عشوه گری شیطانی دختر یک سرایدار در میهمانی اعیانی / سامان چه کرد؟
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای شهید بی سری که یا حسین می گفت
دفترچه و من نگاه می کرد و می پرسید خودتی؟! گفتم بله دفترچه برای خودم هست برای کسی دیگر نیست. گفت نه خودتی!؟ من فکر می کردم او منظورش این است که با دفترچه کسی دیگر آمده ام و می گفتم بله خودم هستم. او دوباره گفت نه تو همانی هستی که دعای کمیل می خوانی؟ گفتم بله خودمم! گفت خدا ازت نگذرد! گفتم چرا؟ گفت مادر من قرار بود به حج بیاید اما به خاطر سن بالای او اجازه ندادند، شبی که دعای کمیل می خواندی، پای ...
مادری که رهبر انقلاب برایش دعا کردند کیست؟
مهلا پشت تریبون رفتیم که منجر به دعای رهبری در حق ما شد. وقتی حضرت آقا برایتان دعا کردند، چه حسی داشتید؟ لحظه ای که می خواستم بچه را با خودم ببرم خیلی استرس داشتم اما وقتی حضرت آقا برایمان دعا کردند، خیلی خوشحال شدم و خیلی حس خوبی را تجربه کردم. یکی از نگرانی هایی که داشتم این بود که بعد از مراسم این کار تعبیر به نمایش و ساختگی بودن و این دست حرفها باشد. اما الان می گویم اگر کسانی ...
ناخاطرات توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد
...! همانطور که جایی در کتاب گفتم: سفر کردم تا به جای میلیون ها نفر برای میلیارد ها نفر از تو نگویم! می بینید که حرفی گفته نشده، اتفاقی نیفتاده و همه ی حرف ناخاطرات همینه. البته که در یک دهه عزلت و غربت نشینی در ینگه دنیا به دلیل مشغله ی بسیار کمتر شعر گفتم و برخی شعر های این مجموعه لاجرم سروده های قدیمی تر منند، اما جان ناخاطرات رو شعر های ساکت من می ...
عجیب ترین جلسه دادگاه خانواده / لبخند های سامان و گندم قاضی را شوکه کرد
مشکل شان بیشتر توضیح دهند. بیشتر بخوانید زنی قبل از خودکشی به خواب مرده شور رفته بود سامان که رشته حرف را به دست گرفته بود، گفت: 11 سال پیش درسم تمام شده و خدمت سربازی را هم گذرانده بودم که خودم را تنها و بیکار دیدم. هیچ چیزی برایم جذابیت نداشت. هر کسی هم هر کاری می کرد با خودم می گفتم خب که چی؟ آخرش می خواهد چه شود مثلاً؟ در آن دوره به دنبال چیزی بودم که واقعاً مرا ...
جواد منافی در طرفداری: در فوتبال یا باید رابطه داشته باشی یا یک حامی سیاسی!
...، کشاورز و خود بانک تجارت پیشنهاد بسیار خوب مالی داشتم ولی آمدم پرسپولیس چون این تیم را دوست داشتم. حتی استقلالی ها مرا سه بار به دفتر اولیایی بردند ولی چنین اتفاقی نیفتاد، بانک تجارت پیشنهاد مالی بسیار خوبی به من داد و می توانستم آن موقع در تهران دو خانه بخرم با آن پول ولی آمدم پرسپولیس و قراردادم با این تیم چهارصد هزار تومان بود. چهارصد هزار تومان را پنج ماه بعد گرفتم. ولی خب عشق بود و ...
چگونه مطالعه سودمند داشته باشیم؟
...: ساعت 5 تا 8 غروب حداکثر کارایی حافظه بلند مدت رو داریم. در واقع تو این تایم بهتری مرور و جمع بندی را داشته باشید و حتما یادتان باشد که در زمان های خاص اصلا سمت مرور مطالب نروید، برای مثال زمانی که تازه غذا خورده اید چرا که این زمان، اوج خونرسانی به معده را داریم و خونرسانی به مغز کمتر است. این مشاور تحصیلی ادامه داد: سعی کنید به هیچ وجه از قرص های افزایش حافظه و دارو های اختلال خواب ...
جنگ، طعم مادری و زندگی را از ما گرفت!
سپاه هستن. ولی همش تو فکر بودم. می خواستم به خونه شون زنگ بزنم. گفتم چیزی نیست بیخودی دلشون را شور نندازم. نزدیک ساعت 10 صبح بود. تلفن مشترکمون زنگ زد. من گوشی را برداشتم. از اون طرف گوشی از من سوال کردن شما دوست خانواده دکتر دامغانی هستید؟ دلم ریخت گفتم تو را خدا چیزی شده؟ گفت متاسفانه بله. سریع بیاین بیمارستان فیاض بخش. دیگه شما نمی دونید من و همسرم بچه بغل چه جوری خودمون ...
به خاطر 3 میلیون زن سوم یک نزول خوار شدم / سحر از شوهر 50 ساله چه میدانست؟
، چشمم به تو می افتاد، همونی می شد که حالا میگی. شایدم به خاطرت حتی از خونه مون فرار می کردم، ولی حالا که دیگه کار از کار گذشته، چه فایده؟! تازه محمودخان سفته امانتی آقام رو هنوز گوشه گاو صندوق پستوش قایم کرده تا واسه روز مبادا بتونه اونو رو کنه و حال خونواده منو بگیره. از همون اول من دلم نمی خواست شوهر کنم. درسم خوب بود. دوست داشتم درس بخونم. ولی نشد. آقام نذاشت؛ یعنی شایدم اون مقصر نبود. بعد ...
علیزاده: قهرمانان قرآنی از مشکل مسکن رنج می برند/ رهبر انقلاب علت موفقیتم در مسابقات مالزی را خادمی حرم ...
... سخن حضرت آقا خیلی به دلم نشست. قبل از اعزام به مسابقات، حال و هوای خوبی در حرم امام رضا (ع) داشتم. یادم است چند ساعت پیش از اعزام وقتی برای عرض ارادت به حرم رفتم، خطاب به حضرت عرض کردم که من قصد دارم به مسابقات بروم؛ اگر حامد علیزاده در این مسابقات مقامی کسب نکند هیچ ایراد و اشکالی بوجود نمی آید اما اگر خادم امام رضا (ع) و موذن حرم در این مسابقات مقام نیاورد، دور از شأن شما است و همه می گویند ...
متن کامل سخنان رهبری در ارتباط تصویری با تشکل های دانشجویی
برخورد کردند، تذکّر دادند، عمل کردند، یک مقداری بهتر شد، امّا همچنان این قضیّه، یک قضیّه ی مهمّ روی دست نظام اسلامی است و بایستی تحقّق پیدا کند و جز با یک تحوّل امکان پذیر نیست. حالا این یک مثال بود که من زدم و خب در بقیّه ی بخشها هم همین جور است؛ در بخش مسائل اقتصادی و جریان اقتصادی کشور، جریان علمی کشور و امثال اینها همین وجود دارد. لذا شما می بینید که ما در خلال این سالها گاهی کارهای خوبی را شروع ...
تاریکی تدریجی روز... ؛ داستانی از جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس
... نمیدانید چقدر پاسختان خوشحالم کرد. از قدیمی ها اگر بگویم، فقط من مانده ام. حمید هم هست. یعنی برگشت. انگار وقت رفتن مرگ را اینجا جا گذاشته بود. من که هیچ. مثل سیب زمینی عمل آمده ام. بی ریشه. یعنی بعد اینکه پدرومادرم عمرشان را دادند به شما، کلا جمع کردم و به آسایشگاه آمدم. دست خودم نبود. دیوار های خانه نزدیک میشد. از اتاق ها صدا می شنیدم. یعنی کم مانده بود خودم را هم بستری کنند. جملاتم حین حرف ...
روایت مردی با 400 فرزند!
داریم خانه و ماشین آنچنانی داشته باشیم اما طمع پایانی ندارد و اگر وارد مسابقه ثروت اندوزی شویم، بی پایان است. من هنوز بچه های تحت پوششم را ندیده ام.به دخترم می گویم تو تنها نیستی! خدا به همه توفیق بدهد وارد این خط و مسیر کمک شوند. *دوست دارم هرروز بیشتر کمک کنم همیشه سر نماز از خدا خواستم اول دست بده به من بدهد و بعد به من مال بدهد و این خیر را از من دریغ نکند. دقت کنیم تو چشم خدا همه فقیر هستند و همه در درگاه او فقیر هستیم.دوست دارم هر روز این کمک ها و حجمش بیشتر شود. ...
روایت خواهرانه از یک سال دلتنگی برای شهید ابوالفضل سرلک
، زینب و زهرا را بغل کردم. بغض داشت و حرف نمی زد. گفتم: پس امیرعلی کجاست؟ گفت: بیرون است و داخل نمی آید. دویدم سمت امیرعلی و بغلش کردم. تا می شد او را بوییدم. چقدر حس بدی بود. با کلی غم و درد باید می خندیدم و با او بازی می کردم. آن روزها انگار امیرعلی شده بود دلیل نفس کشیدن هایم و دلم می ترکید وقتی بغض را در گلوی زهرا می دیدم. اما حالا از آن همه درد، یکسال گذشته است. یکسال دلتنگی... یکسال گریه... انتهای پیام/ ...
هوسی که به پامرغی منجر شد
...، زخمی و غیر زخمی فرقی نداره، همه باید این کار را بکنند و حدود بیست دقیقه ما را کلاغپر، پامرغی و احتمالا سینه خیز برد و گفت: حالا غذاتونو بردارید و برید و پشت سرمان آمد و در آسایشگاه را بست. هم خودم به خودم گفتم و هم دیگران گفتند، این هم از شانس تو بود پس از سال ها یک شب آمدی بیرون اونم این طوری شد.!!! انتهای پیام/ ...
طلاق به خاطر اسم فرزند!
. زمان گذشت تا این که روز زایمانم فرارسید. خیلی خوشحال بودم و همه چیز خوب پیش رفت تا این که دو روز بعد متوجه شدم شوهرم بدون اطلاع من برای فرزندمان شناسنامه گرفته و همان اسمی را که پدرشوهرم روز اول تعیین کرده بود در شناسنامه ثبت کرده است. خیلی شوکه شدم و باورم نمی شد او مرا فریب داده باشد. فقط برای این که دعوا به راه نیندازم، مرا ساکت کرد و قول دروغ داد. درنهایت هم حرف پدرش را گوش کرد ...
خداحافظ ای ماه بزرگ خدا
خواستار تو بودم و پیش از آمدنت خوشحال بودم که تو خواهی آمد و اکنون هم که می خواهی بروی، اندوهگین شده ام که از دوری ات چه کنم! السَّلَامُ عَلَیْکَ کَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِکَ عَنَّا، وَ کَمْ مِنْ خَیْرٍ أُفِیضَ بِکَ عَلَیْنَا خداحافظ که چه بدی هایی را از ما دور کردی و چه خیراتی را با آمدنت نصیبمان کردی! *خداحافظ ای ماه مبارک! خداحافظ شب قدر السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ عَلَی لَیْلَةِ ...
ماجرای تجاوز به هانیه توسلی و “من هم” +عکس
آخر وارد عرصه حرفه ای سینما شد. هانیه توسلی تنها چند سال پس از شروع حرفه بازیگری، تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن را برای بازی در شب های روشن از هفتمین جشن خانه سینما دریافت کرد. توسلی همچنین در سی و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال 1391، برای بازی در فیلمِ دهلیز برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد. جوایز و افتخارات هانیه توسلی ...
درد دل های یک دختر شاعر افغانستانی: از امید می نویسم و برایتان گریه می کنم
.... اما حالا می روند و برایش تلاش می کنند. آن ها زندگی را دوست دارند. پیشرفت را دوست دارند. تغییر را دوست دارند. ساختن را دوست دارند و بعد یک دفعه... مدتی قبل هم حادثه تروریستی دانشگاه رخ داد و ما را جگرخون کرد. ساعت ها نشستیم و زل زدیم و گریه کردیم. این زخم ها خوب نمی شود. عجیب نیست اگر بگوییم این حادثه و حوادث مشابه روی دختران افغانستانی زیادی تاثیرگذاشته است. اگر بخواهید رو به ...
اعمال شب عید فطر
خاندان محمد درود فرستی و ماه رمضان را از من بپذیری و مرا در شمار واردان به خانه محترمت بنویسی و از گناهان من چشم پوشی و گنج های خود را برایم بیرون آوری، ای مهربان. نهم 14 رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعتی، سوره حمد و آیةالکرسی و سه مرتبه سوره قل هو الله را بخواند. در روایت است هر کس چنین کند، خداوند در برابر هر رکعتی ثواب های بسیار زیادی به او می دهد. دهم مرحوم "شیخ طوسی" در "مصباح المتهجد" فرموده است: در پایان شب نیز غسل کن و تا طلوع صبح در مصلایت (محل خواندن نماز) بنشین (و ذکر خدا بگو.) انتهای پیام ...
گفتگو با ضرغامی نامزد انتخابات 1400: من روحانی نیستم/دعوای من و احمدی نژاد به دفتر رهبری کشید/ اصلاح ...
است این است که حداقل خود شما آیا توانستید تشکل سیاسی و جریان سیاسی برای خودتان شکل بدهید و راه بیندازید؟ یک پشتوانه سیاسی شکل بدهید که بتوانید با آن وارد امر ریاست جمهوری شوید؟ والّا اینکه آقای ضرغامی بگوید من خودمم و خودم و با یک عده هم یک سری بررسی های کارشناسی کرده ام و حالا وارد انتخابات می شویم و بعد اگر رای آوردیم آن بحث پشتوانه سیاسی را هم شکل می دهیم. شاید خیلی هنر نباشد؛ اگرچه قبول دارم ...
تمرکز کاربران بر بیانات رهبری درباره نامزدی چهره ها
جوان و مؤمن در مدیریت ها کار کشور را سامان دهد. بنده در مورد انتخاب اشخاص هیچ دخالتی نمی کنم. در دوره های گذشته افرادی که قصد کاندیداتوری داشتند، نظر من را می پرسیدند که می گفتم نه موافقم نه مخالفم یعنی نظری ندارم اما در این دوره گفتم همین مطلب را نیز نمی گویم. افرادی که بین خود و خدا، معتقدند که شایستگی و شرایط قانونی را دارند وارد شوند و مردم نیز با دیدن برنامه های آنان، انتخاب کنند. ...
سریال احضار سورپرایز دارد
داریم و کتاب هایی درباره فلسفه رویا خواب و زندگی پس از مرگ داریم که هنوز نتوانستیم به آنها نزدیک شویم. هنوز تکلیف ما در ارتباط با رسالتی که داریم مشخص نیست. ** شما چهار سال در تلویزیون کار نکردید. دلیل خاصی داشت؟ -بعد از او یک فرشته بود اگر آن سریال را در هر جای دنیا بازی کرده بودم و نقش مبلغ دینی داشتم، کارهای بهتری پیشنهاد می شد. اما ما عادت داریم بازیگران مان را رها می کنیم ...
گفتگو با عبدالوهاب شهیدی در واپسین روزهای زندگی
، صدای تو خیلی خوب است و به مدارج بالایی خواهی رسید اما مراقب باش خودت را گم نکنی! من هم می گفتم چشم هر چه شما بگویید، اطاعت امر می کنم. پدرم بعضی مواقع برخی غزل های خودش را آرام می خواند و من هم بعد از او می خواندم. او می گفت قدرت یادگیری تو فوق العاده است، سعی کن همیشه شعر را بشناسی و شعرِ خوب بخوانی. مثلا شعری را می خواند و درباره اش توضیح می داد و مقصود شاعر را برایم می گفت. پدر شما ...
بازخوانی سفر رهبر معظم انقلاب به دیار کردستان؛ روزی که برای همیشه ماندگار شد
بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزی ندارد، این ملت براحتی در چنبره ی سلطه ی بیگانگان قرار میگیرد. استعمارگران از قرنهای شانزده و هفده که وارد سرزمینهای شرق - از جمله سرزمینهای اسلامی - شدند، برای اینکه بتوانند کاملاً کمند اسارت را به دست و پای این ملتها ببندند و آنها را اسیر خود بکنند، شروع کردند آنها را نسبت به گذشته ی خود، نسبت به داشته های ...
دعا و ترتیل قرآن ویژه روز بیست و نهم ماه رمضان + دانلود
پاداشی بی منت خواهد بود ( 3) وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ ﴿ 4 ﴾ و راستی که تو را خویی والاست ( 4) فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ ﴿ 5 ﴾ به زودی خواهی دید و خواهند دید ( 5) بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ ﴿ 6 ﴾ [که] کدام یک از شما دستخوش جنونید ( 6) إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ ...
از کتاب های ممنوعه یخدان چوبی پدر تا ادبیات کودک و نوجوان
ورقه ام خیس می شد و برای پرکردن ورقه دچار مشکل می شدم و این امر سرعتم را در اتمام برگه ها کند می کرد. شب تب کردم و تا صبح کابوس دیدم. روز بعد ناامید به سمت کرمانشاه رفتم؛ جواب کنکور که آمد و پسرعمه بزرگم، خبر داد که شهرام قبول شدی! باورم نشد. آنقدر شوکه شده بودم که رو کردم به پدرم و گفتم دانشگاه تهران قبول شدم! پدرم به جای تبریک گفت: عیب نداره، عیب نداره. لحن تعجب آمیزم طوری بود که فکر کرد ناراضی ...