سایر منابع:
سایر خبرها
کدخدایی: شورای نگهبان هم اشتباه کرده، دبیر شورا چندین بار از مردم حلالیت طلبیده / این واقعیت ندارد که می ...
سال 88 که آن فتنه هم ایجاد شد به هر حال از جمله موارد دشواری بود که ما در شورا شاهد بودیم. مجری: مصاحبه ای خواندیم که شما گفته بودید نماینده کسانی که ادعای تقلب کرده بودند در شورا حضور داشته و انتخابات را تأیید کرده بودند. کدخدایی: بله، اوایل صبح شنبه در شورا بودند و از آن ها سؤال کردیم و خود من هم با آن ها صحبت کردم و گفتم مشکلی چیزی بوده است که گفتند همه چیز خوب بوده است اما ...
خرید تازه عروس با 3000 دلار!
طرفداران زیادی دارند و گزینه های مطلوبی محسوب می شوند. نگوین فقط 16 سال داشت که دوست یکی از دوستانش به او مواد خوراند. بعد او را به چین قاچاق کرد. او سعی کرد زیر بار ازدواج اجباری نرود. او می گوید: سه ماه مبارزه کردم. قاچاقچی ها مرا کتک می زدند، بهم غذا نمی دادند و تهدید می کردند که مرا می کشند. بالاخره تسلیم شدم. شوهرم مرد خوب و مهربانی بود، اما شدیداً دلتنگ خانواده ام در ویتنام بودم ...
جهاد فی سبیل الله؛ شرط ازدواج شهید آقاعبدالهی
به خانه خودمان برگردیم تا همه چیز مهیا شود. 24 شهریورماه همان سال بود که یک مراسم به اصطلاح پاتختی در خانه مادرشوهرم برگزار شد که مولودی خوانی هم داشتیم و فقط خانم ها بودند. جمعی خودمانی و ساده. بعد از آن به خانه خودمان رفتیم. معصومی همچنین یادآور شد: علی کلاً انسان عجولی بود. در همه زمینه ها عجله می کرد و می گفتند از کودکی این طور بوده است. به همین خاطر مراسم ما به این شکل برگزار شد ...
آیت الله جنتی شوخ طبع هستند؟
... ریاست جمهوری سال 88 که آن فتنه ایجاد شد از موارد دشورای بود که در شورا شاهد بودیم. * شما در جایی گفته بودید نماینده آن کسانی که ادعای تقلب کرده بودند در شورا بودند و انتخابات را تایید کرده بودند. بله، اوایل صبح شنبه در شورا بودند، خود من با آنها صحبت کردم و پرسیدم مشکلی بوده، گفتند نه همه چیز خوب بوده است اما از فردای آن روز آن مباحث مطرح شد. * می شود گفت ...
ناگفته هایی از زندگی احسان نراقی
اشاره کردم و گفتم: شریعتی از مذهب شیعه بیشترین استفاده را در جهت مبارزه با رژیم کرد. مدت یک ساعت حرف زدم و شاه به دقت گوش داد. حرفم که تمام شد، گفت: این مطالب که شما می گویید مگر ساواک نمی فهمید. گفتم: قربان ساواک که وظیفه اش مطالعه و تحقیق نبود. ساواک دائما خبرچینی می کرد. او همچنین به روابطش با هویدا اشاره می کند و می گوید: روزی پیش هویدا بودم. از قدیم با هم دوست بودیم. آن روز خیلی سر حال بود و ...
برای رفتن به سوریه گریه کرد و به التماس افتاد/در نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی بال در ...
.... اون روز همه اش تو فکر بودم. به حاج آقا می گفتم یه تماسی با سجاد بگیر ولی میگفت نمیشه. گفتم مگه نرفته سیستان؟ پس چرا نمیشه تلفن کرد؟ همان شب سجاد ساعت 12 زنگ زد. پدر : هیچ وفت سابقه نداشت این ساعت زنگ بزنه. ** برادرم گفت بلندشو مهمان داری مادر : گفتم کجایی؟ گفت همین اطراف. گفتم تبریک میگم پسرت دنیا اومد. بعد پرسیدم چرا صدای عربی میاد. تا این رو گفتم ...
خاطرات نصرالله رادش از دوران جوانی اش
. او در 12 آذر پا به 50 سالگی گذاشت، اما همچنان برای بسیاری، در نقش همان جوان پرشور ساعت خوش و دانشجوی عاشق روزگار جوانی شناخته می شود و یک بار دیگر این اصل را به یادمان می آورد که سن فقط یک عدد است و جوانی باید در ذات آدم باشد! با همه این تعاری نصرالله رادش دیروز 50 ساله شد. او که به بهانه تولدش مهمانمان بود، از جوانی هایش برایمان گفت و روزگار جوانی و این که چرا به نسبت دیگر ...
الویری: نامزد پوششی کنار روحانی معرفی می کنیم،به سه دلیل!
کنند؟ من قبول دارم که آقای عارف باید تصویر بیرونی خود را اصلاح کند. اتفاقا چند روز پیش که ایشان را دیدم، گفتم تصویری که در بیرون از شما ترسیم شده، تصویر مورد انتظار بسیاری از رای دهندگان به شما نیست. البته اطلاعاتی که ما از عارف داریم غیر از این تصویر است. آقای عارف حتی تا ساعت 11 و 12 شب وقت ملاقات می گذارند تا افراد را منسجم کنند. وقت ایشان در مجلس و فراکسیون لب به لب پر است و فعالیت می ...
پشت تارهای تنهایی
پارسال اعدام شدند. بالای 25 نفر بوده اند که هم بندی بودیم و بردند اعدام کنند. یک بار وکیل بندمان را صدا کردند که ببرند، لقمه توی دستم بود گفتم حالا این را بگیر بخور، بعد برو، گفت می روم، برمی گردم و هیچ وقت برنگشت. سه روز آن لقمه توی دستم مانده بود. یکی بود، فاطمه حداد، وقتی رفت، یک هفته تمام کپ بودم، ما 5 سال هم خرج بودیم. خیلی از این آدم ها بودند، خیلی. صبح های اعدام همه ساکتند؛ کسی ...
همه دغدغه های زنانه 17 نماینده زن
. از دولت تدبیر و امید می خواهم در فرصت باقی مانده کمال استفاده را برده و تمام توان خود را جهت احقاق پروژه های نیمه تمام و رسیدگی بیش از پیش به اقشار آسیب پذیر و اشتغال جوانان، رفع بیکاری و اقتصاد مقاومتی به کار گیرند و پس از ترمیم کابینه از نیروهای توانمند و متعدد خانم در سمت معاونت های مختلف در وزارتخانه های فرهنگی، آموزشی، پرورشی استفاده کنند چون فرهنگ آموزش و پرورش بدون حضور زنان تحقق نمی ...
انتشار اخبار حوادث نباید همراه با جزئیات باشد
گویید یک دست صدا ندارد، با یک دست که نمی شود دو تا هندوانه بلند کرد اما مردم متوجه همین کارهای کوچک می شوند. یک روز که در دادسرای دیگری مشغول فعالیت بودم و خودرو نداشتم برای رفتن به دادسرا سوار یک تاکسی شدم، در حین مسیر از قضا گچکاری که نزد من پرونده داشت و من را هنوز ندیده بود، سوار بر تاکسی شد و شروع به صحبت با من کرد، آن گچکار می گفت: اگر نزد ایلخانی بروم، پدر من را درمی آورد، به او ...
هزینه یتیم خانه ایران 8 میلیارد یا 28 میلیارد؟
ایران هدف انگیسی ها دستیابی به نفت ایران و باز کردن راه کشور به سمت باکو و حفاظت از هند بود اما با این وجود در ایرلند 4 میلیون نفر بر اثر انقلاب سیب زمینی کشته شدند که اکثر آنها کاتولیک ها بودند به همین دلیل هنوز هم که هنوز است جمعیت کاتولیک ها به آن اندازه قبلی خود نرسیده است. *خانم بهار محمدپور! ایفای نقش در پروداکشن های تاریخی کار آسانی نیست. چگونه برای ایفای این نقش انتخاب شدید؟ ...
به هر قیمتی بیننده را نمی خندانم
اختیار ما بودند و شکر خدا کار هم جواب خوبی داد. سختی هایی هم داشت از این جهت که آقای گرفتار اولین تجربۀ کاری من در اصفهان بود و هنوز اصفهانی ها را نشناخته بودم و غیر از پیام حنفی، دستیار اول و برنامه ریزم، بقیۀ عوامل همه اصفهانی بودند. اما بعد هم ما آن ها را شناختیم و هم آن ها ما را شناختند و باید بگویم که جدای از کسانی که در این فیلم داشتند کار یاد می گرفتند، هنرمندان توانمندی هم در آن حضور داشتند که ...
پای حرف های یک دختر خیابانی دهه هفتادی
رغم این فضای پر از دود بیشتر ساعات روز را اینجا منتظرش باشم. در این افکار بودم که مسئول کافه با انگشت به دختری که تازه وارد سالن شد، اشاره کرد. گذاشتم تا بنشیند و چیزی سفارش دهد، سراغش رفتم و خودم را معرفی کردم سریع از جایش بلند شد. به سمت حیاط کافه رفت که مسئول کافه به کمکم آمد و او را به کنار کشید و نمی دانم با چه حرفی اما راضیش کرد تا با من صحبت کند. همیشه این ...
قصه های تقوایی؛ همچنان دلپذیر، همچنان خواندنی
ادبیات گذری کرد آموخته و سنجیده، با گام های نرم و بسیار و منظم و دقیق؛ اما استنباط می کنم کلمات برای بیان آن همه تصاویری که در ذهن انباشته داشت، کافی نیامد و بسنده اش نبود؛ پس دچار جاذبه های رنگین سینما شد؛ سینمای ایران. با وجود این خواستم که بار دیگر مجموعه تابستان همان سال را که او به چاپ رسانیده بود قبل از سال 1350، بخوانم و خواندم. یگانه ملاک من برای نگریستن به ادبیات همین است؛ خواندن و دلنشینی اثر ...
نظر یک چهره اصلاح طلب درباره حسین شریعتمداری/ الویری: عارف در جایگاه رئیس فراکسیون خوب عمل کرده است/ در ...
خاصی رای بدهند در حالی که اکثر آنها را هیچکس نمی شناخت. اما عملکرد اعضای این لیست بعضا باعث انتقاداتی از سوی مردم شده است. فرض بگیریم در سال 96 هم این خواسته از سوی بزرگان اصلاحات مطرح شود آیا مردم باز هم اعتماد می کنند؟ من قبول دارم که آقای عارف باید تصویر بیرونی خود را اصلاح کند. اتفاقا چند روز پیش که ایشان را دیدم، گفتم تصویری که در بیرون از شما ترسیم شده، تصویر مورد انتظار بسیاری از ...
تاجر بدی هستم
اشکالی ندارد و با همین اشکال کارم را فرستادم. بچه ها کشف کرده بودند که این پروفسور یک سری سؤال ها را ردیفی می پرسد و ما همان ها را حفظ کرده بودیم. در امتحان هم از سری سؤال هایی که حفظ کرده بودم آمده بود و به خوبی جواب دادم و با بهترین نمره قبول شدم؛ اما چند روز بعد متوجه شدم به علت اشکالی که در پروژه داشتم باید امتحان شفاهی هم بدهم؛ بدترین خاطره دوران تحصیل من این امتحان بود؛ پروفسور با ...
قدم اول اخلاق، فرو بردن خشم است/ مراحل تربیت انسان
، باز می فرماید: بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلاق . قابل تغییر نبودن بعضی خُلقیات این جا را دقّت بفرمایید مهم است، بعضی می گویند شما گفتید همه ی اخلاق قابل تغییر است، پس چرا می گویند که فَإِنَّا نُشَاهِدُ أَنَّ بَعضَ الأَخلَاق فِی بَعضِ الأَشخَاص غَیرُ قَابِلٍ لِلتَّبدیل ؟ ما دیدیم بعضی اخلاق در بعضی افراد اصلاً عوض شدنی نیست. لَا سِیَّمَا مَا یَتَعَلَّقُ بِالقُوَّهِ ...
یعقوبی: وقتی شورای نظارت نمایشنامه ها را محکوم به تغییر می کند دیگر انگیزه ای باقی نمی ماند
کارگردان هم آن نویسنده ی جوان. من شبیه این کار را با نمایشنامه های بچه های کارگاه های نمایشنامه نویسی ام کرده ام. من پروژه ای به نام بیست وپنج را سرپرستی کرد ه ام که نمایشنامه هایش را بچه های کارگاه های نمایشنامه نویسی ام براساس یکی از نمایشنامه هایم به نام رقص کاغذپاره ها نوشته بودند. از آن ها خواستم نمایشنامه بنویسند و قول دادم تمام تلاش خودم را بکنم که نمایشنامه هایشان را روی صحنه ببرم. بعد برای ...
ورود من به کاریکاتور کاملا اتفاقی بود
که با آن برخورد داشتم آگاه بودم، از قبل می دانستم اما، با علم به این مسائل ترجیح دادم که حرفم را کتمان نکنم و برای بیان حرفی که در این زمینه می خواستم بزنم به یک رسانه نیاز داشتم که آنرا در سطح بالاتری بازگو کند و موثر بود. وقتی فراخوان جشنواره اعلام شد (جشنواره جهانی هولوکاست) در ابتدای سال 94 آن زمان حتی با اعلام فراخوان فقط با موضوعیت جشنواره که هلو کاست بود نتانیاهو عکس العمل خیلی ...
یک مصاحبه استثنایی با کی روش/ با رهبر ایران...
مجازی فراری هستید؟ من هرگز فیلم بازی های گذشته را نگاه نمی کنم چرا که می خواهم احساس همان زمان وقوع اتفاق را حفظ کنم. برای مثال من هرگز عکس ها و فیلم های قهرمانی در جام جهانی زیر 20 سال را نگاه نکرده ام. قبل از جام جهانی 2010 با ماموران کنترل دوپینگ درگیر شدید. در این اتفاق چند چیز دخیل بود و من برای اولین بار در زمانی اشتباه در مکانی اشتباه بودم! مأموران کنترل دوپینگ ساعت 7 ...
دل خود را با یاد مرگ نرم کن - سه نوع مواجهه با مرگ
آمدند کتک مفصّلی به ملّا زدند، او هم با لباس پاره فرار کرد به خانه رفت. به خانه رفت خانم او دید که با این وضعیّت آمده، گفت: باز چه کرده ای؟ هر بار می آیی با یک وضعیّتی می آیی. گفت: به قبرستان رفته بودم، یک مقدار شلوغ شد. خانم او خندید گفت: شب اوّل قبر آن جا چه گذشت؟ چطور بود؟ گفت: فقط این مقدار فهمیدم اگر تو قاطر کسی را رم ندهی با تو کاری ندارند. واقعاً همین طور است، اگر انسان قاطر کسی را رَم ندهد ...
تولید محصول برای بازارهای بدون امکانات
داشته باشم . هزینه های بالا برای فقرا چند سال بعد، وقتی هدایت واحدی را در شرکت خدمات مالی امریکن اکسپرس بر عهده داشتم، طبق آن تجربه ای که کرده بودم، از تیمم کار متفاوتی را خواستم: ما باید یک روز کامل پرداخت قبوض و نقل و انتقال پول را برای افرادی که حساب بانکی یا کارت اعتباری نداشتند، انجام می دادیم. در صف عابربانک ها که اغلب در نقاط ناامن و خطرناک شهر هم هستند می ایستادیم تا پول ...
شجاعتی مثال زدنی!
. ولی نه یخ داشتند و نه یخچال. پدر با دوچرخه اش رفت، یک قالب یخ بلوری خرید و آورد. او هم داروها را داخل یخ ریخته و تا صبح به نوزاد داده و پاشویه اش کرد. مادر می گوید: تابستان سال 1345 بود. من آن شب پلک روی هم نگذاشتم. فقط نزدیک اذان صبح از همسرم خواستم از داود مراقبت کند تا من چند دقیقه ای استراحت کنم. داود صبح همان روز به لطف خدا سلامتی اش را به دست آورد و خیال ما را راحت کرد. ولی همین ...
داریوش ارجمند؛ به ارتفاع یک متر در خانه ام سناریو است / برخی برای رونق تجارت خانه سینما فیلم می سازند
می کرد و من میزدم روی دستشون و عکس نمی گرفتم تا امروز برای هیچ کس حتی همسرم اون افتادی که در سریال ستایش گفتم با آن ژست اجرا نکردم. **جاودانگی دکتر شریعتی در فرهنگی بودنش است شما از شاگردان دکتر شریعتی بودید، خاطره ای دارید که تا به حال به رسانه ها نگفته باشید؟ وجود این فرد در زندگی شما چقدر تأثیر داشت؟ تقریبا همه خاطرات را گفتم. دکتر شریعتی تمام وجودش برای من خاطره ...
زینب دختر خبرنگار شهید محسن خزایی سه سال بیشتر ندارد و امروز دلتنگی ها و بی قراری هایش نام سه ساله امام ...
انتظار همه چیز را داشتم چراکه با شرایط آنجا و اتفاقات اخیر آشنا بودم. هر چند دوری از ایشان دلتنگی داشت اما با همه سختی نبودن هایش کنار می آمدیم. محسن همواره تأکید می کرد و می گفت: خودتان را به جای خانواده شهدا بگذارید. ببینید چه توان و تابی دارند که شهادت عزیزان را تحمل می کنند. همسرتان علاقه خاصی هم به شهدا و مقوله شهادت داشت؟ حاج محسن در حال و هوای شهدا و شهادت سیر می کرد ...
شاخ شکنی انگلیسی؟!
ریختن 5 پلیس مرد و یک افسر زن اسکاتلند یارد انگلیس در ساعت 6.30 صبح پنجشنبه یعنی نیم ساعت قبل از اذان در آن ایام از سال به خانه و بیرون کشیدن از رختخواب کمی شوک آور بود! معمولا" همیشه شبها تا دیر وقت کار میکردم و انتظار نبود که در آن ساعت کسی درب خانه را بکوبد! هنوز با لغت استرداد آنگونه مانوس نشده بودم که شش سال بعد که همه دادگاهها را باخته بودم خودم به روند حقوقی و قضائی پرونده مسلط و وکلای انگلیسی بدون نظر من لایحه دفاعیه ام را به دادگاه نمیدادند. بگذریم شش ساعت تا 12 ظهر در خانه همه سوراخ و سمبه ها را گشتند ...
چرا قهرمان اسکیت ایران تابعیت اتریشی را انتخاب کرد
مسیرهای بازگشت در اتوبوس در حالی که من داشتم به بازیکنان به دلیل نتیجه نگرفتنشان دلداری می دادم و مسائل علمی در مورد موفقیت بیشتر را به آنها بازگو می کردم مسئول فدراسیون همراه تیم چنان فریادی بر سر ورزشکاران کشید که دختران زار زار گریه کردند." "خلاصه در ایتالیا آنقدر این بچه را تحت فشار قرار دادند که همان روز به آن ها گفتم می توانید روی بازیکن دیگری حساب کنید. پدرام نمی تواند اینگونه تحت ...
نیم قرن خاطره بازی با جعفر والی
خوردید؟ فقط یکی دو مورد پیش آمد. مثل نمایشنامه از پا نیفتاده ها که کل داستان در امامزاده اتفاق می افتد. هم جلاد و هم محکوم به امامزاده پناهنده می شوند و بست می نشینند. خیلی ذهنیت عجیب، دقیق و کنجکاوی داشت. به عنوان نمونه برایتان بگویم، یک بار در محله ما دزدی شد. همسایه آمد و گفت در فلان ساختمان خالی دو تا آدم دیده است. همه در کوچه جمع شدند و هیچ کس جرأت نمی کرد به سمت خانه برود. کار به بن ...
هنرمند خوب هنرمند مرده است
دستی بر آتش دارید. خودتان بهتر می دانید رمان نوشتن کار راحتی نیست؛ اما با وجود این همه کار و استعداد، به نظر می رسد آنچنان که باید در سینما دیده نشده اید. تحلیل تان از این نکته چیست؟ همیشه گفته ام کسی مثل نیما می تواند الگوی من باشد یا مادرم. نیما می گوید من کار خودم را می کنم خواه بپسندند یا نپسندند. گفتم مادرم، آدم های عادی به چه امیدی زندگی می کنند؟ کسی برایشان هورا نمی کشد. عادی زندگی می ...