رانندگی همراه با جسد همسر!
سایر منابع:
سایر خبرها
سفر 700 کیلومتری با جسد همسر
عصبی تر شد. بعد هم چاقوی کوچکی را از داخل کیفش درآورد و به سمت من گرفت. عصبانی بودم، چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم. به خودم که آمدم، متوجه شدم همسرم نفس نمی کشد. دختر 23 ماهه ام بشدت ترسیده بود و حرف نمی زد. چرا از تهران به دزفول رفتی؟ وقتی مینا را کشتم، تصمیم گرفتم که خودم را به پلیس معرفی کنم اما دخترم با من بود. او را باید نزد کسی می گذاشتم، یاد خانواده ام و دختر ...
محاکمه مردی که همسر و دخترش را کشت
راحتی وارد خانه شده است. همچنین مشخص شد آنچه به عنوان به هم ریختگی خانه وجود دارد، صحنه سازی است و عامل جنایت قصد داشته قتل را ناشی از یک درگیری نشان دهد. اولیای دم زن جوان شکایت کردند و شوهر او نیز علاوه بر شکایت برای قتل زنش، نسبت به قتل دخترش هم شکایت کرد، اما مأموران به پدر خانواده مشکوک بودند. این مرد در ابتدا گفت: قرار بود با شروع تعطیلات تابستانی با همسر و دخترم به تبریز و بعد هم به ...
قصاص، فرجام نزاع مرگبار در رستوران
و گذشت دعوت کرد، اما مادر مقتول گفت حاضر به گذشت نیست. او گفت: پسر من قهرمان رزمی کشور بود و 16 مدال کشوری داشت. او جوان شروری نبود. روز حادثه هم از شهرستان به همراه دوستش به تهران آمده بود تا هم چندروزی تفریح کند و هم اگر شد، کاری پیدا کند، اما متهم به او حمله کرده و با ضربه چاقو او را به قتل رسانده است. من گذشت نمی کنم و درخواستی به جز قصاص ندارم. در ادامه، متهم در جایگاه قرار گرفت ...
شهرام قائدی:کارگردان ها در دادن نقش خسیس هستند/ کاش اینترنت نبود
پدرها مهربانی را به فرزندانشان باید نشان بدهند. من خودم به دخترم نشان می دهم البته ممکن است جاهایی سوءاستفاده کند. من حرکات و رفتارهای پدرش را که می دیدم لذت می بردم. حرکت به سمت تهران و بازیگر شدن سخت بود. او یک ریسک کرد و من را از دست رفته دید و گفت برو یا می شود و می مانی یا نمی شود وبرمی گردی. او لطف های زیادی به من کرده است و همیشه از او ممنونم ولی نشان نمی داد. همیشه منضبط و خشن بود. از ...
جهیزیه نوعروس مشهدی پشت پرده شومی داشت!
ظرف یک روز آماده کردم و روز بعد به اتفاق همسرم به بانک رفتیم و هر دو نفرمان ضامن شدیم تا او تسهیلات 50میلیون تومانی را به نام همسر دومش دریافت کند. همه کارها و قول و قرارها خیلی طبیعی انجام می شد اما با گذشت دو هفته از این ماجرا، پولی به حسابم واریز نشد. وقتی به بانک رفتم فهمیدم مبلغ مذکور به حساب همسرش واریز شده است. بی درنگ با فروشنده وام تماس گرفتم و پرسیدم چرا پول را به حسابم واریز ...
نجات بادیگارد عتیقه فروش از چوبه دار
دست و پایش، داخل ماشین 206 قرار داده و به خارج شهر منتقل کردم. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم یکبار دیگر اعترافات قبلی اش را تکرار کرد و دادگاه نیز او را به قصاص محکوم کرد. در نهایت رأی صادره مورد تأیید قرار گرفت تا اینکه خانواده مهدی بعد از دو سال تلاش موفق شدند رضایت اولیای دم را جلب کنند. متهم که روز گذشته برای ...
ازدواج های سیاسی از احمدی نژاد تا روحانی
اینطور تعریف می کند: هشت ماه پس از فوت حاج احمد آقا خانم دکتر فاطمه طباطبایی (والده مکرم حاج سید حسن آقا) و برادرشان دکتر صادق طباطبایی به منزل ما و به کتابخانه ام آمدند؛ خانم طباطبایی گفت: حاج احمد آقا قبل از فوت به من گفت خیلی مایلم دختر آقای بجنوردی را برای حسن آقا بگیرم. ما هم الان آمده ایم برای خواستگاری. من گفتم از جانب خودم مخالفتی ندارم، اما از آن افرادی هستم که دختر باید جواب ...
اهدای عضو؛ بهانه ای برای دلتنگی
را کشان کشان بالای تختش رساندم. پاهایش را بوسیدم. صورتش را بوسیدم و او را سپردم به حضرت زینبی که قدرت این تصمیم را به من داده بود. روزهای بعد از آن یادم نمی آید. روزهای بعد برادر حلیمه از روند اهدای عضو می گوید: فردای عاشورا با آمبولانس حلیمه را به تهران منتقل کردیم. چند نفر از آشناها همراه ما بودند. پدر و مادرم نیامدند و من به نمایندگی از آن ها رفتم. شب سختی بود. بعد از ...
فرار عجیب دختر نوجوان ایرانی به افغانستان
ملحفه ها را به هم گره زدم و خودم را از طبقه دوم به حیاط رسانده و بعد فرار کردم. بشیر در خیابان منتظرم بود و با هم به سمت ورامین رفتیم. وی ادامه داد: فردای آن روز با بشیر به یک دفترخانه که مخصوص اتباع خارجی بود رفتیم. در آنجا خودم را دختر افغان جا زدم و به عقد بشیر درآمدم. بعد از ازدواج مخفیانه از ایران خارج شدیم و به افغانستان رفتیم. چند روزی آنجا ماندیم اما چون به بشیر در تهران کار پیشنهاد شده بود بار سفر بستیم و به تهران آمدیم که دستگیر شدیم. بعد از انجام تحقیقات، عقد این دختر نوجوان باطل شد و بشیر نیز برای انجام تحقیقات بیشتر بازداشت شد و در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت. ...
قلبت را به من بسپار
.... این وضعیت باعث شده از کار افتاده شوم و الان حتی توان بالا رفتن از پله را هم ندارم. از دو سال قبل در لیست پیوند قلب قرار گرفتم و از آن روز به بعد هیچ وقت از شهر خارج نشده ام تا اگر قلب مناسبی پیدا شد بتوانم سریع خودم را به بیمارستان برسانم. سعید لحظه لحظه چشم انتظاری خود را این طور تعریف می کند: باید همیشه گوش به زنگ باشیم. این مدت یک بار از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند خودم را سریع ...
مهناز افشار | فیلم جنجالی و لو رفته از خوانندگی اش + بیوگرافی
امروز اینقدر انعکاس پیدا نمی کرد که من به عنوان یک بازیگر متوجه شوم و بخواهم تصمیم بگیرم. از جایی به بعد، من خودم را در برابر این اتفاقات مسوول دانستم. من تزکیه روحم را در این کار یافتم. فکر می کنم روزگار فعلی ما را به مسیری می برد که انسانیت کمرنگ تر می شود و من فقط درگیر جریانات و سختی های زندگی فردی خودم هستم. من بسته تر می شوم و فقط به این فکر می کنم که قبض برق و آبم را بدهم و فرزندم گرسنه ...
مرد همسرکش تسلیم شد
چاقو را از دست او گرفتم و چند ضربه به او زدم. متهم ادامه داد: وقتی به خودم آمدم، دیدم همسرم مرده است. بچه 23 ماهه ام شوکه شده و سکوت کرده بود. بعد از آن تصمیم گرفتم پیش پلیس بروم و خودم را معرفی کنم، برای همین اول باید بچه را جایی می گذاشتم و بعد به کلانتری می رفتم. به یکی از دوستانم زنگ زدم، اما او نیامد، برای همین یک پتوی مسافرتی که در ماشین داشتیم، روی جسد همسرم انداختم و به سمت دزفول ...
به خاطر بیماری روانی زن و بچه ام را کشتم
مرد 50ساله به نام فرامرز با مراجعه به کلانتری شهرزیبا از مرگ مشکوک همسر و فرزندش خبر داد. جسد زن 48ساله و دختر 12ساله اش در حالی روی تختخواب خانه شان کشف شده بود که هیچ گونه آثار ضرب و جرح روی بدن آن ها وجود نداشت. فرامرز ادعا می کرد در برگشت از محل کار، خانه را به هم ریخته دیده و متوجه شده زن و بچه اش فوت شده اند؛ اما پلیس او را به دلیل ضدونقیض گویی بازداشت کرد و متهم چند روز بعد به ...
ابراز پشیمانی مرد قهوه چی از قتل شریک
کردند و فرزند مقتول درخواست قصاص قاتل پدرش را کرد. سپس مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و او نیز درخواست قصاص کرد. وقتی دادگاه آنها را به بخشش دعوت کرد، پسر جوان گفت حاضر به گذشت نیست. در ادامه، متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: روز حادثه من فشار خونم بالا بود و خیلی عصبی بودم. رفتارهایم دست خودم نبود. من و مقتول سال های زیادی بود که با هم دوست بودیم. خانواده اش به ...
پسرم را با وساطت دخترانش راهی سوریه کردم
برایم تعریف کرد: همه وسایل را آماده کرده بودیم. وسایل را با خود آوردم تا در خودرویی که مقابل هتل پارک شده بود جا بدهم، اما وقتی رسیدم، ماشین نبود. دزد ماشینم را برده بود. بالارفتم و به خانم و بچه ها خبر دادم که دزد ماشین را برده. نمی دانم یک حسی به من می گفت خیریتی در این کار است. در نهایت برای بچه ها و همسرم بلیت قطار گرفتم و آن ها را راهی تهران کردم و خودم برای پیدا کردن ماشین به کلانتری رفتم ...
گفت وگوی خواندنی با خانواده شهیدان داریوش رنجبر و ناصر درزاده از شهدای امنیت
باید وظیفه ام را انجام بدهم. خودم دوست دارم در سیستان و بلوچستان خدمت کنم. در بخش مبارزه با مواد مخدر سیستان و بلوچستان بود. یک سال و شش ماه خدمت کرد و تقریباً چهار ماه از مأموریتش در مرز مانده بود که شهید شد. آخرین روز جدایی تان را به یاد دارید؟ من یاسوج بودم. شهید مرخصی آمده بود که فرمانده اش تماس گرفت و گفت اگر امکان دارد به محل خدمتت برگرد، چون نیرو نداریم. چند روزی از ...
گفتگو با خانواده جمعی از درگذشتگان مدافعان سلامت
اش درگیر شده است و در نهایت اینتوبه شد. این پیش آگهی خوبی برای وضعیت جسمانی اش نبود. و در نهایت علی رغم همه تلاش های کادر درمان ساعت 11 و نیم شب اول عید نوروز فوت کرد. همسر و خانواده دکتر پیروی خبر فوت پدرشان را از پیامک های تسلیتی که نیمه شب به تلفن همراه دکتر ارسال می شد متوجه شدند. همسرش می گوید: نیمه شب تا صبح پیامک تسلیت به گوشی همسرم می فرستادند. ما اینگونه متوجه مرگ همسرم شدیم. و این خبر ...
روایت فرزندی که خاطره شد، مادری که حیات بخشید
از خواب بیدار شد کمی گیج بود، چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم بدن دختر خردسالم به شدت می لرزد و کاری از دستم برنمی آید. او را در آغوش گرفتم و سعی کردم تا آرامش کنم، اما بی فایده بود. نساء که از رنگ پریده دخترش بسیار ترسیده بود او را به بیمارستان می رساند و به همسرش خبر می دهد. دکتر با انجام چند آزمایش به آن ها می گوید که جای نگرانی وجود ندارد و فرزند آن ها به بیماری صرع دچار شده است ...
سفر با جسد همسر از پایتخت به دزفول
مرد آشپز وقتی در درگیری با همسرش او را به قتل رساند، به همراه جسد وی از تهران راهی دزفول شد تا خودش را تسلیم پلیس کند. به گزارش همشهری، نهم اردیبهشت ماه امسال مردی قدم در اداره پلیس شهرستان دزفول گذاشت و به محض دیدن افسر پلیس گفت: من همسرم را به قتل رسانده ام و جسدش داخل پژویم است. این مرد در ادامه توضیح داد: قتل را در تهران انجام دادم؛ درست مقابل چشمان دختر 23ماهه ام. بعد از قتل ...
اعتراف مادر زن به قتل داماد
حمایت از دخترم با سنگ به سر او کوبیدم که موجب مرگ سیامک شد .من و دخترم همان موقع پسرم را مطلع کردیم . پیام آمد و جسد را با خودش به قزوین برد .پسرم برای اینکه من بازداشت نشوم به دروغ قتل را گردن گرفت . در دادگاه به دنبال اظهارات این زن میانسال وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه دختر و پسرش نیز به اتهام ...
قاتل همسر و فرزند در انتظار مجازات
پدر خانواده ظنین شدند و احتمال ارتکاب جنایت از سوی وی قوت گرفت. از این رو او مورد بازجویی قرار گرفت و در شرح ماجرای روز حادثه مدعی شد: با شروع تعطیلات تابستانی قرار بود با همسر و دخترم چند روزی را به تبریز برویم و در خانه خواهرم بمانیم و پس از آن هم به ترکیه برویم. آن روز یک جلسه فوری در شرکت برایم پیش آمد و مجبور شدم سفر را قدری به تأخیر بیندازم. پس از جلسه با همسرم تماس گرفتم که هم موضوع را ...
ماجرای فاش شدن راز همسر بعد از 10 سال
جوان بودم و درد استخوان هایم را جدی نمی گرفتم چرا که فقط به فراهم کردن محیطی امن و آرام برای همسرم و فرزندانم می اندیشیدم. در همین شرایط یک دختر و پسر دیگر هم به دنیا آوردم و با همه کاستی ها و سختی های زندگی ساختم تا این که بعد از 23 سال گذران زندگی در روستا، بالاخره بار و بندیلمان را بستیم و راهی مشهد شدیم. از این که دیگر همه امکانات رفاهی و درمانی برایم مهیا بود، در پوست خودم نمی ...
شرارت های دختر 14 ساله در مشهد / پدرش شرور معروف است
جملات را بیان می کرد نامه ای را داخل کیفم انداخت و رفت .خواهر بزرگ ترم وقتی در را باز کرد و من را با آن چهره آشفته دید تعجب کرد و علت را جویا شد. من از شدت ترس، عجله برای رفتن به سرویس بهداشتی را بهانه کردم! بعد از گذشت چند ساعت در یک فرصت مناسب و دور از چشم خانواده ام نامه را باز کردم .جملات عاشقانه ای که امیر درآن نامه نوشته بود قلبم را تکان داد و احساسی که تصور می کردم عشق است تمام روح و روانم ...
چه بر سر هم آورده ایم؟ احسان یوسفی
داشته اند، می شویم. اگر همه ی ماجرا همین بود و در پایان با پیدا شدن جسد ایمی فیلم تمام می شد قطعاً منتقدان آن را یکی از بهترین های کارنامه ی فینچر نمی دانستند. در نیمه ی فیلم متوجه می شویم که ایمی زنده است و به خاطر مشکلاتی که با همسرش داشته تصمیم گرفته طوری وانمود کند که به دست او به قتل رسیده و اینجاست که تریلر با روانشناسی مخلوط شده، خالقِ سرگذشت عجیب بنجامین باتن بار دیگر هنرنمایی می کند. حتی اگر ...
قاتل جوان موبایل فروش: بعد از شکست عشقی نقشه سرقت را طراحی کردم
دلیل شدت ضربات جان خود را از دست داد و اعضای بدن او اهدا شد. ضارب مرد فروشنده در همان برخورد اولیه با پلیس در اعتراف به قتل گفت: با دو نفر از دوستانم از قبل نقشه سرقت از موبایل فروشی را کشیده بودیم. قرار بود چند موبایل برداریم و فرار کنیم، اما با فروشنده درگیر شدیم و نقشه مان خراب شد. من دو ضربه به مقتول زدم. ساعتی بعد از دستگیری دو متهم، همدست دیگر آن ها هم که مقابل موبایل فروشی برای ...
کینه و سرقت؛ انگیزه های پسر 21ساله در قتل زن تنها
جنایی تهران قرار گرفت، جزئیات قتل را شرح داد و مدعی شد به دلیل کینه ای که از مقتول داشت و همچنین بدهی اش به صاحب کارش دست به این جنایت زده است. گفت وگو با متهم چرا از مقتول کینه به دل داشتی؟ او در محله ما زندگی می کرد و مدتی قبل با مادربزرگم درگیر شده بود. علت دعوایشان را نمی دانستم اما پس از آن از مقتول کینه به دل گرفتم. البته انگیزه اصلی ام سرقت طلاهایش بود. چرا ...
عاشقانه های سه خواهر پرستار در نبرد با کرونا
.... همسرم مبتلا به کرونا شد و بهبود یافت! مطهره می گوید؛ همسرم اوایل اسفند به کرونا مبتلا و به اجبار دو هفته ای را به مرخصی رفت تا اینکه خوشبختانه بهبود یافت، خانواده ام خیلی نگران من بودند، هر سه خواهر هم که پرستار هستیم، من خودم تا مدت ها خانواده ام را نمی دیدم همسرم هم که اهل قائم شهر است در این مدت دائم در رفت و آمد بودم. دغدغه ام نجات بیماران بود ناگفته نماند اوایل ...
قتل پیرزن به عشق موتورسیکلت
دادم و بعد هم فرار می کنم و در این مدت هم خانواده ام از شاکی رضایت می گیرند. چرا بدهکار بودی؟ از دوران کودکی علاقه زیادی به موتور سیکلت داشتم تا اینکه دیپلم گرفتم و در کارگاه مبل سازی شروع به کار کردم. چند ماه قبل از صاحبکارم 10 میلیون تومان مساعده گرفتم و با قسمتی از آن موتور سیکلتی خریدم و بقیه پول را هم خرج کردم. قرار بود چند ماه بعد مساعده را برگردانم، اما نتوانستم بدهی ...