سایر منابع:
سایر خبرها
قتل همسر سال ها بعد از متارکه!
به گزارش ایلنا، خبر کشته شدن زن جوانی در یک هتل در تهران خرداد سال گذشته به مأموران گزارش شد. پلیس به محض حضور در محل مرد جوانی را که بالای سر جسد بود، بازداشت کرد. آن مرد به مأموران گفت خودش همسرش را کشته و حالا تسلیم می شود. متهم در بازجویی ها گفت برای پس گرفتن دخترش دست به قتل زده است. پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران ...
دیدی بچه ها چه کردند؟
: دیدی این بچه ها چه کردند؟ در شهری سخنرانی داشتم، بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدار ها خطاب به من حرف میزند. گفتم راه را باز کنید تا ببینم این خانم چه کار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه ام اسیر دست دشمن بود و اخیرا مطلع شدم که او را شهید کرده اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند. من به تهران آمدم، خدمت امام رسیدم و آنچه را که آن خانم گفته بود، برای ایشان نقل کردم. بلافاصله دیدم آن چنان چهره امام درهم رفت و آن چنان اشک از چشم ایشان فرو ریخت، که قلب من را سخت فشرد.. ...
هوای جبهه هنوز همراه جانبازان شیمیایی است
. دوستان می گفتند چون شما کم سن و سال هستید کسی به شما شک نمی کند. از آن طرف هم ماموران شهربانی و کلانتری ها به ما می گفتند بروید داخل خانه هایتان و به حرف کسی گوش ندهید، حتی یک پشت سری هم به ما می زدند؛ ولی نمی دانستند که در شکم ما پر اعلامیه است. اما ما در مدارس شناسایی شدیم، درست کلاس چهارم بودم که چند نفری آمدند مدرسه با مدیر ما صحبت کردند، مدیر هم آمد سر کلاس و گفت اگر کسی از شما در تظاهرات ...
شبنم و الهام؛ خاص ترین و متفاوت ترین مدل های تاریخ
خیلی اذیت می شوند. من به قربانیان اسیدپاشی فکر کردم و با انجمن شان تماس گرفتم و توانستم با بچه ها کار کنم. دوستان در انجمن خیلی از این پیشنهاد استقبال کردند. من مزون خیلی بزرگی ندارم، اما واقعاً دوست داشتم با بچه ها کار کنم. این بچه ها دائم زیر ذره بین جامعه هستند. مردم در کوچه و خیابان دائم نگاهشان می کنند. مدام درباره حادثه از آن ها سؤال می پرسند، فکر کردم با این کار تا حد زیادی چهره ...
شاخه های خشک، اشک های من
.... سایه ها که از جلوی شیشه بخار گرفته رد می شدند حسرتم را بیشتر میکردند. جاشون گرم بود و حتما الانم دور بخاری حرفای آخر کارگردان را می شنیدند. آنقدر لحظه لحظه کلاس و جلسات تمرین توی وجودم نشست کرده بود که می دانستم هر دقیقه و ثانیه بچه ها چیکار می کنند. امیدم این بود آقا از تقصیرم بگذرد و همه چی عادی بشه که مونده بودم و سرما رویم تاثیر نداشت. آنقدر در رویا و خیالم عرق بودم که متوجه نشدم منصور ...
شادی ترک اعتیاد سمیرا در سایه غم داستان لیلی
فرشته ندیده ام که جوابش مثبت بود و ادامه گفتگو شروع شد؛ نام او سمیرا بود. با سمیرا سال ها پیش وقتی که برای تهیه گزارش به کمپ باغ فرشته رفته بودم، آشنا شدم، دختر لاغر اندامی که در 11 سالگی ازدواج اجباری باعث شده بود، سال های نوجوانی خود را نه همچون یک دختربچه، بلکه مانند یک زن بزرگسال به سر کند. همسر اول سمیرا معتاد بود و این باعث شد که او بهترین دوران زندگی اش را نه با عروسک ...
خبر شکار مرا می کُشد
...> فکر می کنم بیژن فرهنگ دره شوری هم در همین ایام به سازمان پیوسته بود. با شما هم دوره نبود؟ بیژن یک سال قبل از ما سربازی اش را در سازمان با هوشنگ ضیائی گذرانده بود . بیژن ماه است. وجود این حیوانات در خانه بر شما تأثیرگذار بود؟ خیلی؛ همه وقت، فکر و اعصاب من با آنها می گذشت. خاطرم هست کبوترباز قهار و ماهری شده بودم. افراد زیادی به خانه ما می آمدند، شکایت می کردند و می گفتند پسر ...
به خاطر آماده شدن برای المپیک پیشنهادات باشگاه تراز اول را رد کردم/ از جنگیدن لذت می برم!
بخش ساندا مشغول فعالیت شده، جذب این رشته شده و از این رشته ورزشی لذت بردم. فارس: چرا تالو و ژیمناستیک را ادامه ندادید؟ حیدری: فضای پیشرفت در رشته ورزشی ژیمناستیک در ایران محیا نیست و مشکلات بسیار زیادی جهت حضور ورزشکاران ژیمناست بانوی ایرانی در مسابقات جهانی وجود دارد به همین دلیل ترجیح دادم این رشته ورزشی را ادامه ندهم، در خصوص تالو هم باید گفت این رشته یک رشته زیبا، ظریف و ...
در تیم ملی سر من معامله کردند!
به گزارش افکارنیوز ، مدتی می شد این سوژه در ذهن ما نقش بسته بود که یک روز سرزده سراغ رکورددار بازی ملی در فوتبال کشورمان برویم و گپ و گفتی خاص و متفاوت داشته باشیم. اخبار ورزشی - بنابراین راهی هتل المپیک شدیم و جواد نکونام تا جایی که امکان داشت پاسخگوی پرسش های ما شد. می گویند شما جعبه سیاه فوتبال ایران هستید؟! جعبه سیاه که نه، اما به هر حال سال های ...
افسانه از دست ناپدری آزارگر فرار کرد / در تهران عضو خانه فساد شدم
.... من را از خانه بیرون کرد " سرنوشتی بدتر در تهران افسانه ادامه می دهد: در لحظه ورود به تهران با پسری که قبلا در فضای مجازی با او آشنا شده بودم از ترمینال رفتم به خانه اش، اما چمدان من را زد.سارق بود. فرار کردم و دوباره رفتم ترمینال چند روزی ، آنجا خوابیدم. مجبور شدم برای این که پول در بیاورم کار کنم با زنی آشنا شدم که او من را در اختیار مردان قرار می داد و من پول می گرفتم و خرج ...
می گفتند ناشنوا نمی تواند فیلم بسازد
...، بگویید. ازدواج نکرده ام و دغدغه همسرداری و بچه داری ندارم، اما تا قبل از کرونا خیلی سرم شلوغ بود؛ کالج می رفتم، در هیأت مدیره تئاتر و نقاشی در جشنواره ها درگیر بودم، در ورک شاپ ها شرکت می کردم و در حال حاضر هم در خانه سرگرم زندگی هستم. چون کم شنوا هستم چه در ایران، چه در کانادا با مشکلات زیادی روبه رو بوده ام. برای مردم عادی و شنوا سخت است باور کنند ناشنوا می تواند فیلم بسازد. ارتباط ...
الیکا عبدالرزاقی: معلولیت هرگز مانع پیشرفتم نشد
بعضی ها فکر می کردند که این مسئله را پنهان کرده بودم اما تا به حال کسی از من نپرسیده بود و زمانی که این اتفاق افتاد اتفاقا با اشتیاق درباره معلولیتم توضیح دادم. وی ادامه داد: دوست داشتم از این فرصت استفاده کنم و به کسانی که معلولیت دارند و فکر می کنند به خاطر آن از رویاهایشان عقب مانده اند نشان بدهم که این موضوع هرگز مانع پیشرفت نخواهد بود همانطور که مانع من نشد، درواقع می خواستم سعی کنم ...
رقابت میان والدین و فرزندان برای یادگیری موسیقی/ ارف ساز نیست! / آموزش آنلاین در طولانی مدت توصیه نمی شود
اولین بار بود که در کنسرتی بزرگ بچه ها و مادرشان با آن کار می کردند و من نیز بر روی قطعات شعر گذاشته بودم. این بخش از کنسرت بسیار خوب دیده شد و مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. شما با مشارکت مادران در ارائه اثر به نوعی آنها را نیز به حضور در عرصه موسیقی و نوازندگی ترغیب کرده اید. بگویید موسیقی بانوان تا چه حد برای شما اهمیت دارد و طی این سال ها چقدر به آن پرداخته شده است؟ بی شک ...
پاسخ خانم مجری به آنهایی که می گویند با پارتی وارد صداوسیما شده است/ عکس
به گزارش افکارنیوز ، ستاره سادات قطبی متنی را خطاب به کسانی که می گویند با پارتی وارد صدا و سیما شده است، منتشر کرد. اخبار چهره ها - وی نوشت: سلام به روی ماهتون این نوشته برسه به دست اونایی که گفتندباپارتی وارد صداوسیما شدی! من از15 سالگی اجراروشروع کردم وچندین بارکلاس فن بیان وگویندگی رفتم.استادهای خوبی هم داشتم،بزرگترینشون مرحوم صدرالدین شجره بودکه ...
واکنش صدا و سیما به اظهارات حیاتی درباره یک خواننده
مردم باشم و مشکلات آن ها را منتقل کنم. بعد از بازنشستگی تان دو اتفاق افتاد و باعث هجمه به شما شد. یکی ماجرای نقش هویج و فعل مُرد برای شیمون پرز و دیگری اره برگزیت . ما می دانیم متن خبر الزاما موضع گوینده نیست. با این حال شما یادداشتی نوشتید و توضیح دادید. لازم بود اعلام برائت کنید؟ من اره برگزیت را در خبر نیمروزی ساعت 14 خواندم. بلافاصله خبرنگاران از رسانه های مختلف تماس گرفتند ...
ریحانه پارسا اعتراف کرد/ دلیل اصلی حاشیه ها خودم بودم
حواشی خواهم شد. وی در ادامه درباره اینکه نخستین تجربه شما در سینما با یک فیلم کمدی رقم خورد، توضیح داد: قطعا ژانر باب میل بنده کمدی نبوده است و همواره دوست داشته ام چه در تلویزیون و چه سینما کارهای جدی بازی کنم اما وقتی از طرف آقای پیمان قاسم خانی به فیلم سینمایی خوب، بد، جلف2 دعوت شدم تقریبا بدون مکث جواب مثبت دادم و حالا که فیلم در حال اکران است نیز از نتیجه آن راضی هستم. ...
این ماه اجاره مهمان صاحبخانه/ تقدیر رهبر انقلاب از اقدام شیرازی ها
آیت الله خامنه ای: انصافاً مشارکت های مردمی هم مشارکت های بسیار زیبا و صحنه های جالب و شگفت انگیزی را به وجود آورده که در همه جا هست. من چند مورد را بخصوص اسم می آورم. این به معنای این نیست که این چند مورد اختصاص دارند؛ نه، حالا اینها به بنده گزارش شده، این ها را من عرض می کنم... در شیراز، معتمدین محلّی با صاحبان املاک، صاحبان خانه ها و مغازه ها، صحبت می کنند که اجاره نگیرند یا تخفیف بدهند یا ...
بی قراری رجب زاده برای سرمربیگری در ذوب آهن
...، در دو تیم اماراتی به نام های الظفره و الامارات بازی کردم و بعد به مس کرمان رفتم، یکسال در فجر سپاسی حضور داشتم و بعد به اصفهان برگشتم. اما شناسنامه فوتبالی شما ذوب آهن اصفهان است؟ خب روزهای بسیار خوبی را در این تیم پشت سر گذاشتم که با هیچ کلمه ای قابل توصیف نیست، 14 سال از بهترین روزهای فوتبالی ام را در ذوب آهن پشت سر گذاشتم و لطف هواداران شامل حال من شده است و مرا ...
سنگ های سخت رو از جلو پای مردم بردار
وام شما آمادهست..هم متعجب بودم هم شوکه شده بودم هم خوشحال... منتظر فردا شدم ...رفتم کارت وام رو دریافت کردم..ولی کارتم ی ایرادی داشت رفتم شعبه رفعش کنم ...منو دید و گفت:مگه واریز نشده به کارت وام؟؟؟ گفتم:چرا ولی متعجبم چرا انقدر سریع اصولا خیلی طول و تفسیر میدن کارمندای اعتبارات!!! گفت:مدارکتون بی نقص بود... گفتم:کارتم انگار مسدوده ..گرفت و مشکل رو حل کرد...ساعت آخر ...
تیر خوردم، عاشق تر شدم/ لحظات ناب با حیوانات وحشی و خزنده های سمی
... بالاخره محیط بانان آمدند، از صبح تا عصر پایم خونریزی داشت تا اینکه به بیمارستان منتقل شدم، گفتم به خانواده ام اطلاع ندهید نمی خواهم آنها مرا در این وضعیت ببینند، خدا را شکر پایم ماند هرچند دردش هنوز هست و این باعث نشد حسرت ادامه کار را داشته باشم و همچنان عشق بورزم تا امروز که در خدمت شما هستم . آنچه خواندیم شرح حال تنها یک روز سخت یک محیط بان است، او سال ها در عرصه محیط بانی و ...
سخت ترین روز اسارت در بند بعثی ها
که به آسایشگاه جوش کرده بودند چسبیده بودم و می گفتم ما در حال آزاد شدن هستیم مگر می شود ما برویم وشما بمانید. و با آن حال گریه فریاد زدم که بچه ها بیایید که حاج آقا ابوترابی را اینجا نگه داشته اند. همه بچه ها سراسیمه از اتوبوس ها پیاده شدند و عراقی ها نتوانستند جلوی آنها را بگیرند بچه ها آمدند و صف کشیدیم. جمله حاج آقا این بود من اگر ده سال نماز شب خوانده بودم، اگر ده سال سجده کرده بودم منتظر ...
تست کرونای ستاره والیبال صربستان مثبت شد
ایران هم بازی کرده، مثبت شده است. پشت خط زن باتجربه تیم ملی صربستان که برای پروجای ایتالیا بازی می کند، معتقد است در ایتالیا مبتلا به این ویروش شده است. آتاناسویچ در مطلبی که سایت WorldofVolley منتشر کرده، در این باره می گوید: نمی دانم چگونه به این بیماری مبتلا شدم، اما امیدوارم این ویروس را به اطرافیانم و کسانی که با آن ها در ارتباط بودم، منتقل نکرده باشم. من به خاطر عمل جراحی که در ایتالیا داشتم، سیستم ایمنی بدنم ضعیف شده بود و فکر می کنم همان جا به کرونا مبتلا شدم. سعی می کنم هر چه زودتر بهبود پیدا کنم. انتهای پیام/ ...
روایت داوود کیم از مسلمان شدن خودش
به گزارش رهیافته (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) ترجمه از گروه مترجمان سایت رهیافته : اولین خاطره من از اسلام، ماجرای 11 سپتامبر بود . آن زمان 8 ساله بودم، در تلویزیون دیدم که ساختمان بزرگی فرو ریخت و، واقعا شگفت زده شده بودم و همان زمان برای اولین بار کلمه ” اسلام ” را از تلویزیون شنیدم . درست نمیدانم، اما فکر میکردم اسلام خطرناک است به این دلیل که رسانه ها همیشه تصاویر منفی ...
حجی زواره: اگر من سهمیه داشتم و المپیک لغو می شد دیوانه می شدم!
عزیزتر است. حتی از المپیک. حال باید ببینیم تا در آینده چه اتفاقاتی می افتد. تبعات این اتفاق را برای تکواندوی ایران که دو جوان هوگوپوش سهمیه دار المپیک هستند، چطور می بینید؟ صددرصد لغو شدن المپیک نه تنها به تکواندو، بلکه به همه رشته ها آسیب می زند. ما این همه تورنمنت رفتیم، هزینه کردیم، زحمت کشیدیم. اگر من بودم که دیوانه می شدم. یک ورزشکار چهار سال زحمت می کشد، کلی فشار و استرس ...
روایت دوشکاچی از عملیات مرصاد
... این اثر حاصل 50 ساعت مصاحبه با احمدی به عنوان صاحب خاطرات و 10 ساعت گفت وگو با همرزمان و همراهان او در جنگ برای تکمیل بخش هایی از خاطرات است. راوی دوشکاچی صاحب عکسی معروف و قابل تأمل در جنگ است که همین موضوع، جرقه نوشتن خاطرات او را رقم زده است. علی حسن احمدی که در زمان جنگ در آستانه ورود به دوران جوانی زندگی اش بود، در عملیات عاشورا، زمانی که متوجه می شود نیروهای خودی در کمین و ...
سرگذشت تلخ زنی که پس از 39 سال پسرش را پیدا کرد!
پسرهایم را به همه جا سپرده بودم و به دنبال خانواده شوهرم همه جا را گشتم، ولی اثری از آن ها نبود تا اینکه در پیج گمشدگان در اینستاگرام توانستم نخستین سرنخ را پیدا کنم. برادر ناتنی پسرم این آگهی را دیده و تماس گرفته بود. برادری که تا 5، 6 سال پیش از وجود برادرش هیچ اطلاعی نداشت، اما به محض اینکه فهمیده بود، پدرش قبلا دو پسر داشته که هر دو را رها کرده، تصمیم گرفته بود به دنبال شان بگردد. او ...
حق خانواده ام را از استقلال می گیرم/ آنهایی که فحاشی کردند را نمی بخشم
بخشم و حلال شان نمی کنم. همان سالی که در استقلال حضور داشتم بازیکنانی بودند که قرارداد میلیاردی بستند و تمام و کمال هم پول شان را دریافت کردند اما من نه تنها فقط نیمی از مبلغ قراردادم را گرفتم بلکه مجبور شدم 140 میلیون تومان هم از جیب خودم مالیات بدهم در صورتی که من تمام مبلغ قراردادم را نگرفته بودم. نظری با بیان اینکه استقلال به خاطر بدهکاری اش به او دچار دردسر خواهد شد، ادامه داد ...
معمای پیچیده درمان یک بیماری ناشناخته
به گزارش خبرنگار کردپرس، یک جوان بیست و چند ساله، نظامی و ورزشکار در اوج سلامتی جسمی و روحی ... برای او زندگی به روال عادی می گذشت. خوشبخت بود و شاداب. هر روز از دفتر سرنوشت را که ورق می زد زرین بود برایش و ادامه داشت این نگاشتن قلم زرین تا اینکه درست در سال 90 مدت نزدیک به دو ماه خود به خود درد مختصری در جلوی ران پای راست احساس کرد دردی که به گمان خود برای ورزش های سنگینی است که دارد و این هم در ...