سایر خبرها
مرد قاتل: همسرم خواستار طلاق بود، اورا کشتم
شهرستان برویم. خانواده اش هم طرفدار او بودند. من هم سر لج افتاده و اختلافمان بیشتر شده بود. حتی چند بارقصد جدایی داشت که من قبول نکردم. خشم آنی باعث این جنایت عاشقانه شد. قبل از عید به خاطر بیماری کرونا همسر و دو فرزندم را نزد خانواده ام در دزفول بردم. بعد خودم به تهران بازگشتم. چند هفته بعد دوباره به دزفول آمده و همراه همسرم و دختر بچه ام بازگشتیم. چند روز تهران بودیم اما ...
دختر خوانده ای که پدرش را عاقبت بخیر کرد + تصاویر
.... درباره شهادتش با شما حرفی زده بود؟ من و همسرم درباره شهادتش حرف می زدیم. می دانستم هر لحظه امکان دارد شهید شود. نامه ای برایم نوشته و گفته بود خدا را شکر می کنم همسری دارم که فدایی اهل بیت است. چند برادر و خواهر داشتند؟ شغل پدرشان چه بود؟ بچه اول بودند و دو برادر و یک خواهر دارند. پدرشان بافنده بود. بعد از شهادتش حضورش را در زندگی روزمره ...
خوش رویی و خیرخواهی صفت بارز حاجی ناصر حسینی بود
برادرم و برادر شهید به بیمارستان تهران رفتیم و پشت شیشه او را می دیدم و وقتی پاهایش را تکان دادم، فهمیدم که فلج نشده و من فکر می کردم که همسرم خوب می شود. بعد از دو روز دیدم برادرم و برادر شهید با لباس مشکی آمدند؛ پرسیدم چرا مشکی پوشیده اید؟ که گریه کردند. فهمیدم که حاجی ناصر شهید شده. من از بیمارستان تا فهرج گریه کردم. وقتی رسیدم گفتم: من را پیاده کنید می خواهم در تشییع جنازه شرکت کنم ...
خون بس: حراج عمر زن بی گناه برای نجات مرد گناهکار!
میره هم دعوا میشه بین خانواده ها. 12 سالم بود که پا خون رفتم روزی که فهمیدم خون بس چیه و من پا خونی ام، دوم دبستان بودم، بعد از اون روز هیچ وقت نتونستم شاد باشم، بازی کنم و حتی خوب درس بخونم، حس می کردم با همه دختر ها فرق دارم حس می کردم مثل یه شی معامله شدم، فکر می کردم همه در مورد من حرف می زنند. هر وقت بچه های زن بابام به من زور می گفتن و کتکم می زدن از ترس اینکه توی دعوا های ...
نجات یک آرایشگر از دام قصاص
چند سالی که زندان بودم فقط خودم تنبیه نشدم، خانواده ام وضعیت بدتری پیدا کرده اند، آن ها برای جلب رضایت خانواده مقتول همه دارایی شان را فروختند و همین مسأله موجب شد خانواده ام بی پول و بیچاره شوند. من قبل از این ماجرا آرایشگر معروفی بودم و درآمد خوبی داشتم، اما پس از آنکه حکم قصاص گرفتم، همسرم مرا ترک کرد و زندگی ام نابود شد. من روز های سختی را پشت سر گذاشته ام و حالا هم از قضات دادگاه ...
خبرگزاری حوزه گزارش می دهد: پیوندی با شاهدانی آسمانی/ ازدواج زوج جهادگر برسر مزار شهدای گمنام
نمیتوان در چند روز و یک ماه و حتی بیشتر فراموش و یا برای کسی بازسازی کرد، این درد قطعا تا سال ها با ما میماند . ابتلا به کرونا و سختی ترک بیماران بعد از زیاد شدن نیرو در غسالخانه و کمبود نیرو در بیمارستان شهید بهشتی راهی بیمارستان شهید بهشتی می شود و همانجا بود که سرنوشت زندگی اش هم رقم خورد. همان روزهای ابتدایی ورودم به بیمارستان شهید بهشتی بود که متوجه شدم یکی از نیروهای ...
شهیدان همچون ستاره ای در این جامعه می درخشند
می کرد. 6- خانم بزرگی راد همسر بزرگوارتان از جانبازان هشت سال دفاع مقدس می باشد ضمن معرفی ایشان و نحوه آشنایی تون با او به چه صورتی بود؟ کی ازدواج کردید و حاصل ازدواجتان چند فرزند بوده است؟ همسرم از دوستان برادر شهیدم بود و در حزب جمهوری اسلامی فعالیت می کردند و آشنایی او بوسیله برادرم انجام گرفت. در سال 1369 ازدواج کردیم و حاصل ازدواج مان دو فرزند است. 7- یک جمله ...
خبر شهادتش روز عاشورا آمد
شهادت این خواهر شهید ادامه می دهد: روز عاشورا بود که برای دیدن مراسم عزاداری به خیابان شهدا رفته بودم. وقتی برگشتم دیدم نامه ای در حیاط خانه انداخته شده است. وقتی نامه را خواندم متوجه شدم باید فردا به معراج شهدا بروم، باورم نمی شد که برادرم شهید شده است و بعدها متوجه شدم چون منزل نبودیم، اول نامه را به همسایه هایمان داده بودند که به ما بدهند اما هیچ کدام نامه را قبول نکرده بودند و گفته بودند ...
زندگینامه “شهاب حسینی” سوپر استار سینمای ایران+تصاویر
ازدواج نداشتم تا این که روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد آشنایی دادم اما همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت:اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. دیگر تکه دوم زندگی ام را پیدا کرده بودم. بعد از صحبت های اولیه و ...
آرزوی بزرگ سمیه؛ هر روستا یک کتابخانه
تلویزیون نبود؟ نه خوشبختانه نبود. اما بالاخره برق به روستای ما هم آمد و پس از مدتی سر و کله تلویزیون پیدا شد. من هم مثل هر بچه روستایی دیگری عاشق تلویزیون شدم که برای ما سرگرم کننده بود. با این همه وقتی هم که تلویزیون به روستای ما آمد باز سرگرمی من و بچه های دیگر این بود که به طبیعت برویم و با همان خاک و گل، خودمان را سرگرم کنیم. یادم هست اولین بار پیش از اینکه به مدرسه بروم تلویزیون ...
ترجمان عشق و آزادگی در روزهای اسارت
چند نفر از دوستان اطلاعات که بنده را می شناختند به زیارت امام رضا (ع) رفتم و از آنجا نیز به خانه و پیش خانواده آمدم. بعد از اسارت تا سال 1370 در اختیار خودم بودم، همان سال درکنکور شرکت کردم و در رشته زبان وادبیات انگلیسی دانشگاه فردوسی مشغول به تحصیل شدم. هم زمان با تحصیل از سال 1374 در سپاه فعالیت خود را از سرگرفتم و سرانجام در سال 1393 بعد از 33 سال خدمت صادقانه و خالصانه بازنشسته شدم. محمدجواد ...
قدر همدیگر را بدانید و اخوت و برادری را حفظ کنید
. شهربانو صادقی ، بانوی مؤمنه ای بود که در سال 1364 با اسماعیل ازدواج کرد و فاطمه و فخرالدین ثمره این پیوند فرخنده هستند. خانم صادقی، دفتر خاطرات آن روز ها را چنین ورق می زند: نسبت به والدین خود و من، احترام زیادی قائل بود. حتی بعد از شهادت برادرم یحیی ، از بهشهر مهاجرت کردیم و حدود هشت سال نزد پدر و مادرم زندگی کردیم، تا آن ها احساس تنهایی نکنند. و سرانجام، اسماعیل در 31/5/73 در دشت ...
اخلاق در جامعه به شدت افت پیدا کرده است 31 مرداد 1399 ساعت: 01:5
آمریکایی دانشجوی پزشکی پذیرش می کرد با همان امتحان MCAT و آزمون تافل و سپس انتخاب از بین قبول شدگان با مصاحبه های متعدد. من امتحان دادم و نفر اول شدم با رزومه ای که داشتم و زبانم هم خوب بود درنتیجه این گزینه هم جلوی راهم قرار گرفت و خانواده ها از این موضوع که ما در مملکت خودمان می مانیم بسیار استقبال کردند. شرایط آن زمان مثل حالا نبود که خیلی از بچه ها دوست دارند که زودتر از مملکت بروند؛ آن زمان ...
حکم اعدام برای زنی که 10 سال پیش، مسافرکشی مشهدی را برای 500 تومان کرایه اضافه، با چاقو کشت
فرزندانش دوهزار تومان می شود! همین موضوع به مشاجره لفظی و درگیری کشید که ناگهان زن 38ساله چاقویی را از درون کیفش بیرون آورد و به سوی راننده حمله ور شد. او با ضربات هولناک چاقو، راننده را که هنوز گیج و حیران بود، خون آلود نقش بر زمین کرد؛ بنابراین گزارش، دقایقی بعد، همهمه ای در خیابان 17شهریور به راه افتاد و شهروندان حیرت زده، با پلیس و نیرو های اورژانس تماس گرفتند، اما اقدامات درمانی به نتیجه ...
کشف بیش از یک تن مواد مخدر در استهبان/ کشف 30 فقره جرائم سایبری در کازرون
مخفیگاه متهم را شناسایی و طی هماهنگی با مقام قضائی وی به همراه برادرش که در صحنه حضور داشته را دستگیر کردند. معاون اجتماعی پلیس فارس، خاطر نشان کرد: قاتل در بازجویی اولیه اقرار کرد که به همراه برادرم برای شکار پرندگان با اسلحه پیشرفته بادی 5/5 دوربین دار به آن روستا رفته بودیم که مقتول به همراه دوستش برای ممانعت از شکار به صورت لفظی با ما درگیر و من به دلیل کنترل نکردن خشم خود، به سمت وی ...
فریبا دخترخاله اش را بدون لباس نزد شوهرش دید
خانه مان زنگ زد و حرف های بیراهه ای زد. نمی توانستم باور کنم که یک عمر شوهرم با خیانت به من، زندگی مان را شیرین جلوه می داد. موضوع را با وی در میان گذاشتم. فریبرز انکار می کرد اما به زندگی با نگاهی آمیخته به شک ادامه دادم. 6 ماه بعد وقتی از کوچه ای که اولین نگاهم به نگاه محبت آمیز شوهرم گره خورده بود رد می شدم در کمال ناباوری فریبرز را دیدم که عاشقانه با زنی قدم می زند. قدم هایم را تندتر ...
اخبار حوادث امروز (29 مرداد 99) از اعدام مرد شیطان صفتی که دختر سه ساله را آزار داده بود تا تولد 6 ...
خوانی به کوچه های بن بست خلوت می کشاند و به طرز وحشیانه ای مورد آزار قرار می داد. جر و بحث بر سر کرایه خانه به قتل ناخواسته صاحبخانه منجر شد/ مستاجر جنازه را به بیابان برد 20 مرداد، زن جوانی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن خواهر 60 ساله اش خبر داد. او گفت خواهرم ثریا صاحب خانه ای سه طبقه در منطقه نارمک است. ما هر روز با هم صحبت می کردیم، اما سه روزی می شود که هر چه با او تماس ...
موسیقی جزئی از زندگیست
...> شادکام در صحبت هایش به برادرش اشاره می کند و از حمایت های بی دریغ او می گوید: برادرم اسماعیل در زندگی هنری ام بزرگ ترین حامی و پشتیبانم بود. در تمام مدتی که به کلاس های آموزشی می رفتم شهریه های کلاس های مرا را بدون، چون و چرا پرداخت می کرد. اسماعیل برای ابراهیم حکم مشاور و راه بلد را داشته است. او در صحبت هایش اشاره می کند که این برادر مانند یک مشاور زبده او را راهنمایی می کرده و حمایت ها و ...
درباره اولین پزشکی که در قاسم آباد مطب زد و پنجمین شهید مدافع سلامت مشهد
رفتیم دکتر هنوز دارو ننوشته بود، حال دخترم خوب می شد. سه چهار سالی می بردیمش همان مطب روبه روی مسجد تا اینکه یک روز دکتر به من گفت: دیگر این بچه را نیار اینجا... حالش خوب شده و احتیاج به دکتر ندارد. بعد از آن او مطبش را جمع کرد و از اینجا رفت. چند سال بعد که او را در درمانگاه ولیعصر (عج) پیدا کردیم و دوباره رفتیم پیشش، گفت: چرا باز آمدی؟ گفتم که این بچه دیگر احتیاج به دکتر ندارد! گفتم ...
تجاوز وحشیانه پیمان به زن برادرش/ شاپور با زنم رابطه داشت!
جزئیات قتل برادرش گفت : سالها بود که معتاد بودم و همین موضوع باعث درگیری من و همسرم و همه اعضای خانواده ام شده بود. آخرین بار وقتی همسرم و برادر شوهر به خانه مان در منطقه وحیدیه شهریار آمدند و من و دوستم را در حال مصرف مواد مخدر دیدند ، سر این موضوع با هم درگیر شدیم . برادرم می گفت من لیاقت این زندگی را ندارم و مستحق مرگ هستم. برادرم عصایم را برداشت و چندین ضربه به پای شکسته ام زد .به ...
دستور مادر به پسر 16 ساله: پدرت را بکش! / 20 سال بعد قاتل اعدام نمی شود!
اعتراض می کردم مرا کتک می زد. او ادامه داد: از دست کار های او خسته شده بودم و تصمیم به قتلش گرفتم. از پسر 16 ساله ام و دوست 22 ساله اش به نام حمید خواستم کمکم کنند. شب حادثه من و دو دخترم خانه را ترک کردیم و حمید به خانه مان آمد و با همدستی پسرم او را با ضربات چاقو به قتل رسانده و جسد همسرم را به زیر پل تهرانسر منتقل کردند. اعتراف زن میانسال باعث دستگیری پسر 16 ساله و دوستش شد آن ها در ...
زن قاتل با سیامک سروسر شیطانی داشت
...> او در اعترافاتش گفت: من و سیامک دوست صمیمی بودیم و من گاهی با مرجان نامزدم به خانه او می رفتم تا این که یک روز وقتی سیامک در آشپزخانه بود تلفنش زنگ خورد و من شماره نامزدم را دیدم و متوجه شدم که او با مرجان در ارتباط است؛ به شدت عصبانی شدم و موضوع را به آرش برادر مرجان گفتم. بعد شب حادثه با طرح یک نقشه به خانه سیامک رفتیم و من با چاقو او را کشتم پس از آن هم گوشی اش را برداشتم و با صحنه سازی به پلیس ...
حساسیت عجیب شهید "مرادی نسب" نسبت به بیت المال
اندیمشک و دزفول خدمت کرد. بعد به خاطر متأهل بودنش کسی واسطه شد و او را به تهران آوردند. با پایان خدمتش، در سلطنت آباد تهران مشغول به کار شد. زندگی اش سر و سامان یافت و همان جا قطعه زمینی خرید و خانه ساخت. تا سال شصت، چهار فرزندش در تهران به دنیا آمدند. وقتی برادرش در همان سال در جبهه شهید شد، او به سمنان نقل مکان کرد تا در نزدیکی پدر و مادرش باشد و از آنها دلجویی کند. محل کارش هم میدان تیر سمنان ...
او انسان معمولی نبود... + فیلم
، دخترخاله و پسرخاله بودیم، او در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد، خانواده ای که سابقه کار خیر و انسان دوستی در آنها زبانزد اهالی شهر بود و روحیه خیرخواهی همسرم نیز به همین موضوع برمی گشت. او رتبه 92 را در کنکور کسب کرد و جزو بچه های درس خوان بود. از دوره کودکی تمایل داشت پزشک شود تا جان بقیه را نجات دهد. سال 1375 که ازدواج کردیم هر دو دانشجوی پزشکی بودیم و دوره سختی را می گذراندیم تا این که مدتی بعد تنها ...
50 فقره سرقت از منازل با پوشش زنانه
، فریاد می زند، اما این سارق بی رحم، کاردی را زیر گلوی فرزندم می گذارد تا از فریاد های دیگر او جلوگیری کند. در حالی که پسرم از ترس به خودش می لرزید، همسرم با فریاد او به داخل می رود و با مشاهده صحنه هولناکی که فردی چاقو زیر گلوی پسرش گذاشته است، بیهوش نقش بر زمین می شود که سارق نیز با استفاده از همین فرصت و تنها با سرقت گوشی همسرم از منزل فرار می کند، اما چند ساعت بعد نیرو های کلانتری شفا از دستگیری دزد ...
چگونه اسرای ایرانی در اردوگاه رژیم بعث کتابخانه ساختند؟/با چوب و چماق بسیجی و ارتشی را از هم جدا کردند
خوبی بود. مطمئن شدم بچه شیعه است. چند بار به من آب داد و یک بار به من بسکوییت داد. به من واقعا محبت می کرد و دلداری می داد. اصلا بد رفتاری نکرد تا اینکه من را یک جایی بردند برای پانسمان سرپایی. * تسنیم: بعد از آن به اردوگاه منتقل شدید؟ بعد از آن مرا به محلی بردند که اسرا را در آنجا جمع می کردند تا برایشان تعیین تکلیف کنند. من آنجا زیر سایه نشسته بودم. چند تا از بچه های آشنا را ...
بهمن مفید: خودم را سرزنش می کنم که چرا رفتم/ بازی کردن طبق قانون حق من است
. این کار مرا انتخاب کرد. من یک بچه تخس شرور خیابان شهباز بودم که بنا به دستور در تئاتر بازی می کردم. در خانه ما رابطه آدم ها مثل شاهنامه بود! یعنی برادر بزرگم باید از پدر اطاعت می کرد و من باید از برادر بزرگ اطاعت می کردم و همین طور بگیر برو تا آخر. در تخیلات کودکی من فقط شاهنامه بود. حتی اگر توی خیابان کسی به من حرفی می زد، آن قدر خشمگین می شدم که می خواستم او را بکشم! چون احساس می کردم ...
چالش تازه صدف بیوتی، مصداق کودک آزاری ست!
به سفر بروند، اما چون ممکن است دختر اذیت کند، او را همراه خود نخواهند برد. موضوعی که باعث می شود دختر بچه به گریه بیفتد. این در حالی است که برای کودکان به ویژه در سنین پایین مرز بین واقعیت و شوخی چندان روشن نیست و همین می تواند آسیب ناشی از این چنین دست انداختن هایی را در آن ها تشدید کند. آیا کودک این تصویر را دوست دارد؟ این طور که این بلاگر اعلام کرده برخی از ویدئو ها در ...