سایر منابع:
سایر خبرها
شاگرد کلاس پنجم
به آیدا می گویم: چقدر همه چی زود می گذره. انگار همین دیروز بود، سوار ماشین شدم، رفتم رشت. رفتم خونه محبوبه. فکر می کردم بچه عصر به دنیا بیاد اما وقتی رسیدم و شیرینی رو دیدم فهمیدم خواهرزاده ام به دنیا اومده. بعد به بابا گفتم نوه دار شدی، جوون. بابا و مامان اون روز جوون تر بودن. من هم جوون تر بودم. خونه محبوبه و امین طبقه چهارم بود، آسانسور نداشتند، فرقی نمی کرد، اگر آسانسور هم داشتند من حاضر ...
آخرین مکالمه بیسیمی محسن ذکر یا حسین بود
داشت می گفت: به نظر من حرم حضرت زینب(س) ناموس خداست و خدا نمی گذارد هیچ گونه تجاوزی به آن شود. اما وظیفه ما است در این جهاد شرکت کنیم و با این حرف هایی که زد من نتوانستم مخالف رفتنش شوم. هرچند از رفتنش دلتنگ می شدم. برای همین از آقا محسن سؤال کردم جدی می خواهی بروی؟ برگشت و گفت: بله یک مأموریت 40 روزه می روم و برمی گردم. بعد گفت شاید هم نتوانم اصلاً زنگ بزنم. پرسیدم می خواهید آنجا چه کار کنید؟ که ...
رازِ یک انسان
...... حسین این بار، با بی تفاوتی نگاهش را بر گرداند و می خواست به سمت در خروجی پارک حرکت کند که عکاس دست او را گرفت و مانع رفتن او شد:" شما هنوز بعضی ازگفتنی هارو نگفتی آقا! - منظورت همون رازه که وجودت رو به هم ریخته و... - ...که همه روزگارم رو سیاه کرده و داره نابودم می کنه؛ می خوام بهم بگی توی اون کارزار مرگ آور، بالاخره چی به سر اون جوون زخمی اومد؛ این راز، باید همین جا گشوده بشه ...
ماجرای بشقاب پرنده ها در آسمان تهران
دیگر زنگ زد و گفت در آسمان بالای سینمای مولن روژ (که در همان حوالی بود)، چیز مشکوکی می بیند، اما ماجرا به همین جا تمام نشد چون چند دقیقه بعد، آقایی از سید خندان زنگ زد و یک خانم دیگر هم از همان حوالی شرق تهران. وقتی تعداد تماس ها زیاد شد. من شک کردم که نکند واقعا خبری باشد. بالاخره این همه آدم که بی دلیل زنگ نمی زنند. حسین پیروزی لحظه ای سکوت می کند، چهره اش را در هم می کشد و بعد با ...
نقشه شیطانی یک وکیل برای آزار و اذیت دختر دانشجو در شیراز
داخل شدم. چند لحظه ای بیشتر روی مبل ننشسته بودم که زنگ زدند وصدای اکبر را از پشت در شنیدم در را که باز کردم عذرخواهی کرد و اجازه خواست وارد شود وگفت آمده تا وسایلی را برای فردا ببرد زیرا فردا صبح دادگاه داشت ونمی خواست صبح زود مزاحم من بشود و بعد به اتاقش رفت و در حین رفتن به اتاق جاهای مختلف خانه مثل دستشویی و حمام و اتاقش را نشان داد و بعد به درون اتاق رفت و وسیله ای را برداشت که من ندیدم زیرا ...
ناگفته هایی درباره زندگی مایکل فلپس / کودک بیش فعالی که آب، خانه دوم او شد
جا کند. از این سال روند رو به رشد و افسانه ای او شروع شد و هر سال چندین مدال طلا به دست آورد. در المپیک 2004 آتن و در 19 سالگی به 6 مدال طلا و 2 برنز دست پیدا کرد. مایکل به نخستین امریکایی تبدیل شد که توانست این همه مدال را در یک دوره المپیک به دست بیاورد و چندین رکورد را جابه جا کند. در المپیک 2008 پکن باز هم شگفتی ساز شد. او در این دوره از رقابت ها توانست 8 مدال طلا به دست ...
بهداد با 216 کیلو رکورد یکضرب جهان و المپیک را زد/مدال را از سینه سلیمی کندند!+ویدیو
اقا بسه دیگه چقد با این حرفها خودمون رو گول بزنیم حریف گرجی 258 رو زد و طلا گرفت یعنی حتی اگه 245 بهداد هم قبول میشد چهرده کیلو تو دو ضرب کمتر داشت و یک کیلو تو یک ضرب بیشتر پاسخ ها ناشناس | | 09:37 - 1395/05/27 بحث گول زدن نیست. حتی با اینحسابی که کردی حداقل نقره اش که مسجل می شد. بجث ناداوری و خوردن حق یک قهرمان ایرانیست. میفهمی یا نه؟ ...
آقای امید روحانی! شما کدام طرف ایستاده اید؟
...، همین روزها که روی از همه پوشانده میتونین صحت و سقم این موضوع رو با دوروبری های صادق و مطلع چک کنین.) پریشب که از جلسه نظام پزشکی برگشتم و کارد میزدی خونم در نمیومد برای دومین بار در این چهل روز زنگ زدم به امید روحانی. میدونستم در جلسات حضور داره و فکر کردم شاید بتونه بگه تو اون نظام پزشکی چه خبره. دیدم داره حرفهای عجیبی میزنه و اصلا انگار داره از روی یک دستور العملی، چیزی میخونه ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
شب یعنی صبح تا شبا! موقع برگشت به خونه اون وقتی که می شینم تو تاکسی زار زار می زنم، زیر گریه. با خودم می گم، خدایا آخه این بود سرنوشت؟ این بود زندگی؟ چند زن دستفروش دیگر دورمان جمع شده اند. همه شان سر تاسف تکان می دهند. نمی دانم تاسف به حال خودشان است یا به حال او. نمی تواند، بغض و اندوهش را جمع کند. تسبیحش را می گذارد در کیفش و سریع کیسه را بر می دارد تا از قطار جا نماند. خیلی زود میان ...
تلگرام های ویژه – ریو روی خط ورزش سه
این خبر بروز رسانی می شود... به گزارش "ورزش سه"، با ناکامی سه ورزشکار طلایی ایران و کسب تنها یک مدال برنز از روزی که انتظار سه طلا را از آن داشتیم ، امروز همه امید ها به فرزان آشورزاده است؛ تکواندوکای پرامیدی که قرار است هادی ساعی شماره دوی ما باشد. خب ، مثل هر روز برویم چرخی در دهکده بازیها و ورزشگاهها بزنیم . این یک سفر گروهی است ؛ سرکشیدن به گوشه هایی که ممکن است از چشم ...
دو داستان به مناسبت سالروز بازگشت رزمندگان به وطن
...! تو اونو رها کردی تا جون خودتو نجات بدی؛ درست می گم؟! " - نه!! - آره؛ تو هم می خواستی زنده بمونی، اما اون روز، دست و دلت لرزید و خودت رو گم کردی؛ درست مثل من! هرآدمی تو زندگی ممکنه در بعضی اوقات مغلوب ترس بشه و دست و دلش بلرزه؛ این یه حقیقته! تو باید این حقیقت رو باورکنی دوست من؛ باور کن! حسین با چشم های بغض کرده از او فاصله گرفت تا از پارک خارج شود اما عکاس بلافاصله در ...
بررسی دلایل زیاد شدن طلاق عاطفی در خانواده ها
دو نفر نمی دانند هر حرف آن ها می تواند چه تأثیری بر زندگی شان داشته باشد. کلماتی چون دوستت دارم، عزیزم، تو زیباترینی مرد رویاهای منی مثل شارژر زندگی عمل می کنند اما توهین، ناسزا و کلمات نامناسب مانند بمبی تمام داشته های عاطفی زن و شوهر را دود کرده و بین شان فاصله می اندازد. روابط خارج از خانه، یک تهدید جدی یک جمله معروف است که می گوید: هرچه روابط خارج از خانه با جنس مخالف گرم ...
یک روز با فتاح و فقرا +تصاویر
انجام می شود؛ خانه ای در یکی از محلات دامغان در انتهای کوچه باریک و بن بستی، درست وسط بازار آهن فروش های شهر... ساعت هنوز 9 نشده که زنگ خانه شان را می زنند؛ 10 – 12 باری زنگ می زنند و خبری نمی شود؛ آماده برگشتن می شویم که پسربچه خواب آلود 9 – 10 ساله ای در را باز می کند؛ همگی خواب بودند؛ بالاخره بعد از چند دقیقه ای دست دست کردن وارد خانه می شویم؛ خانه ای نسبتاً قدیمی که سقف آشپزخانه اش در ...
همراه با شیطان
. نترس مثل شیشه و کراک نیست که اعتیادآور باشه. ما تریپ سنتی کار می کنیم، زدیم تو کار حشیش. تو این دوره و زمونه که همه از این چرت و پرتای مزخرف می کشند، حشیش حکم کیمیا رو داره. در ضمن چون گیاهی هم هست هیچ عوارضی نداره تا به آن روز هرگز حتی جرات حرف زدن از مواد مخدر را هم نداشتم، اما آن روز به واسطه اعتماد به نفسی که کیان در درونم ریخت، ناباورانه شجاع شده و سیگار را گرفتم. کیان لبخندی زد و ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (145)
خودش چند تا مدال طلا حساب میشه. 11. کاش کشتی فرنگی هم مثل کشتی کچ بود میتونستند برن صندلی بیارن رو تشک همدیگه رو بزنن. 12. دختره نوشته وقتی رفتی حتی عقربه های اون ساعت لعنتی وایستاد... بابا یه دقه ناله نکن شاید باتریش تموم شده باشه. 13. همه حذف شدن تو المپیک جز جواد خیابانی. 14. ابی همش تو آهنگاش داره امر و نهی میکنه. گریه نکن، چیزی بگو، قشنگترین پیرهنتو ...
رقابت شانه به شانه دورهمی و خندوانه در نظرسنجی
عالی بوده و من به شخصه با هرکسی که شاد نیست مخالفم برنامه مدیری همه آیتم هاش خوب نیست به خصوص بخش نمایشی هاش خیلی بیخود بیخود ولی خود مهران خوبه ولی انتقاداش سازنده نیست مثل خیلی از برنامه ها میگه و میره ولی کارای خندوانه سازندگی اجتماعی داشت مثلا من کتاب نمیخوندم کتاب خون شدم اگه آشغال تو خیابون ببینم بر میدارم و احترام به سالمندان و کارهای خوب تو مترو و اینکه در اوج ناراحتی و مشکلات سعی کنم خودم رو ...
قاسم رضایی برنز حیثیتی را از چنگ سوئدی درآورد و بر سینه زد+ویدئو
که کی باشه و من خودم جوابگو خواهم بود وقتی بهش گفتن اینا پیر شدن نیروی جوون بیار قهر میکرد میرفت آنقدر مردم به خادم فشار آوردن رسول مجبور شد قبول کنه و به قول معروف بنا تحمیل شد تو رو خدا نباید بگید بنا المپیک قبلی 3 طلا آورد نباید بهش خورده بگیرید بابا بنا به غرورش باخت هیچ کس رو قبول نداشت فقط میگفت من حرف اول آخر میزنم بنا چند سال مربی تیم بوده تو کارنامش فقط همون 3 مدال لندن رو داشت و دیگر ...
دردسر عشوه گری دختر یک سرایدار برای پسر پولدار
آمد که از این فرصت به دست آمده و این دسرهای خوشمزه دل بکنم. آخر شب که شد سامان خیلی اصرار کرد که مرا برساند اما من قبول نکردم. نمی خواستم کسی از محل زندگی ام خبر داشته باشد. با ناز گفتم: از لطف شما ممنونم اما " ددی جون " خودشون می یان دنبالم یا راننده شون رو می فرستن. این را گفتم و چانه ام را بالا بردم و سرم را یک وری کردم و ژست دخترهای پولدار را گرفتم و زیر چشمی سامان را ...
پنجمین کنگره شعر فرهنگیاران پاسدار برگزیدگان خود را شناخت
آفتاب می شد دعای امشب اش انگار مستجاب دستی کشید روسری اش رو به راه شد دستی کشید ، آینه یک پاره ماه شد ... تعظیم می کنند به او آبشارها پاکیزه می شود نفسش از غبارها اردیبهشت پیرهنش از شکوفه پر یک باره می وزند به سمتش بهارها هر پنج فصل باغ به او غبطه می خورند پر می کنند دامن او را انارها حالا به گونه های خودش خیره می شود جاری تر از همیشه ...
اس ام اس خنده دار المپیکی
...> ... اس ام اس خنده دار و جالب ... به مامانم میگم انگشت اشارتو بذار رو چونه تا دماغت بعد میگم لبت میخوره به انگشتت؟ میگه اره... میگم پس خوشگلی...!!! میگه حتما باید اینکارو میکردم تا میفهمیدی؟! کور بودی از اون موقع خوشگلیامو ندیدی؟؟؟؟ :| ... اس ام اس خنده دار و جالب ... صبح شنیدم وانتی داد میزنه بدو سیب زمینی ، رفتم ...
طعم آزادی
نگاهش کرد و گفت: چرا این پرنده رو کرده تو قفس؟ گفتم: هر از گاهی پرنده شو میاره می ذاره تو راهرو، کنار این پنجره که هم آفتاب بهش بخوره و هم همسایه ها موقع رد شدن یه کم باهاش حرف بزنن . نیامد توی خانه، رفت طبقه بالا و در خانه همسایه را زد. به آیدا گفتم: چی کار داره می کنه؟ آیدا گفت: احمدآقا از من و تو عاقل تره. نگران نباش. حتما فکر کرده که رفته در خونه همسایه مون رو زده . چند دقیقه بعد احمدآقا ...
شاید کسی رهبری رو قبول نداشته باشه!
شاید اینکه کسی رهبر رو قبول نداره، بخشی از اون مربوط به ما باشه، ما در شناساندن این جایگاه و شخصی که در این جایگاه قرار داره کم کاری کردیم... آقا سید,علی حسینی خامنه ای کیه....که تو نیویورک و کالیفرنیا 400هزار نفر مقلد داره؟ ☝️کدوم مرجع تقلیدی دومین تندخوان کشورش بوده؟ ☝️کدوم رهبری در دنیا هشت سال سردار جبهه های جنگ بوده؟ ...
گفتند: حرم! ... به یاد ایوان تو ام
توقف می کنه و پیاده می شه و بعد از احوال پرسی با جوون هایی که سرگرم کارن، دستی به موهای سپیدش می کشه و از صندوق عقب خودروش چند بسته از غذاهای گرمی رو که همسرش پخته و بسته بندی کرده بیرون می کشه و (بعد از تعارف) می گه: نوش جون تون... این غذاها نذر پسرِ جوون مرگمه... که سه سال پیش خادم هیئت محله مون بود... سکته کرد... الهی خدا برای پدر و مادر، حفظ تون کنه . / برگرفته از ترجمة جلد اول کتاب شریف عیون ...
زن بی نوا اسیر اقدام وحشیانه مرد مست پس از خوشگذرانی های شبانه
دست های سفت و پینه بسته پدرم را که می دیدم کمی به او حق می دادم. وضعیت زندگیمان سخت و طاقت فرسا شده بود. برادر کوچکم علی تازه از بیمارستان مرخص شده بود و پدرم بابت هزینه های درمان او کلی زیر بار قرض رفت، کاری از دستم بر نمی آمد و فقط برایش غصه می خوردم. نزدیکی های ظهر بود که عصمت خانم، زن همسایه زنگ در خانه مان را زد؛ مادرم در را برایش باز کرد و نیم ساعتی پشت در خانه با هم پچ پچ کردند ...
مردم و دانشجویان درباره مطالبه دانش آموختگان صنعت نفت چه می گویند؟
آموختگان صنعت نفت * موسوی:خیلی عجیبه که این دانشگاه زیرمجموعه ی وزارت نفته ....اگه نیروی اموزش دیده ی خودشون رو قبول ندارن که دیگه هییییچ.... نکته ی اساسی در این اعتراضی که شاهدش هستیم خلف وعده است... چنین مسائلی نباید تو جمهوری اسلامی باشه... ان شاالله نماینده ها پیگیر میشن و با توکل به خدا به بهترین نتیجه میرسه.... احسنت به جوونایی که با دیدن ظلم ساکت نشدن...و به بهترین شکل اعتراض ...
ریو در آیینه پست های اینستاگرامی افراد معروف !
طلای ایران در المپیک ریو با درخشش دومین وزنه بردار کشورمان به دست آمد و چهره ها هم برای او کم نگذاشتند. شیلا خداداد(بازیگر): دومین مدال طلا مبارک همه ایرانی ها... چه رنگ قشنگیه این رنگ طلای تو. احسان علیخانی(مجری): کسب دومین مدال طلای کاروان امام رضا علیه السلام در المپیک توسط سهراب مرادی رو تبریک میگیم. زنده باد ایران و ایرانی. مجید صالحی(بازیگر): همچنان خبرهای خوب در راه است ...
تمرین مخفیانه جودو در اردوگاه دشمن/ وقتی برای قطع کردن پایت هم باید به دشمن امضا بدهی
جایگزین می شود. بعد از 24 ساعت مقام معظم رهبری جایگزین امام شد. میقانی با اشاره به فعالیت مخفیانه خود در جودو، گفت: عراقی ها خیلی تلاش کردند تا بدانند مربی جودو آسایشگاه چکسی است. هر کاری کردند مرا بگیرند نتوانستند. در آخر یکی از شاگردهای مرا گرفتند و گفتند کی مربی ات است و اون هم اسم مرا لو داد... افسری آمد و زد پشت کتف من و من را نگاه کرد و منم گفتم کاری نکردم و گفت رو و به من فحش داد ...
غذاهای محلی استان زنجانِ با اصالت
... 4. غذا که جا افتاد و موادش خوب پخت اون رو تو کاسه به صورت ترید کردن سرو می کنیم. بوغدا آشی (آش گندم) مواد اولیه: اسفناج 2 کیلو جبوبات از همه نوع (نخود، لوبیا، عدس، باقلای خشک) 500 گرم پیاز درشت 4 تا 5 عدد گندم 250 گرم روغن 200 گرم نمک و فلفل به میزان لازم طرز تهیه: 1. برای تهیه این آش باید حبوبات و گندم آن قبلاً خیس شده و کاملاً پخته ...
روزگار فیروزه ای نویسندگان
...> در مراسم جشن امضای کتاب در آرامگاه خیام، هرکس کتابی را می خرید، برای امضا سراغ نویسنده اش می رفت. کتاب هایم که تمام شد، راه افتادم تا دوری بزنم. یک ساعتی گذشته بود که گوشی ام زنگ خورد. آقای الوندی بود. گفت: کجایی؟ خانواده ای یک ساعت است این جا منتظرند تا بیایی. راه افتادم طرف آرامگاه که دوباره گوشی ام زنگ خورد و یک نفر دیگر، همان حرف ها را زد. وارد آرامگاه که شدم، چند نفری گفتند، بدو که ...
هاشمی بزرگ ترین انحراف انقلاب است (1)
انقلاب که برای مستضعفین بوده توجه کند. میرحسین موسوی نماینده مستضعفین نیست؟ - من رجایی را نماینده مستضعفین می دانم، اما میرحسین را نه. میرحسین موسوی اسفند 1387 در سخنرانی نازی آباد، کاملا از وضعیت مستضعفین حرف زد. - حرف من نازی آباد نیست. با چند سخنرانی در محلات محروم، کسی نماینده مستضعفین نمی شود. پس چرا احمدی نژاد نماینده مستضعفین است؟ ...