سایر منابع:
سایر خبرها
روایت زندگی شهید مدافع حرمی که تمام زندگی اش امام حسین (ع) بود
همیشگی داشت. همیشه می رفت بهشت زهرا(س) و معراج شهدا. تقدیر این گونه بود که آخرین دیدار ما با او در معراج شهدا باشد. سه شنبه شب یا همان شب چله به شهادت رسیده و دو روز هم در همان محل شهادت مانده بود. شب شنبه بود که پیکر پاک او را در معراج به ما نشان دادند. روز یکشنبه هم به خاک سپرده شد. وقتی به سن تکلیف رسیدم، یک چادر و سجاده به من هدیه داد. برای پوشیدن چادری که هدیه گرفته بودم، خیلی شوق ...
راز هووی فیلیپینی در دعوای عروس و مادرشوهر لو رفت / امیر به هر دو زن دروغ گفته بود!+عکس
می روم که در این سفرها با زن فیلیپینی آشنا شدم و بعد از مدتی به هم علاقه مند شدیم. وی افزود: پس از ازدواج با این زن به ایران آمدیم و خانه ای برای وی تهیه کردم و در حالی که هر دو همسرم از ازدواج اول و دومم خبری نداشتند، با آنها زندگی می کردم و چون زیاد به سفر می روم کسی به رفتارها و نبود من در خانه شک نمی کرد. این مرد گفت: با توجه به مشخصاتی که همسر خارجی ام داده است، احتمال می ...
چرا پسران بعد از مدتی قرار از دست این دختر فرار می کردند؟! + عکس
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، اولین ازدواجم به شکست انجامید. پدر و مادرم خودشان را مقصر می دانستند. آنها مجبورم کرده بودند با پسر عمویم ازدواج کنم. بالاخره با هر بدبختی که بود از شوهر معتادم طلاق گرفتم. خانواده ام مرا آزاد گذاشتند تا خودم برای آینده ام تصمیم بگیرم. من که تشنه محبت بودم و از طرفی نگاه دلسوزانه اطرافیان عذابم می داد با پسری آشنا شدم. به خواستگاری ام آمد. تبعه خارجی بود ...
وقتی مادری از زبان دختر 14 ساله تمام واقعیت کثیفی که بر سرش آمده را فهمید دنیا روی سرش خراب شد!
ازدواج کرده بود و من نمی توانستم این موضوع را تحمل کنم به همین خاطر حضانت دخترم را نیز به پدرش سپردم و خودم به خانه پدرم بازگشتم. مدتی بعد متوجه شدم که دخترم با نامادری اش سرناسازگاری گذاشته است. او در جست و جوی محبت های واهی و خیابانی با پسری دوست شده بود اما وقتی پدرش ماجرا را فهمید چنان او را تنبیه کرد که دست راستش شکست. با دیدن این وضعیت طاقت نیاوردم و از همسر سابقم خواستم تا ...
متاسفانه پسرم فکر کرد من نامزدش هستم و با من این کار کثیف را انجام داد! + عکس
بعد از سرقت به آن ها تجاوز می کردم! + عکس 8 مرد عراقی را که با دختر 28 ساله همه کار کرده بودند را دستگیر کردند! + عکس وقتی به محل قرار همسرم با آن فرد رسیدم شوکه شدم! / از آن چه که می دیدم چشمانم از تعجب گرد شد! برهنه شدن یک زن پشت پنجره خانه اش یکی از عجیب ترین اتفاقات رقم زد + عکس ...
عجیب ترین طلاق ها در سال 95 در ایران
نخورده بود خیلی عصبانی بود. تا جایی که سایه را مقصر همه بیماری هایش دانست. می خواست به زندگی مشترکش پایان دهد تا بتواند پس از جدایی براحتی شام بخورد. او که انگیزه اش برای جدایی را کاملا منطقی می دانست و به خودش حق می داد، به قاضی دادگاه خانواده گفت: دو سال است ازدواج کرده ام، ولی در این مدت حتی یک شب هم شام نخورده ام. همسرم یک بیماری وسواسی نسبت به این موضوع دارد. می گوید اگر شام بخوریم ...
وقتی به محل قرار همسرم با آن فرد رسیدم شوکه شدم! / از آن چه که می دیدم چشمانم از تعجب گرد شد!
هایم را برای دختردایی ام مطرح می کردم. او که به خاطر همین بدگمانی ها از همسرش طلاق گرفته بود، مدام مرا تشویق به طلاق می کرد. از سوی دیگر نیز همسرم به خاطر تنها بودن دختردایی ام اصرار داشت بیشتر به خانه او رفت و آمد کنیم.چندین سال به همین ترتیب سپری شد تا این که روزی گوشی تلفن همسرم را که در منزل جا مانده بود به طور ناخودآگاه بررسی کردم. از آن چه می دیدم، حیرت زده شدم. پیامک های عاشقانه و ...
من داخل کمدی که در اتاق خواب بود پنهان شده بودم / ناگهان دیدم که با خواهر نوجوانم چه کردند! + عکس
اش را فاش کرد. پسر نوجوان در دادگاه گفت: آن روز وقتی به اتاق خواب خواهرم رفتم، دیدم مادرم با همراهی دایی ام با یک متکا در حال خفه کردن خواهرم هستند. من که این صحنه وحشتناک را دیدم از ترس داخل کمد دیواری پنهان شدم و زمانی که مأموران آگاهی وارد خانه مان شدند، مرا از کمد دیواری بیرون آوردند. پس از اظهارات این پسر نوجوان و با توجه به اینکه مادر قربانی جنایت نیز تقاضای قصاص برای ...
اگر تونل می زدند، پدرم را سالم پیدا می کردند، ولی قالیباف اجازه نداد
دخترم خبر داد پلاسکو ریخته است، تا این را گفت من به سرعت به دخترم گفتم به آنجا برویم چون مطمئن بودم محسنی داخل ساختمان است، رفتیم دیدیم قیامت شده و نمی گذاشتند به داخل برویم؛ آن موقع ما فقط گریه می کردیم. ولی در آنجا بعضی از مردم می خندیدند! چند روز اول من با دخترم به آنجا رفتیم ولی نمی گذاشتند به داخل برویم. ولی یک روز به زور به داخل رفتم. در آنجا یک نفر به من گفت که صدای افرادی آمده است، زنده هستند ...
ماجرای شعرخوانی صابر خراسانی در مسابقه پرش اسب!/ از هشتِ هشتِ هشتاد و هشت شعر هشت بیتی ام سر زبان ها ...
توانستیم پیدا کنیم. به ما لطف داشت و با وجود مشغله فراوانش قبول کرد دو ساعتی را در خبرگزاری دانشجو میزبانش باشیم. دو ساعت پر از شعر و حرف های امام رضایی که اشک ما را هم درآورد. گفتگوی گرم و صمیمی ما با صابر خراسانی حذفیات زیادی داشت چون آقای شاعر دلش نمی خواست چیزی در مورد خانواده عزیز و دوست داشتنی اش منتشر کنیم، می گفت: همسرم راضی نیست چیزی در مورد خانواده مان جایی منتشر شود. احترام عجیبش ...
طلاق به خاطر ندادن خرج تحصیل
عروسیش به یک دختر دیگر تجاوز کرد! + عکس باورم نمی شد چه عکس هایی که برای همسرم ارسال نکرده بود / با دیدن یک صحنه دیگر خشکم زد! پارتی کثیف دختر و پسرهای تهرانی در این خانه / عکس های دستگیر شدگان! بی بند و باری و انتشار تصاویر برهنه در بین افسران خانم! + عکس خبری باورنکردنی / انتشار تصاویر آرایشگاه های زنانه در تهران! این پسر ایرانی بعد از اینکه دختر شد با استقبال 10 مرد برای خواستگاری روبرو شد! در زیر پتو صحنه ای دیدم که برایم باور نکردنی بود! ...
متاهل ها چرا همیشه از ازدواج شان ناراضی اند؟
دارم به این نتیجه می رسم که یک جای کار اشتباه کردم با ماهی سه چهار میلیون تومان به جایی نمی رسم پس کی باید از زندگی لذت ببرم...شاید خیلیها بگویند همین که زیر یک سقف بدون تنش زندگی می کنی خوشبختی ولی در جواب می گویم خوب است ولی کافی نیست در یک کلام حداقل یک خانه و ماشین داشته باشید بعد ازدواج کنید بخدا دارم زیر چرخ زندگی له می شوم با فکر ازدواج کنید نه با عشق رضایت از زندگی به شرط انتخاب ...
کتابی که زندگی زنان در “افغانستان” را به تصویر می کشد
زنان در افغانستان. زهرا یگانه در گفت و گو با ما درباره این کتاب و داستان زندگی اش بیشتر می گوید. اما بشنوید از زندگی زهرای داستان را که سرگذشتش تفاوت های اندکی با زهرا یگانه دارد: 12 روزه بودم که خانواده ام وارد خاک ایران شدند، هر چه خوشی داشتم همان 13 سال با خانواده ام بود. تازه 13 ساله شده بودم که شوهرم دادند. خیلی زود فهمیدم شوهرم سلطان اعتیاد است، اما بارها از مادرم و بقیه ...
شوهرم به خواستگاری یک دختر رفته بود/ از اردشیر خواستم بهرام را ادب کند که ...
راحت بود؛ گویی قبل از ازدواج هم تصمیم داشت اگر زنش به دردش نخورد، او را طلاق دهد. پیش از به دنیا آمدن سیما بر سر هر موضوعی، حرف از جدایی می زد. سیزده سال از ازدواجمان می گذشت که بالاخره در مقابل رفتارهایش، من هم گفتم طلاق می خواهم. سه بار برای طلاق توافقی اقدام کردیم و هر بار با وساطت خانواده ها دوباره سر خانه و زندگی برگشتیم تا این که بار چهارم توانستم خانواده خودم را راضی کرده و دور از چشم ...
ماجرای لباس دودی عروس و داماد
دنیا آمدم، با دردسر روبه رو بودم و حتی وقتی خواستم برای آینده ام خودم تصمیم بگیرم، با اصرارهای پدرم تن به ازدواج اجباری دادم و بدبختی های جدیدی را تجربه کردم. وی افزود: برای فراموش کردن و آرامش در کنار همسرم مواد کشیدم و راه کج زندگی ام به سرقت و زندان ختم شد. گفتگو با زن افیونی سهیلا که عامل بدبختی های زندگی اش را خانواده اش می داند، از اینکه دستگیر شده ابراز ...
آزار و اذیت زن جوان مطلقه در بیابان های اطراف مشهد / 2 مرد دستگیر شدند
یکی از این دو مرد شیطانی که می دانست این زن از شوهرش جدا شده با طرح دوستی و درخواست ازدواج او را به دام شیطانی خود انداخته بود. زن جوان که بلافاصله پس از رهایی از دست این دو مرد به کلانتری رفته بود، به افسرنگهبان گفت: شکست در ازدواج برایم خیلی گران تمام شد. پسر عمه ام تحت تاثیر حرف های مادرش بود و نمی توانست برای زندگی مان تصمیم بگیرد. کارمان به طلاق انجامید. او و خانواده اش ...
بازخوانی دیدار نوروزی ایسنا با بزرگان تکرار نشدنی سینما
سریال آوای فاخته گفت: افتخار می کردم که در انجا نقش پدر و مادرم را داود رشیدی و نیکو خردمند داشتند نقش هایی که امروز پیدا کردن بازیگر مناسب برایش بسیار سخت است . جمشید مشایخی دیگر بازیگری بود که به دیدارش رفتیم و علی رغم بیماری که داشت اعلام کرد: دو روز در خانه افتاده بودم اما الان با آمدن شما بسیار بهتر شدم . مشایخی که در کنارش همسر و پسرش سام حضور داشتند با بیان اینکه ...
روایت مهناز افشار از زندگی شخصی و حاشیه های ازدواج با یاسین رامین
به نقل از ایران آنلاین، افشار با حضور در آخرین برنامه سال 95 آپاراتچی آپاراتچیِ 32 با اجرای امیر پوریا که در سایت آپارات قرار دارد، علاوه بر تجربیات سینمایی اش، درباره زندگی شخصی، ازدواج و تولد فرزندش هم صحبت کرد. او درباره فوت پدرش و ازدواج با یاسین رامین گفت: حدود 11 سال پیش بود که پدرم فوت کرد. وقتی مُرد زیر میز غذاخوردی خانه مادرم قایم شده بودم چون احساس می کردم حامی ام را از دست ...
همسرشهید: فرزندانم را همانند پدرشان فدای انقلاب می کنم/ تکلیف ما را ولایت فقیه و امام خمینی روشن کرده بود
حاج حمید از اولین کسانیی بود که لباس مقدس سپاه را برتن کرد؛ و به فاصله کوتاهی غائله کردستان پیش آمد که ایشان به سرعت لباس رزم پوشید و به آنجا رفت. پس از بازگشتت از کردستان با چند تن از دوستان نزدیکش بسیج شوشتر را تشکیل و نیروهای مخلص بسیاری را جذب کرد. بعد از تشکیل بسیج شوشتر به تیپ امامم حسن(ع) رفت و فرمانده عملیات و سپس فرمانده محور شد و بعد از آن هم به عنوان فرمانده سپاه شوش منصوب شد. ...
روایت محسن هاشمی از زندگی و فوت آیت الله
آن خاطرات در ذهنم مجسم است. بعد از انقلاب که پدرم مسئولیت های سنگین داشت رفتارش تغییر نکرد، اما حضورش در منزل کمتر شد و برخی شب ها در دفتر کارش می خوابید، زندگی ما هم قدری سخت تر شد. ما قبل از انقلاب به دلیل اینکه فرزند کوچک در خانه بود و پدرم هم زندان بود، مستخدم داشتیم؛ اما بعد از انقلاب تا همین اواخر که حال مادرم نامساعد شد و ایشان بیماری پیدا کرد، مستخدم نداشتیم. مرحوم آقای هاشمی حکم ...
حدادی: برای ازدواج همه گزینه ها روی میز است!
با من بودید، فکر کردم با بغلی بودید! * یعنی در خیابان و حین رانندگی ناراحت نمی شوید؟ اصلاً ناراحت نمی شوم. * اگر یکی بد رانندگی کند و بپیچد مقابل شما؟ بوق می زنم و به آن اشاره می کنم. * آقای حدادی شما در خانه یکی یک دانه هستید یا نه؟ من بله یک خواهر دارم که ازدواج کرده است و دو تا بچه خواهر دارم و در خانه تنها هستم. * قصد ...
شوهرم خانه مجردی گرفته بود و هر شب مست مرا کتک می زد و نام یک زن را به زبان می آورد تا اینکه ...+ تصاویر
صبح روز سه شنبه 18 آبانماه مادر خانواده پیش روی بازپرس شعبه ششم از جنایت خانوادگی اش پرده برداشت. خدیجه خیلی آرام روی صندلی نشست و همان ابتدا با خونسردی گفت: شوهرم همیشه مست بود و مرا کتک می زد اما من سکوت کردم و می خواستم زندگی ام را ادامه بدهم که پای یک زن به زندگی ام باز شد. زن جوان گفت: دوران دبیرستان در مسیر مدرسه با محسن آشنا شدم و خیلی زود با هم ازدواج کردیم و 23 ساله ...
یزدانی: دوست داشتم با جردن باروس کشتی بگیرم
تصمیم نگرفته ام. * یعنی المپیک 2020 یک مدال دیگر بگیرید و بعد به فکر ازدواج بیفتید؟ اگر خدا بخواهد و قسمت کند. * شما گفتید سنی ندارید و به ازدواج فکر نمی کنید. پس حالا حالاها عیدی می گیرید؟ معمولاً اعضای خانواده و پدر و مادرم عیدی می دهند و خیلی کم عیدی می دهند، مگر اینکه ازدواج کرده باشید و دست همسرتان را بگیرید و عیدی بگیرید. * یعنی به بهانه ...
برباد رفتن کاخ آروزها در زندگی با مرد شیشه ای
... از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم، به قول امروزی ها دختر دم بخت بودم، با توجه به حضور خواهر بزرگتر از من در منزل که شرایط برای ازدواج پیدا نکرد، با دو سه روز فکر کردن زمینه ملاقات من با آرش فراهم شد، در مدت برقراری ارتباط با آرش خانواده در جریان ارتباط تلفنی منو آرش قرار نداشتند. گاهی هم با آرش بیرون می رفتم، زمانی که بیرون بودم به من پیشنهاد می داد که به خانه مجردی که دارد تردد کنم ...
آن روی سکه زندگی محسن کوهکن مرد عرصه سیاست
برادرشان جلو رفتم و خیلی ساده من از بردار ایشان سؤال کردم شما من را می شناسید خواهر خودتان را هم خوب می شناسید به نظر شما ما به درد هم می خوریم یا خیر؟ ایشان هم با این که آن زمان جوان بودند جواب دادند و گفت بررسی می کنم، و جواب را به شما می گویم بعد از چند روز گفتند من پاسخم مثبت است و پس از حرف ایشان با خانواده اقدام کردم و به خواستگاری رفتیم.خوب یادم هست که من 22 سال و همسرم نزدیک به 15 سال ...
شهیدی که می گفت جاده سازی می کند!
.... گفتن یکسری از مسایل شاید به همین راحتی که گفته می شود نباشد اما من روز قبل از خبر شهادت محسن با چه شوقی منتظرش بود و باز گریه امانش را بریده است و ادامه می دهد، به شوق اینکه محسن فردا برمی گردد به آرایشگاه رفتم و ترجیح دادم که به نظافت خانه و بچه ها برسم تا دلتنگی 25 روزه از تنمان خارج شود اما من از همه چیز بی خبر بودم؛ صبح یکی از دوستانم برای کمک به منزلمان آمده بود و من مرتب از لحظه ورود ...
باران گرفت و نادر مرا به خانه شان برد وقتی خنده شیطانی او را دیدم پشیمان شدم ولی دیر شده بود و ...
روزنامه ای، چشمم به یک آگهی افتاد. تماس گرفتم؛ قرار شد برای مذاکره به محل شرکت بروم. به رغم نصیحت های مادرم که سعی می کرد مرا از یافتن کار باز دارد، رفتم. چون حقوق خوبی می دادند، پیگیری کردم و پس از مدت کوتاهی مشغول کار شدم. چند روز بعد،اسامی دانشگاه آزاد اعلام شد و من قبول شده بودم؛ قبولی دانشگاه فرصتی به مادرم داد تا بار دیگر خطراتی را که در محیط کار مردانه می توانست در کمین یک ...
ماجرای خواندنی عشق یک نوجوان 16 ساله
محمد بلوری در مطلبی با عنوان نامه های دو ریالی عاشقانه در روزنامه ایران نوشته است: نوجوانی شانزده ساله بودم که دو روز مانده به تحویل سال نو در کوچه مان عاشق ملیحه، دختر مرتضی خان باغبان شدم. آن روز از مدرسه برگشتم دیدم مادرم سرگرم چیدن سفره هفت سین است. تا پایم را به ایوان گذاشتم مادرم صدایم زد: پسرم برو به خانه مرتضی خان باغبان یک گلدان گل سنبل بگیر بیار پای سفره هفت سین بذاریم. بابات پولش را هم ...
سیگاری که پیمان داد را کشیدم و وقتی به هوش آمدم دیدم عفّت و پاکدامنی را برای همیشه از دست دادم
در همین حال مادرم نیز بدون هیچگونه توجّهی به شرایط روحی سخت من، با مرد دیگری ازدواج کرد و به دنبال زندگی خودش رفت و به کلّی من را از صفحه زندگیش برای همیشه پاک کرد. هنوز مدت کوتاهی از ازدواج مادرم نگذشته بود که پدرم نیز بار دیگر با دختر یکی از آشنایان ازدواج کرد و زندگی تازه ای را تشکیل داد. من که تحمّل این دگرگونی ویرانگر و نابودی کانون خانواده ام رانداشتم، دچار افت شدید ...
کنار آمدن زنانه با تغییرات رابطه عاطفی
به گزارش بهداشت نیوز ، استرس های جامعه بر پویایی اشتیاق و علاقه تاثیر می گذارند و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند. روزهای هیجان انگیز هر رابطه ای پس از گذشت زمان رو به سردی می نهد و دیگر دو طرف، آن شور اولیه را ندارند. اینها واقعیت زندگی هستند. قرار نیست از میزان عشق کاسته شود، فقط هیجان ها کاهش می یابند. البته گاهی هم منجر به رویدادهای ناراحت کننده می شود که چندان خوشایند نیست. اما زندگی همین است و نتیجه هر رابطه ای مستقیما به انتخاب های خود آدمی بستگی دارد. آدم ها در طول زمان به تغییر نیاز دارند. وقتی کسی به شما می گوید: تو عوض شده ای! لزوما حرف بدی نزده است. گاهی به این مفهوم است که شما از زندگی کردن برای دیگران د ...