سایر منابع:
سایر خبرها
معیار های خاص خانم بازیگر برای ازدواج! / ترس مهران مدیری از عصبانیت ستاره پسیانی + فیلم
از علت هایی که بیشتر تئاتر بازی می کنم، این است که بازی خودم را نمی بینم. اوایل که خودم را روی پرده سینما می دیدم می خواستم بالا بیاورم (خنده). اما به مرور عادت کردم. مدیری گفت: انگار داری شوهر خودتو می بینی . در بخشی از برنامه، مدیری تست بازیگری گرفت و به پسیانی گفت: با نگاه به گوی بگویید، قیافه ات برایم مهم نیست، مهم این است که درکم کنی (خنده) فکر کنید طرف خواستگاری شما ...
ماجراهای جالب زندگی مشترک الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی
می شدم. زشت بود آخه (خنده) و البته صبح های خیلی بد اخلاقی داشتم. اما به مرور خوب شدم. زندگانی همچنین درباره خواب همسرش گفت: من تا حالا ندیده بودم یک بازیگر پنج و نیم صبح آفیش باشد و اول گریه کند و بعد سر کار برود! در ادامه مدیری گفت: اتفاقاً من گریه کردم! (خنده). من سر یک سریال شبکه خانگی نقش پلیس را بازی می کردم. صبح زود بیدار شدم؛ کاملاً دیوانه بودم و با خودم گفتم پلیس شدنت ...
صدیقه روشندل: جدایی از قرآن و اهل بیت(ع) هرگز
های خصوصی قرآن، احکام، برنامه های متعدد اردویی و... برگزار می کنیم و اکنون یک سالی است که در مسجد موسی بن جعفر (ع) مشغول به خدمت و فعالیت هستم. در کنار همه این ها در مراسم مذهبی به مداحی و مولودی خوانی هم مشغول هستم و در بیشتر مجالس اهالی محله حضور دارم و خدمت می کنم. اگر روضه امام حسین (ع) را نخوانم بیمار می شوم و اگر برای او اشکی نریزم حس بیمار بودن دارم. با افتخار می گویم که در طول سال های زندگی ...
مشکل زندگی مشترکِ امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی
برنامه دورهمی با اجرای مهران مدیری، شب گذشته (پنجشنبه 22خرداد)، میزبان الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی، زوجِ بازیگرِ سینما و تلویزیون کشورمان بود. در این برنامه، این زوج درباره نحوه آشنایی، ازدواج و خصوصیات رفتاری شان صحبت کردند. در بخشی از این برنامه، امین زندگانی درباره مشکل دیر خوابیدن الیکا رزاقی گفت: ما آن اوایل زندگی، سر این موضوع خواب، به شدت مشکل داشتیم. من 12 شب می خوابیدم و 6 ...
رنج های بزرگ نان آوران کوچک
. بابای خوبی می شوم، نه مثل بابای خودم روایت اول اهوازی هستم و 11 سال دارم. چهارساله که بودم پدرم به دلیل کریستالی که می کشید، در عالم توهم عمویم را جلو چشمان من به قتل رساند. آن روز را کامل به خاطر دارم. برای پدرم حکم ابد صادر شد و او تا آخر عمر در زندان است. همان سال مادرم تصمیم گرفت غیابی طلاق بگیرد. من و فاطمه، خواهر دوساله ام، به مادربزرگم سپرده شدیم. عموی ...
برادرم اقامت در اروپا را به خاطر لبیک به حضرت زینب (س) رد کرد
. خیلی دوست داشت با شهید همت و شهید باکری همرزم می شد. چند سالگی وارد سپاه شدند؟ از سال 1388 وارد سپاه شدند. ما سال 1383 برای مدتی به افغانستان رفتیم و دوباره برگشتیم. برادرم افغانستان زندگی نکرد. چون بچه هیئتی بود و آن سال ها طالبان اجازه برگزاری هیئت نمی داد. مراسم های محرم برگزار نمی شد. برادرم تنها به ایران برگشت و بعد از چند ماه تماس گرفت و گفت شما هم به ایران برگردید ...
بشار: هیچ پیشنهادی از پرسپولیس دریافت نکرده ام
ایران آمدم، کاملاً این خبر اشتباه است. من طلب زیادی از باشگاه پرسپولیس دارم و همه این موضوع را می دانند. باشگاه به من اعلام کرد بعد از ورود به ایران یک مقدار پول می دهد و طی یکی، دو هفته آینده هم درصد دیگری از قراردادم را می دهد تا دریافتی ام مثل سایر بازیکنان شود. بعضی از رسانه ها از قول تو اعلام کردند فصل آینده به قطر می روی. این خبر صحت دارد؟ من هم در نیم فصل سال قبل و هم ...
عجیب ترین آقای گل تاریخ با قیافه جدید(عکس)
سال پیش انجام داده اما نام او همیشه با ایتالیای 90 عجین است. با همسرش باربارا و پسرش در سیسیل زندگی می کند. او ادامه می دهد: در زندگی باید از فرصت ها استفاده کنی، در کودکی فراز و نشیب های زیادی داشتم، سخت به مدرسه رفتم اما عاشق فوتبال بودم و همین به من هدف داد. در محیطی بودم که آدم های خوب و بد بودند، می توانستم به دوستی با بدها کشیده شوم اما تلاش کردم اینطور نشود. آینده را هم دوست دارم ...
پشیمانم اما زمان برنمی گردد
داده است. *خودت را کامل معرفی کن. بهمن خاوری، اهل تالش و روستای سفیدسنگان هستم و 28 سال دارم. *متولد چه سالی هستی؟ متولد 20 اسفند سال 1370 و داربست نصب می کنم. *از چه زمانی با رومینا آشنا شدی؟ تقریبا دوسالی می شد که از طریق فضای مجازی و اینستاگرام آشنا شده بودیم و دوماهی بود که تلفنی حرف می زدیم. *دوستی شما از کجا آغاز شد؟ در محل او را دیده بودم و از ...
در 20 ثانیه کامیون سرقت می کنم/ آن زن چندسال از من بزرگتر بود،به پیشنهاد ازدواجش"نه" گفتم،رفت شکایت کرد
. مقابل پایشان ترمز می کردم و آنها هم سوار خودروام می شدند و خیلی زود هم به من دل می بستند. به آنها می گفتم تاجر هستم و به بهانه سرمایه گذاری از آنها پول می گرفتم. آخرین موردی که با او دوست بودم، خانمی بود که از من چندین سال بزرگتر بود. 80 میلیون تومان به من پول داد تا سرمایه گذاری کنم. او در فکر ازدواج با من بود؛ اما من دلم نمی خواست با او ازدواج کنم، برای همین از من شکایت کرد. خودروهای بنز ...
قبل از رومینا هم یک دختر را فراری داده بودم
بهمن خاوری: به خاطر فراری دادن رومینا پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی دانم. به گزارش شرق، ادعاهای بهمن خاوری و همچنین نقش او در فرار رومینا سبب شد تا پس از بازداشت به سراغ او برویم و روایت بهمن را در مورد قتل رومینا بشنویم. مشروح گفت وگو با بهمن خاوری را می خوانید: خودت را کامل معرفی کن. بهمن خاوری، اهل تالش و روستای سفیدسنگان هستم و 28 سال دارم. متولد چه سالی ...
تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که از لحظه رفتنش فیلم گرفتم. الان تمام دلخوشی ام همین فیلم و عکس هاست. ...
...> داداش جان! در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بی چون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایت پذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد. همسر مهربان و صبورم! می دانم که بعد از رفتن من تمام سختی های این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمی روم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و می خواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم ...
لاله صبوری هستم؛ یک مادرِ توئیتری!
من هم یک کتاب شعری دارم که 6 سال پیش چاپش کردم. نقد من این است که بهره برداری بعد از این اتفاقات فرهنگی بد است، چون هر کسی حق دارد در هر زمینه ای که دوست دارد کار کند؛ مثلا یک نفر می رود قبض های برقش را چاپ می کند. خب، چاپ کرده است دیگر چه اشکالی دارد؟! ولی بعد که بخواهد بگوید قبض های برق من اثر هنری است، بیایید بخرید و برایم دست بزنید، حرف ایجاد می شود، وگرنه هر کسی هر کاری بخواهد انجام می دهد ...
پدر رومینا: عکس خصوصی دخترم با بهمن مرا قاتل کرد! +عکس
رکنا : اولین قرار ملاقات با رضا اشرفی پدر رومینا در زندان مرکزی رشت بود. مردی که وارد اتاق شد، لاغر اندام و در ظاهر آرام بود و در حالی که پاهایش را روی زمین سر می داد روی یک صندلی نشست و با صورت کشیده خود به زمین خیره شد. بخش هایی از این گفت وگو در ادامه می آید : خود را معرفی کنید. من، رضا اشرفی، متولد اول شهریورماه 62 و کارگر مزرعه هستم. 15 سال است که ازدواج کرده ام. ...
طهماسبی: اتحادیه جهانی اجازه بدهد، برای ایران کشتی می گیرم
آید و خدا چه می خواهد. * یک سال و نیم عقب افتادن المپیک، شرایط جسمانی نامناسب که سال ها با مصدومیت کمر و پایم دست به گریبان هستم، وضعیت مرا خیلی سخت تر و بدتر از گذشته کرده است. برای تحمل 6 ماه تحمل تمرینات سخت و دشوار و سپس مبارزه در المپیک خودم را آماده کرده بودم، اما حالا نمی دانم با این یک سال ونیم تاخیر در شروع المپیک، اصلا می توانم خودم را برسانم یا نه؟! تا آن موقع 36 ساله می شوم ونمی ...
پایان خط 251سارق و کلاهبردار
را باز کرده و آن را می دزدیدم. صاحبان آنها متوجه نمی شدند؟ 7 پادشاه را خواب دیده بودند، آنقدر خسته راه بودند که بیهوش می شدند. باید راننده جاده باشی تا بدانید چه می گویم. راننده ها در کامیونشان را قفل نمی کردند؟ مگر می شود قفل نکنند؟ من خودم سال هاست کامیون دارم؛ هم به تعمیرات آن وارد هستم و هم به خوبی می دانم چطور در ماشین را در کمتر از 10، 20ثانیه باز کنم. با ...
ساعت چپکی !
چند روزی بود که ساعت خانه به خواب رفته بود و چون در خانه مان همه به جز من موبایل داشتند، کسی به فکر غبار روی عقربه های ساعت نبود. مامان نام دو عدد باتری قلمی را گذاشته بود توی لیست خرید و از آن جایی که ارادت خاصی به کارکنان شبکه ی خبر داشت، می گفت ساعت پایین شبکه را گذاشته اند برای این روزهای ما. از آن جایی که پول توجیبی من مثل خیلی چیزهای دیگر در خانه جیره بندی بود، خودم هم نمی توانستم باتری ...
درباره زندگی نویسنده "ملت عشق": قهوه و شعر مولوی + عکس
عادت کرده بودم. دوست داشتم پنجره ها را باز بگذارم و به صدای دستفروش ها که در میان رفت وآمدها بدوبیراه می گفتند گوش بدهم. وقتی انرژی دوروبرم زیاد است، نوشتنم آرام تر می شود. بنابراین حالا وقتی کار می کنم به موسیقی گوش می دهم؛ معمولاً موسیقی مهیج و پرهیاهو را به شکل تکراری گوش می کنم. گاهی به یک آهنگ 70-80 بار گوش می دهم. موسیقی هوی متال، گوتیک یا پاگان را دوست دارم و آن ها را با هدفونی گوش می دهم که ...
همینی که هستم، هستم!
کودکی را با خودمان می آوریم. دقیق نمی دانم و خیلی هم درگیر آن نمی شوم. با خودم می گویم من همینی که هستم، هستم! و محصول ژن هایی که به ارث بردم. همینی است که هست! [می خندد.] به کارهایتان که نگاه می کنم، می بینم کارهای شما طنزی سالم، خلاق و پویاست. معمولاً طنز با لودگی و بی ادبی قاطی می شود. چه طور به این طنز رسیدید؟ دو نکته بگویم؛ اول این که من به شخصه همه ی انواع طنز را دوست دارم و به ...
پدر رومینا: پشیمانم
.... خواهر من حدود 16 سال پیش با یک اهل سنت ازدواج کرده و اصلا مشکلی با این موضوع نداریم و آنها خوشبخت هم هستند. بهمن به رومینا گفته بود: اگر با من نیایی آبرویت را می برم و پدر و مادرت را می کشم. این موضوع را رومینا به همسرم گفته بود. این مرد می گوید از کاری که کرده پشیمان است: بهمن دخترم را فریب داد. با آبروی خانواده ما بازی کرد. آدمی که شرف و غیرت داشته باشد، این کار را نمی کند. با این حال مقصر اصلی خودم هستم، چون من قتل را انجام دادم. الان فقط نگران فرزندم امیر و همسرم هستم. اگر زمان به عقب برمی گشت این کار را نمی کردم. من رومینا را دوست داشتم، ولی عصبی شدم و الان زمان، قابل بازگشت نیست. ...
ماجرای قتل دختر جوان به دست پسر عاشق پیشه
ازدواج کنیم و بعد موضوع را به مادرم بگوییم و در این صورت او مجبور است با ما کنار بیاید، اما قبول نکرد و گفت اگر بخواهیم این کار را بکنیم پدرش مخالفت می کند. متهم گفت: من در این مدت با مینا مانند همسرم برخورد می کردم. او را خیلی دوست داشتم و همیشه با او بسیار مهربان بودم. هزینه زندگی اش را می دادم و هرچه دوست داشت برایش می خریدم. هرچه درآمد داشتم خرج مینا می کردم و هیچ چیز را برای خودم نگه ...
پیش داوری ها
...: “خستگی ام در رفت.” پدری که دوازده سال با نظام آموزشی مبارزه کرد تا پسر معلولش در مدرسه عادی تحصیل کند. خاطرات دانشکده را مرور کردم، یاد اولین روز کلاس هایم افتادم. وارد کلاس چهل نفری شدم چهل جفت چشم در یک لحظه با فردی روبه رو شدند که پاهایش خم و دستانش در هوا معلق بود و هنگام راه رفتن همه فکر میکردن الان است که نقش بر زمین شوم. بالاخره به ترمینال آزادی رسیدم. کلاه را روی سرم محکم ...
مقصد همین جاست
.... حوصله ام سر رفت. شروع کردم به قدم زدن تا به آینه ای رسیدم. یک هو خودم را دیدم و بالاخره مسیر را. خودم برای خودم عجیب بودم. تنها در فرودگاه. اصلا در بزرگ سالی سوار هواپیما نشده بودم و حالا که می خواستم سوار شوم، تنها بودم. از خودم سؤال پرسیدم: من بزرگ شده ام؟ احساس می کردم بزرگ شده ام! وقتی داشتم این فکر را می کردم که هم از خودم خانه داشتم و هم سر کار می رفتم. اما اولین بار بود که این فکر در سرم ...
بیوگرافی محمدرضا غفاری + عکس های خانوادگی
، با رسانه ها و حتی با دیگر اهالی این عرصه تاثیرگذار است ولی من شخصا ترجیح می دهم پوششی داشته باشم که آن را برای خودم مناسب می بینم. به این دلیل که من هم یک آدم عادی هستم که در این جامعه زندگی می کنم و دوست دارم خود واقعی ام را نشان دهم حال در این بین ممکن است قشری باشند که از نوع پوشش من لذت ببرند و برعکس عده ای هم باشند که از آن متنفر باشند ولی با این حال دوست دارم در انتخاب پوشش و لباس ...
مصائب ما سبزه های بی نمک
، فایده نداشت. اگر شما با کیسه و سفیداب یک لایه پوست از دست می دادید، من به یُمن تبلیغات منفی همسایه ها آن قدر لایه از دست می دادم تا به ماهیچه و گوشت برسم. هر بار هم که از حمام بیرون می آمدم، مادرم گمان می کرد موفق شده ولی وقتی قرمزی ها تمام می شد، لایه های سیاه پوستی بیرون می زد. بدی ماجرا هم این بود که ما خانه مان را جابه جا می کردیم. تا مادرم می آمد به همسایه ها ثابت کند که تلاشش را کرده ، از آن محل ...
روایت یک دعانویس مدعی اسلامی اما...!
طلسم شده ای وارد اتاقش که می شوم نعل اسب های زنگ زده خودنمایی می کند، نعل هایی که هرکدام یک اسم بررویش حک شده، کتاب های قدیمی و نسخ خطی، برگه هایی که روی آن با فونت تیتر نوشته است همسریابی و بازگشت عشق تضمینی، رفع جنون، دعای محبت، بخت گشایی. با روی خوش بعد از سلام و احوالپرسی می گوید بگو ببینم چه چیزی تو را به این روز انداخته است، خودم را ورانداز می کنم که چه چیزی باعث شد این حرف را ...
دزد مشهور خانه های کرج شگردش را لو داد
یکی از بازداشتی های پلیس آگاهی، جوانی است که چهره اش مظلومیت خاصی را نشان می دهد، اما پرونده اش سنگین تر از آن است که بتوان از چهره اش او را قضاوت کرد. سجاد متهم سرقت منزل در گفتگو با میزان گفت: من 18 ساله هستم، سال پیش ازدواج کردم و یک دختر 4 ماه به اسم هدیه دارم. او افزود: یک ماه در کانون اصلاح و تربیت به جرم سرقت از منزل زندانی بودم. دو سال زندان برایم بریدند و حالا ...
کلاهبرداری، اخاذی و سرقت اشکان و دیگران
. سرقت بعد از خوردن قرص پروانه داوود یکی دیگر از مجرمانی است که ادعا می کند نخستین بار است دستگیر می شود. سابقه ای ندارد و مشکلات اقتصادی ناشی از کرونا او را روانه چنین جایی کرده است: من پیک موتوری خواهرم بودم. خواهرم تولیدی مانتو داشت. وضع مالی اش خوب بود. مشکل اقتصادی خاصی نداشتیم. من هم چون پدرم دو سال پیش به خاطر بیماری سرطان فوت کرد، خرج مادرم را هم تأمین می کردم. با این حال هیچ ...