سایر خبرها
اسلام آیین صلح و دوستی و رأفت
لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ؛ (8) اگر دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی کنم تا تو را بکشم، چرا که من از خداوند، پروردگار جهانیان می ترسم. در همین راستا در حدیث نبوی آمده است: إذَا التَقَی المُسلمَانِ بِسَیفَیهِمَا فَالقَاتِلُ و المقتُولُ فی النَّارِ قُلتُ یَا رَسُولَ اللهَ هَذَا ...
وقتی پاها روایتگر کودکی از دست رفته اند
دیگری که مربوط به یک کودک محروم از تحصیل است، آمده: 15 سالشه، از 10سالگی کار می کنه؛ تا کلاس هشتم خونده و بعد مجبور شده درس رو ول کنه. الان شاگرد آبمیوه فروشیه. . عکس بعدی، روایت غریبی از کودکان کار خیابان هاست. 19سالشه، از پنج سالگی کار کرده، الانم آمریکاست. میگه بالای 300 فرار موفق و چهار تا ناموفق از دست شهرداری، موقع دست فروشی داشتم. این عکسو فرستادم چون کودکان کار، تمام روزشون رو مدیون پاهاشونند ...
شقایق دهقان و مهراب قاسم خانی، زوج دوست داشتنی
...> مهراب قاسم خانی: آنجلینا جولی را به خاطر برد پیت قبولش دارم. از زوج های ایرانی چطور؟ شقایق دهقان: من مائده و آقای آئیش را خیلی دوست دارم. از آن زن و شوهرهایی هستند که بعد از این همه سال زندگی، عشق بین شان موج می زند. مهراب قاسم خانی: الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی هم زوج مورد علاقه مان هستند. شقایق دهقان: آره واقعا. چرا کار مشترک هر دو شما ...
یک نوحه یک طبل
امامی روحانی مسجد. هر کی از بچه ها یه قسمت از کار هیئت رو به عهده داره خودمون هم همه وسایل هیئت رو جفت و جور می کنیم تو میخوای تو هیئتمون کار کنی؟ دوست داری چه کار کنی؟ و بعد بدون اینکه منتظر جوابم باشه گفت: فکراتو بکن فردا بعد از مدرسه تو مسجد محل جلسه داریم بیا اونجا و بگو چه کاری میتونی انجام بدی. این هیئت باید رو دوش خودمون بچرخه. در مسجد، محسن یکی یکی بچه ها را به اسم صدا زد و به هر ...
اشعارشب هشتم - حضرت علی اکبر (ع)
...> دیدنت این بار دل را خانه ی غم کرده است ای جوان! گفتم عصای دست پیری ام شوی داغ تو پشت مرا مثل عصا خم کرده است پای خود را می کشی بر خاک اسماعیل من تیغ امّا در تن تو کشف زمزم کرده است عده ای شمشیر... بعضی تیر... نیزه... دشنه... سنگ... هرکسی از کینه هرچه شد فراهم کرده است آن قَدَر بر پیکرت پیچیده ردّ زخم ها راه ...
اشعار شب هفتم محرم - حضرت علی اصغر (ع)
کنم تو گفتی و گهواره جنبان شدی شنیدی که رفتم رجز خوان شدی ببین دست غربت به زانو زدم و خیلی برای لبت رو زدم چه ها با تو این تیر ولگرد کرد تمام سرت تا تنت درد کرد نیاورده همراه خود شیر را رها کن پر ساقه ی تیر را تو را روی این سینه خواباند و ماند تو را گرد خود تیر پیچاند و ماند علی ...
دارم میایم ای کس و کارم عمو حسین/ این قتلگاه توست مزارم عمو حسین
من را با نیزه ای که بر تن تو دوخت من را کو آنکه دورت گوهر نایاب می ریخت؟ با خنده دور قتلگاهت آب می ریخت در بین خاک و خون تن پاکت کفن شد ای وای جسمت مثل تابوت حسن شد این حجم از شمشیر و تیر و سنگ بس نیست؟! اینجا برای تو دگر راه نفس نیست این کیست که از تو طلب دارد سرت را؟ در دست من کن ای عمو انگشترت را آماده دور ...
این دل شده هیئت اباعبدالله / سینه به سینه رو به حرم می برم تو را
...> اینقدر تکه سنگ که یکجا نمی شود تقصیر استخوان سر راه مانده است راه نفس گمان نکنم ، وا نمی شود این نعل های تازه چه کردند با تنت عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود ب ی تو عمو اسیر تماشا شده ببین قدت شبیه قامت سقا شده ببین مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده پیراهنی که بر بدنت ...
ترفند عجیب 50سال قبل یک زن در قتل شوهرسابقش - حادثه ای که یک مرده خور حرفه ای عامل افشای آن شد
. پیرمرد مرده خور به اتهام جعل سند به دستور بازرس بازداشت شد تا اینکه دو روز بعد در تماس با افسران دایره تشخیص هویت خبر عجیب تری به دست آوردم. یکی از کارشناسان این دایره که با هم رابطه دوستانه ای داشتیم، برایم گفت: خبر جالبی برایت دارم که به درد صفحه حوادث می خورد، در آزمایشگاه تشخیص هویت به این حقیقت رسیدیم که اثر انگشت متعلق به میرزا بنکدار فوت شده نیست پرسیدم چطور ممکن است؟ توضیح داد ...
نوکران کوچک پابرهنه؛ بانیِ زیباترین تکیه دنیا+عکس
خبران از رسم عاشقی، مگر نمی دانند نذری تو را همین فقرا می دهند؟ همین پابرهنگان و کوخ نشینانی که به تعبیر زیبای پیر خمین، شرف دارند به همه دنیا و مافیهای کاخ نشینان بی خبر از حقیقت! به راستی که نوکران کوچکت بی نیاز از پول و فخر ثروتمندان در دستگاه تو عشق بازی می کنند و با روح بلند خود ، زیباتربن تکیه دنیا را علم می کنند و این است اندکی از مغناطیس بی پایان جذبه ات یا حسین که دل از ...
دیدم نگاه چشم عمو رو به خیمه هاست...
السلام آمده است: در ماجرای کربلا، زنان فاطمی در عزای حسین بن علی علیه السلام گریبان چاک نمودند و صورت ها خراشیدند و باید در مثل چنین مصیبتی، گریبان ها چاک زد. (38) کتاب عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، این روایت را منطبق بر فرموده حضرت صاحب الامر(عج) در زیارت ناحیه مقدّسه می داند. در این زیارت، از قول امام زمان علیه السلام آمده است: چون زنان اهل بیت در روز عاشورا، اسب تو را بدان حالت دیدند، از ...
صوت نوحه لیش تأخر عباس؟ با متن و ترجمه فارسی
؟ من البین یاحسین من زغری وشاب الراس وای از دست جدا؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد. تانیت نادیت لیش تأخر عباس؟ انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟ ریته یمی .. یجلی همی .. وینه عمی کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ انتظر والقلب یخفق ... مثل جنحان ...
نگاهی به شهادت حضرت رقیه (س) در مقاتل
در کتاب عوالم العلوم و بعضی کتب دیگر روایت شده است که در میان اسیران دختر کوچکی از امام حسین علیه السلام باقی مانده بود، و اسم او بنا بر قولی رقیّه، و از عمر شریفش سه سال گذشته بود، و آن حضرت او را بسیار دوست می داشت، و آن دخترک بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کرد، که از گریه ی او دل اهل بیت مجروح می شد و دائماً از اهل بیت سؤال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟...(1) یکی از ...
توسل از دیدگاه قرآن و سنت
زیارت قبر پیامبر پرسید: زائر هنگام زیارت رو به قبله باشد یا رو به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ مالک بن انس در پاسخ گفت: لم تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و ابیک آدم الی الله یوم القیامه، بل استقبله و استشفع به فیشفعک الله، قال الله تعالی: (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم) ؛ (54) چرا چهره از او برمی گردانی؟ او وسیله تو و وسیله پدر تو آدم در روز رستاخیز است. رو به او کن و او شفیع خود قرار بده ...
دو طفلان زینب(س) به عشقت اسیر، امیری حسین(ع) و نعم الامیر
نیشابوری یکی از این شاعران است که در بخشی از شعر خود درباره فرزندان شهید زینب(س) در کربلا و از زبان حضرت عقیله بنی هاشم (س) چنین می سراید: گفت زینب یا اخی من حق مهمانی دهم دوست دارم در ره عشقت دو قربانی دهم من به درگاه تو سوز و آه آوردم حسین با امیدی رو به این درگاه آوردم حسین بین سپاه خویش را همراه آوردم حسین هستی خود را به لشکرگاه آوردم حسین ...
ناکام اگر که من بروم باز بهتر است ... این زندگی بدون عمو ننگ می شود
طفلی کوچکم اما قبولم کن عمو جان بر سر دست تو من قربانی شش ماه دیدم کس نداند جز خدا کز غصه مظلومی تو با چه حالی از کنار خیمه، در مقتل رسیدم دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت افتد سر چه باشد تیر عشقت را به جان خود خریدم تا برون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بریدم جای بابایم ...
به همراه پارسا به جشن تولد رفتم / زمانی که از خواب بیدار شدم از دیدن وضعیتم خشکم زد
/ فردای آن روز با واقعیت تلخی روبه رو شدم کار بسیار وقیحانه و غیر انسانی مرد جوان با زن باردار / اورا به اتاق خواب بردم هدیه با پسر جوان در تاکسی آشنا شد/ دختر جوان دو روز در حمام خانه زندانی بود پسر همسایه به مغازه ام آمد / او چیزی از من خواست که قبول نکردم کارکنان شهرداری از دیدن صحنه ای تکان دهنده شوکه شدند ...
اشعار شب ششم محرم - حضرت قاسم بن الحسن (ع)
این نعل های تازه چه کردند با تنت عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین قدت شبیه قامت سقا شده ببین مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار حتی ...
لشکری: یارانه ام از حقوق ورزشی ام بیشتر است/ مهرزاد: علی کریمی به من پول و ویلا نداده است
که در یک تیم بازیکنی با 2.44 متر قد به میدان برود؛ این یک رکورد است که مدال طلای یک رشته تیمی می تواند رتبه کاروان را از 20 به 15 برساند. اینها همه رکورد هستند اما به ما جایزه آن را ندادند. * چه اتفاقی افتاد که قهرمانی ایران در این دوره از بازی ها برجسته تر شد و این مسئله تا چه حد تاثیرگذار بود؟ لشکری : قبل از هر چیز باید بگویم که ما یک حرمت از دست رفته داشتیم و آن شکست مقابل ...
طنز؛ تخلیه، انگلیس بیسکویت و محمود!
عزیز دُردونه بودم ... پیش سفره های بی نفت! خسته اید؟ از کی اینجایید؟ ... ساعت شیش؟ ساعت هفت؟ تا یک روز همه دوستام ... منو باز تنها گذاشتن! یه عالم اسم و نمودار ... توی جیبم جا گذاشتن! مثه قیمتا یهوئی ... همه چیزم زیر و رو شد! برای رفتن به پاستور ... همه جونم آرزو شد! من میرم تا یکی دیگه ... روی تپه ها بشینه ابر و باد و دریا گفتن ... که صلاح تو همینه! ...
شاخص های اخلاقی در سیمای حسینی
...: آثار ندامت و پشیمانی در چهره ام نقش بست. آنگاه امام (ع) فرمود: سرزنشی بر تو نیست. خداوند تو را می بخشاید که مهربان ترین مهربانان است. آیا تو اهل شامی؟ گفتم: بلی، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد. هر حاجت و نیازی داشتی با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هرچه می خواهی به بهترین وجهی آن را بیابی. عصام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در ...
گفت وگو با جیم جارموش: برای جهان بیانیه صادر نمی کنم
داشتنی بود. آنها خیلی بخشنده، پذیرا و متفاوت بودند. البته همه بازیگرها متفاوت اند. این دو نفر درست مثل شخصیت های شان توی فیلم، خاص و متفاوت بودند. من می توانم هر چیزی را که دلم می خواهد بنویسم، ولی این فقط یک تکه کاغذ نیست. وقتی بازیگرها دیالوگ های شان را می خوانند، در واقع به آن جان می دهند و زنده اش می کنند. برای همین من همیشه دوست دارم با بازیگرها رابطه نزدیکی داشته باشم و کار را با هم پیش ببریم ...
بعد تو ضرب المثل شد دختران بابایی اند...
برسد که همه چیز را رها کند. به جایی که دیگر حتی تکیه به زمین نداشته باشد، تکیه به آسمان نداشته باشد، به دوست، به پول و به هیچ چیز دیگر. در آن لحظه است که انسان ناگهان احساس وحشت می کند. و به این مسئله پی می برد، که به راحتی نمی تواند از وابستگی ها و تعلقاتش جدا شود. راه رهایی از شرک حال با توجه به آنچه گفته شد، دیگر هیچ کس در روز قیامت معذور نیست حتی شرک خفی هم داشته باشد. اینکه ...
آه نامه چاووش
تا همه، خبر سازم آه، بانوی من، نمی دانی چه خبر هست از چراغانی همه اهل شهر، آمده اند قطره ها، نهر نهر، آمده اند آه، ام البنین هم آمده است زوجه شاه دین هم آمده است انتظاری که پشت دروازه ست مثل اشک سحر، تر و تازه ست آه، بانو، بگو چه سازم من نروم شهر، یا بتازم من آه، ای زینت تمام عباد پدر و مادر فدای تو باد آه، زیباترین ...
بیوگرافی کامل شهدای کربلا
شوم و خاکسترم را به باد دهند باز هم دست از شما برنمی دارم و حال این که کشته شدن یکبار بیش نیست ولی کرامت آن بی نهایت است. سعید و زهیر روبروی امام(علیه السلام) ایستادند تا نماز امام(علیه السلام) تمام شود آنان به قدری تیرها را بجان خریدند که با سلام نماز امام(علیه السلام) هر دو به شهادت رسیدند.سعید گفت: اوفیت یابن رسول الله؟ وفا کردم؟ امام(علیه السلام) فرمود: نعم انت امامی فی الجنه بله تو در بهشت ...
خلبان آسمان هشتم
.... به کابین خلبان که نزدیک شدیم حس کردم یکی شان هست که گرچه به نظر می رسد سن و سال زیادی ندارد و فرمش تفاوتی با مهماندارها نداشت؛ احترام بقیه را برمی انگیزد. کنار پله های خروجی ایستاده بود و با یکی از مهماندارها صحبت می کرد. نزدیکش که شدم با مکث و تاملی که میخواستم واکنشش را قبل از تمام شدن جمله م ببینم، پرسیدم: خلبان این پرواز؟ شما بودید؟ آقای کمالی؟ لبخند زد و تایید کرد. به نشانه تشکر دستی بر ...