سایر منابع:
سایر خبرها
سالروز خیانت فرقه رجوی رویاهای منافقانه و زندگی های تباه شده در اسارت
هنوز هم ادامه دارد اما با یک بازی جدید... تمام حرفهای مهری را به شکل یک مقاله درآوردم و به مدیرمسئول روزنامه ایمیل کردم. از خودم راضی بودم که این وقایع را به گوش همه میرساندم. روز بعد آقای مدیرمسئول من را صدا زد و گفت: مقاله ات غیر قابل چاپه. من با ناراحتی گفتم: چرا؟ مقاله ای به این مهمی! نگاهم کرد و گفت: دلت میخواد در روزنامه رو ببندن؟ این چیه نوشتی؟ این سازمانی که تو معرفی میکنی ...
انتقاد کلاه کج به نحوه داوری در بازی فولاد خوزستان مقابل نساجی/ صفحه ستاره رئال 40 میلیونی شد
...> این تیم یک استان داره باهاش زندگی میکنه مخصوصا که الان داره واسه سهمیه میجنگه و یک انتقاد از دوستان خودم که تو کادر فنی دارند کار میکنند، چون خیلی حرص خوردم سوختم بابت این بازی که معلوم بود داور بازی چکار میخواد بکنه، ولی شما ها که تجربه دارین چرا تنش نباید کم بشه که داور بازی به هدفش نرسه خودتون هم میدونید خیلی دوستون دارم و امیدوارم از این انتقاد ناراحت نشید و مطمئنم سهمیه میگیرید، چون ...
کنکوری ها و عزاداران حسینی بلاتکلیف تصمیم های مرگبار دولت
هام و خیلی از دوستام که باید سال نود و شش کنکور میدادن تو این چند سال برای رسیدن به رشتشون تو تجربی کنکور یا ردشدن یا عقب انداختن. دیروز به دو نفرشون زنگ زدم تا یکم انرژی بدم بهشون، اما تمام مدت گریه میکردن که اگر کنکور لغو بشه چیکار کنن. فرد دیگری هم تمام مسئولیت جان جوانان و خانواده هایشان را متوجه رئیس جمهور دانسته است و نوشته: باورم نمیشه با 235 فوتی در حالی که تجمعات ممنوع شده میخواهند کنکور تمام مقاطع را برگزار کنند! جان داوطلبین دکتری و خانواده هایشان بازیچه نیست و نباید فدا بشه. اختصای پایگاه تحلیلی – خبری شعار سال ...
طلاق؛ پایان زندگی رازآلود یک زوج
ترس سکته می کردم و جیغ کشیدم.رضا با حالت وحشت زده از من دور شد و می گفت تو رو خدا منو نکش و از خانه به حالت فرار بیرون رفت.همسایه مان صدایم را شنید و به خانه ما آمد، اما رضا رفته بود.موضوع را به او گفتم و شب که رضا به خانه برگشت خیلی عادی با من خوش و بش کرد.وقتی دلیل کار صبح را از او پرسیدم طوری حضورش را در خانه انکار کرد که من یک لحظه به خودم شک کردم.بعد هم به همسایه ها گفت زنم دیوانه شده و پرت ...
دوست نداشتم برگه تخصص دکتریم در باب فرهنگ ایران را از دست فرنگیان ارزان خری کنم
را امانت هم می دادند. از این ها گذشته، یکی از پاتوق های من، به ویژه موقع بازگشت از مدرسه، کتاب فروشی سیار یا بهتر بگویم، کتاب فروشی دم خیابان حیدرآقا بود. کتاب هایش را در پس و پناه پیاده رو پهن می کرد. همه نوع کتاب داشت از کتاب های پلیسی گرفته تا رمان های خارجی، ایرانی، شعر، ادب و غیره. حیدرآقا سواد چندانی نداشت ولی آنقدر کتاب خوانده بود که از بعضی معلم های ما بیشتر می دانست. پول تو جیبی ام یک ...
توصیه های حاج آقا مجتبی تهرانی برای کیفیت استفاده از شب عرفه
. دست زن و بچه اش را گرفته و دارد می آید. من از تو یک تقاضا دارم. حضرت مسلم از دشمن تقاضا می کند. یک نامه بنویس و دست یک امینی بده و برای امام حسین بفرست. بگو مسلم گفت: نیا. زن و بچه را نیاور. این یک مورد بود. مورد دوم موقعی بود که حضرت مسلم را بالای دارالاماره بردند. قاتل ایستاده است. یک وقت دید حضرت مسلم رو به سوی حجاز کرد: السَّلَامُ عَلَیکَ یَا أَبَا عبدالله . انتهای پیام/ ...
درباره اولین آتش نشان مشهدی که نشان لیاقت دریافت کرد
.... بغلم کرد و مرتب می گفت: دستت درد نکنه. پس شانس آورده بود که شما آنجا بودید؟ بله خیلی. با خودم گفتم ببین بنده خدا عمرش به دنیا بود. همسایه ها لابد یک اطمینان خاطری دارند که شما کنارشان هستید؟ بله. هفت هشت باری اتفاق افتاده که یا دری برایشان باز کردم یا توی آسانسور گیر کرده بودند درشان آوردم. لابد الگوی بچه های فامیلتان به ویژه بچه پسر ها هم هستید ...
توبه در شب عرفه مقبول است/ فرصتی برای جاماندگان از رمضان
م صادق (ع) فرمود: مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ إِلَی قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَهَ ؛ کسانی که از ماه رمضان عقب مانده بودند و در ماه رمضان نتوانستند کاری کنند و نتوانستند از مغفرت ماه مبارک رمضان بهره بگیرند، بهترین فرصتشان عرفه است. شب و روز عرفه از نظر فضیلت بهترین فرصت است. مهم بودن دعا در حق دیگران در شب و روز عرفه لذا می خواهم سفارش ...
امیر نوری ، پرویز پرستویی را رسوا کرد + فیلم دیده نشده
از طریق دایرکت اینستاگرام به او پیام دادم. به او محترمانه گفتم، پستی که برای سردار سلیمانی گذاشتم، کاملا نظر شخصی خودم بود و به توصیه کسی نبود. من برای دفاع از پستم درباره شهید سلیمانی، به سراغ او رفتم و گفتم برای این کار، پولی نگرفته ام. همان یک بار هم بود. متأسفانه تمام چت ما هم منتشرنشده و آن را تقطیع شده، نشر داده اند. پرویز پرستویی گفت: بعضی ها می گویند حیف از تو که نقش حاج کاظم ...
از فارغ التحصیلی و بیکاری تا افسردگی و مرگ!
. دوست داشتم دلشون رو بسوزونم. یک ورق و نیم قرص آرام بخش خوردم و از خودم فیلم گرفتم فرستادم برای برادرم، حالم داشت هر لحظه بد و بدتر میشد، ترس همه وجودم گرفته بود یک لحظه حس کردم نمی خوام بمیرم چهره خواهر کوچکم اومد جلو چشمام که حتما با مرگ من به این شکل خیلی غصه می خورد. زنگ زدم اورژانس و از حال رفتم. چند روز تو کما بودم تا به هوش اومدم، خانوادم، اما نترسیدن فقط گفتن اگر می مردی ما چطور به مردم ثابت ...
شناخت نامه شهید سیدابراهیم کساییان
سر می زدم تا به نحوی خودم را از چنگال غم نجات دهم. یک روز در خانه نشسته بودم و با افکار پریشانم کلنجار می رفتم. زنگ در خانه مان به صدا درآمد حوصله باز کردن در را نداشتم. دوباره در را زدند. با بی حوصلگی در را باز کردم. پسرخاله ام پشت در بود، گفت: یک دقیقه سرت را بیرون بیاور و به ته کوچه نگاه کن. گفتم: شوخی ات گرفته؟ در حالی که نیمه تنم داخل بود و نیمه دیگر بیرون، سرم را برگرداندم و به ...
29 مهارتی که باید در سنین مختلف به کودکان یاد بدهید
کار استفاده شود. تمرین نوشتن پیام تبریک با دست خط خودش، روزی در بزرگ سالی، به ویژه برای کاریابی به درد فرزندتان می خورد. گذاشتن برگه در پاکت و کامل کردن قسمت مربوط به گیرنده و فرستنده را روی پاکت نامه به کودکتان یاد دهید. چسباندن تمبر و ارسال نامه را با هم تمرین کنید. با بچه ها درباره احساساتشان و نام هریک صحبت کنید. این مهارت در زندگی، حیاتی است. ناتوانی در شناخت ...
آن جیغی که پوپک کشید
...> خیلی خیلی آسیب دیده بود. جای سالمی در بدن نداشت. دکتر تاکید داشت که اگر او زنده بماند و به وضعیت عادی برگردد، از زمانی که به هوش می آید دست کم 2 سال طول می کشد تا بتواند به زندگی عادی بازگردد. ستاره اسکندری بازیگری که ادامه نقش پوپک گلدره را در سریال نرگس بازی کرد، می گوید: سال 84 خبر تصادف پوپک گلدره عزیز را همه شنیدیم، می دانستیم که سر کار نرگس است. همان هفته اول با من تماس گرفتند ...
هجرت کامو از تباهی زندگی به عظمت عشق
تمام لحن ها، حتی همان که راسخ گفت که من باید از تو دوربمانم! (ص. 32) یا وقتی میان درستی یا نادرستی ارتباطش با کاسارس غوطه می خورد و می نویسد: ...اما دیگر سعی خواهم کرد فرانسین را خوشحال کنم. با بیرون آمدن از این ماجرا خودم را از هر لحاظ رو به زوال می بینم. (ص. 38). کامو مانند دیگر عشاق واقعی در این نامه ها انحصارجوست و به صراحت حسادت خود را نسبت به کاسارس بیان می کند: واقعی ترین و ...
اختصاصی| گفتگو با عضو دربار پهلوی: چرا دولت آمریکا اجازه تکمیل درمان به محمدرضا پهلوی نداد؟
آمریکا بود بدون آن که اتفاقی برای او در این کشور بیفتد، از این رو بعد از عمل در بیمارستان نیویورک، ایشان را به محلی که خوشایند نبود انتقال دادند. تسنیم: بعد از حضور دوباره شاه در مصر، روند معالجات وی به چه صورت بود، آیا از درمان مناسب برخوردار بود یا اینکه به عمد وی را در بیمارستانی بدون امکانات درمان کردند؟ مسعود انصاری : بنده آنچه خودم در آن زمان تجربه کرده ام برای شما عرض ...
هنگام نماز مغرب و عشاء بود که تلویزیون خبر شهادت حسین را داد
بدون آموزش میرم به منطقه جنگی. ناچار شدم که به دیدن خانواده اش برم. مادرش بهم گفت: من راضی هستم و کمک کن بچه ام به جبهه برود. نامه گرفت و به منطقه آموزشی رفت و سپس عازم شد. مدتی بعد، در اهواز او را دیدم و بهش گفتم: شیخ نیا، مادرت کسی به غیر از تو ندارد و بیا برو یزد و پشت جبهه آنچه می توانی کمک کن. گفت: مادرم خدا را دارد. تا این که سرانجام شهید شد. هنگامی که خبر شهادتش را به خدا بیامرز مادرش دادم ...
کرامات باقرالعلوم(س) در ملکوت
حال او را دیدم گریستم و کودکان و مردم به گرد من و او فراهم شدند و او هم آمد تا وارد رحبه شد (میدان پهناوری بوده در کوفه) و با کودکان می چرخید و مردم هم می گفتند: جابر بن یزید دیوانه شده، به خدا روزی نگذشت که نامه هشام بن عبد الملک به والی کوفه رسید و در آن نوشته بود: بررسی کن مردی را که جابر بن یزید جعفی گویند، گردن بزن و سرش را برای من بفرست، او به همنشینان خود رو کرد و گفت: جابر بن ...
مهدی کاشی دوباره تیتر یک داد
... اصلاً مگر چند وقت بود دغدغه ویژه نامه و 12 صفحه ای شدنمان به جانت افتاده بود؟ می گذاشتی کمی اوضاع را سر و سامان می دادیم، کار روی غلتک می افتاد، بعد می رفتی. استاد کارهای به موقع! الان که وقت نوشتن از تو نیست... الان باید می آمدی شورای تیتر تشکیل می شد و برای تک تک تیترها نظر می دادی... دارم به این فکر می کنم که حتماً آخرین خواسته ات را که اضافه شدن چهار صفحه به روزنامه ...
فیگو: فلورنتینو پرس به من خیانت کرد!
...> *چرا بارسا را ترک کردی؟ وقتی در جایی هستی و برای کارت ارزش قائل نیستند و به آنها این را می گویی و به نظر می رسد که آنها دارند با تو سرسختی می کنند... اوضاع جدی و جدی تر شد تا اینکه سرانجام تصمیم خودم را گرفتم و آن اتفاق افتاد. *اولین بار چه زمانی با فلورنتینوپرس صحبت کردی؟ اولین بار او را در دفتر وکیلم در لیسبون دیدم و پس از تعطیلاتم در ساردینیا با هم ملاقات کردیم. او در آن ...
استاد جامعةالزهرا(س): جهش تولید را از سیره امام محمد باقر(ع) درس بگیریم
ادبی می کرد و هم می خواست امام را نصیحت کند. او به امام گفت: اگر ملک الموت در این حالت جان شما را بگیرد جواب خدا را چه می خواهید بدهید؟ امام فرمودند: نهایت آرزویم این است که مرگ الآن به سراغ من بیاید؛ نه در بستر و نه در حال استراحت. درحالی که دارم کار می کنم و خانواده خودم را با شرافت اداره کنم. کار می کنم که از عواید این کار به محتاجان و محرومان این جامعه رسیدگی کنم. کار می کنم که دستم جلوی خلق ...
مسئولیت پذیری رکن اصلی تحکیم خانواده است
سکوت کنید. . آقایان زیادی از دعواها و مشاجرات خانوادگی گله می کنند؛ به آنها می گویم شما در این دعواها، مشاجره نکن. . می گوید نمی شود! ، می گویم اگر دختربچه ی سه ساله ای داشته باشی که همین حرف های زنت را به تو بزند، چه کار می کنی؟ ، می گوید با خودم می گویم او بچه است، عیبی ندارد. حواس و سرش را گرم می کنم. ، می گویم عیناً باید همین برخورد را با زنت بکنی. او گاهی اوقات مثل دختربچه ای که پدرش را اذیت می ...
عالمی که به واسطه نماز شب مریض شفا می داد
... سالها در مسجد جامع گوهرشاد به اقامه جماعت اشتغال داشتند. اهل علم و طلاب علوم دینیه (که نویسنده خود شاهد آن بوده ام) معمولا پشت سر ایشان نماز می خواندند. آقای وحید فرمودند من خودم بیست سال تحت سرپرستی ایشان در مدرسه حاج حسن بودم. آقای گلپایگانی به من فرمودند در تهران مریض شدم و در بستر افتاده بودم. یک روز رو کردم به جانب حضرت رضا (علیه السلام) گفتم آقا! مدت چهل سال تمام نماز شب و ...
طنز/ تولد قبرستان
...! خب حالا یک نشریه ای پیدا شده صفحهٔ اختصاصی طنز دارد بعد من توی خانه می نشستم و جولان نمی دادم و سنگر را از زنان خوشمزه و خوش قلمی چون خودم خالی می کردم؟ چند وقتی است حسودیم خیلی بالا زده بود که با یک آزمایش ساده پزشک گفت چه نشسته ای که دوای دردت دبیر صفحه شدن است. صاف توی چشم های دکتر نگاه کردم و گفتم: سرِ جَدت منو با آقای ع ع سر شاخ نکن . ولی حقیقتاً، تولد گرفتن برای ...
متهم: الان هم از مرده شوهرم می ترسم!
خواندی؟ تا اول دبیرستان تحصیل کردم البته مقطع ابتدایی را در روستا بودم و بعد برای ادامه تحصیل به مدرسه شبانه روزی در چکنه رفتم. چرا ادامه تحصیل ندادی؟ ازدواج کردم! هنوز اول دبیرستان را تمام نکرده بودم که پسر دایی ام عاشقم شد. تو هم او را دوست داشتی؟ نمی دانم! نه می توانم بگویم دوست داشتم و نه می توانم بگویم او را دوست نداشتم! زمان ازدواج چند ساله بودی ...
چند روایت از رنج کودکان کرونایی بستری در بیمارستان
می زند: تو را به خدا به مردم بگویید کرونا واقعیت دارد. بگویید خودشان را در خانه زندانی کنند و بیرون نیایند. یکتای من بیماری زمینه ای نداشت. اگر می دانستم، بیشتر رعایت می کردم. تحمل رنج کشیدن کودکان ساده نیست خواهرانه، عاجزانه و ملتمسانه از مردم می خواهیم که کرونا را جدی بگیرند. نمی دانید شنیدن باور های غلط برخی درمورد ایمنی کودکان دربرابر کرونا و مقایسه آن با صحنه هایی که ما هر روز ...
حلالی: پروین گفت هفت نفره هم به استقلال نمی بازیم
.... از روزی که به ایران برگشتیم و من به تبریز رفتم، مذاکرات آغاز شد. پرسپولیس یک هوادار قدیمی داشت و شاید باور نکنید اما هر روز صبح به تبریز می آمد و به دیدار مدیرعامل می رفت تا رضایت نامه ام را بگیرد، طوری شده بود وقتی در محل تمرین تراکتور حضور داشتیم و هواپیما در آسمان دیده می شد، بچه ها به شوخی می گفتند نماینده پرسپولیس دوباره به تبریز آمد. رفت و آمد این بنده خدا 6 ماه ادامه داشت ...
کارگران به شدت مشغول بیکاری اند!
چه سفرهایی! بالا که می رفتم در همین ایام وفور نعمت کرونا حتی، احساس کسی را داشتم که پس از دو 800 متر با مانع، تکیه به دیوار، زل زده ام به چشمان خسته خودم در آینه روبه رو و خود گمشده ام را می کاوم. یک وقت هایی هم البته پرسه می زنم در دوردست های خیال و تو را می بینم و دلنواز می شوم! سفر کوتاه است، اما هرچه هست، حالم را بهار و بنفشه می کند. حالا سه روز است بی سفر شده ام بین زمین و هوا، از بس ...
یحیی یثربی: مردم حوصله شنیدن تحلیل ندارند
تو هم از این کار ها می کنی؟ شیطان می گوید تعجب ندارد، شما ما را دست کم نگیر. ما چنین بودیم و چنان بودیم و روزگار ما را به اینجا رسانده که شما این طور می گویی. معاویه گفت بالاخره راز این کارت چیست؟ شیطان پاسخ داد سِرش این است که تو نماز را مانند عادت همیشگی و معمولی می خوانی که معنویتی هم ندارد، اما نمازت که قضا می شود، از ته دل آهی می کشی که خیلی مهم است و من خواستم تو به آن فضیلت نرسی. ...