شاهرخِ کوکاکولا و مو فرفری چطور حر انقلاب شد؟
سایر منابع:
سایر خبرها
رزمنده ای که دفاع مقدس را دگرگون کرد
داده و برخی نیز به شهادت رسیدند. آن قدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش 11 هزار دینار جایزه تعیین کردند. در واقع شیوه های جنگی او و ترسی که در دل نیروهای عراقی انداخته بود باعث شده بود که نامش کابوسی وحشتناک برای تمام نیروهای عراقی اعم از سرباز، افسر و... باشد. بدون اسلحه به شناسایی می رفت و با اسلحه و اسیر عراقی بازمی گشت. 2 ماه از جنگ گذشته بود، شاهرخ خیلی تغییر کرده بود. کم حرف می زد ...
حدیث نثر
هنوز پشت لبش سبز نشده به فکر تهیه خانه و تشکیل خانواده افتاد. برای تهیه خانه، قطعه زمینی در محله گود لُرها خرید و برای تشکیل خانواده، دختر سیدفتح الله نورصادقی را به همسری گرفت. هرچه کار دومش شایسته و بخردانه بود، کار اولش ناسنجیده و ناشیانه از آب درآمد. زمین ابتیاعی، گورستانی متروک بود، ضلع جنوبی، سمت نسا که هنوز ساخته نشده بود، پشته ای شن و خاک بود. ...
شهیدی که خیلی ها دوست داشتند جای او بودند
...، شب اولی که می خواست برود سوریه وقت خداحافظی گفت: مامان! می خواهم بروم سوریه دعا کن در این مسیر ثابت قدم بمانم. گفتم: مادر جان ان شاءالله همیشه نوکر حضرت زینب (س) و حضرت زهرا (س) بمانی. خودت و مالت در این راه فدا شوید. گفت: 45 روزه می روم و برمی گردم. دست پدرش را بوسید و رفت. البته بعد از آن همیشه می دانستم به سوریه و عراق می رود و همراه حاج قاسم است، اما اینکه دقیقا کارش چیست، نمی دانستم. وقتی ...
وحید مرادی عقاب بود و ما جوجه کلاغ ! /گفتگو با قاتل قبل از اعدام
توانست آنها را آشتی دهد.من برای آشتی دادن آنها پیش قدم شدم.آشتی هم کردند اما هر دو طرف دوستانی داشتند که بعد از آشتی باز با هم درگیر شده بودند.این وسط دنبال این گشتند که چه کسی واسطه آشتی شده بوده و رسیدند به من.شماره تلفنم را پیدا کردند و زنگ زدند و فحاشیکردند.برای همین دوباره دعوا شروع شد.مقابل خانه مادربزرگم آمدند و شیشه ها را شکستند.مادربزرگم همان شب راهی بیمارستان شد. آن شب تو هم ...
از جبهه ملی تا چلوکبابی رقابی
.... دکان های چلوکبابی را چلویی می گفتند. نایب چلویی و مرشد چلویی و حاج حسن شمشیری از مشهورترین چلوکبابی های تهران بودند و دکان های شان رونقی داشتند. در این دکان ها البته به سر و وضع و شکل مکان چندان توجهی نمی شد. مردم هم می دانستند که به دکان چلویی می روند و انتظاری نداشتند. میز و صندلی ها و بشقاب ها و لیوان ها همه رویین بودند. سفارش پشت صندوق دریافت می شد و برای هر دست چلوکباب و هر نوشابه و دوغ ...
کرامات موسی مبرقع دومین فرزند امام جواد(ع)
شیعه نیوز : دومین فرزند امام جواد(ع)، در زمرۀ امام زادگانی است که از کوفه به قم آمد. ایشان از مادری به نام سمانه مغربیه است و در سال 214 ق در روستای صریا از توابع مدینۀ النبی(ص) دیده به جهان گشود و در بیت امامت به شکوفایی رسید. در سال 220 ق که امام نهم به بغداد فرا خوانده شد و سپس توسط همسر اولش، ام الفضل شهید گردید، موسی مبرقع شش ساله بود که بعد از شهادت پدر، تحت نظارت برادرش امام هادی(ع) به رشد ...
اسامی استان ها و شهرستان های در وضعیت قرمز / سه شنبه 18 آذر 99
در استان تا مرز هزار و 400 نفر هم جلو رفت که محدودیت های 2 هفته ای منجر به کاهش این آمار تا مرز 500 نفر شد و تعداد فوتی های کرونا در کرمانشاه بعد از 50 روز به چهار نفر رسید. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی استان اردبیل نیز درباره وضعیت کرونایی این استان از تداوم وضعیت قرمز با فوت 11 بیمار و بستری شدن 65 بیمار جدید خبر داد و اعلام کرد: بر اساس آخرین آمار تاکنون یک هزار و 130 ...
خلافکارها با خواندن این کتاب توبه می کنند!/ گفت و گو با همرزم شهید شاهرخ ضرغام به مناسبت سالروز شهادت او
...، نشد. به مرور زمان بر اثر بمباران های دشمن، یافتن پیکر شهدا سخت تر شد. بعد از هشت ماه که منطقه را آزاد کردیم، همراه دوستان رفتیم و تعدادی از شهدا را شناسایی کردیم و استخوان هایشان را به شهرستان های مختلف فرستادیم. اما از شاهرخ چیزی به جز پالتو و کلاهش را پیدا نکردم. یک بار که مادر خدابیامرز شاهرخ را به اینجا آوردم، گفت در خواب دیدم که شاهرخ از این خاکریز بالا رفت و دیگر پایین نیامد. ...
سه ساعت پای صحبت های زهرا رضایی، همسر شهید مدافع حرم، سرهنگ حاج احمد گودرزی؛ خواستگاری یک نفره جناب ...
. همه شب ها حاج احمد به خانه حودش می آمد. مگر می شود پسر خانواده شب های زیادی به خانه نیاید و پدر و مادرش در جریان نباشند؟ پدر و مادر حاج احمد نمی خواستند قبول کنند که ازدواج کرده! *** برادر بزرگتر حاج احمد گاهی به ما سر می زد. بعد از مدتی از او خواستم تنهایی به خانه ما نیاید؛ یا همراه همسرش باشد یا همراه پدر و مادرش. این بود که بعد از مدتی رفت و آمد پدر حاج احمد آقا به خانه ...
شهید ضرغام و معجزه امام(ره)/ پاسداشت حرّ انقلاب اسلامی
به گزارش راهیان نور ؛ سخن از حرّ انقلاب اسلامی است؛ شهید شاهرخ ضرغام که در چنین روزی یعنی در هفدهمین روز از آذر ماه سال 1359 آسمانی شد. او سرگذشت عجیبی داشته است. سخن از شهید شاهرخ ضرغام است؛ متولد 1328 در تهران. از همان کودکی، جثه بزرگی داشت و تعجب همگان را بر می انگیخت. دوازده ساله بود که طعم تلخ یتیمی را چشید و از آن پس با سختی روزگار را سپری کرد؛ کم کم به سمت چاقوکشی و ...
پیشنهاد کتاب و فیلم بودن (حضور)، نوشته یرژی کوشینسکی
برای آنکه دنیای رمان های خشن، عجیب، تعلیقی و اخلاق گرایانه کوشینسکی را بشناسیم ابتدا باید به توالی اتفاقی درد و لذت، ثروت و فقر، انکار و تأیید که زندگی او را مانند زندگی شخصیت داستان هایش پرماجرا کرده بود نگاهی بیندازیم. در لهستان به دنیا آمد. هولوکاست جنگ جهانی دوم تمام اعضای خانواده اش به جز دو نفر را قربانی کرد. در طول جنگ همراه پدر و مادرش به دهکدهای دوردست رفت و مرتب از اینجا به ...
رجزخوانی شاهرخ با بلندگوی دستی!
از چند روز به همراه مادر و برادرش به مشهد می رود. شاهرخ از پله های مسجد گوهرشاد که داخل می شود سینه خیز تا در طلاکوب جلوی ضریح می رود و همان جا می نشیند. شهید ضرغام پس از چند دقیقه رو به ضریح می کند و سرش را پایین می اندازد. وقتی رفتار دیگر زائران را می بیند با تعجب از برادرش می پرسد که زائران چه می گویند. او هم توضیح می دهد که زائران از امام رضا (ع) اجازه می گیرند. شاهرخ به یاد صحبت ...
هوس تحویل زن ایرانی به ابوجعده !
اولین شلیک افتادی رو زمین، من و ابوالفضل با هم اومدیم سمتت، ولی اون زودتر تونست خودش رو بندازه روت. من تکان های قفسه سینه و فرو رفتن هر گلوله به تنش را حس کرده بودم که از داغ دلتنگی اش جگرم آتش گرفت و او همچنان نجوا می کرد : قبل از اینکه بیایم تو خونه، وسط کوچه مامانم رو دیدم. چشمانش از گریه رنگ خون شده بود و اینهمه غم در دلش جا نمی شد که از کنارم بلند شد، قدمی به سمت پیکر ...
معراجی های آذربایجان غربی(4): شهیدی که در 14 سالگی به جبهه رفت
...> لیلا اکبری مادر شهید می گوید: خلیل با وجود سن کمی که داشت به طور داوطلب برای اعزام به جبهه ثبت نام کرده بود و من بعد از این که متوجه شدم به او گفتم؛ پسرم چرا دلت برای من بیچاره نمی سوزد و با این سن کم، به جبهه می روی. او در پاسخ گفت: مادر چرا به من رحم نمی کنی و اجازه نمی دهی که این عمر ناپایدار و جسم بی ارزش خود را در راه خدا نثار کنم؟ خلیل به من می گفت: مادرم بگذار بروم و از ناموس و ...
رزمنده ای که او را با شاهرخ ضرغام اشتباه گرفتند!
آمد گفت: سید مجتبی هاشمی من رو فرمانده گذاشته! گفتم: کی بهتر از تو؟ سه روز مانده به شهادتش یعنی 14 آذر ماه 59 ، در آبادان همدیگر را دیدیم، گفت همراه با سید مجتبی هاشمی در جنگ های نامنظم فعالیت می کنیم. برای ما که همدیگر را از سال های قبل می شناختیم این دیدار در جبهه آبادان دلنشین و تداعی خاطرات بود .سه روز بعد از این دیدار خبر شهادت شاهرخ ، زمانی سوز دلم را دوچندان کرد که پیکرش در منطقه تحت کنترل ...
بهلول، قاتل شیما کیست؟
گوید: "دخترم 3 مرتبه از خانه فرار کرد نخستین فرار او مرداد ماه سال 98 رقم خورد. آن روز توانستیم شیما را در خانه یکی از دوستانش پیدا کنیم و به خانه برگردانیم. دوستی که شیما در خانه اش پناه گرفته بود از سوی پدر اعدامی و از سوی مادر توزیع کننده شیشه است. دو هفته بعد شیما برای بار دوم از خانه رفت شیما را دوباره یافتم، اما با این فرق که شیما به موادمخدر شیشه آلوده شده بود. تصمیم گرفتم خیلی مراقب شیما باشیم ...
شناخت پاسداران محله ای محبوب در تهران
به گزارش ایسنا، بنابراعلام ملک هفت، شمالی ترین نقطه این محله نیاوران است. به این ترتیب پاسداران یک خیابان طولانی شمالی-جنوبی است. این خیابان تقاطعی است بین منطقه 3 و 4 شهرداری تهران. طول آن به 9 کیلومتر می رسد و قسمتی از این مسیر طولانی یکطرفه است. قیمت روز خانه محله پاسداران برای خرید و رهن قیمت ها در محدوده بوستان های پاسداران بسیار بالاست. قیمت در بخش های دیگر نیز نسبتا ...
40 ضرب المثل الجزایری به همراه ترجمه و معادل های فارسی/ خبرگزاری مهر
یادش می رود. یعنی عادت کردن بر چیزی یا کاری سخت است. و اگر خواستیم ترکش کنیم خسته می شویم و شاید نتوانیم. معادل ایرانی: ترک عادت موجب مرض است. 2. المال یدیر طریق فی البحر: پول تو دریا هم راه می سازد. یعنی پول، امر محال را هم ممکن می سازد. معادل ایرانی: بعد از مرتضی علی پول حلال همه مشکلات است. 3. کل خنفوس فی عین یماه غزال ...
بهترین های فیلم و هنرپیشه سال 2020
پستی شهر نیز از تمام سیستم ها حذف شد! در این شرایط بسیار سخت، همسر فرن از دنیا رفت و او را کاملاً تنها گذاشت. در این شرایط، فرن با اتومبیل ون خود به جاده می زند تا در یکی از مراکز آمازون، به عنوان کارگر موقت، برای خود شغلی دست وپا کند. او خود را بی خانمان نمی داند و در واقع ترجیح می دهد خودش را خانه به دوش معرفی کند؛ زیرا او شب ها در اتومبیل می خوابد. در این مسیر، با گروهی مواجه می شود ...
طعم صلوات با چاشنی جعلیات
معاصر کودک و نوجوان، دست مایه تولید آن بوده و بارها از شبکه پویا برای مخاطب کودک پخش شده است و اکنون نیز هر جمعه آن را پخش می کند: یک روز که پیغمبر، از گرمیِ تابستان / همراه علی می رفت در سایۀ نخلستان دیدند که زنبوری از خانۀ خود پَر زد / بر دامن پیغمبر آهسته فرود آمد بوسید عبایش را، دور قدمش گردید / بر خاک کف پایش صد بوسۀ دیگر زد پیغمبر از او پرسید ...