آل کثیر: هدف از فوتبال بازی در پرسپولیس بود
سایر منابع:
سایر خبرها
حال و هوای نوجوانی در جنگ
خدا هدف گیری ام عالی بود. در اعزام اول حدود 45 روز کردستان بودم سپس 15 روز مرخصی رفتم و مجدد به پادگان 28 صفر برگشتم. سه ماه بعد هم راهی جبهه جنوب شدم. *واکنش رزمنده ها با دیدن یک نوجوان چه بود؟ نوجوانان زیادی در جبهه بودند و رزمنده ها با تحسین به همسن و سال های من نگاه می کردند. یادم است وقتی به جبهه جنوب وارد شدیم وقتی با فرماندهان مواجه شدم گفتند این سنش کم است باید به ...
زدن سین یا شین شش نقطه آدم را جذاب می کند؟
افراد معمولی باشند. یکی از این ویژگی های جذاب تلفظ متفاوت بعضی از حروف است. به اصطلاح می گویند فلانی سین اش می زند. یا شین اش شش نقطه است. در ادامه توضیحات بیشتری می دهم تا کاملا متوجه شوید. البته اعتراف می کنم وقتی بچه بودم خیلی حرصم در می آمد. مخصوصا که صدای فاجعه باری هم داشتم. وقتی حرف می زدم انگار یک نفر دارد جیغ می زند. پشت تلفن که دیگر هیچ. برای همین ...
عرفان در رفتار شهید زین الدین
سرکار بودم. از سپاه آمدند، سراغ پسر کوچیکه را گرفتند. دلم لرزید گفتم یک هفته پیش اینجا بود. یک روز ماند بعد گفت می خوام برم اصفهان یه سر به خواهرم بزنم. این پا آن پا کردند. بالاخره گفتند کوچیکه مجروح شده و می خواهند بروند بیمارستان، عیادتش. همراهشان رفتم. وسط راه گفتند اگر شهید شده باشد چی؟ گفتم انا لله و اناالیه را جعون گفتند عکسش را می خواهند. ...
فکری: برای پرداخت مبلغ رضایت نامه، خانه ام را می فروشم!/ هنوز با مدیران استقلال به توافق نرسیده ایم
.... زمانی که خواستم به نساجی بیایم، اصلا قراردادم را نخواندم و روی رفاقت امضا کردم. بعدها متوجه شدم که بندی در قراردادم گذاشته اند که اگر تیمی فکری را بخواهد، باید پنج برابر قراردادم غرامت بدهم. بارها گفته بودم که نسخه ای از قراردادم را بدهید، اما این کار را نمی کردند. پیش از بازی با استقلال به کنفرانس خبری رفتم و آنجا از سازمان لیگ نسخه ای از قراردادم را گرفتم و متوجه شدم چنین لطفی در حق من ...
آل کثیر: آرزو دارم در فینال گل بزنم
گلزنی بالایی دارد. او با هوش بازی می کند و گل بسیار زیبایی هم زد. بعد از گل مهدی آن قدر خوشحال شدم که فریاد می زدم. دم همه بچه ها گرم که از جان و دل مایه گذاشتند و حتی با وجود 10 نفره شدن کم نیاوردند و نشان دادند تیم ما چه کیفیت و قدرتی دارد. چقدر امیدواری بخشیده شوی و در بازی فینال حضور داشته باشی؟ نمی دانم مسائل حقوقی به چه شکلی است ولی قطعاً باشگاه مستندات را ارائه می کند و ...
جهانبخش: من کسی نیستم که برای پاتر شربت بریزد
برای تیم ملی و حضور در اردو تنگ شده اما قسمت این بود که دوباره نباشم. یکی دو اردو را به دلیل تصمیم سرمربی قبل غیبت داشتم و حالا هم مصدومیت باعث شد نتوانم کنار سایر بازیکنان تیم ملی باشم. این مقطع طولانی شده و انگار سال ها در تیم ملی نبوده ام. با بچه ها هم که حرف می زدم همین را می گفتند و اینکه دل مان برای تمرین، شوخی و صمیمیت اردو تنگ شده است. *در جام اتحادیه هم گل های زیبایی به ...
من نصرت الله وحدت، بچه خاک پاک اصفهان هستم
...، من پدر آن وحدت هستم! شوخی ظریفی که این گفتگو به بهانه آن شروع شد. خوانندگان نشریه خیلی دوست دارند بدانند نصرت اله وحدت در تمام این سال ها که در سینما نبوده، چه کار می کرده؟ گوشه خانه نشسته بودم. البته باید بگویم که در این سال ها بیشتر سفر می رفتم. اغلب به اصفهان یا دیدن بچه ها در خارج از کشور می رفتم. شما مثل سایر همکاران تان مانند ناصر ملک مطیعی، شاهرخ نادری و ...
تولید سریال از طولانی ترین رمان انقلاب اسلامی
عالم قصه ها می رفتم. این نویسنده درباره اولین نوشته اش بیان کرد: اولین باری که احساس کردم می توانم بنویسم، هنگام نوشتن یک انشا بود که از نوشتن آن خاطره خیلی خوب و عجیبی دارم. آن زمان کلاس پنجم دبستان بودم و به عبارتی 11 سال داشتم. حسب معمول وقتی سه ماه تعطیلی تابستان تمام می شد، اولین انشایی که گفته می شد، بنویسیم این بود که تعطیلات تابستان را چگونه گذراندید؟ بنده تحت تاثیر کتاب هایی که ...
نصرالله وحدت درگذشت
تعجب ما را دید با حاضرجوابی اصفهانی گفت: می دانم دنبال وحدت فیلم های سینمایی هستید، من پدر آن وحدت هستم! شوخی ظریفی که این گفتگو به بهانه آن شروع شد. خوانندگان نشریه خیلی دوست دارند بدانند نصرت اله وحدت در تمام این سال ها که در سینما نبوده، چه کار می کرده؟ گوشه خانه نشسته بودم. البته باید بگویم که در این سال ها بیشتر سفر می رفتم. اغلب به اصفهان یا دیدن بچه ها در خارج از کشور ...
می خواهم زنده بمانم
خانواده ما فقط پدرم بود که تریاک مصرف می کرد، پدرم بتدریج متوجه تغییر رفتارهام شد، منو به زور برد آزمایش بدم. هم هروئینی شده بودم و هم شیشه ای. هر روز به یه بهونه الکی از بابام پول می گرفتم تا خرج اعتیاد خودم و شوهرم در بیاد. وقتی پدرم جواب اعتیادم رو دید دیگه اجازه نداد به خونه شوهرم برگردم. بعد از مدتی به صورت غیابی طلاق گرفتم. دو ماه بعد از جدایی، با حمید آشنا شدم، تو محله ای که ما زندگی می ...
خانه ام را می فروشم،تاوان می دهم و به استقلال می آیم/ به نساجی نمی رفتم الان سقوط کرده بودند
اگر به من می گفتند هیچ مذاکره ای با باشگاه استقلال نکن، چون حرف زدم روی آن می ماندم اما متأسفانه دوستان روی حرف خود نماندند و کار به جایی رسیده که باید تاوان بدهم و این کار را هم انجام می دهم. گزینه سرمربیگری استقلال تأکید کرد: خدا را شکر می کنم تیم خوبی برای نساجی بستم که بسیار ارزان بود، اما فراموش نکنید من 10 بازی برای نساجی مازندران مربیگری کردم و نمی خواهم از خودم تعریف کنم، اما شک ...
فکری با مسئولان استقلال به توافق رسید
نساجی قرارداد بستم، مدیریت باشگاه نساجی به من اعلام کرد اگر پیشنهادی داشته باشی نهایت همکاری را با تو خواهیم داشت. این اواخر هم چنین پیشنهاداتی داشتم. شاید اگر به من می گفتند هیچ مذاکره ای با باشگاه استقلال نکن، چون حرف زدم روی آن می ماندم اما متأسفانه دوستان روی حرف خود نماندند و کار به جایی رسیده که باید تاوان بدهم و این کار را هم انجام می دهم. وی در پاسخ به این سؤال که آیا استقلال با ...
آل کثیر: با انگشت شکسته بازی کردم
به گزارش جهان نیوز ، عیسی آل کثیر که پس از بازگشت سرخپوشان از لیگ قهرمانان در یک برنامه تلویزیونی حاضر شده بود در ابتدای صحبت هایش اظهار داشت: روز اولی که به تمرین پرسپولیس رفتم استقبال از من به نحوی بود که انگار یک سال جزوی از این تیم هستم و هم آنجا فهمیدم که عضوی از خانواده بزرگ پرسپولیس شده ام. در بازی های سنگین لیگ قهرمانان آسیا هماهنگی سخت بود و با توجه به شرایط تیم در مرحله گروهی در همه ...
ماجرای معجزه بانوی فرانسوی در پیاده روی اربعین چه بود؟ + فیلم
دندانپزشکان نجف را برعهده بگیرم، اما اگر در خصوص انجام این مسئولیت کاری از دستم بربیاید، آن را انجام خواهم داد. من در نجف ویلچر نداشتم و با 2 عصا راه می رفتم. سال گذشته درمانگاه نجف افتتاح شد و همیشه اولین سال، سخت ترین سال است یعنی باید کار را از صفر شروع کرد . در عرض 3 روز درمانگاه خالی ما با همت بچه هایمان به یک درمانگاه کاملا مجهز تبدیل شد. من در نجف به سختی راه می رفتم ...
خراسانی: اهل بیت از پوچی نجاتم دادند/ اوایل می گفتند صابر دوباره با آن صدای بدش آمد
ریخته بودم، همه چیزم از دستم رفته بود و در شرایط خیلی بدی بودم. این حرف را که از آن دوست هیأتی شنیدم امیدی در دلم شکل گرفت. سر قبر آن شهید رفتم و درددل کردم. آن شب هم مراسم تمام شد و به منزل رفتیم. ناگهان احساس کردم چیزی درونم می جوشد - یک شب که در اتاق خوابم دراز کشیده بودم، ناگهان احساس کردم چیزی درونم می جوشد، احساس کردم کلماتی درون ذهنم ردیف می شود، اینقدر هیجان زده شدم ...
آل کثیر: تمام بازی ها برای ما حکم فینال را داشت/ تیمی که می خواهد قهرمان شود، سر هم می دهد!
پرسپولیس را دیدم و عکس آن در فضای مجازی پخش شد. چند بار زمین خوردم و بلند شدم. هدفم از اول پرسپولیس بود. وی در ادامه گفت: از گل محمدی تشکر می کنم. ماساژور، دکتر و تمام افراد پشت پرده تلاش کردند. تمام بازی ها برای ما حکم فینال را داشت. دقیقه یک و 90 وحید امیری یکی بود. خیلی با دوندگی های خودش به من کمک کرد. امیری پسر دوست داشتنی و با ادبی است. 6 یا 7 سال پیش بود که مقابل سیاه جامگان آن ...
شرط ازدواج دختر تهرانی با شیطان آزارگر / در میهمانی گول خوردم + جزییات
باید به خانه برگردد اما من چون قول داده بودم بمانم تا حسن برگردد به انتظار او ماندم. اما وقتی حسن آمد به زور مرا مورد تعرض قرار داد. از ناراحتی داشتم سکته می کردم اما حسن گفت که مرا دوست دارد و می خواهد با من ازدواج کند و با این ترفند که خیلی زود به خواستگاری ام می آید مرا آرام کرد. فردای آن روز در اولین فرصت موضوع خواستگاری را به خانواده ام گفتم و منتظر بودیم که او روز ...
ابوباران، روایت مظلومیت و حماسه
. این دو جمله، گویای حال من در آن روزهای ورود به افغانستان بود. در تابستان سال 83، مستقیم به کابل رفتم اولین کاری که کردم این بود که به وسیله شناسنامه قدیم پدرم که همراه خود آورده بودم، شناسنامه افغانستانی گرفتم. اما با داشتن شناسنامه جدید، چیزی برایم عوض نشد. در ارتش افغانستان مشغول شدم و بارها مسخره شدم. چون بلد نبودم به زبان فارسی دری صحبت کنم. هر افغانستانی که برای زیارت به مشهد می ...
آل کثیر: آرزو دارم بخشیده شوم و برای پرسپولیس در فینال گلزنی کنم
بازیکنان پرسپولیس با چه غیرتی بازی می کردند. دستشان را می بوسم که توانستند هواداران را خوشحال کنند. بعد از گل مهدی عبدی آن قدر خوشحال شدم که فریاد می زدم. دم همه بچه ها گرم که از جان و دل مایه گذاشتند و حتی با وجود 10 نفره شدن کم نیاوردند و نشان دادند تیم ما چه کیفیت و قدرتی دارد. جو پرسپولیس در هیچ تیمی نیست وی ادامه داد: واقعاً آرزو دارم در فینال حضور داشته باشم و بتوانم ...
روزنامه خبرورزشی| مگر پاسبان هستم که 5 صبح دم اتاق بازیکنان بروم؟
در شماره 6693 خبرورزشی می خوانید: سکوت نامجومطلق در خبرورزشی شکست: سعادتمند خواست با ماجرای قلیان فشار را از روی خودش بردارد/ بی معرفتی در فوتبال ایران نهادینه شده است/ چند بازیکن استقلال قبل از بازی با پاختاکور در قرنطینه بودند/ من سرمربی بودم اما آقایان هر روز سرمربی جدید معرفی می کردند (ص8)| ادعای نزدیکان فکری: نگذارید سرمربی استقلال شود در نساجی هم کار نمی کند (ص5)| شایعات بی پایان علیه نمایندگان ایران؛ نتیجه تست دوپینگ یک مهاجم ایرانی مثبت شد! (ص1)| سر بچه زرنگ های استقلال بی کلاه ماند؛ قرارداد 7، 8 میلیاردی چند استقلالی رو هوا (ص8)| گل محمدی: قبل از سفر به قطر داشتم دیوانه می شدم/ خائنان هم خودشان را فروختند، هم وطن شان را (ص8)| تردید در مورد شکایت النصر و تبریک های مشکوک؛ نهادهای نظارتی علیه وطن فروشان (ص1)| خلیل زاده از ترکیه هم آفر دارد: پیشنهاد 1٫8میلیون دلاری قطری ها به شجاع (ص8)| پرسپولیس از نقل و انتقالات زمستانی محروم است؛ شکایت النصر به جایی نخواهد رسید (ص4)| بنگر: آن هایی که به AFC خط دادند ایرانی نیستند/ هادی نوروزی را مجبور کردند از پرسپولیس به نفت برود (ص4) ...
شجاعی: فقط در پلی استیشن پنالتی زده بودم!
میان آن ها بودم. * گل نزدم اما خوشحالی کردم بازی ایران - کویت نوجوانان بود. دقیقه 80 من در تیر دو بودم، کرنر زده شد و در تیر یک قطع شد. اما گوینده ورزشگاه گفت که نام گلزن: علی شجاعی! من به مجید حسینی گفتم من گل نزدم که گفت خوشحالی ات را انجام بده. من هم پدرم در ورزشگاه بود و رفتم خوشحالی کردم. من فوق دیپلم تربیت بدنی دارم اما خیلی سخت گرفتم چون امتحانات زمان بازی بود. ...
آل کثیر: برای قهرمانی پرسپولیس سر و پا و جان می دهم!
بسیار زمین خوردم اما همیشه بلند میشدم و محکم تر ادامه می دادم. پس از حضورم در لیگ برتر سال اول و دوم موفقیت با من همراه نمی شد اما همیشه امید داشتم و همین امید باعث شد از سال سوم اوضاعم بهتر شود. همیشه آرزوی پرسپولیس را داشتم و بلاخره به آن رسیدم، من از تمام بچه های تیم و آقا یحیی تشکر میکنم که به من اعتماد کردند و معتقدم گل های من مجموعه ای از زحمات تمام دوستان از جمله دکتر تیم و ماساژور و تمامی ...
مرا قضاوت کردند
بیمارستان سپری شد. هفته ای سه جلسه برای دیالیز می رفتم. من قبل از آن ورزشکار بودم و زمانی که بیمار شدم عده ای مرا قضاوت کردند و گفتند معتاد شده یا کاری کرده که خدا تقاص آن کار را از او می گیرد. از زندگی سیر شده بودم، اصلا به پیوند فکر نمی کردم چون تصور می کردم افراد پیوندی بسیار ضعیف هستند. بی هدف شده بودم و از خدا مرگ می خواستم. او افزود: یک شب برادرم گفت: ببینید که اصغر چه کاری انجام داده ...
بر اساس قانون فیفا با نفت مسجد سلیمان فسخ کردم / با تراکتور مذاکرات خوبی داشتم +سند
.... ضمن اینکه چک وسیله پول است ولی خود پول نیست. یعنی پرداختی محسوب نمی شود. فرعباسی گفت: دوست نداشتم صحبت کنم که حاشیه درست نشود اما دیدم که معاون اقتصادی باشگاه صحبت های درستی انجام نداده. به همین خاطر مجبور شدم صحبت کنم تا مردم را علیه من تحریک نکنند. خواستم هواداران کاملا در جریان باشند که من نامه زدم و قانونی فسخ کردم. اینکه می گویند پرداختی داشتیم و می خواستیم مطالباتش را بدهیم دست نیست. من نامه دارم که گفتند بیا و ریز پرداختی هایت را بگیر و صحبت پرداخت مطالبات نیست. ...
فرعباسی: تراکتور را دلی انتخاب کردم
که حاضرم به آنجا بروم، میخواهد مبلغ فسخ را پرداخت کند. آن ها هم قبول کردند و قرار بود پول بگیرند اما گفتند نه ما گلر خودمان را می خواهیم و از این حرف ها. من هم 30 شهریور نامه زدم و گفتم پولم را می خواهم ولی گفتند ما پرداختی کامل به تو داشتیم. در حالی که این درست نبود و من هم رفتم فسخ کردم که کاملا هم قانونی است. فرعباسی درخصوص مقصد آینده اش گفت: مدیربرنامه من صحبت خوبی با تراکتور کرده ...
زنی انگلیسی مبتلا به اختلالی نادر که در خواب خرید اینترنتی می کند!
حیاط خانه هستم. ولی وقتی پیش دکتر می رفتم همه اش را از اضطراب می دانستند. من یک مادر مجرد با یک نوزاد مریض بودم، به خاطر همین فکر می کردند تحت فشار هستم و هیچ نکته ی قابل توجهی هم در آزمایش هایی که برایم تجویز می کردند وجود نداشت. با به دنیا آمدن بچه های بعدی ام از شوهر فعلی ام، همه چیز خیلی بدتر شد. حتی یک شب در خواب وقتی باردار بودم از قفسه ی دارو ها ...
نگاهی به زندگی شهید طلبه کاظم حسینی
توی پایگاه هست و خبر دارد که احتیاج به نیرو است و من باید بروم. وقتی که از خواب بیدار شدم فهمیدم که این خداحافظی، چون که من نبودم، خداحافظی آخر است و همان نصف شب حرکت کردم و، چون من دویست، دویست و پنجاه تا گوسفند داشتم داخل بیابان، رفتم به آن ها برسم و برنامه ریزی کنم که وقتی شهادتش را به من خبر دادند، من آمادگی داشته باشم. بعد از ظهر که شد دیدم ماشین پسر داییم ایستگاه است که نزدیک بهم ...
262 سارق و زورگیر در تهران دستگیر شدند؛ دختر آقای بازیگر بین شاکیان | روایت دزدها از سرقت هایی که یک شبه ...
او قصد فرار داشت اما آنطور که من متوجه شدم از طبقه پنجم ساختمانی به پایین سقوط کرده و جانش را از دست داد. چطور وارد باند سرقت شدی؟ من اول نمی دانستم که بچه های گروه قصد سرقت دارند. یک شب یکی از دوستانم گفت بیا بریم یک دوری در خیابان ها بزنیم. من هم همراهشان رفتم. من راننده بودم و بعد متوجه شدم بچه ها قصد سرقت دارند. آنها وارد یک خانه ویلایی در شمال تهران شدند و بعد با یک کیف ...
مصاحبه اختصاصی روزنامه دریا با رزمنده دفاع مقدس؛ احمد، رزمنده ای که این روزها حرف های ناگفته و دلخوری ...
برادرم افتخار این را داشتیم که همراه با سایر رزمندگان هرمزگانی در دفاع مقدس حضور داشته باشیم . خودم در دو عملیات بزرگ حضور داشتم یکی خیبر و دیگری عملیات والفجر 8 بود من در این عملیات ها به عنوان سکاندار قایق بودم و کار تعمیرات قایق را هم به خوبی انجام می دادم به همین دلیل در عملیات ها من بیشتر مسئول رفع مشکلات موتور های قایق ها بودم . بچه های رزمنده هرمزگان از لنج های کوچک در عملیات های مختلف ...