روایت ورود یک خانم به شغلی مردانه | عطامکانیک یک زن است
سایر منابع:
سایر خبرها
کرونا فشار کاری پرستاران را بسیار افزایش داد/ هنوز تعرفه خدمات پرستاری اجرا نمی شود
در بخش آنکلوژی بیمارستان خدمت رسانی می کردم و با شیوع ویروس کووید 19، در بخش بیماران کرونایی مشغول به کار شدم و مهرماه امسال بود که خودم نیز به کرونا مبتلا شدم که دو هفته درگیر بیماری بودم و به دلیل وضعیتی که برایم به وجود آمد دو نوبت در بیمارستان بستری شدم. این پرستار جوان و فعال در خصوص علاقه به این شغل گفت: به دلیل علاقه ای که به رشته های پزشکی و پیراپزشکی داشتم وارد رشته تجربی شدم و ...
از فریاد بلوط تا ساکنین طبقه بالای لاله زار
این نشست گفت: این فیلم برمبنای ایده مشترک من و یکی از دوستان دیگر است که به تلویزیون پیشنهاد دادیم و قبول شد که توسط شبکه یک ساخته شود. فیلم به هیچ وجه سفارشی نبوده است. وی افزود: ما در حال ساخت فیلم مستندی هستیم که کاراکتر اصلی آن به شهادت رسیده است. ما 5 فراز مهم از زندگی او در جنگ می بینیم که دوست داشتم مخاطب آن ها را ببیند. راوی فیلم خود شهید زرین است و به صورت اول فرد روایت می شود ...
همه چیز درباره "پردیس پورعابدینی" بازیگر سریال آقازاده
دبیرستان رشته تجربی می خواندم، اما دوست نداشتم در این رشته ادامه تحصیل بدهم. از دوران کودکی هنر را دوست داشتم. وقتی وارد آموزشگاه بازیگری آقای کیمیایی شدم تصمیم گرفتم کنکور هنر بدهم و بازیگری بخوانم. البته در این میان پروژه "آقازاده" پیش آمد، اما ان شاءالله امسال وارد دانشگاه می شوم تا بازیگری بخوانم." این بازیگر تازه کار خاطر نشان کرد "می دانستم راه سختی را در پیش دارم و شاید به این ...
پیام شهدای مدافع حرم
هم مثل تو زندگی را دوست داشتم ؟ پدر و مادرم را دوست داشتم . به همسرم عشق می ورزیدم . عاشق بچه هایم بودم . آیا می دانی که من دوست داشتم در دنیا بمانم و از زیبایی های آن بهره ببرم . سفر کنم . تفریح نمایم . با بچه هایم بازی کنم . از خودت سئوال کن پس چرا شهادت را پذیرفتم و آن را در آغوش کشیدم ؟ در وجود من یک عشقی بود که بر همه ی این عشق و محبت غلبه کرد . عشق به خدا و ...
درخواست 3 پرستار ساکن منطقه 19 | یلدا منهای مهمان!
سعیدی با 11 سال سابقه کار، تجربه پرستاری اش از بقیه بیشتر است. این پرستار 35 ساله بیمارستان بهارلو که روزهای بارداری اش را سپری می کند، درباره ورودش به این شغل می گوید: همیشه دوست داشتم در مراکز درمانی کار کنم. با همین علاقه در رشته پرستاری تحصیل کردم و از 11 سال پیش کارم به صورت جدی شروع شد. تجربه فعالیت در بیمارستان های مختلفی مثل بیمارستان ضیائیان، مفرح و... را دارم و چند سالی است در ...
انگیزه ای که مرا به جبهه کشاند
همکاری کردم و به همراه آن ها هم به کردستان اعزام شدم. آن موقع هر کسی هر کاری از دستش برمی آمد برای حفظ انقلاب انجام می داد. گاهی بدون اینکه یک برگه مأموریت داشته باشیم، به مناطق عملیاتی می رفتیم و اگر شهید می شدیم، امکان داشت خانواده حتی در اثبات شهادتمان به مشکل بربخورند. اما کسی به خودش و این چیز ها فکر نمی کرد که نگران اثبات شهادتش باشد. همین انگیزه ها با ما بود تا اینکه جنگ تحمیلی هم شروع شد و توفیق پیدا کردیم چند نوبت هم به عنوان بسیجی در جبهه های دفاع مقدس شرکت کنیم. من در اغلب عملیات های بزرگ جنوب حضور داشتم و در لشکر 10 و 27 و تیپ رمضان هم حاضر بودم. ...
آرزوهای بازیگر "شرم" از بازی در موسی(ع) حاتمی کیا تا نقش معتاد/ همبازی آخرین سکانس سیروس گرجستانی
بود که خانم گودرزی در را به روی آقای پورعرب بست اگر منطقی بود نباید این کار را می کرد. باید احساس خودمان را کنترل کنیم همیشه با منطق جلو برویم. * به چه نقش هایی علاقه مندید؟ معمولاً دوست دارم نقش هایی بازی کنم که از خودم دورند. مثلاً دوست دارم نقش معتاد را بازی کنم؛ معتادی که تا حالا مردم این شکلی اش را ندیده اند. یعنی از زاویه دیگر، معتاد را نشان بدهم. حاضرم هرکاری برای آن ...
اسلام راه درست و مستقیم را نشان می دهد و ما را به آن سو هدایت می کند
این حال، ما روز ولنتاین و کریسمس را جشن می گرفتیم و هر چه که می خواستیم می خوردیم. چطور با اسلام آشنا شدید؟ به طور خاص، چه موضوعی سبب جذب شما به سمت اسلام شد؟ هفت سال پیش زمانی که در دبیرستان تحصیل می کردم، در یک پروژه تعاملی ژاپنی- مالزیایی همکاری کردم. بعد از پیوستن به این طرح، با تعداد زیادی از اعضای مالزیایی گروه از طریق پیامک ارتباط پیدا کردم و دوست شدم. تعدادی از آنها من ...
بدون تعارف با سربازان خط مقدم مبارزه با کرونا
حتماً ایشون را به آرزوشون برسونم. مجری: روز های کرونایی مقابله با کرونا چقدر سخت بود برای شما و همکارانتون؟. پرستار: روز اولی که وارد بخش کرونا شدم دروغ نمی گویم، ولی واقعا ترسیده بودم، اما فقط ترسم برای خانواده ام بود مجری: خودت نگران نبود از اینکه باید بری بالای سر بیمار کرونایی؟ پرستار: نه نه واقعا، چون به خواست خودم وارد در واقع این بخش شدم دوست داشتم واقعا این ...
شکستن طلسم بهانه فریب دختر 15 ساله
اینستاگرام با سوگند آشنا شدم. من به او نگفتم که از خانه فرار کند و با من بیاید. او به من گفت 18 ساله است و چون پدر و مادرش اختلاف دارند از زندگی با آنها خسته شده است. بعد هم از من خواست او را به شمال ببرم تا دریا را ببیند. من او را دوست دارم و قصد ازدواج داشتم. طلاها را هم خودش به من داد بفروشیم و با طلاهای مادرم آنها را فروختیم. بازپرس جنایی دستور بازداشت متهم جوان را صادر کرد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. ...
حلب دریا ندارد را به تنهایی در ده روز ساختم
حلب رخ داده است. صبوحی ادامه داد: فیلمبرداری حلب دریا ندارد تقریبا 10 روز طول کشید. در این 10 روز من تنها بودم. این فیلم یک نفره ساخته شده است. با شرایط آنجا صدابردار، فیلمبردار و کارگردان خودم بودم و در نهایت کار در تهران تدوین شد. به دلیل شرایط سخت آنجا فقط یک مترجم داشتم. تدوین خیلی طول کشید، چند نسخه از آن را تولید کردم که یکی همان داستان کوتاه این افراد بود اما همیشه دوست داشتم ...
مسئولان جای ترحم توجه کنند
در اختیارمان قرار داده اند، در دستور کار است. او این وضعیت را بسیار آزار دهنده دانسته و می افزاید، اینکه مجبور باشی آنچه را که با عشق و علاقه دنبال می کرد، متوقف کنی، سخت است. آهون در خصوص انتخاب گلبال، تشویق مادرش را تاثیرگذار دانسته و می گوید: یازده یا 12 ساله بودم، علاقه ای به این رشته نداشتم و خیلی هم برایم سخت بود که ورزش کنم، چون در آن زمان با مشکل بینایی ام کنار نیامده ...
روایت خبرنگار از وضعیت بازار در آستانه یلدا / هولناک ترین موج کرونا بعد از طولانی ترین شب سال در راه است
کردم که جمله خانمی که گویا نگرانی داشت (خانم آخر صف اونجاست...) روند مصاحبه ام را تغییر داد. گفت وگو را از خودش شروع کردم و متوجه شدم شوهرش تماس گرفته و گفته پسرش گریه می کند و ایشان با هول و ولا به دنبال خریدهای نیمه تمام خود است تا زودتر به خانه برسد. یلدا کجا بود دختر جون... چند کیسه آجیل و خوراکی هایی که مخاطب را به یاد یلدا می انداخت در دست مریم خانم نظرم را ...
21 کیلو کاهش وزن داشتم/ در یک سکانس مرگ را از نزدیک دیدم+فیلم
در فصل دوم از سرنوشت و بچه مهندس بازی کردم. جعفری عنوان کرد: تمام آنچه از حرفه بازیگری دارم را مدیون خانم تیرانداز هستم. حضورم در سریال بچه مهندس با معرفی وی اتفاق افتاد. باریگر شرم درباره حضورش در این سریال گفت: پروژه شرم را خیلی دوست دارم، چراکه لایه های متفاوتی از خودم را در آن تجربه کردم. احمد کاوری که کارگردان این سریال است، خیلی به من در لحظات مختلف فیلمبرداری کمک کرد ...
حمید معصومی نژاد؛خبرنگار صدا و سیما در رم!
. پس چرا عکس گرفتید؟ رفته بودم برای پوشش مسابقه ایران. با پدرش در همان هتلی بود که اقامت داشتم. خب؟ در سالن، آن آقا آمد و خواهش کرد که با دخترش عکس بگیرم. من هم گرفتم. وقتی هواپیما در خاک ایران می نشیند؟ آرامش. داستان زندگی تان دوست دارید چطور تمام شود؟ دوست دارم با همین شغل به پایان برسم. دنیا دارد ...
فریب دختر16ساله توسط مرد34ساله/ به من گفت طلاهایت را بیاور به آنها ورد بخوانم تا طلسمت بشکند
مخفیگاه مرد جوان، مأموران وارد عمل شده و با دستگیری بهنام، دختر 15 ساله را در خانه وی پیدا کردند. فریب اینستاگرامی سوگند درتحقیقات گفت: 6 ماه قبل با دختری به نام ستاره در فضای مجازی آشنا شدم. کم کم ارتباطمان بیشتر شد و من دیگر ستاره را مثل خواهر خودم می دانستم. با او از مشکلات خانوادگی ام می گفتم و تقریباً از همه مسائل زندگی ام با خبر بود. از آنجا که ما همیشه در فضای مجازی ...
فیلم|مصاحبه سحر تبر با چهره واقعی بعد آزادی+عکس
و فکر و ایده خاصی پیش آمده باشد.انگار رفته رفته همه چیز به این شکل رسید. مطالب مرتبط: من از بچگی دلم می خواست مشهور شوم.عاشق بازیگری بودم و رویای شهرت داشتم.از طرفی در اینستاگرام هم چند پیج پرمخاطب را دنبال می کردم.بعد با خودم فکر می کردم که کاش می شد من هم مثل آنها شاخ اینستا شوم.شهرت در فضای مجازی راه راحتی بود.خیلی راحت تر از هنرپیشه شدن بود.انگار آدم زود معروف می شد و به ...
پیک نیک در میدانِ جنگ
گذرانِ دوره ی آموزشی به جایی اعزام شدم که به شدت از آن می ترسیدم و تَوهمِ ترس ناکی از آن محل در ذهنم ساخته بودم؛ پادگانِ آموزشی 03عجب شیر ،که به آن کارخانه ی آدم سازی هم می گفتند.گفتند فلان روز، ساعتِ نُه صبح در ترمینالِ غرب باشید و اتوبوسِ فلان تعاونیِ مسافربری را سوار بشوید. پیش از رفتن، خودم موهام را تَراشیدم؛ از تَه، همین جا در تهران. پدر و مادرم و پسردایی م، صبحِ آن روز تا ترمینال و پایِ اتوبوس ...
دردسر دوستی با روانشناس قلابی
داشت و در این مدت توانسته بود اعتماد کامل مرا جلب کند تا اینکه یک روز به من گفت که زندگیم طلسم شده و برای شکستن این طلسم باید مقدارزیادی طلا پیش او ببرم تا با هم نزد یک رمال برویم و او با کمک طلاها همه ارواح بد را دور و طلسم را باطل کند. حرف هایش را باور کردم و تصمیم گرفتم طلاهای مادرم را بردارم و همراه او نزد رمال بروم. روز حادثه با او در خیابان قرار گذاشتم و سوار ماشینش شدم. درحالی که کیفی پر از ...
گفت وگو با قاتل بیتا کوچولو و پدر و نامادری اش در باغ ورامین
بین لباس های بیتا می گشتی؟ من این کار ها را نکردم. نمی دانم کار چه کسی بود. من نیاز مالی نداشتم که بخواهم سرقت کنم. وضع مالی خانواده ما خوب است. باغ و دامداری و موتورآب داریم. از دستگیری ات بگو. من بعد از یک هفته خودم را معرفی کردم. چون آن روز تماس های زیادی با دانیال داشتم و می دانستم اگر پرینت تماس های دانیال را بگیرند، ماجرا فاش می شود. سیم کارت من به نام مادرم ...
مادری که با بچه معلول از پا نیفتاد
در تحصیل زبانزد است و چون پدرش پیوند کبد شده، قصد دارد پزشکی بخواند. پسرم همه هفت ماهی که من در شیراز برای پیوند کبد پدرش دوندگی کردم را دیده و از این نظر دوست دارد گره از مشکل بیمارانی مثل پدرش باز کند و دوست دارد برای کمک به مردم پزشک شود . به گفته پروین خانم این همبستگی و اتحاد در خانه آنها جاری است و همه یاد گرفته اند که هوای هم را در مشکلات داشته باشند. در همه روزهایی که ...
اساطیر داستان ها فراموش شده اند
فلاحت پور، استاد نگارگری هم که بیش از ده ها اثر در این زمینه دارد، تلاش کرده شکل متفاوتی از نقاشی و مینیاتور بر اساس داستان های شاهنامه ارائه دهد. علاقه شما به هنر از کجا شروع شد؟ من از همان کودکی به هنر علاقه داشتم، خیلی زود متوجه شدم که در نقاشی استعداد دارم اما آموزش حرفه ای را از نوجوانی در کلاس های استاد مصطفی آقامیری شروع کردم. سال ها هنرجوی ایشان بودم و در رشته های مختلفی مثل ...
توقف ممنوع!
بدمینتون بازی می کرد. خیلی علاقه مند شدم و مقدمه ای برای آموزش هایم شد. برای استعدادیابی به آکادمی بدمینتون پونا رفتم. در آنجا پذیرفته شدم و زیر نظر مربی ام، خانم خلیقی، آموزش دیدم. چه مسیری را آمده ای تا به اینجا رسیده ای؟ با تلاش بسیاری که داشتم، توانستم به هم تیمی هایم که دست کم چهارپنج سال زودتر از من این ورزش را شروع کرده بودند، برسم و بعد از 2 سال، در نخستین مسابقه ای که شرکت ...
داستان یک ازدواج؛ سپیده و ناصر، زیر سایه شهلا
آدم های شناخته شده و مورد حساسیت بخشی از جامعه بیشتر آشنا شویم و البته بدیهی است که روایاتی در این گفتگو آمده دیدگاه های خانم فکوری است و ممکن است دیدگاه های دیگری در باره بخشی ازموضوعاتی که در این گفتگو مطرح شده، وجود داشته باشد. او در ابتدای صحبت هایش به این نکته اشاره می کند که دوست دارد به همه سوالات مان، صادقانه جواب بدهد، چون آدم رک و راستی است. من خیلی آدم مشکل پسندی بودم ...
شدیداً پرسپولیسی ام و حتی حاضرم مجانی قرارداد ببندم
قرارداد من مثل رشید و چند بازیکن دست برده اند. من مجبور شدم از آنجا بیرون بیایم، حتی اگر به فوتبالم هم ضرر بخورد باید بیرون می آمدم. رضا شکاری درباره انتشار تصویر پیراهن پرسپولیس در اینستاگرام خود گفت: آن لباس را داشتم و عکس را هم خودم در اینستاگرام منتشر کردم. رضا شکاری درباره الگوی فوتبالی اش در داخل ایران گفت: علی کریمی الگوی فوتبال داخلی ام است. رضا شکاری درباره ...
شوتی به سمت امید
.... دوتا یک، کنار هم تلخ ترین و شیرین ترین خاطره های زینب خواجه ، زلال و کودکانه است؛ درست مثل سنش که دوتا یک کنار هم است. عصبانی شدنش توی زمین و گاهی دادزدنش، از بدترین خاطره هایش هستند، اما اول شدن همیشگی تیمش در مسابقات (به جز یکی دو بار) از خاطرات شیرینش است. وقتی باباها کوچک می شوند کرم شفیعی و مصطفی فرهادی ، مدت هاست نه تنها مشوق بی چون و چرای دخترانشان هستند، بلکه با تشویق هایشان، به بقیه ی دخترها هم قوت قلب می دهند. همه ی مردم کوهمره نوادان، حتی روح سبز همان مردهایی که اولین قدم ها را در این سرزمین گذاشتند، دلشان می خواهد از این همه استعداد حمایت شود. ...
از گارد هواپیما تا افسر ویژه قتل!
دوست داشتم. در محله شمران تهران خانه مجردی داشتم و تحصیل می کردم. خیلی جاها برای استخدام قبول شدم و حتی دانشگاه تهران با رتبه خیلی خوب در رشته دندان پزشکی پذیرفته شدم، ولی نرفتم و وارد دانشگاه پلیس شدم. البته دوستانم هم خیلی مرا برای آوردن در این مسیر تشویق می کردند. این طوری شد که من در تهران ماندگار شدم. در هواپیمایی هما مشغول خدمت شدم و بازرس پرواز بودم. بعدها مدیری آمد که تأکید ...
مجازی دور هم باشیم
. به امیدخدا این برنامه را همراه با دیگر هنرمندان و حتی چهره های شاخص دیگر مثل ورزشکاران ادامه خواهیم داد. از نوجوانی کار هنری تان را با تمرین تئاتر و بازیگری شروع کردید اما در مسیر به رشته هایی چون صداپیشگی، خوانندگی و اجرا هم کشیده شدید. صرف نظر از اینکه در این رشته ها موفقیت خوبی هم کسب کرده اید آیا به نظرتان شما را از مسیر اصلی خودتان دور نکرده است؟ هر آنچه به عنوان درس و مشق ...
ایستگاهی برای التیام زخم ها
می گوید: امروز 2 سال و 9 ماه و 11 روز است که پاک هستم. 10 سال تزریقی بودم و طی این سال ها هر نوع موادی را امتحان کردم. بعد از مصرف 24 ساله موادمخدر و تخریب به صورت خودمعرف به کمپ رفتم. بعد از ترک دنبال یکی بودم که از من حمایت کند و دستم را جایی بند کند تا خرج خودم را در بیاورم. حدود یک سال و نیم در خیاطی کار می کردم سپس با راهنمایی صاحب کمپ با خانم علیزاده آشنا شدم و در مؤسسه نور سپید ...
هر کسی که انضباط اندیشیدن دارد هر کاری را بهتر انجام می دهد
معرفی کنید. ج) فائزه سلیمی نیا متولد 1383 هستم و در کلاس یازدهم در رشته تجربی مشغول به تحصیل می باشم و عضو ارشد مرکز فرهنگی هنری مریانج نیز هستم. س) چگونه با کانون آشنا شدید؟ ج) از سال 1390 عضو خانواده مهربان کانون شدم. رفتار و برخورد مربیان کانون باعث شد از همان اول جذب این مکان فرهنگی شوم. یادم می آید یکی از فعالیت های کانون پژوهش چشمه زلال دانایی بود، با توجه به علاقه ای که ...