ماجرای رفیقِ حضرت باران چه بود؟
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت وعده های آسمانی در برنامه رفیق
؛ روایت پنجم قصه گوی دیلمان قصه سلیمان دیلمانی؛ روایت ششم قاضی القضات قصه عبدالله بن حارث نوفلی و روایت هفتم هلال شب هفتم قصه نافع بن هلال جملی مرادی و روایت هشتم حضرت باران قصه حارث بن امری القیس کندی. سیما تیرانداز بازیگر شناخته شده تئاتر، سینما و تلویزیون راوی قصه های ویژه برنامه رفیق است. همچنین در هر قسمت از ویژه برنامه رفیق بدرالسادات بهرامی، زهرا کریمی، هادی معتمدی، یاحا ...
مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا
. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید. چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی. با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده است.) حدود 10 بعد از تیراندازی ، یسار ، غلام زیاد بن ابیه و سالم غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین ...
سخنان حسین(ع) از مدینه تا کربلا ارشاد دشمن و سخنان حضرت پیش از شهادت: به نسب و ریشه من بنگرید که من ...
تمیم) سپرد، عمرو بن حجّاج زبیدی را بر قسمت راست لشکر و شمربن ذی الجوشن کلابی را بر قسمت چپ لشکر گمارد و پرچم را به دست غلام خود، ذوید داد. عمربن سعد پس از خواندن نماز صبح، با یاران خود روانه شد. از امام سجاد(ع) نقل است که فرمود: هنگامی که امام حسین(ع) آماده شدن لشکریان را دید، دست به دعا برداشت و گفت: اللَّهُمَّ انت ثقتی فِی کل کرب، ورجائی فِی کل شده، وانت لی فِی کل امر نزل بی ثقه وعده ...
از لحظه وداع تا بریده شدن سر مطهر بهترین بنده خدا/ مقتل جانسوز امام حسین(ع) در ظهر عاشورا
امام محمد باقر ، تعداد سوارگان 45 تن و تعداد پیادگان 100 تن بوده اند. اما سپاه عمر بن سعد که تعدادشان حداقل 6000 نفر بود ولی به روایات دیگر 20000 یا 22000 و حتی 30000 نفر هم گفته شده است در میمنه، عمرو بن حجاج زبیدی و در میسره، شمر بن ذی الجوشن و بر سوارگان، عروة بن قیس و بر رجاله و ریش سفیدان، شبث بن ربعی قرار داشتند و پرچم سپاه به دست درید غلام عمر بن سعد بود. 2) امام حسین پیش از شعله ور ...
دهم محرم؛ روز عاشورا چگونه گذشت؟
) را به عمر بن حجاج زبیدی و میسره (سمت چپ) را به شمر بن ذی الجوشن بن شرحبیل سپرد. فرماندهی سواران به عهده عزرة بن قیس احمسی و پیادگان به عهده شبث بن ربعی یربوعی بود. عمر سعد پرچم سپاه را به ذُید، غلام خویش سپرد. برخی فرماندهی جناح راست را سنان بن انس نخعی نگاشته اند. عمر سعد خود را در قلب سپاه قرار داد. صف های نماز بسته شد و امام سوم شیعیان با اهل بیت و یارانش نماز صبح برپا کرد. شوق و شور ...
تحریفات عاشورا در اندیشه شهید مطهری
نقل کرده اند، آنها را مطالعه کنند، دو، سه، چهار نفر از دوستان امام حسین بودند که اینها جان به سلامت بردند. از جمله، غلامی است به نام عقبة بن سمعان که از مکه همراه امام بود و وقایع نگار لشگر ابا عبدالله بوده است. در روز عاشورا گرفتار شد و چون گفت غلامم آزادش کردند. مرد دیگری است به نام حمید بن مسلم که از وقایع نگارهای لشکر عمر سعد بوده است. یکی از حاضرین واقعه، شخص امام زین العابدین علیه ...
روایت مقتل های معتبر از روز عاشورا
گشت . شهادت عبدالله بن حسن علیه السّلام راوی گوید: امام علیه السّلام از اهل حرم دستمالی را طلب فرمود و سر مبارک را با آن محکم بست و کلاهی طلبید و آن را هم بر فرق همایون نهاد و عمامه را بر روی آن پیچید و ملبس به آن گردید و بار دیگر عزم میدان نمود پس لشکر اندکی درنگ نمود، باز آن بی دینان بی شرم رجوع کردند و حضرت امام را احاطه نمودند و عبدالله فرزند امام حسن علیه السّلام که طفلی ...
فقط پای قذافی در میان نبود
واتیکان و الازهر، با شاه و سلاطین عرب مذاکره می کرد. امام اهل کار اجرایی هم بود. مجلس اعلای شیعیان، جمعیت حرکت المحرومین ، مدرسه فنی حرفه ای و جنبش امل از اجراییات سید موسی بود که توسط خود او رهبری می شد. شاید به همین دلیل امام خمینی وی را امید خود برای اداره حکومت، پس از شاه نامیده بود. دانشگاه دیده بود و آن روزهایی که معممین دانشگاهیان را قبول نداشتند و اهل علم حسابشان نمی کردند، به عنوان ...
ماجرای "تحکیم وحدت"، سروش و کدیور در خرم آباد
شهید شده بود. بنابراین وقتی استاندار لرستان شد سوار بر کارها نبود. البته داخل پرانتز عرض کنم یکی از اشکالات کشور ما این است که آدم های بی تجربه را به سفارش فلان مسوول که گفته یک پستی برای فلانی هم پیدا کنید به عنوان مدیر منصوب می کنند. البته این هم در میان اصلاح طلبان رایج است هم اصولگرایان. در ایران اصولا انتصابات این شکلی است. از بحث دور نشویم. من گفتم: شورای تامین شان صدور مجوز را ندارد، بلکه صرفا ...
روایت شهادت تک تک یاران امام حسین در دشت کربلا
ه است . ابومخنف این حکایت را برای دو نفر دیگر با نام های سیف بن حارث هَمْدانی و مالک بن عبدالله بن سُرَیع نقل کرده که عموزاده و از یک مادر بودند، نقل کرده است .پس از حکایت گریه کردن و پاسخ امام ، این دو جوان ، طبق رسم عرب ، سلام خداحافظی دادند: السلام علیک یابن رسول الله . حضرت پاسخ داد: و علیکماالسلام و رحمة الله . آنان به میدان رفتند، و جنگیدند تا به شهادت رسیدند. ابن اعثم در اینجا ...
مقتل شب دهم؛ شرح کامل نحوه شهادت امام حسین(ع) در کربلا +اسناد دقیق
هانئ بن ثبیت القایضیّ زمن خالد قال قال: کنت ممّن شهد الحسین فإنّی لواقف علی خیول إذ خرج غلام من آل الحسین مذعورا، یلتفت یمینا و شمالا فأقبل رجل منّا یرکض حتّی دنا منه، فمال عن فرسه فضربه فقتله. (7) در الکامل نیز این واقعه چنین نقل شده است: نوجوانی (یا کودکی) با وحشت از خیمه خارج شد مردی بر او حمله کرد. گفته شده آن مرد هانی بن ثبیت حضرمی بود. او را کشت.(8) سخن حضرت امام حسین ...
نقش خواص در شکل گیری حادثه عاشورا
نهضت عاشورا با تمام درس ها و عبرت های آن، پیام دار شکوه و عظمت آن بزرگ مرد الهی، یعنی سید جوانان اهل بهشت، حضرت حسین بن علی علیه السلام است. اینکه نهضت بی مثال عاشورا هنوز که هنوز است بر تارک جهان می درخشد و روز به روز بر تجلّی آموزه های آن برای تشنگان حقیقت و طالبان سعادت افزوده می شود، چیزی نیست مگر موهبتی برخاسته از عظمت شأن و بلندی مقام آن امام همام و نشانه های وجودی او. و از این روست که این ...
شرح کامل وقایع شب عاشورا در خیمه های حسینی +اسناد دقیق
سخت گرفتار شوی، پسر کوچکم عبد اللَّه نیز هم کشته می شود. (7) در طبقات الکبری آمده است مرد مقروضی به حضور حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمد و گفت که قرض دارم و حضرت (علیه السّلام) حضور افراد مقروض در میان لشکر را منع فرمودند: قال: أخبرنا الضحاک بن مخلد أبو عاصم الشیبانی عن سفیان عن أبی الجحاف عن أبیه أن رجلا من الأنصار أتی الحسین فقال إن علی دینا فقال لا یقاتل معی من علیه دین ...
یاتماز حسینین پرچمی
شما که در هوا می پیچد، زبان ها یکصدا فریاد لبیک می شوند تا از آسمان شهر بر صحن بین الحرمین جاری شوند، دل ها بی تابی می کنند تا خود را به نامت نزدیک کنند، می دانند که نامت مشکل گشای تمام درهای بسته است؛ یا باب الحوائج. استاد حوزه و دانشگاه در جمع تاسوعاییان اظهار داشت: حضرت ابوالفضل (ع) الگوی وفاداری، ولایت پذیری، شجاعت، وفا و جوانمردی و اطاعت از امام حق است. حجت الاسلام محمود صفی ...
بیوگرافی “فریبرز عرب نیا” بازیگر سریال مختارنامه+ تصاویر
...> فریبرز عرب نیا پس از سلطان، سه چهار بازی خوب هم در کارنامه سینمایی اش ثبت کرد تا همچنان خیلیها به او امیدوار باشند. بازی قابل قبول او در فیلم جهان پهلوان تختی و بخصوص شوکران - هر دو ساخته بهروز افخمی - و بازی متفاوت و بسیار دشوارش در فیلم شیفته فریبرز عرب نیا را به عنوان یکی از چهره های برتر دهه هفتاد سینمای ایران معرفی کرد، فریبرز عرب نیا بیش از پنج سال از عمر هنری خود را برای بازی در سریال پر ...
شرح کامل وقایع روز تاسوعا (9 محرم سال 61 هجری) در دشت کربلا + اسناد دقیق
به گزارش بقاع خبر به نقل ازخبرگزاری برنا؛ شرح کامل وقایع روز تاسوعا در دشت کربلا عبارتند از : آمدن شمر ملعون به کربلا در منتهی الامال نیز آمده است: بیشتر بخوانید: شرح ماجرای شهادت حضرت عبدالله بن الحسن به روایت مقام معظم رهبری شرح کامل ماجرای پیوستن زهیر به کاروان امام حسین(ع) جاء شمر الی کربلاء فی یوم الخمیس الموافق للتاسع من محرم الحرام. (1) شمر ملعون روز پنج شنبه نهم محرّم الحرام به کربلا وارد شد. زمان ورود شمر (لعنه الله علیه) به کربلا در مقاتل هم قبل از ظهر و هم عصر ذکر شده است. در کتاب الامام الحسین و اصحابه در این باره چنین آمده است: خرج من النخیله و نزل کربلا فی یوم الخمیس قبل الظهر تاسع شهر محرم الحرام.(2) شمر از نخیله خارج شد و قبل از ظهر روز پنج شنبه نهم محرم به کربلا رسید. در طبقات الکبری زمان ورود عصر روز نهم محرم نقل شده است: و قدم شمر بن ذی الجوشن الضبابی علی عمر بن سعد بما أمره به عبید الله عشیه الخمیس لتسع خلون من المحرم سنه إحدی و ستین بعد العصر. (2) شمر بن ذی الجوشن ضبابی بعد از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم سال شصت و یکم هجری پس از نماز عصر با فرمانی که عبید الله به او داده بود پیش عمر بن سعد رسید. (3) طبق نقل مقاتل شمر (لعنه الله علیه) جزء اولین فرماندهانی بود که با چهار هزار لشکر پس از فرمان ابن زیاد ملعون مبنی بر اینکه همه مردم کوفه به جنگ حضرت امام حسین (علیه السّلام) بروند به کربلا رفت. در این باره در اخبار الطوال آمده است: فخرج بجمیع اصحابه الی النخیله ثم وجه الحصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن لیعاونوا عمر بن سعد علی امره فاما شمر فنفذ لما وجهه له و اما شبث فاعتل بمرض. (5) ابن زیاد با یاران خود به نخیله رفت و اردو زد. آنگاه حصین بن نمیر و حجار بن أبجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن را فرمان داد به لشکر ابن سعد بپیوندند و او را بر آن کار یاری دهند شمر همان دم فرمان او را اجرا کرد ولی شبث بن ربعی تظاهر به بیماری کرد و ناخوشی را بهانه آورد. (6) الفتوح نیز چنین گزارشی را نقل کرده است: فأول من خرج إلی عمر بن سعد الشمر بن ذی الجوشن السلولی (لعنه اللّه) فی أربعه آلاف فارس، فصار عمر بن سعد فی تسعه آلاف ثم أتبعه زید بن رکاب الکلبی فی ألفین و الحصین بن نمیر السکونی فی أربعه آلاف و المصاب الماری فی ثلاثه آلاف و نصر بن حربه فی ألفین فتم له عشرون ألفا. (7) اولین شخص سرشناسی که آماده جنگ حضرت امام حسین (علیه السّلام) شد شمر ذی الجوشن سلولی (لعنه الله علیه) بود. با چهار هزار مرد برفت و به عمر بن سعد پیوست و لشکر عمر بن سعد نه هزار شد. پس یزید بن رکاب الکلبی با دو هزار مرد بدو پیوست. به دنبال او حصین بن نمیر السّکونیّ با چهار هزار مرد روان شد. پس مصار بن مزینه المازنی با سه هزار نفر و دیگری با دو هزار مرد بدو پیوست. بر اثر او امیری دیگر بر عقب یکدیگر فوج فوج به عمر بن سعد پیوستند تا لشکر او بیست هزار شد. (8) اما منظور از ورود شمر (لعنه الله علیه) به کربلا این بار از نخیله با فرمان ابن زیاد (لعنه الله) مبنی بر شروع فوری جنگ و به شهادت رساندن حضرت امام حسین(علیه السّلام) و یاران ایشان (رضوان الله علیهم) است. نپذیرفتن امان ابن زیاد ملعون توسط حضرت عباس و برادران بزرگوار ایشان(علیهم السّلام) مقاتل و کتب تاریخی به اتفاق از فرستادن امان نامه ای برای فرزندان حضرت ام البنین (علیهم السّلام) سخن گفته اند. در نقلی از تاریخ طبری آمده است که فردی که از ابن زیاد (لعنه الله علیه) درخواست امان نمود عبد الله بن ابی محل بود که عمه او ام البنین دختر حزام بوده است. در کتاب الفتوح شخص درخواست کننده امان نامه عبید اللّه بن محلّ العامریّ ذکر شده است و در تذکره الخواص این فرد جریر بن عبد اللّه بن مخلد الکلابی نامبرده شده است. بنا بر نام کامل شخص درخواست کننده امان در تاریخ طبری که عبد الله بن ابی المحل بن حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب ذکر شده است در تاریخ طبری و الفتوح نام و نشان یک شخص واحد ذکر شده است. از متن برخی مقاتل بر می آید که شمر بن ذی الجوشن ملعون دایی فرزندان حضرت ام البنین (علیها السّلام) بوده است که این نسبت در برخی مقاتل رد شده است و ذکر نموده اند در مکالمات رد و بدل شده منظور از دایی فقط نسبت قومی بوده است. البته قابل تصور است که این امان نامه اگر توسط شمر ملعون گرفته شده باشد غرض اصلی جدا نمودن دلاور مردانی چون حضرت عباس و برادرانش (علیهم السّلام) از حضرت امام حسین (علیه السّلام) می باشد تا بر اثر جنگاوری این دلیر مردان، سپاه عمر بن سعد (لعنه الله علیه) بر هم نریزد و مقصود پلیدشان حاصل شود. در برخی منابع ذکر شده است که امان نامه در روز هشتم محرم سال 61 هجری گرفته شد و در روز نهم به حضرات ابلاغ شد اما محتمل است شمر ملعون دستور جنگ با حضرت امام حسین (علیه السّلام) و امان نامه را در صبح روز نهم محرم از ابن زیاد(لعنه الله علیه) گرفته باشد و تا عصر خود را به کربلا رسانیده باشد. در تاریخ طبری درباره امان نامه ابن زیاد (لعنه الله) آمده است: قال ابو مخنف عن الحارث بن حصیره عن عبد الله بن شریک العامری قال: لما قبض شمر بن ذی الجوشن الکتاب قام هو و عبد الله بن ابی المحل- و کانت عمته أم البنین ابنه حزام عند علی بن ابی طالب (ع) فولدت له العباس و عبد الله و جعفرا و عثمان- فقال عبد الله بن ابی المحل بن حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب: اصلح الله الأمیر، ان بنی أختنا مع الحسین فان رایت ان تکتب لهم أمانا فعلت، قال: نعم و نعمه عین فامر کاتبه فکتب لهم أمانا فبعث به عبد الله بن ابی المحل مع مولی له یقال له: کزمان فلما قدم علیهم دعاهم فقال: هذا أمان بعث به خالکم فقال له الفتیه: أقرئ خالنا السلام و قل له: ان لا حاجه لنا فی أمانکم أمان الله خیر من أمان ابن سمیه. قال: فاقبل شمر بن ذی الجوشن بکتاب عبید الله بن زیاد الی عمر بن سعد فلما قدم به علیه فقراه قال له عمر: ما لک ویلک، لا قرب الله دارک و قبح الله ما قدمت به علی و الله انی لأظنک أنت ثنیته ان یقبل ما کتبت به الیه افسدت علینا امرا کنا رجونا ان یصلح لایستسلم و الله حسین، ان نفسا ابیه لبین جنبیه فقال له شمر: أخبرنی ما أنت صانع؟ ا تمضی لامر امیرک و تقتل عدوه و الا فخل بینی و بین الجند و العسکر، قال: لا و لا کرامه لک و انا اتولی ذلک قال: فدونک و کن أنت علی الرجال قال: فنهض الیه عشیه الخمیس لتسع مضین من المحرم، قال: و جاء شمر حتی وقف علی اصحاب الحسین فقال: این بنو أختنا؟ فخرج الیه العباس و جعفر و عثمان بنو علی فقالوا له: مالک و ما ترید؟ قال:أنتم یا بنی أختی آمنون، قال له الفتیه: لعنک الله و لعن امانک. لئن کنت خالنا ا تؤمننا و ابن رسول الله لا أمان له.(9) ابومخنف از عبید الله بن شریک عامری نقل می کند: وقتی شمر بن ذی الجوشن نامه را گرفت او و عبد الله بن ابی محل که عمه اش ام البنین دختر حزام همسر علی بن ابی طالب مادر عباس و عبد الله و جعفر و عثمان بود؛ به پا خاستند. عبد الله بن ابی محل گفت: خدای امیر را قرین صلاح بدارد، فرزندان خواهر ما همراه حسین (علیه السّلام) هستند اگر مایلی امانی برای آنها بنویسی بنویس. گفت: بله، به خاطر شما. و دبیر خویش را گفت که امانی برای آنها نوشت که عبد الله آن را با غلام خویش به نام کزمان فرستاد و چون پیش آنها رسید امان نامه را بخواند و گفت: این امان را دایی شما فرستاده است. جوانان گفتند: دایی ما را سلام گوی و بگوی ما را به امان شما حاجت نیست امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است. گوید: شمر بن ذی الجوشن با نامه عبید الله بن زیاد پیش عمر بن سعد آمد و چون نامه را بدو داد که بخواند عمر بن سعد بدو گفت: چه کردی؟ وای بر تو، خدا خانه ات را از مردم دور گرداند و چیزی را که به سبب آن پیش من آمده ای زشت بدارد. به خدا دانم که تو نگذاشتی که آنچه را به او نوشته بودم بپذیرد و کاری را که امید داشتم به صلاح آید؛ تباه کردی، به خدا حسین (علیه السّلام) تسلیم نمی شود که جانی والامنش میان دو پهلوی اوست. شمر بدو گفت: به من بگو چه خواهی کرد؟ فرمان امیرت را اجرا می کنی و دشمن او را می کشی؟ اگر نه، سپاه و اردو را به من واگذار. گفت: نه خودم این کار را بر عهده می گیرم. گفت: پس سالار تو باش. گوید: شامگاه پنجشنبه نهم محرم به سوی حضرت امام حسین (علیه السّلام) حمله برد. گوید: شمر بیامد و نزدیک یاران حضرت امام حسین (علیه السّلام) ایستاد و گفت: پسران خواهر ما بیایند. گوید: عباس و جعفر و عثمان پسران علی پیش وی آمدند و گفتند: چکار داری و چه می خواهی؟ گفت: ای پسران خواهر ما، شما در امانید. گوید جوانان بدو گفتند: خدای تو را لعنت کند، امان تو را نیز لعنت کند. اگر دایی ما بودی در این حال که پسر پیمبر خدا امان ندارد به ما امان نمی دادی. (10) در نقل ذکر شده از تاریخ طبری ابلاغ امان نامه مجددا بدون ذکر حضور غلام عبد الله بن ابی محل ذکر می شود و شمر(لعنه الله علیه) امان نامه را به اطلاع حضرت عباس و برادران ایشان (علیهم السّلام) می رساند و از شمر ملعون به عنوان دایی ایشان یاد می شود. موضوع آوردن امان نامه برای فرزندان حضرت ام البنین(علیها السّلام) در منتهی الامال، الکامل، الفتوح، تذکره الخواص، لهوف، مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم و مقتل الحسین (علیه السّلام) خوارزمی ذکر شده است.(11) در مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم علاوه بر حوادث ذکر شده به این گفتگوی بین زهیر بن قین (رضوان الله علیه) و حضرت عباس (علیه السّلام) نیز اشاره شده است: و لما رجع العباس قام إلیه زهیر بن القین و قال احدثک بحدیث وعیته قال: بلی فقال: لما أراد أبوک أن یتزوج طلب من أخیه عقیل و کان عارفا بأنساب العرب أن یختار له امرأه ولدتها الفحوله من العرب لیتزوجه فتلد غلاما شجاعا ینصر الحسین بکربلا و قد ادخرک أبوک لمثل هذا الیوم فلا تقصر عن نصره أخیک و حمایه أخواتک. فقال العباس: أتشجعنی یا زهیر فی مثل هذا الیوم و اللّه لأرینک شیئا ما رأیته فجدل أبطالا و نکس رایات فی حاله لم یکن من همه القتال و لا مجالده الأبطال بل همه إیصال الماء إلی عیال أخیه مقتل الحسین(ع). (12) هنگامی که حضرت عباس (علیه السّلام) بازگشت زهیر بن قین برخاست و فرمود: آیا حدیثی برایت بگویم؟ فرمود: بلی. زهیر گفت: هنگامی که پدرت اراده ازدواج کرد از برادرش عقیل که نسب عرب را می دانست، درخواست کرد که همسری برای او اختیار کند که از شیران عرب متولّد شده باشد تا پسری به دنیا آورد که یاور حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کربلا باشد. برای چنین روزی پدرت تو را ذخیره کرده است. از یاری برادرت و حمایت خواهرانت دست بر مدار. حضرت عباس (علیه السّلام) فرمود: ای زهیر، آیا مرا در چنین روزی به شجاعت می خوانی؟ به خدا قسم چنان شجاعتی نشان خواهم داد که پیش از این ندیده ای. پس با دلاوری جنگید و پرچمهایی را سرنگون کرد در حالی که هدف او قتال و جنگ نبود بلکه همّ او رساندن آب به خانواده برادرش بود.(13) در تذکره الخواص فردی را که علاوه بر شمر (لعنه الله) از ابن زیاد (لعنه الله) برای فرزندان حضرت ام البنین(علیه السّلام) درخواست امان کرد جریر بن عبد اللّه بن مخلد الکلابی نام می برد: و ذکر ابن جریر أیضا أن جریر بن عبد اللّه بن مخلد الکلابی کانت أم البنین عمته فأخذ لهم أمانا هو و شمر بن ذی الجوشن . (14) و نیز ابن جریر نقل کرده است که جریر بن عبد اللّه بن مخلّد کلابی که ام البنین عمه وی بود، برای پسران حضرت ام البنین هم او و هم شمر بن ذی الجوشن خط امان گرفته بودند. (15) در الفتوح شخص درخواست کننده امان نامه برای فرزندان حضرت ام البنین (علیه السّلام) نزد ابن زیاد (لعنه الله) عبید اللّه بن محلّ العامریّ ذکر شده است: و طوی الکتاب و أراد أن یسلمه إلی رجل یقال له عبد اللّه بن [أبی المحل بن ] حزام العامری، فقال: أصلح اللّه الأمیر، إن علی بن أبی طالب قد کان عندنا ههنا بالکوفه فخطب إلینا فزوّجناه بنتا یقال لها أم البنین بنت حزام فولدت له عبد اللّه و جعفرا و العباس فهم بنو أختنا و هم مع الحسین أخیهم فإن رسمت لنا أن نکتب إلیهم کتابا بأمان منک علیهم متفضلا فقال عبید اللّه بن زیاد: نعم و کرامه لکم اکتبوا إلیهم بما أحببتم و لهم عندی الأمان. (16) چون عبید اللّه نامه را طیّ کرد و خواست که بفرستد، مردی از میان قوم برخاست که به او عبیداللّه بن محلّ العامریّ می گفتند؛ گفت: أصلح اللّه الأمیر، علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) چون به کوفه آمد دختر عمّ ما را که او را امّ البنین دختر حزام نام بود از ما خواستگاری کرد و با او ازدواج کرد. علی (علیه السّلام) را از امّ البنین سه پسر در وجود آمد؛ عبّاس، جعفر و عبد اللّه. این سه پسران خواهر ما امروز با حسین بن علی (علیه السّلام) هستند اگر دستوری دهی برای هر سه ایشان امان نامه ای نویسیم احسان عظیم نموده اید. ابن زیاد گفت: این هر سه را امان دادم. (17) در ادامه الفتوح می نویسید عبید اللّه بن محلّ العامریّ طی نامه ای که به دست غلام خویش آن را به حضرت عباس و برادارنش (علیهم السّلام) می رساند. ایشان پس از اطلاع از مضمون نامه امان نامه را نمی پذیرند و پس از او شمر (لعنه الله علیه) این امان را به محضر حضرت عباس و برادرانش (علیهم السّلام) بیان می دارد. قال: فکتب عبد اللّه بن [أبی ] المحل بن حزام إلی عبد اللّه و العباس و جعفر بنی علی (رضوان الله علیهم) عنهم بالأمان من عبید اللّه بن زیاد و دفع الکتاب إلی غلام له یقال له عرفان فقال: سر بهذا الکتاب إلی بنی أختی بنی علی بن أبی طالب (رحمه اللّه علیهم) فإنهم فی عسکر الحسین (علیه السّلام) عنه فادفع إلیهم هذا الکتاب و انظر ما ذا یردون علیک. قال: فلما ورد کتاب عبد اللّه بن أبی المحل علی بنی علی و نظروا فیه أقبلوا به إلی الحسین فقرأه و قال له: لا حاجه لنا فی أمانک فإن أمان اللّه خیر من أمان ابن مرجانه. قال: فرجع الغلام إلی الکوفه فخبر عبد اللّه بن [أبی ] المحل بما کان من جواب القوم. قال: فعلم عبد اللّه بن [أبی ] المحل أن القوم مقتولون. قال: و أقبل شمر بن ذی الجوشن حتی وقف علی معسکر الحسین (علیه السّلام) عنه فنادی بأعلی صوته: أین بنو أختنا عبد اللّه و جعفر و العباس بنو علی بن أبی طالب؟ فقال الحسین لإخوته: أجیبوه و إن کان فاسقا فإنه من أخوالکم فنادوه فقالوا: ما شأنک و ما ترید؟ فقال: یا بنی أختی أنتم آمنون فلا تقتلوا أنفسکم مع أخیکم الحسین و الزموا طاعه أمیرالمؤمنین یزید بن معاویه فقال له العباس بن علی (علیه السّلام): تبا لک یا شمر و لعنک اللّه و لعن ما جئت به من أمانک هذا یا عدو اللّه أ تأمرنا أن ندخل فی طاعه العناد و نترک نصره أخینا الحسین (علیه السّلام) عنه. قال: فرجع الشمر إلی معسکره مغتاظا.(18) پس عبید اللّه بن محلّ نامه ای به عبّاس و جعفر و عبد اللّه نوشت و ایشان را از صورت احوال خبر داد. غلامی داشت نام او عرفان. نامه را به دست او بدیشان فرستاد و عرفان را حجّت گرفت که نامه را به دست خویش بدیشان رساند و جواب گرفته به زودی باز گردد. چون عرفان این نامه را به عبّاس و اخوان رسانید، ایشان مطالعه کردند غلام را گفتند. بازگرد و دایی ما را سلام برسان و بگوی ما را به امان شما حاجت نیست؛ چه امان خدای تعالی بهتر از امان پسر مرجانه است. غلام بازگشت و به نزد عبید اللّه بن محلّ آمد و جوابی که از ایشان شنیده بود؛ تقریر کرد. راوی گوید: عبدالله بن ابی محل دانست که این خویشاوندان او کشته می شوند. راوی گوید: شمر بن ذی الجوشن تا نزدیکی خیمگاه حضرت امام حسین (علیه السّلام) جلو آمد؛ ایستاد با صدای بلند فریاد زد: فرزندان خواهر ما عبدالله، جعفر، عباس پسران علی بن ابی طالب کجا هستند؟ حضرت امام حسین (علیه السّلام) به برادرانش گفت: جواب او را بدهید اگر چه او فاسق است اما یکی از دایی های شما است. او را مورد خطاب قرار دادند و گفتند: چه کار داری و چه می خواهی؟ گفت: ای پسران خواهرم شما در امان هستید. خودتان را به همراه برادرتان حسین (علیه السّلام) به کشتن ندهید و بر شما اطاعت از یزید بن معاویه لازم است. حضرت عباس (علیه السّلام) فرمودند: لعنت ما بر تو ای شمر و لعنت خدا بر تو و لعنت بر این امانی که برای ما آوردی ای دشمن خدا. آیا ما را به عناد و لجاجت و ترک یاری برادرمان حضرت امام حسین (علیه السّلام) امر می کنی؟ راوی گوید: شمر خشمگین نزد لشکریان خویش برگشت.(19) برخلاف تاریخ طبری و مقتل ابو مخنف که از غلامی که امان نامه را برای حضرت عباس و برادرانش (علیهم السّلام) برده است کزمان نامبرده اند الفتوح و در بعضی منابع نام این غلام عرفان ذکر شده است که طبق نظر برخی مقتل نویسان کزمان موثقتر است. در نفس المهموم درباره پاسخی که حضرت عباس (علیه السّلام) در جواب این امان نامه به شمر ملعون فرموده چنین آمده است: و جاء شمر حتی وقف علی أصحاب الحسین (علیه السّلام) فقال: أین بنو أختنا؟ فخرج إلیه العباس و جعفر و عبد اللّه و عثمان بنو علی بن أبی طالب (علیه السّلام) فقالوا: ما ترید. فقال: أنتم یا بنی أختی آمنون. فقالت له الفتیه: لعنک اللّه و لعن أمانک، أ تؤمننا و ابن رسول اللّه لا أمان له. و فی روایه: فناداه العباس (علیه السلام): تبت یداک و بئس ما جئتنا به من أمانک یا عدو اللّه، أتأمرنا أن نترک أخانا و سیدنا الحسین بن فاطمه (علیهما السلام) و ندخل فی طاعه اللعناء و أولاد اللعناء. (20) شمر آمد و برابر اصحاب حضرت امام حسین (علیه السّلام) ایستاد و فریاد زد: خواهرزادگان ما کجایند؟ عباس و جعفر و عبد الله و عثمان پسران علی بن ابی طالب(علیه السّلام) پیش او رفتند و گفتند: چه می خواهی؟ گفت: شما خواهرزادگان من در امان هستید، آن جوانان به او گفتند: لعنت بر تو و بر امان تو، ما را امان می دهی و زاده رسول اللَّه در امان نیست؟ در روایتی حضرت عباس (علیه السّلام) او را مورد خطاب قرار داد: دستانت بریده باد، ای دشمن خدا بد امانی برای ما آوردی، به ما دستور می دهی که برادر و آقای خود، حسین پسر فاطمه (علیهما السّلام) را ترک کنیم و از لعینان و لعین زادگان اطاعت کنیم؟ (21) برخی از مقتل نگاران یکی از دلایل امان دادن به حضرت ابوالفضل (علیه السّلام) را ترس از شجاعت و شهامت حضرت عباس(علیه السّلام) در کنار حضرت امام حسین (علیه السّلام) می دانند: شهامت و شجاعت حضرت أبو الفضل العباس(علیه السّلام) پشت دشمن را می لرزاند و با همه آمادگی و قشون فراوانی که در میدان کربلا گرد آمده بود باز هم شجاعت او پشت دشمن را می لرزانید و برای رفع این خطر از کوفه در نظر گرفته بودند به هر نحوی که شده حضرت ابا الفضل العباس(علیه السّلام) را از حضرت امام حسین(علیه السّلام) جدا کنند و به مناسبت نسبتی که شمر با مادر او داشت این مأموریت را بر عهده گرفت و نومید و خشمناک برگشت. (22) حمله به خیام حضرت اباعبدالله (علیه السّلام)در بعد از ظهر روز تاسوعا به اتفاق نظر مقاتل در بعد از ظهر پنج شنبه نهم محرم طبق دستور موکد ابن زیاد (لعنه الله علیه) به عمر بن سعد ملعون که توسط شمر (لعنه الله علیه) رسیده بود؛ هجومی به سمت خیمه های حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) صورت گرفت. در کتاب طبقات الکبری درباره حمله به خیام حضرت امام حسین (علیه السّلام) در عصر تاسوعا آمده است: و قدم شمر بن ذی الجوشن الضبابی علی عمر بن سعد بما أمره به عبید الله عشیه الخمیس لتسع خلون من المحرم سنه إحدی و ستین بعد العصر. فنودی فی العسکر فرکبوا. (23) شمر بن ذی الجوشن ضبابی بعد از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم سال شصت و یکم هجرت پس از نماز عصر با فرمانی که عبید الله به او داده بود پیش عمر بن سعد رسید و همان هنگام فرمان داده شد که لشکر سوار شوند و همگان سوار شدند. (24) ابومخنف در این باره می نویسد: قال: ثم انّ عمر بن سعد نادی بعد صلاه العصر: یا خیل اللّه ارکبی و ابشری! فرکب الناس ثم زحف نحو [الحسین و اصحابه علیهم السّلام ] و [کان ] حسین (علیه السّلام) جالسا أمام بیته محتبیا بسیفه، اذ خفق برأسه علی رکبته. و سمعت اخته زینب الصیحه فدنت من أخیها فقالت: یا أخی أ ما تسمع الاصوات قد اقتربت. فرفع الحسین (علیه السّلام) رأسه فقال: انی رأیت رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فی المنام فقال لی: انک تروح إلینا فلطمت اخته وجهها و قالت: یا ویلتا فقال: لیس لک الویل یا اخیّه، اسکتی رحمک الرّحمن. و قال العبّاس بن علی [علیه السّلام ]: یا اخی: أتاک القوم، فنهض [الحسین علیه السّلام ] ثم قال: یا عبّاس: ارکب بنفسی أنت- یا أخی- حتی تلقاهم فتقول لهم: ما لکم؟ و ما بدا لکم؟ و تسألهم عمّا جاء بهم؟ فاستقبلهم العبّاس فی نحو من عشرین فارسا فیهم زهیر بن القین و حبیب بن مظاهر فقال لهم العبّاس: ما بدا لکم؟ و ما ذا تریدون؟ قالوا: جاء أمر الأمیر بأن نعرض علیکم ان تنزلوا علی حکمه أو ننازلکم. قال: فلا تعجلوا حتی ارجع الی أبی عبد اللّه فأعرض علیه ما ذکرتم. فوقفوا [و] قالوا: القه فاعلمه ذلک ثم القنا بما یقول. فانصرف العبّاس راجعا یرکض الی الحسین یخبره بالخبر و وقف أصحابه یخاطبون القوم ... فقال حبیب بن مظاهر لزهیر بن القین: کلّم القوم ان شئت و ان شئت کلّمتهم فقال له زهیر: أنت بدأت بهذا فکن أنت تکلّمهم. فقال له حبیب بن مظاهر: أما و اللّه لبئس القوم عند اللّه غدا قوم یقدمون علیه قد قتلوا ذریه نبیّه علیه السّلام و عترته و أهل بیته صلّی اللّه علیه [و آله ] و سلّم و عبّاد أهل هذا المصر المجتهدین بالأسحار و الذاکرین اللّه کثیرا.[قال هذا لزهیر بن القین بحیث یسمعه القوم فسمعه منهم عزره بن قیس. ] فقال له عزره بن القیس: انک لتزکّی نفسک ما استطعت فقال له زهیر: یا عزره: ان اللّه قد زکّاها و هداها، فاتق اللّه- یا عزره- فانی لک من الناصحین، انشدک اللّه یا عزره- أن تکون ممن یعین الضّلال علی قتل النفوس الزکیه. قال [عزره بن قیس ]: یا زهیر، ما کنت- عندنا- من شیعه أهل هذا البیت، إنّما کنت عثمانیا. قال: افلست تستدلّ بموقفی هذا أنّی منهم أما و اللّه ما کتبت إلیه کتابا قط و لا أرسلت إلیه رسولا قط، و لا وعدته نصرتی قط و لکنّ الطریق جمع بینی و بینه فلما رأیته ذکرت به رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و مکانه منه و عرفت ما یقدم علیه من عدوّه و حزبکم فرأیت أن انصره و أن اکون فی حزبه و ان أجعل نفسی دون نفسه، حفظا لما ضیّعتم من حقّ اللّه و حقّ رسوله علیه السّلام. (25) حارث بن حصیره از عبد الله بن شریک عامری از حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) نقل می کند که فرمودند: عمر بن سعد (لعنه الله) بعد از نماز عصر صدا زد: ای سواران خدا سوار شوید شما را به بهشت مژده باد! مردم سوار شدند و به طرف حضرت امام حسین (علیه السّلام) و یارانش حمله بردند. در آن هنگام حضرت امام حسین (علیه السّلام) جلوی خیمه خویش زانوها را به بغل گرفته بودند و به شمشیر خود تکیه داده به خواب رفته بودند. خواهرش زینب فریاد سپاه ابن سعد را شنید لذا به برادر خویش نزدیک شد و گفت: برادر آیا نمی شنوی که صداها نزدیک می شود؟ حضرت امام حسین (علیه السّلام) سر خویش را بلند کردند و فرمودند: رسول الله (صلّی اللّه علیه و آله) را در خواب دیدم به من فرمودند: شما به سوی ما می آیی. در این حین خواهرش به صورت خویش سیلی زد و گفت: ای وای بر من، حضرت فرمودند: خواهرم به مصیبت گرفتار نشوی خدا رحمتت کند آرام باش در این بین حضرت عباس بن علی (علیه السّلام) آمدند و فرمودند: برادرم لشکر به طرف شما آمده است. حضرت امام حسین (علیه السّلام) از جایش بلند شدند و فرمودند: عبّاس، جانم به فدایت برادرم سوار شو با آنها ملاقات کن بگو: چه شده است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ و بپرس برای چه به اینجا آمده اند؟ حضرت عباس (علیه السّلام) تقریبا با بیست اسب سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر در میانشان بودند، روبروی آنان ایستادند. گفتند: چه اتفاقی افتاده است؟ و چه می خواهید؟ گفتند: فرمان أمیر عبید الله رسیده که به شما حمله کنیم تا تحت فرمان او درآیید یا شما را تحت فرمان او درآوریم. حضرت عباس (علیه السّلام) فرمودند: عجله نکنید تا نزد حضرت ابا عبدالله (علیه السّلام) برگردم و آنچه را گفتید به ایشان گزارش دهم. آنها باز ایستادند و گفتند: نزد او برو، جریان را به او گزارش بده بعد با پاسخش نزد ما بیا. حضرت عباس (علیه السّلام) به سوی حضرت امام حسین (علیه السّلام) برگشت تا خبر را به او اطلاع دهد. [در این زمان ] همراهان حضرت عباس (علیه السّلام) ایستادند و برای سپاه عمر بن سعد خطبه خواندند ... حبیب بن مظاهر به زهیر بن قین گفت: اگر مایلی با سپاه عمر بن سعد سخن بگو و اگر می خواهی من با آنها سخن بگویم؛ زهیر گفت: چون شما ابتدا این پیشنهاد را داده ای شما با آنان سخن بگو. حبیب بن مظاهر گفت: فردای قیامت بدترین قوم در نزد خدا آن قومی هستند که در حالی نزد خدا می روند که فرزندان پیامبر خود و خاندان و اهل بیت ایشان (علیهم السّلام) و بندگان عابد این شهر را که در سحرگاهان به شب زنده داری می پردازند و بسیار خدا را یاد می کنند؛ کشته اند. حبیب این را به زهیر بن قین گفت به طوری که سپاه عمر بن سعد آن را می شنیدند، لذا عزره بن قیس از سپاه عمر بن سعد این سخن را شنید. عزره بن قیس به حبیب گفت: هر چه می توانی از خودت تعریف کن. زهیر گفت: خدا نفس او را پاکیزه گردانیده و او را هدایت کرده است، آی عزره از خدا بترس، من خیرخواه شما هستم، آی عزره تو را به خدا، مبادا از کسانی باشی که گمراهان را در کشتن نفوس پاک یاری می کنند. عزره بن قیس گفت: آی زهیر تو در نزد ما جزو پیروان أهل این بیت نبوده ای، تو عثمانی بودی .[حال چه شد که از حسین حمایت می کنی. ] زهیر گفت: مگر نه این است که شما با موضعگیری فعلی من فهمیدی من از آنان هستم. و الله من هرگز برای حسین (علیه السّلام) نامه ننوشته ام و هیچگاه فرستاده ای را به سویش نفرستاده ام و به او وعده یاری نداده ام ولی شما نامه نوشتید امّا مسیر راه، من و او را به هم رسانیده است. وقتی حسین را دیدم به یاد رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و منزلت حضرت امام حسین (علیه السّلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) افتادم و فهمیدم او به طرف دشمنانش یعنی شماها می آید لذا عاقلانه تصمیم گرفتم که او را یاری کنم و در حزب او باشم و جانم را پای جان او قرار دهم تا بدین وسیله حق خدا و رسولش (صلّی اللّه علیه و آله) را که شما ضایع کرده اید؛ ادا کرده باشم. تاریخ طبری درباره وقایع پس از این می نویسد: قال: و کان العباس بن علی حین اتی حسینا بما عرض علیه عمر بن سعد قال: ارجع الیهم، فان استطعت ان تؤخرهم الی غدوه و تدفعهم عند العشیه لعلنا نصلی لربنا اللیله و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی قد کنت أحب الصلاه له و تلاوه کتابه و کثره الدعاء و الاستغفار. و اقبل العباس بن علی یرکض حتی انتهی الیهم فقال: یا هؤلاء، ان أبا عبد الله یسألکم ان تنصرفوا هذه العشیه حتی ینظر فی هذا الأمر فان هذا امر لم یجر بینکم و بینه فیه منطق فإذا أصبحنا التقینا ان شاء الله فاما رضیناه فأتینا بالأمر الذی تسالونه و تسومونه او کرهنا فرددناه و انما اراد بذلک ان یردهم عنه تلک العشیه حتی یأمر بامره و یوصی اهله فلما أتاهم العباس بن علی بذلک قال عمر بن سعد: ما تری یا شمر؟ قال: ما تری أنت، أنت الأمیر و الرأی رأیک، قال: قد اردت الا أکون، ثم اقبل علی الناس فقال: ما ذا ترون؟ فقال عمرو بن الحجاج بن سلمه الزبیدی: سبحان الله و الله لو کانوا من الدیلم ثم سالوک هذه المنزله لکان ینبغی لک ان تجیبهم إلیها و قال قیس بن الاشعث: اجبهم الی ما سالوک فلعمری لیصبحنک بالقتال غدوه فقال: و الله لو اعلم ان یفعلوا ما اخرجتهم العشیه. قال ابومخنف: حدثنی الحارث بن حصیره عن عبد الله بن شریک العامری عن علی بن الحسین قال: أتانا رسول من قبل عمر بن سعد فقام مثل حیث یسمع الصوت فقال: انا قد أجلناکم الی غد فان استسلمتم سرحنا بکم الی أمیرنا عبید الله بن زیاد و ان ابیتم فلسنا تارکیکم.(26) وقتی عباس بن علی (علیه السّلام) با پیشنهادی که عمر بن سعد کرده بود پیش حضرت امام حسین(علیه السّلام) آمد و بدو گفت: پیش آنها بازگرد و اگر توانستی تا صبحدم جنگ را عقب بینداز و امشب آنان را از ما دور کن، باشد که بتوانیم امشب به درگاه پروردگار خویش نماز بخوانیم و دعا و استغفار کنیم. خدا می داند که من نماز خواندن به درگاه او و قرآن خواندن و دعا و استغفار بسیار را دوست دارم. حضرت عباس بن علی (علیه السّلام) بتاخت بیامد و به آنها رسید و گفت: ای حاضران ابوعبدالله (علیه السّلام) از شما می خواهد که امشب بروید تا در این کار بنگریم که میان شما و او در این باب سخن نرفته بود و چون صبح شود ان شاء الله همدیگر را ببینیم یا رضایت می دهیم و کاری را که می خواهید و تحمیل می کنید انجام می دهیم و اگر نخواستم آن را رد می کنیم. گوید: حضرت امام حسین (علیه السّلام) می خواست آن شب آنها را به عقب برگرداند تا دستورات خویش را بیان فرماید و به خاندان خویش وصیت کند. و چون حضرت عباس بن علی(علیه السّلام) این پیام را آورد، عمر بن سعد گفت: ای شمر رأی تو چیست؟ گفت: رأی تو چیست؟ سالار تویی و رأی تو است. گفت: می خواهم نباشم. گوید: آنگاه رو به افراد کرد و گفت: چه رأی دارید؟ عمرو بن حجاج زبیدی گفت: سبحان الله، به خدا اگر از دیلمان بودند و این را از تو می خواستند، می باید بپذیری. قیس بن اشعث گفت: آنچه را خواسته اند بپذیر. به دینم قسم که صبحگاه با تو می جنگند. گفت: به خدا اگر بدانم می جنگند، امشب را مهلتشان نمی دهم. ابو مخنف از قول الحارث بن حصیره او از عبد الله بن شریک العامری نقل می کند که حضرت امام علی بن حسین(علیه السّلام) فرمودند: فرستاده ای از جانب عمر بن سعد پیش ما آمد و جایی ایستاد که صدا رس بود و گفت: به شما تا فردا مهلت دادیم اگر تسلیم شدید، شما را پیش امیر خود عبید الله بن زیاد می فرستیم و اگر نپذیرفتید رهایتان نمی کنیم. (27) در الکامل برخلاف تاریخ طبری ذکر شده است که قیس بن اشعث بن قیس شخصی بود که به عمر بن سعد (لعنه الله علیه) گفت که پیشنهاد حضرت امام حسین (علیه السّلام) را برای تأخیر جنگ بپذیرد.(28) طبق شواهد تاریخی در همین فرصت کوتاهی که برای شروع جنگ از عمر بن سعد (لعنه الله) گرفته شد گروهی از سپاه دشمن به حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) پیوستند و سبب هدایت برخی از افراد اگرچه به تعداد انگشت شمار گردید. کما اینکه حضرت امام حسین (علیه السّلام) طبق فرمایش مبارک خود دوست داشتند آخرین شب زندگیشان را با دعا و نماز در درگاه الهی سپری نمایند. از سوی دیگر حضرت کوشیدند تا آن رویدادهای فاجعه آمیز در روز روشن و نه در تاریکی شب جریان یابد تا گواهان بیشتری بر آن وقایع شاهد باشند و دشمن نتواند بر این وقایع دردناک پرده بیندازد و سرپوش بنهد. بنابراین ناگزیر باید وقوع این حادثه بزرگ در روز می بود که مردم در نیمروز گرد آیند تا بر جزئیات این جنایت گواه باشند و همه پیامها، فریادها و استدلالهای الهی را از زبان امام (علیه السّلام) و یاران بزرگوارش بشنوند سپس بنگرند که چگونه فریادهای امام به جایی نمی رسد و در روز روشن ببینند که چگونه چنگالهای پستی و رذیلت بر پیکر پاک فضیلت فرو رفته است و چگونه گنجینه اسرار الهی در زیر سم اسبان در هم می شکند و چگونه جمعیت نیکان کشته می شوند و سرها بریده می شود و کودکان کشته می شوند و چگونه تیرهای کینه جوی گمراهی حتی بر گلوی کودک شیرخوار می نشیند و چگونه خیمه ها آتش زده می شود و زنان غارت می شوند و بار و بنه به تاراج می رود و جزئیات جنایتکارانه و فاجعه آمیزی دیگری که مردم در نیمروز دیدند و گواهان ثبت نمودند و در تاریخ ماندگار شد. (29) پانوشتها (1) منتهی الآمال (عربی)، جلد 1، صفحه 623 (2)الامام الحسین و اصحابه، صفحه 249 (3)الطبقات الکبری، جلد 10، صفحه 466 (4) ترجمه الطبقات الکبری، جلد 5 ، صفحه 98 (5) الأخبارالطوال، صفحه 254 (6)ترجمه اخبارالطوال، صفحه 301 – 300 (7) الفتوح، جلد 5، صفحه 89 (8)ترجمه الفتوح، صفحه 891 (9) تاریخ الطبری، جلد 5، صفحه 416 – 415 (10) ترجمه تاریخ الطبری، جلد 7، صفحه 3011 (11) تذکره الخواص، صفحه 224 – 223 – الکامل، جلد 4، صفحه 57 – 56 – الفتوح، جلد 5، صفحه 94 – مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم، صفحه216 – مقتل الحسین(علیه السّلام) خوارزمی، جلد 1، صفحه 348 – نفس المهموم، صفحه201 – اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه 89 – 88 (12) المقرم، صفحه 217 – 216 (13) ترجمه مقتل مقرم، صفحه 127 – 126 (14) تذکره الخواص، صفحه 224 – 223 (15)شرح حال و فضائل خاندان نبوت، صفحه 334 (16) الفتوح، جلد 5، صفحه 94 – 93 (17) ترجمه الفتوح، صفحه 896 – 895 (18) الفتوح، جلد 5، صفحه 94 (19)ترجمه الفتوح، صفحه 896 (20) نفس المهموم، صفحه 202 (21)در کربلا چه گذشت، صفحه 276 (22)در کربلا چه گذشت، صفحه 277 (23) الطبقات الکبری، جلد 10، صفحه 466 – الأخبارالطوال، صفحه 256 (24) ترجمه الطبقات الکبری، جلد 5، صفحه 98 (25) وقعه الطف، صفحه 195 – 194 – تاریخ الطبری، جلد 5، صفحه 417 – الکامل، جلد 4، صفحه 57 – 56 – نفس المهموم، صفحه 203 (26)تاریخ الطبری، جلد 5، صفحه 418 – 417 – الکامل، جلد 4، صفحه 57 – 56 – اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه 89 – نفس المهموم، صفحه 204 (27) ترجمه تاریخ طبری، جلد 7، صفحه 3014 – 3013 – ترجمه الکامل، جلد 11، صفحه 163- 162 (28) الکامل، صفحه 4، صفحه 57 – ترجمه الکامل، جلد 11، صفحه 163 (29) با کاروان حسینی، جلد 4، صفحه 126 منابع – اخبار الطوال، ابو حنیفه احمد بن داود دینوری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1371ش. – الأخبار الطوال، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش. – الامام الحسین علیه السلام و اصحابه: عرض تاریخی معمق لواقعه الطف و استشهاد الامام الحسین علیه السلام و تراجم تحقیقیه لمن حضر الواقعه من الاصحاب رجالا و نساء، فضل علی قزوینی، قم، محمود شریعت المهدوی، 1415ق. – با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه (ترجمه)، علی شاوی، قم، زمزم هدایت، 1386ش. – تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387/1967 – تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375 – تذکره الخواص من الأمه بذکر خصائص الأئمه، یوسف بن قزاوغلی ابن جوزی ، محقق: حسین تقی زاده، قم، المجمع العالمی لاهل البیت علیهم السلام، مرکز الطباعه و النشر، 1426 ق. -در کربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم )، شیخ عباس قمی، مترجم محمد باقر کمره ای ، قم، مسجد جمکران ، 1381 ش . – شرح حال و فضائل خاندان نبوت ، سبط بن جوزی، مترجم محمدرضا عطائی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1379 ش . – طبقات الکبری، محمد ابن سعد، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1990 – طبقات کبری، ابن سعد کاتب واقدی، مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران ، 1374 – الفتوح، ابن اعثم کوفی، مترجم: محمد بن احمد مستوفی هروی، مصحح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، 1372 ش. – الفتوح، محمد بن علی ابن اعثم کوفی، بیروت، دار الأضواء، 1411 ه.ق. – کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین علی بن اثیر، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371 – الکامل فی التاریخ، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم المعروف بابن الأثیر، بیروت، دار صادر، 1385/1965 – اللهوف علی قتلی الطفوف، علی بن موسی ابن طاووس، ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران ، جهان ، 1348 ش . – مقتل الحسین (علیه السلام) مقرم، عبد الرزاق مقرّم، مترجم محمد مهدی عزیز الهی کرمانی ، قم ، نوید اسلام ، 1381ش . – مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق. – مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، موفق بن احمد اخطب خوارزم، جلد 2، قم، أنوار الهدی، 1381ش. – منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل علیهم السلام (عربی)، حاج شیخ عباس قمی، قم، جامعه مدرسین (موسسه النشر الاسلامی)، 1422ق. – منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل علیهم السلام (فارسی)، حاج شیخ عباس قمی ، قم ، دلیل ، 1379ش. – نفس المهموم ، حاج شیخ عباس قمی، نجف، المکتبه الحیدریه ، 1421 ق./ 1379ش. – وقعه الطفّ، لوط بن یحیی ابو مخنف کوفی، قم، جامعه مدرسین، 1417ق. ...
کارنامه سینما و تلویزیون در پرداختن به حماسه عاشورا؛ بارِ کم کاری ها بر دوش معدود آثار فاخر
.... در زندان به وی گفته می شود که در صورت سخنرانی علیه حسین بن علی از زندان آزاد خواهد شد، وی با پذیرفتن این شرط به روی منبر رفته، اما علیه یزید سخنرانی می کند. پس از این سخنرانی قیس به دستور ابن زیاد کشته می شود. توضیح اینکه در این فیلم از هیچ هنرپیشه زن استفاده نشده است. قسمت هایی از نقد ماهنامه فیلم درباره فیلم سفیر که در شماره سوم آن آمده این گونه است: سفیر به عنوان نخستین تجربه یک ...
پیشنهاد احمدی نژاد به عارف برای معاون اولی ریاست جمهوری
روزنامه شرق نوشت: وقتی محمود احمدی نژاد در سال 84 پیروز انتخابات ریاست جمهوری شد، گویا از عارف به طور جدی درخواست کرد معاون اول دولتش باشد. عارف در این زمینه گفته بود: خیلی جدی به این مسئله [معاون اولی] اعتقاد داشتند؛ البته باید بگویم ایشان را بسیار خوب می شناختم، ولی باید بگویم کنارکشیدنم سیاسی نبود، بلکه به این دلیل بود که من اهل اجماع و مشورت و خرد جمعی هستم، اما آقای احمدی نژاد به ...
کودکان و نوجوانان در ایام محرم چه کتاب هایی بخوانند؟
. شمشیر و اسب زخمی ، اسیران کوچک ، مرد و میدان ، کوچه به کوچه ، جنگجوی کوچک ، از غریبه ها می ترسم و عطش و آتش عناوین این مجموعه هفت جلدی هستند. شمشیر و اسب زخمی داستان شهامت عمرو، فرزند جناده بن حارث سلمانی در سرزمین کربلا است. در جلد دیگر با عنوان اسیران کوچک روایت حماسه و شهادت اندوهناک طفلان مسلم بن عقیل بازگو شده است. در کتاب مرد و میدان بازخوانی شهامت های قاسم فرزند نوجوان ...
آیت الله علم الهدی: وعده ساخت 600 هزار مسکن، وعده امیدوارکننده ای است
و شهادت در جریان عاشورا بود. در لسان مقتل مرحوم سید بن طاووس در کتاب لحوف می نویسد وقتی اصحاب به شهادت رسیدند، اولین شخص از اهل بیت پیغمبر، حضرت علی اکبر (علیه السلام) نزد سیدالشهدا آمد و از پدر اجازه رفتن میدان گرفت، پدر نیز اذن داد؛ در ادبیات عرب دوتا حرف برای مفهوم ترتیب، استعمال می شود، یکی حرف ف و دیگری ثم است، آنجا که بین دو کار و دو جریان ترتیب صورت می گیرد بدون فاصله و بلادرنگ ...
اشعار برگزیده در وصف حضرت عباس (ع)
...> هیچ داغی پس به سنگینی این ماتم نشد کاشف الکرب الحسینی و پس از تو هیچکس... بر دل خون حسین بن علی مرهم نشد شمر مو های برادرزاده هایت را کشید معجر اطفال بعد از تو دگر محکم نشد تیر ها اینگونه ات کردند ای خوش روی من ورنه هرگز صورت زیبای تو درهم نشد با چه دشواری سوار ناقه عریان شدم زانوان هیچکس در پیش پایم خم نشد آرش براری ...
سایه کرونا بر آیین های محرم نصف جهان
همان شب نهم محرم کاشان، در مسجدی به نام یسمان آیین ذاکری برگزار می شود؛ به این صورت که مردم در مسجد جمع شده و نوحه هایی را با آهنگ ها و سبک های ابیانه قدیم با خود زمزمه می کنند. سوگواری برای حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در روز تاسوعای حسینی با عنوان جغجغه زنی در روستای ابیانه از دیگر آیین های مورد توجه منطقه شمال استان اصفهان است؛ پس از آغاز نوحه خوانی، صدای بهم خوردن جغجغه های چوبی آغاز ...