سایر منابع:
سایر خبرها
ما گمشدگان
تغارِ خون بود. کنارش نشستم و دستش را گرفتم و گفتم: مینا چی شد؟ دخترم؟ دلارامم؟ نگاهم کرد و گفت: پیدا شد. یک ساعتی هست. سپس اشاره کرد به داخل حجره. آخر اتاقک روبه رو با بچه هایی که پیدا شده یا به عبارتی گم شده بودند، بازی می کرد. دلم آرام شد. مینا دستم را گرفت و گفت: سلطان علی بن موسی الرضا، آقای ما گمشدگان است. حالا باور کردی؟! دستانش را بوسیدم و اشک ریختم و به دهه کرامت سال بعد و نذری که کرده بودم، فکر کردم. ...
همه عمر از گوگوش سوءاستفاده شد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال 1391 توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سؤالات گردآورندگان می پردازد. این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. انتخاب روزانه بخش هایی کوتاه از این کتاب را در سی قسمت برای علاقه مندان به تاریخ منتشر خواهد کرد. قسمت هشت: گوگوش در رشت هستیم پس از اینکه صبحانه در محیط گرمی صرف ...
نماز نخوان که شهید می شوی!
سنت است. همین که صدای اذان را شنیده بود بلند شده بود. من هم پیش خودم گفتم حالا که دیشب نشد اذیتش کنیم، الان تلافی کنم. حسین از حرف های من تعجب کرده بود. من هم زیر پتو از خنده غش کرده بودم. رفیقم محمد هم که اولین سفرش بود، کنارم خوابیده بود. با تعجب پرسید: حاجی! مگه تو اینجا نماز نمی خونی؟ گفتم: حرف نزن یره. مو تو مشهد نماز نخوانم که اینجه نخوانم؟ برو زیر پتو ساکت باش ببینم ...
حدادعادل: پنج سال است که هر هفته معلم فرانسه دارم/ به قول داش مشتی ها پدر عشق بسوزد/ هیات های مذهبی که ...
.... بعد از شهادت مجید من شعری گفتم و رفتم برای آقای خامنه ای خواندم. ایشان آن زمان رئیس جمهور بودند. شعری که برایشان خواندم این بود: نهال عمر مرا برگ و بار بودی تو/ دل خزان زده ام را بهار بودی تو، ستاره سحر من چرا پر از خون است/ کرانه ای که در آن آشکار بودی تو . ایشان خیلی متعجب شدند که من چطور شعر می گویم و خیلی هم مرا تشویق کردند. من گفتم آقا می دانید چه اتفاقی در من افتاده است؟ شنیده اید ...
حسرت ادامه عملیات آزادسازی خرمشهر به دلیل مجروحیت
توانی صحبت کنی. حتی فرمانده گردان نمی گفت بی سیم را به من بده تا خودم با شهید خرازی صحبت کنم. مجروحیت سه چهار ساعت به همین منوال بود. فشار دشمن به تدریج کم شد. بالاخره آن روز تمام شد. دشمن دوباره از صبح شروع کرد. من هم به خاطر اینکه خط بروم به شهید خرازی گفتم و آمدم منطقه و همان کار روز قبل را شروع کردم؛ البته حجم پاتک دشمن کمتر از دیروز نبود و تا ساعت حدود یک بعدازظهر بیشتر شد ...
زندگی با شیطان
سعید چند ساله ای ؟ 22سال. چقدر درس خواندی؟ تا سیکل. چرا ادامه ندادی؟ دوست داشتم کار کنم و کمک خرج خانواده ام باشم. کارت چه بود؟ دراین سال ها چند تا کارعوض کردم اما این اواخر تو کار خرید و فروش پوشاک بودم. چند وقت است بازداشتی ؟ دو ماهی می شود. اتهامت چیست؟ تجاوز به عنف اما من کاری نکردم. همه بدبختی های ما ...
رهایی از چوبه دار با ضمانت آقا | روایت بانوی مشهدی محکوم به قصاص که نجات یافت
...، اما آن ها قبول نکردند. می دانستم قبول نمی کنند. من هم به قصاص راضی بودم؛ اما سفیران امام رضا (ع) به این راحتی دست بردار نبودند. اجرای حکم من سه بار به مناسبت های مختلف به تأخیر افتاد؛ به خاطر دهه کرامت، روز عرفه و یک بهانه دیگر. خانواده همسرم باز هم رضایت ندادند. روایت صبح اعدام مریم خانم بر می گردد به صبح روز ماجرا و حضور دوباره خدام پرچم به دست و طنابی که به دست ...
کافه های روشنفکریِ تهران
شما را ببینم. کتاب بوف کور را خوانده ام. کمی با هم حرف زدیم. گفت اهل کجا هستی؟ گفتم قشقائی هستم و تازه لیسانس حقوق گرفته ام. از من پرسید خب، حالا که قشقائی هستی، تفنگ هم داری؟ گفتم بله، تفنگ هم دارم. گفت آهو هم می زنی؟ گفتم بله، آهو هم می زنم. گفت تفنگ دست آهو هم می دهی؟! فهمیدم چه می گوید. چون صادق هدایت گیاه خوار بود و مخالف شکار و کشتن حیوانات. گفتم فهمیدم چه گفتی! سپس خداحافظی کردم. بعد از ...
فال حافظ روزانه | فال حافظ واقعی پنجشنبه 27 اردیبهشت ماه 1403 به همراه تفسیر دقیق
مشکلات و سخنان پر ادعای دیگران بترسید. باید با توکل بر خدا اقدام کنید. جواب فال شما: غزل شماره 318 از دیوان حافظ تعبیر فال حافظ شما: عاشقی صادق هستی و عشق و محبتت هر روز افزون تر می شود و به هیچ قیمت هم حاضر نیستی دست از عشق بکشی گرچه با مشکلات فراوانی روبرو شده ای. امیدوار باش که بزودی مشکلاتت رفع خواهد شد و دشمنان ناکام می مانند و تو به وصال او خواهی رسید. ...
به بهانه برگزاری نمایشگاه کتاب تهران | با چهار رمان معروف با موضوع افغانستان آشنا شوید
به گزارش شهرآرانیوز؛ گرچه ممکن است افغانستان از نظر اقتصادی یکی از فقیرترین کشور های جهان باشد، اما از طریق آثار نویسندگان بزرگش، ادبیات غنی و شگفت آوری را در قالب شعر و رمان تولید کرده است. در ادامه این مطلب، تعدادی از بهترین آثار ادبیات افغانستان را معرفی کرده ایم که هرکدام به نحوی سعی در نشان دادن وضعیت کشورشان دارند. بادبادک باز نوشته خالد حسینی کتاب بادبادک ...
عبدی: انقلاب یک شعار داشت، اینکه اراده مردم حاکم باشد که الان نیست
.... من و شما نمی توانیم از گذشته مان جدا شویم، حتی اگر بخواهیم هم کسی نمی پذیرد. جامعه ما در حال پوست اندازی است. در دهه چهل هم بعد از کودتا پوست اندازی رخ می دهد و نیروهای جدیدی می آیند. بنابراین باید کمی زمان داد و راه را باز کرد برای اینکه ایده ها شکل بگیرد. ایده های سیاسی مثل ایده های فنی و تکنوکراتیک نیست که کسی بگوید از این راه برو بقیه هم بروند. این ایده ها با تاریخ و ذهنیت و فرهنگ عجین می ...
اگر آزاد نشده بودم بی شک امروز زنده نبودم / در زندان بازجویی و شکنجه نشدم / نامه شهریار به آیت الله ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال 1391 توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سؤالات گردآورندگان می پردازد. این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. انتخاب روزانه بخش هایی کوتاه از این کتاب را در سی قسمت برای علاقه مندان به تاریخ منتشر خواهد کرد. - عاطفه این بار اول بود که زندانی می شدین؟ بله بله... ...
اعلام جنگ ارژنگ امیرفضلی علیه مهران مدیری!
ساعت خوش امضا کردن یه جای امن تو کمدم تو ایرانه! چه پزها که سال ها باهاش ندادم. سایه: می دونم چی شد یهو ارژنگ امیرفضلی ترند شده. ولی اون موقع که تب ساعت خوش همه، مخصوصا دخترای نوجوون رو گرفته بود یکی از بچه های مدرسه ما شدیدا رو این کراش بود و شماره خونه شون رو پیدا کرده بود! لویی: ارژنگ امیرفضلی از همون ابتدا و برنامه های پرواز 57 و ساعت خوش، کمدین مورد علاقه من بوده توی اون جمعشون. ...
کاش به جای قتل طلاقش می دادم ؛ پشیمانی مردی که همسرش را خفه کرد
صحبت می کرد و فهمیدن این موضوع برایم سنگین بود. حتی فهمیدم که آنها چند مرتبه هم یکدیگر را دیده اند. وقتی از این ماجرا باخبر شدی چه واکنشی نشان دادی؟ با اینکه خیلی عصبانی بودم و باورم نمی شد که همسرم به من خیانت کرده اما سعی کردم خونسرد باشم و عاقلانه رفتار کنم. یک شب که بچه ها خوابیده بودند شروع به صحبت با او کردم. گفتم که همه چیز را می دانم. او اول همه چیز را انکار کرد و گفت ...
حدادعادل: پنج سال است که هر هفته معلم فرانسه دارم | به قول داش مشتی ها پدر عشق بسوزد
خیلی در کار فیزیک جدی بودم. شما تحت تاثیر آقای مهران و آقای روزبه به رشته فیزیک رفتید؟ بله قطعا همینطور است. بعد به دلایلی که جای گفتنش نیست در یک برهه ای مصمم شدم با فیزیک وداع کنم و علوم انسانی بخوانم. آن موقع هم این راه باز نبود، درواقع هیچ آیین نامه و مقرراتی وجود نداشت چون کسی تا آن دوره به قولی آنقدر دیوانه نشده بود که بخواهد این کار را انجام دهد. در دوره ای که فیزیک در مقطع فوق ...
عموی تتلو سکوتش را شکست / از پسری خجالتی تا روابطش با دختران کم سن و سال + گفتگو
به گزارش رکنا: انصاف نیوز: به عنوان مقدمه خودتان را معرفی کنید. من محمدعلی مقصودلو، عموی هستم. انصاف نیوز: چه حسی دارد عموی تتلو بودن؟ بیشتر از اینکه حس خوبی داشته باشم نگرانش هستم. انصاف نیوز: چرا؟ نگرانی تان به چه دلیل است؟ الآن به وجود آمده یا از ابتدای مسیری که طی کرده این نگرانی بوده است؟ خیر، الآن به وجود نیامده است. من خیلی از اینکه عموی ایشان هستم خوشحالم. ایشان پسر خیلی خوب و مهربانی ست. از موقعی که در گیر و دار همان مسائلی ک ...
پیگیری قیمت کتاب و خاطره مطالعه پاپیون در زندان شاه
خبرگزاری مهر ؛ گروه فرهنگ و ادب _ فاطمه میرزاجعفری : نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که شروع می شود از روز اول چشم به راه مهمان ویژه اش است، همان مهمانی که خود کتابخوان ترین است و بازدید امسالش تقریباً 3 ساعت و نیم طول کشیده، پس انتظار حاشیه نویسی خلاصه و مختصر نمی شود داشت. چشم، صبر کنید همان جمله معروفی که هر سال می شنوم . تقریباً از ساعت 5 صبح زیر نم نم باران اردیبهشتی منتظر بودم ...
پیام جاودانی شاهنامه
/ هم از تو شکسته، هم از تو درست از این دو یکی را نجنبید مهر / خرد دور بُد، مهر ننمود چهر همه بچه را بازداند ستور / چه ماهی به دریا، چه در دشت گور نداند همی مردم از رنج آز / یکی دشمنی را ز فرزند باز روزی که سیاوش ایران را ترک می کند و به توران پناه می برد، سخنان او و گله هایش از کاوس از دل پردرد فردوسی برخاسته است: که من با جوانی خرَد یافتم ...
فال حافظ متولدین هر ماه - سه شنبه 25 اردیبهشت 1403
ذره تغییر توی ظاهرت میتونه کلی توی روحیه ات تاثیر بذاره. یه ذره استرست رو کم کن، انقدر به یه چیز فکر نکن! اینطوری فقط گیج میشی و یه تصمیم اشتباه میگیری. یه نفس عمیق بکش، آروم باش، بعد با خیال راحت تصمیم بگیر. تو یه چیزی رو تجربه کردی و ازش درس گرفتی. حالا قوی تر شدی و میتونی خیلی بهتر از قبل عمل کنی. به خودت ایمان داشته باش، مطمئن باش که میتونی هر روز یه قدم به جلو برداری و به آرزوهات برسی. ...
پروفسور کلمه ها
وارد دانشگاه تهران شدم. اما حادثه ای که همه چیز را تغییر داد اتفاق روز 15 بهمن 1327 در زمان ریاست دکتر سیاسی در دانشگاه تهران بود. در این روز در دانشگاه تهران به سمت شاه تیراندازی شد و بدین ترتیب ورق ها برگشت. از این رو سروصدای اخراج دانشجویان پیش آمد و سرانجام هم گفتند دانشجوها باید تعهد بدهند که در سیاست دخالت نکنند. اما عده ای از دانشجویان، از جمله من، حاضر به سپردن تعهد نبودند، از این رو بحث ...
چشم انداز مجلس دوازدهم خیلی بهتر از یازدهم نخواهد بود
اندرکاران این پایگاه خبری تشکر می کنم که توانستیم در خدمت آن ها باشیم. در دهه کرامت و روز ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) و امام هشتم (ع) قرار داریم که این مناسبت ها را تبریک عرض می کنم. در خصوص سوال شما در بحث مطبوعات، ما واقعیتش نمی توانیم الان مدعی شویم که الان روزگار سختی از لحاظ فضای آزاد و مباحث مربوط به آن را داریم. هر چند که گاهی شاهد احضار و بازخواست روزنامه نگارانی به هر دلیلی بعد از چاپ ...
داستان یک پرستار
ت تو بیمارستانی که کار می کنم یه بیماری داریم که اصلاً و ابداً لب به غذا نمی زنه ." مهندس با یه پوزخندی گفت :" منظورت دیوونه خونه است دیگه" ولی او گوش نمی کرد ، حرفش رو ادامه داد :" براش برچسب زدن ، پزشکش گفته کاتاتونیا داره " . کنار دست مهندس ، دختری نشسته بود ،احیاناً دوستش بود ، همینطور که دود سیگار مهندس رو از صورتش دور می کرد گفت :" خب ! اشکالش چیه دکتر ؟!، رژیم گرفته..." با نگاه خسته ای ...
صادق هدایت، شهریار را سه بار وادار به خودکشی کرد!
مدیر روزنامه شاهد که مال دکتر بقایی بود که اول طرفدار مصدق بود و بعداً دشمن او شد. من زهری رو از خونه شهریار می شناختم دیوان چهار جلدی شهریار رو که در انستیتوی ایران و فرانسه چاپ شده بود، علی زهری چاپ کرده بود اون موقع که من با شهریار آشنا شدم جلد دومش تازه در اومده بود که شهریار می گفت کاش تو زودتر اومده بودی که اباطیل رو چاپ نمی کردم اون جلد دومش خیلی بده دیگه. زهری می اومد خونه شهریار ...
وقتی عماد مغنیه همسرش را از صبح تا عصر در ماشین نگه داشت! /نخند! خب یادم رفت که با زنم رفته بودم پادگان!
می ریم اون جا. دوباره گفت: نه، نه. زود وایسا. باید سریع برگردم پادگان. با تعجب پرسیدم: مگه چیزی تو ماشین جا گذاشتی که باید بری بیاری؟ خنده ای کرد و گفت: آره. من صبح با زنم رفتم پادگان. به اون گفتم توی ماشین بمون، من چند دقیقه کار دارم و زود بر می گردم. اما توی پادگان که رفتم، اون قدر سرم شلوغ شد که اصلاً یادم رفت زنم دم در منتظرمه. بدجور خنده ام گرفت. زنش از صبح تا غروب در ماشین مانده بود. وقتی وایسادم گفت: نخند! خب یادم رفت که با زنم رفته بودم پادگان. 27219 ...
خواندن از ایران قوی در مصلای امام خمینی(ره) تهران
بیدار شد حیرتی گل کرد، عرفان ها به دنیا آمدند دیده وا کردیم دیدیم آسمان در چشم ماست چشم را بستیم مژگان ها به دنیا آمدند پیش تر از ما و من اویی به نام عشق بود این و آن مردند تا آن ها به دنیا آمدند شعر رضا یزدانی نگاش بارون شده هرکس شنیده خاطراتت رو شنیده از گلوی تو بریده خاطراتت رو برای من بگو ایران! شکوه ...
فال حافظ امروز دوشنبه 24 اردیبهشت 1403/ برسان بندگی دختر رز گو به درآی
ایام وصالش تعبیر فال حافظ : قدر چیزها و کسانی را که در کنارتان بوده اند ندانسته و حالا بسیار پشیمانید. آنقدر عمرتان طولانی هست که دوباره همه چیز را جبران کنید. از دوستان با عقل و درایت خودتان کمک بگیرید. مال حلال به دست بیاورید چون مال حرام زود از دستتان خارج می شود. فال حافظ امروز متولدین تیر غزل شماره: 75 خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست ...
معین کشته شد ! + جزییات
به نام حسن موضوع را تعریف کردم. کمتر از یک ساعت در پارک نشستم یادم نیست چه زمانی تماس گرفتم ولی فکر کنم قبل از رفتن به منزل با پدرم تماس گرفتم . اصلاح می کنم رفتم خانه داخل خانه بودم که یکی از دوستان مرحوم بامن تماس گرفت و گفت معین فوت کرده است.من هم ترسیدم و ماجرا را به پدرم گفتم. *آیا شما سوار شدن و راه افتادن مرحوم را دیدید؟ بلی وقتی در ابوطالب 62 پیچید را دیدم اما بعد دوستش گفت با ...
صادق زیباکلام کیست؟
.... سال 53 با ایشان در زندان قصر آشنا شدم. هر دومان زندانی سیاسی بودیم و هم بند. سال 1367 که ایشان مسؤولیت روزنامه رسالت را داشتند. آن موقع من در جریان انجام دکترایم بودم در دانشگاه برادفورد انگلستان که برای دیدار خانواده به تهران آمده بودم. علت دیدار با ایشان هم به واسطه نگرانی و انتقاداتی بود که از اوضاع کشور داشتم. حدود 15 سال بعدش دختر بزرگم سارا که در دوران دکترایم در انگلستان مدرسه رفته ...
جاسوس ها و کلاه بردارها
من که مشتاق به دست آوردن تجربه های بیشتر بودم، از همان ابتدا تاکید کردم که می خواهم برای چنین ماموریت هایی در نظر گرفته شوم. در ابتدا، موکلانی که به این روش به دست آوردم، مجرمان معمولی بودند: دزدان کیف قاپ، معتادان، زورگیران خیابانی، قوادها و غیره. برای کسی مانند من که از شهر کوچکی آمده بود، این تجربه ها بسیار آموزنده و چشم گشا بودند. در سومین سال کاری ام به عنوان یک همکار، رمان نیمه خود زندگی نامه ای کلود براون با نام مرد کوچک د ...