سایر منابع:
سایر خبرها
2 بار قصاص، برای عامل قتل پدر و برادر
همسرش نیز کمک گرفته است. شاهین در بازجویی ها به کارآگاهان گفت: سال ها پیش مادرم خودکشی کرد؛ آن روز یکی از تلخ ترین روز های عمرم بود. مادرم قبل از اینکه خودکشی کند، از من خداحافظی کرد و به طبقه چهارم ساختمان رفت و خودش را به پایین انداخت. هنگامی که بالای سرش رفتم هنوز نفس می کشید و درحالی که سرش روی پای من بود، جان داد. چند روز پس از این حادثه در تلفن همراه پدرم پیامکی دیدم که نشان می داد مادرم به ...
نیلوفر از شوهر وحشی اش گفت ! + عکس
بعد لحظه ای آرام و قرار نداشتم.او تهدیدم کرده بود اگر در رابطه با قتل Murder برادرم به کسی حرفی بزنم مرا هم می کشد. زن پریشان احوال گفت: دو شب پیش من و شوهرم به خاطر اختلاف خانوادگی دعوا کردیم. آنجا بود که مجید گفت دو سال قبل پدش را هم کشته و مرا هم سر به نیست می کند. من هم ز ترسم به کلانتری آمدم. به دنبال اظهارات زن جوان ماموران پلیس به محل زندگی مجید در شهرک آفتاب رفتند و ...
اعتراف به قتل برای قهرمان بازی !
صحنه های فیلم عروسی نشان می داد که چاقویی که جوان 24 ساله با آن به قتل رسیده است دست فردی بوده که سوشرت به تن داشت اما در تحقیقات میدانی چنین چاقویی کشف نشد بنابراین چاقوی مذکور تنها حلقه گم شده این پرونده جنایی بود تا این که قاضی میرزایی از کارآگاهان خواست برای یافتن چاقوی یاد شده به جست و جو بپردازند. با این دستور کارآگاهان وارد عمل شدند و پس از چند روز موفق شدند چاقوی خون آلودی را در بیابان های ...
بانوی نیکوکاری که در 20 سالگی سپاهی شد +عکس
زمان که در مرخصی بودم و به خانه خواهرم رفت. آن جا به خواهرم ماجرا را گرفتم و او هم کلی گریه کرد! بعد از آن به خواهر و مادرم گفتم، آن ها در ابتدا راضی بودند، اما وقتی تصمیم را به شُر خانوادگی گذاشتند، مخالفت ها شروع شد و نظر پدرم هم کاملا تغییر کرد. نظر همه منفی بود و می گفتند تصمیمی از روی احساس است. با در نظر گرفتن اینکه وضع زندگی ما خوب بود و رفاه داشتیم و طعم فقر را نچشیده بودم، همه معتقد بودند که ...
دختری 13 ساله با پای خود به خانه شیطان رفت و
به مدرسه می رفتم و دوست نداشتم پس از پایان کلاس ها به منزل بازگردم چرا که از دیدن مشاجره های شدید پدر و مادرم رنج می بردم درس هایم خیلی ضعیف شده بود ولی باز هم به تحصیلاتم ادامه می دادم چرا که چند ساعت از خانه، پدر و مادرم دور بودم. زمانی که کلاس اول راهنمایی بودم اختلافات پدر و مادرم شدت گرفت به طوری که آن ها مجبور شدند از یکدیگر طلاق بگیرند. در این میان قاضی Judge دادگاه حق حضانت مرا ...
ماجرای جالب یک خواستگاری/گدایی که دخترش را به من نداد!
هر کار کردم نتوانستم تن به این کار بدهم. آن ها هم دخترشان را به من ندادند. آه... بعدها من ازدواج کردم؛ بچه دار شدم؛ بچه هایم بزرگ شدند؛ حالا من نوه هم دارم. اما هنوز هم آن دختر گدا در ذهنم است. محمد آقا خودش هم آه کشید. حالا دیگر ظهر شده بود. بلند شد. نگاهی به من انداخت. گفت: تو جوانی، بدان که دنیا این طور که تو فکر می کنی نیست. بعد لبخند زد و ادامه داد: تشریف بیاورید منزل ما جهت صرف ناهار. تشکر کردم. محمد آقا لبخندی زد، دست مرا فشرد و حرکت کرد سمت در. نکته:این داستان را حمزه سیاری برای من تعریف کرده و من هم آن را نگارش کرده ام. ...
خریدهای مدرسه با سلیقه وطنی و رونق تولید داخلی
این قهرمانان بر روی دفاتر اجتناب ناپذیر بود؛ اما مسئله مهم این است که در سال های بعد از انقلاب، مسئولان و متولیان فرهنگی کشور از اهمیت تصاویر حک شده بر روی لوازم التحریر دانش آموزان کشور غافل بودند و در برنامه های فرهنگی خود به موضوع نوشت افزار توجهی نداشتند؛ حال آنکه میلیون ها کودک و نوجوان هر روز با این اقلام رو به رو هستند و با آن ها سروکار دارند. هر چند خوشبختانه بالاخره در سال های اخیر ...
اگر جنازه ام برگشت، "حاج قاسم" مرا به خاک بسپارد
شناسایی و در مقاطعی نیز فرمانده گروهان و معاون گردان در جبهه های نبرد حق علیه باطل مشغول دفاع از اسلام و وطن اسلامی بود. مادر این شهید والامقام با ذکر خاطراتی از فرزند شهیدش می گوید: حسین 14 ساله بود که وارد بسیج شد. گاهی شب ها دیر به خانه می آمد. می پرسیدم: چرا دیشب نیامدی؟ کجا بودی؟ می گفت: درس دارم، اینجا نمی توانم درست به درسم برسم. با دوستانم درس می خوانم. بعد متوجه می شدم که ...
عضویت در یک فرقه چه مزه ای دارد؟
های مربوط به رهبر نداشتند. دروغ ها یک دنیای تخیلی خلق می کردند که فرد هرچه بیشتر به عمق نظام راه می یافت، آن دنیا هم وهم انگیزتر، پیچیده تر و غیرعادی تر می شد. تخیلی و جعلی بودن ایدئولوژی تامّه، عامل تقویت آن سردرگمی و نهایتاً گسستگی ای است که پیروان تجربه می کردند. ینومی پارک که در سال 2007 با مادرش از کرۀ شمالی گریخت، در کتاب خاطراتش برای زنده ماندن8 (2015) می گوید: در ذهن اهالی کرۀ ...
انقلاب اسلامی در سایه همت جوانان ایثارگر صادر می شود
کمی داشتم آرام آرام به طرف منزل خود می رفتم. وی بیان کرد: تنه کار نزدیک درب منزلشان نرسیده بود که یک نفر از آنها وی را صدا کرد احمد، احمد، احمد ووقتی که تنه کار به سمت صدا برگشت وی را به رگبار بستند و به ضرب گلوله به شهادت رساندند و اسلحه ی خود را به دست آن دو دختر دادند که آنها از کوچه فرعی به میدان توحید فرار کردند . یار احمدی، ادامه داد: من از ترس آن صدای نابهنجار که تا آن ...
هوش و دموکراسی| گفتگو با مقصود فراستخواه
لبه های ظاهر متوقف نشویم. بعد از سال 88 و قبل از سال 76 در جامعه ایران هیچ برآوردی از ظرفیت هایی دموکراسی خواهی وجود نداشت. یک نوع یأس های آشکار و پنهان بر ذهن ها سنگینی می کرد، اما با کنش ها و یادگیری ها و با تغییر موقعیت ها، زیاد شدن کتاب، افزایش ارتباطات، بالا رفتن سطح سواد و بهبود نسبی وضعیت اقتصادی جامعه، جهانی شدن، فناوری اطلاعات و ارتباطات، تغییر موقعیت های جهانی و تغییر بخشی از موقعیت های ...
برخورد با افراد کینه ای با 7 توصیه چاره ساز
هم به من نگفته بود. درواقع تا روز تولدم که از او هدیه ای دریافت نکردم، اصلا نمی دانستم از دستم عصبانی است. آن روز کمی خجالت کشیدم، اما همسرم و تمام خواهران و برادرانش، شروع کردند به خندیدن و پچ پچ کردن و درنهایت یکی از آنها گفت به خانواده ی ما خوش آمدی! مادرم به خاطر موضوعی از دست تو ناراحت است. امیدوارم بتوانی دلیل ناراحتی اش را پیدا کنی! لیلا می گوید: نگرانم که مبادا شبیه پدرم شوم ...
ادعای بی گناهی خواننده معروف در برابر فرزندان مقتول
کرد به پسران قربانی و گفت: شما یک لحظه خودتان را جای من بگذارید. اگر متوجه شوید که مادرتان کتک خورده چه حالی می شود. باورکنید من هوشنگ(مقتول) را مانند پدر خودم دوست داشتم و او هم مرا مانند پسرش می دانست. من بیشتر از شما(اشاره به پسران قربانی) در کنار او بودم. با هم باشگاه و استخر می رفتیم و هرچه می خواست برایش فراهم می کردم. روز حادثه وقتی به آنجا رسیدم و به هوشنگ گفتم چرا مادرم را کتک زدی به جای ...
مادرم النگوهایش را فروخت تا من بازیگر شوم
هر شب از ساعت 10 تا 12 اجرا می کنیم. عشق به هنر در وجود اکبر عبدی از کجا سرچشمه گرفت؟ از کودکی عاشق بازیگری بودم. یک روز مادرم سادات خانم دست مرا گرفت و به کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان در نازی آباد برد و در آن جا ثبت نامم کرد، تا با الفبای هنر آشنا شوم. مادرم آن سال چند تا از النگوهایش را فروخت و نام من را در آن کلاس ها نوشت. یادم هست آن زمان آقای دادشکر مرا دید و گفت ...
ناگفته های پدرخوانده از پرونده سرهای بریده
... چهار تا لیسانس در رشته حسابداری، بانکداری، بایگانی و مدیریت دارم. از چه دانشگاهی؟ دو تا از لیسانس ها را زمانی که در بانک کار می کردم، گرفتم. بایگانی را در تاسیسات جهانگردی نخست وزیری و مدیریت را هم در خارج از ایران خواندم. چه شغل هایی داشتی؟ از سال 50 تا 53 در بخش تاسیسات جهانگردی نخست وزیری بودم. بعد به انگلیس رفتم تا زمان انقلاب. ...
توانستیم جایگاه تحقیقات را به دولتمردان نشان دهیم
شفا آنلاین:خرداد سال 95 جامعه داروسازی یکی از بهترین دانشمندانش را از دست داد. مردی که بی شک یکی از تاثیرگذارترین چهرهای معاصرجامعه پزشکی است. به مناسبت روز داروساز حیف مان آمد یادی از این مرد بزرگ نکنیم. با ایشان را که کمی قبل از درگذشتشان انجام شده، حاوی نکات بسیار آموزنده ایست. به گزارش شفا آنلاین :روش، منش و سلوک بعضی از آدم ها انگار با آدم های معمولی جامعه فرق دارد. همت، پشتکار ...
قصد کنایه زدن به رییسی را نداشتم/ کاندیدا شدن قالیباف درست نبود
جعفری گفتم من نمی خواهم بازنشسته شوم. قبول کردند که با این لباس بروم. من الان شاغل هستم. وقتی می خواستم به کمیته امداد بیایم دفتر آقا من را خواستند و گفتند مطلبی ندارید؟ گفتم من یک شرط دارم. فتاح ادامه داد: گفتم شرطم این است که من مامور بروم. دو هدف داشتم. یکی این که از امداد حقوق نگیرم و حقوق بگیر سپاه باشم. دوم این که همان بسیجی بمانم. الان حقوق سپاه من بعد از 38-37 سال با مدرک فوق ...
زن گمشده، قربانی ماجرای شوم
و دقایقی بعد از زمانی که او داخل خانه من آمد، از او خواستم که از خانه ام خارج شود اما او گفت از خانه خارج نمی شود، مگر اینکه 300 هزار تومان پول به او دهم. مقتول آن زمان داد و بیداد کرد و گفت آبروی مرا می برد. من به او گفتم فقط 150 هزار تومان پول نقد همراه دارم اما او می گفت باید 300 هزار تومان پول به او بدهم که در نهایت از ترس آبرویم با دستم جلوی دهانش را گرفتم و او دستم را گاز گرفت. سپس با دست ...
آنچه از جنگ غذا و آتش به جای ماند
مختلف هنری به ویژه موسیقی علاقه ای خاص داشتم. مادرم معتقد بود که یک دختر باید حداقل چند هنر را بداند و من از همان دوران کارهای گلدوزی و خیاطی را انجام می دادم. حتی وقتی که راهنمایی بودم لباس هایم را خودم می دوختم. همچنین من دوره تنبک و تصنیف را در رشت نزد استاد رضا ایمان طلب و بهزاد خسروی گذراندم و یکسری از نکات را هم در این زمینه از استاد یاشار دولتی فرا گرفتم و بعد از آن هم به تهران رفتم و یک ...
نجات از قصاص پسر همسایه که زن تنها را کشته بود
ویلایی اش دیدم. او در حالی که طلاهای زیادی انداخته بود مشغول شستن لباس بود. طلاهای پیرزن مرا وسوسه کرد و نقشه سرقت به سرم زد. با دو نفر از دوستانم صحبت کردم و قرار شد آنها نیز همراه شوند. متهم در خصوص قتل گفت: روز وقتی وارد حیاط پیرزن شدیم یک ملافه روی صورتش انداختیم تا شناسایی نشویم. سپس طلاهای او را از دست و گردنش سرقت کردیم. می خواستیم کنیم که پیرزن شروع به داد و فریاد کرد. از ترس برگشتم و جلوی ...
همسر یک داعشی: وقتی خبر مرگش را شنیدم، راحت شدم!
شوهری که روزگاری عاشقش بود پس از نه ماه زندان چنین تغییر کرده بود. هدی داستان زندگی اش را می گوید: "وقتی به وجنات نشوان نگاه می کردی معلوم بود چه چیزی پیش روی موصل قرار دارد. اولین چیزی که پس از آزادی از زندان گفت این بود که شکنجه حکومت به تروریسم منجر شده و "دولت اسلامی" در راه است." ظاهرا این موضوع برای تمام زندانی های ابوغریب روشن بوده است. زمانی که یک سال بعد داعش ظهور کرد ...
هدایای مردم را می فروشیم خرج نمایش فیلم می کنیم/ حقوق میلیونی از دبیرخانه عمار نمی گیریم
. بعد از توضیحات دبیرخانه، مقداری در رابطه با جشنواره عمار تحقیق کردم و این که دیدم دست اندرکاران این جشنواره با رهبری دیدار داشته اند خیالم راحت شد و پس از این ها بود که دبیرخانه جشنواره، رابطِ شهرکرد، آقای حشمتی را برای دریافت فیلم ها به ما معرفی کرد، با وجود اینکه حدود 2 ساعت تا شهرکرد فاصله داشتیم راه بود، رفتیم و فیلم ها را دریافت کردیم. نخستین اکران چگونه گذشت؟ ...
وصیت نامه شهیدی که پایش به خرمشهر نرسید
، تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت آمریکا باید تا صدها سال گورش را گم کند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که دیگر ما به سراغ او برویم. پدر و مادرم از اینکه زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید، امیدوارم که خداوند اجرتان را افزونتر دهد، من خود به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بیل پدرم رنجها را چشیده ام. پدر ...
اولین سؤالی که پزشک باید از زوجهای نابارور بپرسد
شوند این قرآن را استفتده کنند که زمینه فهم و تدبر را ایجاد کند. تولید این کار چقدر طول کشید؟ چهار سال روی این قرآن کار کردم. ایده تقارن خط ششم با صفحه مجاور را هم از یک قرآن در آستان قدس گرفتم و 4 ماه روی آن کار کردم تا آن را وارد قرآن خودم کنم البته خیلی از کلمات را در تنظیم قبلی از دست دادم. البته من بعدها فایل آن قرآن را از موزه مشهد گرفتم و دیدم که برخلاف آنچه در توضیحاتش ...
دختری که پدرش را کشت و با اره تکه تکه کرد
نمی رسد مجبور شدم به خانه برگردم). ترس از کارتن خواب شدن، معتاد شدن و گرفتار شدن به ماجراهایی که دامن دختران فراری از خانه را می گیرد باعث شد دنبال راه حل دیگری بگردم. شاید اگر یک فرد آگاه، یک مشاور، یک روانشناس سر راهم قرار می گرفت من این راه حل را انتخاب نمی کردم. بارها از مادرم خواستم از پدرم طلاق بگیرد اما او هم می ترسید از اینکه همین سقف روی سرش را هم از دست بدهد و یا اینکه بعد از طلاق پدرم ...
قصد کنایه زدن به رییسی را نداشتم
شعار سال: پرویز فتاح که در برنامه تلویزیونی دست خط حاضر شده بود، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه شما عرصه های مختلف را درک کردید و هم در جنگ و هم در عرصه سازندگی حضور داشتید و نمادی مانند کرخه را از خود به جای گذاشتید و به واسطه آن چهره ماندگار شدید و سپس وزارت نیرو را قبول کردید و بعد از آن در بنیاد تعاون سپاه و کمیته امداد مشغول به کار شدید، کدام یک را از همه شیرین تر می دانید؟ گفت: در دوره حیات ...
مادر به جرم قتل دختر 14 ساله اش محکوم به اعدام شد
. تحقیقات قضایی حاکی از آن بود که متهم – مینا – پس از تولد فرزندانش از همسرش جدا شده بود و همراه دختران دوقلویش در خانه مادرش زندگی می کرد. بنابراین بازپرس پرونده دستور شناسایی و احضار پدر دوقلوها را به عنوان ولی دم صادر کرد. از سوی دیگر، مینا در تحقیقات تخصصی به بازپرس گفت: مهر سال 77 با همسرم آشنا شدم و قرار ازدواج گذاشتیم او مرا با مهریه پنج هزار سکه طلا! به عقد موقت درآورد ...
پایان سرخ انتظار مادر
ریخت که گویا مصیبت سختی برایشان خوانده اند؛دلیلش را نفهمیدم تا اینکه نزدیک ظهر،دایی ام کنارم نشست و شروع به صحبت کرد که طی این سال ها چه کسانی از اقوام فوت شده اند تا اینکه نوبت به مادر رسید. حال خودم را نمی فهمیدم. در همین حین پدرم هم وارد شد و من به احترامش سینه خیز جلو رفتم و پایش را بوسیدم. دو روز بعد هم توانستیم برویم بهشت رضا و همین که میکروفون را دست من دادند که صحبت کنم،تنها چیزی که به ذهنم ...
ای کاش همه به جوهرۀ خودشان واقف بودند/ فردوسی یعنی حمیت ایرانی
امیرآباد است. من با شخصی به نام عمورضا برخورد کردم که با گویش و زبان خودش داستان بوجود آمدن شاهین شهر را برایم تعریف کرد و من نوشتم. مدت ها قبل عمورضا ساکن شاهین شهر بوده است و با چندنفر دیگر قنات ها را لایروبی می کردند، مدتی بعد عبدالله خان برومند به آنها می گوید که قناتی را گود کنند تا به آب برسند، عمورضا و بقیه می گویند این قنات آب ندارد و خشک شده است اما برومند به آنها پاسخ می دهد که اگر آب ندارد ...
کشتن شوهر با فرمان زن خیانتکار
حمله ور شده و طی یک درگیری او را به قتل رسانده است.بدین ترتیب کارآگاهان تحقیقات خود را روی اعضای خانواده مقتول متمرکز کردند تا اینکه یکی از فرزندان مقتول در تحقیقات رازمهمی را فاش کرد و گفت: مادرم از مدتی قبل با فردی در فضای مجازی دوست شده است.پدرم که از این موضوع با خبر شده بود با اوبشدت برخورد کردو... با سرنخی که فرزند قربانی جنایت در اختیار کارآگاهان قرار داده بود، تحقیقات از آذر 41 ساله صورت ...