سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با امیرسلیمانی ها، یک خانواده گرم و صمیمی
تصمیم گیری در خانواده؛ بد نیست دراین باره برای شما مثالی بزنم: من خیلی وقت پیش زمانی که سپند 8سالش بود، نمایشی را در دست داشتم که طبیعتا وضع خانواده هم تحت تاثیر این نمایش قرار می گرفت. شبی از شب ها به خانه آمدم و سپند به من گفت، بابا این داستانی که نمایش می دهی، بد نیست که آخرش را تغییر دهی و این گونه به پایان برسانی! کمی فکر کردم و ایده سپند را عملی کردم. یعنی نظر فرزند من از کودکی اش ...
نانوایی که با یک دست نان سر سفره ها می گذارد
آرزویش که راه اندازی یک نانوایی و مدیریت آن است، برسد. روایت خواندنی زندگی امیر را از زبان خودش بخوانید. نان آور کوچک فرزند چهارم خانواده هستم و 4 خواهر و یک برادر دارم. در خانواده پرجمعیتی در روستای مهدی آباد از توابع رفسنجان به دنیا آمدم و از همان کودکی به چشم می دیدم که پدرم برای تأمین هزینه های زندگی مان چه تلاشی می کند. پدر شاطر نانوایی بود اما بعد ...
50 خانوار اردوگاه اباذر در آرزوی شناسنامه اند
. آخرین جرعه های آب. آب قطع می شود. می گن آب را قطع می کنند تا سرد شود. دروغ بد است. زن کمر راست می کند. از سازمان آمدید؟ در را باز می کند و فریاد می زند که حورا بیا میهمان داریم. دختر دوان دوان خود را می رساند. چشم های حورا سبز است. پیرزن فرش را بالا می زند: این جا حشره زیاده. شب ها خواب نداریم. حورا بگو. حورا دختر همسایه است که چند ماه پیش مادر از دست داده. شب ها می آید پیش پیرزن که تنها نباشد. ...
تجربه مرگ و حیات پس از مرگ در دوازدهمین قسمت "ماه عسل"
غبار ایستادند و بنابراین حق شان است که بیشتر از این ها حواس مان بهشان باشد و به دادشان برسیم. کودکی های آرش از زبان خودش احسان علیخانی در آغاز گفتگو مهمان خود آرش رزقی بارز را معرفی کرد. آرش 46 ساله و متولد محله پیروزی تهران، فرزند اول خانواده و اهل شیطنت و بازیگوشی بوده است. آرش درباره کودکی اش گفت: مادرم پرستار و پدرم فرهنگی بود و از کلاس دوم دبستان در مدرسه ای تحصیل کردم که ...
رضا کیانیان: دهه شصتی ها به ما وصل هستند
بعدهم همین کشف باعث رشدت شده است. در دوره نوجوانی، من تابستان ها روی پشت بام یا در حیاط می خوابیدم. ساعت ها خوابم نمی برد چون آسمان را نگاه می کردم و فکر می کردم که خدا کجاست و از وحشت گریه ام می گرفت و بعد خوابم می برد. همین عامل باعث شد که بشدت آدم مذهبی شوم تا رازهای آن طرف را کشف کنم خب ما خانواده مذهبی هم بودیم ولی من به صورت مشخص رفتم دنبالش و صبح تا شب در مساجد بودم و ...
محمد کاظمی: حضور بهروز صفاریان در آلبوم بهنام صفوی به ضرر من تمام شد
من را به مبلغ صد و پنجاه هزار تومان پرداخت کردند. برخی از بخش های آن ترانه توسط حمید عسکری دستکاری شد و دلیل این مساله را از آقای مشایخی پرسیدم و گفتند که بعدا جبران می کنیم اما دیگر فرصت جبران پیش نیامد. *تقریبا از سال 88 یا 89 به بعد فعالیت هایتان در این حوزه زیاد شد. این پرکاری ناگهانی دلیلش چه بود؟ کارکردن با احسان خواجه امیری برای من اتفاق کمی نبود. همکاری ما هم اتفاقی پیش آمد چون من ...
ماجرای مادر کارتن خواب
خوشبخت باشم و فکر می کردم خوشبختی یعنی همین! به قاضی پرونده گفتم: همسرم از این موضوع خبر نداشت. نمی دانست در کیفم هروئین دارم، اگر می دانست که طلاقم می داد . نمی دانستم حرف هایی که می زنم عواقب دارد. وقتی قاضی گفت: باید اعدام شوی! انگار دنیا برایم تمام شد... . من هم خانواده داشتم 21 ماه زیر حکم اعدام ماند؛ 21ماهی که از این زندان به زندان دیگر منتقل می شد و لحظه هایش بوی مرگ ...
روزهای درخشان تری در انتظار بچه های تبریز است
خیلی عادی با اتفاقات موجه کنیم و از شیوه بزرگ نمایی و تأکیدهای خاصی که ارتباط و حس نزدیکی مخاطب را به هم نزند، استفاده کنیم که ما بعد از کلی بحث در مورد شیوه میزانسن به آنچه می بینید دست یافتیم و به نظر، تا حدی موفق بوده ایم. *دغدغه های سینمای شما چیست؟ ما همیشه در سینما و زندگی، به دنبال مفهوم بوده ایم و مفهومی که از لابه لای جامعه شکل می گیرد، برای مان مهم تر است و همواره سعی ...
به خاطر یک مشت دلار در رینگ خونین ارمنستان
صورت دختر ایرانی را نشانه می گیرد. لو رفتن فیلم این بازی وحشیانه که دو ماه از آن می گذرد سبب شد تا رسانه ها به جای مسئولان نسبت به آن واکنش نشان دهند و حالا هم که هیچ کس مسئولیت کتک خوردن دختران مان را برعهده نمی گیرد! متاسفانه هستند افرادی که به دنبال رسیدن به منافع مالی دست به چنین اقداماتی زده و والدین نیز بدون اطلاعات کافی و به صرف نام های دهان پرکنی چون قهرمانی جهان فرزندان خود را به ...
در سوریه جنگ بین شیعه و سنی نیست/پسرم گفت: عمر دست شما را بوسید
. چند روز بعد برای کاری به چابهار رفته بودم که یکی از دوستانش گفت: عمر چطوره؟ گفتم: خوبه؟ داهاته. گفت: نه اعزام شده تهران برای رفتن به سوریه. تعجب کردم اما بعد خدا را شکر کردم. *پسرم گفت: عمر دست شما را بوسید احسان برادر کوچکتر عمر در تهران سرباز بود. عمر یک هفته برای کارهای اعزامش در تهران حضور داشت و به برادرش هم گفته بود دارد می رود. زمانی که رسید سوریه تماس گرفت و به خانمش ...
عشق پشت سر یا روبه رو!
نگاه کرد که چهره اش چون خورشید فرو رفته در فلق سرخ شده بود! دو خانواده با هم خداحافظی کردند و حامد به همراه پدر و مادر از خانه فرشته بیرون آمد و سوار ماشین شدند. چون پدر چند سالی بود که نمی توانست رانندگی کند، حامد پشت فرمان نشست و پدر در کنارش و مادر هم پشت ماشین نشست. کمی از حرکت آنها نگذشته بود که مادر حامد با صدایی ملتهب گفت: حامدجان! چرا ساکتی پسرم؟! چی شد؟ چی گفتی؟ چی ...
جوان 32 ساله پر کشید تا 7 بیمار به زندگی برگردند
پرکند بسیار سخت بود. در آن لحظات مادر با یادآوری آخرین خواسته حامد گفت: پسرم از خیلی پیش ترها از من خواسته بود که اگر یک روز به هر دلیلی مرگ مغزی شد اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنم. این بود که با رضایت من و مادر، پیکر حامد را برای جدا کردن اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل کردند. مادرم درخواست کرد اجازه بدهند برای آخرین بار صدای قلب حامد را در سینه اش بشنود. ساعتی بعد هفت عضو حیاتی بدن ...
شهیدی که با شهادتش 150 نفر خواستار جایگزینی وی شدند
...: بعد از سفر و اهدای خیرات و سوغات به دوستان و آشنایان، برادرم با حال پریشان وارد منزل ما شد، من ابتدا فکر کردم که حتماً سوغات او خوب نبوده که ناراحت است که بعد از مدتی یک روحانی و یک نظامی از طرف سپاه به خانه ما آمدند و بعد از کمی صحبت درد عجیبی در کمرم احساس کردم که به بیرون رفته و با خود گفتم که ای خدا گویی خانه خراب شده ام که دیدم آن دو نفر از خانه خارج شدند و گفتند که خدا به پسرت رحمت کند ...
همسرم نمونه بارز یک فرد انقلابی بود
رحمان بهرامی در 1347 در یک خانواده مذهبی متولد شد که برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) به عنوان مستشار نظامی عازم سوریه شد. او که از استان زنجان و اهل شهرستان خرمدره بود، در 20 اسفندماه 94 به درجه رفیع شهادت رسید. از این شهید مدافع حرم یک دختر 30 ساله، یک دختر 26 ساله، یک دختر 14 ساله، یک دختر 10 ساله و یک پسر 29 ساله به یادگار مانده است. این شهید در نیکی به پدر و مادر کم نگذاشته است، در دوران پیری تا ...
در سی و هفتمین روز اعتصاب - گفتگوی مهم و تفصیلی ابنا با معاون مجلس وحدت مسلمین درباره ریشه های بحرا
شهرهای مختلف از اطراف پاکستان آن جا حضور پیدا کرده و از خواسته های ما حمایت کردند و در پایان گفتند که اگر حکومت پاکستان تا آخر ماه رمضان مطالبات و خواسته های آقای راجه ناصر عباس را قبول نکرد ما یک حرکت مردمی به طرف اسلام آباد به راه می اندازیم. در پاکستان خطبا و روضه خوان ها هستند؛ روحانی نیستند لکن خیلی مؤثرند. چون مجالس عزا دست این هاست و شاعر و مداح بوده و معروف هستند. چهارده نفر از رؤسای ...
وقتی ماه عسل جهانی می شود
مواد مخدر خیلی زیاد است. من هم یک روز باور نمی کردم به این روز بیافتم و برگشتن از این راه به سادگی نیست. حتی معتادانی که وضعیت مالی خوبی دارند کارتن خوابان خانه شان هستند. زیرا کسی که به خاطر اعتیاد از همسر و فرزند و خانواده بی مهری ببیند تفاوتی با یک کارتن خواب ندارد. وقتی که مصرف مواد من زیاد شد، کارم را از دست دادم و درآمدی نداشتم در نتیجه به فروش مواد کشیده شدم. یک بار که در حال فروش مواد بودم ...
پاسخ های احسان شریعتی به انتقادها درباره شریعتی
آفتاب : بوی رنگ تازه به مشام می رسد. صندلی ها هنوز کامل نشده اند. سوسن شریعتی با خنده رو به ما می گوید. اگر می دانستم از ساختمان قبلی می آیید، می گفتم دو، سه تا صندلی هم با خودتان بیاورید! احسان و سوسن دونفری به همراه یکی از دوستانشان که تازه به ما پیوسته بود، مشغول مرتب کردن ساختمان جدید بنیاد شریعتی بودند؛ دفتری که به خیابان انقلاب منتقل شده است. قرار مصاحبه را با احسان شریعتی هماهنگ کرده ...
گرد و خاک هنرمندان در اعتراض به هجوم ریزگردها + تصاویر
همدردی هیچی ندارم که بگم اول خدا و بعد مسئولین مددی کوروش سلیمانی نوشت: در کرمانشاه، خرم آباد، اهواز، ایلام و ... بسیاری از شهرهای غرب و جنوب کشور بازهم خاک می بارد ... ! / چرا؟ تاکی؟ نمی دانم ... نمی دانم و این آزاردهنده ست. پدر و مادر سالمند من، نوزاد تو، بیمار دیگری را چه کسی از آسیب این غبار حفظ خواهد کرد و آیا اصولاً کسی فکر می کند که این درد را بابد چاره کرد؟؟ نمی دانم و این درد ...
ایرج از این پس تنها برای امام زمان(عج) خواهد خواند/ هنوز هم تعزیه برایم نوستالژی شیرین اعتقادی دارد + ...
گلایه داشت که عکسهای وی را می گیرند و با قیمتهای گزاف به نشریات و رسانه ها می فروشند و این کار را بی اخلاقی دانست. پدر احسان خواجه امیری با تقدیر از فعالیتهای هنرمندانه پسر خود گفت: احسان از کودکی روی پای خود ایستاد و دوره های موسیقی از سنتور گرفته تا تار و ویالون و غیره و همچنین آواز را به خوبی و با تلاش گذراند، تنها برای آموختن ردیف ها به من مراجعه می کرد و اکنون نیز تنها با تکیه بر ...
تینک تنک را برای نخستین بار در ایران مطرح کردم/ دانشگاه آزاد اسلامی به پدیده ای بین المللی تبدیل شده ...
باید چه مشکلاتی را برطرف کنند؟ مشکلات صنعت! صنعتی که اصلا به طرف دانشگاه نمی آید. زمانی در این کشور جنگ تحمیلی اتفاق افتاد و عراق به کشور ما حمله کرد، آن دوره وزارت دفاع از دانشجویان حمایت کرد و همین دانشجویان و فارغ التحصیلان ما پای کار رفتند و روی پروژه های موشکی کار کردند و ما دیدیم زمانی که توانستیم با توکل به خدا و دانش فرزندان مان موشک های بومی تولید کنیم و عراق را از داخل ایران ...
تپش های نامنظم زندگی
. با همین وضعیت 3-2 تا از قسط های خانه را نیز دادم تا اینکه نمی دانم چطور شد که باز ورق اوضاع مان برگشت . قلب های ناآرام اکرم یک کیسه نایلونی پر از اسناد و مدارک بستری شدن در بیمارستان را روی موکت خالی می کند. همگی مربوط به سوابق بیماری قلب او است؛ بیماری ای که در این خانواده موروثی است. چند سال پیش خواهر اکرم به خاطر نارسایی قلبی فوت کرد. حالا هر 3دختر اکرم نیز مثل مادرشان از ...
کوهستان؛ قهوه خانه ای سنگی زیر سقف آبی آسمان! / قلیان معضلی خطرناک تر از شیشه
، بیرون آمدم . خانواده بلاخص پدرم از این موضوع خیلی ناراحت شد در همان روزها بود که پسر همسایه مان هم به خواستگاری ام آمد ، با اینکه خانه و شغل داشت اما اهل قلیان بود البته چیزی که بیشتر از همه در این مورد متأثرم کردظاهرش بود ؛ در نگاه اول برای من نه یک جوان بلکه پیر بود (جوانی سی و سه ساله که جسم و جانش در اثر کشیدن مداوم قلیان فرسوده شده و او را به فردی سی و هفت الی سی و هشت ساله تبدیل کرده بود ...
اهدای اعضای کودک 3.5 ساله مرگ مغزی به بیماران نیازمند پیوند اعضا
به گزارش جوان از کردستان ، به نقل از روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، در پی مرگ مغزی آرین محبوبی پسر بچه 3.5 ساله کامیارانی، خانواده این بیمار در اقدامی خیرخواهانه اعضای بدن وی را به بیماران نیازمند اهدا کردند. آرین به دنبال تشنج ناشی از آنسفالیت دچار افت سطح هوشیاری شده و بلافاصله به بیمارستان بعثت سنندج اعزام و در بخش آی سی یو کودکان بستری و کلیه اقدامات درمانی لازم برای وی ...
دوباره زنده شدن جسم و قلب
از کار کشاورزی پدرم بالا رفت و سیلی محکمی توی صورتم زد که برق از سرم پرید! و بعد رخ به رخ من ایستاد و گفت: فرستادمت دانشگاه که دکتر بشی و بیای به این مردم بدبخت خدمت کنی، حالا داری کفر میگی؟ من که گویی با چند ماه قرار گرفتن در کوران کمونیست بازی، اعتقادات قوی پدر و مادرم را از یاد برده بودم، چیزی نگفتم و همراه آنها سوار ژیان مدل 53 پدر شده و ساعتی بعد جلوی حرم، داخل خیابان از ماشین پیاده ...
دوست دارم نقش منفی بازی کنم/ آدم دو کار همزمان نیستم
بخوبی منتقل کرد که هر فردی با هر توانایی، می تواند در این جامعه روی پای خودش بایستد. حوض نقاشی هم فیلمی در حمایت از بنیان خانواده است. فیلمی تلخ از آدم های فراموش شده این جامعه! شما برای این فیلم هم دیپلم افتخار در جشن انجمن منتقدان را گرفتید. در آن فیلم وقتی پسربچه (که پدر و مادری ناتوان دارد) خانه اش را ترک می کند با این ذهنیت به خانه ناظمش می رود که فکر می کند می تواند به او ...
احسان به انتقادها درباره دکتر علی شریعتی پاسخ داد
آغاز می شد و دراین میان، گاه دکتر سوسن هم درحالی که قلموی رنگی ای به دست داشت، سری به ما می زد و با خنده می گفت، از این مصاحبه، مصاحبه در نمی آید! بعد، با لحنی که شوخی و جدی آن را نمی شد حدس زد، ادامه می دهد، مشکل جای دیگری است، انتقادش را ما می شنویم. نتیجه تقریبا سه ساعت حضور ما در دفتر جدید بنیاد، مصاحبه ای است که احسان شریعتی سعی کرده تا انتقادات اخیر به پدرش را پاسخ دهد و به نسل جوان توصیه ...
پدر شهید سیداسماعیل سیرت نیا: به شهادت پسرم افتخار می کنم
در راه خدا و اسلام افتخار بزرگی برای ما است و فرزندمان که در روزهای انقلاب متولد شد را تقدیم انقلاب کردیم. در ادامه این دیدار با مادر بزرگوار شهید, هم گفت وگو شدم. وی در هنگام سخن پدر بی تاب سخن گفتن در مورد پسرش بود؛ صبر و استقامت در حالاتش موج می زد و با افتخار از پسر شهیدش سخن می گفت. مادر شهید سیرت نیا گفت: از جریان سوریه و مدافعان حرم مطلع نبودم و هنگامی که سردار همدانی ...
قتل بادیگارد مست در پشت بام
چند ضربه به طرفش پرتاب کردم. برادرم خونین نقش بر زمین شد . خیلی ترسیدم و بلافاصله با پلیس و عوامل اورژانس تماس گرفتم تا جان برادرم را نجات دهم، اما وقتی پزشک اورژانس رسید، دیر شده بود. شرح ماجرا از زبان مادر مادر مقتول هم در حالی که گریه می کرد، گفت: پسرم مشروب مصرف می کرد. ساعتی قبل با حالت مست وارد خانه مان شد و با من و خواهرش درگیر شد که پسر دیگرم به هواخواهی ما وارد درگیری شد ...
ماجرای آنانی که از برزخ بازگشتند
بیمارستان کشید. بستری شدم. ساعت 16 بعداز ظهر فرهادبه دیدنم آمد. در حقیقت آمده بود که از من اجازه بگیرد. او گفت: محسن موقعیت منو درک کن! من فقط یک جمله گفتم: "اگه واقعاً چاره ای نداری لااقل لباس شاد نپوش. مشروب نخور. دنبال رقص و آوازهم نرو" او قول داد که حرمت عاشورا را حفظ کند. ساعت 12 نیمه شب خانواده فرهاد همراه عروس و داماد به دنبال من آمدند تا همگی به ویلای پدر ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه
...:"دختره پدرش رو به کشتن داد، اون موقع شب از کجا می اومده که برادرش او را دیده!؟" این سخنان بیشتر از همه جگرم را سوزانده و دیگر هیچ کس از آنچه فرهام و حمایت های پدر و مادرم برسرم آورده بود، خبر نداشت. همان موقع بود که به خودم قول دادم که برای کم رویی برادرم و برای خاموش کردن شعله های آتش حقارت وجودم، همچون فرهام بشوم. به همین دلیل تا فرهام از خانه بیرون می رفت، من نیز شال و ...