سایر منابع:
سایر خبرها
خواننده پاپی که در بیت رهبری مداحی کرد
.... با علی اکبر قلیچ هم صحبت شدیم تا برایمان از این مراسم و برنامه هایش برای آینده بگوید. کمی از خودتان برایمان بگویید، از کی خوانندگی را شروع کردید؟ متولد سال 72 در محله نازی آباد هستم. نازی آباد یکی از محله های قدیمی تهران است که از سابق در دهه محرم مراسم ویژه ای برای عزاداری امام حسین(ع) و یارانش برگزار می کند. در جنوب شهر تهران خانواده های مذهبی زندگی می کنند که ...
ماجرای پس گرفتن 75امضا پای طرحی علیه شهرداری
گفتند این میزان دیگر بدهی دارید، می گفتیم بدهی ما نیست، نیمی از آن را باید دولت بدهد، دولت هم می گفت بودجه ندارم، من از کجا 600 میلیارد تومان بدهم؟ یا هزار میلیارد تومان بدهم؟ رقم های درشتی بود شهرداری مجبور بود 600 میلیارد آن را هم بدهد که واگن ها آنجا نماند، بیاورند مردم اینجا استفاده کنند مانند گوشت قربانی آویزان نباشند و جای پا نداشته باشند؛ وضع متروی ما خوب نیست وضع نامناسبی است، این به خاطر ...
در هیچ کلاس آوازی شرکت نکردم
عده ای با قرعه کشی از سربازی معاف می شدند. اتفاقا در آن روز نیز قرعه کشی کردند که قرعه من پوچ شد. به این معنی که معاف شدم اما من که دوست داشتم به ارتش بروم. نزد سروان مربوطه رفتم و از او خواهش کردم که اگر می شود بار دیگر مرا در داخل صف قرار دهد تا دوباره در قرعه کشی شرکت کنم. سروان با تعجب گفت: همه از خدا می خواهند که از نظام وظیفه فرار کنند آن وقت تو تازه می خواهی با زور به سربازی ...
معرفی نقاشان معروف دنیا به کودکان و نوجوانان/از هم سبیلی با دالی تا همبازی شدن با پولاک
شاید ادای دینی باشد به کودکی که می خواست نقاشی کند، اما نویسنده شد. داوینچی چه حالی پیدا می کنی اگر لای دستنوشته های مرموز دایی ات این نوشته را پیدا کنی؟ در زندگی هر آدمی گاهی پیش می آید که آدم های بزرگی سرِ راهش سبز شوند. من خودم سرِ راه آدم های بزرگ سبز می شدم. یکی از این آدم های بزرگ لئوناردو داوینچی بود. مانی و باقی بچه های فامیل این را لای دست نوشته های دایی ...
ماجرای تجاوز تروریست های النصره به زنان داعشی / ابودجانهِ داعش چگونه اعتراف می گرفت؟
داماد ام مهاجر ، همان زنی که در استانبول با وی آشنا شدم و ترتیب انتقال مرا به سوریه داده بود. او برایم گفته بود که کوچکترین دخترش را به یکی از قضات شرع داعش شوهر داده بود و او همان بود که پرونده ام را برای صدور حکم نهایی به وی ارجاع داده بودند و از اقبال خوب من، متوجه شدم، اختلافاتی دیرینه با امیر کتیبه ما دارد. از شرایط پیش آمده استفاده کردم و یک بار دیگر توضیحاتی که برای قاضی شرع ...
نگاه های فرزین در دانشگاه مرا میخکوب کرد / وقتی به خودم آمدم خودم را تسلیم او دیدم!
داشتم بلکه خودم نیز در کنار او همان کارها را تکرار می کردم تا این که همین رفتارهای خارج از عرف موجب شد تا فرزین به من بدبین شود. در همین روزها زندگی مشترکمان را آغاز کردیم اما سوء ظن های همسرم هر روز به من بیشتر می شد او درحالی مرا زنی غیرقابل اعتماد و هرزه می خواند که من به خاطر مصرف مواد مخدر Drugs در مهمانی ها دچار اعتیاد شده بودم و مجبور بودم در کنار فرزین به طور مداوم مواد مصرف کنم ...
هشدارهای پیش از فاجعه!
چگونه به حدی رسید که به ساخت فیلم بینجامد؟ – هر روز صبح قبل از اینکه سرکار بیایم سایت ها و روزنامه ها را می خوانم. یادم می آید در یک رسانه متنی از آقایی خواندم با عنوان اعظم و راه های نرفته اش که توجه مرا جلب کرد. موضوع متن، خشونت خانگی بود اما نه قصه ای که من به فیلم برگرداندم. داستان اعظم، داستان زنی بود که همه ی عمر از همسرش کتک خورده بود و از او می ترسید تا یک روز که همسر او دختر 17 ...
آشفته ترین خانواده های هالیوودی
قیومیت فرزند بیش از پیش با مشکل مواجه شد. یک دهه بعد وی گفته بود که آن پیام صوتی هنوز هم دست از سر او برنمی دارد و در جملات خودش ” هر روز به سمت صورت او پرت می شود”. وی در سال 2017 در مصاحبه ای در این مورد گفته است:” افرادی وجود دارند که مرا نصحیت کرده و به من حمله می کنند و همواره از آن [پیام صوتی] به عنوان یک نیزه برای این کار استفاده می کنند. این زخمی است که هیچ گاه ...
گفتگوی خواندنی با مداح با سابقه دفاع مقدس
مداحی کردن، مطرح شدم. نمی خواستم چنین شود اما دیگر دوست نداشتم هیچ خانواده شهیدی، برای پول و مداح و سخنران مراسمش اذیت شود. خیلی چیزها به برکت شهدا نصیب من شد. 20 روزی شد که تمام ختم شهدا را رفتم. مسئول دفترم را برای این کار گذاشته بودم و گفته بودم هرکسی آمد، اسم و آدرس را بنویسید، همه مراسم ختم ها را می روم. بعد 20 روز، اعلام کردند حاج احمد متوسلیان با حاج داوود می خواهند شما را به لبنان ...
ازدواج بازیگر زن ایرانی با نامزد آلمانی! +عکس
صفحه شخصی ام صداقت داشته ام. من حتی یک کامنت بد دریافت نمی کنم. حاشیه سازی نمی کنم و دنبال جریانهایی نیستم که خبرساز شوم. ضمن اینکه من از این فضا برای معرفی کارهایم استفاده می کنم و نظرات مردم را میخوانم و با آنها در ارتباط هستم و نقد و پیشنهادهایشان را می شنوم. فکر جدی به ازدواجالان خیلی جدی به ازدواج فکر می کنم. حس می کنم کاملا به یک بلوغ فکری رسیده ام. چون طبیعتا همه ادم ها ...
سختی ها زیاد بود اما هرگز پشیمان نیستیم
این شهر بستری شدم. وی به خاطره ای از بیمارستان اهواز اشاره می کند و می گوید: روی تخت بیمارستان بودم که پیرمردی آمد و دستم را بوسید که بنده اعتراض کردم چرا با این سن و سال دستم را می بوسد و مرا شرمنده می کند و پیرمرد جواب داد که امام خمینی (ره) در پیامی اعلام کرد 'من دست و پای رزمندگان را می بوسم و به آن افتخار می کنم '، من هم آمده ام دست یکایک مجروحان را ببوسم و به آن افتخار هم می کنم ...
روایت کابوس های بیداری از قول جنگلی که آتش گرفت
بطری اش را به او می دهد. آبش گل آلود است. می خواهم بگویم: نخور اما صدایم به گوشش نمی رسد. انگار دارم درون خودم داد می زنم. پسر بطری را می گیرد. قلپ قلپ سر می کشد. با پشت آستین دهانش را پاک می کند و می گوید: چه قدر تشنه بودم! اصلاً متوجه طعم گند گل آلودش نشده. دانه های ریز شن در گلویم رسوب کرده اند. گلویم می خارد. به سرفه می افتم. صدای سرفه ام به دیاکو نمی رسد. در سرم صدا می ...
رویای شفاف یا لوسید دریم چیست؟
شفاف در حال گردش در یک کمپ خصوصی بودم. زمانی که متوجه شدم در حال خواب دیدن هستم، با خودم فکر کردم که می توانم وسط آتشی که در کمپ درست کرده اند، بپرم. بعد از پریدن در آتش، نسوختم و مشغول چرخیدن در میان شعله های آتش شدم. بعد تصمیم گرفتم شعله ها را بخورم و واقعا آن ها را در دهانم گذاشتم و به یاد دارم که حس می کردم طعم شوری دارند. من محدودیت ها را کنار گذاشته بودم. بنابراین تصمیم گرفتم به خورشید پرواز ...
معجزه تعلیمات عشایری
آورده بود که پدر من هم که با خان خویشاوندی داشت، مرا برای تحصیل به آنجا فرستاد. دو سالی آنجا درس خواندم، اما تا ششم ابتدایی خودم خواندم و به عنوان داوطلب به شیراز آمدم و امتحان دادم و مدرک ششم ابتدایی را گرفتم. بعد از آن هم کلاس هفتم و هشتم را دوباره خودم خواندم و امتحان دادم و قبول شدم، تا این که شنیدم قرار است دانشسرایی در شیراز باز شود و دارندگان مدرک ششم ابتدایی را جذب کند و بعد از یک سال ...
- ادوارد اسنودن - ، جعبه سیاه سازمان اطلاعات آمریکا
...، بدون رضایت جامعه و حتی بدون آگاهی نمایندگان ما در دولت از این برنامه ها صورت می گیرند. هنگامی که من با این مسأله در کشمکش بودم، با خودم فکر کردم چطور می توانم با بالاترین سطح مسئولیت، این کار را انجام دهم. بیشینه کردن منافع عمومی، درحالی که کمترین خطر را داشته باشد و از میان همه راه هایی که می توانستم بروم، مثل رفتن به کنگره، هنگامی که هیچ قانونی در این زمینه وجود ندارد، در نتیجه هیچ حمایت ...
از تظاهر به عزاداری تا سرکوب عزاداران
وضعیت عزاداری در تهران، در دوره اختناق رضاخانی چنین می گوید: من گهگاه در ایام تعطیلی دروس به تهران سفر می کردم. یک بار که به تهران رفتم، در کمال تعجب مشاهده کردم هیچ خبری نیست، نه دسته ای مشاهده می شود و نه روضه ای برقرار است. از این وضع به شدت نگران شدم. به نظرم رسید که به محل اجتماع دسته ترک ها – که در مسجد عبدالحسین خان برنامه عزاداری داشتند- بروم. به هر حال به خودم گفتم که بد نیست به آنجا بروم ...
به عقب برگردم، هرگز مدیر عامل استقلال نمی شوم/ نمی توانم عشقم را به کمیته ملی المپیک پنهان کنم/ می شد ...
دارد اما چیزی که بیشتر مرا آزار می داد قضاوت هایی بود که می کردند. من در جایگاهی بودم که نمی توانستم خیلی از پشت پرده ها را مطرح کنم و هیچ وقت هم نمی گویم اما قضاوت شدم. من نمی خواستم کسی را مقصر نشان دهم و از این به بعد هم چیزی نمی گویم اما بعضی رفتارها در آن مقطع واقعا زجرم داد. اما اگر می گفتید، شاید بخشی از انتقادها کم می شد؟ شاید مقصر اصلی برای اتفاق هایی که در مورد خودم افتاد ...
ستاره هایی که سر صحنه فیلمبرداری تا دم مرگ رفتند
آن طرف پرتاب می شدم. آنجا بود که با خودم فکر کردم که وای بر من! من به خاطر فیلمبرداری داشتم جان خودم را از دست می دادم. در نهایت او توسط یک آمبولانس به بیمارستان منتقل شد اما خوشبختانه آسیب جدی به او وارد نشد. او می گوید: من خطرهای بسیاری را پشت سر گذاشتم، از تصادف گرفته تا افتادن از سقف، اما این اتفاق بدترین شان بود. آدرین برودی در پیانیست - 2002 فیلم پیانیست ...
خانواده ای با 5 رزمنده مدافع حرم
صغری خیل فرهنگ اولین قرارمان در سفر به قم، میدان 72 تن بود. آنجا مورد استقبال یکی از اعضای خانواده شهید سید مصطفی موسوی قرار گرفتیم و بعد به سمت خانه پدری شهید راه افتادیم. بعد عبور از کوچه پس کوچه های قدیمی شهر به خانه کوچک و نقلی شهید رسیدیم. مادر شهید با همه مهربانی و صمیمیتی که دارد به استقبالمان می آید و خوشامدگویان مرا به داخل خانه می برد. لحظاتی بعد مادر و خواهر های شهید بعد از سلام ...
ماجرای شهادت دو دختر نوجوان در پایگاه بسیج
، جلسه قرآن داشتم، آن روز 14 مهر، دوشنبه بود، جلسه قرآن نداشتیم، اول صبح به منزل رفتم که به مادرم سری بزنم و صبحانه را با او، که تنها بود صرف کنم. مادر، در منزل نبود دقایقی بعد، دیدم سراسیمه به منزل آمد، مرا که دید، آرام گرفت، گفت، همه جا خبر پیچیده که عراقی ها مسجد جواد الائمه را با خمسه خمسه زده اند. پیش بینی ما درست بود، بعثی ها به مساجد هم رحم نداشتند. سوار دوچرخه ام شدم ...
گفتگو با دکتر سراملکی اولین دکترای اکادمیک اویونیک در ایران
، چون امکان ادامه تحصیل در این رشته در مقاطع بالاتر وجود نداشت. به همین دلیل راهی کشور اکراین شدم و در دانشگاه ملی هوا وفضای خارکف شروع به تحصیل به زبان روسی کردم.چون این رشته فقط مخصوص دانشجویان روس بود و من تنها دانشجوی خارجی بودم که توانستم با اصرار مسئولین دانشگاه را مجاب کنم که مرا هم مجاز به تحصیل در رشته مورد علاقه ام کنند. در سال 2007 در مقطع فوق لیسانس در بین دانشجویان خارجی به ...
بچه محل نقاش ها منتشر شد
محمدرضا مرزوقی نویسنده در گفت وگو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره آثار اخیر به چاپ رسیده خود گفت: مجموعه کتاب های بچه محل نقاش ها توسط نشر هوپا شامل چهار جلد با عنوان های زمانی که هم خانه داوینچی بودم ، زمانی که همسفر ونگوک بودم ، زمانی که همسایه میکل آنژ بودم و زمانی که هم سنگر پیکاسو بودم، منتشر شد. وی در رابطه با انگیزه خود از نوشتن این داستان ها ...
سلام مرا به دایی برسانید؛ حیف شد که طارمی نیست
آخر در کنار ما حضور ندارد. امیدوار بودم او در کنار ما باشد چون حضور او سطح بازی را بالا می برد. فوتبال ایران را از 12 سال پیش دوست دارم. ایران تیم خوبی است و بازیکنان تکنیکی و باهوشی دارد. با تیم ملی عمان برابر ایران قرار گرفتم و موفق به شکست ایران شدم. در ادامه متیو بازیکن تیم ملی توگو و متس فرانسه گفت: باعث افتخار من است که در ایران هستم. ایران تیم بسیار خوبی است و بازی های ایران را ...
احترام به جنازه عراقی!
گوسفند رسید، راستش را بخواهید از این کار فرمانده گردان خیلی خوشم آمد، چه نقشه هایی برای گوسفندها نکشیده بودم، تمام افکارم متمرکز شده بود به این که چگونه گوسفندها را طبخ کنم، انگار کار دیگری نداشتم، تمام وقتم را صرف چگونگی پختن گوسفندها کرده بودم، تا این که شب موعود فرا رسید، وقتی گوسفندان را آوردن برای کشتن یهو حالم به هم خورد و مریض شدم، سریع مرا به اورژانس بردند و داغ آن شب خوب به دلم ماند، به خودم ...
زن عوضی زهرش را به نوعروس زد
خود را بپردازد. به این ترتیب، ارتباط ما در تلگرام برقرار شد. چند روز بعد، پیام داد که فردی برایش ایجاد مزاحمت می کند. با فرد مزاحم که گویا قبلا با این زن ازدواج موقت کرده بود، درگیر شدم و برای خودم دردسر تازه ای درست کردم. کار به کلانتری کشید و موضوع ارتباط یکی دو روزه ام با این زن شیاد لو رفت. حالا این زن شاکی شده و ادعا دارد درصدد ازدواج رسمی با آن مرد بوده و من قصد اغفالش را داشته ام ...
خواهرم که تازه عروس بود با دامادمان را به صورت وحشیانه ای کشتم+عکس +18
سوءاستفاده بهرام از موقعیت به وجود آمده در زندگی او را فراموش نمی کردم! خیلی با بهرام گرم می گرفتم و با او به تفریح می رفتم اما از سوی دیگر هم نقشه قتل را با همه ریزه کاری هایش بررسی می کردم تا جایی برای اشتباه نماند. حدود 20 روز قبل از قتل، پیامکی برای بهرام فرستادم و او را با خانواده اش به مشهد دعوت کردم تا چند روزی در منزل مادرم مهمان ما باشند! چرا که پدرم بعد از آن که مادرم را طلاق داد، با زن ...
در زندگی چه رنج هایی را به جان می خرم؟
تجربیات ناخوشایند دوری کرد چون دیر یا زود دوباره به سراغمان می آیند. در بطن تمام رفتارهای انسانی، نیازهای ما کم وبیش مشابه است. اداره کردن تجربیات مثبت راحت است ولی همۀ ما در اداره کردن تجربیات منفی دچار مشکل هستیم. بنابراین احساسات خوبی که آرزو می کنیم مشخص نمی کنند چه چیزی در زندگی نصیبمان می شود، بلکه احساسات بدی که مایلیم و قادریم برای رسیدن به آن احساسات خوب تحمل کنیم تعییین کننده ...
فردا به وقت آخرین قرار عاشقی/ هوایم را داشته باش مادر
که لحظه های تنهایی من با حضور در گلزار شهدا سپری می شد. روزهایی که شهید علی صفارها همدم تنهایی هایم بود و پنجشنبه هر هفته رأس ساعت 18 قرار بی قراریمان بود؛ قرارهایی که همیشگی بود و دیگر همه به دوستی ما پی برده بودند، آن روز هم سر قرار همیشگی حاضر شدم، نمی دانم چقدر غرق در لبخند روی عکس علی بودم که متوجه حضور مادرش نشدم. مادری که در عشق یکتا بود و نگاه اولش لطف عشق را به وجودم کشاند ...
بازیگر اصحاب کهف: توصیه های دوستانه کم کارم کرد! +عکس
وچهارم فجر، نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر مرد برای فیلم شاهزاده ایرانی شدم و سال گذشته برای فیلم ترمینال غرب جایزه بهترین بازیگر مرد را از جشنواره عمار دریافت کردم. اما واقعیت این است همه بزرگوارانی که به من توصیه می کردند خیلی از نقش ها را نپذیرم و از خودم مراقبت کنم، جزو اولین افرادی بودند که مرا فراموش کردند و به فیلم هایشان دعوتم نکردند. برای همین اکنون به دوستان جوانم می گویم بهتر است ...
روایت بازیگر سینما از سفر کربلا/خالق حرفه ای به دنبال لوسی 2/وضع تعزیه در ایران اصلاً خوب نیست
نجف و کربلا مشرف شوم. این سعادتی است که خداوند بر من منت داشت و خوشحالم که زیارت حرمین بالاخره نصیبم شد. بازیگر فیلم "فرار" چگونگی این دو سفر را اینگونه شرح داد: برای اولین بار خودم ثبت نام کردم و اسمم برای سفر به کربلا در آمد و بار دوم برای حضور در جشنواره الغدیر در شهر نجف دعوت شدم و قسمت شد بار دیگر به کربلا بروم. وی سفر به کربلا را تغییری بزرگ در زندگی اش دانست و افزود: به ...