سایر منابع:
سایر خبرها
فرنگیس چاپ ششمی شد
.... در فصل دوم، خواستگاری از روستای مجاور، گورسفید برای فرنگیس می آید که این بار ازدواج صورت می گیرد و او با مردی به نام علیمردان زندگی مشترکی را شروع می کند. فصل بعدی نشان می دهد این زن و شوهر جوان زندگی نسبتا خوشی را آغاز می کنند اما در ادامه که شرح آن در فصل چهارم آمده، اول زندگی مشترک این زوج جوان با آغاز جنگ تحمیلی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران همزمان شده و نیروهای ...
درخواست ابلیس از حضرت موسی(ع) چه بود؟
، می آید می گوید عمویت می خواهد بیاید اینجا، خانم می گوید قدمش را بگذارد اینجا می شکنم راهش نده. یا مثلاً یک خانمی رفته دختر خواهرش را برای پسرش بگیرد، قبلاً دختر خواهرش نامزد یک جوان خوبی شده می گوید خواهر نمی توانم به هم بزنم قهر می کند می رود دیگر خانه خواهر نمی آید. به در خانه هجوم شده، حق امیرالمؤمنین(ع) غارت شده، فدک رفته، آزار دریاوار به ایشان هجوم کرده، حالا مدیران این برنامه ها ...
زنی که پلیس را سر کار گذاشت
او را ربوده اند. محله های اطراف را هم جست وجو کردم، اما ردی از دخترم و افرادی که او را ربوده بودند به دست نیامد. او تنها مونسم در زندگی است و اگر بلایی سرش بیاید من هم زنده نمی مانم. با توجه به شکایت این زن، بازپرس پرونده از زن میانسال خواست برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی برود و عکس دختر ربوده شده اش را برای یافتن وی در اختیار ماموران قرار دهد. در این مرحله شاکی با حضور در پلیس آگاهی ...
روایت خانواده شهید از تحقق یک آرزو
... قبل از شروع جنگ در خانه ای با 2 اتاق مستاجر بودیم، تازه به این خانه نقل مکان کردیم که در 31 شهریورماه جنگ شروع شد. از رسانه ها می شنیدیم که یک چیزهایی درباره جنگ می گویند اما باور نداشتیم. ماهم تازه تلویزیون خریده بودیم که اخبار گفت فرودگاه را بمباران کردند، شیشه ها را چسب زدیم که داخل خانه معلوم نشود. تا چندماه شب ها برق نداشتیم. پسر بزرگم محمدرضا وارد سپاه پاسداران شده بود و ...
رویاهای بزرگ دختران بهزیستی
: بچه که بودم یک خانواده عادی داشتیم و وضع مالی مان خوب بود. همه دور هم زندگی می کردیم. خیلی خوشبخت بودیم. تا آن زمان که پدرم معتاد شد. مادرم را کتک می زد. اصلاً یک مرتبه زندگی مان زیرورو شد. همه این اتفاق ها زمانی برای مرضیه افتاد که فقط پنج ساله بود: یک روز که با مادرم از خیابان رد می شدم، ماشین بهش زد، افتاد روی زمین و بعد یک ماشین دیگر هم از رویش رد شد. همه این صحنه ها را دیدم. داد می ...
ماجرای مرموز مفقودی 6 کودک یک خانواده
... عظیم احمدخیر پدر دو نفر از این کودکان به خبرنگار ما گفت: 12 فروردین برای عیدمبارکی به خانه یکی از اقوام در گرمسار رفته بودیم. بچه ها برای بازی به پارک نزدیک خانه فامیلمان رفتند. بعد از چند ساعت که خبری از آنها نشد، همسرم موضوع را به من اطلاع داد. دو نفر از بچه های من و چهار نفر از بچه های برادرم در پارک بودند که همگی گم شدند. این مرد جوان گفت: محمد 12ساله، موسی هفت ساله، ریحانه ...
تکرار قصه پر غصه ستایش این بار برای ندا / روایتی تلخ از محرومیت و فقر+ تصاویر
شفقنا زندگی- هنوز تلخی فاجعه قتل آتنا و ستایش در کاممان بود که آزار ندای شش ساله توسط مرد معتاد 45 ساله و پیدا شدن جنازه اش این بار در یکی از حاشیه های آسیب خیز مشهد اتفاق افتاد.این مرد که ع-الف نام دارد پس از آن که ندا دختر 6 ساله افغانی را به خانه خود کشید و پس از آزار و اذیت، او را به قتل رساند، با تلاش شبانه روزی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و صدور دستوراتی از سوی قاضی ویژه ...
اظهارات تکان دهنده یک معلم نجات یافته از دست داعش/ خانواده ام را به عنوان کنیز 90 هزار دلار خریدم
خطرناک همراه شد. همین جان او را نجات داد: دخیل و بقیه اعضای خانواده او خیلی زود به دست داعش افتادند اما دو مرد جوان مخفی شدند و موفق شدند فرار کنند. خالد می گوید: "همه کسانی که پای کوه ماندند اسیر داعش شدند. فقط کسانی که به ارتفاعات رفتند نجات یافتند." او به یاد می آورد که مدام به موبایل برادرش تلفن می زده تا سرانجام شخصی تلفن را جواب داد و گفت ما نیروهای دولت اسلامی هستیم و گوشی را ...
سرقت مسلحانه با تهدید دختر 6 ساله/مال باختگان فامیل هم بودند
مشت و لگد به جانم افتادند و مرا به داخل یکی از اتاق ها انداختند و دختر شش ساله ام را نیز گروگان گرفتند ؛ گفتند : "هرچه طلا و پول داری بگو کجاست" . تمام صورت و دهان و گردنم خونی شده بود ؛ جلوی دهان دخترم را گرفته بودند و دائما تهدید می کردند که "بچه ات را می بریم" که در همین زمان خواهرم به همراه پدر و مادرم و پسرش وارد خانه شدند و ... " . شکار تصویر سارقین مسلح : کارآگاهان با ...
تبهکاری که می خواهد بازنشسته شود
پیشنهاد داد تا با هم سرقت کنی. آن زمان دو تا بچه داشتم و کرایه خانه ام عقب افتاده بود ولی دورغ هم نگویم بدم نمی آمد تا پول قلمبه ای دستم بیاید تا مغازه موتورفروشی بزنم؛ به همین دلیل همراهش شدم و شروع کردیم به دزدی. نخستین بار کی دستگیر شدی؟ سال 64 بود که دستگیر شدم و چند ماهی زندان رفتم. زنم با بچه هایم برای ملاقاتم آمد؛ زیر گریه زد که می خواهد بچه ها را با نان حلال بزرگ کنم و ...
برادر شهید امرالله آذری: لباس بسیجی اش را پوشید و آماده شهادت شد
وصیتنامه اش قید کرده است. من وصیتنامه شهید را قاب و زینت بخش خانه ام کردم. تاریخ وصیتنامه مشخص می کند که در تاریخ 10/8/65 نوشته شده است. امرالله در آن قید کرده بود: پدر و مادر شما چشم من هستید. ولی امام قلب من است. بدون چشم می شود زندگی کرد، ولی بدون قلب نمی شود... در بخش دیگر آورده است: خدایا ! ما از حسین آموختیم که چگونه باید زیست و چگونه مرد. دوست دارم همچون حسین، مرگم روشنی بخش راه حق باشد و جهت ...
نگاهی بر چند خبر کوتاه از دنیای نشر
آرا ، پا به پای باران ، سفر بر مدار مهتاب ، سفر به روسیه ، سفر به حلبچه ، خرمشهر خانه رو به آفتاب ، مدال و مرخصی و... اشاره کرد. جلد دوم کتاب آن بیست و سه نفر جلد دوم کتاب آن بیست و سه نفر به قلم احمد یوسف زاده در نمایشگاه کتاب تهران توزیع می شود. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری تسنیم، کتاب “آن بیست و سه نفر” نوشته ...
سرنوشت مبهم 6 دختر و پسر خردسال افغان که بعد از سفر به تهران گم شدند
12 فروردین همسرم به تنهایی برای میهمانی به خانه برادرم رفته بود. من هم خانه یکی از اقوام مان در سمنان بودم. آن شب همسرم خانه برادرم مانده بود.دو پسر و دو دخترم به همراه دو دختر برادرم در پارک مقابل خانه مان درحال بازی بودند. همسرم هم با این تصور که آنها بعد از بازی به خانه مان برمی گردند، شب را در خانه برادرم مانده بود. اما صبح روز بعد با بازگشت به خانه متوجه ناپدید شدن آنها شده بود ...
گفت وگو با ناصر ملک مطیعی ؛ مردِ مردان
چیزی احتیاج ندارم و شما با همه وجود اینها را باور می کنید. آخر او ناصر ملک مطیعی است، مرد مردان، مرد همه سال ها، مرد همیشه. سینمای پدر گفته بودید که پدر شما سینمادار بود و البته خیلی زود ورشکسته شد. می خواهیم برگردیم به قبل تر، قبل از این که شما متولد شوید شغل پدر یا اصولا شغل خانوادگی تان چه بود؟ - موقعی که پدر جوان بود سینما و ایشان با خان باباخان معتمدی و یدالله ...
سخنان رهبر معظم انقلاب درباره شهید آوینی/ سید مرتضی اهل دل بود
عنوان راوی درباره شهادت سید مرتضی آوینی می گوید: روز جمعه 20 فروردین 1372 با گروه روایت فتح و سید مرتضی رفته بودیم فکه برای تهیه مستند، با آن که مسیر را خوب می شناختیم و بارها رفته بودیم، راه را گم کردیم، ناگاه پای بچه ها روی مین رفته انفجاری صورت گرفت، یک مین والمری منفجر شد و سید مرتضی و یزدان پرست به زمین افتادند، خود من هم مجروح شدم، گیج و شوکه شده بودم؛ اصغر بختیاری آمد بالای سر سید مرتضی و ...
به ژن خوب "دختر" نمی دهم؛ روحانیت باید برای مردم دق کند
نشده است . یک سال و نیم است که در آمل امام جمعه هستید، بررسی ها نشان می دهد که میانگین سنی حاضرین در نماز جمعه جوان تر شده و استقبال جوانان بیشتر از قبل شده است. چه کار کردید که نظر جوانان برای حضور در نماز جمعه بیشتر از گذشته تأمین شده؟ * به جوان باید احترام گزارد . جوان های خوبی داریم. یکی از اشتباهاتمان این است که فکر می کنیم مردم مثل میوه و تره بار هستند و باید آنها را جدا ...
هدیه تهرانی؛ ستاره سهیل سینمای ایران
احمد طالبی نژاد: نیمه نخست دهه 1360 را سینمای بلاتکلیف ایران، بدون ستاره زن گذراند. اغلب کسانی که به عنوان بازیگر نقش نخست زن انتخاب می شدند، از وجاهت منظر که یکی از ملزومات ستاره بودن است، بهره چندانی نداشتند. از اواسط این دهه بود که ناگهان ستاره ای ظهور کرد. نه در سینما که در تلویزیون. دختر جوانی با چهره متفاوت، به نام افسانه بایگان که محمد علی نجفی او را کشف کرد. این دختر جوان ابتدا در سریال ...
سارقان را شناسایی کنید /تصویر
که دیوار به دیوار و در یک طبقه زندگی می کنیم، شنیدم؛ اول اعتنا نکردم، اما پس از دقایقی برای پیگیری موضوع به در خانه خواهرم رفتم. زنگ زدم، اما خواهرم در را باز نکرد با کلید یدک، به همراه پدرو مادرم و پسرم وارد خانه ی خواهرم شدیم که دیدیم دو جوان غریبه حدودا 30 ساله داخل خانه خواهرم هستند؛ آن ها خواهرم را در یکی از اتاق ها و دختر 6 ساله اش را نیز در اتاقی دیگر حبس کرده بودند. یکی از این افراد به سمت ...
سه کتاب تازه وارد بازار شد
بیشتر به تاریکی زل می زدم، بیشتر می فهمیدم که جز سیاهی، چیز دیگری پیدا نیست، تنها بودم، با دست هایی 11 ساله و چشم هایی که دنبال روشنایی می گشت. می دانستم کسی خانه نیست. با این حال چند بار مادرم را صدا زدم. هیچ جوابی نشنیدم، از جایم بلند شدم، کورمال کورمال خودم را به بیرون از اتاق کشاندم، زمستان بود و شعله های آبی بخاری کمی خانه را روشن کرده بود. حس می کردم کسی پشت سرم ایستاده است، حجمی ...
شکایت دختر18ساله:فریبرز مرا آزار داده/پسر:دروغ است؛قبلا هم برای اجبار من به ازدواج،دست به خودکشی زد
اوایل پاییز سال 96 یک دختر جوان به نام فرشته به پلیس آگاهی رفت و از یک پسر 20 ساله به نام فریبرز شکایت کرد. دختر 18 ساله به پلیس گفت: مدتی است با فریبرز آشنا شده ام. او به من پیشنهاد ازدواج داد و با حرف های مرا فریب داد و به خانه اش کشاند. پسر جوان مرا آزار داد به همین خاطر از او شکایت دارم. به دنبال شکایت دختر جوان وی به پزشکی قانونی معرفی شد اما پزشکی قانونی ادعای آزار را ...
انتشار رمان، مجموعه داستان و مجموعه شعر
...، چیز دیگری پیدا نیست. تنها بودم. با دست هایی یازده ساله و چشم هایی که دنبال روشنایی می گشت. می دانستم کسی خانه نیست، با این حال چند بار مادرم را صدا زدم. هیچ جوابی نشنیدم. از جایم بلند شدم. کورمال کورمال خودم را به بیرون از اتاق کشاندم. زمستان بود. شعله های آبی بخاری کمی خانه را روشن کرده بود. حس می کردم کسی پشت سرم ایستاده است. حجمی نامرئی را پشت گردنم احساس می کردم. گوش هایم تیز شده بود و چشم ...
پایان تلخ عشق دختر دانشجو به فروشنده کتاب در تهران / او اولین بار به انبار رفت!
دادم . قرار شد که، خانه ای اجاره کنیم و بدون اینکه کسی مطلع شود به عقد او دربیایم . این اتفاق افتاد، میثم با کمک دوستش پس از مراجعه به دادگاه خانواده با ارائه اوراقی به دادگاه به بهانه اینکه مادرم فوت کرده و پدرم نیز پس از ازدواج مجدد دخترش را رها کرده، توانست مجوز ازدواج از دادگاه بگیرد. بدین تریبت با مراجعه به یکی از دفاتر ثبت ازوداج ، ما زن و شوهر شدیم . ترم اخر دانشگاه بودم ، صبح ها ...
بن بست تحقیقاتی در پرونده قتل زن میانسال
مقدماتی نشان داد این زن با ضربات چاقو به قتل رسیده، اما هیچ ردپایی از قاتل در صحنه وجود نداشت. یکی از همسایه ها که موضوع را به مأموران خبر داده به تیم تحقیق گفت: داخل آپارتمانم خواب بودم که ناگهان صدای فریاد های دختر جوان همسایه را شنیدم. وقتی به راهرو رفتم با پیکر زخمی و خونین دختر همسایه روبه رو شدم که با صدایی لرزان گفت: مادرش در اتاق خواب به قتل رسیده است. بلافاصله با چند نفر وارد خانه ...
زن مطلقه در خلوتگاه شیطان به التماس افتاد
این زن که پس از دادن پول میلیونی به مرد مورد علاقه اش وقتی دید هرروز بیشتر پای در منجلاب می گذارد نزد پلیس رفت. به گزارش رکنا، زن فریب خورده به افسر تحقیق گفت: پسر دایی ام به خواستگاری من آمد. پدرم مخالف بود. مادرم از ترس این که مبادا عروس عمه ام شوم عجله می کرد. بعد از عقدمان فهمیدم خودش به زن دایی ام پیشنهادداده به خواستگاری من بیایند. من قربانی لج و لج بازی های پدر و مادرم شدم وازدواج ...
زمانی که مرد غریبه از اتاق خواب رفت مادرم را در شرایط بدی پیدا کردم!
به گزارش آفتاب و به نقل از رکنا، در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد دختران زن میانسال که تابستان سال 92 در خانه اش در شهرک غرب از سوی یک مرد ناشناس کشته و اموالش سرقت شده بود یک به یک روبه روی قضات ایستادند و به تشریح ماجرا پرداختند. دختر بزرگ قربانی که حالا 27 سال دارد به قضات دادگاه گفت: من آن زمان در شمال کشور دانشجو بودم .چند روزی بود ...
روایتی از روزهای سخت زنان و دختران ایزدی در زندان های داعش/ برای نجات از نگاه های ناپاک، دست و پاهایمان ...
-تحقیر افسر پلیس توسط داعشی ها/ روایتی از روزی که داعش به منطقه ایزدی ها حمله کرد 5-اسارت دختران و زنان ایزدی چگونه آغاز شد/ جوان عاشقی که به خاطر معشوقش، داعشی شد! 6-دختران و زنان شیعی که تازیانه زده شدند/فروش 17 دختر ایزدی در اولین بازار برده فروشان/ مرد داعشی، سه بار عمه ام را برانداز کرد کتاب شظایا فیروز ( بازمانده های فیروزه ) و حالا قسمت هفتم: مرد نسبتا مسن ...
از قهرمانی پرسپولیس تا رویارویی با رونالدو در گفت و گو با رامین رضاییان
در پرسپولیس را می بینم به خودم افتخار می کنم. حمله 5 هزار نفره ی هواداران پرسپولیس به آقای سرمربی من یک زمانی در اوستنده از سوی سرمربی تیم مان به بازی گرفته نمی شدم. همان مقطع فکر کنم حدود 5 هزار کامنت زیر پست او برای بازی دادن به من آمده بود. فردای آن روز سرمربی مرا به جلسه فراخواند و گفت به هوادارانت بگو به من فحش ندهند و ... . من به شوخی به سرمربی جوان تیم مان گفتم مشکل خودت ...
علیه تحجر و تجدد
انصار حزب ا... و کیهان آن روز و آدم هایی که دور خودشان دیوار بتنی کشیده بودند و هیچ نقدی را قبول نداشتند، فرق دارد. به خاطر همین، یک جریان حزب اللهی نما نام مانع کار او می شود. از طرف دیگر، جریان روشنفکری، آنچنان هم آوینی را حساب نمی کردند. به نظر من این غولی که از روشنفکرها علیه آوینی و از آوینی علیه روشنفکرها ساخته شده، زیاد هم واقعی نیست. اصلا چند مصداق برای این مواجهه پیدا می کنید ...
پاکبان پاک دست
بعد رسیدند. یعنی در کل 5 دقیقه بیشتر کیف بدون صاحب نماند. مژدگانی هم گرفتی؟ وقتی صاحب کیف به همراه همسر و فرزندش آمدند، دیدم رنگشان پریده و از ترس و نگرانی به شدت عرق کرده اند. حال خوبی نداشتند. بلافاصله آن مرد جلو آمد تا دستم را ببوسد، اما اجازه ندادم. بعد از آن متوجه شدم که آن ها برای سفر از ساری به شیراز آمده اند و برای این که پول و طلاهایشان در خانه سرقت نشود، آن ها را با خود ...
تکرار فاجعه آتنا، ستایش و اهورا؛ این بار ندا 6 ساله از مشهد
.... اظهارات پدر ندا در منزل مرد چاه کن افغانی، ولوله ای به پا بود و صدای شیون و ناله هر رهگذری را میخکوب می کرد. مرد افغانی درحالی که هنوز نمی توانست از ریزش اشک هایش جلوگیری کند، در میان هق هق گریه گفت: هوا رو به تاریکی می رفت که دخترم را برای خرید نان به نانوایی محل فرستادم. او هم زنبیل قرمز رنگش را برداشت و به طرف نانوایی رفت، اما هرچه منتظر ماندیم او به خانه بازنگشت ...