سایر خبرها
ماهی یک میلیون تومان کبریت می خرم!
هایش از دوران رضاخان به جا مانده اند و حسابی جیب صاحب مجموعه را خالی کرده اند. شغلتان چیست؟ مواد اولیه پلاستیکی و تولیدکننده لوله های آبرسانی و کشاورزی. با همچین شغلی چطور به کبریت علاقه مند شدی و به فکر کلکسیون جمع کردن افتادی؟ من سال 64 دیپلم تجربی گرفتم. رشته ای که می خواستم در دانشگاه قبول نشدم. رفتم خدمت و بعد از ده سال دوباره کنکور دادم. این بار ...
از گهواره شدن شلمچه تا درگیری تن به تن با نارنجک
پوست بدن نشان از شیمیایی شدنم در دوران دفاع مقدس بود با پیگیری های درمانی مکرر از سوی بنیاد جانبازان به عنوان مجروح جنگی معرفی شدم، زمانی که به عنوان همراه رزمنده ویلچری عازم آلمان شدم، مسئول خانه ایران سیدمحسن جزایری پیگیر وضعیت جسمی من شد اما هزینه ای که دولت صرف می کرد برای سایر جانبازان بود و من سهمی از این اعتبار نداشتم اما تجربه خوبی را در این سفر کسب کردم. بعد از سفر آلمان برای ...
بنزما سکوت خود را شکست
زندگی جدیدی را شروع کرده بود. متاسفانه او رفتار بسیار بدی انجام داد. من بی گناه هستم و اصلا قصد نداشتم که والبونا را در چنین شرایطی قرار دهم. این همه چیزی است که باید بیان کنم. کریم بنزما بعد از این رسوایی اخیر در شرایط بسیار سختی قرار گرفته است. احتمال دارد که او حتی جام ملت های اروپا 2016 را از دست دهد چرا که دیدیه دشام اعلام کرده که دوست ندارد آرامش تیمش بر هم زده شود و حتی اخیرا ...
شعر دریچه ایست به رمزهای ناگشوده در بطن هستی
صفحات را به اشعار من اختصاص می دادند و برای شعرخوانی به اصفهان و برخی از شهرها دعوت می شدم، اما مدتی از شعر فاصله گرفتم. دهاقان نا: علت فاصله شما از شعر چه بود؟ در سال 85 ازدواج کردم و مدتی از شعر دور شدم و در هیچ انجمنی حضور نداشتم تا اینکه دوباره در سال 88 به اتفاق همسرم ( یکی از شاعران شهرستان ) انجمن ادبی اقاقیا را به منظور سلسله نشست های نقد و بررسی شعر به صورت علمی و ...
حاج احمد گفت "نزدیک سفارت ایران نرو"!
را می گفت. می گفتم حاجی! حالا بگذار یک کمی برویم، وقت هست. چه عجله ای داری؟ گفت نه. باید بگویم؛ یعنی داشت برای فردا صبحش برنامه می ریخت که چه کار کنیم، چه کار نکنیم. بعد که رفتیم و همین طور که حرف می زدیم که فردا کجا باید برویم و چه کار باید بکنیم و کار را نباید دست فلانی داد و چه و چه که به نزدیک پادگان رسیدیم و دیدیم که همه ماشین ها و اتوبوس ها ایستاده اند. بچه ها دور زدند و ما را با ماشین بردند ...
کربلا انفجار کینه دشمنان امیرالمومنین(ع) بود/ عزت؛ درس اول کربلا
خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی. یعنی تمام حرکت من برای اصلاح امت جدم است. نقطه مقابل اصلاح، افساد است. یعنی من آمده ام تا یک جامعه تباه و فاسد شده را به اصلاح برگردانم. مسئولیت امام این است. آن جا که می بیند جامعه کج شده، ارزش ها همه فرو ریخته است و مقابل دین ایستاده اند، او وظیفه حفاظت از دین را بر عهده دارد. حال ممکن است بعد از این هر اتفاقی بیافتد. امام می خواهد دین را برپا کند. حال ...
جشن تولد چرچیل در تهران
مدتی اصلا قادر به حرف زدن نبودم، و واقعا خیلی جالب می شد اگر بعد از طی این همه راه، درست در آن موقع که بیش از همه احتیاج به حرف زدن داشتم، مجبور می شدم هیچ نگویم. شیطنت آمریکایی ها کار مرا خراب کرد دربارۀ موقعیتی که من در این کنفرانس سه نفری اتخاذ کردم، خیلی حرف های عجیب و غریب زده اند. مخصوصا در آمریکا افسانه ای ساخته اند که به همه جا رسیده، و آن این است که من سعی کردم هر ...
با الهام حمیدی از ورشکستگی تا بازیگری
دوستش نداشتم. بعد از کارم پشیمان شدم که آن حس پشیمانی خیلی بدتر از بیکاری است و تاثیرات منفی زیادی دارد. برای همین همیشه منتظر می مانم حتی اگر طول بکشد تا کاری باب میل خودم انجام دهم. این مشکل جلو رفتن شاید به لحاظ اقتصادی به ضرر ما باشد؛ به خصوص وقتی جز بازیگری کاری برای کسب درآمد نداشته باشیم اما خودم این فشار مالی را به انجام کار بد ترجیح می دهم. دوست ندارم صرفا برای پول وارد کاری شوم که بعد از ...
گفتگو با یک نوکیسه تهرانی:ماهی 20 ملیون خرج می کنم!
. گفتم بروم طلا بخرم که راحت قابل خرج کردن نباشد. حتی طلایی را که خردم نیاوردم خانه. اصلا دو تا شمش اول را ندیدم. از دوست طلافروشی خریدم؛ یعنی پولش را دادم و او گفت خریدی و چند روز بعد گفت طلا ترقی کرده . آن طور که رضا تعریف می کند در مدت یک سال از طریق خرید و فروش های تلفنی به مال و منالی رسیده که دیگر دستش موقع خرج کردن نمی لرزد. برای همین هم دندانش را طلا کرده: این روکش است. زیر آن دندان ...
اعتراضات رضا رویگری به دستمزدهای بازیگری!
تئاتر به دست آوردم، الآن که به گذشته فکر می کنم می بینم نسل ما چقدر در تئاتر کار کرد و از بالا به پایین و از پایین به بالا افتاد، بی پولی کشیدیم، من رضا ژیان و اسماعیل خلج پول هایمان را روی هم می گذاشتیم دیزی می خوردیم آن هم با نونی اضافه، به قصد اینکه تئاتر کار کنیم، یا اینکه از تجریش به کارگاه نمایش یوسف آباد که می رفتم پول سوار شدن اتوبوس را نداشتم اما الآن هم در ورزش و هم در سینما به نحوی شده ...
گفتم: پاشید ننه! برگردید جبهه
به خانه ببرند، قبول نکردم. گفتم اجازه بدهید مراسم به اتمام برسد. بعد مراسم وقتی به خانه رفتم، دیدم خانه غلغله است. همه هادی را خیلی دوست داشتند. بین مراسم های هادی یک خانم متدین به من گفت شما چرا گریه و بی تابی نمی کنی؟ به او گفتم این حرفها از شما بعید است! عیب است این حرف! این بچه شهید شده! شهید که گریه ندارد. *لباس سفید پدر برای مراسم پسر پدر می گوید در خیابان ...
میزگرد بررسی کسب وکارهای خانوادگی با حضور زنان فعال این عرصه زنان؛ کلید اصلی موفقیت یا شکست کسب وکارهای ...
، چون همچنان خانم ها باید تلاش کنند توانایی ها و قابلیت های خود را حتی به نزدیک شان ثابت کنند. درنتیجه تفکیک و تخصیص وظایف برای خانم ها و آقایان متفاوت است. یک زن بعد از اتمام کارش در خانه پیش از هر چیزی یک همسر، مادر یا دختر با مسئولیت های مشخص که باید به همه آنها رسیدگی کند، اما یک مرد می تواند در خانه هیچ مسئولیت خاصی را به عهده نگیرد و تنها نقش کمکی داشته باشد. بنابراین، انتظارات اجتماعی به شکلی ...
توضیح دعایی درباره پاسخ امام به درخواست صدام برای مذاکره قبل از جنگ
نزدیکی و آشنایی با رهبر انقلاب را هم دارم. خب شما چه مشکلی دارید و چرا مطرح نمی کنید؟ در ملاقات بعد که من پذیرفته شدم پیامی از طرف صدام به من داده شد و پیام جالبی بود صدام پیشنهاد داده بود که من به ایران بیایم و راسا از امام خمینی نماینده ای را درخواست کنم که تام الاختیار بیاید و در عراق با صدام حسین مذاکره کند. مذاکره بر سر جزایر و شط العرب؟ سر همه مسائل اختلافی. خب طبیعتا آنچه آنها می ...
امیرحسین صادقی: در استقلال هفتاد درصد از زندگی ام عقب افتادم
...> * جدایی این فصلت با فصل های دیگر تفاوت دارد؟ رنگ وبوی خاصی دارد؟ - دیگر مردم باید تشخیص بدهند. من نمی توانم حرف بزنم. من 2 باری هم که از استقلال رفتم یک بار رفتم مس کرمان که اتفاقات خاصی آن جا افتاد و همه می دانند. تراکتور هم رفتم یک اتفاقاتی قرار بود بیفتد که من دامن زن این اتفاقات نبودم. دوست نداشتم برای تیمم مشکل درست شود. این سری هم که رفتم اول فصل با روی باز استقبال کردم و هیچ ...
پسر نوجوانم را در دفاع از اسلام و مبارزه با گروههای صهیونیستی به سوریه اعزام می کنم
خانه آمد و به من گفت بالاخره به آرزویم رسیدم، من به سوریه می روم و با گروه صهیونیستی داعش میجنگم، به ما هم گفت اگر من شهید شدم مبادا گریه کنید، که دشمنان از گریه شما سوء استفاده کنند. زهرا بامری توضیح داد: همسرم مقلد مقام معظم رهبری بود و در دفاع از اسلام به شهادت رسیده است، او می گفت اگر امثال من به دفاع از اسلام و حرم حضرت زینب (س) نروند چه کسی پس برود. همسر شهید نظر محمد ...
خیاط لباس سیاستمداران ایرانی کیست؟+عکس
خیلی کم است، باید خیلی سریع می رفتم و برمی گشتم. موقع برگشت پرواز ما کنسل شد. من هم به خیلی ها قول داده بودم که کار آن هارا تا عید تمام کنم. مجبور بودم با قطار برگردیم. همسرم به من می گفت بلیت قطار به این راحتی ها پیدا نمی شود. من رفتم راه آهن و پرسیدم رئیس راه آهن اینجا کیه؟وقتی اسم رئیس راه آهن را گفتند؛ متوجه شدم یکی از مشتری های خودم است. منم هم گفتم لطفا بگویید بصیرتی آمده است. رئیس هم با وجود اینکه جلسه داشت از من استقبال کرد و همان جا بلیت قطار فرداصبح را به من داد. حتی پول آن را هم حساب نکرد. ...
با آزاده نامداری از کمپین سرطان تا کار و زندگی
درگیر این مساله بود بچه ها، همسر، پدر و مادرش و... هم نگران او هستند. این توجه باید صددرصدی و این نگرانی باید برای همه وجود داشته باشد. صددرصد همین طور است. این نکته ای است که من از آن غافل شدم. وقتی دخترخانم یا خانمی دچار این نوع سرطان می شود کل خانواده درگیر می شود، من مسائل مالی را کنار می گذارم. این را بدانید که خیلی از خانواده ها هستند که هزینه درمان را هم ندارند، غیر از این از ...
با بهاره رهنما ؛ درباره مد و سبک و زندگی
گفت وگو با بهاره رهنما که هم شاعر است، هم نویسنده، هم بازیگر تئاتر و سینما و هم مادر و هم همسر و هم در کار لباس ها و جواهرات ویژه و خلاصه در همه چیز سررشته ای دارد، کمی سخت است، اما جذاب هم هست. این که با زنی با اشتیاق و استقبال از گفت و گو بنشیند و تمام حرف هایش را با لذت و البته خنده های بسیار بگوید و زمان هم در این میان، ذره ای اهمیت نداشته باشد، سختی که ندارد، هیچ، سرشار از آسانی ولذت هم هست ...
غفوری فرد:رحیمی یک ریال هم برای خودش خرج نکرد/سیدحسن خمینی اصولگراست
قورت داده" و این اتفاقات باعث شد که بازخورد اجتماعی وحشتناکی بوجود آید. اما اگر دستگاه قضا مقتدر باشد قطعا نظام بیمه خواهد شد. اینکه پول نفت توسط دولت به فردی داده شود، کار بسیار وحشتناکی است، چطور فردی که راننده یک مدیر دولتی بوده توانسته تا این میزان ثروت جمع کند؟! در حالیکه بنده با همه سابقه وزارت و مناصب دولتی تا سالها خانه نداشتم. من نگفتم اتفاقاتی که در دولت قبل افتاده ...
گفت وگو با کارگردان سریال نفس گرم
باشد فارغ از اینکه کدام شبکه بخواهد آن را بسازد. از همین رو من با آقای رضوی برای نگارش فیلمنامه طرف شدم. بعد از این اتفاق ها و تغییراتی که در مدیریت تلویزیون اتفاق افتاده بود، اعلام کردند این کار را برای ماه رمضان می خواهند، وقتی این حرف را زدند من احساس کردم که نمی رسد با این حال اصراری از سمت تلویزیون وجود داشت. پیش از این با این سرعت فیلمسازی نکرده بودم. وقتی کار وارد مرحله ...
- چماق سرزنش - شیشه عمر زن جوان را شکست
؟ سپس به داخل حیاط آمدم و حدود 5 دقیقه قدم زدم. با خودم فکر می کردم از کجا پول تهیه کنم که ناگهان چشمم به چوبدستی کنار دیوار افتاد. 3،2 روز قبل چند چوبدستی را از درخت توت بریده بودم ولی یک لحظه شیطان فریبم داد. یکی از چماق ها را که حدود یک متر بود برداشتم و داخل اتاق رفتم. در این لحظه به یاد سرزنش های همسرم افتادم و در تاریکی اتاق چند ضربه به سرش زدم چون نمی خواستم چهره مرا ببیند. ...
صاحبخانه گفت از دیوار مردم برو بالا
چراغ های مغازه اش را روشن می کرد که مهدی وارد شد: وقتی وارد شدم، اصغر فریب ظاهر شیکم را خورد. فکر کرد میلیاردرم. برای همین سرویس طلایی که خواستم را در اختیارم گذاشت. تقصیر خودش بود. مهدی، سرویس طلای 30 میلیون تومانی را نشان کرده بود: به اصغر گفتم سرویس طلا را برای همسر معلولم می خواهم که در ماشین نشسته و نمی تواند راه برود. از او خواستم طلا را بدهد تا به بیرون ببرم و نشان همسرم بدهم ...
خودکشی دختر جوان بعد از انتشار عکس هایش
. ماموران پس از جمع آوری اطلاعات پیرامون موضوع و بررسی شواهد موجود توانستند متهم 22 ساله را شناسایی و طی عملیاتی او را دستگیر کنند. پسر جوان با دیدن شواهدی که نشان می داد او عکس ها را پخش کرده، به ارتکاب جرم اعتراف کرد. او به ماموران گفت: با وجود داشتن همسر و فرزند و سوابق کاری مفید در یکی از شرکت ها، با دیدن سایت همسریابی در فضای مجازی، این فکر به ذهنم رسید که با ثبت نام در این سایت با دختری ...
بخشش مردی که اشتباهی دست به جنایت زد
خواستم که کارگر رستوران را بکشم. من به خاطر اینکه صاحب رستوران اخراجم کرده بود، از او کینه به دل گرفتم و می خواستم او را به قتل برسانم. برای همین شبانه به رستوران رفتم و با تصور اینکه صاحب رستوران در خواب چند ضربه چاقو زدم. ولی بعد از قتل متوجه شدم که این مرد صاحب رستوران نبوده و فقط کارگر آنجا است. باور کنید من قصد کشتن این مرد را نداشتم. با اعتراف این مرد پرونده وی برای رسیدگی به ...
بسیج مردمی، از خط مقدم جنگ تا پشتیبانی
، وارد میدان شدند و آن گاه که قطعنامه پذیرفته شد و جامعه ثبات یافت، دوباره به زندگی خویش بازگشتند. زندگی ای که این بار دیگر نه خانه ای، نه باغی، نه مغازه ای و ... برای شان باقی نمانده بود. آن روز که وارد عرصه انقلاب شدند، جوانی شان در حال عبور بود و نتیجه فعالیت های اقتصادی شان در دوران جوانی و نوجوانی، باغ و خانه و مغازه ها بود. چیزی که حالا هیچ کدام را نداشتند؛ نه جوانی، نه پول، نه باغ، نه مغازه ...
تولید ورمی کمپوست با وام ازدواج و صادرات به افغانستان
: "5 سال پیش که از دانشگاه در رشته کشاورزی فارغ التحصیل شدم، با پیشنهادی برای استخدام در وزارت کشور روبرو بودم اما تصمیم گرفتم به جای یک عمر پشت میز نشینی با افق محدود و درآمد ناچیز در رشته تخصصی خودم فعالیت کنم. در آن مقطع به جز وام ازدواج، سرمایه ای برای شروع به کار نداشتم. با همان وام ازدواج یک سوله اجاره و کار تولید ورمی کمپوست را آغاز کردم ." محسن ابراهیمی با اشاره به بی اطلاعی ...
خنده دار ترین اس ام اس های طنز آذر
... ◊◊◊◊◊ اس ام اس جدید و طنز آذر ماه ◊◊◊◊◊ خدا رو شکر تابستون داره تموم میشه تو خونه از شر دعوا سر کولر راحت شدیم! .. . . . دیگه اماده میشیم واسه مسابقات کم و زیاد کردن بخاری!! ◊◊◊◊◊ اس ام اس جدید و طنز آذر ماه ◊◊◊◊◊ رفیقم میلاد یه موبایل از این بزرگا خریده!!! .. . . . بعد گذاشته بودش رو زمین ...
جوانی که به آمریکا فرستاده بودم، در زندان پیر شد/ 12 سال صدای پسرم را نشنیدم
هم نمی دانست چه جرمی مرتکب شده است. بالأخره خودش یک راهی پیدا کرد. گفت اگر به فلان شرکت یک مقدار پول بفرستید، من ترتیبی داده ام که بتوانم در ماه، یک بار با شما تلفنی صحبت کنم. همین کار را هم کردیم. از آن جا به بعد، خیلی بهتر شد. از نظر روحی و روانی، برای من خیلی خوب بود. چون می توانستیم با هم حرف بزنیم، احوال هم دیگر را جویا می شدیم. جوانی که برای پیش رفت به آمریکا فرستاده بودم، در زندان پیر ...
در یک ثانیه به قاتل تبدیل شدم
براساس احساس و سنت و به صورت ضرب العجلی مراسم ازدواج آنها را برگزار کردند. بعد از مدتی خواهرزاده من برای گذراندن طرح باید به بیمارستان کهریزک تهران می رفت که ظاهرا همین موضوع دلیلی بر افزایش اختلاف شد. همین اختلافات بعد از مدتی نزاعی را رقم زد که در جریان آن برادرزاده ام، خواهرزاده ام را با چاقو به قتل رساند. بعد از آن، من مرتب به خانه خواهرم می رفتم و می گفتم شما سه راه دارید، یا گذشت کنید، یا دیه ...
20 نکته درباره شخصیت زنی برای همیشه تاریخ
اولیای الهی نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدی دارد، و در خانواده شجاع تربیت شده است، از شجاعت حیدری بهره مند است. او به لبوه الهاشمیه (30)؛ شیر زن هاشمی لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد می زند، توبیخشان می کند، تحقیرشان می کند، و از کسی هراسی به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد می زند که آیا در ...