سایر منابع:
سایر خبرها
شهید حیدری خودش نامش را در لیست اعزامی ها نوشت/ وقتی پیکرش را به ایران آوردند، لبخند برلبانش بود
می گفت پس شوهرت کجاست که اینقدر دیر به دیر تماس می گیرد با خنده به پدرم می گفتم ماموریت سپاه همینطوری است. در همان تماس تلفنی اخر به من گفت زهرا خانم می توانی به همه بگویی من کجا هستم! گفتم چرا؟ من که این همه تحمل کردم حالا که می خواهی بیایی به همه بگویم ! بعد با مرضیه حرف زد که مرضیه می گفت بابا بیا من را ببر پارک که بازهم گفت به زودی زود می آیم. دوست دارم پیکرم سالم دست خانواده ام ...
مهریه ام 24 درهم بود
توانایی اجاره یه اتاق رو هم ندارم. باید بریم روستا، خونه مادرم زندگی کنیم. دوست دارم بر عکس بقیه اقوام که همیشه مراسم هایشان پر سر و صدا و مفصل است ما یک مراسم ساده داشته باشیم. دوست دارم توی تبلیغات سپاه مراسم بگیریم. اقوام رو هم بعدا دعوت می کنیم و یه شام ساده می دیم. موافقی؟ به زور زبان چرخاندم و با صدایی که انگار از ته چاه می آمد گفتم: حرفی ندارم. نگاهش نمی کردم ولی حس کردم خنده آمد ...
بی پرده با عبدالله موحد؛ از 6 طلای جهان و المپیک تا مکانیکی در آمریکا
نوشتم و تقاضای 6 ماه مرخصی بدون حقوق کردم اما باز هم مخالفت شد تا اینکه یک ماه بعد نامه اخراجم از دانشگاه جرج واشنگتن و محل کارم در ایران به دستم رسید! *به همسرم گفتم در آمریکا ماندنی شدیم! هم کارم در ایران را از دست داده بودم و هم از دانشگاه اخراج شدم. به خانه رفتم و نامه اخراجم را به همسرم نشان دادم و گفتم دیگر در آمریکا ماندنی شدیم. گفتم در ایران تدریس می کردم اما اخراج ...
روایت ایسنا از درد و دل آنان که پاک پاک شدند...
...: تصمیم خود را گرفته و عزمم را برای رهایی از چنگال اعتیاد جزم کرده بودم، به همراه پدر و همسرم به دادسرا رفته و با قاضی ملاقات کردیم؛ وقتی وارد اتاق شدم ،بلافاصله به قاضی گفتم که می خواهم بروم زندان، وقتی دلیل این حرف من را فهمید، خندید و گفت راه حل مشکل شما مراجعه به مرکز ماده 16 است، ولی ما با توجه به تجربه ی قبلی، زیر بار نمی رفتیم. این فرد بهبود یافته ادامه داد: با اصرار قاضی ...
خاطرات آتش نشان هایی که در حادثه پلاسکو رفیق های شان را از دست دادند
روحیه طنز بالایی داشت کار کردن با او خیلی راحت تر بود. من در آن عملیات راننده ماشین آتش نشانی بودم و چندتا از بچه های با تجربه برای نجات کارگر که داخل چاه مانده بود رفته بودند. عملیات به نیمه رسیده بود و من کنار ماشین منتظر ایستاده بودم تا بچه ها کارگر را نجات دهند و بالا بیایند. ناگهان آقای امینی از داخل چاه بیرون آمد و گفت: کلنگی، تو هم باید لباس بپوشی بری پایین کمک کنی ها. من هم گفتم ...
سناریوی مرگبار برای سرقت از پیرزن
به نام مریم که این قتل را گزارش کرده بود، در تحقیقات گفت: ظهر امروز آمنه از من خواست چون دستگاه کنترل تلویزیونش خراب شده، برایش کنترلی بخرم و به خانه اش بیاورم. عصر برای او کنترلی خریدم. وقتی به خانه بازگشتم متوجه شدم شیشه در ورودی خانه آمنه شکسته شده است. از میان شیشه های شکسته به داخل نگاه کردم و با جسد او در اتاق نشیمن رو به رو شدم. ماموران که به اظهارات مریم مشکوک شده بودند، تحقیقات ...
جنایت به خاطر یک موز
جوانی را دیدند که چاقویی خون آلود به دست دارد و در بلوار کشاورز می دود. 2نفر نیز در تعقیب این مرد بودند و با داد و فریاد کمک می خواستند. به این ترتیب مأموران این مرد را دستگیر کردند و معلوم شد که او دقایقی قبل پیرمردی را در خانه اش به قتل رسانده است. وقتی مأموران به خانه مقتول که در طبقه چهارم ساختمانی در خیابان فلسطین قرار داشت رفتند با جسد خونین وی روبه رو شدند. متهم در جریان بازجویی ها ...
زمانه و زمینه های زاد و رشد دکتر علی رحیمیان
استخدام خود درآورد، ولی وزارت کشاورزی بودجه کافی برای این کار نداشت... بعد از دو یا سه ماه دل به دریا زدم و یک جلد پایان نامه خود را در دست گرفتم و از رییس دفتر شهردار وقت ملاقات شهردار را درخواست کردم. خدمت آقای شهردار رفتم، پایان نامه را نشان دادم و گفتم در ایران تمام کشتارگاه ها زیر نظر وزارت کشاورزی است ولی کشتارگاه تهران از سوی شهرداری اداره می شود و من که تخصص دارم مایلم خدمتی به شهرداری و ...
قانون چند همسری نیازمند اصلاح با شرایط جامعه
در کنترل من نبود. از او جدا شدم. سه ماه بعد پیامی از او دریافت کردم که باردار است در حالی که ما رسماً از هم جدا شده بودیم. گفت که می خواهد بچه را سقط کند. من هم اولش موافق بودم ولی بعد از آن نتوانستم چشم بر نابودی بچه ام ببندم. به الهام التماس کردم. حتی او را به سفر بردم که از این تصمیم منصرف شود. او هم به شرط اینکه دوباره به عقد هم درآییم و بتواند گه گداری مرا ببیند تا بچه بی سایه پدر بزرگ نشود و ...
راز مرد گرسنه با دست و لباس های خون آلود در خیابان ولیعصر تهران چه بود؟+عکس
دوستانم می رفتم و دست به می زدم تا اینکه مسئولان پانسیون به ماجرا پی بردند و من اخراج شدم. شبهایی که در پانسیون بودم و از پنجره بیرون را نگاه می کردم آپارتمانی را شناسایی کرده بودم که چند طبقه آن خالی از سکنه بود و می دانستم در طبقه چهارم یک مرد سالخورده به تنهایی زندگی می کند. وی ادامه داد: بعد از اخراج از پانسیون جایی برای خواب نداشتم. به همین خاطر مقابل آپارتمانی که آن را شناسایی کرده ...
اعتقاد به وجعلنا زیر پای عراقی ها! +عکس
راننده بودم. گفتند: نه، تو نبودی. باید راننده را معرفی کنی. هرچه گفتند، برادرم زیر بار نرفت. بعد به ناچار گفته بود: من خودم ماشین رو دادم، یه دور بزنه. هر چند برای برادرم گران تمام شد، اما این موضوع را فیصله داد. آمبولانس دست ساز زمان انقلاب یک موتور داشتم. راه ها و کوچه پس کوچه های تهران را خوب بلد بودم. سوار موتور می شدم و در تظاهرات می پلکیدم ...
مرد بی خانمان قتل پیرمرد را شرح داد
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، اول اردیبهشت ماه سال گذشته، مأموران کلانتری 105 سنایی از قتل پیرمردی در یکی از خانه های خیابان فلسطین با خبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به یحیی 70 ساله بود که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان در جریان تحقیقات موفق شدند مردی به نام کیوان را به عنوان مظنون بازداشت کنند. او به قتل اعتراف کرد و مدعی شد بر سر مصرف مواد مرتکب ...
هزارصدایی با عطریاد آتشنشانان شهید، یادبود فریدون فروغی و تمجید از سامی یوسف!
شود بچه سیزده ساله اینقدر قشنگ تار بزند. من به جز آقای فرهنگ و آقای شریف تار به این زیبایی نشنیده بودم. او همه سازها را زد و فقط ویولن نزده بود. یک روز وقتی چهارده سالش بود رفته بودم بیرون برگشتم دیدم از اتاق کارم صدای ویولن یاحقی می آید. با خانمم گفتم کی آنجاست؟ دیدم سامی پایش را گذاشته روی آمپلی فایر من و اکو را زده و سیم را وصل کرده و دارد ویولن می زند. اسمش سیامک است و انگلیسی ها می گفتند سامی ...
مردی که با اجلاس غیرمتعهدها آسمانی شد + تصاویر
نمی دانم آن مسافت را چگونه رفتم و چگونه خودم را به آنجا رساندم فقط صداها را می شنیدم که مردم می گفتند این زنش است، من گفتم الان برسم آنجا مغزش متلاشی شده، اصلاً به بدبختی خودم را رساندم، حالش مساعد نبود ولی چیزی نشده بود فقط دست و آرنجش آسیب دید، همان زمان گفتند بروید تهران برای عمل. خدا رحم کرد. همیشه می گفتیم خدا یک عمر دوباره به او داد. * عقاید و علایقش شبیه پدر؛صبر شبیه مادر ...
همسر نگهبان پلاسکو: شوهرم قرار بود برگردد!
ها در را برایش باز می کردند. لیلا چشم هایش را می بندد و جوانی های حیدر را به یاد می آورد: ما در مراغه همسایه هم بودیم. حیدر من را دیده بود. مادر نداشت اما با پدرش به خواستگاری ام آمد. سه سال با هم عقد بودیم و بعد ازدواج کردیم و آمدیم تهران. آه می کشد و گوشه روسری سیاهش را با دست مچاله می کند: حیدر مرد صبوری بود همیشه به این فکر می کرد که چه کار کند زندگی من و دوتا بچه هایش راحت تر شود. بهش می گفتم ...
شهید شد تا جان همرزم افغانش را نجات دهد
. تقریباً خواسته هایمان یکی بود. ایشان دنبال خانواده و دختری مذهبی بود و من هم دوست داشتم همسر آینده ام جوانی مذهبی و اهل دل باشد. البته زمان خواستگاری ایشان از سختی های شغلش گفت که امکان دارد گاهی به مأموریت برود. (با خنده ادامه می دهد) منتها بعد از ازدواج خیلی بیشتر از آنکه فکرش را می کردم مأموریت بود. داخل استان فارس یا مناطق مرزی مثل سردشت و... هر جا مشکلی پیش می آمد چون همسرم جزو یگان تکاوری بود ...
گفتگو با دختری 17ساله که هرخلافی در زندگی کرده
مفهوم مشخصی دارد و او با قاطعیت می گوید: من نمی خواستم اون اتفاق بیفته خیلی هم جیغ زدم... . بعد از مدتی سکوت می گوید: برای اولین بار سه شب خانه نرفتم، خانه دوستم ماندم و همه چیز عوض شد... . مریم می گوید بعد از مردن پدرم وضع مالی مان خوب نبود، پدرم که مرد، خانواده اش به کلی رهایمان کردند و مادرم ماند و کلی قرض و بدهی و بچه ها. مادرم 14 سال آرایشگری کرد، ولی بعدش دکتر به او ...
نیازمند امیرکبیر دیگری هستیم/ برخلاف وصیت امام، بیشترین بورسیه ها به انگلیس فرستاده شد!
آنها را وارد کند و بعد مشکلاتی در راه صدور و مصرف ایجاد می شود. بعد تورم محصول، کمبود ارز و پول تا کم کم اقتصاد به زانو درخواهد آمد و کاملا تسلیم شود و دست خود را بالا ببرد. کشور تک محصولی زود تحت فشار قرار می گیرد. یک باره اعلام می کنند از کوبا شکر نمی خریم و نمی اریم کسی هم بخرد. ورشکست می شود. به ایران بگوید نفت را قیمت پائین می کنیم یا نمی گذاریم نفت را بفروشید. نمی گذاریم پول شما را بانک ...
موقع خواب اثر انگشتم را پای برگه اعزامش زد و رفت
سال داشت اما از اول جنگ تا سال 65 که شهید شد، مرتب به جبهه می رفت. هر بار کاری می کرد که من متوجه نشوم کی می رود. با آن سن کمش نخواستید جلوی رفتنش را بگیرید؟ چرا خیلی نگرانش می شدم. بچه آخرم بود. کوچک بود. دلم نمی آمد خدای نکرده بلایی سرش بیاید. یکبار گفتم اصغر جان تو هنوز خیلی کوچک هستی. بمان درست را ادامه بده تا آدم موفقی بشوی. همه اش که نمی شود جبهه بروی. گفت الان که جنگ است و خیلی ...
داستان جالب خواننده شدن سامی یوسف از زبان پدرش استاد بابک رادمنش
و هنرمند طراز اول کل جهان اسلام است اما ما او را ایرانی می دانیم و به وجودش افتخار می کنیم. سپس استاد رادمنش درباره ماجرای موزیسین شدن سامی صحبت کرد و گفت: سامی بچه بود. یک روز گریه کرد و گفت تو به همه ساز یاد می دهی و فقط به من یاد نمی دهی. گفتم پسرم اگر از روی نت یاد بگیری به تو درس می دهم. چه سازی را دوست داری؟ گفت: تنبک. من کلیه سازهای سنتی را درس می دهم به اضافه ویولن. ما هر سال با خانمم می ...
گفت وگوی متافوتبال با ورون ایران: کوین کیگان هم مرا با هافبک آرژانتینی اشتباه گرفت / شرایط استقلالی شدنم ...
را تغییر داد. گفت وگوی محمدرضا احمدی با او که برای متافوتبال گرفته شده را بخوانید: گفت وگوی متافوتبال با ورون ایران: کوین کیگان هم مرا با هافبک آرژانتینی اشتباه گرفت / شرایط استقلالی شدنم محیا نشد / برق شیراز از داوری خیلی لطمه دید آقا شما حقتون رو از فوتبال ایران گرفتین؟ تو خیلی خوب بودی، یادمه می گفتن هر باشگاهی که پول دار میشه میره سراغ ناصر شیردل، گرون بودی... واقعا به حقت ...
کارگردانی که 45 سال است قرص ضدافسردگی می خورد
کمکم می کند، همسرم فلور است که چهل و نه سال است که با هم زندگی می کنیم. فرزندانم که عاشقانه دوستشان دارم نیز کمکم می کنند تا از چاه تاریک افسردگی بیرون بیایم و درواقع مرا از آن بیرون می کشند. اما اینکه من در ظاهر شوخ و شنگم، یک مقداری هم به اصلیت اصفهانی من بر می گردد. در اصفهان به دنیا نیامدم اما پدر و مادرم اصفهانی بودند و من خودم را اصالتا اصفهانی می دانم. به طور کلی فکر می کنم لزومی ندارد ما ...
بحران در اطلاع رسانی بحران
غیرقابل پیش بینی و تلفیقی تقسیم می کنند. بنده اصلاً نمی توانم قبول و باور کنم که اینها جزو حوادث هستند؛ وقتی می گویید 30 بار هشدار دادم؛ وقتی می دانید که این ساختمان عمرش حدود بیش از 50 سال است؛ وقتی می دانید که آنجا مواد قابل اشتعال هست و سوخت در آن ذخیره شده؛ چرا می گوییم فاز اول وجود ندارد. بنده در مصاحبه ای گفتم اینها قتل عمد به شمار می روند، وقتی می توانیم حوادث را پیش بینی کنیم و به مردم ...
اهداف شهدا تاکید بر رعایت بیت المال و حق الناس بود
صدا زیاد بود نشنید ورفت و من هم بنابروظیفه ای که حس می کردم سربرانکارد را بلند کردم و چند متری آن را روی زمین کشیدم.آن زمان جثه ام لاغر بود و بعد از چند متری دیدم واقعا دیگر نمی توانم ،از طرفی خون ریزی ام هم زیاد شده بود. به او گفتم برادر هر که هستی من دیگر نمی توانم ادامه بدهم و تو را برسانم. امیدوارم زنده بمانی و اگر زنده ماندی دعایم کنی و اگر شهید شدی شفاعتم کن، دیدی من تلاش خودم را کردم اما ...
روزنامه های شنبه
سراغ وعده های خود در حوزه های داخلی نرفته است؛ از معاهده های تجاری بین المللی تا مقوله پناهندگان و مهاجرت و سیاست خارجی شاهد نوعی خانه تکانی هستند. ترامپ در حال بازتعریف نقش واشنگتن در معادلات داخلی و بین المللی است اما این تغییر این بار به مذاق هیچ کس در سطح بین المللی خوش نیامده است. در حالی که رییس جمهور مکزیک دیدار تعیین شده خود با همتای تازه نفس امریکایی را به دلیل دستور دیوارسازی ترامپ در مرز ...
12 روز درخانه مرد کثیف زندانی بودم / همه بدنم را با سیگار سوزاند
... هر کاری می کردم تا از دستشان فرار کنم. دوست داشتم از هر کسی که از گذشته خبر دارد دور بمانم. من که زنده بودم. مگر همین مهم نبود. مگر برای یک خانواده کافی نیست که فرزندشان از یک اتفاق بد جان سالم به در ببرد؟ نمی دانم چرا تا من را می دیدند هنوز هم یاد محمد، مواد و تباهی می افتند. همه چیز از دو سال پیش شروع شد. زمانی که محمد را در راه کلاس کنکور تا خانه دیدم. او یکی از پسران معروف ...
مقاوم سازی فکری برای بانوان نداشته ایم/ باید منبع صحیح دینی را در اختیار جوانان قرار دهیم/در شناساندن ...
...، چون از مال حلال به دست نیامده است، اینها کسانی هستند که حاضر نیستند خمس یا زکات بدهند یا دیگر مسائل شرعی شان را رعایت کنند ولی دوست دارند از راه ناصحیح به عنوان یک خیّر معرفی شوند، شاید خودشان هم فکر کنند خیلی آدم های خوبی هستند ولی قرآن می فرماید: زیان کارترین افراد کسانی هستند که خودشان فکر می کنند درست کار می کنند و در واقع در جهل مرکب، ابدالدهر می مانند؛ هم خودشان گمراه می شوند و هم ...
دستگیری دزدان مادربزرگ
؛ هنگامیکه قصد بستن دستان مقتول از پشت سر را داشتم ، در حین پیچاندن دستانش، دست چپش دچار شکستگی شد. ابتدا یک انگشتر طلا را از داخل دست پیرزن خارج کردم. برای پیدا کردن طلاجات به داخل اتاق ها رفتم اما موفق به پیدا کردن طلا و جواهرات نشدم. مریم را صدا زدم و از او جویای محل طلاها شدم و او عنوان داشت که اگر طلاها خانه نباشد ، به احتمال فراوان نزد دختر مقتوله است. نهایتا پس از جستجوی داخل اتاق ها و بدون ...
نتایج فتح الفتوح بعد برجام کجاست؟
به گزارش پایگاه 598 ، سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع تعدادی از دانشجویان دانشگاه آزاد پرند اظهار داشت: اولین نکته ای که می خواهم خدمت شما عزیزان عرض کنم این است که به عنوان یک شاهد، شور و نگاه و علاقه ای که در شما عزیزان می بینم مشابه همانی است که در سال های جنگ در دوستان بسیجی و شهدای آن زمان می دیدم. یعنی خیال نکنید آنها دست نیافتنی هستند. نه! الان هم اگر کسی بیاید و به روی ما ...
تا زمان انتخابات می شود احساس تکلیف می کنیم، وقتی تمام می شود می گوییم تکلیف تمام شد تا انتخابات بعدی!
سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع تعدادی از دانشجویان دانشگاه آزاد پرند اظهار داشت: اولین نکته ای که می خواهم خدمت شما عزیزان عرض کنم این است که به عنوان یک شاهد، شور و نگاه و علاقه ای که در شما عزیزان می بینم مشابه همانی است که در سال های جنگ در دوستان بسیجی و شهدای آن زمان می دیدم. یعنی خیال نکنید آنها دست نیافتنی هستند. نه! الان هم اگر کسی بیاید و به روی ما اسلحه بگیرد، طبیعی است شور ...