روایتی متفاوت از یک خانواده پرستار در بحران کرونا
سایر منابع:
سایر خبرها
اولش سخته
آقای جباری را می شنیدند که می گفت دانش آموزان باید درس را جدی بگیرند. سخنرانی مدیر مدرسه که تمام شد، همگی رفتیم سر کلاس. زنگ اول فیزیک داشتیم، برای من خیلی جذاب بود که بالاخره تیزهوش شدم و باید اول راهنمایی فیزیک بخوانم، در حالی که بقیه بچه ها قرار است علوم بخوانند. من تقریبا هیچ چیزی در مورد فیزیک نفهمیدم. معلم مان آقایی تپل و عینکی بود که بعدها درس دادن را ول کرد و رفت دفتر طراحی گرافیک زد ...
اندوه 36 ساله مادر بانه ای در شهادت چهار دختر خردسالش
اما بعد پشیمان شدم شاید خدا خواست من زنده بمانم و شاهد شهادت دختران زیبایم باشم. وی اظهار داشت: بعد از این حادثه سراسیمه به حیاط رفتم تا ببینم بچه ها سالم هستند که با بدن عرق در خون و تکه تکه دختران روبرو شدم و گریه و ناله سر دادم تا شاید کسی به کمکم بیاید. همتی با بیان اینکه خودم و دختر کوچکم سالم بودیم، گفت: بمب در چند قدیمی منزل ما به زمین اصابت کرده بود، بسیاری از خانه ها ...
واکنش ها به فیلم کودک آزاری مادر سنگدل مشهدی
... حسام هم نوشته است: اسم مادر خیلی احترام دارد نذارین رو هرکسی من خودم الان ده سال ازدواج کردم ولی اگه یک شب مادرم نبینم حالم گرفته میشه مادر تمام وجود. مخاطب دیگر فرارو در پاسخ حسام نوشته است: اسم مادر خیلی احترام خاصی نداره! این هم بچه به دنیا آورده و مادر حساب میشه بخوای نخوای! انسانیت مادر شما مختص خودش هست ربطی به فرزندآوری نداره! نظراتی بسیاری حاوی نفرین و ناسزا بود ...
بازگشت قربانیان اسیدپاشی به جامعه با مدلینگ
خیلی بزرگی ندارم اما واقعاً دوست داشتم با بچه ها کار کنم. این بچه ها دائم زیر ذره بین جامعه هستند. مردم در کوچه و خیابان دائم نگاهشان می کنند. مدام درباره حادثه از آنها سؤال می پرسند، فکر کردم با این کار تا حد زیادی چهره شان برایشان عادی می شود و حس توانمندی دوباره پیدا می کنند. دخترها دوباره به قاب دوربین لبخند می زنند. این بار از ته دل می خندند و حالا که دوباره به جامعه برگشته اند به ...
کودک ربایی؛ داستان خیالی برای فرار از دست شوهر
از هوش رفتم.. چطور از دستش نجات پیدا کردی؟ وقتی به هوش آمدم متوجه شدم کسی داخل اتاق نیست و فورا خود را به مقابل پنجره رسانم و کمک خواستم. از قضا برادرم به صورت اتفاقی در حال عبور از کوچه بود چون ما هم در همان محل زندگی می کنیم. او صدای مرا شنید و با کمک برادر دیگرم نجاتم دادند. آنها در را شکستند و وارد خانه شدند، سعید رفته بود و مرا به بیمارستان رساندند. چند روز در کما بودم و بعد از ...
محمدتقی از آب فرار می کرد و قبرش هم پر از آب شد!
خانواده است. البته آن خانم بعدها از ماجرا باخبر شد. محمدتقی به صله ارحام اهمیت می داد. وقتی به سفر می رفتیم جویای حال همه بستگان بود. اول به خانه کسانی که زندگی فقیرانه ای داشتند، می رفت؛ بعد به صاحبخانه می گفت که می خواهیم بعد از خانه شما به خانه فلانی برویم، شما هم اگر مایلید بیایید تا با هم برویم و تا شب این دید و باز دید ادامه داشت. شب که می شد می دیدی که 50 نفر با هم جمع شده اند. او طوری ...
بیوگرافی احترام برومند، همسر داوود رشیدی + عکس های خانوادگی
و نوجوان حضور یافت. این گوینده و مجری سابق برنامه کودک درباره شروع فعالیت خود در گفت و گویی گفت: من سال 46 به یک برنامه کودک تلویزیونی دعوت شدم که یک بار در هفته به مدت 10 دقیقه پخش می شد و درباره معلومات عمومی ویژه کودک بود. در سال 46 چندان تلویزیون در خانه های مردم نبود و بیشتر به رادیو توجه می کردند و برنامه های رادیویی بسیار خوب و با کیفیتی در آن زمان ساخته می شد. 20 ساله بودم که با ...
روز های بی قراری/ از ظلم ستیزی تا شهادت
مادران شهدا، حال و هوای دیگری دارد. دوست داشتیم که بدانیم شهید از نگاه مادر چگونه به افتخار شهادت نائل شده است. مشتاق بودیم تا بدانیم چه نکات تربیتی برای این مادر مهم بوده است. آنچه در ادامه می خوانید، چکیده این گفت وگوست. عاشق و معشوق بودیم شهربانو تقی پورشاندیز در سال 1320 در شاندیز به دنیا آمده است. دوران کودکی و نوجوانی اش را همان جا سپری کرده و پس از ازدواجش به گرگان نقل ...
مثبت شدن تست کرونای برادرم خیلی شوکه کننده بود/مسئولان سفرهای خود را کاهش دهند
بود کل بدنم سرد و یخ شد و حس کردم برای چند ثانیه قلبم از کار افتاد. به خودم که آمدم کمی او را دلداری دادم و بعد برای گرفتن داروها و اقلام مورد نیاز دیگر از جمله دستکش و الکل به داروخانه رفتم چون می دانستم که ما همه اعضای خانواده نیز باید در خانه قرنطینه شویم. آیا پیش بینی شنیدن چنین خبری را کرده بودید؟ چون شغل برادرم طوری است که با همه افراد جامعه از جمله افراد ...
برخی شاگردانم حتی توان پرداخت شهریه 30 هزار تومانی ندارند
...> پدرم به همه چیز از تمام جوانب توجه می کردند؛ درس، تفریح، تشویق و تنبیه همه در برنامه تربیتی پدرم جای خود را داشت. تمام موارد تربیتی را مو به مو رعایت می کردند هر محفل و مراسم معنوی که می رفتند با ایشان می رفتم. به شدت تاکید داشتند فقط در حفظ قرآن محدود نباشم و تحصیلم را هم ادامه دهم خودم هم معتقدم که در کنار قرآن باید علم اندوزی شود. پس مطمئنا بودن در چنین فضایی و بودن در کنار ...
ناگفته های پروانه سلحشوری از شکایت سپاه و دادستانی
از نظر آی کی یو آدم های با هوشی هستند و این هوش به او منتقل شده است. چون پدرش یعنی آقای عارف در سال 1355 مدرک کارشناسی ارشد و در سال 1359 مدرک دکترای خود را در رشته برق مخابرات با معدل چهار از چهار به سرپرستی تامس ام. کاور از دانشگاه استنفورد ، مادرش هم پزشک متخصص هستند، شکی نیست آدم های باهوشی هستند. اما اگر قرار بر این باشد که من موقعیت پدر و مادرم را برای خود استفاده کنم و بگویم پدر و مادر من ...
لنزهای بی باک|روایت یک عکاس خبری از غربت سنگین دفن شدگان کرونایی/ به ما گفتند شما دیوانه اید که از این ...
شده بود و پزشکان و کادر درمانی در حال برقراری تماس تلفنی با خانواده هایشان بودند. در همین لحظه آن پزشک خطاب به پرستاران بخش گفت که یک مورد CPR داریم؛ من تا آن لحظه این عبارت را نشنیده بودم و نمی دانستم معنایش چیست؛ در ادامه با حضور پرشتاب پرستاران و کادر درمانی دور آن بیمار شلوغ و پرده های اتاقش کشیده شد؛ دقایقی بعد، بیمار ایست قلبی کرد اما خوشبختانه شیرینی این اتفاق اینجا بود که بیمار با تلاش ...
معمای پیچیده درمان یک بیماری ناشناخته
که دو طرفه بود باعث شد تا خانواده اش بدون اطلاع او برای دیدنش بیایند. من رفته بودم در رادیولوژی که اسکن هسته ای بگیرم و غافل از اینکه خانواده ام و همسرم و پسر سه ماهه ام بدون هماهنگی آمده بودند تبریز... اسکن را که انجام دادم دکتر گفت که این اسکن عوارض جانبی زیادی دارد و از اینجا که بیرون رفتی نباید نزدیک زن باردار و بچه ها بشی و تا چند روز یکسری نکات رو باید رعایت کنی. او با این تأکیدات ...
حمله دادکان به وزارت و کمیته المپیک/ ورزش در خطر است باید آوانس بدهید
...: محمد دادکان در واکنش به انتشار بیانیه کمیته ملی المپیک در پی صحبت هایش طی روزهای گذشته و تعلیق ورزش ایران گفت: هیچ وقت حرفی را بدون سند نزده ام. تلاش کرده ام صادقانه با مردم صحبت کنم. دو ساعت پیش تمام مدارک داخلی و خارجی را برای بچه های شما فرستاده ام. ببینید آقای باخ (رئیس کمیته بین المللی المپیک) درباره ورزش ما چه گفته است. باخ نوشته است ایران را محروم نمی کنیم وی ...
صحبت های صریح کارگردان "افسانه هزارپایان"/ سریال تولیدی شبکه نسیم به آنتن می رسد؟
بدهکاری به عوامل و بازیگران شد. قرار بود این سریال با پایان مشکلات فنی، دی ماه 1398 روی آنتن برود که این اتفاق نیفتاد. "افسانه هزارپایان" داستان زندگی خانواده ای است که به بهانه تهیه جهیزیه عروسی راهی سفر می شوند اما با حمله راهزن ها به کاروان شان مسیر زندگی شان تغییر می کند. نسرین مقانلو در نقش عمه گلاب، رضا توکلی عمو گرشا و مریم کاویانی ترمه و مادر این خانواده را ایفا می کنند. رامین ...
بلایی که سر زنان آسیب دیده در جنوب تهران می آید
ساله بود با آرزو رهایی از غم و فشارهای روحی خانه پدری و منزل ناپدری سوار بر اتوبوس شد تا به پایتخت آمده و زندگی تازه را شروع کند تا شاید تازگی روزگار نو در شهر تازه، حال تیره زندگیش را کمی روشن کند که نکرد ! " 22ساله هستم ، از خوزستان آمدم و مادر و پدرم از هم جدا شدند. مادرم دوباره ازدواج کرد و شوهرش شیشه ای (موادمخدر) بود. 20 سال با پدرم زندگی کردم و او مرا مورد آزار و اذیت ...
فعالیت مهدکودک های زیر زمینی/ مهد ها در آستانه ورشکستگی
باشگاه خبرنگاران جوان اظهار کرد: وقتی ادارات باز شدند، ما نمی دانستیم فرزندانمان را به چه کسی بسپاریم؛ من خودم مادرم پیر است و مادر همسرم هم فوت شدند، مجبور بودم فرزندم را به خواهرم بسپارم که آن هم خالی از مشکل نبود، چراکه بالاخره خواهرم هم دغدغه های زندگی خود را دارد و نمی تواند از فرزند 2 ساله من نگهداری کند و بسیاری از همکاران من شرایطشان بدتر است. به دنبال تعطیلی مهدهای کودک و باز ...
ماجرای عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت +عکس
تو قهری و گوشی را گرفت. به پدرش گفت مگر تو رفتی من ناراحت نشدم که حالا می گویی شما هم ناراحتی؟ مگر نگفتی نمی روم پس چرا رفتی؟ اسماعیل با او صحبت کرد و قرار شد دیگر آشتی کنند. *اسماعیل گفته بود اگر گفتند مجروح شدم بدان شهیدم منزل مادرم بودم که دیدم خواهرم ساعت 7 صبح تماس گرفت به گوشی پدرم. جواب دادم گفت چیزی نیست می خواستم بیایم منزل مامان زنگ زدم ببینم هستند یا نه. چند دقیقه ...
ناگفته های عوامل بچه مهندس/ از انتخاب شخصیت جواد در میان 200 بازیگر تا انگلیسی صحبت کردن مژگان و پدرش
...> حصاری: بله من مخاطب سریال بودم و فصل یک را کامل و دو را جسته گریخته دیده بودم. حکایت ورود من اینطور بود که یک روزی در خانه نشسته بودم و دیدم که گروه تولید بچه مهندس فراخوانی برای انتخاب بازیگر نقش جواد دادند. همانجا به مادرم گفتم من شبیه اش نیستم؟ خودم فکر می کردم شبیه اش هستم اما از طرفی هم احساس می کردم به این دلیل که دوست دارم نقش جواد را بازی کنم می گویم شبیه اش هستم! واقعا نقش جذابی برایم بود ...
غم فقدان امام، همچون از دست دادن عزیزانمان سنگین بود/ داغ نبود امام خمینی، با رهبری امام خامنه ای فروکش ...
خاطرات 14 خرداد 68 برایمان چنین گفت: روز رحلت امام، خانواده ی همسرم مهمان خانه ی ما بودند و خودِ همسرم سرکار بود. درحال آماده کردن صبحانه برای مهمانان بودم که صدای " اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون" در گوشم پیچید. بلافاصله پس از شنیدن این صدا جیغ کشیدم و به زمین افتادم. وی افزود: پس از شنیدن این خبر همگی حاضر شدیم و بچه ها را به همسایه سپردیم و بیرون رفتیم. جمعیت زیادی همانند من از این ...
روایتی متفاوت از 15 خرداد 63 بانه/شهادت 605 نفر در یک لحظه+عکس و فیلم
زیادی دارد روز 15 خرداد 63 یکی از تلخ ترین روزهای دوران دفاع مقدس است که باید در تاریخ ثبت شود. 6 نفر از پسرعموهایم همان روز در مراسم گرامیداشت یاد و خاطر شهدای 15 خرداد 42 در همین نقطه در کنار هم به شهادت رسیدند، خدا شاهد است با دست خودم جوارح بدن آنها را درون شکمشان گذاشتم. تقدیم 36 شهید از یک خانواده تا چشم کار می کرد اعضای بدن شهدا بود که از درخت های بلند آویزان ...
تعطیلی مهدکودک ها و مشکلات مادران شاغل
می کردم، تا اسفند پارسال هم پرداخت کردم به دلیل اینکه مهد ها تا 4 اسفند فعال بودند. او می افزاید: با توجه به این ک من کارمندم و نگهداری از پسرم سخت است با شیوع کرونا برای من خیلی سخت بود نگهداری فرزندم، چون من بعد از تعطیلات عید مجبور به سرکار رفتن شدم. مادر مهرداد ادامه می دهد: برای نگهداری از فرزندم من درخواست پرستارش را رد کردم، چون از سلامت ایشان اطمینان نداشتم. ...
غیظِ غیزانیه
: تو هم عین همان هایی خانم، چرا دنبالشان نرفتی؟ مگر با آن ها نیامده بودی؟ از اینکه بطری آبی در دستم بود داشتم میمُردم، چه سرخوشانه با بطری آب میچرخیدم آن هم حوالی لب های خشکی که هر چند روز یک بار هم شاید آبی نصیبشان نمی شد! به هر شکلی میخواستم از شر وصله ناجور این بطری خلاص شوم، عروس پیرمرد با بچه شش ماهه اش کنار در ایستاده بود، بطری آب خنک را روبه رویش گرفتم، دست مادر و فرزند شیرخواره اش ...
پست بازیگر سریال بچه مهندس درباره تفاوت عشق و دوست داشتن؛ حال و هوای مجری برنامه سمت خدا در روزهای وفات ...
خودم بفهمم. به قول حسین_منزوی : من سراپا همه زخمم/ تو سراپا همه انگشت نوازش باش... قصه ما به سر رسید. گرچه این آغاز، پایانی ندارد. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی نجم الدین شریعتی، مجری برنامه تلویزیونی سمت خدا با انتشار عکسی از کودکی خود در مطلبی در اینستاگرام خود با اشاره به 14 خرداد نوشت: خرداد است با هوایی گرم و شرجی. بوی علف و شالیزار هوایی ام می کند. بلندی روز ...
این پرستار می خواهد گمنام بماند
.... تست دادم و بعد از مثبت شدن جواب دستم آمد که جنگ تن به تن با کرونا شروع شده است و باید خودم را آماده روزهای سخت بیماری کنم. جدال میان مرگ و زندگی جدال میان مرگ و زندگی بهترین تعبیر حال و روز قهرمان گزارش ما در روزهای بیماری بود. این پرستار از روزهای سخت می گوید: ابتلای من به کرونا طاقت فرسا ترین روزهای زندگی ام را رقم زد. بیماری زمینه ای "ام اس" باعث تشدید دردهای من شده بود. یک ...
تنها گذاشتن امام (ره) یعنی تنها گذاشتن امام حسین (ع)
ابی (استان سمنان، شهرستان گرمسار) (1363 ه.ش) • شهادت شهید عزت الله محمودوند (استان لرستان، شهرستان پلدختر) (1364 ه.ش) • شهادت شهید رجب علی غلامی (کشور افغانستان) (1364 ه.ش) • شهادت شهید علی دهقانی رحمت آبادی (استان کرمان، شهرستان بم، روستای کروک) (1365 ه.ش) • شهادت شهید بهروز محمدی آدرگانی (استان اصفهان، شهرستان مبارکه) (1365 ه.ش) • شهادت شهید اکبر جعفرزاده (استان اردبیل) (1365 ه.ش) • شهادت شهید ق ...
قد من برای دیدن ضریح کوتاه بود
گروه فرهنگی آناج/ یادداشت میهمان؛ فرهاد باغشمال: برای ما بچه های کوی که زندگی شهری معنی چندانی نداشت، روزها طور دیگری می گذشت. خاطره ها در حصار سیم خاردار بود و طلوع و غروب، از بلندی زاغه مهمات بالای کوه به چشم می خورد. زندگی اردوگاهی، غم ها و شادی های خاص خود را دارد. خانه مان در کوی نظامی پرندک بود. روز رحلت امام دوم راهنمایی بودم. تلویزیون کمددار سیاه و سفید مدل بلر داشتیم که از گوینده های ...
بازگشت دخترخوانده های خانم مدیر به مدرسه
موردحمایت مالی قرار می گیرند . ایام تعطیلات کرونایی است و از 13 معلم این مدرسه، دو معلم در مدرسه حضور داشتند و در تهیه و تحویل بسته های آموزشی به دانش آموزان، کمک می کردند، دلشان از آسیب های ناشی از فقر در این منطقه خون بود، ناراحت آینده دانش آموزانشان بودند و کودک همسری را یکی از نگران کننده ترین معضلات مناطق محروم و عشایری می دانستند و همه این حمایت ها را در راستای کاهش این مشکلات الزامی ...
همچون وفاداران در خون خفته به امام (ره) وفادار باشید
! بارالها! بحق محمد و آل محمد قسمت می دهیم که تنها ممیرانم آمین. خدایا! بارالها! مرا عاق خانواده های شهدا و امام و شهدای عزیزمان ممیران و مرا در آخرت پیش ائمه اطهار و شهدا روسیاه محشور بگردان آمین. در خاتمه از همه کسانی که اشک برایم می ریزند می خواهم در آن لحظه ای که دل شان شکست برای من روسیاه دعا کنید و از همه شما التماس دعا دارم. والسلام عیسی اکبری بزمین آبادی ...