سایر منابع:
سایر خبرها
قاتلی که از چاله به چاه افتاد/ سرقت های سریالی کار دست متهم سابقه دار داد
دلم را برایش باز کردم و گفتم از شهرستان آمده ام و در جست و جوی کارم. او پیشنهاد سرقت از خانه های بالای شهر را داد، می گفت با چند سری سرقت طلاها و وسایل با ارزش این خانه ها می توانم برای خودم زندگی مجللی دست و پا کنم. سرقت ها را چطور انجام می دادید؟ شهرام پسری که در قهوه خانه بود یکی دیگر از دوستانش به نام امیر را به من معرفی کرد. هر دوی آنها به من آموزش دزدی دادند و من هم که استعداد ...
سرقت 330 میلیون تومانی بیت کوین از زن مشهدی
داد و همان شب تصمیم گرفتم تا من هم به جرگه سرمایه داران ارز دیجیتالی بپیوندم. صبح فردای آن روز خانه ام را برای فروش گذاشتم و طلا و جواهراتم را هم فروختم. همه چیز برای سرمایه گذاری آماده بود. در عرض چند روز و با آتش زدن به مالم بیش از 330 میلیون تومان دست و پاکردم و با دوستم تماس گرفتم. شاکی پرونده ادامه داد: از طریق دوست قدیمی ام با مردی جوان آشنا شدم که مدعی بود در حوزه سرمایه گذاری ...
قتل بچه محل به خاطر عشق به یک دختر +عکس
... وقتی به تهران آمدم به یک قهوه خانه رفتم و در آنجا با یک سارق سابقه دار دوست شدم و شروع به درددل کردم و گفتم دنبال کار هستم که پیشنهاد سرقت داد ابتدا قبول نکردم ولی وقتی دیدم در تهران هم به سابقه دارها کاری نمی دهند تصمیم گرفتم با آنها همراه شوم، چون سارق سابقه دار که شهرام نام دارد می گفت با سرقت طلا و وسایل با ارزش از خانه ها می توانم زندگی خوبی برای خودم فراهم کنم. نمی ترسیدی ...
تجاوز به آذر در تصمیم شوم 3 متجاوز در خانه زن فاسد
قرار بود به خانه من بیایند البته من خودم هم آنها را نمی شناختم و یکی از دوستان مشترکمان آنها را به من معرفی کرده بود. وقتی آنها آمدند با دیدن شهرام تعجب کردند و بعد هم بین آنها درگیری رخ داد و با چاقو شهرام را کشتند بعد هم پول و طلاهای مرا سرقت کردند. بدین ترتیب با اعترافات این زن، چند روز بعد هر سه متهم دستگیر شدند و دو نفر از آنها که مرتکب قتل شده بودند به این جنایت اقرار کردند. با ...
آسوده بخواب
خودش فرورفت. سؤال بدی پرسیده بودم؟ دوباره با احتیاط پرسیدم می خواهی؟ این بار صدای بغضش را از زیر پتو شنیدم. به سختی به حرف آمد و با سرفه ای که باز تک به تک آزارش می داد، گفت: من بچه ندارم. یعنی آن ها مادری ندارند. خیلی معنی کنایه اش را نمی فهمیدم. دوباره گفت: من چند سال است برای آن ها مرده ام. هرکدام در یک نقطه از شهر مشغول کار و زندگی شان هستند. ماه به ماه پولی برای آسایشگاه می ریزند و خلاص. ...
شگرد مرد تاجر برای وصول طلب 160 هزار دلاری
.... ساعاتی قبل شاهرخ، صاحب صرافی با من تماس گرفت و گفت 130 هزار دلار قرار است برای او بیاورند، اما از آنجایی که خودش در تهران نبود، از من خواست آن ها را تحویل بگیرم. طبق هماهنگی هایی که با شاهرخ شد، دلار ها را به مقابل خانه ام در شرق تهران می آوردند. سروش گفت: برای گرفتن دلار ها به مقابل در رفتم و پسر جوانی که پیک بود 130 هزار دلار را برایم آورد و بعد از اینکه مطمئن شدم دلار ها اصل و ...
دفتر خاطرات
دلم لرزید. گفتم آرزو می کنم بمیری. آن هم یک طوری که هیچ کس نیاید بالای سرت. طفلکی از مردن می ترسید. مخصوصاً از سراشیبی قبر. من هم با همان ترساندمش. از نفرینم می ترسید. فردا که رسید خانه یکراست آمد سراغم. می خواست منت کشی کند. نمی دانم از نفرین ترسیده بود یا دلش برایم سوخته بود. بخشیدمش مثل هزار باری که خام زبان بازی بچگانه اش شدم و بخشیدم. هر چه باشد مرد خانه ام بود. سایه سر و بابای بچه هایم. هر ...
گفتگو با 2 آدم ربا تهرانی که ادعای عجیبی دارند! +عکس
توجه به کارم که در ساخت و ساز ساختمان است با حمید دوستی نزدیکی پیدا کردم. وی افزود: امروز با حمید قرار کاری داشتم و در بلوار میرزا بابایی منتظر بودم که حمید سوار بر خودرویم شد که ناگهان مرد جوانی در خودرو را باز کرد و با چاقو به سمت حمله کرد و ضرباتی به سرم زد که ابتدا گوشی موبایلم را گرفت و حمید نیز با استفاده از شوکر سعی داشت مرا داخل خودرو نگه دارد و مانع فرار من شود اما توانستم خودم ...
سرم درد می کرد برای پخش اعلامیه
یاد داده که پشت در، مقابل نامحرم دخترانه حرف نزند و صدایش را کلفت کند. صبح روز 17 شهریور 57، صفیه یواشکی آمد دنبالم. پشت در حیاط که رسیدم مادرم از طبقه بالا مچمان را گرفت. پرسید: کجا، کجا؟ صفیه من من کرد. می دانست مادرم مخالف سرسخت است. گفتم: داریم می ریم میدون ژاله. تا این حرف را زدم مامان جمیله شروع کرد به داد و بیداد: از کی پیاز هم شده قاتی میوه ها؟ قلم پاتو می شکنم اگه از چارچوب در ...
شهیده ای که کفنش حرم امام رضا (ع) را طواف کرد
نمی خوام، برای منم کفن بیار. سلیقه سنیه را می دانستم؛ تسبیح ریز کوچک دوست داشت. چند دفعه برایش گرفته بودم. گفتم: خب تو اول گفتی تسبیح. از همان تسبیحا برات می یارم. گفت: نه جوشی، توروخدا حالا که برای مریم کفن میاری برای منم بیار. گفتم: باشه. بعد گفتم: سال مرزوق نزدیکه ها. بچه ها دیگه خودتون می دونین. من سپردم به شما. 13 مرداد نزدیکه. یه چیزی تهیه کنین، حتماً برید سر خاک مرزوق. گفتند: باشه بابا، تو ...
بازداشت قاتل کارخانه دار پس از فرار از پایتخت
و من هم با چاقو به بدنش ضربه می زدم. وقتی خونین روی زمین افتاد، دو خودروی وانت نیسان و شاسی بلند را با دوستم همراه مدارک موجود در کارخانه را به جای طلبم برداشتم و فرار کردیم. چند روز بعد از حادثه دستگیر شدی؟ فردای آن روز در شهر آمل دستگیر شدم. جایی گفته بودی برای پول مواد با مقتول درگیر شده ای، ولی حالا مدعی هستی اختلاف حساب داشتی؟! این حرف را زدم تا جرمم کمتر شود ولی حالا حقیقت را می گویم. ...
4 روایت درباره نامه عزل آیت الله منتظری
قائم مقامی اش را چنین توصیف کرد: من بعد از تصویب قائم مقامی رفته بودم پیش آقای منتظری و با ایشان کار داشتم. مرحوم آقای طبرسی هم با من بودند. در آن جلسه آقای منتظری گفتند: این چه کاری است که مجلس انجام داده است؟! با وجود آقای گلپایگانی چرا نام من را بردید و من را برای این کار انتخاب کردید؟ ایشان از این انتخاب ناراضی بودند؛ اما مجلس خبرگان دیگر این کار را انجام داده بود . او حواشی مهدی هاشمی ...
دزدی پس از نجات از طناب دار
اینکه توبه ام را شکسته ام پشیمانم، اما واقعیتش این است که پس از آزادی همه در شهرستان به من به چشم قاتل نگاه می کردند و به همین خاطر نتواستم آنجا کاری پیدا کنم که برای کار راهی تهران شدم و بعد از مدتی در قهوه خانه ای با فردی به نام ایرج که سارق سابقه دار بود آشنا شدم و او گفت اگر چند باری برای سرقت همراه آن ها شوم، پول خوبی گیرم می آید و بعد از مدتی می توانم با پول های سرقتی برای خودم کار نان و ...
قاتل برادر معتاد در آستانه آزادی
روزمزد بودم و درآمد زیادی نداشتم، اما سیاوش هر بار به زور پول موادش را از من می گرفت و همین باعث اختلاف ما بود. سیاوش امروز به خانه مان آمده بود تا دوباره پول بگیرد، اما کار به درگیری کشید. در آن درگیری دست به چاقو شد که برادرش سپهر از راه رسید. سپهر سعی کرد چاقو را از دست برادرش بگیرد، اما سیاوش چاقو را داخل شکمش فرو برد و روی زمین افتاد. همان موقع با اورژانس تماس گرفتیم، اما بی فایده بود. ...
امیر احمدی: اعتراض پرسپولیسی ها را وارد می دانم اما...
اوضاع بهتر شود. البته اگر در مقابل هرچیزی بخواهیم عقب بنشینیم برای سازمان عریض و طویل ما خوب نیست. من نه تهمتی زدم و دروغی گفتم. چند روز قبل از من، یکی از مجری های شبکه افق هم همین حرف من را گفت و هیچ اتفاقی نیفتاد. خودم خواستم که مقداری استراحت کنم و به زندگی ام برسم. تهیه کننده هم قبول کرد اما یکی از دوستان شیطنت می کند و با تهیه کننده تماس می گیرد. تهیه کننده هم از روی دوستی و رفاقت از درخواست ...
مجری جنجالی: ظرف یک ربع برکنارم کردند
عریض و طویل ما خوب نیست. من نه تهمتی زدم و دروغی گفتم. چند روز قبل از من، یکی از مجری های شبکه افق هم همین حرف من را گفت و هیچ اتفاقی نیفتاد. خودم خواستم که مقداری استراحت کنم و به زندگی ام برسم. تهیه کننده هم قبول کرد اما یکی از دوستان شیطنت می کند و با تهیه کننده تماس می گیرد. تهیه کننده هم از روی دوستی و رفاقت از درخواست مرخصی من خبر می دهد. دوست مان با شیطنت همان جمله تهیه کننده را ...
شهیده ای که کفنش حرم امام رضا(ع) را طواف کرد
اینطوره من تسبیح نمی خوام، برای منم کفن بیار. سلیقه سنیه را می دانستم؛ تسبیح ریز کوچک دوست داشت. چند دفعه برایش گرفته بودم. گفتم: خب تو اول گفتی تسبیح. از همان تسبیحا برات می یارم. گفت: نه جوشی، توروخدا حالا که برای مریم کفن میاری برای منم بیار. گفتم: باشه. بعد گفتم: سال مرزوق نزدیکه ها. بچه ها دیگه خودتون می دونین. من سپردم به شما. 13 مرداد نزدیکه. یه چیزی تهیه کنین، حتماً برید سر خاک مرزوق. گفتند ...
تحقیق از 17 مظنون در قتل طلافروش معروف تهران
. آن روز درباره بدهی ام با او حرف زدم، اما حرفی از یاقوت نزدم. بدین ترتیب مأموران پلیس از 17 نفر که دو زن و 15 مرد هستند درباره قتل طلافروش معروف تهران تحقیق کرده اند، اما هیچ سرنخی از عامل یا عاملان قتل پیدا نکرده اند. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، قاضی واحدی به مأموران پلیس دستور داد تا دوباره از بدهکار مقتول به عنوان مظنون حادثه تحقیق کنند. ...
زن میانسال در دادگاه: پسرانم مرا مجبور به سرقت می کردند
مادر و دو پسرش که با تشکیل یک باند سرقت و همدستی دو مرد دیگر از ده ها نفر سرقت کرده بودند، صبح روز گذشته در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. به گزارش خبرنگار حوادث ایران ، رسیدگی به این پرونده از چند ماه قبل با ثبت اولین شکایت از سوی دختری جوان آغاز شد. او به مأموران گفت: به عنوان مسافر سوار خودروی پژویی شدم که در ظاهر مسافرکشی می کرد. یک زن میانسال جلو نشسته بود و بجز راننده یک ...
تهامی: پول دادند تا به جای من در جام جهانی بازی کنند
با 2 شکست عنوان چهارمی را کسب کرد. حجازی بر خلاف پورحیدری به من اعتقادی نداشت. نمی دانم این برای خودم سوال بود، من زمان پورحیدری عملکرد خوبی را در بازی های مقدماتی جام باشگاه های آسیا به نمایش گذاشته بودم و حتی گل و پاس گل هم داده بودم اما وقتی حجازی آمد بازی نکردم و همین باعث شد تا دوباره به استقلال اهواز برگردم. در آن روزها نه اما چند سال بعد که برای گل ریزان یک بازیکن تیم ...
جواد بدیع زاده؛ آهنگساز و خواننده صاحب سبک
پیدا نشد! دوباره ورق زده ها را برگرداندم، سر جای خود برنگشتم. افرادِ ارکستر آهنگی را که قبلاً خوانده بودم، برای جواب اجرا کردند؛ تقریباً ارکستر کار خود را کرد ولی من دنبال شعر می گشتم. موزیک تمام شد، شعر پیدا نشد! ولی به علت دست پاچگی کتابچه اشعار از روی میز به زمین افتاد. خیلی ناراحت شدم. شعر در کار نبود! باید بخوانم چون ارکستر به آخر نُت رسیده بود و من چون آهنگ را خودم ساخته بودم ...
این عروس 8 داماد را بدبخت کرده است + عکس
دریافت کرده و بعد از چند روز کاملا ناپدید شده است . او در مورد روش کلاهبرداری عروس فراری گفت :چند روز به بهانه بد بودن حالش تصمیم گرفت تا به خانه خواهرش برود ، خواهری که من محل زندگی او را نمی شناختم و تنها در مراسم ازدواجمان او را دیده بودم برای همین مقدار زیادی پول از من گرفت و رفت . زمانی که با او تماس گرفتم خواهرش پاسخ داد و گفت که نوزاد سقط شده و وضعیت روحی خواهرش نامناسب است بهتر است چند روزی با او تماس نداشته باشم . بعد از چند روز دیگر نتوانستم با او تماس بگیرم تا اینکه تصویرش را در فیس بوک به عنوان عروس کلاهبردار دیدم. ...
راز سربه مهر قتل مرد افسرده
آدرسی به ما نداد و هیچ کاری هم با ما نداشت تا اینکه با ما تماس گرفتند و متوجه شدیم او کشته شده است. ما به هیچ کس مشکوک نیستیم و نمی دانیم پدرمان با چه کسانی ارتباط داشته و چه اتفاقی برای او افتاده است. بعد از این گفته ها بود که تحقیقاتی درباره روابط شخصی مقتول انجام شد. مأموران فهمیدند این مرد با چند دوستش ارتباط داشته است اما وقتی آنها مورد تحقیق قرار گرفتند، هرکدام مدارکی ارائه دادند که ...
فقط به خاطر چند میلیارد تومان
من و بابام خوابیده. 9تا زیاد است؟ شغل مان است خانم. کار ما خرید و فروش رند است. می پرسم می شود چند نفر را که خط رند دارند معرفی کنید تا با آنها صحبت کنم؟ می گوید: مگر می آیند با تو حرف بزنند. اصلا دل شان نمی خواهد بدانند کی هستند. خط را که می خرند ناپدید می شوند . دوتا مرد وارد می شوند. حدودا چهل و دو سه ساله. یکی شان تی شرت جذب پوشیده و یک گردنبند از طلای سفید انداخته. آن یکی پیراهن مردانه ...
سرگذشت دزد وحشت آفرین
تامین هزینه های اعتیادم، خودم به تنهایی به خرید و فروش مواد مخدر پرداختم. سال 93 بود که با چند گرم شیشه دستگیر و به چهار و نیم سال زندان محکوم شدم. دو سال از دوران محکومیتم سپری شده بود که برای شرکت در جشن ازدواج خواهر کوچکم به مدت هفت روز به مرخصی آمدم، اما غرورم اجازه نمی داد بدون وسیله و با جیب خالی در جشن عروسی شرکت کنم، این بود که تصمیم به سرقت یک خودرو گرفتم تا در جشن عروسی از آن ...
چرا دوچرخه این همه عجیب است؟
قدس آنلاین : چند روز پیش با دوستی در یکی از محلات حاشیه مشهد قرار داشتم. صبح زنگ زدم که اگر خانه است به دیدنش بروم. پس از اطمینان از این که هست، گفتم: تا یک ساعت دیگر خودم را می رسانم و خداحافظی کردم. خانمم گفت: مسیر دور است، چرا با ماشین نمی روی؟ و من مثل همیشه جوابم این بود: این مسیر که دور نیست و چند دقیقه بعد رکابزنان داشتم به سمت محل قرار رکاب می زدم. خاصیت صبح زود از خانه بیرون ...
فراز و نشیب یک روز عادی پلیس/ وقتی مامور نباید فرزندش را بغل کند
امروز که شما با ما هستی موارد این قدر کم است؛ باور کنید اکثر مواقع وقت کمی نیز برای استراحت نداریم. افسر گشت این حرف را تأیید کرد که بلافاصله مورد دیگری اعلام شد. مزاحمت های تلفنی و اتلاف انرژی پلیس با سرعت به محل رفتیم. در آدرس کسی حاضر نبود. از مرکز درخواست شد تا با شاکی تماس گرفته شود که پس از چند لحظه بیان شد تلفن شاکی خاموش است. محل نیز کاملاً آرام بود و خبری از مورد اعلام ...
ناگفته هایی از شهادت چمران افغانستان
...، تا خداحافظی نماید. آن روز وقتی هم دیگر را در آغوش گرفتیم، با لبخند همیشگی اش، آهسته گفت: حاجی! دعا کن عاقبت بخیر شویم، شهید شویم گفتم: آقای دکتر! ما کار های زیادی داریم، باید تمامش کنیم و بعد... سریع گفت: برای من دعا کن . جمعه شب در جایی بودم که نمی توانستم خبرگزاری ها را رصد کنم، اما خدا خدا می کردم که خبر دروغ باشد، یا تشابه اسمی باشد. باز خودم را دلداری دادم و گفتم ...
معمای مرگ تاجر ایرانی در انگلیس
و در خانه اش که در لندن است می ماند. آخرین بار پدرم برای انجام یک معامله کاری راهی لندن شد. تا جایی که می دانم مقدار زیادی یورو داشت و آخرین بار هم که تلفنی با او صحبت کردیم از معامله ای مهم صحبت می کرد. دختر مقتول گفت: بعد از چند روز اما تماس هایش قطع شد و ما هرچه به او زنگ می زدیم پاسخ نمی داد. به شدت نگران شده بودیم به همین دلیل از یکی از دوستان ایرانی اش که در نزدیکی خانه پدرم زندگی می کند ...