سایر منابع:
سایر خبرها
مهرداد اسکویی: سینایی از قطار زمستانی که سخن می گفت امید در جانش شعله می کشید
هنرمندی ممنوع الفعالیت نباشد ولی مثل ممنوع الفعالیت ها با او برخورد شود. اسکویی از حمایت های عاطفی سینایی هم می گوید: سینایی همیشه از پدر همسرم نصرت کریمی حمایت کرد. بعد از درگذشت پدرم و پدر همسرم مدام با من تماس می گرفت و با وجود شرایط سخت جسمانی اش در تمام لحظات سختی که داشتم، کنارم بود. او اضافه می کند: من یک مستندساز کوچک این سرزمین، بسیار خوشبختم که نزدیک 25 سال از زندگی ام با ...
چشم این بانو با کار برای شهدا روشن می شود
کننده سیستم ایمنی بدن است و باید آن را تهیه و مصرف کنم، البته هزینه داروها بسیار سنگین بود، پس از مصرف آنها خوشبختانه متوجه شدم بینایی چشم راستم بهتر شده است اگرچه من این مساله را از عنایات خداوند و امام رضا(ع) می دانم چراکه همه می گفتند حتما از ناحیه دو چشم نابینا می شوید ، علاوه بر آن همان موقعی که چشم چپ ام نابینا شده بود می توانست چشم راستم هم نابینا شود و دید دو چشمم را کامل از دست بدهم اما ...
سرگذشت دزد وحشت آفرین
مسافرخانه ها و هتل ها روی آورد و من هم که احساس مردانگی می کردم کمر همت را بستم و به شاگردی در تعویض روغنی مشغول شدم. وسوسه های رویاگونه با فروش مواد مخدر با آن که پدری بالای سرم نبود، اما زندگی خوبی داشتم تا این که چهار سال بعد یکی از نزدیک ترین افراد خانواده پدرم با وسوسه های شیطانی و رویاگونه اش مسیر زندگی ام را تغییر داد و مرا در بیراهه فلاکت و بدبختی رها کرد. یک روز او به من گفت با پول ...
عید غدیر فرصت خوبی است تا یکدیگر را ببخشیم
جوانان محله است. سیده زهرا سادات موسوی متولد آبان 69 در تهران و بزرگ شده مشهد است. شش ساله بوده که خانواده به مشهد می آیند و ساکن محله امیرالمؤمنین (ع) می شوند. یک خواهر و یک برادر دارد. پدر زهرا برشکار کیف است. بعد از سال ها زندگی در مشهد پدر زهرا تصمیم می گیرد باتوجه به شرایط بهتر کاری در تهران دوباره به آنجا بازگردد و اکنون ساکن مشهد نیست؛ اما زهرا که همینجا ازدواج کرده است مشهد ...
گفت و گوی خواندنی با پرافتخارترین بازیکن تاریخ لیگ برتر / چرا سید جلال سوپرمن شد؟
ادامه علت این استمرار را بررسی می کنیم: رفتار حرفه ای و دور از حاشیه سید جلال مثل همه فوتبالیست ها در زمین پرسرو صدا و پرشور است، اما در تمرین تمرکز دارد، اهل بحث های فرسایشی با هم تیمی، مدیران باشگاه، تیم های رقیب و... نیست. به عنوان مثال در همین چهار سال اخیر چندین و چند مدیرعامل در باشگاه پرسپولیس آمده و رفته اند و سید جلال با همه کار کرده و تداوم داشته است. تسلیم ...
سلام سیدِ بازجو!
. چند روز بعد به نجف آبادمان رفتم برای دیدار پدر و مادرم. وقتی زنگ خانه را زدم، پدرم نفس زنان و پای برهنه آمد به استقبال و مرا در آغوش کشید. از نگاهش خجالت می بارید و همان دم در گفت: به خدا روز قبلش من را از روی تخت بیمارستان با حالی بد، سرم به دست پای تلفن بردند و کسی پشت گوشی گفت: اگر می خواهی فرزندت آزاد شود، این ها را بگو! بعد سرش را پایین انداخت. و تا چند سال بعد که از دنیا رفت، من که یادش نمی ...
باید آدم هایی تربیت کنیم که از خودمان بهتر باشند 12 مرداد 1399 ساعت: 18:5
دوره من و در رشته ارتوپدی بود. منافقین به در خانه او رفتند و ایشان را شهید کردند. سال خیلی سختی بود. هیچ کسی حاضر نبود مسئولیت معاونت دانشکده پزشکی را بپذیرد برای اینکه در گزینش آنجا باید عده ای را رد می کردند و عده ای را قبول می کردند بنابراین مرا مسئول کردند. آقای دکتر قریب، رئیس دانشکده پزشکی بودند و من معاون ایشان شدم. در حالی که رزیدنت سال دوم داخلی هم بودم. آن زمان همه همکلاسی های من ...
شهیدی که زندگی بانوی نویسنده را متحول کرد / واگن مترو سرآغاز تولید یک اثر فاخر فرهنگی
استقبال رو به رو شد و حتی سایت تبیان نیز داستان های مرا منتشر کرد. از این رو تصمیم گرفتم با چند نویسنده و ناشر صحبت کنم. حوزه: برای چاپ خاطرات چه اقداماتی انجام دادید؟ سال 1394 سراغ چند ناشر رفتم تا از آنها برای چاپ کتاب دلداده کمک بگیرم. علی رغم این که نوشته ها و تلاشم را تحسین می کردند، اما چون معتقد بودند من نویسنده ناشناخته ای هستم راضی به همکاری در چاپ نمی شدند. همچنین با ...
خون جمال روی اقلامی ریخت که برای مردم محروم می برد
زندگی این شهید مسیر خدمت و احسان را تقدیم حضورتان کنیم. خواهر شهید شما خواهر بزرگ تر شهید کریمی هستید، ایشان چطور بچه ای بودند. در خانواده چند برادر و خواهر هستید؟ ما در خانواده پدری چهار برادر و چهار خواهر بودیم. یک خواهرم مرحوم شده است و با شهادت برادرم جمال اکنون سه برادر و سه خواهر مانده ایم. جمال برادر کوچکمان بود. 35 سال داشت که به شهادت رسید. از بچگی سرش در ...
سبزپوشانی که با گریه مردم گریستند
بهداشت و درمان، جانفشانی کرده اند. در روزهای کرونانی، سبز پوشان و سبزقامتان نیروی انتظامی در یگان های تخصصی راهور، آگاهی، مواد مخدر، یگان ویژه و امنیت اقتصادی کارشان را تعطیل نکرده اند و همچنان برای امنیت کشور ایستاده اند و چه بسیار جوانانی که در لباس سبز نیروی انتظامی با وجود رعایت تمام پروتکل های بهداشتی، به کرونا دچار شده یا در برابر این بیماری تاب آورده اند یا اینکه دار فانی را وداع گفته اند. ...
باورم نمی شد که شوهرم به دخترم که از همسر قبلم دارم، پیشنهاد دوستی داده
زندگی زیر یک سقف را آغاز کردیم، اما خیلی زود ورق برگشت و زندگی ام در مسیر نابودی قرار گرفت. هنوز دخترم را باردار بودم که روزی سرزده به خانه بازگشتم و شوهرم را کنار بساط مواد مخدر دیدم. گویی اتاق دور سرم می چرخید و پرنده های خوشبختی مرا ترک می کردند. همه آرزوهایم با دیدن این ماجرا به خاکستر یأس تبدیل شد. زمانی که فهمیدم همایون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته است، گریه کنان به پایش افتادم و از او ...
افشای راز تکان دهنده
را کنار بساط مواد مخدر دیدم. گویی اتاق دور سرم می چرخید و پرنده های خوشبختی مرا ترک می کردند. همه آرزوهایم با دیدن این ماجرا به خاکستر یأس تبدیل شد. زمانی که فهمیدم همایون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته است، گریه کنان به پایش افتادم و از او خواستم به خاطر دخترمان اعتیادش را ترک کند. به همین دلیل او را نزد پزشک متخصص اعصاب و روان بردم و همسرم با مصرف دارو چند ماه اعتیادش را کنار گذاشت ...
گفت وگو با همسر شهید ضیائی | یا عباس آقا یا هیچ کس!
بدجور به حضورش عادت کرده بودم، خصوصا که محل کارش هم نزدیک خانه بود و روزی چند بار از خانه خبر می گرفت؛ همیشه قبل اذان می آمد چای می خورد و به مسجد می رفت... به هر حال تشییعش، مراسم باشکوهی بود درست مثل عروسی مان؛ چرا که همسرم خیلی سرشناس بود؛ همه آمده بودند بدرقه اما این بار نه تا خانه بخت، بلکه تا بهشت... همه در غمش می سوختند؛ جنازه را که به خانه آوردند، هر کار کردند از درب خانه داخل نیامد ولی به ...
نرم افزاری برای محاسبۀ نمرۀ اعتمادپذیری
بی دلیلش در بعضی از آخرِ هفته ها. همان موقع ها، همسایه مان، خانوادۀ لوکزامبورگ، زنِ خدمتکاری داشتند که دوریس زمانِ زیادی را با او می گذراند. یک روز بعدازظهر، آقای لوکزامبورگ به خانۀ ما آمد و گفت که متوجه شده که خدمتکارشان با یک شبکۀ فروش مواد مخدر در ارتباط است. آن ها حتی در یک سرقت مسلحانه هم دست داشته اند . پدرم بعد ها فهمید که دوریس هم رانندۀ فرارشان بوده . بعدتر کاشف به عمل آمد که ...
کرونا و آثار آن
علیها فرمود: از این که پیامبر صلی الله علیه و آله مرا از برعهده گرفتن مسئولیت های مردان، معاف ساخت، فقط خدای می داند که چقدر خوشحال شدم.[32] همکاری زن و مرد در خانواده نشانه ی احترام و صمیمیت بین آنان بوده و فضایی از یکدلی را در خانواده ایجاد می کند. این کار در آرامش زندگی و روابط بین انها موثر است. در ایام دیگر شاید کار زن در خانه به چشم نیاید و کم ارزش جلوه کند یا مردان به دلیل مشغله ...
بفرمایید کرونا...!
درست کند. برای اینکه گفته هایش را اثبات کند، یک فلافل به من می دهد و می گوید: در هیچ رستورانی نمی توانید عین این فلافل را پیدا کنید. از او پرسیدم آیا بهداشت را رعایت می کنید؟ خندید و گفت: تا جایی که بتوانم بله اما فلافل های اینجا به خاطر همین کثیفی ها معروف شده است. مواد اولیه فلافل را همسرم در خانه درست می کند. او خیلی روی موارد بهداشتی حساس است و برای اینکه مدیون مردم نشویم، کاملا ...
زیر و بم پرونده تروریست های تندر | چگونگی جذب نیرو در 3 استان | انجمنی که با تولید فیلم های غیراخلاقی پا ...
گذشته به طور اتفاقی با مجید آشنا شدم و تحت القائات او که بیشتر از تاریخ باستان می گفت، قرار گرفتم. مجید در ساخت مواد منفجره تخصص داشت و زمانی که یک بار با او برای تست یکی از بمب ها به کوه های اطراف شیراز رفتم، از انفجار حاصله به شدت ترسیدم و همان جا متوجه شدم او اهداف پلیدی دارد. در طرح انفجار خودروهای حامل نیروهای سپاهی و بسیجی، من مجید را منصرف کردم، زیرا اگرچه افکار ضدنظام داشتم، اما ...
داستان کوتاهی از ایزابل آلنده: زندگی پایان ناپذیر
جای می گیرند. در سال 1981 زمانی که پدربزرگش در بستر بیماری بود، ایزابل نامه نوشتن به او را آغاز کرد که بعدها دستمایهٔ رمان بزرگ خانه ارواح وی شد. پائولا نام دختر وی است که پس از تزریق اشتباه دارو به کما رفت. ایزابل رمان پائولا را در سال 1991 به صورت نامه ای خطاب به دخترش نوشته است. رمان های آلنده به بیش از 30 زبان ترجمه شده و نویسندهٔ خود را به دریافت جوایز ادبی بسیاری مفتخر نموده اند که ...
ذلیل بشی کروناااا!
وقتی برای اولین بار اسم کرونا را شنیدم فکر کردم می خواهند به همه مردم عزیز، روی کوپن ، اتومبیل خارجی بدهند! چون یکی از خودروسازهای محبوب من یعنی تویوتا، در طول سالهای متمادی مدلهایی مشابه همین نام روانه بازار کرده از جمله: تویوتا کورونا ، تویوتا کرولا و تویوتا کارینا . خیلی خوشحال شدم؛ چون واقعاً از دست این ابوقراضه ای که سوار می شوم خسته شده بودم! ولی با روشنگری و آموزش های ...
مرگ مرموز زن جوان در آستانه ازدواج
برای زندگی با اوست. تا اینکه مدتی قبل از حادثه من متوجه شدم مهرداد با خواهرم بدرفتاری کرده است و بعد هم آثار کبودی روی بدن او دیدم. چون ما مخالف ازدواج شان بودیم؛ اما آزیتا خواهرم، اصرار به این ازدواج داشت، به همین دلیل خجالت کشید به ما بگوید اشتباه کرده است. تا اینکه روز حادثه مهرداد با من تماس گرفت و گفت آزیتا حالش خوب نیست. من فهمیدم اتفاقی افتاده و مهرداد در این اتفاق مقصر است. وقتی ...
پرونده مرگ مرموز پرستار جوان روی میز دادگاه
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، این دختر جوان که در مطب یک پزشک کار می کرد دو سال قبل در حالی که در خانه با نامزدش تنها بود به طرز مرموزی جان باخت. مهرداد نامزد وی به پلیس گفت آزیتا بعد از اینکه دو آمپول برای گرفتگی عضلاتش به خود تزریق کرد حالش بد شد و جان باخت، اما خواهر آزیتا در تحقیقات از بدرفتاری های نامزد خواهرش و ضرب و جرح به دست او خبر داد و گفت: کسی که خواهرم را کشته نامزدش ...
این زن تهرانی شوهرش را تکه تکه کرد/ راننده تاکسی راز این زن را لو داد +عکس
پتو بیرون افتاد. با این تماس مأموران پلیس به آدرس موردنظر رفتند و زن 45 ساله به نام مریم را بازداشت کردند .این زن همانجا به قتل شوهر سابقش به نام اردشیر اعتراف کرد. مریم در بازجویی ها گفت: من و همسرم 22 سال قبل با هم ازدواج کردیم اما شوهرم معتاد بود. ما صاحب یک دختر بودیم اما چون از بدرفتاری های او خسته شده بودم از اردشیر جدا شدم. دخترم با پدرش زندگی میکرد و من گاهی اوقات به ...
شیرزن کارخانه
آمدند شب عید غدیر بود. من از دنیا بی خبر سرگرم بازی با خواهرم بودم. چند مرد و چند زن دوباره به خانه ما آمدند. من هم به خیال خودم دوستان پدرم هستند در اتاق کناری سرگرم بازی بودم. مادرم صدایم کرد انگشتری دستم کردند و دوباره به اتاق دیگر برگشتم. آن شب مادرم گفت آن ها تو را که دیدند دیگر دختر همسایه را نخواستند. امشب آن ها تو را نامزد کردند. طاهره قرار است عروس خانواده موسوی بشوی. از این ماجرا ...
8 روایت دردناک از قرنطینه خانگی مبتلایان به کرونا و مبارزه آن ها برای غلبه بر بیماری
تست بدهم و فعلا باید منتظر جواب تست خون باشم. از مکالمه تلفنی من با همسرم، بیشتر از نیم ساعت نگذشته بود که به خانه رسیدم. دیدم همسرم بچه ها را برداشته و رفته است. همه اتاق ها را گشتم، هیچ کس نبود. او آن قدر برای رفتن عجله داشت که حتی کولر و تلویزیون را هم خاموش نکرده بود. زنگ زدم و پرسیدم که کجا رفته اند. چون در چند ماه گذشته اصلا از خانه بیرون نمی رفتند. برایم عجیب بود. همسرم چند ماه بود که به خاطر ...
سرگذشت عجیب و بی نظیر شهید طلبه مدافع حرم
را بدهید. و من بعد از 18 سال متوجه شدم که باردار هستم؛ ولی کمی بعد گفتند که قلب بچه تشکیل نشده، دلشکسته تر از قبل برگشتم سر مزار و گفتم شما حاجت من را دادی ولی الان که گفته اند قلب بچه تشکیل نشده من ضربه بیشتری می خورم، به خون پاکت قسم می دهم که از خدا بخواه که قلب بچه ام تشکیل شود. بعد که رفتم دکتر گفتند که قلب بچه تشکیل شده و رشد عادی و طبیعی دارد. آن بچه الان به دنیا آمده و 4 سال دارد ...