در روز غدیر، گواهی خواست و آنان را سوگند داد تا کسانی که سخنان رسول خدا (ص) را در این باره شنیده اند، شهادت دهند، اما جز 12 نفر از اهل بدر، کسی حاضر نشد گواهی دهد و آن حضرت نیز منکران غدیر از جمله براءبن عازب، زیدبن ارقم، انس بن مالک و دیگران را لعن کرد و گفت: خدایا اگر این مرد (انس) دروغ می گوید او را به پیسی دچار کن ...
چگونه پدر را شاد می کنید؟
گفتم شاید دوباره کسی دیگر بمیرد و عروسی عقب بیافتد. به خانواده برادرزاده ام گفتم اگر کسی ناراحت شد با من. چون می دانم که پدرم از عروسی خوشحال می شود. زهره محتشمی پور کارشناس خبری که دو سال است غم پدر بر دلش سنگینی می کند، گفت: هر مدتی که بگذرد، جای پدر، همیشه خالی است. فرقی نمی کند پدر یا مادر. این داغ همچون زخمی است که هیچوقت التیام نمی یابد و این زخم در مناسبت هایی مثل روز پدر دوباره سر ...
رسم زمونه را برای بی بی جان سرودم
.... معلم لج کرد و خواست من از مدرسه اخراج شوم. معلم ادبیاتمان که من را خیلی دوست داشت واسطه شد که عذرخواهی کنم و اخراج نشوم. پدرم که به مدرسه آمد و متوجه موضوع شد به من گفت: تو کار بدی نکردی و اجازه نداد عذرخواهی کنم. هر چه گفتم بابا جان الان وسط سال است اگر اخراج شوم، کجا بروم؟ گفت: من اجازه نمی دهم در مدرسه ای که به بچه ها حیوان کشی یاد می دهند، بمانی. خلاصه پرونده ام را گرفت و مرا در مدرسه ...
کلوپ در پایان فصل از لیورپول جدا می شود
...> وی افزود: قبلاً در ماه نوامبر تصمیمم را به باشگاه گفته بودم. برای من فوق العاده مهم بود که بتوانم به بازگشت این تیم به مسیر اصلی اش کمک کنم. این تمام چیزی بود که به آن فکر می کردم. وقتی خیلی زود متوجه شدم که این اتفاق افتاد و ما تیم واقعاً خوبی با پتانسیل عظیم و گروه سنی فوق العاده داریم، و پس از همه اینها می توانستم دوباره به خودم فکر کنم و نتیجه این تصمیم شد. این چیزی نیست که من می خواهم انجام ...
مصطفی طغانی پهلوان ایران در سال 1402 شد
و مقام سوم جام پیروزی ترکیه بخشی از افتخارات اوست. دوست پهلوان مان حرف هایش را این طوری شروع می کند: کشتی جزئی از زندگی من شده است. من در یک خانواده کشتی گیر بزرگ شده ام و از بچگی هر کاری کردم در زمینه ورزشم بوده است. هربار می خواهم تصمیمی بگیرم اول از همه فکر می کنم که کارم چه تاثیری روی کشتی دارد . مصطفی زمان زیادی را در اردو و تمرین می گذراند و خب برای یک دانش آموز، تعادل برقرار کردن بین ...
دست هایی با بوی نامطبوع که دنبال پول های تمیزند
خجالت بکشند . نشست کنار چاه و از اینکه کمرش زُق زُق می کند نالید؛ اما دوباره به ادامه حرف هایش برگشت: نزدیک به نیم قرن است که کارم همین است، سال ها به صورت روز مزد برای یکی کار می کردم و بعد خدا خواست و این ماشین مدل 55 را خریدم و شدم نوکر و ارباب خودم! با این بچه هایم را بزرگ کردم،جاهاز خریدم، عروسی گرفتم براشون، هر پنجشنبه شب جمع می شوند خانه مان و سفره ای که جلویشان باز می کنیم از ...
خانواده ها فرزندان را به راستگویی و پرهیز از دروغ گفتن تشویق کنند
فداکار و زحمت کش و صبور است که تمام سختی کار و فعالیت بیرون از خانه را بدوش می کشد و تمام سعی او برآورده نمودن نیازمدیهای خانواده است خود می سوزد تا جمع خانواده اش ارتقا یابند از ازین رو تقدیر از پدر و مادر تنها در یک روز نیست بلکه این نمادی از زحمات آنان است که در یک روز خاص انجام شود ، بلکه بر ما لازم است در طول روز و ماه و سال و عمر قدر والدین مان را بدانیم. امام جمعه اهل سنت کرمانشاه همچنین شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم امید زاده را به ملت شریف ایران و خاصتا مردم شهید پرور استان تسلیت گفت و افزود: این شهید والامقام در حملات تروریستی رژیم صهیونیستی در سوریه بشهادت رسیدند. ...
ازدواج عجیب دختر 10 ساله با مرد 50 ساله
به گزارش اینتیتر به نقل از وقت صبح، زن 30 ساله ای که در طرح جمع آوری متکدیان به کلانتری بانوان هدایت شده بود، درباره زندگی پرفراز و نشیب و تلخش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای پرجمعیت که از لحاظ مالی، اجتماعی و فرهنگی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار داشت، در شهرستان تربت حیدریه متولد شدم. تنها 7 سال داشتم که پدرم را از دست دادم و تامین مخارج زندگی مان به برادرم واگذار شد. ...
عمر السومه: کوپر بخواهد به تیم ملی برمی گردم/ دفاع مان مقابل ایران نگران کننده نیست
های استقلال و پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا را در کارنامه دارد، در گفت وگو با برنامه تلویزیونی الکابتن قطر اعلام کرد که از تصمیم خودش منصرف شده و در صورت صلاحدید کادر فنی تیم ملی سوریه، به جمع شاگردان هکتور کوپر بازمی گردد. السومه در مورد تصمیم جدید خود اظهار داشت: خداحافظی از تیم ملی یک واکنش بود و دوست دارم در خوشحالی این تیم شریک باشم. از کمک به کشورم دریغ نمی کنم و اگر به ...
مگه قدرت قلب مادران فلسطینی چقدره؟
.... متناقض نمای وحشتناکی بود. انتظار مدارا داشتم از آدمایی که نمی شناختنم. تضاد اندوه خودم با بی تفاوتی بقیه رو، که هفت پشت غریبه بودیم، نمی فهمیدم. این بهت غیرمنطقی عجیب رو فقط اونی که داغ برداشته می فهمه که تا مدتی، اصلاً نمی تونه ادراکی از شادی خودش یا بقیه داشته باشه. منم همین بودم. گفتم که، خیلی جوون بودم، اون قدر که به ضرب زخم، نفهمیده باشم حسین بن علی رو در کربلا سر بریدن و شبش دخترای عراقی ...
جرم فردوسی پور هم مشخص شد
شرکت کند. با این حال به روی خودم نیاوردم. وقتی هم مرتضی دلاوری از من پرسید که ممکن است مشکل خود تو باشی؟ گفتم نه بابا. این ها اصلا مرا نمی شناسند. من که نمی دانستم چه باید کرد اما نمی دانم چه کسی گفت تنها راه حل این موضوع آقای پورمحمدی است. ایشان کرمانی است و اگر یکی از کرمانی های بانفوذ به ایشان زنگ بزند ماجرا حل می شود. مرتضی که خودش اصل جنس بود یعنی یک کرمانی اصیل اما برای رایزنی به یک ریش سفید ...
همدستی میزبان با مهمان برای یک جنایت عجیب!
را در آن وضعیت ببینم. در نهایت گفت می خواهد درخواست طلاق بدهد و آخرین بار که دعوایشان شد به من زنگ زد و گفت شوهرش او را از خانه بیرون کرده و جایی ندارد برود. چون خانواده ملیکا شهرستان زندگی می کنند. من هم دلم به حالش سوخت و او را دعوت کردم به خانه مان. اما نمی دانستم با دستان خودم آتشی روشن خواهم کرد که شعله هایش زندگی مرا هم در برمی گیرد و می سوزاند. چه اتفاقی افتاد که جان شوهرت را ...
آل کثیر: هواداران حق دارند/ من به خانه خودم برگشتم
زیاد بود اما گفتم دوست ندارم اینجا را ترک کنم. این بار هم بحث مالی نبود. عیسی سپس به این سوال پاسخ داد آیا مشکل با شخص خاصی باعث شد او پرسپولیس را ترک کند، آل کثیر گفت : شخص خاصی نبود اما بحث مالی هم نبود، اگر بحث مالی بود، همان اول فصل می رفتم. من آخر نقل و انتقالات رفتم. من از همان موقع ساکت شدم تا همین الان. البته هیچکس از پول بدش نمی آید و به هر حال این موضوع مربوط آینده ات است و ما هیچ حرفه دیگری نداریم؛ شما یک نفر را بگویید که از پول خوشش نیاید؟ او در پایان تاکید کرد : من به خانه خودم برگشتم، اما هواداران هم حق دارند و شاید از چیزی خبر نداشتند. منبع: ورزش سه ...
بغض بازیکن محروم: فوتبالم و زندگی ام نابود شد
تو درآمده و من هم بار اولم نبود و خیالم از خودم و دو پزشکی که برای من تزریق می کردند، راحت بود. خیلی راحت تست دادم و حتی یکی از پزشکان که حتی مدرک پزشکی هم ندارد و فقط در حد پزشک یار است که لوازم پزشکی را درست کنند و آمپول بزنند، زیر برگه تست دوپینگ من را امضا کرد. من خیلی راحت به خانه رفتم و دو ماه بعد از مرکز ایران نادو تماس گرفتند که تست شما مثبت شده است. من اول فکر کردم بچه ها شوخی می کنند ...
روایتی از عیادت امام خامنه ای از دانش آموز رزمنده+ عکس
زیاد می رفتیم و گاهی هم قم و مشهد. همیشه توی خودش بود، کم حرف و جدی و آرام. برعکس آن دو برادرش که اهل بگووبخند بودند و شلوغی داشتند. اسباب بازی هایش را می شکست که بفهمد توی آن ها چیست و مثلاً آدمک چطور کار می کند. نمی گذاشت من برای خرید بروم و خودش می رفت. با خواهرهایش بسیار مهربان بود و برایشان قصه می گفت. شش ساله بود که او را بردم عکاسی. گفتم دستت را با ژست بگیر. می گفت: نه ...
شهدا و امیرالمؤمنین
. شهید سیدرضا موسوی با تأسی به قرآن و اهل بیت(ع)، حالات و روحیات معنوی عمیقی در وجود خویش پرورش داده بود که دیگران از درک آن عاجز بودند. سید رضا سه بار به جبهه اعزام شد و هر بار که به قم برمی گشت، با علاقه و سخت کوشی تمام در مسجد محل به انجام فعالیت می پرداخت. سیدرضا موسوی، رزمنده بسیجی لشکر 17 امام علی بن ابی طالب(ع) بود که در 13 رجب سال 1342 شمسی به دنیا آمد و در 21 ماه ...
انگیزه عجیب پسر پولدار برای عضویت در باند سرقت
، انگلیسی و آلمانی صحبت می کنم. مدتی همراه پدرم در استانبول و آلمان زندگی کردم. من تک پسر خانواده هستم و یک خواهر دارم. خودم در بازیگری مهارت دارم و در کلاسهایی هم در این زمینه شرکت کرده ام و حتی وقتی جوان تر بودم و در ترکیه زندگی می کردیم به توصیه پدرم که کارش تجارت است در ترکیه به گروه های مختلفی معرفی شدم و پدرم مرا به دوستانش معرفی کرد تا در سریال ترکی بازی کنم. علاوه بر آن در تهران هم به عنوان ...
حکم قصاص برای پسری که مدعی است در حمایت از یک دختر مرتکب قتل شده
از خودم مجبور شدم او را بزنم. دختر جوان که در بازجویی ها حاضر شده بود، اظهارات متهم را تایید کرد و گفت: داشتم از خیابان عبور می کردم که مرد دستفروش جلویم را گرفت و راهم را بست. او می خواست سگم را بگیرد. وقتی موفق نشد به سمت خودم آمد تا خودم را بگیرد. مرد جوان دیگری که بعدها متوجه شدم نامش فرید است به کمک من آمد و نجاتم داد. آنها با هم درگیر شدند و فرید ضربه ای به او زد. با ...
افشای راز هولناک جسد تکه تکه شده در فشم
...: من زندگی خوبی نداشتم، بچه که بودم مادرم فوت کرد و با نامادری بزرگ شدم. در سن کم ازدواج کردم. ناچار بودم زودتر از خانه پدرم بروم اما شوهرم را دوست نداشتم و دچار اختلاف شدیم تا جایی که دست به قتل زدم. در حال حاضر این زن در بازداشت است تا دیگر ابعاد این قتل روشن شود. کد خبر : 224951 04 بهمن 1402 - 18:59 0 ...
گلاب آدینه: با خواندن فیلم نامه آبجی خشکم زد
ایشان را خیلی دوست داشتم، خواهش کردم و گفتم که می خواهم کاری را بنویسم و بسازم و دوست دارم که شما هم حضور داشته باشید. طرح و ایده را که تعریف کردم ایشان هم جذب شد و خیلی سریع اعلام همکاری کرد. بعدتر از آقای علی اصغری، همکاری که سال ها با او کار کرده بودم نیز خواستم که به ما اضافه شود تا ما بتوانیم کمی از وجوه مردانه را نیز ببینیم و فیلمنامه را متعادل کنیم. در نهایت فیلمنامه نوشته شد و پروسه ساخت آن ...
آرزوی مادری که زیر پای یک قاتل نقش بر آب شد
اهل روستاهای لرستانیم . مادر خون گریه می کند و به زبان می آید. مادر جان می کند تا یک کلمه می گوید. مادر می گوید: فرید یک سال و شش ماه است لباس پلیس به تن کرده . مادرش می گوید سه پسر دارد که فرید دومیشان است و پلیس شغلی ست که فرید عاشقش بوده. خودش عاشق شهادت بود. دین را دوست داشت به قرآن قسم قرآن قسم سنگین بین لرهاست. این را لااقل من خوب می دانم. مادر می گوید به قرآن فرید عاشق شهادت بود. می گوید ...
جانشین مدیرعامل موزه دفاع مقدس: روایت دفاع مقدس نیاز به اغراق ندارد
جزو آسمانی هاست. پیش خودم گفتم این بچه می پره. پس تلاش می کردم او را نفرستم شلمچه. این فرمانده ادامه داد: اسد که متوجه شد من طفره می روم، من را در آغوش گرفت و چنان فشار داد و گریه کرد که احساس می کردم یک کوه مرا در آغوشش گرفته. راضی شدم او به شلمچه بیاید. وی در پایان گفت: آخرین دیداری که با اسد داشتم، دیدار خداحافظی بود. به او گفتم: اسدجان! یادت هست در دوکوهه، کارون، بهمنشیر ...
پدر بودن یعنی تحمل اعماق زمین برای کسب روزی حلال
شهرستان بوئین زهرا هستم. وی می افزاید: با توجه به نزدیکی مسافت معدن به محل سکونتمان تصمیم گرفتم در معدن مشغول به کار شوم. حسینی ادامه می دهد: کارگری در معدن شغل سخت و طاقت فرسایی است اما چاره ای نیست برای تامین معیشت و آسایش خانواده مان مجبور هستیم که تن به هر شغل سختی دهیم تا دست پر به منزل بازگردیم. این پدر جوان با بیان اینکه دو فرزند یک و چهار ساله دارد، تصریح می کند ...