سایر منابع:
سایر خبرها
رسوم مناطق مختلف جهان در استقبال از عید فطر
، همراهی و معیت جمعیت زیادی از مردم کرمان از منزل ایشان تا مسجد جامع بود. علاوه بر همراهی مردم ، قاریانی در اطراف مرحوم حاج میرزا رضای احمدی او را همراهی می کردند بدین گونه که از هر طرف وی سمت چپ، راست، جلو و پشت سر او دو نفر قرار می گرفتند و با قرائت قرآن او را همراهی می کردند. از جمله اصطلاحاتی که در تبریک عید فطر بکار برده می شده است جمله ی " طاعات و عبادات قبول" بوده که افراد ...
من و تو با هم هوو شدیم خاله جان - دختر از کودکی با ما بود - ازدواج شوهرم با دختر پرورشگاهی
زنده شده بود. دلم می خواست بدانم بهادر در لحظاتی که خبر خیانت سیمین را شنیده چه حالی داشته؟ آیا آن موقع به یاد من افتاده؟ یک پر از نارنگی که روشنک برایم پوست گرفته بود را خوردم و از جایم بلندشدم. دلم می خواست به خانه ام بروم و تنها باشم. روشنک با تعجّب گفت: "کجا میری؟! تو که تازه اومده بودی ؟" روسری ام را روی سرم مرتب کردم و گفتم: "میرم خونه. اومده بودم یه سری بهت بزنم. یه کم حالت تهوع ...
دل نوشته مجید مجیدی برای کیارستمی
.... داخل اتاق هتل داشتم حاضر می شد که نامه ای از زیر درب اتاق توجه ام را جلب کرد. نامه را برداشتم در نامه باز بود، داخل پاکت نامه یک اسکناس یک دلاری بود، خیلی تعجب کردم یادداشتی داخل پاکت نبود. پاکت نامه را خوب برانداز کردم دیدم بالای در پاکت نامه از داخل یادداشتی نوشته بود به این عنوان، "به امید شگون و پیروزی برای تو، عباس کیارستمی." شوکه شده بودم، از خوشحالی نمی دانستم چه کنم، این دو معنی داشت ...
دست نوشته قرآنی آقا برای دانشجوی منتقد/چرا نماینده رهبری پیشانی فتنه را می بوسد؟
... آقا به تلاوت قرآن، تلاوت دعا مخصوصا ادعیه صحیفه سجادیه اشاره می کنند. بعد به یکی از چیزهای مشترکی که در صحبتهای دانشجوها بود بر می گردند و می گویند: اینکه بنده درباره ی [عدم] اختلاطهای دانشجویی این همه تأکید کردم و چندین بار گفتم -که باز شنیدم متأسّفانه وجود دارد، حالا هم یکی از برادرها اینجا گفتند، بنده هم گزارشهایی دارم و مسئولین دانشگاه ها باید جواب بدهند- به خاطر این است. دانشجو ...
حواشی خواندنی از دیدار تشکل های دانشجویی با رهبر معظم انقلاب
آقا را آوردند. در همین حین بعضی از بچه ها (که عمدتا عقب نشسته بودند) بلند شدند و فکر کردند که آقا آمد. محافظ های آقا جالب بودند؛ رفته رفته بزرگ و بزرگ تر می شدند! ساعت حدود 18 بود که آقا آمد به دلیل جایی که نشسته بودم و به در ورودی مسلط بودم، اولین نفر یا جزء اولین ها بودم که بلند شدم. زمانی که آقا را دیدم همه شعارها در ذهنم بود ولی زبانم بند آمده بود و نمی دانستم چه بگویم ...
کیمیایی: عزای ملی هنر را اعلام کنید
بالای در پاکت نامه از داخل یادداشتی نوشته بود به این عنوان، "به امید شگون و پیروزی برای تو، عباس کیارستمی." شوکه شده بودم، از خوشحالی نمی دانستم چه کنم، این دو معنی داشت یکی اینکه کیارستمی فیلم را دوست داشته دیگر اینکه به احتمال زیاد فیلم جایزه گرفته، همان طور شد آن شب در مراسم، فیلم پدر جایزه ویژه هیات داوران را گرفت و عباس کیارستمی روی سن حاضر شد و جایزه را به من داد. آن شب از مراسم به ...
خواهر و برادر نهال هم حضور پدرشان را در خانه احساس می کنند/ بچه ها می گویند بابا خودش خواسته شهید شود
به هم ریختگی آمد و گفت: بچه ها را آماده کن مهدی را زخمی آورده اند. من بازهم آرام بودم. اصلاً دست پاچه نشدم. می دانستم مجروحیت های این جنگ ساده نیست حتی ممکن است نقص عضو شده باشد. بااین حال به خودم می گفتم اشکالی ندارد همین که وجودش را داشته باشم برایم کافی است. با همان آرامش بچه ها را حمام بردم. برادر همسرم می گفت چه وقت حمام بردن است؟ گفتم نه پدرشان همیشه این بچه ها را تمیز دیده است. بعد حمام لباس ...
از روز اعزام تا شهادت مرتضی11روز بیشتر طول نکشید/ زخمی فتنه 88، شهید مدافع حرم شد
اینها را که می دیدم می فهمیدم که خودش هم میل رفتن دارد. منتها به او می گفتم دست تنها با این دو تا بچه کوچک چه کار کنم. اما آقا مرتضی تصمیمش را گرفته بود. آن وقت ها یکسالی می شد که از مرگ خواهرش می گذشت و مادر شوهرم به او می گفت حداقل بمان تا سالگرد خواهرت بگذرد. می خواست با این حرف ها مانعش شود. ولی آقا مرتضی ماندنی نبود. به مادرش گفت اگر نروم فردای قیامت جواب حضرت زینب(س) را چه می دهی؟ ...
لیست امید با چه پول هایی بسته شد؟/ رابطه وزارت خارجه و نیروهای نظامی
گرفته و پیدایش کرده و پس از تعریف و تمجید از آواز خوش و روح نواز او و دادن آن هدایای نفیس، درخواست می کند از این پس نزدیک خانه او اذان بگوید! موذن بدصدا نیز چنین می کند. مرد مسیحی دختری دارد که مدتی است به اسلام گرایش پیدا کرده و پدرش هر حیله و ترفندی به کار بسته در او کارگر نیفتاده است؛ هیچ این سودا نمی رفت از سرش/پندها می داد چندین کافرش . تا آن که موذن بدصدا نزدیک خانه آنها اذان می گوید ...
کیارستمی به کشور و مردم خود پشت نکرد/ اظهارات متفاوت کیارستمی که باعث تعجب شد!
نظرش بیشتر شوکه شدم و گفتم" بله بد نبود، البته توی نوع فیلمهای دفاع مقدسی شاید جزو کارهای میانه ارزیابی بشه" بعد آمد و کنار من نشست و گفت" شنیدم تو هم فیلم دفاع مقدسی ساختی بگو ببینم بچه ها چطور این صحنه ها را می گیرند باید خیلی سخت باشه، این اسپشیال افکتها را بچه های خودمان می زنند!؟ و ..." پس از توضیحات متعددی که راجع به سینمای دفاع مقدس دادم سپس ادامه داد" کار شما خیلی سخته، من تا حالا کار بچه ...
مصاحبه ای خواندنی، گفتگوی روزنامه ی Le Temps با عباس کیارستمی (اختصاصی سلام سینما)
چیز بیشتر شما را در ژاپن شگفت زده کرد؟ – فکر می کنم چیزی که بیشتر مرا شگفتزده کرد این بود که چقدر این مردم کار می کنند. واقعا تحت تاثیر قرار گرفته بودم. سونامی سه هفته پیش از آغاز تورناژ پدید آمد. با توجه به وسعت فاجعه، با خودم گفتم فیلم ژاپنیِ من دیگر وجود نخواهد داشت. اما چند ماه بعد دوباره به ژاپن برای شروع تورناژ دعوت شدم. کار انجام شده برای دوباره سازی این کشور، پاک کردن همه ی ...
سوشا مکانی با همسر دوم جنجالی مهدوی کیا به لیگ های خارجی پیوست،سمیرا کیست؟
ادامه می دهد: یک بار در استادیوم کنار همسر یکی دیگر از بازیکنان هامبورگ نشسته بودم، وقتی به او گفتم من همسر مهدوی کیا هستم، باور نکرد و با تعجب گفت که او قبلاً همسر مهدوی کیا را دیده است و من دروغ می گویم! مسأله عجیب! سه هفته پس از ازدواج سمیرا با شکایت به پلیس می گوید: مهدوی کیا دیگر به من خرجی نمی دهد! او حتی حاضر نیست از این پس کرایه خانه من را بدهد! مهدوی کیا پس از شکایت سمیرا ...
شبی بر آستانه قرآن
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دیشب توفیقی دست داد مانند سال قبل در جلسه درس تفسیر آیت الله سید محمد تقی مدرسی از مراجع ایرانی مقیم کربلا که سالهاست تمام ایام ماه مبارک رمضان را در محلی در نزدیکی امامزاده یحیی جلسه تفسیر برگزارمی کند، حضور داشته باشم . در این جلسه که از ساعت دوازده ونیم وبمدت یک ساعت شروع وختم می شود به قدری جمعیت حاضر که غالبا از جوانها هستند ...
سبک جالب زندگی شهید بهشتی به روایت خواهرش
را در نیاورد. گفتم اگر از قبل برنامه ای داری، مزاحمت نمی شوم. گفت، نه، خواهرجان! امشب برنامه ام بازدید از اتاق علیرضاست. او واجب می دانست که در مقاطع خاصی، از جمله ایام عید، با لباس رسمی، در اتاق تک تک فرزندانش از آنها بازدید عید کند، درست مثل افرادی که از بیرون به منزل آنها می آمدند. یک روز در تهران منزل برادرم مهمان بودم که دیدم مثل ماه رمضان، قبل از اذان صبحانه خورد و بعد از نماز صبح ...
متن کامل سخنان مهم رهبری در دیدار رمضانی با جمعی دانشجو
؛ این دلیل را سیاستمدارهای حتّی طرف دار با آمریکا هم یک جاهایی تأیید کردند. گفتم من، یک وقتی یکی از این آقایان رؤسای جمهور این دوره های مختلف، با من راجع به این قضیّه بحثهای متعدّدی میکرد در جلسات مختلف؛ بعد رفته بود در شورای عالی امنیّت ملّی گفته بود فلانی استدلالهایی دارد که من جوابی برایش ندارم. راست هم میگفت. بنده برای ردّ ایجاد ارتباط با آمریکا استدلالهایی داشتم که ایشان برای پاسخ به این ...
کلاه صورتی به نهال رسید+عکس
ریختگی آمد و گفت: بچه ها را آماده کن مهدی را زخمی آورده اند. من بازهم آرام بودم. اصلاً دست پاچه نشدم. می دانستم مجروحیت های این جنگ ساده نیست حتی ممکن است نقص عضو شده باشد. بااین حال به خودم می گفتم اشکالی ندارد همین که وجودش را داشته باشم برایم کافی است. با همان آرامش بچه ها را حمام بردم. برادر همسرم می گفت چه وقت حمام بردن است گفتم نه پدرشآن همیشه این بچه ها را تمیز دیده است. بعد حمام لباس های نو ...
نظر رهبر انقلاب درباره حرف مخالف رهبری/دستگیری مجری زن شبکه ماهواره ای/سرانجام کیهان هم منتقد احمدی نژاد ...
دستگیر نشده و فقط گواهینامه رانندگی او را گرفته اند. وی درباره علت توقیف تصدیق رانندگی دژاگه گفت: گویا دژاگه به همراه یک نفر دیگر در ماشین بودند و انگار طوری رانندگی می کردند که اتفاقات بعدی رخ می دهد.فارس این خبر را منتشر کرده است. اعلام حقوق 14 میلیونی قالیباف در شورا ابوالفضل قناعتی عضو هیئت رئیسه شورای شهر تهران گفت: حقوق ثابت قالیباف در ماه حدود 10 میلیون تومان بوده که با ...
در دانشگاه علم و صنعت هم کلاسی متوسلیان بودم/ احمد سر رئیس گارد را شکست
داشت من خودی هستم یا ضد انقلاب اما ابتدا بغلم کرد. جواب دادم: از این طرف (یعنی خود ی ام). پرسید: کی آمدی؟ گفتم: یک سال است اینجا هستم. گفت: پس چرا همدیگر را ندیده بودیم؟ گفتم: اسمت را در پاوه شنیده بودم، کامیاران هم که آمدی، مسئول جهاد بودم. *احمد پرسید: آن رفیق کاشانی مان چه شد؟ مهدی هنردار دوست مشترک من و احمد بود که سال 55 زیر شکنجه شهید شد. مهدی از نفرات بالای مجاهدین ...
احسنت های دانشجویان برای نقدهای دانشجویی به فیش های نجومی
می رود، صحبت دو نفره ای بین او و رهبری رد و بدل می شود که حضار تنها این کلام را از میکروفن توسط آقا می شنوند غیابی...غیابی وقتی مراسم تمام شد از رئیسی پرسیدم ماجرا چه بود؟ گفت: به آقا گفتم یک معامله برد - برد انجام دهیم، شما گفتید ازدواج کنید؛ من هم می گویم چشم به شرط آنکه عقدم را شما بخوانید و آقا گفتند غیابی، غیابی ! نکته ما بعد آخر! نماینده جهادی ها نماینده بعدی از بچه های ...
اخبار ویژه و یادداشت روزنامه ها 13 تیرماه
روشن شدن ابعاد این حادثه را مورد تاکید قرار می دهد . کیهان/ مولوی در دفتر پنجم مثنوی معنوی حکایت لطیفی دارد. در محله ای مسیحی نشین، موذنی سخت بدصدا اذان می گفت؛ یک مؤذن داشت بس آواز بد/در میان کافرستان بانگ زد . صدایش چنان کریه بود که از او می خواستند خاموش باشد تا جنگی درنگیرد! اما او به کار خود ادامه می داد. تا آنکه مردی مسیحی با هدایای نفیس، پرس پرسان سراغ او را گرفته و ...
معماری ایرانی اسلامی بازتابی از امر قدسی در جهان نوین
. من با معماران روبرو هستم. وقتی با آنها این بحث را می کنید می گویند تو پوزیتیویست هستی! یعنی این نسبت را به سرعت هم عنوان می کنند درحالی که دقت نمی کنند که این فلسفه است که آن معماری از آن بیرون می آید. یک زمانی من در یک مبحثی برای آنها این را عنوان کردم و خیلی هم تعجب کردند که منی که به عنوان پوزیتیویست می شناختند چنین حرفی بزنم. من گفتم ببینید حافظ می گوید تو حجاب خودی از میان برخیز ...
پیش بینی یک شهید
جبار ستوده و مهدی فریدوند می گویند: سال اول جنگ به همراه چند نفر از بچه های گروه اندرزگو به یکی از ارتفاعات شمال منطقه گیلان غرب رفتیم. صبح زود بود و ما بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم. پاسگاه مرزی در دست عراقی ها بود و خودروهای عراقی راحت در جاده های اطراف آن تردد می کردند. ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها زیارت عاشورا خواندیم. بعد از آن در حالی که با ...
اعطای حج در ازای سجده بر شیطان!
و به صحرایی رفتیم. وارد صحرا که شدیم، تعجب کردم که او ایستاد و گفت: من شیطان هستم. گفتم: چه می گویی؟! گفت: بله، من شیطان هستم. تو باید دو کار را انجام بدهی تا من تو را به کعبه ببرم. پدرت هم همین کارها را می کرد. گفتم: چه می کرد؟ گفت: یکی اینکه بر من سجده می کرد. تو هم باید بر من سجده کنی. گفتم: من برای غیر خدا سجده نمی کنم. هر چه هم او اصرار ...
ماجرای گلوله خوردن شهید ابراهیم هادی
ارتفاعات انار آزاد شده و فقط یکی از تپه ها که موقعیت مهمی هم داره شد شدیداً مقاومت می کنه و ما هم نیروی زیادی نداریم. من هم به ابراهیم گفتم: "تا قبل از صبح با نیروی کمکی به شما ملحق می شم. شما با فرماندهان ارتش جلسه بگیرین و هر طور شده اون تپه رو هم آزاد کنین." بعد به همراه یکی از بچه ها به سمت رودخانه رفتیم تا یک گردان نیرو رو به جبهه میانی منتقل کنیم. در راه از فرماندهی سپاه اطلاع دادن و ...
خاطرات بلوری؛ از نخستین زن اعدام شده تا قتل معشوقه برادر شاه
فرستادم که با آن مادر صحبت کنند، چند روز بعد دیدم چند صفحه از کرج آمده که امروز صبح در یکی از نهرهای کرج جسد یک بچه 7 ساله پیدا شده و پزشکی قانونی تشخیص داده که بچه خفه شده است. گفتم آن مادر را بیاورید که کودک را شناسایی کند که مشخص شد این کودک یکی از بچه های او بوده است. کاملاً مشخص بود که آن یکی بچه هم جانش در خطر است. از صحبت هایی که با مادر دو دختر انجام دادم، برایم روشن شد که این کار ایران ...
نظر رهبر انقلاب درباره حرف مخالف رهبری/ افشاگری جدید درباره فیش های حقوقی/دستگیری مجری زن شبکه ماهواره ...
...، مرکز پژوهش های مجلس و کارشناسان این کمیسیون درباره حقوق های نجومی مدیران و ارائه این گزارش این هفته به مجلس گفت: حدود 950 نفر از مدیران دولتی حقوق نامتعارف گرفته اند. جزئیات انتصاب مدیر جدید حوزه های علمیه یکی از مسؤولان حوزه علمیه با تایید خبر انتصاب آیت الله اعرافی به عنوان مدیر حوزه های علمیه، گفت: آقای اعرافی از 21 تیرماه بدون حفظ سمت در جامعه المصطفی به عنوان مدیر ...
روایت ناشنیده فراستی از زندان و حکم اعدامش در گفتگوی جنجالی
. گفت: الاغ! خواسته ام دوباره از اول محاکمه شوی. خودت را لوس نکن. می دانم دیگر مارکسیست نیستی. این را هم می دانم که طرفدار انقلاب اسلامی هستی. مسلمان هستی یا نیستی، به من مربوط نیست. از تو سئوال می کنم مثل آدم جواب بده. خودت را لوس نکن. قبول است؟ گفتم: قبول است. گفت: به من مدیونی. بچه خیلی خوبی بود. - کاش چیزی با آنها مانده بود. دیالوگ می کردیم و می گفتیم حرف حسابتان چیست؟ من که چپ را صد برابری ...
با از بین رفتن سنگ نوشته های شهدا، بخشی از تاریخ را از دست می دهیم/ امضای رضایت خانواده های شهدا را ...
این کار را انجام دادم اما اصلا حواسم به دور و بر و فضای گلزار نبود. وقتی قدری سرم خلوت شد، یک آن دیدم در اطراف خبری از جعبه آیینه نیست! با تعجب سمت سردارد پورجمشیدیان رفته و گفتم: چرا پدرم را نزد شهدا دفن نکردید؟! سردار با همان آرامش همیشگی گفت آرام باش، اینجاهم مزار شهداست! گفتم پس حجله و پرچم و آن سنگ ها کجاست؟! سردار پاسخ داد گویا خیلی وقت است این طرف ها نیامده ای، چون دو هفته ای می شود که ...