سایر منابع:
سایر خبرها
ارسلان مطهری :مشغول بررسی پیشنهاداتم بودم و نمی خواستم با عجله انتخابی داشته باشم
شروع لیگ برتر برای انتخاب تیم دیگر دیر شده است؟ ارسلان مطهری : همانطور که گفتم مشغول بررسی پیشنهاداتم بودم و نمی خواستم با عجله انتخابی داشته باشم که بعدها بابت آن خودم را ملامت کنم. شاید دیر شده باشد اما من هنوز وقت برای انتخاب تیم دارم ضمن آنکه همانطور که گفتم ترجیح می دهم انتخاب فصل جدیدم یک تیم خارج از کشور باشد. آیا اگر تیمی تو را بخواهد از آمادگی کافی برای حضور ...
پایان خونین کلاس عرفان دروغین
خونین مادرش روبه رو شد. من از او خواستم تا با اورژانس تماس بگیرد. همان موقع خودم هم به پلیس زنگ زدم. وقتی شنیدم همسرم جان سپرده دنیا روی سرم خراب شد. از کاری که انجام داده ای پشیمان نیستی؟ من خیلی پشیمانم. هر چه فکر می کنم می بینم من و همسرم هیچ مشکلی با هم نداشتیم. حاضر بودم بمیرم ولی در جایگاه قاتل همسرم نباشم. خودم هم نمی دانم چرا دست به این کار زدم. در زندان ...
نمی دانم رمان کی قرار است بمیرد!
برمی گردد که من کاندیدای مجلس شده بودم و با رزومه ادبی وارد گود انتخابات شده بودم. من در آن انتخابات نفر آخر شدم و بعد از آدمی قرار گرفتم که حتی عقل درست و حسابی هم نداشت. این شد که من همان شب چمدانم را بستم و برای همیشه شهرم را ترک کردم و دیگر هرگز به آنجا برنگشتم. این نویسنده در ادامه بیان کرد: تلاش کرده ام کسی را نادیده نگیرم. به نظرم به قول گلشیری که توانمندی زیادی در ساخت فضاهای ...
ما داستان کوتاه نویس هستیم و رمان واقعی نداریم
اتفاقی وارد این کار شدم. سال 54-55 جایی با دوستم در مسجد سلیمان مشغول گپ و گفت بودیم که اتفاقی مجله تماشا به دستم افتاد و شروع کردم به ورق زدنش. آنجا چشمم به فراخوان یک جشنواره نمایشنامه نویسی افتاد. به دوستم گفتم من در این جشنواره اول می شوم. همان شب برگشتم خانه و بخشی از نمایشنامه را نوشتم و در آن جشنواره هم اول شدم! وی درباره چگونگی گرایشش به داستان نویسی نیز گفت: راستش من خودم را بیشتر ...
غروب ابدی فروغ جاویدان به دست شکارچی بزرگ منافقین
به جلو می آید. همین جوری سرش را انداخته پایین و می آید. من گفتم: کدام دشمن؟! اگر از یک محور دارد می آید چطور دشمن است؟! گفت: نمیدانیم. همینطور آمده. الان به کرند رسیده و کرند را هم گرفته. چون بعد از پاتاق می شود کرند، بعد از کرند می شود اسلام آباد غرب و سپس به کرمانشاه می رود. گفتم: حالا از من چه می خواهید؟ گفت: شما بیایید بروید منطقه. گفتم: اول یک حکمی بنویسید که اگر من آنجا رفتم ...
سرنوشت خانم وکیلی که حاضر است مهریه اش را ببخشد و طلاق بگیرد
معلوم شد... بهاره جواب داد: چهره خودش بعد از ازدواج معلوم شد. اما آن روزها مشغول تدارک جشن عروسی بودیم. دو روز مانده به مراسم میان دو خانواده اختلافاتی پیش آمد و همه چیز به هم خورد. حسابی دلخور شده بودم و تا یک هفته از اتاقم بیرون نیامدم. تا اینکه رامین به سراغم آمد و دلداری ام داد. با خودم گفتم نباید به این زودی تسلیم سرنوشت شوم. چند ماه بعد دوباره برای دوستان و آشنایان کارت دعوت فرستادیم ...
ادعای دفاع مشروع در درگیری خونین
های تهران شناسایی کند. او که از ناحیه دست و پا زخمی شده بود، برای درمان به این بیمارستان رفته و ده ها بخیه نیز به بدنش خورده بود. شاپور بعد از دستگیری به قتل فریدون اعتراف کرد و گفت: من و فریدون هردو از گنده لات های منطقه فلاح بودیم و با هم درگیری داشتیم. هرکدام از ما طرفدارانی داشتیم و افرادی کنارمان بودند. با اینکه من دوست نداشتم با فریدون کل بیندازم اما او دست بردار نبود. چند سال قبل ...
آقا همین بد نیست ، بلولیم بش؟!
لباسی من وقتی تکمیل شد که مقابل کفش کنی پادگان ، یک لنگه از پوتین بنده را اشتباهی بردند و یک جفت پوتین لنگه به لنگه روی دستم ماند.یک لنگه شماره 44 و دیگری شماره 42 !!انصافا والت دیسنی هم اگر می خواست چنین کاراکتر مضحکی خلق کند نمی توانست.تمام دوره آموزشی را با این ریخت عجیب طی کردم.بار ها با خودم می گفتم آیا روزی خواهد رسید که از یک دست لباس سایز خودم تنم کنم...اما بدتر از همه اینکه پادگان ما به ...
آدم ربایی برای خرید پراید!
خراب شده است، به همین خاطر نیما را رها کردم تا دستم رو نشود. چطور متوجه شدی حسین دستگیر شده؟ همسرش اطلاع داد که حسین پیغام داده سمت خانه نروم، به همین خاطر متوجه شدم که دست مان رو شده است. خانواده های تان از ماجرای کودک ربایی اطلاع داشتند؟ نه. چقدر درخواست پول کردید؟ ابتدا 100 میلیون تومان، اما وقتی دیدیم پولی در بساط ندارند به آن ها تخفیف دادیم و حاضر بودیم در قبال دریافت 10 ...
آرزویی که در عملیات مرصاد محقق شد
...> مدت طولانی بود که به مرخصی نرفته بودم. یک روز شهید موسوی مقدم به من گفت بیا به با هم به مرخصی برویم. من هم قبول کردم و به اتفاق هم به تهران آمدیم. وقتی به تهران رسیدیم من خیلی سعی کردم که خودم را سریع تر به خانواده برسانم؛ اما شهید موسوی مقدم گفت حیف است این همه راه به تهران بیاییم اما به زیارت فاطمه معصومه (س) در قم نرویم. گفتم حاجی من سه ماه است که به مشهد نرفته ام و عجله دارم که هر چه زودتر به ...
پاسخ تند سیدجلال به رییس سازمان لیگ: چهره فوتبال را زشت کرده اید
شروع کنیم. از تبریک همه کسانی که به من لطف داشتند هم تشکر می کنم و امیدوارم لایق این لطف آنها باشم و بتوانم مسیر خوبی را در ادامه هم دنبال کنم. از کادرفنی و مدیریت باشگاه هم بابت زحماتی که در این مدت علیرغم مشکلات بزرگی که با آن دست به گریبان هستیم تشکر می کنم. وی ادامه داد: لیگ سختی پیش روی ماست. ما بازیکنان زیادی در اختیار نداریم و 5 بازیکن تیم ما هم نسبت به فصل گذشته کمتر شده اند ...
خوشحالم چون طعم عدالت را چشیده ام
و نه برای آمدنم هیچ حکم و تماسی نبود. هر دو را خودم تصمیم گرفته ام. واکنش خانواده چه بود؟ فکر می کنم مخالفانم و خانواده ام از اینکه نمی رفتم خوشحال می شدند. (می خندد) چرا؟ بابت حواشی پیش آمده دوست نداشتند به شورا برگردید؟ خب مسلما در این مدتی که شورا نمی رفتم زمان بیشتری را در کنار خانواده بودم و طبیعی بود که این 9 ماه فرصت بیشتری برایشان داشتم، به ویژه ...
سرمایه ما کار است نه پول
؟ می گوید: مغازه اینجا گران است. مغازه 65 متری 200 میلیون تومان است با ماهی 8 میلیون اجاره که واقعاً پول من نمی رسد. از طرفی بروم جای دیگر مغازه بخرم هم فایده ندارد چون همه مشتری های من اینجا هستند. آن اوایل که آمده بودم خیلی ها به من گیر می دادند و می گفتند از اینجا برو اما حالا همه شرکت های اطراف آشنا هستند. حتی اهل محل هم مرا می شناسند و به من اعتماد دارند اما هنوز هم بعضی که از اینجا رد می شوند ...
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده؛ زندگی پرفراز و نشیب یک نویسنده
ظرافت جوجه تیغی؛ روایت پشت پرده آدم های نقاب دار یک ساختمان 20 سال بعد، آرمان که هنوز احساس می کند شور آن عشق کودکی را در سینه دارد به دنبال دختر می گردد؛ او را پیدا می کند و اتفاقات جدیدی رقم می خورد که خودتان باید بخوانید! بخشی از کتاب اولین باری که دزدی کردم هفت سالم بود، شایدم هشت سال، لقمه های همکلاسیم رو می دزدیدم، آخه خیلی خوشمزه بودن، بعد از اون دیگه دستم به ...
از شفای کودک بلوچ تا ناکامی سرطان بانوی سیستانی در برابر اراده الهی
جهانزاده در گفت وگو با عصرهامون افزود: گوشی اداره که زنگ خورد هراسان خودم را به خانه رساندم کودک سه ساله ام که ساعتی پیش در خانه بازی می کرد هم اکنون همچون لاک پشتی مچاله شده بود که توان انجام هیچ حرکتی را نداشت. دکترها علت را قطع نخاع اعلام کردند؛ ناامیدی در کنج دلم میهمان شده بود فرزندم را بی حرکت در مقابلم نظاره می کردم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد یک هفته کارم گریه و زاری بود تا به ...
نامه ای از کورت ونه گات
بریتانیا مدال افتخار گرفته اما لعنت به من اگر به آن همه رنج و زحمت بیارزد. من یکی از معدود کسانی بودم که مجروح نشدم و از این بابت خدا را شکر می کنم. به هرحال سوپرمن ها ما را تا لیمبرگ در فاصله شصت مایلی، بدون آب، غذا یا استراحت پیاده بردند و آنجا ما را در گروه های شصت نفره سوار ماشین های کوچک واگن دار کردند. ماشین هایی که نه تهویه هوا داشت و نه گرما. و هیچ گونه امکانات بهداشتی پیدا نمی شد و کف ...
ایرلاین های ارزان اروپا همچون متروی تهران/اشتباهاتی گران در سفر به غربی ترین سرزمینهای قاره سبز
ادارات ایران خیلی وقت گیر نبود، چون قبلا آن خانم هماهنگ کرده بود. مدیریت مبلغ 55 یورو (528.000 تومان) درخواست کرد که مجبور شدم از گوشه جگرم سوا کنم و بگذارم روی میز. بعد هم بدو بدو رفتم کانتر که چون این پرواز با پرواز مکزیک یکی بود کس دیگری در حال خدمت گرفتن بود. خانم کانتر تا مرا دید به آن آقا توضیح داد که کار من عجله است و پروازم در حال پریدن است و آن آقا هم با معذرت خواهی از من (چقدر شعور) رفت ...
خاطراتی از زبان دوبلور پدر پسر شجاع (عکس)
شده بودم. رل یک کشیش را می گفتم و هنگام کار عصبی بودم. با خودم می گفتم این چه تاکید و اصراری است که ایشان دارد؟ ولی وقتی فیلم پخش شد همه به من می گفتند ربیعی این رل را چقدر خوب گفته ای! آن جا بود که به توانایی آقای تهامی پی بردم. * از دوبله فیلم آشوب ساخته کوروساوا چه؟ خاطره ای دارید؟ -من هم در این فیلم حرف زده ام؟ (می خندد) راستش چیزی به خاطر ندارم. * بله. سعید ...
کرامت ها و فضایل امام رضا(ع) و دلایل حضور ایشان در ایران
. امام برایم شربت درست کرده بود. نمی دانم از شرم بود یا از خوشحالی که تشکّر را فراموش کردم. شاید در آن لحظه خودم را هم فراموش کرده بودم. با کلام امام رضا (ع) ناخودآگاه دستم را به طرف ظرف شربت درازکردم.شربت گوارایی است. بنوش ابوهاشم!... بنوش که تشنگی ات را از بین می برد. شما امام من هستید وی تصریح کرد: از یکی از دوستان "ابن ابی کثیر" نیز نقل شده است؛ بعد از شهادت امام موسی ...
جهانبخش: نزدیک بود با پرسپولیس قرارداد ببندم!
دنبالت گشتم. وضع او و دیگر بچه ها من را یاد بچگی ام می انداخت. وضع خانواده ما هم خوب نبود. به آن ها گفتم من هم خیلی تلاش کردم و شما هم اگر تلاش کنید می توانید موفق شوید. جهانبخش: نزدیک بود با پرسپولیس ببندم! نشد که بشود برای جهانبخش جام جهانی 2018 آن طور که می خواست از آب درنیامد. همه از علیرضا توقع داشتند بدرخشد و انگار این فشار، کار دست او داد. علیرضا بعد از جام جهانی در این ...
بزن نی زن به نام او بگو یا ضامن آهو
تر ذره پابوس صحنت آفتاب و می شود تابش خورشید بر ملک عجم نزدیک تر دور بودم از تو اما شعر دستم را گرفت می توان با یک غزل شد صد قدم نزدیک تر... محمد غفاری ما خانه می خریم فقط با پلاک هشت ای آفتاب، سایه خورشید گنبدت باغ بهشت، باغچه شهر مشهدت ما را نوشته اند میان اسیرها از عاشقان درهمِ زلف مجعدت دنیا فقیر آمد و سرمایه دار رفت ...
امام گفتند آقای طالقانی حکم نمی خواهد، او که نمازجمعه بخواند همه می روند
کدام است. فرصت آماده کردن مطلب و استفاده از نظر فقها و بزرگان قم نبود، به ناچار خودم پشت دوربین رفتم و حکم امام را در برگزاری نمازجمعه و نصب آیت الله طالقانی به امامت جمعه تهران اعلام کردم. از میراث و تأثیری که از استاد بزرگوارم شهیدآیت الله مطهری در ذهن داشتم، بهره گرفتم و با یادی از ایشان، فلسفه و تاریخ نماز جمعه و زمینه و ضرورت احیای آن را توضیح دادم. آنچه را که می دانستم برای مردم توضیح دادم و ...
4 روایت خواندنی از مرصاد که به چشم سینماگران نیامده
را عوض کنی، برای گروه خیلی جدی به نظر می آمد. من شاهد این شرایط در اول جنگ بودم؛ همین طور شاهد آخرین عملیات در جنگ ایران که می شد عملیات مرصاد. این دو دوره عجیب شبیه هم بود. یادم هست در مرصاد نفربر زرهی که باید نیروها را جابه جا کند، ژیان بود. پشت این ژیان های مهاری که وانت هستند، پر از نیروهای تفنگ به دست بود. من به عنوان فیلمبردار برای عملیات مرصاد رفته بودم. از طریق کرمانشاه که وارد ...
معرفی 10 شغل پردرآمد در ایران؛ از فعالیت های اینترنتی تا دلالی و جراحی زیبایی
بیشتر آنها تنها به ترجمه محتوا و یا بازنشر مطالب صفحات دیگر مشغول هستند، اما پولدار شده اند. به گزارش سیتنا ، رضا ، 19 ساله می گوید: من هر عکس یا ویدئوی جذابی که در اینستاگرام یا یوتیوب می بینم را در صفحه خودم منتشر می کنم و هر هفته از تبلیغاتی که به من می دهند، چند میلیون تومان درآمد کسب می کنم. 9 -واسطه گری واسطه گری یا دلالی در هر زمینه ای، یکی از کم زحمت ترین و پر ...
زغال، با کلاس و بی کلاس ندارد
مغازه و چارک را می زند زیر زغال ها و پر می کند ترازوی کهنه را کیلویی سه هزار تومان. مرد جوانی می رسد از راه: حج رسول دو کیلو از این زغال ها برای من بکشید. روبه روی مغازه حاجی، قهوه می فروشند. اینجا سنت و مدرنیته در هم آمیخته است. حاج رسول می رود سراغ دوچرخه و با دستمالی خیس جانش را تازه می کند. یار و یاور من است. صبح تا غروب هر جا کار داشته باشم با من همراه است. پشت شیشه مغازه روی مقوایی شماره اش را ...
دخلی نیست؛ فقط خرج است | چاپ زندگینامه کی روش
ندارد بخواهند مخالفت کنند چون نهایتِ نهایتش در عرف بین الملل 3 درصد قیمت پشت جلد است. این یک احترام است. من که خودم را اشاعه کننده فرهنگ می دانم، اگر اخلاق نداشته باشم، یعنی اوضاع خیلی خراب است! اگر با عقل و منطق حساب کنیم، فردی زحمت کشیده و اثری را تولید کرده است. یعنی صاحب اثر است و حقی دارد. حالا این حق باید پایمال شود؟ یا توسط من ایرانی که به تاریخ و گذشته ام می بالم رعایت شود؟ ...
امام فرمود: امامت جمعه طالقانی نمازجمعه را باشکوه خواهد کرد
بود بالای منبر بگویند، گفتند و در واقع از بیان همین مسئله شرعی، یک هدف سیاسی را دنبال کردند. همان شب مأموران ساواک به منزل آیت الله طالقانی ریختند و به خاطر اینکه شاه را غیرعادل نامیده بودند، ایشان را دستگیر کردند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، من تا قبل از اعلام رسمی اقامه نماز جمعه توسط آیت الله طالقانی، از موضوع خبر نداشتم. صبح روز 5 مرداد به دانشگاه تهران رفتم تا اگر کمکی از دستم برمی آمد ...
ادبیات معاصر ایران شرایط جهانی شدن ندارد
.... متاسفانه در بعضی موارد، ما شاهد برگزاری سالم یک جایزه نیستیم و این موضوع بستگی به خیلی چیزها دارد. مثلا اینکه روند انتخاب یک داور بر چه اساسی بوده و اصولا حضور یک داور فقط جنبه تزئینی دارد یا بر اساس شناخت و توانایی انتخاب شده ؟ نکته دیگر این است که آیا داوران برای خودشان حلاجی کرده اند که چه وظیفه بزرگی بر گردن شان است یا خیر؟ بالاخره این نکات باید روشن شود و موسساتی که دست به چنین فعالیت ...
بانوی کوچه ذغالی تلاشی برای روایت حقیقت زندگی است
سال 79 منتشر شد که اسم آن در ایستگاه بعد بود البته از دوران دانشجویی نیز می نوشتم و در کارگاه های نقد و بررسی شرکت می کردم. در ادامه خسرو عباسی، منتقد این جلسه صحبت کرد. او در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به عجله داستان نویسان جوان برای انتشار کتاب گفت: به خانم محمدپور بابت نوشتن این کتاب تبریک می گویم. خاطرم هست که خودم از سال 84-85 داستان نویسی را شروع کردم و اولین مجموعه داستان من در سال ...
ترس از شورای نگهبان را می توان در مجلس دید
گفتند مصلحت نیست؛ تنها امسال بود که برای اولین بار بود که هر سه فراکسیون تصمیم گرفتند و کاندیدای مستقل معرفی کردند. البته اتفاقی که امسال رخ داد می توانست به صورت دیگری باشد چراکه ما بر وعده اصولگرایان که گفته بودند ما تا آخر هستیم حساب باز کرده بودیم و من شخصا مشوق اقای عارف برای کاندیدا شدن بودم و حتی در جلسات گفتم اگر شما نیایید من خودم کاندیدا می شوم که مشخص شد در سه فراکسیون بیشترین رای را ...