گفت و گو با جانباز بصیر دکتر اعلا تورانی رفت و بر دنیای فانی چشم بست
سایر منابع:
سایر خبرها
آزار شیطانی ترانه توسط جوان پلید تهرانی! / نازا شدم !
خانه برگردم چون خیلی شرمنده خانواده ام بودم.یک شب حالم خیلی بد شد و راهی بیمارستان شدم و تنها کسانی که در آن حال بد به آنها نیاز داشتم پدر و مادرم بودند برای همین با آنها تماس گرفتم.در بیمارستان متوجه شدم به دلیل بارداری خارج رحم،بدنم آسیب خیلی شدید خورده است.چند روزی در بیمارستان بودم و بالاخره پزشک به پدر و مادرم گفت من تا آخر عمرم نمی توانم بچه دار شوم و نازا شدم. ترانه در حالی که به ...
کهکشان راه شیری بر فراز "دماوند"
ساعت 12 صبر کردم و سپس تا ساعت 3 صبح عکاسی کردم. بعد از آن به سمت پایین حرکت کردم. این زمان حدود 8 ساعت بود. مسیر بسیار سخت و ناهموار بود بخصوص با لوازم سنگین عکاسی. در این عکس کهکشان راه شیری و صورت فلکی عقرب و در سمت راست آلودگی نوری شهر تهران دیده می شود که بخشی از انعکاس آن در آب دیده می شود. لیست تصاویر برگزیده مسابقه "عکاسی نجومی رصدخانه سلطنتی گرینویچ" سال 2021 منتشر شده است که ...
آشنایی با سریال اسفندیار+اسامی بازیگران
" برونگرای احساساتی میان طوفانی از مشکلات به لحاظ حفظ نقطه تعادل نقش و حفظ راکوردهای حسی به دلیل فاصله زیاد میان سکانس های مربوط به هم و گاهی پلان ها و برخی مشکلات فیلمنامه سختی هایی داشت، اما نقشم را دوست داشتم و تجربه لذت بخش و شیرینی بود. وی ادامه داد: تا به حال بازی برای چند ماه متوالی در شهرستان را تجربه نکرده بودم. آن هم در طبیعت زیبای گیلان و بودن در کنار مردم بسیار دوست داشتنی آن ...
شهادت حق همسرم بود
پس از شهادت سلمان نیز استرس داشتم و بیمار بودم. زمانی که همسرم به شهادت رسید، پسرم عمار سه سال و نیم داشت. ساعت 11 صبح روز شهادت سلمان در حال خیاطی و دوخت یک پارچه مشکی بودم که عمار که در حال بدو بدو کردن دور خانه بود، از من پرسید: مامان بابا سلمان شهید شده داری لباس مشکی می دوزی؟ با این جمله حالم دگرگون شد و گفتم: نه زبونتو گاز بگیر، بابا داره میاد. بعداً متوجه شدم که همان ساعت 11 صبح ...
تجاوز کارگردان به ساناز طاری / چرا کشف حجاب کردم + فیلم گفتگو
به گزارش رکنا ، هفته گذشته بود که ساناز طاری سریال پدر با انتشار عکسی بی حجاب خبرساز شد. او در گفتگویی علل این اقدام عجیب را بازگو می کند. ساناز طاری گفت : پس از سریال "شمعدونی" خوشحال بودم که وارد محیط کاری شدم که بسیار جالب است و بعد از آن هم به من چند فیلم سینمایی پیشنهاد داده شد. من آن موقع یک دختر 19 ساله بودم و برای پیشرفت در کار بازیگری مرتب از دوستانم اطلاعات لازم را ...
بازداشت پروترین مالخر طلا در تهران
نوزدهم خرداد پرونده ای مبنی بر 150 میلیون تومان طلا از دفتر یک شرکت خصوصی در منطقه زعفرانیه، به پایگاه یکم پلیس آگاهی ارجاع شد. شاکی که مدیرعامل شرکت بود درباره جزئیات سرقت گفت: مدتی قبل متوجه شدم طلاهایم که در داخل کشوی میز محل کارم گذاشته بودم سرقت شده است اما به کسی ظنین نیستم. من فقط در شرکت دو کارمند داشتم و فکر نمی کنم کار آنها باشد؛ در تحقیقات میدانی مشخص شد کارمند ...
برگزاری اولین مسابقه پنجگانه رالی شهری کشور در استان اصفهان/ پیست نقش جهان، دومین پست بزرگ کشور در وضعیت ...
را به قانونمندی تشویق کنیم تا بتوانند از خطرات جانی و مالی جلوگیری کنند. شاه زمانی ادامه داد: هیئت موتورسواری و اتومبیلرانی هر روز از ساعت هشت صبح تا دو بعد از ظهر فعال است و علاقه مندان می توانند جهت کسب اطلاعات یا ثبت نام کلاس های آموزشی مراجعه کنند. انتهای پیام/
مهرشاد افقری: کرونا نبود رکورد ورودی المپیک را نمی گرفتم
بقیه ورزشکاران المپیکی را به دردسر انداخت، اما افقری می گوید اگر کرونا نبود، شاید این ورودی به دست نمی آمد. تا قبل از اینکه سهمیه المپیک بگیرید، کمتر کسی اسم شما را شنیده بود. 19 ساله ام و از 14 سالگی در شنا هستم. 17 ساله بودم که به تیم ملی دعوت شدم. 6 سال پیش رکورد ایران در رده سنی 13تا 14سال را شکستم. 3 سال پیش هم در رده سنی 15تا 17سال رکورد زدم. در مسابقات بلغارستان در ماده ...
نجات از چوبه دار بعد از قتل با ادعای دفاع مشروع
از پنجره خارج شوم که دوباره سعید من را گیر انداخت و مجبور شدم او را بزنم. متهم درباره اینکه بعد از فرار کجا رفته و چه کرده است، گفت: من برای مدتی در خانه یکی از آشنایان مخفی شدم و بعد از تهران خارج شدم و در یک شهرستان برای مدتی ماندم، اما پلیس من را شناسایی کرد. روزهای خیلی سختی بود. چون می ترسیدم با خانواده ام تماس بگیرم، نمی توانستم از آنها درخواست کمک هم بکنم و وضعیت سختی داشتم. او ...
برادرکُشیِ مرد 32 ساله با سلاح شکاری
متوسل شده بود، با طمانینه خاصی به ارشاد قاتلی ادامه داد که دو ازدواج نافرجام داشت و هنوز سلاح وینچستر را در دست می فشرد. این گفت وگوها دقایقی بعد نتیجه داد و قاتل اشک ریزان از قاضی ویژه قتل عمد خواست او را برای تسلیم شدن به قانون یاری دهد. بنابراین گزارش، قاتل فراری که در نزدیک یکی از کلانتری های مشهد، به سوی سرنوشتی موهوم می رفت ، با شنیدن نصیحت های قاضی، آرام گرفت و ناگهان به طرف کلانتری حرکت ...
مسیرهای دوچرخه سواری ایمن نیستند
زمین خوردم و دست و پایم زخمی شد، به ویژه اینکه علاقه مند به دوچرخه سواری با یک دست بودم و دائم زمین می خوردم، اما از رو نمی رفتم و از چیزی هم نمی ترسیدم. در هر حال، این نقطه آغاز بود، اما برای شروع مجدد دوچرخه سواری از آن روزها خیلی دور شده بودم و با همه عشقی که به این کار داشتم، برای عملی کردن تصمیم جدیدم تردید داشتم. نسرین رحیم زاده برای اجرایی کردن ایده اش نیاز به یک همراه و حامی ...
علی دایی : در بچگی استقلالی بودم اما بعد ها پرسپولیسی شدم
تیم ملی بازی می کنند و می درخشند و شاید سالی یک بار هم به من زنگ نمی زنند ولی آن زمان که من این بازیکنان را آوردم، فحشش را خوردم. من استقلالی بودم و فقط یکی از برادرانم پرسپولیسی بود ؛ برای استقلال اردبیل هم بازی می کردم؛ موقعی که به پرسپولیس آمدم، همه خانواده ام پرسپولیسی شدند.
درددل قاتل فراری در کمپ، دردسرساز شد
داشت فلاسک را ببرد که سعید مانعش شد. وقتی شوهرم از محل کارش برگشت، ماجرا را برایش گفتم که مقابل خانه سعید رفت و با او دعوا کرد که سعید با قتل شوهرم گریخت. بعد از گذشت یک سال از فرار متهم به قتل، سه روز پیش مردی از یک کمپ اجباری به پلیس زنگ زد و اطلاع داد مردی با نام جعلی در کمپ است که برایش تعریف کرده همسایه شان را کشته است. مأموران در ادامه تحقیقات متوجه شدند موضوع صحت دارد و به کمپ ...
علی دایی درباره اخراجش به دلیل راه ندادن احمدی نژاد، به رختکن: وسط بازی به آن مهمی تمرکز ما به هم خورد و ...
سرمربی اسبق تیم ملی درباره ماجرای اخراج شدن از تیم ملی پس از بازی با عربستان به خاطر راه ندادن محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت ایران به رختکن تیم ملی توضیح داد: من نمی خواستم به گذشته فلش بک بزنم ولی چنین اتفاقی افتاد. وسط بازی به آن مهمی تمرکز ما به هم خورد و بازی یک هیچ برده را باختیم. من همان شب اخراج شدم و صبحش که هنوز رسما اخراج نشده بودم، دوستانی داشتم که این مساله را به من گفتند. من از بازیکنان تیم ملی در اردوی تیم ملی خداحافظی کردم و به خانه رفتم. چطور می گویند چنین اتفاقی نیفتاده است؟ تازه بعد از آن آقای کفاشیان به من زنگ زد که شما اخراج نشدید ولی من گفتم شما خبر ندارید. گذشت زمان همه چیز را مشخص می کند. خدا را شکر که چنین اتفاقی افتاد. من به این چیزها در زندگی ام اهمیت نمی دهم. تاکنون با احمدی نژاد صحبت نکرده ام و در آن زمان هم علی آبادی به من چیزی نگفت. من شخصیت سیاسی ندارم و شخصیت ورزشی دارم. اگر مردم هم قبول کنند، شخصیت اجتماعی دارم. ...
قتل زن تنها به دست دختر نظافتچی در تهران / بعد از 2 سال فاش شد + عکس
متوجه شدم مقتول به تنهایی زندگی می کند. به همین دلیل تصمیم گرفتم طلاجات او را سرقت کنم که 8 مهر سال 98 با تصمیم به سرقت بردن طلاهای مقتول راهی خانه او شدم. داخل خانه شدم و در فرصتی مناسب مقتول را از پشت هل دادم و او به زمین افتاد. می خواستم گردنبند او را از گردنش بکنم که مقاومت کرد. با او درگیر شدم و در این حین مقتول شروع به سر و صدا کرد، برای اینکه کسی صدایش را نشنود دستم را روی دهانش گذاشتم که ...
برای پرداخت مهریه، دزد شدم!
در بازجویی ها گفت: چند سال قبل با همسرم اختلاف پیدا کردم و او هم درخواست دریافت مهریه و طلاق داد. از آنجا که مهریه اش 400 سکه طلا بود و من نمی توانستم بپردازم به فکر چاره ای بودم که با یک باند سرقت از خانه آشنا شدم. وقتی جذب این باند شدم آنها برایم سه جلسه کلاس آموزشی گذاشتند و به من یاد دادند چگونه قفل درها را باز کنم و از بالکن بالا بروم. بعد از اینکه آموزش دیدم وارد باند شدم اما بعد از چند بار ...
حالا ما با ارتشی ها همرزم شده بودیم
صمد محمدخانی متولد سال 1346 از اهالی شهرستان سرپل ذهاب است که تمام دوران دفاع مقدس را در این منطقه گذرانده و از نزدیک شاهد ارتباط مردم با رزمندگان دفاع مقدس بوده است. وی معتقد است تعامل دوستانه مردم و رزمندگان یکی از برگ های برنده کشورمان در مقابله با دشمن بعثی بود. خاطرات وی را که در گفت وگو با ما بیان داشته است، پیش رو دارید. ارتش بعد از انقلاب وقتی که انقلاب به پیروزی رسید ...
وقتش که رسید از میوه های درخت بهشتی خورد و شهید شد
از میان رزمنده های خانه لهردی ها، حسن شوق زیادی برای حضور در جبهه داشت. دیگر حتی دیدن دست های زحمتکش و چروکیده پدر هم نتوانست مانع اعزام او به جبهه شود. او و دو برادر دیگرش حسین و بهرام هم لباس رزم پوشیدند و جبهه دفاع از اسلام را انتخاب کردند. در نهایت از میان برادر ها این حسن بود که بعد از مدت ها حضور در عملیات های مختلف جنگ به عاقبت شهادت دست یافت. ...
دامادی که در مراسم عروسی خود حضور نداشت
بود که همواره انتظار شنیدن خبر شهادت ایشان را داشتم و به گونه ای خود را برای آن روز آماده کرده بودم؛ در روز هایی که دیرتر از ساعات معمول به منزل می آمد تصور می کردم یا او را دستگیر کرده و یا به زندان برده و یا او را کشته اند. از روز های شیرین زندگی ام خاطرات مسافرت رفتن مشترک مان بود، سال دوم ازدواج کاشان رفتیم و اولین سفر مشترک ما شد، سال بعد از آن با شهید حقانی پابوس آقا امام رضا (ع ...
سفرنامه ی ناصرالدین شاه به خراسان، شنبه 8 تیر 1246؛ رفتم سر بندِ گلستان، این بند از موقوفات حضرت است
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ صبح رفتیم حمام. قاطرچی داد و فریاد غریبی می کرد، دادیم چوب زدند. بعد سوار شده رفتم سر بند گلستان [1] پیاده شده، بند را تماشا کردم. طول بند تخمینا سه ذرع می شود، عرض ده ذرع، از آجر بالا آورده اند. چاهی در بالا داشت، پله پیچ پیچ می خورد پایین می رفت اما تاریک بود نمی شد رفت. ...
آخرین وضعیت جسمی امیرحسین مرادی از زبان مادر
پاکنیا اطلاع دادند که میتونند امیرحسین رو ملاقات کنند. با ایشون رفتم آگاهی متوجه شدم امیرحسین نتونسته حمام کنه چون دسترسی به لباس تمیز نداشته و متوجه شدم بیماریش عود خواهد کرد. روز شنبه که امیرحسین رو به دادسرای جنایی آذری برده بودند من هم رفتم اونجا. امیرحسین تب شدیدی داشتو استرس داشتو حالش خوب نبود. ازش سؤال کردم داروهاتو میخوری؟ برات دارو آوردم. گفت خودمم دارو زیاد آوردم ...
گفتگو با یکی از گلخانه داران بزرگ قرقی | کیمیاگری از خاک شروع شد
کودک میان گلدان هایی که بیرون سوله ها چیده شده است، مشغول قدم زدن هستند. بچه ها با شنیدن صدای غاز ها و اردک ها به سمت زمین فنس کشی شده انتهای زمین شادمانه می دوند. شادی شان با دیدن آن همه پرنده که یک جا جمع اند، چندبرابر می شود. خشکیدن دست رنج سی ساله بعد از سال ها کشت وزرع روی زمین های اجدادی و کاشت صد ها درخت و ایجاد گلخانه، گفته شد زمین های زیر کشت او اوقافی آستانه است: تا ...
اعترافات وحشتناک زنی که شوهرش را به چنگ قاتل سیاه پوش انداخت
.... او با همسرم (رضا) معاشرت داشت و به خانه ما رفت و آمد می کرد اما من تا آن زمان در برابر خواسته هایش مقاومت کردم تا این که از من خواست رضا را به منطقه بولوار شهید رستمی بکشانم! همسرم مدتی بود که به دلیل بیماری کرونا دارو مصرف می کرد و از چند روز قبل در سپیده دم به پیاده روی می رفتیم. وقتی به ناچار نقشه شوم مجید را پذیرفتم! خیلی نگران بودم آن شب شوهرم تا سپیده دم نخوابید او با بچه ...
فرجام تلخ عشق اینستاگرامی
. دیگر نفهمیدم چه می کنم. چاقو را از زیر لباسم بیرون آوردم و چند ضربه به او زدم. وقتی به خودم آمدم او غرق در خون روی زمین افتاده بود. از ترس فرار کردم. چند روز بعد ماموران مخفیگاهم را شناسایی و دستگیرم کردند. کجا مخفی شدی؟ خانه دوستانم مخفی شده بودم. روزهای بدی بود و شب ها همیشه استرس داشتم. هر چند روز یک بار مخفیگاهم را تغییر می دادم تا پلیس نتواند ردم را بزند. این اواخر ...
شاگرد استاد شجریان بوده ام اما صدای خودم را دارم
پیروزی انقلاب در همۀ گروه ها وجود داشت، شاید آقای لطفی بیشتر تمایل به این داشت که کانون چاووش افزون بر اینکه محفلی باشد برای موسیقی و هنر، با فعالیت های اجتماعی و سیاسی روز نیز تا حدّی همراهی کند. بر همین اساس، استاد شجریان در کانون چاووش نماندند و به ما گفتند ادامۀ کلاس ها را به منزل ایشان برویم. شما تا چه زمانی نزد آقای شجریان حضور داشتید؟ من تا سال 1362 که ناچار شدم، سرانجام ...
بهادری: فصل بعد شاید در لیگ عراق بازی کنم
فوتسال ایران خواهم کرد. بهادری گفت: در حال حاضر و با کادر فعلی حاضر در تیم ملی، در صورت دعوت شدن هم نخواهم رفت. ناظم الشریعه مشکلی با من نداشت، در چند اردو هم دعوت شدم و در تورنمنت سه جانبه مشهد در تیم ملی حضور داشتم، اما از سرپرست تیم ملی درخواست کردم که دیگر من را دعوت نکنند. انتهای پیام ...
شهیدی که به دست کومله ها ارباً اربا شد
متولد بهمن 1332 بود. خیلی خوشتیپ ، آنقدر که همه برای لباس هایش سر و دست می شکستند و دوست و آشنا برای روز خواستگاریشان از او قرض میگرفتند اما بعد از تمام شدن خدمت سربازی اش دیگر خودش نبود، انگار به جای خون در رگ هایش حماسه جریان داشت. عکاس انقلابی آها داشتم از حیاطمان میگفتم، خیلی بزرگ بود، صفرعلی ته آن را یک پتو زد و افتاد به کار ضبط صوت امام و تکثیر اعلامیه؛ تا جایی که راه ...
افزایش خوشحال کننده صادرات ایران به عراق
اتاق ایران تحت عنوان “ فردای شکست” داشت که بسیار شنیدنی است. روز بعد از این اتفاق، با انگیزه و نشاط بیشتر و زودتر از هر روز مشغول کار شدم و تلاش کردم که از تجربه این شکست بیاموزم و رفتار خود را اصلاح کنم. من در دوماه گذشته برای پیروزی جریان اصلاح طلب تلاش کردم، ولی مشکلات اقتصادی، تحریمی ها ومال باختگان بورس شرایط را برعلیه نامزد اصلاحات سخت کردند و موفق نشدیم ولی روز بعد با ...
آقایی: قبلا رویایم حضور در المپیک بود، حالا مدال
نتوانستم در مسابقه ای شرکت کنم و در لیست رزرو دو بودم که خدارا شکر این خبر را شنیدم و فقط اشک می ریختم که بالاخره بعد از این همه سال شب و روز سخت که البته لذت بخش ولی خیلی هم سخت بود، نتیجه گرفتم. درباره مسیری که طی کردی و به گفته خودت مسیر سختی هم بود بگو. من از 7 سالگی به صورت تفریحی بدمینتون بازی می کردم، کم کم وارد تیم های استانی و مسابقات کشوری آموزش وپرورش شدم، اوایل نسبت ...
سرنخ سرقت از طلاسازی در دست کارگر طلاساز
دسته باند شهروز سابقه داری؟ بله، چند باری به خاطر سرقت منزل دستگیر شدم و به زندان افتادم. چه شد که تصمیم گرفتی سرقت کنی؟ من هم مثل آدم های دیگر همراه زن و دخترم زندگی آبرومندانه داشتم تا اینکه چند سال قبل با همسرم اختلاف پیدا کردم. او مهریه سنگینش را به اجرا گذاشت و همه اموالم را از من گرفت و من و دخترم را ترک کرد. وضعیت مالی ام خوب نبود و هر روز با مشکل مالی جدیدی روبه رو می ...