داستان خانواده که با کرونا داغدار شدند
سایر خبرها
مادرم می گفت روزی ات ازدواج با یک شهید است
خدا خیلی من را دوست دارد که دختر به من هدیه داده است. او برای دخترمان گوسفند قربانی کرد و برای من هم یک جفت النگو خرید. شهید طباطبایی بسیار خانواده دوست بود. وقتی به مأموریت می رفت، تأکید داشت که مراقب خودم و سیدحسین و زینب سادات باشم. خیلی وقت ها هم قبل از رفتن به مأموریت کاری یا اعزام به جبهه، ما را به ساوه به منزل پدرم می برد تا برگردد. مانند حضرت عباس شهید می شوم قبل از ...
ادعای عجیب سارقان کم سن و سال/بدشانسی دزدان
پاییز سال 98 صدای فریاد های کمک خواهی یک مادر و دختر در آپارتمانی در غرب تهران پیچید.همسایه ها که هراسان از خانه شان بیرون دویده بودند با زن جوان و دختر 18 ساله اش به نام آزاده روبه رو شدند که می گفتند چند مرد ناشناس برای سرقت وارد خانه شان شده اند.همسایه به کمک این مادر و دختر رفتند اما دزدان ناشناس خیلی زود گریخته بودند ،که پلیس در جریان قرار گرفت و به بازجویی از مادر و دختر پرداخت . ...
ربودن بدهکار با خودروی مرد مرده
خواستند پای آن را امضا کرده و انگشت بزنم. درست متوجه نشدم چون خیلی سریع از من امضا و اثر انگشت گرفتند اما به نظرم درخصوص واگذاری ملکم در شهریار بود و برگه ها نشان می داد که من باغ ویلایم را به آنها فروخته ام. بعد هم با تهدید به مرگ، از من خواستند به همسرم زنگ بزنم و درخواست یک میلیاردتومان پول یا معادل آن طلا و دلار کنم. می گفتند با این شرط آزادت می کنیم و اگر تا شب همسرم این مبلغ را جور نکند مرا کشته ...
بزرگترین جهاد، جهاد با نفس است/ همیشه در میدان مبارزه باشید
برسانید و به آنها بگوئید سعادت راه امام است که با تمام نیرو در مقابل آمریکا و تمامی ایستاده است. کافرانی که دست به دست هم داده اند تا مستضعفان را دربند بکشند و ما این بند را به یاری خدا باز کرده و این بند را به گردن آمریکا و شوروی و تمام کافران می پیچم و خفه شان می کنیم و این نصرت خداوند است به تمام حزب الله ان شاءالله پدرم از این که فرزند لایق تو نبودم مرا ببخشید تا خداوند مرا ...
سرنوشت ازدواج تاجر بین المللی فرش با چهار زن
مغازه فرش فروشی و سختی های زیاد از من فرد موفقی ساخت تا چند سال بعد بتوانم یک مغازه کوچک فرش فروشی در شهر آتن باز کنم. سرانجام بعد از چند سال تلاش به تاجری بزرگ تبدیل شدم. 30 ساله که بودم تصمیم گرفتم ازدواج کنم و بدین ترتیب با دختری از یک خانواده اصیل ایرانی زندگی مشترکم را شروع کردم. در 5 سال نخست زندگی عاشقانه ما با روزهای خوش، سفرهای متعدد و تولد دو دختر زیبایمان ادامه داشت تا اینکه همسرم به ...
قتل همسر با ضربات فانوس
به دلیل اضافه وزن و چربی بالا 2 سال قبل فوت شد. مرگ او باعث شد همسرم به شدت دچار مشکلات روحی و روانی شود. او را نزد پزشک بردم و تحت درمان قرار گرفت. چند روز قبل از حادثه متوجه شدم که داروهایش را مصرف نمی کند و بر سر این موضوع با یکدیگر درگیر شدیم. البته مدت ها بود که اختلاف داشتیم. من همه تلاشم را کرده بودم که همسرم به زندگی برگردد و غم از دست دادن پسرمان را فراموش کند. اما تلاش هایم بی فایده بود و ...
بخشش مردی که همسر سومش را کشت
به حمام رفتم و جسد مژگان را دیدم. وقتی بهرام مورد بازجویی قرار گرفت، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و همسرم تازه ازدواج کرده بودیم. روز حادثه با هم جروبحث کردیم و همسرم به حمام رفت.وقتی وارد حمام شدم تا با او صحبت کنم، همسرم فحاشی کرد و من که خیلی عصبانی شده بودم، او را زدم و به قتل رساندم. این پرونده بعد از گفته های متهم و صدور کیفرخواست، برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. بهرام پای میز محاکمه رفت ...
منافقین حتی از کشتن خواهر یک ساله ام نگذشتند
. من هم کوچک بودم، اما در نبود پدر، مرد خانه می شدم. یک بار نیمه شبی نجمه تشنج کرد. چون نزدیک راه آهن بودیم سریع به آنجا رفته و به همکاران پدرم اطلاع دادم. آقای امیری دوست پدر همیشه به کمک ما می آمد و نجمه کوچک را به همراه مادر به دکتر می برد. پدر، روی خواهرم بسیار حساس بود و همیشه از من می خواست مراقبش باشم. یک روز من و هاشم، نجمه را که پر از خنده های شیرین کودکانه اش بود داخل کالسکه گذاشتیم و به ...
"مگی اوفارل"؛ فاتحِ جایزه ادبیات داستانی زنان
نویس بریتانیایی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند است. در ادامه بخشی از گفت وگوی گاردین با مگی اوفارل را می خوانید: چه چیزی الهام بخش شما برای خلق کتاب جایی که فرشته های برفی می روند بود؟ فرشته برفی شخصیتی بود که من از مدت ها پیش درباره آن با فرزندانم صحبت کرده بودم. نخستین بار زمانی که با دخترم در یک آمبولانس بودیم درباره فرشته برفی صحبت کردم. دخترم مدام دچار شوک آنافیلاکسی ...
باران، مادرانه ای بی دریغ
همسرم که از او نیز در زلزله بم خانواده اش را از دست داده بود و در پرورشگاه بزرگ شده بود آشنا شدم و ازدواج کردم، آن روزها فکر می کردم زندگی از این به بعد روی بهتری را به من نشان خواهد داد اما چندی بعد گرفتار سرطان لثه شدم. همسرم روزها کارگری می کرد و درآمد بسیار کمی داشت که کفاف هزینه های درمانم را نمی داد، هنوز چند ماهی از زندگی مشترکمان نگذشته بود که خدا رعنا را به ما هدیه داد. ...
زن جوان: پاسخ محبت های همسرم را با خیانت دادم ؛ مجازاتم کنید
از عذاب وجدانی که دچار آن شده ام به شدت زجر می کشم. دیگر تحمل نگاه های سنگین همسرم را ندارم. روزگار تلخی را می گذرانم و هیچ راهی را برای فرار از این دنیای زجرآور خودساخته پیدا نمی کنم و تنها راه نجاتم را در مجازاتی سخت می بینم، به طوری که ... زن جوان در حالی که اشک می ریخت، با اصرار همسرش در ادامه این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری شهیدهاشمی نژاد مشهد گفت: پدرم مردی معتاد ...
خدا می خواست زنده بمانم...
چاله کوچه هم یک چوب گذاشته بودند همین که من از دهانه چاله می افتم صاف یک پایم این طرف می ایستد و یک پایم آن طرف؛ مثل وقتی که سوار الاغ می شوند. دیدم یکی آن بالاست و عمامه سرش است. گفت: بچه جان کی هستی؟ گفتم: من با مادرم آمدم توی دسته گم شدم افتادم اینجا روی یک چوب، توی آب ها نیفتادم... گفتم: من ننه ام رو می خوام. نان ها را می گذارد لای عمامه و شال گردنش را باز می کند و به ...
زن جوان: عذاب وجدان دارم، مجازاتم کنید!
با آن که چندین سال از زندگی مشترکمان می گذشت و صاحب یک دختر 15ساله بودیم ولی از رفتارهای همسرم بسیار عصبانی بودم چرا که او مدعی بود با پسرعمه و چند نفر دیگر ارتباط نامتعارف دارم. او می گفت فقط به خاطر آبروی خانوادگی سکوت می کنم تا فرزندم نیز بی مادر نشود وگرنه تو با این گونه رفتارهای غیراخلاقی برای من مرده ای بیش نیستی! و ... در همین آشفته بازار زندگی ام بود که روزی خواهر مطلقه ام سیم کارتی را در ...
بخشش مردی که همسر سومش را کشت
ساله داشتم.آن روز به دیدن دخترم رفته بودم. مژگان که فهمید به دیدن دخترم رفته ام، خیلی عصبانی شد و به من گفت حق نداشتی این کار را بکنی. گفتم آن بچه دختر من است و نمی توانم او را کنار بگذارم، اما مژگان اصرار داشت که من دیگر دخترم را نبینم. او به حمام رفت.من پشت سرش رفتم تا با او صحبت کنم. گفتم باید بداند من دخترم را کنار نمی گذارم. مژگان عصبانی شد و به من و دخترم فحاشی کرد. از این کار عصبانی شدم و با ...
روایت تسنیم از نخستین شهید انقلاب اسلامی در مشهد/ جای خالی تندیس شهید منفرد
.... وی اظهار داشت: تصاویر و فیلم های واقعی پدر را دیدم که در محوطه بیمارستان با یک کاپشن سبز رنگ در حال مبارزه بود آنجا نگاه پدر را برای نخستین بار دیدم و بعد تصاویری از شهادتش و صحنه ای که روحانیون بالای سر جنازه پدرم هستند.اما تصویری که مرا خیلی اذیت کرد و بارها با دیدن ان اشک ریختم تصویری بود که مادرم خود را روی جنازه پدرم انداخته و اشک می ریزد تنها صحنه ای که پدر و مادرم را در یک ...
زنی که فریادش خاموش ماند
اول زندگی ام سختی کشیده ام، خب حالا که ازدواج کرده ام انتظار دارم همسرم حرف مرا گوش کند. 6 ساله بودم که مادرم در یک تصادف کشته شد. پدرم بعد از چندماه از فوت مادرم دوباره ازدواج کرد. البته قبل از فوت مادرم هم رابطه خوبی بین او و پدرم وجود نداشت، اکثر اوقات با هم اختلاف داشتند و کارشان به کتک کاری می کشید. بعد از ازدواج مجدد پدرم، اوضاع بدتر هم شد، پدرم هیچ اهمیتی به من و برادرم که 2 سال ...
مرد 3 زنه از مرگ فاصله گرفت
مرگ قرار گرفت، اما توانست با پرداخت دیه از چوبه دار فاصله بگیرد. متهم این بار از جنبه عمومی جرم مقابل هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه او در آخرین دفاعش گفت: با همسرم مشکلی نداشتم و او را دوست داشتم، اما پدر بودم و باید به فرزندم رسیدگی می کردم. به همین خاطر وقتی با مخالفت های همسرم روبه رو شدم کنترل اعصابم را از دست دادم و ناخواسته مرتکب قتل شدم. متهم ادامه ...
مرد بی رحم گلوی همسرش را زیر دوش برید + جزئیات تلخ
همسرم هیچ مشکلی نداشتم و به او علاقمند بودند .ما شش ماه بود با هم ازدواج کرده بودیم و من نمی دانستم همسرم باردار است . وی درباره نحوه جلب رضایت اولیای دم گفت: پدر و مادر مژگان تصمیم داشتند هر طور شده مرا قصاص کنند اما با تلاش پدر و مادرم حاضر به رضایت شدند .من با پرداخت مبلغ 450 میلیون تومان توانستم رضایت اولیای دم را جلب کنم و به زندگی برگردم .حالا 11 سال است به خاطر قتل که در زندان ...
روح سرگردان دستور جنایت داد
.... پسر نوجوان که شاهد جنایت بود، گفت: شب حادثه پدرم با عمویم داخل حیاط درگیر شد. علت آن را متوجه نشدم اما فکر می کنم بر سر این بود که چرا پدرم مواد می کشد و مشروب مصرف می کند. دعوای آنها که بالا گرفت ناگهان پدرم با چاقو، 3ضربه به عمویم زد. من شاهد این صحنه بودم. وحشت کرده بودم و دست و پایم می لرزید و زبانم بند آمده بود. چند لحظه بعد از خانه بیرون رفتم و سوار بر موتور پدرم شدم. مثل دیوانه ها ...
قتل همسر با قرص برنج برای ازدواج دوباره
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از روزنامه جام جم، تحقیقات جنایی در این پرونده از 29 آذر سال گذشته و با مرگ مشکوک زن جوانی در بیمارستان بهارلوی تهران آغاز شد. همسر نیلوفر در جریان تحقیقات گفت: همسرم بعد از خوردن قرص گیاهی دچار مسمومیت شده و در بیمارستان جان باخت. این در حالی بود که خانواده نیلوفر از دامادشان شکایت کرده و عنوان کردند؛ دخترمان با همسرش اختلاف داشت و هیچ ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید علی اصغر عباسی
کوتاه به پدر و مادر پدرم درود بر تو که چونان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی بدان و آگاه باشد که اسماعیلت هرگز از فرمان باریتعالی سر باز نمی زند و مرگ درراه خدا را جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه خدا و در راه عقیده درست نمی دانم و شهادت را جزو بهترین و منتهای آمال می داند. مادرم سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه ...
برادرم را می بخشم تحمل مرگش را ندارم
پدر و مادرم مرا از خانه بیرون کنند و من هم از سر ناچاری کارتن خواب شده بودم. با اینکه وضع مالی پدرم خوب بود اما او حاضر نبود برای من هزینه کند. روز حادثه برای گرفتن پول مواد از مادرم به خانه رفتم، فکر می کردم پدرم در خانه نیست. اما وقتی پدرم موضوع را فهمید باهم درگیر شدیم و من در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با چاقو ابتدا به او چند ضربه زدم و پس از آن هم مادرم را زخمی کردم و بعد هم از خانه بیرون ...
پدرکشی به خاطر پول مواد
...> اعتیاد من آن قدر شدید بود که خانه را ترک کردم و کارتن خواب شدم. به خاطر پول مواد دست به هر کاری می زدم و گاهی هم از شدت بی پولی و گرسنگی به خانه می رفتم و از مادرم غذا و پول می گرفتم. آن روز با پدرم سر اینکه همچنان مواد مصرف می کنم درگیر شدم و این درگیری باعث شد کنترل خودم را از دست بدهم. با چاقو پدرم را زدم و بعد هم مادرم را زدم. متأسفانه چاقو به قلب پدرم خورد و باعث مرگ او شد. متهم ...
بخشش جوان معتادی که پدرش را کشت
...: من پدرم را کشتم اما آن قدر شرمنده هستم که نمی خواستم اتهام را قبول کنم. همان طورکه خواهرم گفت علت اینکه پدرم با من درگیری داشت، اعتیاد من بود. من گل مصرف می کردم و پدرم خیلی از این موضوع ناراحت بود. اعتیاد من آن قدر شدید بود که خانه را ترک کردم و کارتن خواب شدم. به خاطر پول مواد دست به هر کاری می زدم و گاهی هم از شدت بی پولی و گرسنگی به خانه می رفتم و از مادرم غذا و پول می گرفتم. آن روز با پدرم ...
مرد 3 زنه پس از قتل برادرش مسافرکشی می کرد
سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت 10 صبح روز پنج شنبه 20 آذر قاضی محمدجواد شفیعی بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستان ها باخبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شدند. تیم جنایی روی تخت بیمارستان با جسد جوان 33 ساله ای به نام سامان روبه رو شدند که با اصابت سه ضربه چاقو به بدنش به قتل رسیده بود ...
روز های سخت بنّای کوچک
من به آن فرار کرد. وقتی پدرم از خانه بیرون رفت مادرم یک قالیچه و یک دست رختخواب به من داد و گفت برو تا پدرت هنوز نیامده این وسایل را با خودت ببر. اگر برگردد این لوازم را هم نمی توانی با خودت به مشهد ببری. پدرم از اینکه من به شهر رفته و به حرفش گوش نکرده بودم از من دلخور بود. فکر می کرد در مشهد به بیراهه کشیده می شوم. عباسعلی برای اینکه حال آن روز های پدرش را درک کند می گوید: سال ...
دشمنان! بدانید تمام متجاوزین و منافقین هرچه زودتر نابود خواهند شد
که فرزندان خود را در راه اسلام فدا کرده اند. سلام بر پدر و مادر مهربانم که مرا با پاک دامنی و با نذر و نیاز ائمه اطهار پرورش و به این سن رسانیده اند تا از جامعه اسلامی دفاع کنم و سلام بر پدرم که مرا تربیت اسلامی و انسانی کرده و به جامعه اسلامی تحویل داد. پدر و مادر مهربانم! بعد از شهادتم باید در جهت تربیت فرزندان من بیشتر سعی و کوشش کنید که آنها ادامه دهنده راه شهدا باشند ...
گذشت از خون پدر در دادگاه
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از روزنامه جام جم، رسیدگی به این پرونده از سال گذشته و به دنبال درگیری خونینی در خانه ای در جنوب تهران در دستور کار پلیس قرار گرفت. ماموران پس از ورود به خانه با پیکر زوج میانسال که با چاقو مجروح شده بودند، رو به رو شدند. مرد میانسال بر اثر شدت جراحات جان باخت، اما همسرش زنده ماند. در بررسی های اولیه مشخص شد، قاتل پسر کوچک خانواده به نام سیناست. سینا ...
سبک زندگی مجتهدی که خود را آیت الله نمی خواند
این بود که خودش زمان مرگش را پیش بینی کرده بود و به دیگران هم گفته بود. ماجرا از این قرار بود که دایی ام حدود 63 سال داشت که دچار ذات الریه شد و آن قدر حالش بد بود که او را به بیمارستان مفرح منتقل کردند. تقریباً نوزده روز در بیمارستان بستری بود تا این که در همان جا از دنیا رفت. به خانواده اش گفته بود که این بار به بیمارستان بروم، دیگر برنمی گردم. اطرافیان این حرف را خیلی جدی نگرفته بودند ...
چله مجازی در سایه سار کرونا!
پنج دقیقه یک نفر در ایران بر اثر کرونا می میرد، در استان کردستان نیز بر اثر بیماری کرونا از ابتدا تاکنون 992 نفر جان خود را ازدست داده اند و تعدادی زیادی هم قرنطینه و در بیمارستان های استان بستری شده اند. رئیس دانشگاه علوم پزشکی کردستان هنوز بعد از 10 ماه از شیوع این ویروس خطاب به شهروندان می گوید: همچنان روند فاصله گذاری اجتماعی، استفاده از ماسک، شست وشوی مرتب دست ها با آب و صابون ...