سایر منابع:
سایر خبرها
انتظار این حجم از تخریب از طرف آقای روحانی را نداشتم/ جمع شدن بخش عظیمی از نیروهای دلسوز انقلاب برکت این ...
نظام مسئولیت داریم در توجه به آنها مضاعف است. اما این که گفتید، قانع هستید، نه؛ قانع نیستم. اولاً ما در این انتخابات اشکالهایی داشتیم. مثلاً زمان دوره تبلیغات زمان کوتاهی برای معرفی ایده ها و برنامه های من بود و من کار تبلیغاتی را به علت رعایت قانون شروع نکرده بودم. نظرسنجی های یکماه مانده به انتخابات نشان می داد بسیاری از مردم اساسا مرا نمی شناختند. بر خلاف طرف مقابل که چهار سال در ...
حسینی بای: روز کنکور می ترسیدم خواب بمانم!
دعوت می کنند؛ اما ما نمی رویم. این قدراین قصه برایمان اهمیت دارد. شما با وجود علاقه به خبرنگاری تاریخ خواندید پس با این حساب چطور وارد دنیای خبرنگاری شدید؟ همه می دانستند من عاشق خبرنگاری هستم. علیرضا محجوب نماینده مجلس مرا از زمان دانشگاه می شناخت و همکلاسی بودیم.مرا به روزنامه کارو کارگر معرفی کرد و مدتی خبرنگار بودم بعد برای یکسال هم معلم تاریخ و جغرافیا شدم. آقای علی ...
تابستان داغ و بازار بدحجابی داغ تر/ رژه مانکن های شبرنگ در خیابان های سرد غیرت
را تبدیل به الگو می کنند و مدام در برنامه های ماهواره ای خود از آن استفاده می کنند، بخشی از این لباس ها به شکل قاچاق وارد کشور ما می شود و بخشی دیگر دانسته یا ندانسته توسط تولیدکنندگان داخلی کپی برداری و تولید می شود، مدل ها به مغازه ها و بازار فروش راه می یابند عده ای آنها را بر تن می کنند و در شهر جولان می دهند و بعد از مدتی مثل یک ویروس واگیردار با قیمتی ارزان تر از پوشش اسلامی همه جا را فرا ...
تصور می کردم روحانی، به واسطه لباس روحانیت حد نگه دارد
خواهند نتیجه انتخابات را همین طور تفسیر کنند، چرا؟ چون با این تفسیر کار دارد، می داند که اگر بتواند این تفسیر را جا بیندازد، پله ای هست برای مقاصد بعدی و تضعیف هویت و استقلال ملی، اما واضح است که این تفسیر، معیوب است. در تحلیل های علمی از یک انتخابات هم اندیشمندان علوم سیاسی مطالب مهمی دربارۀ دور دوم انتخابات ذکر کرده اند، به خصوص در کشور ما که اقتضائات خاصی وجود دارد که ساده اندیشی دربارۀ ...
محمود دولت آبادی: خواسته هایمان را ضمیمه برگ رای کردیم!
... دو، سه خط نوشتم و افتادم خوابیدم و فردا بعد از ظهر نشستم و یادداشتی را که در نون نوشتن می بینید، نوشتم. سه سال بعد که شروع کردم به نوشتن کلنل یادم آمد که سال 59 آن خواب را دیده ام. یعنی سه سال قبل تم داستان را خواب دیده بودم. این همان نقطه ی بار برداشتن است که اشاره کردم و یکی از اتفاقات عجیب در روانشناسی . مرا به بیمارستانی در تجریش دعوت کردند که رفتم و آن ماجراها را توضیح دادم اما هیچ یک ...
ملکه ایرانی که 40 روز سلطنت کرد! +عکس
داشته و زندگی اش را تا زمان مرگ در خرداد 1252 شمسی با تهمت های سنگین و بزرگی مواجه ساخت؛ تهمت هایی که باعث شده حتی پژوهشگران هم نتوانند فارغ از این نگاه مخدوش، زندگی مهدعلیای ناصرالدین شاه قاجار را بررسی و قضاوت کنند؛ قضاوتی ناشی از نگاهی سکسیستی که بر خلاف تصور نه به جرم شراکت در قتل امیرکبیر که به خاطر جنسیت اوست. این رویه رسمی تاریخ ایران است؛ تاریخی مردسالارانه که در طول آن، زنانی که ...
شهید تقوی؛ شخصیتی حامی و معتمد/ فروش مال برای گره گشایی
و می گفت حدیثی بخوانم؟ با این کار، فضا را تغییر می داد. فهم و درک بسیار عالی در این حوزه داشت. وی با اشاره به رفاقت و دوستی شهید در طول مدت طلبگی، ادامه داد: در طول هفت سال که هم درس بودیم، شخصی را مانند ایشان ندیدم. شهید تقوی تنها کسی بود که می توانستم به او اعتماد کنم. این ویژگی شهید فقط شامل حال من که از اقوام او بودم نمی شد، بلکه درباره همه افراد صدق می کرد. گاهی به او می گفتم اگر ...
بد موقعی فهمیدم باردارم و دنیا روی سرم ویران شد
) دارد انجام بدهم. ولی بعد از 2 سال دیگر خسته شدم و تصمیم گرفتم منبع درآمدی داشته باشم تا بتوانم دخترهایم را نزد خودم بیاورم چرا که برای آینده آن ها بسیار نگرانم. با همه این ها، خواهر و برادرانم وقتی در جریان موضوع قرار گرفتند نه تنها اسباب و اثاثیه ام را بیرون ریختند بلکه مرا نیز به شدت کتک زدند و از خانه بیرون انداختند حالا هم.. ...
راه زندگی ام در دوره دبیرستان عوض شد/در اولین سفرم به ایران،چادر را انتخاب کردم
محجبه شدنم همانند دختران اروپایی بی حجاب بودم. به خاطر خدا، بی حجابی ام را قربانی کردم این رهیافته بوسنیایی افزود: 16 ساله بودم که با تحت تاثیر قرار گرفتن در محیط مدرسه، اولین بار باحجاب شدم. در دبیرستان هنگامی که از معارف و نعمات الهی برای ما سخن می گفتند، همیشه این حس در من وجود داشت که نتوانسته ام در برابر کسی که به من نعمت داده، سپاسگزار باشم و کاری برای او انجام دهم. همین ...
از تبعیض میان فرزندان تا فروپاشی خانواده
ازدواج نکرده ام، برادر کوچکترم همیشه برایم بزرگتری کرده و با وجود اینکه پدر بالای سرم است او مدام مرا کنترل می کند و هرجا بخواهم بروم باید از او اجازه بگیرم و مدام برایم شاخ و شونه می کشد و دستور می دهد. بعد از گرفتن دیپلم از بیکاری و در خانه ماندن خسته شده بودم تا اینکه چهارماه پیش از پدرم خواهش کردم که اجازه دهد برای خودم کاری پیدا کنم، اول با مخالفت شدید او مواجه شدم اما با اصرار و ...
آذربایجان مادر خوبی است اما پدر ایده آلی نیست!
ما موروثی بوده و من این صدارا از پدرم به ارث برده ام؛ در کودکی صدایم را با قرائت قرآن کشف کردم که در مسابقات استانی، در مدارس ارومیه رتبه دوم را کسب کردم. سپس در نوجوانی به دلیل ایجاد تحولات روحی و آشنایی با آثار اساتیدی چون شجریان، لطفی، مشکاتیان بارقه های گرایش من را به هنر موسیقی برافروخت تا اینکه به ادبیات کلاسیک و آواز سنتی ایرانی علاقه مند شدم. زمانی که مشغول تحصیل رشته پزشکی ...
نشان زخمی که التیام بخش درد فراق 12 ساله شد
نماز می خواندم و روزه می گرفتم . این پدر شهید ادامه داد: در سال 1335 که 15 ساله بودم، به توصیه پدر و مادرم با دختر عمویم ازدواج کردم و در طبقه دوم خانه پدری ام زندگی مشترک خود را آغاز کردیم . یعقوب نژاد بیان کرد: حاصل ازدواج ما، شش پسر و دو دختر بود که یک پسرم در 8 ماهگی فوت شد و پسر دیگرم شهید شد . وی ادامه داد: در روستا کشاورزی داشتم و قالیبافی نیز می ...
ربودن خانواده پسردایی برای 600 میلیون تومان
خواهرزاده هایش جلوی در هستند. شوکه شده بودم که آنها مرا سوار بر خودرو خودم و همسرم و فرزندم را سوار بر خودرویشان کردند و ما را 21 روز در یک خانه گروگان گرفتند. 21 روز در اسارتگاه پسرعمه ام بودم که 13 بار از سوی آنها شکنجه شدم و تهدید به مرگ شدم و چندبار نیز همسرم را کتک زدند. آنها از من خواستند تا با خانواده ام تماس بگیرم تا 600 میلیون تومان بدهی ام را برایشان تهیه کنند. آدم ...
آدم ربایی فامیلی به خاطر دریافت چند میلیون پول
مرا میبستند و آب روی سرم میگرفتند و تهدید میکردند که اگر پول را فراهم نکنم مرا خواهند کشت. او ادامه داد: حتی همسرم را هم بارها کتک زدند. درها به روی مان قفل بود و بشدت از آنجا مراقبت میشد. تا اینکه با شمارهای ناشناس با خانوادهام تماس گرفتم و از آنها خواستم که برایم پول تهیه کنند. بعد از مدتی آدمربایان وقتی دیدند نمیتوانم این پول را تهیه کنم تصمیم گرفتند وسایل خانهام را بفروشند تا کمی از ...
آرزوی دشمن قهر مردم با نظام است - این حجم تخریب راپیش بینی نمی کردم
این انتخابات اشکالهایی داشتیم. مثلاً زمان دوره تبلیغات زمان کوتاهی برای معرفی ایده ها و برنامه های من بود و من کار تبلیغاتی را به علت رعایت قانون شروع نکرده بودم. نظرسنجی های یکماه مانده به انتخابات نشان می داد بسیاری از مردم اساسا مرا نمی شناختند. بر خلاف طرف مقابل که چهار سال در قدرت بود و انواع و اقسام ابزارهای تبلیغاتی را هم در اختیار داشت؛ حتی صداوسیما که باید ملی و فراجناحی باشد، به دلایلی ...
حجت الاسلام مومنی: آقا فرمود انتقاد کنید. این فتوی آقاست/شیطان دام هایش را برای مذهبی ها پهن کرده
وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ (شیطان) گفت: پس به خاطر آنکه مرا گمراه کردی، من هم برای (فریب دادن) آنان حتماً بر سر راه راست تو (به کمین) خواهم نشست . سپس از روبرو و از پشت سر و از راست و چپشان بر آنان می تازم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت . شیطان با محبین اهل بیت "علیهم السلام"، با مذهبی ها، با هیئتی ها کار دارد . روایت امام صادق ...
جنگ خندق 17 شوال
خرماها را به کنار خندق آورده و برای اینکه پدر و داییم را پیدا کنم به این طرف و آن طرف می رفتم،در این میان رسول خدا(ص)مرا دید و به من فرمود:دخترک نزدیک بیا ببینم چه در دامن داری؟گفتم :ای رسول خدا مقداری خرماست که مادرم داده تا برای چاشت پدرم بشیر و داییم عبد الله بن رواحه ببرم. فرمود:آن را پیش بیاور. من نزدیک رفتم و خرماها را در دستهای پیغمبر ریختم و چندان نبود که دستهای آن حضرت ...
عادت کرده ایم آلودگی ها را زیر فرش پنهان کنیم
این فیلم تلخ است، نه اینکه من خواسته باشم تلخی نشان دهم. این نکته را مطمئن باشید که من اگر بیشتر واقعیت هایی که در تحقیقات به دست آورده بودم را نشان می دادم، فیلم به هیچ وجه به نمایش درنمی آمد. درواقع به خاطر نمایش فیلم که برایم خیلی مهم بود مردم با موضوع آشنا و آگاه شوند، با رعایت خط قرمز ها داستان را روایت کردم... فیلم های پوران درخشنده از سال 1365 تا به حال رابطه (1365 ...
آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس
خانواده دختر صحبت کردیم ، قرار گذاشتیم، حالا چطور بهم بزنیم؟ گفت: من می دانم که این بار که بروم سوریه ، شهید می شوم ؛ دیگر برنمی گردم. به خاطر همین نمی خواهم ازدواج کنم، من مدت زیادی زنده نیستم. بیتابی حامد را مادر، یک جور دیگر برای ما به تصویر می کشد: می گفت مامان دعا کن من را زودتر صدا بزنند برای اعزام...بعد که اعزامش چند روز دیر شده بود می گفت پس چرا من را صدا نمی کنند ؟ نکند دعا ...
روایت مسحوران
دوره دانش افزایی هم به این عقبه و میزان علاقه مندی به ارث رسیده بازمی گردد! آشنایی شاهان ایرانی با دنیای مدرن برایم جالب بود اما مطلوب نبود رمضان غازی محمد اُف، در مورد آثار به نمایش درآمده در کاخ سعدآباد می گوید: امروز بنا به شناختی که از سال ها قبل نسبت به ایران به دست آورده بودم، فکر می کردم شاهان ایرانی در هر دوره ای در مقام حفظ فرهنگ اصیل خود برآمده و در راستای ماندگاری آن گام ...
روایتی از زنان بهبودیافته کارتن خواب
بوده است. همان جا بود که با همسرش آشنا می شود و تصمیم می گیرند هر دو با هم ترک کنند. حالا پنج سال از آن عشق می گذرد و فرزندش تنها دلیلی است که می خواهد روزهای پاکی اش را بالا ببرد. نوزاد چند ماهه اش را در آغوش می گیرد و می گوید: قبل از به دنیا آمدن فرزندم هم پاک بودم؛ یعنی در روزهای پاکی باردار شدم اما امروز به خاطر دخترم و همسرم دوست دارم سقفی بالای سرم باشد تا بتوانم در فضایی بدون دود و خاطرات مواد کودکم را بزرگ کنم. منبع: فرهیختگان ...
بهترین بستر برای پخش اعلامیه های امام (ره) کتاب بود
شهید محمدجواد تندگویان بسیار رفیق بودم و روی یک میز می نشستم. ما گروه پنج نفره ای تشکیل دادیم که با هم صمیمی بودیم. از دیگر دوستان ما محمد کبریتچیان بود. در کنار تحصیل، عده ای از بچه ها به کار کتابداری علاقه داشتند. من هم جزو آنها بودم و در مدرسه مسئولیت کتابداری را بر عهده گرفتم. این مسئولیت باعث شد بیشتر با کتاب مانوس شوم. وی ادامه داد: در سال 47 که دیپلم گرفتم کنکور هنوز سراسری نشده ...
کنار رفتن از فرماندهی سپاه همدان
زندگی شان را تامین می کردند. فرمانده لنگ من چه در زمانی که در فرانسه، در نوفل لوشاتو در خدمت امام بودم و چه بعد از آن در مسئولیت های مختلفی که به عهده داشتم وقتی برای ارائه گزارش و یا کسب راهنمایی و رهنمون به محضر ایشان می رسیدم، معظم له را حاج آقا خطاب می کردم و امام هم مرا خواهر طاهره صدا می زدند. در جریان نبردی با ضد انقلاب در غرب کشور و در کردستان طی عملیات گشت و شناسایی بر ...
مروری بر خاطرات مردمی از قیام گوهرشاد / ماجرای آژانی که از ننه خاور می ترسید و روضه خوانی که مردم رو قسم ...
بود که مرا در خود فرو برد و نتوانستم در آن جا حاضر شوم. پدرم چون روحانی نبود و لباس عادی می پوشید مأموران معترض او نمی شدند مادرم هم به ندرت بیرون می رفت تا همیشه حجابش را حفظ کند. ******* بتول فتورچانی یکی دیگر از شاهدان عینی این واقعه می گوید: سال 1307 به دنیا آمدم. منزل ما در خیابان تهران (امام رضای فعلی) بود. پدرم بزاز بود. هفت، هشت سالم بود که از سر زنان حجاب بر می داشتند. وقتی مشهد بودیم یک ...
شهیدی که خبر شهادتش را در خواب به پسرش داد
و خوش اخلاقی بود. اولین بار که می خواست به سوریه برود رضایت دادم. مدام در رفت و آمد بود و پس از دو ماه یا سه ماه به مرخصی می آمد. همسر شهید حسینی ادامه داد: من و بچه ها را بسیار دوست داشت و برایش دوری ما سخت بود. سومین بار که خواست برود رضایت ندادم. بهانه های بسیاری آورد تا مرا متقاعد کنم اما من سر حرفم بودم و برای همین بدون خداحافظی، بی خبر و بدون هیچ وسیله ای رفت. احمدی از ...
روایت بنیان گذار نشر رسا از فضای چاپ و نشر کتاب در سال های انقلاب
را به من یاد داد. یک روز حاج آقا مرا صدا کرد و گفت تو به من دروغ گفتی و دیپلم نیستی توانایی های زیادی داری بیا مدیر داخلی چاپخانه بشو. من نپذیرفتم و گفتم مدیریت کار من نیست. سه، چهار ماه کار کردم که بعد از آن مصادف با زندگی مخفی شد و به لبنان رفتم و تا سال های انقلاب آن جا بودم. او تصریح کرد: قبل انقلاب به ایران برگشتم با دوستان دور هم جمع شدیم تا ببینیم چه می شود. ما در آن دوران ناشر ...
فرار به ناکجا آباد
...، شب را با ترس در پارک گذراندم، بعد از مدتی آوارگی و شبها خوابیدن در پارک با دختری به نام منیژه آشنا شدم و کم کم با همکاری او به یک کیف زن حرفه ای تبدیل شدم و بعد هم به مواد مخدر روی آوردم و در عرض چند سال به تناسب موقعیت اعمال خلاف دست می زدم تا اینکه امروز در حال سرقت از یک خودرو دستگیر شدم. ای کاش آن شب به جای آوارگی در خیابان پا روی غرورم می گذاشتم و به حرف امیر گوش می کردم و ...
باید سعی کنیم او را حفظ کنیم
وقت دیگر مهمان ما می شوی و از من دعوت کرد که به آن ها بپیوندم . شهید قراقی ادامه داد: من احساس می کنم که آن سید مرا برای شهادت دعوت کرده است. من در عملیاتی که پیش رو داریم شهید می شوم. به همین خاطر وصیت نامه ای نوشتم که داخل کوله پشتی ام در داخل سنگر فرماندهی می گزارم. بعد از شهادت من، شما به عنوان یک امین بروید و کوله پشتی مرا بگیرید و وصیت نامه ام را به خانواده ام برسانید . شهید ...
سینماگران به فکر اندیشه مردم هم باشند!
به روی صحنه بردیم و موفق به کسب دیپلم افتخار برای بازیگری شدم، از همان جا شغل آینده ام را انتخاب کردم و همه برنامه ریزی های زندگیم به سمت بازیگری و تئاتر پیش رفت. وقتی وارد مقطع راهنمایی شدم، گروه تئاتری را در مدرسه راه انداختم و به نگارش نمایشنامه و کارگردانی کار می پرداختم که در مدارس مختلف اجرا می شد. این موضوع در دبیرستان هم ادامه پیدا کرد تا این که در سال 1370 از سوی وزارت ارشاد، مرکز هنرهای ...
استاد نصیریان و نوید محمدزاده الگوی بازیگری من هستند
بود؟ من بیشتر با برادرم هماهنگ هستم، امیرحسین خیلی مشوقم بود نه اینکه پدر و مادرم تشویق نمی کردند اما امیر حسین همیشه می گفت که استعدادم باید شکوفا بشود و همیشه همراه من بود. امیرحسین هم در عرصه بازیگری مشغول است؟ نه رشته امیر حسین معماری است و حوزه کاری اش با من فرق دارد. متولد چه سالی هستی؟ من متولد سال 81 هستم. برویم سراغ ادامه ...