سایر منابع:
سایر خبرها
قتل پدر با 40 ضربه خنجر!
پدر را بشنود، فایده ای نداشت و فقط صدا های مبهمی به گوشش می رسید! زن جوان در حالی هراسان و وحشت زده به طرف خانه پدرش در خیابان توحید حرکت کرد که آشوبی در قلبش برپا بود و احتمال حادثه ای جبران ناپذیر، وجودش را می لرزاند چرا که برادر 30 ساله اش حدود 20 روز قبل از بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد مرخص شده بود و در آن لحظه پدر به صورت تلفنی از رفتار ها و آزار و اذیت های پسرش گلایه می کرد! و ... ...
چند روایت درباره اینکه مادرها همیشه هستند، حتی اگر در پیش چشمانمان نباشند
خانه خواب بودم. خاطرم هست بیدار شدم و از پنجره کوچک خانه روستایی به بیرون نگاه کردم. هوا روشن بود، اما ترسی عجیب به جانم چنگ می زد. عجیب است که به خاطر دارم در که باز شد خواهرم، گلابتون، به سمتم دوید. انگار خانه را با گریه روی سرم گذاشته بودم. آن روز گذشت، اما امان از آن ترس، از آن دلهره لعنتی. اولین باری که مادر نداشتن دلم را سوزاند کلاس اول ابتدایی بودم. مشق هایم را آن قدر بدخط می ...
نقشه زیرکانه جوان معتاد برای سرقت!
بیرون آمدند. آن ها که از خواب بیدار شده بودند از من پرسیدند این جا چه کار می کنی؟ گفتم من برای کمک به صاحبخانه آمدم و اهل این محل هستم، اما آن ها که صاحبخانه را می شناختند مرا دستگیر کردند و تحویل پلیس دادند. تازه فهمیدم آن مرد جوان تاکنون به چند منزل در همان اطراف دستبرد زده است در حالی که من قربانی نقشه زیرکانه او شدم و ... با صدور دستوری از سوی سرهنگ عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) این متهم 21 ساله با تشکیل پرونده تحویل مراجع قضایی شد و تحقیقات درباره ادعاهای این سارق سابقه دار ادامه یافت. ...
خودکشی کودک کار 14 ساله در ماهشهر + فیلم
...> چند روز بعد هم دیدیم که پیکر بی جان رضا در بالکن خانه افتاده و همه در حال گریه و زاری بودند. از رضا یک وصیت نامه یافتیم که در آن از نامزدش ، مادر زنش ، خواهر و برادر و بقیه بستگان طلب بخشش کرده بود و گفته بود که از من راضی باشید ؛ دیگر خسته شدم. خواهر رضا گفت : من خیلی ناراحتم که همه جا می نویسند رضا از فقر مالی دست به خودکشی زد. بگذارید روحش در آرامش باشد. اصلا با چه کسی صحبت کرده ...
با این فیلم ملیکا 21 ساله بخاطر قتل مهسا اعدام نمی شود؟!/ او در زندان زیر تیغ است!
به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، نام دختر 21 ساله تهرانی است که سه سال است به اتهام دوست صمیمی اش در زندان قرچک ورامین روزگار می گذراند. مثل همه جوانان این سرزمین و این مرز و بوم شور جوانی و هیجان تجربه داشت.با دوستانش زمان می گذراند و فرزند یکی یکدانه و دردانه خانواده اش بود.اما در یک لحظه با یک اتفاق مسیر زندگی اش او را به سمت یک حادثه هولناک سوق داد. مادر ملیکا در گفتگو با ...
ضرب و شتم دختر 14 ساله توسط نامادری
مو های قربانی وحشت زده را گرفت و فریاد زد: "آیا دخترم را زده ای؟ " ویلز که در فیس بوک در جواب سوال "چه نوع زنی هستید؟ " شخصیت خود را "مبارز" توصیف کرده بود، بار ها و بار ها به صورت و بدن دختر مدرسه ای مشت و لگد زد. او سپس به دختر هشدار داد: "اگر دوباره به دخترم دست بزنی، گلوی خودت و مادرت را می برم"، و بعد دوباره به ماشینش برگشت. اولیویا نیز با ضربه به صورت و کمر همکلاسی خود ...
عکس هایی که تاریخ ساز شدند
اولین عکس از تظاهرات مرتضی خاکی، متولد 1329، 14 ساله بوده که از اهواز می آید به تهران به عشق خبرنگاری. اما اوایل برای راه یافتن به دنیای مطبوعات، عکاسی می کند برای چند تا مجله. می گوید: من دنبال هیجان بودم. این مجلات هیجان نداشت، برای همین به دلم نمی نشست تا این که رفتم روزنامه حزب مردم. دو سال برای صفحه حوادثش عکاسی کردم بعد رفتم سربازی. وقتی برگشتم، رفتم روزنامه اطلاعات و ماندم ...
نشست خبری ستاره بازی در سینمای رسانه برگزار شد
ساخت این فیلم گفت: در تمام سال ها دغدغه کار اقتباسی را داشتم و دلم می خواست این تجربه را در کارنامه ام داشته باشم. من با شخصیت واقعی صبا نسبت دوری داشتم و او را می شناختم، زمانی که پای درد و دل مادر او نشستم و صداهای شخصیت اصلی را می شنیدم با آن درگیر و برای ساختش ترغیب شدم. او مهاجرت ترومای بسیار وحشتناکی است و به نظر من مثل مرگ عزیز می ماند. اگر قرار است از سرزمینمان برویم باید بدانیم نقطه ...
شهرِ کودک همسری
اما خیلی زود محکوم به مرگ شدند. دلش می خواست درس بخواند، خانم معلم بشود و دستش توی جیب خودش برود، حتی به این فکر می کند که می توانست با یک مرد شهری ازدواج کند تا بخشی از آرزوهایش برآورده شود. اما آن ازدواج زودهنگام در 12 سالگی بدون این که خودش نقشی در انتخاب همسرش داشته باشد، همه چیز را از قبل خراب کرده بود. حالا در بیست سالگی با یک بچه پنج ساله حتی نمی تواند به دنبال آرزوهایش برود، این زن تکرار ...
نخستین جرقه فراگیر انقلاب در همدان چه زمانی بود؟
است که دستگیر شوم، باید بمانم و کاری انجام دهم. حدس هم نمی زدم که به این زودی ها در سال 1357 انقلاب پیروز خواهد شد. هیچ نشانه ای پیدا نبود. در ذهن خود به مبارزه 25 ساله می اندیشیدم. ظرف این چند روز، دو سه بار به همدان رفته و برگشتم. یک روز هنگام بازگشت در آبگرم(بین آوج و تاکستان) توقف کردم و به داخل آبگرم رفتم تا ببینم مردم چه می گویند. دیدم چند تا از اهالی همدان تو آبگرم هستند. آنها با ...
متهم: آتش افروزی بر سر یک دختر بود
...: قبول دارم آن روز با شاکی درگیر شدم، اما او دروغ می گوید من روی او بنزین نریختم. متهم ادامه داد: برای اثبات حرفم شاهدانی دارم تا ثابت شود بی گناه هستم. من می دانم چه کسی از آن درگیری سوءاستفاده کرد و روی صورت شاکی بنزین پاشید، اما می ترسم حقیقت را بگویم، چون آن مرد خیلی کینه ای و خشن است. نگرانم از من انتقام سختی بگیرد. به همین خاطر از ترس سکوت کرده ام. باور کنید بی گناهم. در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد. ...
روش های وحشتناک ترک اعتیاد در کمپ ها/ از کتک درمانی و آجردرمانی تا سگ درمانی!
، کمتر از چند روز بعد از ترک کمپ دوباره به مواد رو آورده اند. سگ درمانی یکی دیگر از روش هایی که در برخی کمپ های ترک اعتیاد استفاده می شود، سگ درمانی در آب سرد است. امین 25 ساله که برای ترک اعتیاد در یکی از کمپ های ترک اعتیاد بوده به مجله دیدار آشنا گفته است: من 21 روز در کمپی زندگی کردم که کوچک ترین تنبیه آن جا رها شدن در استخر آب سرد در چله زمستان بود! آن هم با حضور چند سگ وحشی که ...
دردسر عکس های بدون لباس پویا برای دانش آموز تهرانی
مقداری پول قرض گرفته بود. تا اینکه یک روز که در حال چت کردن با گوشی اش بود، سراغش رفتم، امااو تا مرا دید، گوشی اش را قایم کرد؛ برای همین آن را گرفتم و آنجا بود که متوجه شدم در همه این مدت پسرم توسط فرد ناشناسی تهدید می شده و برای اینکه او را ساکت کند، مجبور شده بود که پول زیادی به وی پرداخت کند، اما با این حال مرد ناشناس دست بردار نبود و همچنان به تهدیدهایش ادامه می داد. در ادامه پسر 16ساله ...
پسر 14 ساله ارمنی با تفنگ پلاستیکی با ساواک می جنگید
دلم داشت می ترکید. افتان وخیزان به سمت خانه رفتم. برادرم همراه با دیگر دوستانش مشغول سازمان دهی و نگهبانی از محله بودند و پیدایش نمی کردم. حسرت شلیک با اسلحه بر جانم نشست آرمناک وقتی خاطراتش را تعریف می کند همسرش کاترین از همه مشتاق تر است برای شنیدن، صدای خنده های کاترین آرمناک را سر ذوق می آورد و با اشتیاق بیشتر خاطره اش را روایت می کند: برای اینکه حالم را خوب کنم همه پس ...
پدر دختر مورد علاقه ام تهدیدهایم را جدی نمی گیرد!
...: 24 ساله هستم، دارای مدرک لیسانس و سرباز. عاشق دختری شدم که در سن ازدواج است. یک سال از خدمت من مانده و پدر دختر مورد علاقه ام مخالف ازدواج مان است و دلیلش را سرباز بودن من، مطرح می کند. اگر او بخواهد به پسر دیگر جواب مثبت بدهد، قطعا مراسمش را به هم خواهم زد، به پدر دختر هم این را گفتم ولی تهدیدهایم را جدی نمی گیرد. چه کنم؟ پاسخ: در مباحث روان شناختی ما ...
تقدیم به تمامی مادرانی که آسمانی بودند و آسمانی ها را آفریدند
همیشگی اش آرامم می کرد. و آنروز از آن روز های دلگیر زندگیم بود. به هر سختی که بود خودم را به او رساندم و هنوز نرسیده بقچه ی گلایه هایم را باز کردم و به نوبت شروع به شمردن کردم. بعد از هرکدام هم نگاهی به چشمان احمد می انداختم تا تاییدیه ای بگیرم که ناگهان صدایی نظرم را جلب کرد. صدای پای پیرزنی بود که به سختی کفش هایش را از برف ها پس می گرفت و جابه جا می کرد. هیچکس ...
فتح الله زاده: نوسانات بازی و نتایج استقلال نگران کننده است/ دلم برای کری خوانی های میناوند تنگ می شود
...، خاطرنشان کرد: میناوند بازیکنی بود که خیلی برای استقلالی ها کری خوانی می کرد و این هم جزو جذابیت های فوتبال است ولی به لحاظ معرفتی او انسان خیلی خوبی بود. من بسیار او را دوست داشتم و از این اتفاق ناگوار بسیار متاثر و متاسف شدم که این جوان در این سن و سال از میان ما رفت. دلم برای کری خوانی های او تنگ می شود. جا دارد از اهالی فوتبال و مردم خواهش کنم برای علی انصاریان هم که روز های سختی را به دلیل ابتلا به کرونا سپری می کند دعا کنند تا او بتواند با موفقیت از این مرحله سخت عبور کند. انتهای پیام/ ...
زندگی به وقت شیره!
خورده ای ساله است که اکنون در خرابه ای در چناران، در کنار چند تن دیگر به دود کردن دردهایش می پردازد. او می گوید: “از این وضع خسته شدم و دلتنگ زن و فرزندانم هستم اما دیگر رویی برای برگشت ندارم.” این مرد 50 ساله ‘کارتن خواب’، از خستگی این روزهای خود می گوید، از خستگی و ناتوانی که امانش را بریده و به دنبال دست نجات گری برای رهایی از این منجلاب است. به گمان می رسد دست و پا زدن های او ...
شکنجه وحشیانه معتادان در کمپ ترک اعتیاد قلات شیراز
درمانی در آب سرد است. امین 25 ساله که برای ترک اعتیاد در یکی از کمپ های ترک اعتیاد بوده به مجله دیدار آشنا گفته است: من 21 روز در کمپی زندگی کردم که کوچک ترین تنبیه آنجا رهاشدن در استخر آب سرد در چله زمستان بود! آن هم با حضور چند سگ وحشی که اطراف استخر پرسه می زدند. ظاهرا یک استخر و چند سگ از جمله ملزوماتی است که در تمام این مراکز پیدا می شود. خاطراتی که مقیمان بعضی از این کمپ ها به زبان ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، جمعه 11 بهمن 1246؛ یکبار از توی نی ها آهو درآمد، گرفته زنده آوردند... بسیار ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ امروز باید رفت مسیله. صبح رفتم حمام، سرد بود. خیلی ایستاده، به زحمت گرم شد. بعد از حمام رخت پوشیده سوار شدیم. با امیرآخور و غیره [و] نسقچی باشی صحبت کنان رفتم. آقا مستوفی [مستوفی الممالک] چاهِ زیادی می کند؛ پُرزور کار می کردند، می خواهد از آب کرج به دیر ببرد، آبادی کند. سواره ها را مرخص کرده، در دامنه ماهور سیاه پرده نشسته، ناهار خوردیم. میرزا نظام و دکتر [میرزا حسین پسر میرزا احمد طبیب افشار از اطبای حضور ناصرالدین شاه (شرح حال رجالة ص 801)] بحث کردند، خندیدیم. افشاربیک هم آمده بود. بعد از ناهار اغ ...
مبارز انقلابی که در درگیری مردم عباس آباد کرج با گارد شاه نابینا شد/ وقتی فرمانده سربازش را هم در ...
بیابانی مرا با تیر زده اند! درجه داری هم سمت دیگرم خوابیده بود و وضعیت بدی داشت، به زحمت می توانست حرف بزند. صورتش را باندپیچی کرده بودند. تیری به گونه اش خورده بود که از کنار گوشش بیرون زده بود. یک تیر هم به زانویش خورده بود. چند ساعت بعد برای آنکه یک وقت بین مردم و ارتشیها دعوایی پیش نیاید، ارتشیها را به طبقة بالا منتقل کردند. پانزده روز در همان بیمارستان خوابیدم. دو ماهی ...
روشندل 10 ساله شعار معلولیت، محدودیت نیست را عملی کرد/ آرزویم خادمی امام رضاست/ پدیده جشنواره تلاوت های ...
با توکل به خداوند و دعای همه دوستان در این راه موفق شدم. آنا: از ابتدای آغاز حفظ قرآن چه کسانی مربی شما بودند و اکنون با چه کسی کار می کنید؟ بایرامی: سه جزء 28، 29 و 30 قرآن را با مادرم کار کردم و بعداً زیر نظر استاد مقدسی در سازمان تبلیغات اسلامی رفتم، سپس بعد از 10 جزء حفظ، زیر نظر بیگ میرزا پشتیبان طرح مشکوه از تهران بودم که تا امروز و در هفته سه جلسه به صورت تلفنی با ...
کتاب خاطرات ناگفته مادر شهیدان خالقی پور رونمایی شد
این گونه به امام خمینی (ره) خطاب می کند؛ امیرحسین دو ساله ام را برای آزادی قدس پرورش خواهم داد... -مدت زمان زیادی بین زمان مجروحیت و شهادت علیرضا طول نکشید، سال 1367 بود که علیرضا و رسول در سنین (19 و 16) سالگی در شب عید قربان در منطقه شلمچه در آغوش یکدیگر به شهادت رسیدند. زمانی که این دو فرزندم شهید شدند، دشمن فکر کرده بود که به ما ضربه زده است و این خانواده دیگر منزوی می شود ...
ادعای عجیب دانشجویی که به قتل دوستش متهم است
بودیم و هیچ خصومتی با یکدیگر نداشتیم. ما آن روز برای خوش گذرانی به فیروز کوه رفته بودیم. داخل چادر بودیم که یک مرد نقاب دار به ما نزدیک شد. او نقاب مشکی به صورت داشت و می گفت این منطقه متعلق به اوست و ما حق نداریم آنجا کمپ بزنیم. او با ما درگیر شد و ما را به شدت کتک زد. من آن قدر از دست آن مرد کتک خورده بودم که بیهوش شدم و زمانی که به هوش آمدم، دیدم سیامک مرده است. مرد نقاب دار آنجا بود ...
کدام جشنواره؟کدام واکسن؟
، همان کتاب که از سال قبل تا آن سال چاپ شده بود، داوری می شد و جلسات شعر در حاشیه جشنواره هم معدودتر از سال های قبل بود. برای دوستمان نوشتم من سی و چند ساله ام. تو هم همین طور. من در سال گذشته کتابی چاپ نکرده ام و تو هم همین طور. من برای شعرخوانی ها دعوت نشده ام. تو هم همین طور. گفت خب! عرض کردم خب چی آن را تحریم کنیم؟ می خندند بهمان! مثل این می ماند بیانیه بدهیم و بگوییم ما جایزه نوبل را ...
با ستاره ها
بچه شیرخوار داشتم بچه را به خواهرم سپردم و راهی قوچان شدم. وقتی به قوچان رسیدم گفتند نگران نباش، پایش تیرخورده است و او را به بیمارستان قائم مشهد منتقل کرده اند. به سمت مشهد رفتم وقتی او را دیدم پایش باندپیچی شده بود. تا مرا دید لبخند زد و گفت: مادر جان آمدی؟ آن زمان حرف هایی بینمان ردوبدل شد، نگرانی ام را به او یادآوری کردم و او در جواب فقط گفت که این شاه خائن باید برود، پس شک نکن که کارمان ...
آموزش مجازی شوخی تلخی است | بچه ها قبلا انیمیشن می دیدند حالا مجبورند گوش به فرمان معلم باشند
برنامه ریزی کنم و با خستگی مفرطی کنار بیایم که بعد از یک روز پر از زوم سراغم می آید و شیرۀ جانم را می کشد و مغزم را از کار می اندازد؛ اما تنفرم بیشتر از آنجا ناشی می شود که در دوران آموزش مجازی در بهار مجبور بودم به رافی، پسر پنج ساله ام، آموزش بدهم. من از شروع پاییز می ترسم؛ وقتی که کلاس های مهدکودکش تا اندازه ای، و شاید به کلی، از راه دور برگزار خواهد شد. دوست دارم خلافش ثابت شود، اما احتمال می ...