سایر منابع:
سایر خبرها
شگرد های شیطانی زن جوان مرد درستکار مشهدی را به دام انداخت
رویداد24 شگرد های شیطانی زن جوان مرد درستکار مشهدی را به دام انداخت مرد 32 ساله ای که به اتهام کلاهبرداری از طریق چک های سرقتی توسط نیرو های زبده تجسس کلانتری دستگیر شده بود، در حالی که ماجرای چک سرقتی را به حیله گری های یک زن شیاد گره می زد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 25 ساله بودم که ازدواج کردم و با شاگردی و کارگری روزگارم را می گذراندم. همسرم ...
توطئه پزشک زیبایی و خانم مهندس برای ازدواج
شرایطی دوباره برای ترساندش تصمیم اشتباه دیگری گرفتیم و این بار مقداری اسید باطری تهیه کردیم و به سراغش رفتیم تا او را تهدید کنیم. وقتی تهدید های مرا جدی نگرفت روی خودرواش اسید پاشیدم. شوهر شاکی هم گفت: وقتی کتایون را در مطب دیدم و گفت مجرد است عاشق او شدم، اما فکر نمی کردم او مرا معتاد به مواد مخدر کند. به هر حال او مرا معتاد کرد و همه اموالم را بالا کشید و از من خواست از همسرم جدا شوم و وقتی همسرم قبول نکرد، ابتدا نقشه سرقت را طراحی کردیم و بعد هم نقشه اسیدپاشی را که آخر به دام افتادیم. تحقیقات از متهمان ادامه دارد. ...
تلاش تعطیلی برنمی دارد/ وقتی بانوی نانوا نان آور خانه می شود
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، همیشه در صف نانوایی شاهد تلاش و عرق ریختن مردانی هستیم که با تمام قوای خود و دستمالی آویخته بر گردن در حال کار و تلاش هستند، فرقی نمی کند زمستان باشد یا تابستان، آنها گرمترین ساعت های زندگی خود را تجربه می کنند، حال با این همه سختی تصور کنید نانوا بانو باشد، بانویی با ظرافت و احساس زنانه. 38 ساله بودم که همسرم پس از 16 سال کار، قراردادش در شهرداری منطقه ...
آن فال نیت من بود، قیصر باور نمی کرد
همسرش زیبا اشراقی در خاطره ای نقل کرده: ساعت ها در خیابان ها راه می رفتیم و حرف می زدیم. یک روز ممکن بود 6 ساعت راه برویم و حرف بزنیم. اولین هدیه ای که قیصر به من داد در یکی از همین خیابانگردی ها بود. یک حافظ چهار رنگ خوش خط با طرح های مینیاتوری. همان روز یک فال گرفتیم. یادم نیست کجا نشسته بودیم. من فال را باز کردم. غزل بی نظیری آمد. همای اوج سعادت به دام ما افتد/ اگر تو را گذری بر مقام ما افتد. از نیتم پرسید. می خواست ببیند حافظ از دل من پیامی برایش آورده است؟ نیازی نبود من از نیت او هنگام بازکردن حافظ سوال کنم. حافظ سوال من را شنیده و پاسخم را داده بود. با این همه سر اینکه فال نیت کدام مان بود سربه سر هم گذاشتیم. اصلا همان لحظه اول گم کردیم کدام مان قرار بود نیت کند. هنوز هم یادم نمی آید. هرچند سال های زیادی در سایه مرگ زندگی کردیم، اما ...
تست صدا و آزمون گویندگی که ضرر ندارد
تست صدا و آزمون گویندگی که ضرر ندارد به گزارش گلونی قسمت دیگری از داستان های سین شین را می خوانیم وقتی کسی تو را دوست داشته باشد همه چیز برایش زیبا و جذاب است. من هم دوستانی داشتم که چون دوستم دارند، هرکاری کنم مورد تشویق آنها قرار می گیرم. مثلا همین سین و شین را در نظر بگیرید. یک عمر در حال فرار از صحبت کردن بودم، حالا کسی می آید و می گوید صدای تو ...
خوشبختی از آن شیرینی هایی است که باید گرم گرم نوش جان کنید
شده ای در وجودم اشک می ریختم و کمال را از خدا آرزو می کردم پس از عبور از دوران دبیرستان و ورود به دانشگاه مرحله جدید زندگی من آغاز شد امّا شاید مهمتر از دانشگاه که برای تکمیل درس به آن دل بسته بودم، دانشگاه زندگی با رویکرد متفاوت برای من خودنمایی می کرد. من در حالی که از مقاطع سنی خود گذر می کردم بواسطه تغییرات، رنج ها و سختی ها گذار نیز شامل حال من شده بود گذاری همراه با تغییر و تحول به ...
توطئه هولناک جراح زیبایی و معشوقه اش علیه زن جوان
زن جوان گفت: من مربی سوارکاری هستم و وضع مالی خوبی دارم؛ چند سال قبل با شوهرم که پزشک متخصص زیبایی است آشنا شدم و ازدواج کردم. زندگی خوبی داشتیم تا اینکه این اواخر متوجه رفتارهای مشکوک همسرم کوروش شدم. وقتی پیگیری کردم فهمیدم کوروش با خانم مهندسی به نام شیلا در ارتباط است. شیلا برای جراحی بینی اش به مطب شوهرم آمده بود و همین موضوع شروع آشنایی و رابطه پنهانی آنها بود. سرقت سه میلیاردی ...
عروسک های مشکل گشا
که مادرم پا به پای پدرم که در بیرون از خانه کار می کرد در خانه خیاطی می کرد. زندگی ما به سختی گذشت و من چون سختی ها را دیده بودم همه دوره های تحصیلم حتی از همان کودکی با یک آرزو گذشت. دلم می خواست وقتی بزرگ شدم هم به خودم و خانواده ام کمک کنم و هم به دیگرانی که شرایطی مشابه شرایط من داشتند و یا بدتر از من بودند. یادم هست کلاس اول ابتدایی بودم؛ همکلاسی داشتم که معمولاً مقنعه اش کثیف بود. وقتی ...
انتقاد قاضی دیروز و وکیل امروز از کانون وکلا
سرگذشت مرحومان هاشم وکیل ،دکتر هومن و سایر روسای کانون وکلای وقت را خواندم یا وقتی مقاله ریاست دادگستری شهرستان ایرانشهر راجع به مسایل اسلامی در سال 1332 مقارن با تولدم بود و نامبرده در آن مقطع دکترای حقوق داشت مطالعه نمودم، غرق در اندیشه شدم و هرگز تصور نمی کردم کانون از چنین نخبگان و شایستگان برخوردار و چنین مجله علمی حقوقی انتقادی کانون وکلاء را که نویسندگان آن استادان، قضات و وکلای به نام بودند ...
15 سال مجبور شدم استقلالی بودنم را مخفی کنم
. استقلال تیم خوبی داشت و در آن سال هم قهرمان شد و نتوانستم شرایط حضور در تیم بزرگسالان را به دست بیاورم. پیراهن شماره 2 حس خوبی به من می دهد همیشه در تیم های خودم شماره 2 بودم. یک حس خوب به من می دهد و از آن حس می گیرم. طبق پست هم اگر بخواهیم حساب کنیم مدافع راست ها معمولا شماره 2 می پوشند. در استقلال هم انشاالله شماره 2 می پوشم. اما مهم لوگوی جلوی پیراهن است. دوست دارم با ...
کد 99؛ مرز باریک مرگ و زندگی
حالم بد بود که می شنیدم پزشکان می گفتند رفتنی هستم. بازگشتم به زندگی واقعاً معجزه بود. وقتی کد 99 اعلام می شود یعنی بیمار دچار ایست قلبی تنفسی شده و اگر احیای قلبی جواب ندهد دیگر برای همیشه از مرز زندگی عبور کرده است. کادر درمان با همه وجود تلاش می کند اما به خاطر حجم بالای بیماران و وضعیت وخیم شان رسیدگی به همه آنها سخت و دشوار است. محمد این روزها در حال گذراندن دوران نقاهت است و می خواهد ...
ماجرای درگیری فیزیکی دخترِسگ گردان با شهروند رشتی/ آیا پارک های رشت جای خانم های محجبه نیست؟!
خیس شده بود تا زمانی که هوا تاریک شده بود با آن آقای سرهنگ منتظر نیروی انتظامی ماندم. رشیدی افزود: زمانی که نگهبان پارک آمد خانم ها به او گفتند: مگر تو نبودی و ندیدی! پس چرا به پلیس تماس نگرفتی که گفت: من هیچ دستوری ندارم هر وقت نامه آوردید من دخالت می کنم . وی ادامه داد: بعد از حادثه همه رفتند و فقط همان شخص پلیس به همراه همسرشان با من ماند و گفت که شما هم نروید و بمانید تا ...
قدیمی ترین خیاط محله آب و برق از شهرتش در میان اهالی می گوید
شده و از همان اول که به آب و برق آمده کار خود را به عنوان یک خیاط خوش قول شروع کرده است. با لهجه زیبای جنوب خراسان و با خنده ای به پهنای صورت صحبتش را آغاز می کند. 61 سال است خیاطم متولد 1328 هستم، اهل روستایی به نام اسلام آباد در نزدیکی گناباد. تا کلاس چهارم درس خواندم و ده ساله بودم که از عمویم خیاطی را یاد گرفتم. پس از زلزله سال 46 شوهرخواهرم گفت اینجا دیگر به درد شما نمی خورد و ...
انتقام گیری مرد معتاد با اسیدپاشی روی همسر سابق
گرفته بودم مانع از آن شد که اسید آسیب جدی به صورتم بزند. ولی باز هم در همین سطح محدود هم درد و رنج زیادی به من وارد کرد. با بررسی های انجام گرفته توسط کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی مشخص شد فرد اسیدپاش همسر سابقم می باشد که به دلیل اعتیاد از او طلاق گرفتم. من بارها سعی کردم به او کمک کنم که ترک کند و تمام تلاشم را برای حفظ زندگی ام انجام دادم و او خودش نخواست و در نهایت ...
مجازات سنگین برای عاملان سرقت خشن
دچار سوختگی شدم و بلافاصله آنجا را ترک کردم. من همان روز به بیمارستان رفتم و چندروزی آنجا بستری شدم.سپس شوهر و برادرم مرا به کمپ ترک اعتیاد بردند تا مواد مخدر را کنار بگذارم. بعد از پایان جلسه دادگاه و دفاعیات متهمان هیئت قضات شعبه 9 دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و ستاره را به 15 سال حبس و 74 ضربه شلاق به خاطر طراحی نقشه سرقت و انجام آن و جمعه را به پنج سال حبس و 40 ضربه شلاق محکوم کردند. همچنین متهمان به رد مال نیز محکوم شدند. براساس رأی دادگاه جمعه به اخراج از خاک ایران نیز محکوم شد. ...
مجازات سنگین برای عاملان سرقت خشن
مادرشوهرم زندگی می کردیم و من از این موضوع ناراحت بودم. از شوهرم می خواستم که آنجا را ترک کنیم، اما قبول نمی کرد. به همین دلیل خانه ام را ترک کردم. در حالی که به شدت گریه کرده بودم، سراغ جمعه رفتم تا از او شیشه بگیرم. به او گفتم دنبال یک هم خانه هستم و جمعه گفت برای بازدید خانه همراهم می آید. خانه را جمعه پیدا کرده بود؛ من اصلا در جریان نیستم که چطور این کار را کرده بود. او گفت این خانه را ...
کد 99؛ مرز باریک مرگ و زندگی
یو بستری شدم. روز اول و دوم را به یاد دارم اما روز سوم بیهوش بودم. روز سوم که مصادف با اربعین بود آن قدر حالم بد بود که می شنیدم پزشکان می گفتند رفتنی هستم. بازگشتم به زندگی واقعاً معجزه بود. وقتی کد 99 اعلام می شود یعنی بیمار دچار ایست قلبی تنفسی شده و اگر احیای قلبی جواب ندهد دیگر برای همیشه از مرز زندگی عبور کرده است. کادر درمان با همه وجود تلاش می کند اما به خاطر حجم بالای بیماران و وضعیت وخیم ...
رفاقت با یک شهید مرا از منجلاب گناه بیرون کشید/ از بی بندوباری به خدمت در اردوهای جهادی رسیدم
دوست می شدم و صحبت می کردیم و می خندیدم! دیگر رسماً سیگاری شده بودم همدمم و با یک دخترخانمی هم دوست شده بودم که بعد از یک مدت جدا شدیم و این مسئله خیلی به من ضربه زد و از لحاظ روحی خیلی آسیب دیده بودم و مصرف سیگارم بالاتر رفته بود. شاخص: در ادامه راه چه اتفاقاتی افتاد؟ سوم دبیرستان هشت تا درس را تجدید شدم و رسماً دیگر کل زندگی را رها کرده بودم و خودم هم بلاتکلیف و ...
تست گویندگی رادیو و ماجرای خوش گذرانی در تهران
تست گویندگی رادیو و ماجرای خوش گذرانی در تهران به گزارش گلونی ماجرای سفر به تهران و تست گویندگی را به قلم بیتا اشکانیان در ادامه این یادداشت می خوانیم. خلاصه به تهران آمدم. خودم خندم می گرفت. پیش خودم عذاب وجدان داشتم که الکی وقت آن بندگان خدا را می گیرم. آخر من را چه به تست صدا دادن. خلاصه که اصلا جدی نگرفته بودم و فقط داشتم به برنامه های بعدم فکر می کردم. یکی از ...
روایتی از نفوذی های انفجار نخست وزیری
روستای محروم جرقویه اصفهان سپری کردم و از دوره دبیرستان به اصفهان آمدم و در محله پاقلعه سکونت یافتم. از دوره دانش آموزی مبارزه با رژیم ستم شاهی را از طریق توزیع و ترویج کتاب ولی فقیه حضرت امام آغاز و مردم را با افکار امام در تشکیل حکومت اسلامی آگاه می کردم. در سال 1352 وارد دانشگاه تبریز شدم که فضای حاکم بر دانشگاه با دانشجوهای غیرمذهبی بود، جهت مبارزه با رژیم ستم شاهی و این جریان پس از مدتی با دیگر ...
راستین عزیزپور: بازیگری شخصیتم را پخته تر کرده است اما هنوز هم بچگی می کنم
داشتی و این نشاندهنده پرکار بودن تو است، چگونه میان بازی در این فیلم ها تفکیکی ایجاد می کردی تا نقشها شبیه یکدیگر نباشد؟ من در فیلم سلفی با رستم نقش رستم را بازی می کردم و یکی از پهلوان های قدیمی ایرانی بودم. چندین جلسه با حسین قناعت گذاشتیم که در طی آنها درباره نقش بازیگران کودکی که در فیلم حضور داشتند توضیحاتی ارائه می کرد همچنین تا زمانی که فیلمبرداری شروع شود سعی می کنم در نقشم زندگی ...
ادعای تعرض به دختر جوان به بهانه انرژی درمانی
به گزارش خلیج فارس به نقل از شرق، شاکی که دختری جوان است، وقتی به دادگاه مراجعه کرد مدعی شد متهم او را هیپنوتیزم کرده و مورد آزار و اذیت قرار داده است. این دختر گفت: من سال هاست که به بیماری تیروئید مبتلا هستم و سختی زیادی را به خاطر این بیماری تحمل کرده ام. خیلی سال است که زیر نظر دکتر هستم تا اینکه در نهایت پزشکان به من گفتند تنها راه درمان عمل جراحی است. چون خیلی جوان هستم نخواستم عمل جراحی ...
قتل مرد میان سال در قرار مرگ بار با زن جوان
پرونده قتل مردی که در یک عشق ممنوعه با زنی جوان وارد رابطه شده و به قتل رسیده است، برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. یک سال قبل مردی به مأموران گزارش داد پسرش کشته شده است. این مرد به پلیس گفت عروسش با او تماس گرفت و خبر داد که پسرش مرده است؛ زمانی که من در محل حاضر شدم، جسد پسرم را دیدم که دست و پایش بسته شده بود. این طور که عروسم گفت او هم از طریق دوستان پسرم در جریان قتل قرار گرفته است . وقت ...
نسبت به مهدویت غافل بوده ایم
زهد داشت و زندگی اش به گونه ای بود که هماهنگ با افراد ضعیف جامعه بودند و می بخشیدند. من اوایل که وارد حوزه شدم از درس و بحث لذت می بردم. یک دفعه دیدم همه سختی حوزه به این است که باید با فهمت زندگی کنی. نزد یکی از اساتیدم رفتم. گفتم حوزه سخت است و من ترسیدم. می خواهم بروم. فهمیدم باید با فهمت زندگی کنی. گفتم سخت است. ایشان فرمود این هم از کارهای شیطان است که می خواهد کاری کند که بروی. بمان و ...
تلاش زن جوان برای رهایی از یک زندگی جهنمی
این ها بخشی از اظهارات زن 27ساله ای است که برای رهایی از یک زندگی جهنمی وارد کلانتری شده بود. او در حالی که بیان می کرد پایه های آشیانه هشت ساله اش به لرزه درآمده است، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18ساله بودم که پسرخاله ام به خواستگاری ام آمد. چند ماه بود که خاله ام مدام به منزل ما رفت و آمد می کرد و به همراه مادرم زمزمه های خوشبختی بعد از ازدواج با پسرخاله ام ...
حسین زارع؛ از سبزی فروشی در تبریز تا سرآشپزی در گوگل
این است که بعد از یک سال که به خودم آمدم، دیدم همه زار و زندگی ام از دست رفته. هیچ چیز ندارم. در خانه یکی از دوستانم زندگی می کنم. هیچ پولی و هیچ چیزی نداشتم. ولی برگردیم به غذا. آشپزی من را در زندگی ام سه بار نجات داده. سه بار غذا پختن و عشق غذا من را به زندگی برگردانده. من قبل از این اتفاق همیشه یکشنبه ها که تعطیل بودم، صبح بیدار می شدم و غذا درست می کردم و عصر دوستانم را دعوت می کردم ...
همواره آرزو می کردم تا بهترین راه عبادت و اظهار عشق به خدا را پیدا کنم
شیدم و خودم را مشغولِ نکاتی کردم که برایم نامفهوم بودند یا آن ها را قبول نداشتم. اگر به طور خلاصه بیان کنم، باید بگوییم که من به دنبال نردبانی به سوی آسمان بودم و آن را با کمک احساسات و دانش پیدا کردم. در آن ایام، همواره آرزو می کردم تا بهترین راه عبادت واظهار عشق به خدا را پیدا کنم. از قضا، آن راه را هم به وسیله ی عنایات حق، پیدا کردم و این شد نقطه ی پایانی بر تمام جست و جوهایم و به روی پله ی اول قدم گذاشتم و حالا باید این راه را تا آخر طی کنم. در طول این ده سال که مسلمان شدم، آدم هایی را از جنس خودم دیدم که داستان شان با هم فرق می کرد حتی تفاو ...
آزادی مرد اعدامی بعد از 13 سال
من ایراد می گرفت و می گفت تو پیری و دلم نمی خواهد با مردی که دندان هایش زرد است و به سلامتی و ظاهرش نمی رسد زندگی کنم. من را طلاق بده تا با یک مرد جوان و زیبا ازدواج کنم. وقتی این حرف ها را گفت خیلی ناراحت شدم. درست است که من 15 سال از او بزرگتر بودم اما دلیل اصلی بهانه جویی هایش این نبود و من فکر می کردم او عاشق کسی دیگر شده است. سراین موضوع جرو بحث کردیم و گفتم که او را می کشم اما ...