سایر منابع:
سایر خبرها
اگر آزاد نشده بودم بی شک امروز زنده نبودم / در زندان بازجویی و شکنجه نشدم / نامه شهریار به آیت الله ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال 1391 توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سؤالات گردآورندگان می پردازد. این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. انتخاب روزانه بخش هایی کوتاه از این کتاب را در سی قسمت برای علاقه مندان به تاریخ منتشر خواهد کرد. - عاطفه این بار اول بود که زندانی می شدین؟ بله بله... ...
شاخه گلی برای زائر آقا
: گل نمی خوای برای مادرت؟ گفتم: مگه شما گل داری هنوز؟! گفت: خب آره ...! تا دست کرد توی جیبش که بسته گل را دربیاورد روی هوا از دستش قاپیدم و بدون توجه به صورت متعجب و حرف هایی که می زد با سرعت به سمت صحن پیامبر اعظم (ص) دویدم تا گل را به آن خانم چادری برسانم. فقط چند دقیقه قبل رفته بود و می توانستم احتمالا قبل از اینکه از در باب الجواد بیرون برود پیدایش کنم. منطقی این بود که از ...
یکسری کتاب ها را باید مزه مزه خواند!
با چند برابر قیمت پیدا بشه. یکی از دلایل حجم زیاد خرید کتاب بین یکسری دوستان ازجمله خودم همینه، ولی همه به مرور خونده می شن و خیلی وقت ها چند کتاب همزمان خونده می شن بعد تا یه جایی می رسن آدم احساس می کنه الان تا اینجا بسه؛ باید یه کم تا همین جا توی ذهن بمونه و مغز باهاش بازی کنه. راجع بهش فکر بشه. مثلا بعد 10روز، یک ماه دوباره آدم میره سراغ بقیه اش. کلا یکسری کتاب ها رو باید مزه مزه خوند. بعضیا ...
حدادعادل: پنج سال است که هر هفته معلم فرانسه دارم | به قول داش مشتی ها پدر عشق بسوزد
کوچکی به سوال قبل کنیم؛ خاطرات خودتان را نوشته اید؟ من 30 سال بیشتر است که می نویسم و خاطرات من بیشتر انگار وقایع نگاری حوادث روزانه است. علتش هم این است که فرصت ندارم. من صبح ها بعد از نماز صبح، یک تقویم مربوط به روز قبل می نویسم که در آن جزئیاتی مثل اینکه چه ساعتی از خانه بیرون رفتم و با چه کسی جلسه داشتم را یادداشت می کنم ولی بیشتر از یک صفحه نه خودم وقت دارم و نه آن تقویم جا دارد. به ندرت ...
قهرمان هم سن و دغدغه های نوجوانان مهمترین ایده های نوشتن کتاب
: اول اولش، چهارم ابتدایی بودم، یک شعر نوشتم و همان موقع مدرسه، من را به کانون پرورش فکری و کارگاه ادبی معرفی کرد. من هم رفتم. اما چون ساعت کارگاه ادبی بعد از مدرسه بود و ساعت ناهار و من هم گرسنه بودم، خیلی توی کارگاه تمرکز نداشتم و دو سه جلسه بیشتر نرفتم. برای همین، حالا که خودم مربی ادبی هستم، وقتی ساعت کارگاهم، بعد از مدرسه ی اعضا هست، به آنها می گویم، حتما یک لقمه برای خودتان بیاورید و قبل از ...
اصناف و اتحادیه ها گزینه مناسبی برای نظارت بر بازار هستند
...> سوال: از بحثمان دور نشویم آقای حسنلویی می گویند که اگر سامانه هایی که الان وجود دارد سامانه های نظارت بر خط ..؟ توسطی: من لازم بود این را توضیح بدهم عرض کنم خدمتتان ببینیند من یادم است چند سال اخیر بود سوار یک تاکسی شدم و این تاکسی داشت مسیر می رفت یک پیرمرد محترم بسیار محترم من بهش گفتم حاج آقا من ویز زدم با ویز سریع تر می رسیم گفت که ویز چیه همین چیزی که جوانان دارند گفت من دو سه سال ...
عموی تتلو سکوتش را شکست / از پسری خجالتی تا روابطش با دختران کم سن و سال + گفتگو
به گزارش رکنا: انصاف نیوز: به عنوان مقدمه خودتان را معرفی کنید. من محمدعلی مقصودلو، عموی هستم. انصاف نیوز: چه حسی دارد عموی تتلو بودن؟ بیشتر از اینکه حس خوبی داشته باشم نگرانش هستم. انصاف نیوز: چرا؟ نگرانی تان به چه دلیل است؟ الآن به وجود آمده یا از ابتدای مسیری که طی کرده این نگرانی بوده است؟ خیر، الآن به وجود نیامده است. من خیلی از اینکه عموی ایشان هستم خوشحالم. ایشان پسر خیلی خوب و مهربانی ست. از موقعی که در گیر و دار همان مسائلی ک ...
ماجرای به زندان افتادن ابتهاج/ شعر خودم را در جایی که زندان بودم پخش می کردند
بود من صبح زود بلند شدم پنج صبح رفتم تو باغچه چند تا اردک کاکلی داشتم که تو حوض ول کرده بودم. روز پیشش یکی از اردک های من پاش گرفته بود و حالت فلج پیدا کرده بود... اردک ها تو آب گاهی این حالتو پیدا می کنند دو تا گرفتاری دارند. اردک ها یکی اینکه چربی بدنشون کم میشه و دیگه نمی تونن رو آب بمونند، چون پرشون خیس میشه و خیلی هم بی ریخت میشن بیچاره ها و یکی هم پاشون می گیره و دیگه نمی تونن ...
کواکبیان: دولت سیزدهم نتوانست به شعار صادق الوعد خود عمل کند
سود نیز بین هواداران توزیع شود، ولی دولت نمی خواهد. نگرانی دارند که اگر روزی یک سلبریتی ورزشی حرفی زد، برای دولت بد شود، ولی من می گویم اگر حرفش درست است، بگذارید بزند. اگر نادرست است، توضیح بدهید. وانگهی اگر حرف غلط باشد که کسی گوش نمی دهد. این ترس ها در دولت وجود دارد من یک نمونه را گفتم. وگرنه مردمی سازی باید ازهمین جا ها که استقبال مردم وجود دارد شروع شود. دکترکواکبیان: منظور شما ...
نجابت: مگر چه اندازه به شانا پیوستگی دارم؟ /در برخی جلسات شانا صلاح نمی دانستم هر حرفی را بگویم /لیست ...
تعلق دارم اما در بعضی از جلساتی که بعدازظهرها می رفتم احساس محدودیت می کردیم و صلاح نمی دانستم هر حرفی را بگویم. البته برخی مخاطب را فریب می دهند و رأی جمع می کنند که می گویند که روش پوپولیستی است. برای مثال یک نفر می گفت 7 دفتر در تهران می زنم و یا در هر 22 منطقه دفتر می زنم، چگونه به آنها رسیدگی می کنید؟ (با خنده) نکته بسیار مهم دیگر این است که ما نمی توانیم با آحاد مردم به صورت تک ...
چه سبز بود نمایشگاه کتاب من....
دست نگه داشت به التماس و سوار شد بی آنکه جایی برایش باشد و اسپایدرمن طور، بین زمین و هوا ایستاد و دست هایش را دراز کرد و لولای در را گرفت و پاهایش را مستقر کرد و مسیر باقی مانده را با مهارتی خیره کننده عین بزهای کوه هندوکش، استوارانه تاب آورد! که خب غریب منظره ای بود که چند صد متری طول کشید. پیرمرد پای آمدن این مسیر باقی مانده را نداشت اما پای تعادل که رسید، یکطوری خودش را نگه داشت که می شود رویش ...
داستان یک پرستار
ه .چه برسه به ما که عمراً بتونیم حریفش بشیم . " مهندس زل زده بود . انگار که می خواست چیزی بگه : " خب ! پس شما تو بخش تون بابی ساندز دارین " . پوکی به سیگارش زد و گفت :" آره ! بابی ساندزی که بهش برق زدن ! " نقاش گفت :" بچه ها خیلی کَرِه ام چی سفارش بدیم ؟ " کله اش آونگ بود .با خودش فکر می کرد ، فردا صبح کار است، زودتر برود خانه و بخوابد . روایت دوم :تردید "نمی خوای ا ...
ناگفته های خواندنی از مسیر دستیابی ایران به توانمندی موشکی/ از ماجرای کارشکنی لیبی در وسط جنگ تا اعزام ...
و کار با ایشان را از همان جا آغاز کردیم و آشنایی ما با حاج حسن تا زمان شهادت ایشان که 27 سال به طول انجامید، ادامه داشت. ماجرای اعزام تیم 13 نفره ایرانی که به دمشق رفت یک گروه 13 نفره که شما هم جزوی از آن بودید برای آموزش نحوه کار با موشک اسکاد به سوریه اعزام شدند. لطفاً مقداری هم درباره دوره های آموزشی که در سوریه طی کرده اید بگویید. سردار بلالی: وقتی که موضوع آموزش ...
به مناسبت سی وپنجمین نمایشگاه کتاب تهران؛ گزیده کتاب های زندگی شهدای مدافع حرم
افغانستانی نیست که مفت و مجانی ول میدی تو هوا... زن هم زَن های قدیم... خندان رفتم سمت آشپزخانه. بین راه گفتم: تا چای می آرم، برو لباست رو عوض کن. از اینکه فکر می کرد یادم رفته دنبال حرف را بگیرم و افغانستانی حرف زدنش فراموشم شده، شادمان رفت تو اتاق. در برگشت، توپ فوتبال دستش بود و محمدهادی را کشاند طرف خودش برای بازی. خندیدم و سینی چای در دست، به قاب درِ آشپزخانه تکیه دادم و نگاهشان کردم. ...
راجرکورمن به روایت کاپولا، اسکورسیزی، باگدانوویچ و دیگران
فیلم سازی مستقل در هالیوود به ترجمه مریم امینی است. همه می دانستیم که هر وقت راجر برای ساختن فیلمی به اروپا، هاوایی یا پرتوریکو می رفت، فیلم دومی هم با سرمایه خودش می ساخت. از من پرسید آیا صدابردار خوبی می شناسم که به اروپا بیاید. گفتم خدایا، آره، خودم صدابرداری می کنم. بلافاصله ضبط صوت ناگرا را از قفسه دفتر بیرون آوردم و به خانه رفتم تا طرز کارش را مطالعه کنم. در دانشگاه ...
زن زیبای پژمان جمشیدی و خواهر حاشیه سازش + عکس و بیوگرافی
... اما بخاطر تیم پرسپولیس و مشکل سربازی قید حضور در آن تیم را زد و با قرارداد 14 میلیون تومانی در سال 1379 به تیم پرسپولیس پیوست. انصراف از دانشگاه سال آخر دانشگاه سنوات ندادند و باید دو ترم دیگر می خواندم منم که 110 واحد پاس کرده بودم بخاطر فوتبال دیگر دانشگاه را رها کردم. یک روز رفتم پیش خانم فائزه هاشمی رفسنجانی و او نامه ای داد که یک ترم دیگر بخوانم و مدرکم ...
تله سی یژ به جای سرویس مدرسه
تله های فلزی خیلی زود به مدرسه شان که چند متری پایین تر از میدان دربند است، برسند. هر ظهر هم این رویه برعکس اتفاق می افتد یعنی از مدرسه به خانه. اغلب روزها، پیش از آنکه ابوالفضل و همکارانش فرصت کنند زیر کتری دوداندود خود را برای تدارک بساط چای و صبحانه آتش بیندازند، این گردشگران کوچک همیشگی از راه می رسند. وقتی تله سی یژ سرویس مدرسه می شود پیش تر از ابوالفضل و همکارانش، این ...
(عکس) سفر به تهران قدیم؛ وقتی راننده واگن اسبی، هوس خیار خوردن می کرد!
خیابان واگن خانه در محله دولت که این روزها به خیابان اکباتان معروف است حدود سال 1268 شمسی ایستگاه نخستین وسیله حمل ونقل عمومی پایتخت بود. واگن های اسبی یا همان ترامواهای اسبی دوران قاجار در این خیابان پارک می شدند و هر روز مسافران زیادی از جماعت تهرانی را جابه جا می کردند. تراموای اسبی سوغات ناصرالدین شاه از فرنگ بود. جذابیت رفت وآمد با واگن و سرعت حرکت چرخ ها روی ریل های آهنی باعث شد ...
از ماشین مان می کَنیم و می خوریم!
این جا دارم همون ماهی 28 تومن رو درمیارم . خودم آقای خودم هستم. هر وقت بخوام کار می کنم. خطرات اون کار رو هم نداره . پولش هم نقده . چرا باید برمی گشتم سر اون کار؟ برای اینکه بیشتر راه بیاید و سفره دلش را باز کند گفته بودم خبرنگارم اما قرار است از محل کارم استعفا بدهم و بشوم راننده تاکسی اینترنتی. پشت حرفم را گرفته بود که بهترین کار را می کنی! . نزدیک مقصد که رسیدیم پرسید: چقدر حقوق می ...
پیدا و پنهان نمایشگاه| حضور آقای رئیس جمهور و ناشرانی که دوباره برگشتند
نویسنده صف می کشند و پیگیر حضور نویسنده مورد علاقه شان از ناشر می شوند. وقتی به غرفه نشر کتابستان رفتم تا دل سوز مصطفی موسوی را بخرم، یک مرد سن و سال دار داشت از متصدی غرفه می پرسید که فلان خانم نویسنده کی می آید؟ در راهروهای انتهایی شبستان در حوالی ساعت 15 غرفه ای بسته است. احتمال می دهم تخلف کرده است؛ تا اینکه علی رمضانی، سخنگوی نمایشگاه کتاب در نشست خبری این رویداد از بسته شدن غرفه یک ناشر به ...
شاعر طناز نهاوندی: طنز آدم خفته را با قلقلک بیدار می کند نه با لگد
ششمین کتابم مجموعه های قبلی ام را آورده ام؛ یعنی پنج جلد کتاب خودم را تحت عنوان مجموعه اشعار اسدالله حیدری چاپ کرده ام که انتشاراتی کتاب یار مهربان آن را منتشر کرده است تا کسانی که به کتاب های قبلی بنده دسترسی ندارند، بتوانند مجموعه آثار بنده را یک جا داشته باشند. آن پنج جلد کتاب وقتی چاپ شدند، به فروش رفتند یا خودم به نمایشگاه کتاب دادم، در رونمایی ها به ارشاد تحویل شد و به دوستان هدیه کردم که ...
تنها یک نفر از 15 معلول گم شده پیدا شده است!
هم میهن نوشت: بررسی ها نشان می دهد در دو سال گذشته و در جای خالی وجود سامانه یا برنامه ای ویژه برای پیدا کردن گمشده ها در تهران، تعداد معلولان گمشده به طور چشمگیری افزایش داشته است؛ این را بهروز مروتی، مدیر کمپین معلولان هم تایید می کند. معراج هفت ماه است که گم شده. از چهارم مهرماه 1402 ...
محتوای خوب و دسترسی وسیع؛ اهداف اصلی رهبر انقلاب در حوزه کتاب
کتاب را ترجمه و انتشارات امیرکبیر هم چاپ کرده بود. ایشان بعد از انقلاب رفت روسی یاد گرفت. در ادامه هم جنگ و صلح و هم ابلوموف را از روسی ترجمه کرد. من به ایشان توضیح دادم که این ترجمه ی از روسی ابلوموف است. ایشان هم همان جا گفتند که من آن چاپ قبل از انقلاب را خوانده ام. خب ابلوموف در رمان و ادبیات کتاب مهمی است. یا مثلاً در مورد رمان خانواده ی تیبو که به خاطره شان با آقای نجفی اشاره کردند. یعنی اغلب ...
پهلوانی که قهرمان شد
، اما هنوز که هنوزه بعد از چند سال نبود برادرم دشوار است. در حال حاضر هم به بهشت زهرا قطعه 28 می رویم و با سنگ مزار برادرم صحبت می کنیم. حالا بیش از چهل سال است که شهید شده، عین چهل سال در روز تاسوعا آنجا از طرف همین هیئتی که خودش پایه گذاری کرد سر خاکش مراسم برگزار می شود. بنده دو سال پیش خواب ایشان را دیدم بعد به او گفتم که: سلیمان کجایی؟ گفت: پیش شما هستم! من به او گفتم: بیا برویم خانه. گفت: ما جا ...
چراغی روشن در شبِ تاریک
یادداشت نشریه تقاطع شماره 35| یک: خانه ای برای اجرای تئاتر؛ از وقتی دل به دل هنرمندان تئاتر قزوین داده ام، حرف هاشان را شنیده ام و به تماشای آثارشان در سالن های غیر استاندارد نشسته ام، یکی از بزرگترین آرزوها و خواسته هاشان داشتن مکانی بود که سالن درستی داشته باشد و اختیارش دست خودشان باشد. چند سال پیش وقتی خبر احداث تئاتر شهر دهان به دهان چرخید و بعد ساختمانش به آرامی قد کشید و سرپا شد، نور امید را در چشمان خیلی هاشان دیدم. زمستان سال قبل وقتی خبر افتتاحیه این مکان پخش شد و تابلوی تئاتر شهر بر سر در آن جا گرفت خاطرجمع شدم که هنرمند ...
بن لادن می گفت: 11سپتامبر کار ما نبود!
این آدم ها، آقا سیدمرتضی آوینی و درصد زیادی آقا نادر طالب زاده و بعد هم اندیشمندان و فیلمسازان دیگری در طول دوران بعد از انقلاب راه و روش خاص و مشخصی داشته اند. 11تا 12سال پیش از آقای نصیری که نشریه صبح را با آقامرتضی راه انداخته بودند و آن روز ها این ور خط بود و حالا رفته و آن سمت ایستاده است، پرسیدم: چرا با آقامرتضی مخالفت می کرد؟ او می گفت: آن روز ها که با ایشان مخالفت می کردم، نمی دانستم مرتضی ...
بازی دراز؛ محل عروج مردانی است که در گذر زمان زنده تر می شوند
توانیم به موقع از آنجا خارج شویم. چانه زدن و مخالفت بعضی از دوستان هم بی فایده است و مرغ آقای راننده یک پا دارد! مسئول کاروان از ما می خواهد فقط تا یادمان امام رضا (ع) که تقریباً در وسط های راه یادمان شهدای بازی دراز است، برویم و همانجا زیارت کنیم و برگریدم. از سختی ها بالا رفتن تا رسیدن به قله برایمان می گوید و شلوغی مسیر. حرکت می کنیم. مقداری جلوتر می رویم اتو بوس استان ...
عشق و جنگ بزرگ ترین سوژه های تاریخ هستند
شما از مردم عذرخواهی کنید برای نوشتن این کتاب و تعهد دهید وارد این راه نشوید و از همه کسانی که این کتاب دل آنها را به درد آورده عذرخواهی کنید و امضا کنید تا فردا برای انتشار بدهیم. این برای چه سالی است؟ سال 84 است. من نامه را خواندم و خیلی توهین آمیز بود و عین توبه نامه بود. واقعا توبه نامه بود. یک زمان یک نفر درباره ادبیات صحبت می کند و هیچ مشکلی نیست. جلسه ای رفتم درباره من قاتل ...