سایر منابع:
سایر خبرها
بیرانوند: منصوریان گفت نابودت می کنم
باشگاه نفت طلبکار هستم. من مصاحبه ای را علیه آقای گلرخسار انجام داده بودم و در آن مصاحبه گفته بودم که مالکان باشگاه نفت با پیامک هایشان من را تهدید می کنند. واقعا هم همین گونه بود. وقتی برای دریافت طلبم به باشگاه نفت می رفتم می گفتند قراردادت با نفت غیر قانونی فسخ شده است. آن ها عنوان می کردند که من با باشگاه نفت قرارداد دارم و من در پاسخ می گفتم وقتی 9 هفته از لیگ گذشته و برای پرسپولیس بازی کرده ام ...
مجموعه خاطرات پیرغلامان حسین(ع)/ کاسبی جای خود، هیئت هم جای خود
جهازچی بریم، در بین راه صادق خان که می دید انگار قضیه جدی است از ما جدا شد و به سوی دیگری رفت و ما بعد از اینکه مادر دوست هیئتیمان را رساندیم، با هم به هیئت رفتیم و روزگار آنقدر سخت بود و در مورد عزاداری و گرفتن مجالس به قدری اذیت می کردند که ما مجبور می شدیم مقداری در خانه را باز بگذاریم و کفشهای زنانه جلوی در بگذاریم که مامورین متوجه نشوند در این خانه مجلس عزاداری برپاست و حتی جلوی پنجره ها ...
روایت شهادت یک رهبر 13 ساله
پسرش را حسین انتخاب کند تا ادامه دهنده راه شهدای کربلا باشد. محمدحسین مقطع ابتدایی را در قم گذراند و بعد به کرج آمدیم. در سال 1357 در زمان درگیری های انقلاب او که 11 سال بیشتر نداشت به پخش اعلامیه ها و نوارهای حضرت امام (ره) می پرداخت. سال 1359 زمانی که شیپور جنگ نواخته شد. روز اول مهرماه ما به مدرسه رفتیم اما محمدحسین به بهانه بازی کردن از منزل خارج شد ولی دوباره برگشت و بار دیگر با ما ...
آرزویم قهرمانی با استقلال و رفتن به اروپاست/ ساده زیستی را دوست دارم
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: بازیکنی که سال 93 به جمع بازیکنان بزرگسال استقلال اضافه شد حالا پس از گذشت قریب به سه فصل به یکی از مهره های تأثیر گذار این تیم تبدیل شده است. او در دیدار با سایپا 20 دقیقه بعد از ورود به میدان قفل دروازه حریف را گشود تا خیال هواداران استقلال را راحت کند. سید محسن کریمی در گفت و گو با مشرق ، خودمانی تر از همیشه که با روزنامه ها یا سایت ها و خبرگزاری ها حرف ...
هرزه نگاری؛ از تولید تا مصرف درگفت وگو با برخی بازیگران این صنعت
در پورن توسط شلی لوبن، ستاره پورن دهه 90 صورت گرفته است. لوبن ابتدا روسپی بود و در دهه 90 کار خود را به عنوان بازیگر پورن آغاز کرد. او در این مصاحبه می گوید: فعالیت در مشاغل جنسی یک حلقه بسته و دور باطل است. بعد از روسپی گری، بدجوری لطمه دیدم، به دروغ به من گفتند که از بیماری های مقاربتی در امانم، و کلی پول درمی آورم. من مادر یک بچه بدون پدر بودم و خب، چه اشکالی داشت، می توانستم برای پول جلوی ...
روایت شهادت یک رهبر 13 ساله
دلیل ارادتی که به امام حسین (ع) داشت تصمیم گرفت نام پسرش را حسین انتخاب کند تا ادامه دهنده راه شهدای کربلا باشد. محمدحسین مقطع ابتدایی را در قم گذراند و بعد به کرج آمدیم. در سال 1357 در زمان درگیری های انقلاب او که 11 سال بیشتر نداشت به پخش اعلامیه ها و نوارهای حضرت امام (ره) می پرداخت. سال 1359 زمانی که شیپور جنگ نواخته شد. روز اول مهرماه ما به مدرسه رفتیم اما محمدحسین به بهانه بازی ...
درخصوص واگذاری املاک منتظر اعلام نظر قوه قضاییه هستیم/ معاون اولی احمدی نژاد را نپذیرفتم/ رد ادعای ...
انقلاب کمی با من همکاری کردند. نزد من در نخست وزیری آمدند و بعد رها کردند. الان سال ها است که فعالیت اجتماعی ندارند. امسال در مراسم ارتحال امام (ره) حال شما مقداری بد شد. چمران: سال گذشته در خراسان شمالی، در شهر بجنورد بود که در حین سخنرانی افت فشار پیدا کردم. یک مدتی مجبور شدم بنشینم. چند سال دارید؟ چمران: من متولد 1320 هستم. البته به گفته مادر مرحومه مان که گفتند روزی که من ...
مناجات مریدین امام سجّاد(ع)؛ بهترین راهبر در سیر إلی الله
. یک روز من وقتی به حرم مشرّف شدم او را ندیدم و متعجّب شدم که چه شده و او کجا رفته است؟! از حرم که بیرون آمدم صُدفةً او را در خیابان دیدم و جلو رفتم و از احوال او جویا گشتم و گفتم: امروز شما را ما در صحن ندیدیم، مطلب از چه قرار است؟ او پاسخ داد: من از حضرت(ع) تقاضای کیمیا و اکسیر نمودم و برای حصول این مطلب چهل روز به ایراد اذکار و اوراد و خلوت و توجّه به آن حضرت سپری نمودم، تا اینکه دیروز ...
نشانه گذاری معبر با خون شهدا
توان دارند به عقب برگردند چراکه ما تنها توانستیم جلوی پیشروی رژیم بعث را بگیریم. ستونی از مجروحان تشکیل شده و شروع به عقب نشینی کردند. در میان آن ها نیز مجروحانی بودند که از ناحیه دست، پا و یا چانه دچار جراحت شده و توان حرکت نداشتند و ساعت ها در انتظار امدادگر ماندند. زمان به سختی می گذشت. هنگامی که مطمئن شدیم مجروحان به اندازه ای از ما فاصله گرفتند، شروع به تخلیه منطقه کردیم. مجروحان در ...
سرخط ...
.... فهرست وعده های عملیاتی نشده، یا، حتی، خلاف وعده عمل شده است (توأم با اقتباس های آزاد از سوزانام هتفیلد). موصل؛ حلب و فینال بازی با داعش جعفر بلوری در این شماره از روزنامه کیهان آورده است: منطقه، لحظات بسیار حساس و سرنوشت سازی را سپری می کند. غرب در این منطقه و طی 5 سال گذشته سرمایه گذاری هنگفتی کرده و هزینه های بسیار سنگینی را نیز، هم متحمل شده و هم تحمیل کرده است. این جبهه با ...
شاعری که بغض قیصر بودنش را خورد!
بردم که از ایشان عکس بگیرم اما آنقدر شأن استادی ایشان در آن کلاس ها بالا بود، به خودم اجازه نمی دادم این کار را بکنم. یک مقطعی کلاس های ایشان به خاطر کسالت به تعویق می افتاد. در اون مقطع به دفترشان می گفتند که به دوستان نگویید که من عمل کرده ام. چشم شان یا قلب شان را عمل کرده بودند. این ملاحظات انسانی را خیلی در نظر می گرفتند. بعد از کسالت وقتی آمدند، ما خوشحال بودیم که قیصر را می دیدیم ...
دلبسته شهادت/مردانی که جبهه اسلام را فرا مرزی می دانند
از درس است و من خوشحالم که در جلسات قرآن یادی از شهدا می شود؛ گفت: پدرم همیشه تاکید بر رفتن به مسجد محله داشتند و حتی در جلسه شورای مسجد هم شرکت می کرد. با اینکه زیاد وارد بحث ها نمی شد اما می گفت نیاز است از روحانی محل حمایت کنیم. وی در ادامه با اشاره به اینکه بعد از دفاع مقدس حدود 5 تا 6 سال پدر در جبهه درگیری با اشرار بود در سیرجان بود؛ به ذکر خاطره ای پرداخت و افزود: ایشان گفتند من ...
رویاهایم نقش بر آب شد...
و فعلاً من برای تو یک منزل اجاره می کنم و با تو ازدواج موقت می کنم تا بعد از جدایی کامل به عقد رسمی همدیگر در آییم. حالا یک سال از آن ماجرا می گذرد و بعد از اینکه نیازهای او را برآورده کردم رابطه او با من کم شد و دیر به دیر سراغ من را می گرفت وقتی علت بی توجهی هایش را پرسیدم ،گفت به خاطر دوبچه ای که دارم فعلاً از فکر طلاق دادن همسرم منصرف شده ام و می خواهم زندگی خود را با او ادامه دهم آن ...
قرار نبود این ماجرا فیلم شود/عکس های عبدبطاط بخشی از تاریخ جنگ ما بود
به فارسی می گفت: پسرم در جنگ کشته شده است. تو را به خدا قسم می دهم به مادران شهیدانتان بگویید که پسر مرا ببخشند، شاید از عذابش کم بشود. ولی به حضرت عباس (ع) قسم می خورم که یک ماه و نیم در خانه بود و بیرون نمی رفت. با زور آمدند و او را بردند؛ همسایه ها جایش را لو داده بودند. بعد از مدتی آمدند و گفتند: این قبر پسر توست و من حتی جنازه پسرم را هم ندیدم! واقعا هم نمی دانم که این قبر پسرم هست یا نه ...
من عروس سه روزه هستم
...، فی سبیلالله شروع به کار کردم. یک روز برای آزمون به مدرسه مطهری رفتم و با دوستم افسانه ساعتچی ملاقات کردم. افسانه از من خواست تا به دیدار یکی از دوستان خانوادگیشان که جنگزده هستند، برویم. وقتی به منزلشان رفتیم مادر خانواده خانه نبود و ما برگشتیم. در طول مسیر، افسانه از این خانواده و پسر ارشدشان که در جبهه بود، تعریف کرد. چند روز بعد دوستم تماس گرفت و گفت که پسر ارشد آن خانواده قصد ...
سوگواره ای برای زاون قوکاسیان انسان خوب سینمای ایران
نژاد ارادت دارم و این گونه منتقدان را دوست دارم. چون رک، راحت، بی غرض و بدون خرده شیشه حرف می زنند. زاون در فضایی سینما را شناساند که از مسئولان گرفته تا جوان های علاقه مند، واقعا در دنیای دیگری نسبت به سینما سیر می کردند. سال 63 -1362 بود. من فیلم هیولای درون را ساختم، اتفاقا خوشبختانه بعد از مدت ها آقای امامی را که برنده جایزه جشنواره فجر هم شدند، دیدم. فیلم دو تا جایزه گرفته بود ولی آن را نشان ...
یک عاشقانه آرام در گلستان یازدهم
خانواده های شهرستانی در جنگ را هم بهتر درک کرد.پس از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران، نویسندگان بسیاری دست به قلم شدند و از اتفاقات جنگ نوشتند. اما ما در چند سال اخیر بعد از گذشت سه دهه از هشت سال دفاع مقدس، چهره جدیدی از جنگ را در کتاب های این حوزه شاهد هستیم. مثلاً همین گلستان یازدهم که دربردارنده خاطرات مشترک شهید چیت سازیان و خانم پناهی روا از زمان آشنایی، عقد، ازدواج، شهادت و البته مروری بر سال های ...
عاقبت مامور سرشماری که بحث سیاسی کرد!
رفتم و در مجتمع زغال سنگ اقامت کردم. در سالن غذا خوری یکی از کارکنان، داستان آمدنم را پرسید. گفتم که برای سرشماری آمده ام. جالب بود در آن زمان بودند افراد تحصیلکرده ای که نه می دانستند سرشماری چیست ونه ذهنیت درستی نسبت به سرشماری عمومی نفوس و مسکن داشتند. من برایشان توضیح دادم. یکی از کارمندان ها گفت این حرف ها نیست؛ حکومت عواملش را برای جاسوسی می فرستد. پس از اتمام سرشماری در امامزاده حسن به سمت ...
دلنوشته دکتر نوبخت برای خورشید تابناک گیلان زمین
از مهر و آبان سال 1338، سال های سال می گذرد ولی همچنان خاطراتی برایم زنده و با من زندگی می کنند. چند هفته ای بود که در کلاس اول دبستان راعی ثبت نام شده بودم ، (ساختمان این مدرسه که پس از انقلاب تغییر نام یافته) در کنار مسجد آفخرا رشت قرار داشت ، منزل ما در همین محله در گذر حمام حاج آقا بزرگ و در کوچه ای که آن موقع کوچه عظیم زاده می گفتند واقع بود . کاملاً آن روز را به یاد دارم ، با ...
مادر و خواهرم را به داخل حمام بردم / از کاری که با آنها کردم بسیار پشیمانم
دراتاقک باغی در حوالی کرج آزار و اذیت گروهی دختر جوان زمانی که با دوست پسرش به گردش رفته بود بازسازی صحنه کودک آزاری پسر بچه مشهدی +تصاویر یکی از معلم ها حرف های زشتی به من می زد / او نیت شومش را بعد از کلاس انجام می داد مادر و خواهرم را به داخل حمام بردم / از کاری که با آنها کردم بسیار پشیمانم پسران جوان به زور مرا به آپارتمانی بردند و به ...
معیارهای رجل سیاسی اعلام می شود
پیغمبر هم به اذن خدا از دامن زن به وجود می آید حالا پیامبر از من جلوتر است یا من از پیامبر؟ زیر بار نرفتند که کلمه رجل از قانون اساسی حذف شود. گفتند این سخنان شعاری و احساسی است . گرجی به تلاش هایش برای اصلاح این واژه در قانون اساسی اشاره می کند و می گوید: قم پیش امام رفتم برای اصل رئیس جمهوری. قرار بود بحث زن و مرد نباشد و هرکسی می تواند این کار را انجام دهد. آن وقت کلمه رجال را نوشتند. این کلمه مرد ...
اوا گرین: وقت کارگردانی برتون مثل یک بچه خوشحال می شود
تیم برتون همکاری کنم برای من رؤیایی دورازدسترس نشان می داد. تا اینکه یک روز به من گفتند این کارگردان می خواهد با من ملاقاتی درباره فیلم سایه های سیاه (3) داشته باشد. در آن زمان، تازه از بازی در فیلم کملوت فارغ شده بودم و حال و احوال حسابی دمغی داشتم. با وجود اینکه می دانستم با این روحیه، رفتن پیش برتون، دردی را دوا نمی کند، رفتم تا او را ببینم. در واقع، رفتم تا مثلا درباره فیلم تبادل نظر کنیم. کل ...
حجم مسایل سیاسی نگذاشت دولت یازدهم در مدیریت فرهنگی موفق عمل کند
سر شما بر می دارند؟ فلانی پشت فلان تریبون تا سال ها بعد شما را به باد انتقاد می گیرد. از سوی دیگر همه کارشناس فرهنگی هستند. تا فرهنگ و هنر به عنوان یک تخصص شناخته نشود، مشکلات مدیریتی آن هم حل نمی شود. حضرت آیت الله جوادی آملی که من افتخار حضور در محضر ایشان را دارم همواره می گویند در امور تخصصی باید نظر و سخن کارشناس آن امر را حجت قرار داد زیرا اینها در کار خودشان مجتهد هستند و اگر حرف ...
زبانه های آتش، آینده ام را سوزاند
آدم هایی با چهره هایی معمولی بدون مُهر و نشانی از سوختگی. چهره هایی که خیلی وقت ها در خاطرم نمی مانند، اما تصویر امین، مرضیه، علیرضا و همه آنها که در بیمارستان سوختگی دیدم، پررنگ تر و زنده تر از تصویر هر مصاحبه شونده دیگری گوشه ذهنم جا خوش کرده اند با همان وضوح... با همان جزئیات. آدم هایی که هیچ وقت خیالش را هم نمی کردند آتش، یک روز نشانی آنها را هم بگیرد، بیاید و سفت و سخت خودش را بچسباند به لحظه لحظه زندگی شان و امروز و فردایشان را بسوزاند. یک چهارشنبه پاییزی است که خودم را می رسانم به قدیمی ترین بیمارستان سوانح و سوختگی کشور، بیمارستان شهید مطهری تهران خیابان ولیعصر، خیابان شهید ...
دروغ بزرگ روحیه تعامل و مذاکره پذیری یزید؛ وقتی اهل سیاست از امام حسین (ع) هزینه می کنند
توجیه ریختن خون فرزند پیامبر، با اقدامات فراوان و تبلیغات در منطقه شام، امام حسین و یاران اش را به عنوان باغی و خروج کنندگان بر علیه حکومت معرفی کرده بودند. از اینرو، هنگامیکه، حامل سر مبارک امام حسین، زودتر از همه و به عنوان هدیه و بشارت، خبر شهادت امام را به وی رسانید، یزید خطاب به جمع حاضر در مجلس، چنین بیان می کند: کَذلِکَ عاقِبَةُ البَغیِ وَ العُقوقِ . [10] و این است ...
ما انسان ها چقدر کم عقلیم
. هرکس هم می آید چشم روشنی می آورد. هرچه گفتیم پول هایش را بیاورید هیچکس گوش نداد. پول ها را دور ریختند و چشم روشنی آوردند. بچه هم که به دنیا آمده است گریه می کند، یعنی خدایا مرا کجا آورده ای؟ مگر من چه گناهی کرده بودم؟ مردم از آن طرف چشم روشنی می آورند. چه شهر خرابی است! بعضی از بزرگان گفته اند بچه تا مدتی بعد از اینکه به دنیا می آید وقتی گریه می کند خدا را صدا می زند. او ننه را نمی شناسد که به ...
ناگفته های فرزند شهید مدافع حرم خرمشهری از شهادت پدر
...، اما سعی کردم شهادت او را به ذهن نیاورم و تنها به جراحت یا جانبازی او فکر کنم، انگار که اتفاقی نیفتاده بود، وارد منزل شدیم گفتند که خبر رسیده که یک گلوله به محمدرضا اصابت کرده است اما نگفتند که شهید شده، دقیقاً باور من هنوز بر این بود که پدرم مجروح یا جانباز شده اما مادرم و خواهرم متوجه شهادت پدرم شدند، اما من بازهم امیدوار بودم تا بعد از چهلم باورم نمی شد پدرم شهید شده باشد، کیف پدرم را که از ...
رهبر کوچک/ ویژه شهادت دانش آموز شهید حسین فهمیده
واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه ...
گوش دادن به سخنان مقام معظم رهبری قلب ها را بیدار می کند/ به راهی که رفتم یقین داشتم
اردوهای عقیدتی و فرهنگی به عنوان مدرس شرکت می کرد. * زمانی که متوجه شدید قرار است به جبهه سوریه اعزام شود شما و خانواده چه واکنشی داشتید؟ در زمان اعزام، دانشجو رشته ادیان و عرفان بود و من فقط به او گفتم اگر در جنگ شرکت کنی عاقبتت شهادت است و با وجود داشتن همسر و خانواده باید انتخابت آگاهانه باشد و مخاطرات حضور در جبهه را بدانی! از این رو پسرم با استقامتی که داشت و با یک دید باز ...
نبرد تلخ ناتاشا با "کفتارهای پیر"
، پایتخت، زندگی می کنم. شرح ماجرا به ما گفته شده بود که قرار است در مورد "زنانگی" بیاموزیم و راستش را بخواهید من هم مشتاق شده بودم. البته تمام دخترها به همین شکل بودند. روز آخر، یکی از زنان مسن گفت که به آخر فرآیند رسیده ایم. او گفت که یک کفتار دارد برای ملاقات ما به اینجا می آید و چند لحظه بعد دوباره گفت: نگران نباشید. در مورد حیوان صحبت نمی کنم. دارم در مورد یک مرد صحبت می ...