روایتی هولناک از جهنم دزدان دریایی سومالی
سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی هولناک از اسارت 3 صیاد ایرانی در جهنم دزدان دریایی سومالی
آزاد شدیم هم حکومت سومالی از طرف کشورمان برای ما کفش و لباس خرید. بعد ما را به هتل بردند و هفت روز آنجا بودیم و بعد به سمت ایران پرواز کردیم. در این مدت به شما میوه هم می دادند؟ در طول این شش سال، کل میوه ای که ما سه نفر خوردیم، فقط سه موز بود که به هر کدام مان یک عدد دادند با یک نصفه هندوانه. تازه این میوه ها را هم زمانی دادند که داشتیم آزاد می شدیم. من موقعی که اسیر شدم، 74 کیلو ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید/سردار سلیمانی: ازدواجت جهاد بود
خاموش می کنم. روز شهادت حاج قاسم صبح که از خواب بیدار شدم اول رفتم گوشی را روشن کردم دیدم چند تماس بی پاسخ داشتم. برایم خیلی عجیب بود که خدایا چه شده؟ سابقه نداشته صبح جمعه این همه کسی به من زنگ بزند. اینترنت را روشن نکردم اخبار را ببینم. رفتم سراغ بچه ها و ده دقیقه بعد آمدم دیدم دوباره گوشیم خاموش است. متوجه شدم همسرم دوباره خاموش کرده. می خواست متوجه نشوم. پرسیدم چرا گوشی من خاموش است؟ گفت ولش کن ...
محرم، امام حسین (ع)، عباس
شب کارهایش را انجام داد و من هم او را صحیح و سالم به اردوگاه رساندم. فردا و پس فردای آن شب را برای انجام کارهای خانواده مرخصی گرفتم و بعد از 2 روز مجددا به اردوگاه رفتم. همینکه وارد چادر راننده ها شدم همکارانم گفتند اصلا معلوم است کجایی؟ 2 روزه که یکی از کارمندان خارجی به این چادر می آید و دنبالت می گردد. سریع متوجه شدم که والتر را می گویند گفتم ولش کنید بابا، آدم مغرور و ازخودراضی بود ...
خشم و تفکر یک جا جمع نمی شود
برای شما هم شاید بیفتد خسته از محل کار به خانه رسیده بودم. بعد از مدت ها کار و دوندگی و سر و سامان دادن به همه چیز از اینکه دو روز تعطیل پیش رو داشتم احساس آرامش می کردم. به همه همکارانم سپرده بودم در این دو روز مرا به حال خودم بگذارند تا بتوانم فشار های این ماه پرکار اخیر را هضم کنم و خود را دریابم. درست همان شب اول متوجه پیام بلند بالای همکار جدیدم مریم شدم که در آن شکایت و گله های ...
بازیگر نقش حرمله: مختارنامه هیچ وقت تکراری نمی شود
خوشحال شدم چون نقشی بود که آقای میرباقری به من پیشنهاد داد و همان زمان هم معتقد بود کاراکتر خاصی است و می گفت اگر خوب بازی کنی، اتفاق های بسیار خوبی برایت خواهد افتاد. آن زمان زاویه من نسبت به این نقش همین بود که اشاره کردم. اما بعدها که کمی جلوتر رفتیم متوجه شدم این نقش چقدر می تواند نقش خطرناکی از نظر حرفه ای باشد و اینکه به لحاظ احساسی چقدر می تواند خودم را اذیت کند. ** این دو بعد بسیار ...
همیشه و در همه حال از پیروان صدیق ولی فقیه زمان خود باشید
ببوسد انگار خودش هم باورش نمی شد. روز عید بود. دامادها برای عید دیدنی آمده بودند. داماد کوچک مان که خودش هم جانباز است پیراهن سیاه پوشیده بود گفتم آقا ابراهیم چرا سیاه پوشیدی گفت مامان الان که این همه شهید می آید چه عیدی آدم باید سیاه بپوشد. من هم پا شدم و پیراهن سیاه پوشیدم و رفتم عید دیدنی خانه ی اقوام، یکی دو جا که رفتم برگشتیم خانه ،تا پنجره ها را با نایلون سیاه بپوشانیم تاهواپیماهای ...
بازیکن اسبق استقلال: می خواستند به عنوان سرباز فراری دستگیرم کنند
مصاحبه ای گفتید حضورم در استقلال با اتفاقات و حاشیه های زیادی همراه بود؟ فصل که به پایان رسید حمید بابازاده و صمد مرفاوی پیراهن استقلال را پوشیدند و با توجه به اینکه من سرباز بودم راهی پاس شدم. حضور در پاس برایتان با اتفاقات خوبی همراه نبود؟ متاسفانه همین طور است، یک سال بازیکن پاس بودم و فیروز کریمی به من بازی نمی داد. چرا؟ نمی دانم اما او حاضر ...
بازیگر نقش حرمله: مختارنامه هیچ وقت تکراری نمی شود/ هر بار سریال را می بینم اذیت می شوم
چون نقشی بود که آقای میرباقری به من پیشنهاد داد و همان زمان هم معتقد بود کاراکتر خاصی است و می گفت اگر خوب بازی کنی، اتفاق های بسیار خوبی برایت خواهد افتاد. آن زمان زاویه من نسبت به این نقش همین بود که اشاره کردم. اما بعدها که کمی جلوتر رفتیم متوجه شدم این نقش چقدر می تواند نقش خطرناکی از نظر حرفه ای باشد و اینکه به لحاظ احساسی چقدر می تواند خودم را اذیت کند. ** این دو بعد بسیار مهم بود ...
گفت وگو با مادر و همسر یکی از شهدای دریایی ناوچه کنارک/ صد قدم تا منزل ابدی پسرم فاصله دارم
به من چیزی بگوید به خانه آمد. شب گفت مادر اتفاقی که اخبار اعلام می کند برای ناوچه هندیجان است، نه کنارک! من ناراحت شدم و در حیاط برای نیرو های آن ناوچه دعا می کردم که متوجه شدم مردم مقابل خانه مان جمع شده اند و... طاهره کرانه همسر شهید در چه سالی با آقا حسین ازدواج کردید؟ حاصل ازدواج شما چند فرزند است؟ حسین پسرخاله ام بود و ازدواج من و شهید در 22 فروردین 89 به صورت ...
درباره مسکن به روحانی اطلاعات غلط دادند
زمانی اجازه چنین کاری را نخواهد داد. ما از روز اول نگاه مان به درون بود، ضمن اینکه با بیرون هم بر اساس اصل عزت و با رعایت منافع ملی کار می کنیم، ما از مذاکره با هیچ کشوری غیر از رژیم صهیونیستی و آمریکا اِبایی نداریم، به شرط اینکه منافع و عزت ملی حفظ شود. اینکه شما می گویید برخی افراد باید محاکمه شوند و یا نه، راجع به آن نظر نمی دهم، اما به هرحال افکار عمومی، ایدئولوژی و ...
وقتی تازه فهمیدم دلار اصلا خوردنی است یا پوشیدنی!
کننده ها را با هم می خوانیم: از روزی که چشم در این روستا باز کردم یک روز هم باران امان مان نداده است. دیگر به رطوبت شمال و صدای بارانی که همیشه به شیشه می خورد عادت کرده بودم. بعد از پنجاه و اندی سال زندگی نخور و بمیر و کارگری در این خانه و آن کارخانه، به لطف کرونا و تعدیل نیرو خانه نشین شده بودم. هر روز به امید پیدا کردن شغل، روزنامه ها را بالا و پایین می ...
مراسم یادبود خسرو سینایی؛ گیزلا سینایی، فرح اصولی و حبیب احمدزاده(2)/ سینایی هنرمندی چند وجهی و مدرنیست ...
.... پس از آغاز کار متوجه شدم چه فکر خوبی داشت و چه کار خوبی کرد که فقط سه قطعه را انتخاب کرد و ابعاد و لایه های کار را نشان داد. وی ادامه داد: هر سه نفر ما در طول این چهل سال زندگی شناخت عمیقی از یکدیگر پیدا کردیم. کار من گاهی اوقات در سکوت و بی حرکتی مطلق طی می شود و گویا جهانی بیرون از آن وجود ندارد و سینایی از این مساله آگاه بود و آن را در بخش هایی از فیلم خیلی خوب در آورده بود. من ...
روایت لاله صدیق از دستکاری ترمز ماشینش در دورهمی
دو روزه بود و ما روز اول خیلی خوب بودیم. اگر روز دوم هم خوب عمل می کردیم، می توانستیم روی سکو باشیم؛ اما زمانی که برای مسابقه دوم رفتیم، حین مسابقه متوجه شدیم ترمز ماشین (ترمز پایی و دستی) کاملاً دستکاری شده و از کار افتاده است. به دلیل این اتفاق، ما قهرمانی در آن مسابقه را از دست دادیم. خدا رحم کرد که توانستیم از آن مسابقه جان سالم به در ببریم. صدیق درباره سایر فعالیت های ورزشی خود هم ...
کیهان و خوانندگان
...، متاسفانه شهرستان زاهدان که مرکز استان می باشد با مدیریت ضعیف مسئولین شهری، هیچ رنگ و بوی محرم ندارد. حتی در خیابان های اصلی شهر هم از یک پرچم دریغ نموده اند! چرا؟ 2605---0915 * رئیس دولت در گزارش خود گفته حقوق کارمندان نسبت به سال 92 شش برابر شده است. بنده در سال 92 با حقوق یک میلیون و 170 هزار تومان بازنشسته شدم و امسال به 4 میلیون و 160 هزار تومان رسیده است. چرا روز روشن خلاف واقع ...
ماجرای تعطیلی خانه روزنامه نگاران در دولت اصلاحات چه بود؟
کتاب درست نمی کنید. ایشان در لحظه مخالفت کردT اما بعد از چند روز سیدنظام مولاهویزه زنگ زد و گفت آقای محمدصادق رحمانیان می خواهد با تو حرف بزند و گوشی را به ایشان داد. من مولاهویزه را از سفری که می خواستیم به اهواز برویم و به دلیل خرابی ریل، 24 ساعت در قطار گیر کرده بودیم می شناختم. سفر عجیبی بود. در آن ساعت هایی که نمی شد هیچ کار خاصی انجام داد با آقای فرهاد مهندس پور آشنا شدم و ایشان ...
اتفاقی تلخ که به معجزه ختم شد+ فیلم
کنار من قرار گرفتند. وقتی این موضوع را مطرح کردیم کادر درمان هم شوک شده بودند، اما در نهایت مسئله را به مراجع ذی صلاح انعکاس دادند. بعد یک یا دو روز، جانشین بخش پیوند اعضای استان اصفهان با ما صحبت کردند و بدون حتی کلمه ای صحبت، برگه های رضایت والدین برای اهداء امضا شد. این کار شما دل بسیار بزرگی می خواهد. بله، تصمیم بسیار سختی است. بعضی وقت ها دیگران می گویند وقتی برای یک نفر مرگ ...
خروش زینب(س) در برابر نامحرمان!
: ویحکم یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم و ارجعوا الی حسابکم اذ کنتم اعرابا(1)؛ وای بر شما ای پیروان آل سفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس حداقل در دنیای خودتان آزاد مرد باشید و شرافت قبیله ای خود را به یاد آورید! انسان آزاده هیچ گاه حتی به زن و ناموس دشمن خود تعرض نمی کند، در جنگ نیز انسان باید شجاعت و جوانمردی و غیرت داشته ...
هاله ای از شرمندگی
بچه ها گفت: بحث شرمندگی شد. چون آقای نوبخت هم گفتند: شرمنده مردم هستیم.لذا اجازه دهید قطعه شعری از سهراب سپهری خطاب به آقای نوبخت بخوانم:"صدا کن مرا - صدای تو خوب است- به جان تو شش دانگ است - حتی به گمانم مد روز است - صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است - که در انتهای صمیمیت و شرمندگی می روید" یکی از دوستان گفت: آه چقدر صمیمی ابراز شرمندگی کردی محمد باقرجان؟ البته محمدباقر نوبخت نه محمد باقر قالیباف! ...
خاطرات وکیل/ دل مادر دروغ نمی گفت؛ رعنای او را داماد نامردش کشته بود
بهانه تحمل می کردم . ای کاش لال شده بودم و درد دخترم را عریضه محکمه میکردم تا نخواهم امروز قصه جوانمرگ شدنش را برای تو بگویم . و بعد ادامه داد:پسرم ! حالا که وکیل من شده ای ،دست این مادر دلشکسته بعد خدا سوی تو دراز شده. من سواد درست و حسابی ندارم. خودت می دونی و خدای خودت.برادرهاش که اصلا قاطی این غصه نمیشن و میگن دادگاه گفته خودکشی. پس الکی پاپی چی میشی؟ولی من مادرم. دلم گواهی میده که ...
عراقی ها با اسید منتظرمان بودند
اگر کارت دارن، بردار. به درد تردد خودمون تو ایران می خوره. نفر دوم جلو آمد و خیلی سطحی دستی به لباس های ما کشید و گفت: کارت ندارن. معلوم بود که تمایل چندانی به گشتن ما ندارد وگرنه کارت و برگه های داخل جیب مان را پیدا می کرد. چند لحظه بعد همگی به سمت عراقی ها حرکت کردیم. چند نفر از آن ها جلوی ما و بقیه پشت سر ما حرکت می کردند. گوشتان را می بریم به عراقی ها می دهیم معصومی کنار من ...
حق شناس: نجفی با فشار جهانگیری شهردار تهران شد!
شورای شهر پنجم - شورای شهر اصلاح طلب- سه شهردار انتخاب کرده است. آقای محمدعلی نجفی، آقای محمد افشانی، آقای پیروز حناچی. این سه شهرداری که انتخاب کردید شهردارهای خوبی بودند؟ شهردار اول که انتخاب شد، آقای نجفی رای کامل را داشت. ایشان تقریبا رای منفی نداشت و می توان گفت وقتی انتخاب شد به نظر می رسید بهترین انتخاب است، چون ساختار انتخاب به این شکل بود که هر عضو شورای شهر می توانست سه نفر ...
طنز / پرویز _ حداد _ بنیاد
میم پارسا: بعد از سخنان به ظاهر صحیح و گُهربار جنابِ ظاهرالمحمود، فخرالبنیاد، معین المستضعفین، استاد پرویز فتاح، موجِ بیانیه ها و جوابیه هایی به سمت این مرد نازنینِ آینده دار ، روانه شد که از سوزش آن بلانسبت شما دستگاه گوارش و لوزالمعده آدمی با کالیبر چهار ممیز بیست و شش سوراخ سوراخ میشد. درست است استاد فتاح گرامی، سریعاً چند عذرخواهی عجیب و غریب، بار خود کرد و یک غلط کردم اساسی در ...
کتاب و نمایش عاشورایی کودک عقب تر از هیات
چشم می خورد نام حضرت قاسم و علی اکبر است، چند پسر نوجوان با پیراهن مشکی و ماسک هایی که به صورت دارند در حال دود کردن اسفند در کوچه هستند. با دیدن شان متوجه شدم که راه را اشتباه نیامده ام و هیات قاسم ابن الحسن همین جاست. این هیات حدود پنج سال است در جنوب تهران دایر شده است. از پسری که جلوی در ایستاده و درحال زدن عکس حاج قاسم سلیمانی روی یک پرچم است می پرسم: می خواهم با مسئول هیات صحبت ...
خود را در آخرین لحظات از برانکارد پایین انداخت تا جان بدهد!
را می دیدی، داشت کتاب می خواند. به کتاب هایی که درباره کربلا نوشته بودند، خیلی علاقه داشت. بعد هم که وارد مدرسه دینی شد، کتاب های فقه و اصول را با علاقه زیادی می خواند. به درس خواندن خیلی علاقه داشت. از همان بچگی خیلی نترس و شجاع بود. یک شب می رود به حمامی که در بازاری بود که او در نوجوانی در آن کار می کرد و آنجا خوابش می بر د! حمامی هم متوجه نمی شود و در حمام را قفل می کند و می رود! با اینکه ...
انگار تازه شده بود یک جوان 20 ساله
جبهه می آمد شوق و ذوق عجیبی در وجودش بود. می گفتم همه را ریختی سرمن و خودت رفتی دنبال خوشی هایت؟ می خندید و می گفت خانم! من آتشم، آتش. انگار تازه شده بود یک جوان 20 ساله. آخرین دیدار بعد از 40 روز حضور در جبهه به خانه آمد. بی هیچ مقدمه ای از من خواست مهیای سفر مشهد بشویم. با تعجب گفتم هوا گرم است، بچه ها را هم باید به بستگان مان بسپاریم. گفت خانم! ببین چه می گویم، این دفعه که ...
چند کلامی با پیرغلام دستگاه ابا عبدالله الحسین(ع) در رفسنجان
در مراسم های مذهبی را انجام می دهد. شاه حسینی که بازنشسته آموزش و پرورش است در گفتگو با خانه خشتی گفت: در خانواده ای بزرگ شدم که از سن کودکی به عشق اباعبدالله الحسین لباس سیاه به تنمان کردند، به قول قدیمی ها که می گفتند نذر کردیم بچه مان خادم امام حسین (ع) باشد این عشق بر دل ما جای گرفت و همچنان ادامه دارد، از سن هفت تا هشت سالگی در جلسه های امام حسین (ع) شرکت می کردم تا اینکه تا سال ...
روضه روز پنجم محرم شهادت حبیب بن مظاهر (ع)
اند که تنها بر سینه جدا شده از دعوتتان فروروند در این هنگام زن های حرم از خیمه ها به گریه خارج شدند و گفتند: ای پاکان! از دختران رسول الله و ناموس امیرمؤمنان حمایت کنید در آن حال همه منقلب و گریان شده بودند، گویا زمین هم با آنها زار می گریست. حبیب در روز عاشورا اگر کسی حبیب را به مبارزه دعوت می کرد او با شتاب پاسخ می داد. دو نفر از دشمن بنام های یسار و ...
از زلزله بم تا فتح خانطومان آرام ننشست
در این میان داشتید؟ حدوداً یکی دوماه قبل از رفتن حمید، مادرم متوجه شد که او در حال آموزش دیدن است. خودش هم رک و راست گفت که می خواهد به سوریه برود. آنقدر به حمید علاقه داشتم که مادرم این خبر را آرام آرام تلفنی به من گفت. تا سه روز بعد از شنیدن تصمیمش بغض داشتم و قلبم تیر می کشید. همسرم می گفت هنوز که حمیده نرفته! ولی من نمی توانستم تصور کنم که حمید کنار داعشی های وحشی قرار بگیرد. آنقدر ...
عکس شهید مدافع حرم در جیب حاج قاسم
...> وقتی به خواستگاری آمدند شهید ولایی گفته بود من نیازی ندارم با دختر خانم صحبت کنم زیرا او را چند باری در حال رفتن به مسجد دیده ام و می دانم با حجاب و با وقار است. آنچه در ذهن من معیار است همه را دارد اما اگر او سوال یا صحبتی دارد من پای حرف شان می نشینم. خلاصه سال 72 با هم عقد کردیم و او یک روز بعد از مراسم مان به یک مأموریت 45 روزه در مرز زاهدان رفت. اینقدر در این مدت کم وابسته اش شده بودم که وقتی ...
قصه کربلا کتاب بالینی شهید حججی بود/ یک کتاب خوب برای هر نویسنده ای بس است
انجام می دهند به 14 معصوم نویسی می افتند حتی نویسندگان معروف؛ بعد یک جایی کم می آورند.کم کم به سری نویسی می افتند، این خطر شما را هم تهدید می کند؟ امکان دارد این پیش بیاید، برای من پیش نمی آید. من قبلا کتاب 14 معصومم را نوشته ام. من فکر می کنم الان باید با توجه به نیازهای روز کار کنیم؛ همان زندگینامه های 14 معصوم (که متاسفانه انتشارات امیرکبیر حبسش کرده) و همین قصه کربلا لااقل در فرم بر اساس نیاز روز به وجود آمده اند. ما باید متوجه باشیم نویسنده ای نوشته اش باقی می ماند که وقتی می خواهد بنویسد نسبت به دغدغه های مردم خودآگاه باشد. انتهای پیام/ ...