سایر منابع:
سایر خبرها
نامردی دایی سپیده زندگی اش را تباه کرد
...: سال 96 بود که سپیده 22 ساله پس از گرفتن مدرک دیپلم با توجه به شرایط مالی خانواده اش در یک مانتو فروشی مشغول به کار شد. سپیده خیلی زود به یکی از فروشندگان مرد که در مانتوفروشی کار می کرد علاقه مند شد، این در حالی بود که پسر جوان به نام حمیدرضا نیز دلباخته سپیده شده بود. چند ماه از این ماجرا گذشت تا این که حمیدرضا پیشنهاد دوستی به سپیده داد و دختر جوان که به او علاقه مند ...
علائم جنین پسر، اوایل بارداری و ماه سوم
برایشان کاربردی است.ما برای مادرانی که عجولند و در عین حال خیلی علاقه مندند تا قبل از انجام سونوگرافی به روش سنتی پی به دختر یا پسر بودن چنین خود ببرند، خواندن این مقاله را توصیه می کنیم. بعد از اینکه هر مادری باردار میشود،هیجان زیادی قبل از سونوگرافی دارد و به دنبال نشانه هایی برای فهمیدن پسردار بودن و یا دختر دار بودن جنین دوست داشتنی خود می گردد.بدون شک بعد از حاملگی تغییرات زیادی در روحیات ...
مروری بر موسیقی تهران؛ از تعزیه ی زنان تا روحوضی خوانی
. ما یک سری کارهای حمایتی برای او انجام دادیم. از طرفی در طول سال نیز اگر کسی از این هنرمندان احساس نیاز کند و بتوانیم، به آنها کمک می کنیم. او درباره فعالیت بخش خصوصی در برگزاری جشنواره های موسیقی می گوید: ما در برگزاری این جشنواره بر اساس روال خاصی که در برگزاری جشنواره های دولتی جاافتاده پیش نمی رویم. روال برگزاری جشنواره های دولتی به این صورت است که دوستان با انجمن موسیقی یا ارشاد ...
اختلاف امیه و هاشم بر سر چه بود؟
شیعه نیوز : پاسخ اجمالی هاشم لقب عمرو بن عبد مناف است، کنیه اش ابا عبد شمس، نام مادرش عاتکه دختر مرّه از قبیله بنی سلیم است. وی در مکه به دنیا آمد و در غزه از نواحی شام در سن بیست یا بیست و پنج سالگی فوت کرد و قبرش در همان جا است. هاشم از ماده هشم به معنای شکستن است.[1] او را هاشم لقب داده اند؛ زیرا وقتی در مکه قحطی آمده بود، هاشم در شام بود و برای تجارت و ...
ماجرای تماس قوه قضائیه برای مدیرعامل نشدن فتح الله زاده/ احتمال اعدام نشدن بابک زنجانی/ آخرین جزئیات از ...
...> وی در رابطه با بازار ارز گفت: اقدام دستگاه قضایی در بازداشت دلالان کمک بزرگی به ایجاد آرامش در بازار ارز داشت، در تلاطم های اخیر بازار ارز هم بازداشتی هایی داشتیم که به آرامش بازار ارز کمک کرد. سخنگوی دستگاه قضا در مورد رسیدگی به مشکلات کارمندان شورای حل اختلاف بیان کرد: ما وعده دادیم که لایحه شورای حل اختلاف را تا پایان سال به مجلس ببریم که حدود 10 روز گذشته این کار انجام شد و منتظر ...
دختر بروسلی، تارانتینو را به گفت و گو دعوت کرد
: همانطور که قبلا اعتراض کرده بودم، در این جا نیز اعتراض می کنم. اما واقعا تصمیم آن ها (مدیریت ملی فیلم چین) برای کاری که بافیلم انجام دادند، تصمیم خودشان بود. توقیف این فیلم در کشور چین تنها به خاطر شکایت دختر بروس لی هنوز تایید نشده و به تصویر کشیدن خشونت هم باید در موضوع اکران نکردن این فیلم در نظر گرفت. تارانتینو قبلا فیلم سینمایی جنگوی زنجیر گسسته را در سال 2012 پس از آنکه مقامات چینی ...
کافه کتاب ترنجستان دختران شریف افتتاح شد+ تصاویر
کند و هم این که کتاب من را اذیت می کند. گفتند نگران نباشید ما محمدرضا را کتک زده ایم! البته من تمام کار های خودم را تعطیل کردم و شش هفت ماه نوشتم و یک وقت می بینید یک کاری چهار سال طول کشید، ولی باید ببینید که چند نشست سر آن کتاب انجام شده؟ یک وقتی می بینید که من صد بار نشستم پای لپ تاپ و ممکن است این صد بار، دو ماه طول کشیده باشد یا چهار ماه طول کشیده باشد. یعنی این شش هفت ماه را فقط من می نوشتم ...
* الماس های شب / تک مضراب؛ نگاهی به سوته دلان به مناسبت چهل ویکمین سال اکرانش
خواهد مخاطبین خود را مجاب کند که هر چه بود در همین گذشته از دست رفته است و آپارتمان سازی، شغل های تمدن مدرن مانند پرستاری و زندگی در غرب چیزی جز از دست دادن روابط انسانی نیست شاید به همین علت است که نجار آن پس کوچه با بازی زنده یاد حسین کسمایی و حمید جبلی به مراتب سعادتمندتر از پرستار و دکتر کلان شهری چون تهران هستند که فقط از طریق نوار کاست با هم در تماس هستند. با همین مقدمه به نسبت ...
(تصاویر) محله دیده نشده؛ مطرودان کیش
دارد و با مرد دیگری در حال صحبت است. پیرمرد از بومی های کیش است و مرد دیگر اهل بلوچستان. پیرمرد تعریف می کند که صیاد بوده و چندسالی است دیگر روی دریا نمی رود. مرد بلوچ هم می گوید، کارگر خدمات شهری است. 55 سال دارد و 30 سال است همین کار را انجام می دهد. پیروش به دوچرخه و جارویش اشاره می کند و می گوید از دار دنیا من همین را دارم، اگر بمیرم کفن ندارم من را گور کنند. از گرانی بنزین می گوید و اینکه ...
زندگی نامه امام باقر ( علیه السلام ) را بیان کنید؟
شیعه نیوز : پاسخ اجمالی محمّد بن علی بن الحسین( علیه السلام )، ملقب به باقر و کنیه ابو جعفر فرزند امام سجاد( علیه السلام ) است. برخی روز تولد آن حضرت را در مدینه اول ماه رجب مصادف با روز جمعه می دانند و برخی دیگر، سوم صفر دانسته اند. پدر ایشان امام سجّاد( علیه السلام )، پیشوای چهارم شیعیان و مادرش ام عبدالله دختر امام حسن مجتبی( علیه السلام ) است؛ لذا هم از جهت پدری و هم از جهت مادری ...
گردباد مد لباس های عجیب و غریب در البرز
شده از مانتوهای بدون دکمه که مناسب سن و سال و شرایط ما نیست. دختر جوانی که به همراه خانواده برای خرید به بازار آمده با نشان دادن فروشگاه های پوشاک زنانه شکایت خود را از مدل های موجود در این مغازه ها چنین مطرح می کند: شما را بخدا فکری برای امثال ما بکنید. گناه ما چیست که این مدها را نمی پسندیم؟ میراسماعیل صدیق، رئیس اتحادیه پوشاک کرج در گفت و گو با خبرنگار فارس در البرز می ...
سفره خالی کارگران شهرداری خرم آباد در آستانه شب یلدا؛ پاکبانانی که 6 ماه حقوق نگرفتند
فعلا نمی تواند پاسخ بدهد اما باید گفت در بحبوحه ای که سفره کارگران خالی مانده، شاید به جای انجام بسیاری از کارهای اداری و تشریفاتی، تامین دستمزد این کارگران زحمتکش مهمتر باشد. به هر حال کارگران شهرداری این قشر زحمت کش که در گرما و سرما برای زیبایی و تنظیف شهر خدمت می کنند همانند ماه ها و سال های قبل بازهم به خاطر حقوق معوق مانده سفره شان خالی است و امیداریم در آستانه شب یلدا مسئولان شهرداری مزدشان را هر چه زودتر پرداخت کنند تا بیش از این شرمنده زن و بچه شان نشوند. گزارش از سکینه بیرانوند انتهای پیام/642/ ...
پایان بازی
وقایع حیاتی جمع آوری می گردد. آمارهای ثبت شده وقایع حیاتی به لحاظ بکارگیری شیوه ثبت، از معتبرترین آمار و اطلاعات جمعیتی بوده و می تواند در برنامه ریزی ها، سیاست گذاری ها و انجام فعالیت های علمی و پژوهشی و ... مورد استفاده قرار گیرد.بر اساس آمارهای منتشر شده در این سالنامه آمار کودک همسری در استان به تفکیک شهرستان از سال های 94 تا 98 به شرح ذیل است. آمار کودک همسری استان در سال 94 ...
ماجرای جالب ازدواج دخترِ زیباکلام با پسرِ توکلی
جریان انجام دکترایم بودم در دانشگاه برادفورد انگلستان که برای دیدار خانواده به تهران آمده بودم. علت دیدار با ایشان هم به واسطه نگرانی و انتقاداتی بود که از اوضاع کشور داشتم. حدود 15 سال بعدش دختر بزرگم سارا که در دوران دکترایم در انگلستان مدرسه رفته بود به انگلیسی کاملا مسلط بود بعد از بازگشت به ایران... ترجمه های سارا دخترم مورد توجه هیات تحریریه همشهری قرار می گیرد و...از آن جا بود که سارا با ...
بیوگرافی کامل "گلبدین حکمتیار" + تصاویر
او در حمله قلبی حدود 15 سال پیش جان داد. اما اختر محمد، شوهرش، در جنگ های افغانستان کشته شد. زبیده پس از مرگ اختر محمد و با شعله ور شدن جنگ مجاهدین علیه دولت به حمایت شوروی در افغانستان در میان کاروان میلیونی مهاجران افغانستانی، راهی پاکستان شد، سال ها گذشت تا او با گلبدین حکمتیار، برادر جوانتر اختر محمد دوباره ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه دختر و یک پسر است. تمام فرزندان ...
حال خوش سلامت همدان
دانشگاه علوم پزشکی اقدام به انجام آزمایش ای.بی.سی برای داروهای پرهزینه کرده که پنج داروی پرهزینه 80 درصد منابع دانشگاه را تشکیل می دهد که برای مدیریت مصرف این قبیل داروها کمیته هایی تشکیل شده است. وی با بیان اینکه 368 میلیارد و 900 میلیون تومان ملزومات پزشکی از سال 92 تاکنون خریداری شده است گفت: محدود سازی سقف اعمال جراحی گرانقیمت، الزام مراکز به تغییر برندهای مطرح گرانقیمت خارجی به برندهای ...
آیا امام هادی( علیه السلام ) فرزندی به نام سید محمد داشته اند؟ آیا امروزه ساداتی هستند که نسبشان به سید ...
...> میر سلطان بخاری در بخارا بوده و پس از بخارا به بلاد روم رفته و در شهر بروسا ساکن شد و همان جا هم در سال 832 یا 833 فوت نمود. و (گویا) قبرش در آن جا مشهور است، می گویند فرزندان جناب سید محمد و ادامه ی نسل ایشان، از همین شمس الدین بخارایی است.[7] [1]. در اسم دختر ایشان اختلاف است، شیخ مفید اسم ایشان را عائشه ثبت کرده ولی علمایی مانند مرحوم طبرسی اسم ایشان را عالیه نوشته اند. نک: شیخ مفید ...
ماندن با روحانی مرزبندی با اصلاحات
.... از این رو وقتی در سال 68 آقای هاشمی رئیس جمهور شدند، کروبی رئیس مجلس سوم شد و هیات رئیسه و کمیسیون ها هم دست آن آقایان جریان چپ بود، در انتخابات مجلس چهارم اصلاح طلبان رای نیاورند یا در حوزه هایی بسیارکم رای آوردند. مثلا در لیست تهران که معمولا نمادی از وضعیت کشور محسوب می شود اصلاح طلبان اگرچه لیست مفصلی داده بودند ولی حتی یک رای هم نیاورند. به عنوان مثال حتی کروبی و همسرش که سرلیست بودند ...
آیا پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم )، امام علی( علیه السلام ) را به جدال و ستیزه گری متهم ...
برخواهد انگیخت و اگر بخواهد آنها را نگه خواهد داشت. آن گاه پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر ران خود زد و فرمود: انسان بیش از همه جدال می کند. پاسخ اجمالی این حدیث تنها در منابع اهل سنت؛ مانند صحیح بخاری[1] در باب فضیلت نماز شب و اهمیت دادن به آن آمده، و در هیچ یک از منابع شیعی به آن اشاره نشده است؛ از این رو در مباحث اعتقادی و کلامیِ تشیع اعتبار لازم را برای استناد ندارد. ...
دستانی خالی که با شهادت پر شد
داشت و تمام مستند های او را از بر بود. وی از سال 1390 رسما این حرفه را در کنار شغل اصلی خود دنبال کرد. او علاقه داشت که مظلومیت مردم سوریه را به تصویر بکشد. هر چند پیش از اعزام به سوریه نیز مستند می ساخت. دفاع پرس: یعنی برای تهیه مستند به سوریه رفت؟ خیر سفر هادی یک سفر کاری بود. او در کنار انجام وظایف خود، مستند نیز تهیه می کرد. در ماموریت ها یک دست هادی اسلحه بود و دست دیگرش ...
هدیه دختران مرصاد به مناسبت شب یلدا
. دختران مرصاد در پست خود به مناسبت این برنامه در صفحه اینستاگرام خود نوشتند: یلدا بهانه ای است برای خوشحال کردن اونها از این باب که بگیم ما می دونیم چقدر برای ما سختی می کشند، دوری خانواده رو تحمل می کنند تا ما بتونیم اینجا راحت بمونیم. گروه دختران مرصاد از نیمه شعبان سال 97 با چند هدف تشکیل شد، توانمندسازی دختران، برگزاری برنامه های فرهنگی، تحت پوشش قرار دادن خانواده های محروم ...
انصراف از تحصیل جمعی از دانشجویان علوم پزشکی شیراز
این مضمون که اقدام دستیاران بدون اطلاع و هماهنگی با دفتر بخش زنان و دستیاران سال های بالاتر بوده و امضا کنندگان به کمیته انضباطی معرفی شوند، در فضای مجازی منتشر شده بود؛ دختر دکتر البرزی در صفحه اینستاگرام خود نامه منتسب به پدرش را تکذیب کرد و نوشت: پدر من، دکتر سعید البرزی دو روزی است که به خاطر شرکت در کنگره ی علمی خارج از کشور و پیش من هستند و بنده همین الان نامه را به پدرم نشان دادم و از وجود ...
گزیده اخبار ایران و جهان/اخبار اجتماعی داعش قرآن آمریکایی را برگزید
....این وکیل دادگستری تصریح کرد: در کشوری مانند عربستان جالب این است که سن ازدواج زیر 16 سال ممنوع اعلام شده است. خوشبختانه در کشور ما قانون از ده ها سال قبل یک ممنوعیتی را پیش بینی کرد. طبق ماده 1041 قانون مدنی" عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسرقبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح است. " اما در مواردی که به اصطلاح شرایط ...
شکایت محرمانه دختر 14 ساله مشهدی/دوست تلگرامی پسر بود
به گزارش رکنا، با پایان یافتن سخنان کارشناس اجتماعی کلانتری، دختر نوجوانی که در همین مخمصه گرفتار شده بود مشاور پلیس را پناهگاه مورد اعتماد خود یافت و رازی را فاش کرد که مدت ها آزارش می داد. این دختر 14 ساله درحالی که شرم و حیا از چهره اش می بارید، گفت: هفت سال قبل زمانی که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من با چشمانی گریان راهی مدرسه شدم. آن ها من و ...
ارائه بیش از 5700 خدمت بهداشتی درمانی در بیمارستان تخصصی صحرایی زیرکوه
: بیشترین نیازها در حوزه زنان، سونوگرافی و دندان پزشکی است که در این بیمارستان برای دانش آموزان دختر دبیرستانی و مددجویان کمیته امداد 695خدمت دندان پزشکی انجام شد. وی خاطرنشان کرد: غربالگری در این طرح توسط شبکه بهداشت و درمان شهرستان زیرکوه صورت گرفت و بعد از غربالگری های انجام شده تخصص های مورد نیاز شناسایی و بیماران با کارت ارجاع برای ویزیت به بیمارستان مراجعه کردند . مسئول بسیج ...
چه طور ممکن است اسماء بنت عمیس که به حبشه هجرت کرده بود،-بنابر سفارش حضرت خدیجه( سلام الله علیها )- ...
منقول را حل کرده و آن را قابل پذیرش می کند. نکته قابل توجه این که؛ موضوع حضور اسماء بنت عمیس ، منحصر به داستان ازدواج حضرت زهرا( سلام الله علیها ) نیست، بلکه نام ایشان در جریان تولد حضرت امام حسن( علیه السلام )[5] و نیز امام حسین( علیه السلام )[6] و غسل دادن ام کلثوم دختر خوانده پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )[7] مطرح شده است که ممکن است شخص حاضر در تمام این موارد، همان سلمی بنت ...
مهران زند؛ قهرمان معلولی که می خواهد کلیه اش را بفروشد
روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر [...] روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر و مادر دیگر آن کودک شاد نبود و بازی هایش از کوچه های دورود در استان لرستان به کنج خانه و همزبانی با مادربزرگی قصه گو و دلسوز کشیده شد. دوری از پدر و مادر، اما پایان تراژدی زندگی کودکی با آرزو های بزرگ نبود و روزگار برای مهران بازی های دیگری هم در چنته داشت. هر چه زمان می گذشت نرمی استخوان مهران هم بیشتر خودنمایی می کرد، اما او مصمم به زندگی و پر از امید و آرزو بود تا نوبت به آن صبح حادثه ساز رسید؛ در آن روز مهران پانزده ساله شال و کلاه کرده بود که به دیدن مادرش برود، اما خودرویی از پشت او را چنان نقش زمین کرد که پس از 13 سال هنوز برخاستن برای او دشوار است. بازی روزگار و خطای پزشکان هر دو پای مهران را به یغما برد و حالا چند سالی است که از آن کودک شاد و پرامید، جسمی ناقص و روحی پر از درد و دل نگرانی به جای گذاشته است. مهران زند لشنی در همه این سال ها در سر سودای ایستادگی و مبارزه داشت و پس از خداحافظی از نیم تنه پایین بدنش، بر فشار های روحی و جسمی مسلط شد. او این بار پرامیدتر از گذشته روی دو دست خود بلند شد و به والیبال نشسته روی آورد. چند بار روی سکوی قهرمانی ایستاد و درست در روز هایی که گمان می کرد امید و روشنی به زندگی اش رسیده است، مشکلات تازه سربرآوردند. مهران در 28 سال گذشته هر چه در توان داشت برای زندگی گذاشت، اما روزگار چندان روی خوشی به او نشان نداد؛ بدعهدی مسئولان و بی توجهی دوستان حالا مهران را به جایی رسانده است که می خواهد کلیه اش را بفروشد و همین چند روز پیش هم برگه اهدای کلیه را پر کرده است. با کِرمی که گوشت بدنم را می خورد، درد دل کردم 27 سال از نام گذاری سوم دسامبر، 12 آذر، به نام معلولان در سازمان ملل متحد و با هدف توجه به مشکلات این گروه از جامعه و آماده سازی زمینه رشد آن ها می گذرد، اما همچنان میلیون ها معلول در ایران و در بسیاری از کشور های دنیا برای ابتدایی ترین نیاز های خود تلاش می کنند. مهران یکی از همین افراد است که سال هاست در آرزوی یک خبر خوش شب و روز را به سختی پشت سرمی گذراند. او تک فرزند خانواده ای است که خیلی زود از هم پاشید و پدر و مادر هر کدام زندگی تازه ای را برای خود برگزیدند. دلتنگی مهران، اما هیچ وقت رهایش نکرد و پس از جدایی پدر و مادر، همواره دلش برای هر دو آن ها تنگ می شد هر چند حالا می داند که زندگی کاری با دلش ندارد: پدرم گاهی اوقات به من سر می زد، اما خودش ازدواج کرده بود و همسرش راضی نبود که من پیش آن ها زندگی کنم و مادرم هم همین شرایط را داشت. دلتنگی من یک چیز بود و واقعیت زندگی چیز دیگر. او، اما همه این روز ها را گذراند تا به پانزده سالگی رسید: 15 سالم بودم که تصادف کردم. صبح زود بیدار شدم که بروم مادرم را ببینم؛ ماشین از پشت به من زد، زمین خوردم و جفت پاهایم شکست، اعزامم کردند به تهران و بیمارستان شفا یحیائیان میدان بهارستان. همان روز سریع من را اعزام کردند. پس از آن روز و با آغاز دشواری های تازه، سختی های گذشته و دلتنگی های کودکی برای مهران تبدیل به روز های خوب زندگی شد: بیمه نبودم، وضع مالی خوبی نداشتم، پدر و مادرم سختی های خودشان را داشتند. سختی زندگی تازه شروع شده بود، ولی همه کمک کردند و به تهران اعزام شدم. گفتند باید پلاتین بگذاریم. برگه رضایت را امضا کرد و پلاتین ها هم به بدن نحیفش اضافه شد، اما درد و دل شوره مهران کم نشد: پلاتین خوب در بدنم جا نگرفته بود. باعث شد که پاهایم بی حرکت بماند و زخم بستر بگیرم. بعد از سه چهار سال فهمیدیم که این درد ها و مشکلات به پلاتین برمی گردد. او پس از عمل، سال های زیادی را روی تخت گذراند، پاهایش سیاه شده بود و نمی توانست قدمی بردارد و همین باعث شد زخم بستر بگیرد: شنیدن این دوران دل می خواهد، آن قدر تلخ و آن قدر سیاه است که هر کسی نمی تواند گوش کند. در همین حد که یک روز به پشت پایم دست زدم و دیدم کرم ها مشغولند. یکی را به دست گرفتم و با هم حرف زدیم. درد دل کردم، بعد هم سرجایش گذاشتم و گفتم بخور این روزی تو است. روز وداع با نیمی از بدن مهران هفت سال را روی تخت گذراند و در همه این سال ها هم مادربزرگش همراه و همدرد او بود: هفت سال آرزو داشتم برف را لمس کنم، باران را لمس کنم و بوی خوش بهار را بچشم، اما همه این تغییرات را فقط از شیشه پنجره می دیدم. سال 92، نوبت به روز دشوار و تصمیمی سرنوشت ساز رسید. مهران انتخاب کرده بود که با پا ها و نیمی از بدنش وداع کند: پاهایم سیاه شده بود و خودم رضایت دادم که قطع شوند. هفت سال روی تخت بودم؛ هفت سال که لحظه لحظه اش سخت و تلخ بود. خانواده می گفتند مهران را بگذارید کهریزک. من همه این ها را می شنیدم و ذره ذره آب می شدم و خجالت می کشیدم که چرا سرنوشت مهران باید این باشد؟ چرا یک اشتباه باید من را به اینجا برساند. اما مادربزرگم لحظه ای تنهایم نگذاشت. مهران تصمیمش را گرفته بود، اما پزشکان نظر دیگری داشتند: می گفتند اگر پاهایت قطع شود خونریزی شدید باعث مرگت می شود، چون زخم بستر هم داری و این خون اگر به بالا و قلب برسد حتما می میری، پزشکان متخصص زیادی به من می گفتند و به همین دلیل این پروسه هفت سال طول کشید و خانواده ام هم راضی نمی شدند. می گفتند همین جوری نفس بکشی هم خوب است، چون معلوم نیست بعد عمل زنده بمانی. جوان بیست ودو ساله آن روز، از هفت سال نفس کشیدن سخت روی یک تخت و زل زدن به سقف خسته شده بود: در نهایت خودم رضایت دادم که پاهایم قطع شود. زمانی که می خواستم بی هوش شوم برای قطع پا، آیت الکرسی را با خود برده بودم اتاق عمل. هیچ کس نبود و فقط من بودم و خدای خودم. فکر می کردم شاید دیگر دنیای من تمام شده باشد، اما زندگی راه و رسم خودش را دارد. باید بدون پا برمی خاستم مهران از آن عمل سخت هم جان سالم به در برد، اما دیگر دو پایش را از دست داده بود. جسم تازه با خود سختی های دشوار هم می آورد و روح انسان را آزار می دهد. افسردگی پس از عمل، مهران را رها نمی کرد، اما او تصمیم گرفته بود بدون پا برخیزد: گفتم این حق من است و باید زندگی کنم، با پا یا بدون پا. باید زندگی کرد. پیش خودم گفتم وقتی خداوند به من فرصت زندگی داده چرا من کوتاه بیایم؟ دوره سخت نقاهت، مبارزه با افسردگی و آشنایی با بدن جدید برای مهران چند ماه طول کشید و او این روز ها را هم پشت سرگذاشت و بار دیگر برای زندگی بلند شد. این بار می خواست با ورزش و والیبال به روز های آینده اش رنگ زندگی بپاشد: تصمیم گرفتم بروم در عرصه ورزش. عمه ام خیلی کمکم کرد. می دانستم باید تلاش کنم. رفتم سراغ والیبال. شرایط من از همه هم بازی هایم بدتر بود، اما می خواستم و انرژی زیادی داشتم. او دوستان تازه ای پیدا کرده بود و با هم شوخی و خنده های خود را داشتند. به نواقص بدن هم گیر می دادند و با هم می خندیدند و روزگار هم به آن ها چراغ سبز نشان داده بود. تمرین دوستانه برای مهران نتیجه داد: تیم خوبی شده بودیم و تمرین مان هم زیاد بود. توانستیم در والیبال نشسته چندین مقام بیاوریم. دو مدال طلا، یک نایب قهرمانی و یک سومی. در مسابقات شهرداری تهران قهرمان شدیم و خیلی خوب پیش می رفتم. تا همین سه ماه پیش و روی دیوار های خانه ای که حالا از بین رفته، مدال ها، لوح تقدیر و تصویری از مهران در کنار محمدباقر قالیباف شهردار پیشین تهران، خودنمایی می کرد. حالا انگار سرنوشت آن مدال های افتخار هم شبیه آوارگی مهران است: خانه متعلق به یک خیّر بود. دو سه ماه به من داده بود که تا قبل از تخریب، آنجا زندگی کنم. خیلی لطف داشت، اما او هم زندگی خودش را داشت و برای خانه اش برنامه دیگری ریخته بود. خودم که آواره ام و وسایلم هم شبیه زندگی خودم. سختی های تازه از راه می رسد حضور در جامعه و گذران زندگی با ورزش برای هر معلولی در ایران با مشکلات فراوانی همراه است و پس از سال ها شعار و برنامه هنوز پایتخت ایران برای حدود 10 درصد از ساکنان مناسب نیست. اما برای مهران تهران شهر بهتری بود. او دوستان تازه ای پیدا کرد، چند قهرمانی هم کسب کرد و درست در روز هایی که به تیم ملی فکر می کرد، جسمش بازی تازه ای درآورد: بعد از چند سال عوارض بیماری باعث شد زمین بخورم و دیگر نتوانم ادامه دهم. جایی نداشتم بخوابم و شرایط مالی هم بد بود. دیگر نمی توانستم بروم خانه عمه ام. چند روزی پیش پدرم رفتم، ولی همسر پدرم راحت نبود و مشکلات روحی برگشت. هیچ کس را نداشتم. جوانی تنها حالا مزه زندگی و پیروزی بر مشکلات را چشیده بود. او نمی خواست تسلیم شود. مشکلات تازه او را به نهاد های دولتی و مستقل فراوانی کشاند، اما هیچ کس دست او را نگرفت: به هر نهادی برای کمک رفتم که حقوقی به من بدهند یا مسکن بدهند، ولی هیچ کس کمک نمی کرد. مجلس که رفتم من را راه ندادند. بنری همراه داشتم و روی آن نوشته شده بود: آقای لاریجانی من می خواهم با شما درد دل کنم. به هر جایی که فکر می کردم ممکن است موثر باشد رفتم. ناامیدتر از همیشه برگشتم. بعد ها دوباره به مراکز بهزیستی و همه جا رفتم، ولی هیچ کس کمکی به من نکرد. او حالا باید با دریافتی ماهی 160 هزار تومان از بهزیستی و ماهی 45 هزار و 500 تومان یارانه چرخ زندگی را بچرخاند، اما نمی شود: هزینه داروها، اسپری و کپسول تنگی نفس و چندین مورد دیگر را که برای تنگی تنفس باید استفاده کنم، ندارم. این دارو ها یک طرف، لباسم هم یک طرف. من غرور دارم، می خواهم در این مملکت نان بازوی خودم را بخورم. الان باید منتظر بمانم که آیا همسایه لباس جدید می خرد یا نه که لباس کهنه اش را به من بدهد. آوارگی: امید دادند و ناامیدم کردند مهران زند لشنی حالا تنهاست؛ نه خانه ای، نه حقوقی، نه همراهی. او که چندماهی در خانه یک خیّر زندگی می کرد، جایی برای زندگی ندارد: قبلا در تهران خانه عمه، دختر عمه و ... بودم؛ 10-15 روز یک بار خانه هر کدام از دوستان و آشنایان می روم و حتی هزینه ایاب و ذهاب هم ندارم. بعضی وقت ها هم می روم دورود، خانه عمویم. در همین سال ها مهران یک بار با رسانه ای حرف زد و یک بار هم به برنامه ای تلویزیونی رفت و وعده های فراوانی گرفت: از شبکه سه به من قول دادند، ولی الان حتی جوابم را هم نمی دهند. وقتی به من وعده دادند خیلی خوشحال شدم و یک لحظه دردم فراموش شد. گفتم مشکل خانه ام حل می شود و ورزشم را ادامه می دهم، ولی الان سردرگم هستم که چرا بعضی افراد به راحتی قول می دهند و فراموش می کنند همه این وعده ها و بدقولی ها روی روح و روان جوانی که تنها یک زندگی ساده می خواست، تاثیر گذاشته است و حالا مهران 28ساله ناامید است: وقتی می بینم اطرافیانم آینده خود را رقم می زنند خوشحال می شوم، اما وقتی به خودم نگاه می کنم، غبطه می خورم که مهران دلش پاک بود، برای کسی بدی نمی خواست، چرا به این روز افتاد. روزگار سخت مهران و بدقولی مسئولان، در چند ماه گذشته با مجموعه ای از خبر های بد تکمیل شد: پدرم چند ماه پیش فوت کرد؛ همان پدری که به من پیام می داد مهران، پسرم! فکر می کنی دوست ندارم پیش من باشی؟ پدرم می خواست، ولی شرایط مالی و شرعی اجازه نمی داد که من پیش او باشم. کاش پدرم بود و فقط به من می گفت پسرم، همین. همان پدر را هم از دست دادم. از هیچ چیزی بهره نبردم، نه از راه رفتن، نه از نفس کشیدن و نه از زندگی و ازدواج، اما شاکرم. سرماخوردگی، عفونت، آسم، مشکل ریه، بی پولی و در به دری از جوانی ورزشکار، مهرانی ناامید و خسته ساخته است. او هرچه فکر می کند هیچ راه و روزنه امیدی نمی بیند تا جایی که چند روز پیش تصمیم دشواری گرفت: آن همه قول و وعده ای که به من دادند و هیچ کدام اجرایی نشد، شرایط من را از قبل بدتر کرد. دیگر واقعا به بن بست رسیده ام و هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. نه کاری می توانم بکنم، نه درآمدی از خودم دارم. تصمیم گرفتم کلیه ام را بفروشم، هرچند دکتر ها من را از این کار منع کردند و گفتند ممکن است خطرناک باشد. می گویند شانس موفقیت چند درصد است، ولی چند روز پیش رفتم و فرم اهدای کلیه را پر کردم. تصمیمم را گرفتم و این کار را کردم. درست یا غلط آن را نمی دانم، اما این را خوب می دانم که هیچ کس اطرافم نیست و هیچ کس دستم را نمی گیرد. مهران حالا و پس از این تصمیم سخت، نمی داند چه روز هایی انتظارش را می کشد و حتی نمی داند چند روز دیگر زنده است، اما یک جمله برای مردم دارد: بدانید که آرزو داشتم تنها یک شب سرم را راحت بگذارم و بخوابم. روزگار سپری شده مهران، سرگذشت یکی از چندمیلیون ایرانی معلول است که با وجود تمام تغییرات همچنان بسیاری از حقوق ابتدایی آن ها نادیده گرفته می شود؛ جمعیتی که همین چند ماه پیش، همایون هاشمی نماینده مردم میاندوآب در مجلس تعداد آن ها را حدود 10میلیون اعلام کرد و براساس اطلاعات مستند، بهزیستی ایران تا سال 96، تنها یک میلیون و 415 هزار نفر از آن ها را تحت پوشش قرار داده است. درج شده توسط : ...
خاطرات خوش خانواده آقای مدیر از مهاجرت معکوس از تهران به دَلگان
انجام دهید اردوهای جهادی کوتاه و مقطعی، برکات فراوانی در خود دارد اما بخش اعظم این برکات، متعلق به خود جهادگران است که در این اردوها ساخته می شوند. البته در کنار آن، خدمات زیادی هم به مناطق محروم می کنند. اما کاری که بخواهید با انجام آن در یک منطقه محروم، بسترسازی کنید، با اردوهای مقطعی امکان پذیر نیست و به کار مستمر نیاز دارد. به عنوان مثال، ما که در سال 1391 کارمان را با بازسازی یک ...
آیا این جریان حقیقت دارد که نضر بن حارث توسط امام علی( علیه السلام ) کشته شد؟
آله و سلم )، تبلیغ رسالت می نمود و کلام خدا را بر مردم می خواند، او نیز در مقابله با ایشان قصّه رستم و اسفندیار و داستان ها و حکایات پادشاهان عجم را بازگو می کرد.[8] نضر بن حارث تلاش های بی وقفه ای را به همراه تعدادی از قریشیان مانند عقبة بن ابی معیط در ممانعت از تبلیغ رسالت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) انجام می داد. از جمله این تلاش ها یاری جستن آنان از یهودیان مدینه بود ...
کنترل مصرف قلیان سیاست واحد می خواهد/ برخورد دوگانه جواب نمی دهد
فروش کند. مسوول کنترل دخانیات دانشگاه علوم پزشکی همدان افزود: به فروشنده های مواد دخانی در استان همدان، قوانین گوشزد شده اما معدود کسانی هستند که این مسئله را رعایت می کنند. وی با بیان اینکه یکی از بندهای آئین نامه عدم فروش سیگار به صورت نخی است افزود: در ایران سن شروع مصرف دخانیات 13 سال گزارش شده و کسی که می خواهد اقدام به استعمال سیگار کند معمولا آن را بسته ای تهیه نمی کند ...