ردپای کودک فروخته شده در پرونده همسرکشی مشهد
سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف تلخ و شوم نوعروس 17 ساله به قتل داماد پولدار تهران / کاوه فراری است!
... حتی از او خواستم نزد روانپزشک برود اما او به حرف هایم توجهی نمی کرد. همسرم همیشه به خاطر شغلش دیر به محل کارش می رفت اما روز حادثه صبح زود بیدار شد. تصور کردم به محل کارش رفته است ولی ساعاتی بعد که به حمام رفتم با جسد او مواجه شدم. همسرم در زمانی که من خواب بودم اقدام به خودکشی کرده است. در ادامه تحقیقات و در بازرسی از خانه لکه های خون روی فرش و موزاییک ها دیده شد. از ...
قتل به خاطر انتقام کور
. دستور انتقالش را به بازداشتگاه صادر کردم که یکباره گفت واقعیت را می گویم. فقط به بچه ام رحم کنید. او کوچک است و عقلش کامل نیست. از او خواستم واقعیت را بگوید که گفت: سر شب در خانه بودم که پسرم به خانه آمد و ادعا کرد دوستش بهروز را به قتل رسانده و می خواهد جسدش را سر به نیست کنم. اول فکر کردم شوخی می کند برای همین موضوع را جدی نگرفتم. او رفت و با دوست دیگرش آمد و گفت می خواهد جسد بهروز را با ...
اشکان خورشیدی: نمی خواستم سوت پایان بازی را بزنم
به صورت اختصاصی با ورزش سه اولین حرف های خود را با بغضی که در ته صدا داشت به زبان آورد. اشک هایت در انتهای بازی سپاهان و آلومینیوم قابل پیش بینی بود... بعد از 27 سال داوری و 15 سال قضاوت در لیگ برتر خیلی سخت بود عشقی که در وجود ما داوران ریشه دوانده را اینطوری کنار گذاشت، قبل از بازی به خودم می گفتم چرا همه موقع رفتن گریه می کنند من که انگار نه انگار، حتی وقتی قبل بازی در شهر ...
نادری، عضو هیات رئیسه مجلس: به دنبال تصویب طرح خرید سربازی هستیم/ مهاجران افغان تبدیل به یک "معضل ...
کردیم با بحث با دوستان کمیسیون بهداشت و البته وزارت بهداشت. من کارم را دنبال کردم، بردم جلوتر، دوستان کمیسیون بهداشت بسیار اصرار داشتند که طرح از معاونت در مجلس که معاونت قوانین است، ارجاع شود به کمیسیون بهداشت که همان جا هوایش کنند، تمامش کنند برود. با رایزنی هایی که من کردم، طرح را آوردم کمیسیون آموزش که کمیسیون خودم بود. من آن موقع نایب رئیس اول کمیسیون آموزش بودم؛ سال بعد شدم هیات رئیسه مجلس. و ...
سرقت عجیب اتوبوس بی آرتی با انگیزه های عجیب تر + متن گفتگو با سارق بدشانس !
اش دارد اما معتقد است که انسان بدشانسی است. در زندگی بارها بدشانسی آورده و به چیزهای نسبتا کوچکی که آرزویش بوده نرسیده است. گفت و گو با این متهم را می خوانید. انگیزه ات از سرقت اتوبوس چه بود؟ می خواستم بروم دکتر! با اتوبوس بروی دکتر؟ دکتری که پیدا کردم بودم در شهر مشهد بود. می خواستم خودم را مشهد برسانم اما آن شب بدشانسی آوردم. ناچار شدم که اتوبوس را ...
نسخه مرد رمال برای نوعروس 17ساله، قتل تازه داماد بود
برسانیم می توانیم اموالش را تصاحب کنیم و فقط در این صورت است که من به آرامش می رسم. زن جوان ادامه داد: من فریب مرد رمال را خوردم. هرچند در ابتدا راضی به انجام این کار نبودم اما بعد تصمیم گرفتم نقشه قتل شوهرم را اجرا کنم. : شب حادثه با برنامه ریزی قبلی در خانه را بازگذاشتم و مرد رمال وارد خانه ام شد. شوهرم خواب بود و ابتدا من چند ضربه چاقو به او زدم. سپس مرد رمال، چند ضربه به او زد و جانش را ...
اعتراف زن 16 ساله به قتل شوهرش: قتل را با همدست مرد مورد علاقه ام انجام دادم
می زد. متهم نوجوان در مورد آشنایی با همدستش نیز گفت: مدتی قبل در پارک نشسته بودم که مردی آمد و کنارم نشست. شروع به حرف زدن کردیم و به من شماره داد. کم کم دوست شدیم و من برایش درد دل کردم و گفتم شوهرم را دوست ندارم و او کتک می زند. این زن در مورد انگیزه قتل نیز گفت: آن مرد به من پیشنهاد داد شوهرم را بکشیم و با هم ازدواج کنیم. شب حادثه در خانه را باز گذاشتم. شوهر خواب بود. اول ...
کلکسیونی از جرایم در پرونده سارقی که از7سالگی دزدی را شروع کرد
... خودم هم نمی دانم اما زیاد است. *اولین بار کی سرقت کردی؟ درهفت سالگی تراش یکی ازهمکلاسی هایم رادزدیدم. کسی نفهمید و خوشم آمد و هرچی می خواستم را بر می داشتم و مخفی می کردم. *اولین بار کی سیگار کشیدی؟ 10 سالگی. *کی موادمخدر را امتحان کردی؟ 14ساله بودم. اول سرقت را شروع کردم وبعد سراغ موادرفتم.حس می کردم بایدبا پدرم لجبازی کنم ...
قتل فجیع مرد مشهدی در خانه دختر تهرانی به دست برادران غیرتی / جسد سوخته پیدا نشد
جوان به خانه خواهرم برود، ما در خانه اش پنهان شدیم و او بی خبر از حادثه ای که در انتظارش است وارد خانه خواهرم شد. به محض ورود با مرد جوان درگیر شده و او را با ضربات چاقو به رساندیم. بعد از آن جسد را داخل پتویی پیچیده و داخل خودرو قرار دادیم. به سمت پاکدشت رفته و در محدوده پاکدشت به سمت گرمسار در بیابانی جنازه او را به آتش کشیدیم و به خانه برگشتیم. با اعتراف مرد جوان به قتل، کارآگاهان ...
خیانت زنم داغونم کرد/ از کسانی که زندگی من و فرزندم را نابود کردند نمی گذرم!
قانون آن روز آن قدر فرشته را تعقیب کردم تا بالاخره شماره تلفن منزلشان را گرفتم و از یک باجه تلفن عمومی به او زنگ زدم. این گونه رابطه من و فرشته آغاز شد تا این که مدتی بعد تصمیم به ازدواج با او گرفتم چرا که خانواده اش وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و در حاشیه شهر مستاجر بودند به همین دلیل فکر می کردم چنین دختری توقع زیادی از من ندارد و در روزهای سخت مرا تنها نمی گذارد. خلاصه خیلی زود ...
زورگیری خودروهای مسافرکش در پوشش مسافر دربستی
پلیس داده شد. او گفت: حدود ساعت 10 شب بود که در میدان هفت تیر تهران سه مرد دست تکان دادند. داشتم از محل کارم به خانه می رفتم. با خودم گفتم اگر مسیر کوتاهی است آنها را هم برسانم. به من پیشنهاد دادند دربستی آنها را به شهریار ببرم. قبول نکردم و گفتم دور است؛ اما پول زیادی پیشنهاد دادند و من قبول کردم. به سمت شهریار حرکت کردم. آنها در مسیر من را از بیراهه بردند و گفتند میانبر بلد هستند. به جای خلوتی که ...
گزیده ای از پروژه تاب آوری
پنج سال پیش، مامان و بابا بی خبر به من زنگ زدند. آنها گفتند: “جورجیا به خانه می آید.” او باید در مورد چیزی که خیلی فوری است با همه ما صحبت کند، بنابراین شما باید فردا شب اینجا باشید. عصر روز بعد، همه در خانه مامان و بابا جمع شدیم، مطمئن نبودیم که چه انتظاری داشته باشیم. جورجیا شروع کرد: بنابراین، من برای بی اشتهایی درمان و مشاوره دریافت کرده ام. مشاوران من همیشه به من می گویند: آیا در ...
3 مرد زیر ذره بین زن جوان دست به سرقت های وحشت آور از مسافرکش ها می زدند + جزییات
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از یکسال قبل با شکایت مرد جوانی آغاز شد.وی که به پلیس آگاهی رفته بود به ماموران گفت :ساعت 10 شب در خیابان مفتح مسافر کشی می کردم که 3 مرد خواستند تا آنها را دربست به شهریار برسانم .به آنها گفتم دیر وقت است و می خواهم به خانه ام بروم اما اصرار کردند و گفتند کرایه خوبی به من می دهند. به همین خاطر آنها را سوار ماشین کردم .مرد جوانی که در صندلی شاگرد نشسته بود گفت ...
ناگفته هایی از فرقان و کشمیری که دفتر نخست وزیری ایران را منفجر کرد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب : کتاب رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق، توسط نشر ایران در سال 1400 منتشر شده است. این کتاب مجموعه مصاحبه های محمد حسن روزی طلب و محمد محبوبی با جمعی از مسئولین امنیتی دهه شصت در رابطه با برخورد های امنیتی با سازمان مجاهدین خلق است. انتخاب روزانه بخش هایی از این گفتگو ها را برای علاقه مندان منتشر خواهد کرد. به دلیل ملاحضات امنیتی، نام مصاحبه شونده ها ذکر نشده و تنها عنوان آن ها در متن آمده است. -بعد از پ ...
قتل وحشتناک دختربچه 7 ساله در هشتگرد + جزئیات
خودروی این زن بود. برای همین با پلیس تماس گرفتیم و وقتی کارآگاهان پلیس آگاهی به خانه مان آمدند زن و شوهر جوان را که صاحب خودرو بودند احضار کردند. مرد جوان گفت که همسرش صبح با ماشین به محل کارش رفته است که از او خواستند به همسرش زنگ زده و بخواهد که برای پاسخ به سوالات پلیس به خانه بیاید.این زن علت را پرسید و بهانه آورد و بعد از حدود 3 ساعت بالاخره پیدایش شد. شوهر زن مستاجر می گفت که اخلاق ...
مرد جوان فریب مرد خوش تیپ را خورد و زندگی اش را باخت + جزییات
شرکتی که در آن کار می کنم دست به سرقت زدم. یکی دو بار از انبار چند قطعه کش رفتم. دستم را رو کردند. کارم به کلانتری کشید. صاحب کارم آمد و رضایت داد سرم را نمی توانستم بالا بیاورم. هنوز هم آدم های پاک سرشت و والامقام کم نیستند. صاحبکارم می گوید تو آدمی خوبی هستی، باید ترک کنی و سایه ات روی سر خانواده ات باشد. واقعا خسته شده ام و می خواهم اشتباهاتم را جبران کنم ...
جزئیات قتل با سلاح در دره فرحزاد
رسیدگی اتهامش را رد کرد. در ادامه قاضی از متهم پرسید اگر در زمان درگیری صدای کمک خواهی پسر عمه ات را شنیدی چرا به کمکش نرفتی؟ متهم گفت: سهراب و دوستانش آنقدر غافلگیرم کرده بودند که نمی توانستم به سمت اکبر بروم. وقتی گلوله خوردم و دیدم آنها بدون هیچ ملاحظه ای شلیک می کنند فقط به دنبال نجات جان خودم بودم حتی برای اینکه فرار کنم با یکی از مهاجمان درگیر شدم و او را زدم که در دادگاه به پرداخت ...
اسدی: جام پرسپولیس تقلبی بود/ تاکتیک نکونام هوچی گری است
مشکلی نداری . در آن بازی اصلا قرار بود اسماعیل حلالی بازی کند. پروین، بهروز کماسی را صدا کرد و گفت به حلالی بگو گرم کند و به زمین برود. اسماعیل گفت مچ پای من درد می کند و به جای او من به زمین رفتم. کاپیتان اسبق پرسپولیس افزود: وقتی روی نیمکت بودم به فنایی گفتم به دلم افتاده که گل می زنم. داوود در پاسخ گفت که خیالاتی شدی، گل هم بزنی استقلال ملوان را نبرد، مساوی می کند و قهرمان می شود ...
گفت وگو با اعضای باند مسلح زمین خواری در مشهد
... مرتضی به سمت کی تیراندازی کرد؟ وقتی برادر مسعود برای آوردن کارت بانکی اش رفت بیرون، موقعی برگشت که از سرش خون می ریخت. پرسیدم چرا زخمی شده ای؟ گفت که مرتضی با شمشیر حمله کرده است. تو کی وارد دعوا شدی؟ من توی بیمارستان بودم که درگیری شروع شد. اصلا بیرون نیامدم و هیچ چیزی همراهم نبود. بعد که بیرون رفتم، دیدم که شیشه های خودرو من را هم خرد کرده اند. من فقط برای کمک رفته بودم و هیچ نقشی در دعوا نداشتم. در ادامه حتما بخوانید دستگیری 2 مامور قلابی توسط پلیس مشهد ...
روایت پرواز وارونه روی سر دشمن و آرامش عجیب منوچهر محققی
اند. مثلاً سر کاظم روستا یا جواد دمیریان این طور شد. گفتم برو به خانمش بگو این طوری شده. او را زده اند ولی زخمی شده است. روی این حساب شده بودیم چوپان دروغگو! نمی دانستیم این شتر ممکن است روزی در خانه خودمان بخوابد و روزی هم ما را بزنند. حالا همین وضع برای خودمان پیش آمد. خانمم زنگ زد به پایگاه و شیرآقایی گوشی را برداشت. پشت گوشی، گفته بود بچه ها خانمش است! چه بگویم؟ * خانمتان ...
جنایت آتشین بخاطر رابطه پنهانی مرد شهرستانی با شهناز در تهران
ردم و اطمینان یافتم او عامل این تصمیم خواهرم است موضوع را به برادران دیگرم گفتم. جنایت آتشین او ادامه داد: با برملا شدن این ماجرا به سراغ شهناز رفتیم و او که تصورش را نمی کرد این موضوع لو برود، به خاطر ترس از جانش با ما همکاری کرد. به شهناز گفتیم که با کیوان تماس بگیرد و او را به تهران بکشاند، او هم به ناچار قبول کرد. قبل از اینکه مرد جوان به خانه خواهرم برود، ما در خانه اش پنه ...
پرستار خانگی صیغه مردان مسن می شد و اموال آنها را سرقت می کرد!
پرونده ای در این رابطه در اداره آگاهی تشکیل شده است اما موضوع عجیب این است که چند روز قبل اتفاقی خانم پرستار را سوار خودرواش دیدم و به نظرم این زن در ماجرای سرقت نقش داشته باشد. با شکایت مرد جوان، تحقیقات آغاز شد و به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، زن میانسال بازداشت شد. وی در تحقیقات گفت: چند سال قبل به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم از او جدا شدم. بعد از جدایی برای تأمین هزینه خودم و دو ...
باران اشک ها
ها خدا نصیبش کرده بود. توی حرم امام رضا (ع) چقدر ضجه زده بود. چقدر توی رواق ها مثل مرغ پرکنده بال بال زده بود. می گفت توی عالم خودم بودم. زیر چادر هق هق می کردم که سیدی آمد بالای سرم. سرم را بلند کردم. نشان خادم الرضا(ع) داشت. آخر او آنجا چه کار می کرد؟ یک دستش اسپنددودکن بود و با دست دیگر شکلات بین زوار پخش می کرد. آخر، شب ولادت امام بود. چند هفته بعد از آمدنش خبر بارداری اش را به من ...
عبور از رودخانه خروشان با یک سیم خشک و خالی
[لیلامهداد] دانش ، سلمان و سیامک و پنج تا دختر سر کلاس های آقامعلم می نشستند. رضا باقری آقامعلم این کلاس چوبی و گِلی هشت نفره بود: سه ماه دیگر می شوم 27ساله. تدریس در مدارس عشایر را خودش پیشنهاد داده تا رویای کودکی اش را واقعیت ببخشد: لیسانس آموزش ابتدایی دارم و از بچگی عاشق این بودم که معلم شوم. خدا را شکر در این دو سال به بچه هایی که نیاز داشتند یاد بگیرند، کمک کردم. رضا باقری سرباز معلمی است ...
ازدواج موقت پرستار قلابی با مرد ثروتمند برای اجرای نقشه سرقت
کرد ترسیدم اینها را بگویم چون نگران بودم حرفم را باور نکنند. با بدست آمدن این نتایج از اظهارات جدید زن پرستار، تحقیقات برای بازداشت مرد سارق ادامه یافت و در نهایت ماموران موفق به بازداشت متهم شدند. او در بازجویی ها اعترافاتی متفاوت با زن پرستار داشت و گفت: من با هماهنگی نرگس به آن خانه رفتم، چون او در آنجا کار می کرد و می دانست وضع مالی فردی که از او سرقت می کنیم خوب است. حتی مدتی قبل ...
همسر شهید بابایی: آمریکا شریک جرم جنایات گروهک جیش الظلم است
بچه ها جایی نمیرن، به بچه ها سخت نگیر و بذار تلویزیون در اختیارشون باشه تا سرگرم باشن. به همین خاطر من از اخبار تلویزیون بی اطلاع بودم. پدر همسرم پرسید: از روح الله خبر داری؟ گفتم: آره حاجی، قبل از غروب باهاش صحبت کردم. پرسید: پس چرا من زنگ می زنم جواب نمیده؟ گفتم: نمی دونم. صحبتم که تمام شد، بلافاصله با روح الله تماس گرفتم. تلفنش بوق می خورد اما جواب نمی داد. با پدر همسرم تماس گرفتم و ...
شهید ابراهیم رئیسی محبوبیتی به وسعت جهان
به گزارش جهت پرس ؛ سید کمیل باقر زاده، رایزن جدید فرهنگی ایران در لبنان، در یادداشت خود از مراسمی که در این کشور برای رئیس جمهور شهید ایران برگزار شده بود نوشت: دیشب برای شرکت در مراسم بزرگداشت شهید رئیسی و سایر شهدای پرواز اردیبهشت به روستای القصر، دورافتاده ترین و محروم ترین روستای مرزی شیعه نشین لبنان رفته بودم. وقتی به این مراسم دعوت شدم، با خودم گفتم لابد چندتا بچه حزب ...
روایت یک دانشجو از امام جمعه شهید تبریز
به تماس منِ دانشجو پاسخ میده یا نه شک داشتم، ولی در نهایت با شماره حاجی تماس گرفتم و پاسخ ندادند و من هم ناامید، سردرگم به فکر چاره بودم تقریباً 5 دقیقه گذشت و دیدم تلفنم زنگ خورد، شماره را نشناختم! اما زمانیکه پاسخ دادم از صدای بم و دلنشین حاجی متوجه شدم که چه کسی تماس گرفته، سلام و احوالپرسی کردند، خودم را معرفی کردم و ماجرا را شرح دادم... ایشان در جواب پاسخ دادند که من حامی ...
افسردگی بیشتر با افزایش تعرفه مشاوره
می زنم، به شکلی که گریه اش می گیرد. برای تمام این مسائل من بعد از سال ها فضای فرهنگی اشتباه به مشاوره رفتم. آنجا خیلی حس خوبی دارم، مثلا فهمیدم در این سال ها چقدر رنج های روانی بزرگی را حمل می کردم. چه کودکی پر دردی داشتم. در کودکی آسیب هایی را دیدم که اصلا یادم رفته بود، هیچ وقت هم آنها را درمان نکرده بودم، در اتاق مشاوره فهمیدم چقدر از رفتارهای بزرگ سالی ام به دلیل همین دردها و زخم ...