سایر خبرها
پسر تاجر ترک دختر تهرانی را داخل 206 زنده زنده به آتش کشید
پسر جوان خودش نیز در آتش سوزی عمدی به شدت دچار سوختگی شد. اوایل تابستان سال 97 خودروی 206 در یکی از خیابان های تهرانپارس آتش گرفت. مأموران آتش نشانی بلافاصله به محل اعزام شدند و به مهار آتش سوزی خودرو 206 پرداختند. بعد از مهار شعله های آتش پیکر نیمه جان دختر و پسر جوان که داخل خودرو قرار داشت به بیمارستان منتقل شد. اما دختر 27 ساله به نام نازنین به خاطر شدت سوختگی جان سپرد و پسر جوان ...
دیالوگی از فیلم نور زمستانی؛ ساخته اینگمار برگمان
حرف بزنم، بدون پرده پوشی. می دونی که همسرم چهار سال پیش مُرد. من عاشق او بودم. همسرم به انتهای راه رسیده بود. من از مرگ نمی ترسم، کوچک ترین دلیل برام وجود نداره که به زندگی ادامه بدم. من بعد از او باقی ماندم. نه به خاطر خودم، بلکه ماندم تا شاید به یک دردی بخورم. حرفم رو باور کن. من زمانی رویاهای بزرگی در سرداشتم. می خواستم مُهر خودم رو به دنیا بزنم. خُب، خودت تصوراتی رو که آدم ...
ژاله صامتی | بیوگرافی بازیگر سریال زیر خاکی + تصاویر
...> همه دوست داشتنی های من یاس: هفده سال دارم و در رشته طراحی لباس درس می خوانم و طراحی و دوخت از علایق اصلی ام هستند. به موسیقی هم خیلی علاقه دارم و تار و کمانچه می نوازم. پدر و مادرم از شش سالگی من را به کلاس های موسیقی فرستادند و خیلی تشویقم کردند که حتما نواختن ساز را یاد بگیرم. در دبیرستان هم وارد رشته موسیقی شدم اما احساس کردم این رشته را می توانم خارج از محیط مدرسه هم یاد بگیرم به ...
شفقتیان: فوتبال برای همه آب و نان داشت، برای من افسوس
مقایسه نکنید. الان پرسپولیس یک بازیکن می خواهد تا یک میلیارد به حسابش واریز نکند قرارداد امضا نمی کند. شما می دانید من چطور پرسپولیسی شدم؟ چطور؟ من در دارایی فوتبال بازی می کردم، سال 66 بود، بهترین سال فوتبالی من بود، بهترین دفاع چپ ایران شدم، علی پروین مرا خواست، پیشنهاد داد، به دفترش رفتم، با همان لحن خاصش گفت منوچهر در پرسپولیس پولی در کار نیست اما مردم این تیم را دوست ...
درخواست قصاص برای قاتل زوج سالخورده
خودشان بودند، چرا که همیشه به من و رفتارهایم اعتراض داشتند و هر اتفاقی که می افتاد مرا مقصر می دانستند. آن روز هم شهرداری شاخه های درختان را هرس کرده و در گوشه خیابان ریخته بود اما زن همسایه با دیدن من شروع به غرزدن و اعتراض کرد بعد هم شوهرش آمد و با هم به من پرخاشگری کردند که عصبانی شدم و این حادثه رخ داد.در ادامه دادگاه نیز برادر متهم با درخواست عفو و بخشش برای برادرش از دختر مقتولان خواست از گناه وی چشم پوشی کنند. اما زن جوان همچنان بر خواسته خود مبنی بر قصاص اصرار داشت. بدین ترتیب با پایان یافتن جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. لینک کوتاه لینک کپی شد ...
تمجید ترامپ از مادر و همسرش
.... بارون حقیقتا به طرز بسیار خوبی بزرگ می شود و ملانیا مادر بسیار خوبی برای بارون است." ترامپ در پاسخ به سوالی درباره اینکه آیا مادرش از رئیس جمهور شدنش متعجب میشد گفت: "فکر کنم متعجب می شد. مادرم کسی بود که به من اعتمادبه نفس بسیاری می داد. او مرا باور داشت. پدرم هم همینطور. پدرم مرد بسیار قوی و خوبی بود. او یک انسان بسیار خوب بود. و او نیز همیشه مرا باور داشت." وی افزود: "من دلتنگ والدینم هستم. داشتن والدین خوب در زندگی یک مزیت است و من فرصت های بسیار خوبی برای پرورش یافتن و تربیت شدن داشتم." مادر ترامپ در سال 2000 میلادی در سن 88 سالگی درگذشت. ...
پدربزرگ برای نوه اش قصاص خواست
تهران (پانا) - پسر نوجوان که با همدستی دوستش پدر و مادر خود را به قتل رسانده بود، صبح دیروز بار دیگر در دادگاه با درخواست قصاص از سوی پدربزرگش رو به رو شد. به گزارش ایران، این حادثه حدود 4 سال قبل در منطقه باغ فیض تهران رخ داد. پس از کشف اجساد یک زن و شوهر در خانه شان پلیس به پسر 17 ساله این خانواده ظنین شد و او را مورد بازجویی قرار داد که وی به قتل پدر و مادرش اعتراف کرد. پسر ...
کودک 4ساله؛ افشاگر سرقت میلیونی
صمیمی اش نیست. زن جوان با اطمینان صحبت می کرد و وقتی مأمور پلیس از او پرسید چطور مطمئن است که سرقت از سوی دوست صمیمی اش رخ داده، گفت: پسر 4ساله ام چند روز پیش به صورت اتفاقی صحبت های من و پدرش را شنید و با زبان کودکانه اش گفت خاله بنفشه را دیده که در کمد را باز کرده و طلاها را برداشته است. شاکی ادامه داد: وقتی سرقت رخ داد و من متوجه نبودن طلاهایم شدم سعی کردم جلوی پسرم از دزدی حرفی نزنم. چون ...
از فقر تا مکنت؛ داستان زندگی سرمایه دار لرستانی مقیم تهران
پشت بازار خرم آباد هستم. پدرم شکرعالی اهل الشتر و روستای هنام بود. 5 برادر و خواهر هستیم. سال 1337 ازدواج کرده ام و 10 فرزند دارم که همگی تحصیلات عالیه دارند. دو تن از فرزندانم در خارج از کشور زندگی می کنند. همسرم در قید حیات است و خوش بختانه زندگی خوبی داریم. خودم تحصیلات عالیه نداشته ام و حتی تا 40 سالگی قادر به خواندن و نوشتن نبودم و بعد از آن در حد خواندن و نوشتن سواد یاد گرفتم. ...
بچه ای که با ته خودش راه می رفت!
شهاب نبوی طنزنویس هفته گذشته از پدرم و علاقه اش به لحاف خانه مادربزرگم و اینکه اصلا من را آدم حساب نمی کرد گفتم. این هفته با اولین بحرانی که در طول زندگی ام با آن مواجه شدم آشنا می شویم. بابا، یک روز که از زیر لحاف خانه مادرش آمده بود خانه خودمان تا یک چیزی بردارد، سعی کرد چهار دست و پا رفتن را به من یاد بدهد. برای اینکه تحریکم کند رفت و کنار پنجره نشست و فندکش را روشن کرد. من هم ...
جنجال اجازه شوهر برای آزمون دستیاری دندانپزشکی!
برای برخی از زنان متقاضی این رشته، یادآور نابرابری حقوق زن و مرد در قوانین کشور است. ن 31 سال دارد و به گفته خودش از 14 سالگی حتی از پدرش هم پول توجیبی نمی گرفته است. عادت داشته که مستقل زندگی کند و پس از اینکه در زندگی مشترکش به بن بست خورد، باز هم راه خودش را رفت. حالا، اما نمی داند با چاله بزرگی که سر راهش قرار گرفته است باید چه کند: وقتی دفترچه پذیرش دستیار در رشته تخصصی دندانپزشکی ...
روزه خواری درملاء عام و ضرب و شتم دو برادر
تذکر به روزه خواری عمدی مورد ضرب و شتم چند جوان قرار گرفته است. سرابی نژاد در گفت وگو با آناج درباره این موضوع می گوید: " چند روز قبل برای خرید نان برای افطاری رفته بودم و برادرم هم مغازه پدرم بود و هنگام خروجم از خانه گفت که وقت اذان است و می خواهم به خانه بروم به همین دلیل با من می آمد. وقتی در کوچه پیچیدم چهار جوان را دیدم که در دست سه نفرشان سیگار بود و دو نفرشان خیلی علنی به سیگار پک می زدند ...
نسرین مقانلو و شباهتش به مادر + عکس
میرزایی اولین فیلمم بعد از آن دوران بود و بعد از آن برای بازی در سریال مسافری از هند از من دعوت شد. ماجرای ازدواج نسرین مقانلو ماجرای ازدواج من سر فیلم همسر آقای فخیم زاده بود که به خاطر اسمش سرنوشت من را رقم زد و در همان گیرودار ساختش بودیم که برای خواستگاری از من به منزلمان آمدند و بعد از 5 -6 سال کار مداوم در عرصه های مختلف، با همسرم ازدواج کردم و به آمریکا رفتیم. ...
هشدار ! برچسب کرونایی را شیوع ندهیم
از شدت ترس و نگرانی چند بار بالا آوردم. کلاً یک هفته در بیمارستان بستری شدم. محسن که روزهای پر استرسی را گذرانده درباره مشاهداتش در بیمارستان می گوید: وقتی مرا به بخش عفونی منتقل کردند، اصلاً وضعیت خوبی نداشتم و سرفه ها امانم را بریده بود. وقتی پیرمردی در بخش ما حالش بد شد و چند ساعت بعد از دنیا رفت به کلی روحیه ام را از دست دادم. هر لحظه منتظر مرگ بودم. سرتان را درد نیاورم بیماری و ضعف و بی حالی و ...
کامیابی نیا: آن قدر اشک ریختم تا مادرم پیراهن پرسپولیس را برایم خرید
... قبلاً در مس کرمان مهاجم بودی؟ بله، اما مهدی تارتار فوتبال مرا تغییر داد و بعد در راه آهن شرایط فوتبالم عوض شد. همان سال در تیم امید زمان غلام پیروانی هافبک بودم و کلاً هافبک شدم. احمد نوراللهی می گفت بیشتر بازی های تونی کروز رئال مادرید را می بیند. تو کدام بازیکن را الگوی خودت می دانی؟ من هافبک چلسی آنگلو کانته را دوست دارم. واقعاً برانکو به ربیع خواه می گفت ...
5 دلیل طلاق های زود هنگام امروزی؟!
ساله خود ازدواج کرده بود و بعد از شش ماه متقاضی جدایی بودند. علت را که بررسی کردیم، آقا گفت: از ابتدا هیچ حسی به دختر خاله ام نداشتم و هیچ گاه به عنوان همسر آینده ام به او نیندیشیدم. چون خانواده و به خصوص مادرم تمایل زیادی به ازدواج من داشتند، به بهانه های مختلف موضوع ازدواج با وی را مطرح می کردند. در این اواخر روزی نبود که در منزل ما این موضوع مطرح نشود. این فشار ها زیاد شده بود و همزمان نیز ...
روایت هولناک: فوتبالیست ترک تبار پسرش را خفه کرد!
...، من خبر مرگ را دریافت کردم. من بعد از دریافت خبر درگذشت کاسم، به همسرم، مادرم و نه پدرم چیزی نگفتم. همسرم و پدرم نمی دانستند که من پسرم را کشتم. او اظهار داشت که به طور ناگهانی هنگام نشستن در خانه احساس پشیمانی کرد و به همین دلیل به پلیس مراجعه کرد و گناه خود را اعتراف کرد. جوهر ادامه داد: "در حالی که عصر چهارم ماه مه در خانه با همسرم نشسته بودم، به این فکر کردم که چه اتفاقی می افتد ...
مراغه چیان: من علی پروین استقلال بودم
سال پایانی فوتبالتان از استقلال رفتید؟ بزرگ ترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شدم، من در آن سال ها همه کاره استقلال بودم، به من می گفتند تو علی پروین استقلال هستی و همان کاری را که او در پرسپولیس انجام می دهد در استقلال انجام می دهی. پس چرا پیراهن استقلال را از تن خارج کردید؟ من گفتم که اشتباه کردم، آن روزها مشاور نداشتم، شاید اگر از یکی مشورت می گرفتم هرگز این کار را ...
نجات خواهر از ازدواج اجباری / مرد زاهدانی سرنوشت عجیبی دارد
تا آن ها را زیر بال و پر خودم بگیرم اما آن زمان چاره ای جز سکوت نداشتم. از سوی دیگر به خاطر علاقه ای که به درس داشتم روزی بدون اطلاع خانواده ام سوار خودرو شدم و به یکی از مدارس زابل رفتم. یکی از معلمان آن مدرسه وقتی داستان زندگی ام را شنید مرا به منزلش برد و اتاقی را در اختیارم گذاشت تا درس بخوانم. آن معلم مهربان دو سال به من درس داد و من هم با عشق و علاقه به مدرسه می رفتم ولی روزی ...
قتل زوج همسایه به خاطر هرس درختان
...> در ادامه، تنها ولی دم پرونده که دختر زوج مقتول بود، در جایگاه قرار گرفت. او درخواست قصاص کرد و گفت: من هیچ کس را در دنیا به جز پدر و مادرم نداشتم. من تک فرزند هستم و مرگ پدر و مادرم زندگی ام را نابود کرد. حالا هم هیچ آرزویی به جز مرگ متهم ندارم. دیگر زندگی کردن برایم معنایی ندارد. پسرم هم بزرگ شده و من هیچ آرزویی در زندگی ندارم و کاملا ناامید هستم. آن قدر زندگی برایم بی معنا شده است که حتی اگر ...
ترس از کرونا دختر جوان را سارق کرد
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، اواخر اسفند سال گذشته زن جوانی از سرقت طلاهایش خبر داد و گفت: 500 میلیون تومان طلا و جواهراتم به سرقت رفته است. امشب تصمیم گرفتم بعد از یک قرنطینه طولانی به میهمانی بروم اما وقتی برگشتم متوجه شدم طلا و جواهراتم به سرقت رفته است. سرنخی از متهم با شکایت زن جوان تحقیقات از سوی مأموران پلیس پایتخت آغاز شد. همان طور که زن جوان گفته بود درهای ...
اینجا کارتن خواب ها و معتادان سابق جهادگر شدند
می کند. میلاد احق داوطلب شده تا ماجرای زندگی اش را روی دایره بریزد. از شروع اعتیاد در 14 سالگی و فروش مواد مخدر تا خوردن روزی250 قرص برای فرار از تکرار نشئگی با حشیش و شیشه؛ از 14 سالگی معتاد شدم و 5 سال درگیر مواد بودم اما در همین چند سال سنگ تمام گذاشتم. آنقدر مواد مصرف می کردم که تخریب جسمی ام به اندازه کسی بود که 20 سال اعتیاد دارد. دو سال بعد از شروع اعتیاد ترک تحصیل کردم. در حین ...
فوتبالیست مشهور در دادگاه ازدواج کرد
فرزند خود را به دنیا آورده و تحویل بهزیستی داده بود در دادگاه گفت: این اتفاق باعث شد آبروی خانواده ام برود و حتی پدر و مادرم بعد از سال ها زندگی مشترک با هم اختلاف پیدا کرده و متارکه کردند. فوتبالیست مشهور هم در دفاع از خود گفته بود: اتهام را قبول ندارم. حدود سه سال قبل با رویا آشنا شدم. او را در مسیر مدرسه اش دیده بودم و به او علاقه داشتم و او هم من را دوست داشت و ارتباط ما با اجبار ...
عبدالمهدی برامسی: در راه خدمت به قرآن، سختی ها برایم شیرین است
موسسه قرآنی بیت الاحزان استهبان مشغول به کار هستم. پدرم حافظ قرآن بود و من عاشق لحظه هایی بودم که ایشان قرآن می خواندند و از همان زمان به قرآن علاقه مند شدم. در سال 77 به صورت شخصی و خودآموز در خانه شروع به حفظ قرآن کرده و در مدت زمان 5 ماه و نیم، حافظ کل قرآن شدم. این تصمیم من از آنجا نشأت گرفت که متوجه شدم چند نفر از دوستانم، که از من هم کوچکتر بودند، حفظ قرآن را شروع کرده اند و اینکه ...
شرایط طلاق عسر و حرج چیست؟/چرا در طلاق عسر و حرج زن نیازی به رضایت شوهر ندارد؟
لازم بوده است ؛ – محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر ؛ – ضرب و شتم یا هرگونه سوء رفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد ؛ – ابتلای زوج به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید . با این حال ذکر این نکته نیز ضروری است که امکان طلاق عسر و حرجی از طرف زن تنها محدود به وجود ...
کارت عروسی ای که به دست آقا رسید
گم کرده بودم. تصمیم گرفتم فعلا به همسرم چیزی نگویم. از این می ترسیدم اگر او را در جریان قرار بدهم و بعد نتوانم کارت را به دست رهبر برسانم، دلش بدجور بشکند. پس دور از چشمش یک کارت دعوت برداشتم و پشتش نوشتم: بااحترام، خدمت رهبر عزیزم جناب سیدعلی حسینی خامنه ای کارت را گذاشتم لای کتابی که قرار بود هدیه بدهم. عصر روز بعد تهران بودم. وارد محوطه حوزه هنری شدم. ابتدا مدارک شناسایی را نشان دادم و کارت ...
باور نمی کردیم روزی مبتلا شویم
بودیم خیلی قوی بودند و می گفتند شاید عوارض قلبی داشته باشد. این بیمار بعد از دو ماه ابتلا به این بیما ری، هنوز ضعف بدنی دارد و نتوانسته به سر کار برگردد. ***** همسرم حمایتم کرد نفر بعد، یکی از پرستاران بخش کرونای بیمارستان شهدا است. بخشی که هفته گذشته گزارش ما را از وضعیت آن خواندید. این پرستار 39 ساله که حدود 16 سال سابقه کار دارد، یکی از 4 پرستار مبتلا شده این ...
ژنرال اروین رومل، روباه صحرا را بشناسید
. الدینگر و من اتاق را ترک کردیم. با آسودگی به خود گفتم: پس قرار نیست بازداشتش کنند و برای مطالعه به طبقه ی بالا رفتم. چند دقیقه بعد شنیدم که پدرم به طبقه ی بالا آمد و به اتاق مادرم رفت. مضطرب از آنچه در جریان بود، بلند شدم و به دنبالش رفتم. در میان اتاق ایستاده و صورتش رنگ پریده بود. با صدایی گرفته گفت: با من به بیرون بیا. به اتاقم رفتیم. به آهستگی گفت: باید به مادرت می گفتم که من تا 15 ...
مهری و مازیار: داماد معتاد بود...!
حرف بزنیم. نازنین: ببین امیرعلی! ما با هم بزرگ شدیم . تو هم می دونی من زنت شدم به خاطر بابام . دوست نداشتم باهات ازدواج کنم، اما بابام راضیم کرد . اما توقع نداشتم روز اول زندگیم اینجوری تمام بشه. اما قسم می خورم اگر ترک نکنی ، میرم و پشت سرم رو هم نمی بینم . امیرعلی: خیالت راحت عزیزم . ترک می کنم . قول میدم . دو سال از آن قول و قرارها گذشته بود و حالا امیرعلی و ...