اعتراف تلخ پسر جوان به بدرفتاری با پدرش در باغ پسته
سایر منابع:
سایر خبرها
قتل زن صاحبخانه توسط سرایدار به خاطر سقط جنین
خواستم او را به قتل برسانم، اما زمانی که به خودم آمدم، متوجه شدم نفس نمی کشد. مرد جوان ادامه داد: ترسیده بودم و از طرفی همسرم بشدت درد داشت. کیسه پول ها را داخل کوله پشتی گذاشتم و دو کارت عابر بانک مقتول و طلاهای او را برداشته و با همسرم از خانه فرار کردیم. من برای مقتول کار می کردم و رمز عابر بانک هایش را می دانستم. بعد از فرار، اول همسرم را به دکتر بردم که متأسفانه آنجا متوجه شدم بچه ام ...
لگد زن صاحبخانه، بچه زن صیغه ای را سقط کرد / زن صاحبخانه به قتل رسید
بیاید و به او بدهم، از طرفی از آنجا که همسرم پا به ماه بود و 15 روز مانده بود فرزندمان به دنیا بیاید وسوسه شدم. ساعت یک و نیم صبح زن صاحب خانه از سفر برگشت و من را صدا کرد و خواست پول هایش را برایش ببرم. وقتی به داخل خانه اش رفتم کیسه پول هایی را که جمع کرده بودم به او دادم، اما او گفت باید 45 میلیون تومان می دادم نه 35 میلیون تومان. به من تهمت زد و گفت حتماً بخشی از پول را برای خودم برداشته ام. ...
زن 33 ساله: 15 ساله بودم که بهم تجاوز کردند
درون خانه کشید و مورد آزار قرار داد. اگرچه خیلی گریه می کردم اما جرات نکردم به کسی چیزی بگویم و این راز را پنهان کردم. یک سال بعد زمانی که 16سال بیشتر نداشتم عاشق پسری شدم اما وقتی پدرم با ازدواج ما مخالفت کرد، شبانه وسایل شخصی ام را برداشتم و طبق قراری که با غلام احمد گذاشته بودم به همراه او رفتم و نامه ای برای خانواده ام نوشتم که از گناه من بگذرند! آن زمان نمی دانستم به خاطر عشق خیابانی ...
سرنوشت وحشتناک زن جوان در مسیر عشق خیابانی به مرد خارجی / شوهرم را تا می توانستم کتک زدم!
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 43 ساله ای است که با سر و صورتی خون آلود و به همراه دو فرزندش وارد مرکز انتظامی شده بود. این زن که مدعی بود شوهرش او را کتک زده است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: من [...]
تعرض وحشیانه 7 افغانی به زن جوان ایرانی/ نگهبان باغ به همراه 6 مرد دیگر مرا به داخل کشاندند و به من ...
به گزارش 361 درجه ایران؛ رسیدگی به این پرونده از اوایل مهر سال 98 و به دنبال شکایت زن جوانی آغاز شد. زن جوان زمانی که مقابل افسر پرونده قرار گرفت، گفت: مدتی است تصمیم داشتیم خانه مان را بفروشیم و خانه ای ویلایی در غرب تهران خریداری کنیم. برای یافتن ملک به سراغ سایت هایی که آگهی فروش ملک منتشر می کنند رفتم و در این میان با آگهی خانه ای ویلایی مواجه شدم. با شماره ای که در سایت بود، تماس ...
این دختر تهرانی پدرش را فجیع کشت ! / از شکنجه هایش خسته شدم !
، موژان، دختر مقتول، تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: می خواستم برای گربه هایم غذا بخرم. به همین دلیل از خانه بیرون رفتم و وقتی آمدم، متوجه شدم مردی نقابدار از خانه خارج شد و بعد هم با جسد پدرم روبه رو شدم. پدرم در فضای مجازی کارهایی کرده بود که احتمالاً به همین دلیل کشته شده است. بررسی ها نشان داد جنایت خانوادگی است چراکه موژان نسبت به مرگ پدرش بسیار خونسرد بود و از اینکه اگر به اداره ...
دختر جوان پدرش را با 18 ضربه چاقو کشت / قتل خونین بخاطر کینه از پدر + جزییات
مورد حمله مرد ناشناس قرار گرفته، 3 روز بعد در 5 شهریور ماه پسر جوان پرده از جنایت خانوادگی برداشت و گفت خواهرش پدرشان را کشته است. پسر جوان گفت: پدرم و خواهرم مدام با هم اختلاف داشتند. خواهرم به سختگیری های پدرم معترض بود و همین موضوع موجب درگیری میان آنها شده بود. چند روز قبل فرانک گفت قصد دارد کاری کند تا از بدرفتاری های پدرم خلاص شویم. او قبلاً هم چند مرتبه با گوشی موبایل پدر به فضای ...
از اشتغالزایی برای 400 بانوی شهری و روستایی تا معرفی به عنوان بانوی کارآفرین نمونه در کشور
گلیم بافی و پارچه بافی رفتم و موفق به دریافت مدرک توبافی از اداره میراث فرهنگی استان شدم. وی ادامه داد: با تشویق ها و حمایت های جهاد دانشگاهی بود که در اردیبهشت سال 1398 اولین کارگاه توبافی و گلیم بافی را در روستای سرچاه تازیان راه اندازی کردم، در مهر ماه همان سال دومین کارگاه را در روستای دستگرد و در آبان سال 98 سومین کارگاه را در روستای امیرآباد احداث کردم. طالبی عنوان کرد ...
شهید سجاد طاهرنیا به روایت همسر/ چند دقیقه قبل از شهادت گفته بود حالم بهتر از این نمی شود
که من شغلم سخت است و حتی گفت که احتمال شهادت هم هست. من هم برادر و هم پدرم پاسدار بودند و از طرف دیگر آیه 37 سوره نور دلم را گرم کرده بود و تصمیم گرفتم پای همه سختی هایش بایستم. ما اصالتاً رودسری هستیم. پدرم که بازنشسته شد، چون خیلی به تربیت بچه ها اهمیت می داد و دوست داشت بچه ها در یک شهر مذهبی تربیت شوند، سال 80 به قم آمدیم. خود من هم دانشگاه آزاد قم رشته فقه و مبانی حقوق قبول شدم. قبل از این ...
جمله معروفش این بود که کفن جیب ندارد
به پرستاری از پدر مشغول بودم. یک بار که صورت ایشان را شستم و بوسیدم، به من گفتند که تو می دانی که من شرایط اقتصادی خوبی ندارم و تو هم وقت خودت را برای پرستاری از من گذاشتی، فقط می توانم یک نصیحت به تو داشته باشم. بعد به من گفتند که جاوید، من حداکثر چند ماه دیگر زنده هستم و الان که آماده رفتن از دنیا شدم، در پرونده خودم لکه های سیاه کم می بینم. این اتفاق هم فقط به خاطر محبت و مهر مردم است که در دلم ...
زندگینامه پسری که پدرش پیشگو بود| پدر امید عالیشاه همه پول های پسرش را می گیرد
.... وقتی رفتم گفتند فلان روز باید تهران باشی و خودت را به مربی تیم ملی نونهالان زیر 11 سال معرفی کنی. آن زمان آقای بیداریان مربی این تیم. بود. پس فوتبال حرفه ای ات از آن روزی که دفتر مدرسه صدایت زد شروع شد؟ - بعد از آن زمان در تیم های زیر 11، 13، 15 سال و بعد هم نوجوانان که سرمربی اش علی دوستی بود دعوت شدم و در جام جهانی هم بازی می کردم. شروع فوتبال حرفه ای من از تیم ملی ...
از سرقت گوشی خانم بازیگر تا انتقام از راننده های جاده بهشت زهرا
زندان افتادم، اما خیلی شانس آوردم چون نزدیک بود راننده مزاحم جانش را از دست بدهد و من متهم به قتل شوم. چه شد که سارق شدی؟ برای اینکه بعد از آزادی از زندان هر جا برای کار رفتم، گفتند سابقه داری و اجازه ندادند کار کنم. من هم در مدتی که زندان بودم کلی شیوه و شگرد یاد گرفته بودم، افتادم در کار سرقت موتورسیکلت. آخرین بار دو سال قبل از زندان آزاد شدم و سعی کردم در این مدت کار کنم اما چون کاری ...
روایت معتادان متجاهر از روزهای تلخی که در زندگی سپری کردند | وضعیت بهبود یافتگان بعد از ترک اعتیاد
روز شاید تقریبا 3 ماه و اندی گذشته باشد، اما گذر زمان هنوز نتوانسته بغض را از گلویشان و اشک را از چشمانشان بگیرد. انگار با هر بار سؤالی که درباره آن روزها می پرسی با خنجری تیز به آنها حمله می کنی. می خواهند فراموش کنند روزهای دربه دری را اما گذشته که به این راحتی ها دست از سر آدمیزاد برنمی دارد؛ هرچند که ظاهرشان، گذشته را فریاد می زد، اما امید دارند که وضعیت چنین باقی نمی ماند. ...
گپ وگفت صمیمی با استاد حسینی گرگانی/ اکثر شب ها در خواب مباحثه می کنم
.... بعد هم ما یک نفر دیگر را آوردیم و تقریبا 4-3 نفر گرگانی شدیم. * چند سال در مشهد بودید؟ 10 سال در مشهد بودم. در ابتدا آشنا هم نبودم که چه استادی بگیرم و به درس چه کسی بروم. واقعا حدود بیش از یک سال سرگردان بودم و پای درس این و آن می رفتم تا این که با آقای حجت هاشمی آشنا شدم و چند سال به درس ایشان رفتم و آن زمان فهمیدم که درس چیست و آقای حجت کیست. در آن سال ها ...
شفاف با ذوالنوری نماینده مجلس در خصوص انتصابات، دارایی ها و سفرهای خارجی
را برای جلوگیری از ارتشا و رشوه را نهایی کردم که کلیات آن به تصویب رسیده و به زودی تبدیل به قانون خواهد شد. سال 1400 قرار بود 18 درصد سهام هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس به رقم اندکی به برخی از افراد به فروش برسد که با ورود جدی به این موضوع مانع از تضعیف 108 هزار میلیارد تومان از بیت المال به برخی از افراد شدم. کار نماینده برخی از کارهای سبک مانند حضور در مراسم ختم و عروسی نیست؛ نماینده باید با نظارت متمرکز گلوگاه های فساد را شناسایی کند و در بعد تقنین نیز قوانینی وضع کند تا یک نفر برای دریافت یک وام خرد به نماینده حوزه خود التماس نکند. ...
جنایت هولناک بعد از مصرف مجیک ماشروم
به گزارش تازه نیوز، پسر جوان که بعد از توهم ماده مخدر مجیک ماشروم در دورهمی مرتکب قتل دو نفر شده بود، در تحقیقات اتهام یک قتل را قبول کرد. به نقل از جام جم، سه دختر و دو پسر جوان که همگی دانشجو بودند، نیمه شب بیست وسوم بهمن امسال برای تولد در خانه اجاره ای در محله جنت آباد تهران جمع شدند و ماده مخدر مجیک ماشروم مصرف کردند. در ادامه درگیری بر اثر توهم در این جشن تولد، دو قتل را رقم زد ...
جزییات جدید از پرونده قتل با شمشیر سامورایی در دورهمی توهمی
بود که آثار متعدد چاقو و قمه بر بدنش مشهود بود اما هنوز زنده بود. به همین دلیل بلافاصله از ماموران امداد پزشکی اورژانس تهران کمک خواسته شد تا او به بیمارستان منتقل شود و تحت درمان قرار گیرد. پس از آن بازپرس علیمردان درجریان قرار گرفت و به دستور او تحقیقات جنایی آغاز شد. مردی که خانه اش را در اختیار دو پسر و سه دختر قرار داده بود پس از بازداشت گفت: من در کار اجاره و خرید و فروش ملک هستم و ...
می گفت مسئولیم پس خواب بر ما حرام است
...، او چند روزی به تهران رفت و در استقبال حضرت امام حاضر شد. بعد از انقلاب دیگر دوران جهادی ایشان شروع شده بود، از چه مقطعی به جبهه رفتند؟ وقتی درگیری های کردستان به اوج رسید، حاجی دیگر طاقت نیاورد. در سپاه مشهد ثبت نام و در مدت کوتاهی در نیشابور آموزش های لازم را سپری کرد. وقتی دوره آموزشی اش تمام شد، کردستان رفت. به من هم اطلاع نداد. از طریق دوستانش متوجه شدم که نورعلی ...
من هم به دنبال شهادتم!
مربا گرفته تا بدرقه رزمندگان به جبهه. باید حق روضه ادا شود او در ادامه به خلقیات و روحیات مادرش اشاره می کند و می گوید: مادرم شش پسر و دو دختر داشت. او عاشق اهل بیت (ع) بود؛ 15 سال در خانه روستایی روضه اهل بیت (ع) برگزار می کرد. با اینکه وضعیت معیشت ما در حد پایین بود، اما به برگزاری این مراسم ها و روضه ها بسیار تأکید داشتند؛ هم مادر و هم پدر. پدرم نوحه خوان است. من ...
اعتراف تلخ پسر جوان به بدرفتاری با پدرش در باغ پسته / پشیمانم!
به گزارش زیرنویس، جوان 34 ساله ای که به اتهام فروش داروهای غیرمجاز در مشهد توسط نیروهای دایره اطلاعات و امنیت کلانتری معراج دستگیر شده است با ابراز ندامت از بلندپروازی هایش درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم با 60 سال سن هنوز هم برای تامین مخارج زندگی کشاورزی می کند [...]
فوت دختر 16 ساله در لانه کثیف در مشهد + جزئیات
. طولی نکشید که با حضور قاضی دکتر صادق صفری در مرکز درمانی، تحقیقات قضایی در حالی آغاز شد که گروهی از افسران زبده دایره تجسس و اطلاعات و امنیت کلانتری معراج به سرپرستی سرگرد امیر رضا فعال(رئیس کلانتری) وارد عمل شدند و رصدهای اطلاعاتی را برای شناسایی 2 پسر جوان ادامه دادند. چند ساعت بعد فرهاد (نوجوان17ساله)در بولوار شاهنامه دستگیر شد و با اعترافات تکان دهنده وی، عملیات پلیس به ساختمانی در ...
اسیدپاشی وحشتناک روی صورت مادر 28 ساله / پسر همسایه عاشق دختر 12 ساله ام شده بود
نظام مندکردن فروش اسید خیلی مهم است و امیدوارم این قانون هم یک روز به تصویب برسد. اسید حتی از اسلحه هم خطرناک تر است، اسلحه یک بار آدم را می کشد اما اسید روزها و ماه ها و سال ها قربانی خود را می کشد. الان خانواده و دوستان من، مردم شهرم که من را می شناسند همیشه صورت من را می بینند و مدام برای آنها این خشونت تکرار می شود که بر من چه گذشته. حتی آدم های جدید که از من می پرسند و من توضیح می دهم، از این ...
در امتداد تاریکی/آبلیمویی به رنگ وحشت !
به گزارش شهدای ایران به نقل از خراسان،این ها بخشی از اظهارات زن 55 ساله ای است که با یک بطری حاوی آبلیمو وارد کلانتری طبرسی شمالی مشهد شد و درحالی از یک ماجرای عجیب در زندگی خود پرده برداشت که مدعی بود این آبلیموها رنگ وحشت دارد! این زن میان سال درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در بندر ترکمن به دنیا آمدم اما هنوز به 7 سالگی نرسیده بودم که پدرم به دلیل ابتلا به بیماری خاص ...
پویشی در برابر قاتلان کوچک طبیعت/ درباره معلم بازنشسته ای که غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کرد
هایم در کودکی همان طبیعت بود که می تواند آموزگار بزرگی برای هر کدام از ما باشد و برای من هم همین طور بود. کودکی من در باغ های زنوز گذشت. پدرم کشاورز و آهنگر بود و مادرم خانه دار.وقتی دوران راهنمایی ام تمام شد متوجه شدم دوستانم خودشان را آماده ورود به دانشسرا می کنند. من هم دوست داشتم به دانشسرا بروم و دور از چشم خانواده نام نویسی کرده بودم اما مادرم با این کار مخالف بود. چون مادرم دوست داشت وارد ...
ملیکا و مبینا حمایت مادرانه می خواهند+ فیلم
مردم و جنازه ها و برخی حوادثی که نباید را دیده است! هیچ آشنا یا فرد قابل اعتمادی برای سپردن دخترک نبود. از پدر می پرسم از کدام قوم افغان هستید میگوید ما از دره پنجشیر و از قوم تاجیک هستیم درست 40 سال قبل در همین روز ها بود که شوروی روی منطقه ما بمب ریخت و برادر و خانواده اش در این حادثه از بین رفتند و تنها یک پسر از وی باقی مانده است که اکنون در شهر تهران زندگی می کند. دختری ...
خاطرات نوجوانی در پشت جبهه ها
به توفیق خدمت به اهل بیت(ع) و محبان آن بزرگواران رسیده ام به خاطر همان اتفاقات بوده است. بعد از ازدواج از بوشهر رفتم و وقتی به بوشهر بازگشتم فعالیت در حوزه علمیه بوشهر را آغاز کردم همواره سعی کردم در حد توان با کمک های مادی و معنوی نیازی از نیازهای مردم را برطرف کنم. به خاطر دارم یک بار برای رفع نیاز فرد نیازمندی که به من مراجعه کرده بود با اجازه همسرم تمام النگوهایم را فروختم و هزینه ...
ماجرای زندانی شدن پدر حادثه نویسی ایران به خاطر عکس گوگوش
، دکتر مصباح زاده برایم پیغام فرستاد که چاره ای نداریم؛ باید خودت را به خانۀ شمارۀ ده ساواک معرفی کنی. صبح روز بعد با نگرانی به آن خانهٔ معروف رفتم و در زدم مرد خپله ای که قیافه ای روستایی داشت در را به رویم باز کرد و پرسید با کی کار داری؟ خودم را که معرفی کردم. راه داد وارد یک سالن شدم که هیچکس در آن نبود؛ روی یکی از صندلی ها نشستم و منتظر ماندم آن مرد خپل هم رفته بود و من نگاهم در یک راهروی بلند ...
خانواده ای که در یک روز نصف شدند/ روایت خانواده آچک زهی از ترور کرمان
...، نه مادر . خانمم زنگ زد و گفت ما رفتیم، خداحافظ! یاد آخرین مکالمه ای که با رازگل خانم همسرش داشته می افتد و می گوید: وقتی که انفجار رخ دو تا از دخترانم در لحظه شهید می شوند و همسرم به سختی مجروح می شود. بعد از انفجار اولین کاری که رازگل کرد، تماس با من بود. به من زنگ زد و پشت تلفن گفت میراحمد! من از پیشت رفتم، خداحافظ! به همین راحتی... من فکر کردم اینها سوار ماشین شده اند و ...
بهنوش بختیاری آبروی شوهرش را برد + گفته های جنجالی و بیوگرافی خانم بازیگر
پزشک شوم اما در کنکور قبول نشدم و به اصرار دوستم شقایق در کنکور مترجمی زبان فرانسه شرکت کردم و قبول شدم. فروشندگی و منشی آموزشگاه در زمانی که دانشجو بودم اوایل خرید و فروش قطعات کامپیوتر می کردم بعد فروشنده عمده لنزهای رنگی چشم شدم و سپس بعنوان منشی آموزشگاه کنکور بودم. نحوه ورود به دنیای هنر به پیشنهاد پسر خاله دوستم شقایق که بازیگر تئاتر بود در کلاس ...