سایر منابع:
سایر خبرها
از دیدن بازی های پرسپولیس کلی حرص می خورم
تلاش کنم و همه چیز را فقط از خدا بخواهم. شاید این هم تقدیر من است و خدا خواسته تا شیث دچار چنین ماجرایی شود. من به این موضوع نگاه مثبتی دارم و احساس می کنم با توجه به دعای خیر پدر و مادرم و نگاه ویژه خدا همچنان می توانم یک آینده خوب داشته باشم. * از تیم های فوتبالی هم پیشنهاد داری؟ - بله... پیشنهاد داشتم اما چون باید به شهرستان می رفتم و یکسری داستان ها هم بود بی خیال شدم. ...
مهریک مادر شهید برای دو شهید مدافع حرم/نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی بازگو کننده چهره رئوف اسلام بود
عشق می ورزید، ادامه می دهد: رسول کلاس دوم راهنمایی درس می خواند. یک روز وقتی به منزل رفتم، برخلاف روزهای قبل که رسول در مدرسه به سر می برد، در خانه بود. علت را جویا شدم و همسرم گفت که گویا با معلمشان حرفش شده است. ماجرا از این قرار بود که آن روز قرار بود که حضرت آقا قرار بود تشریف بیاورند کرج، معلم اعتراض می کند و می گوید ما نمی دانیم این حکومت را چطور باور کنیم. از یک طرف می گویند اسراف گناه است ...
گناهکاران ِ بی تقصیر هستیم
داریم آن آدم از همه جهت بد است. این چه تفکری است که ما گرفتار آن شدیم؟ از طرف دیگر خوشحالم که با این دوستان تجربه همکاری داشتم، آقای نصیریان که حقیقتا یک نعمت بزرگ برای هنر ایران است و خدا کند امثال او در جامعه و هنر ایران منتشر شوند. یا آقایان سلطانی و زمانی و دوستان دیگری که در خدمتشان بودم، ممکن است در خلال کارکردن با هم اختلاف سلیقه هایی هم وجود داشته باشد، اما قطعا در یک چیز اشتراک داشتیم که ...
لباس تک سایز شهادت را به تن کرد
بودیم و امکان حضورمان در جنگ فراهم نبود. پدرم خیلی زود به رحمت خدا رفت و همه مسئولیت های خانه و خانواده به دوش من افتاد که فرزند ارشد خانه بودم. برای همین نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و تحصیل را در سال سوم دبیرستان در رشته حسابداری رها کردم. در حال حاضر هم راننده آژانس هستم. برادرم علی پنجمین فرزند خانواده بود و متولد1364. در میان همه برادر و خواهرها علی نمونه بود. هوش سرشاری داشت و بسیار ...
دکوراسیون خاص با دکوراتور مشهور ایتالیایی
شده را با چند برابر قیمت فروختیم و من توانستم با استفاده از پولش موسسه بازرگانی و طراحی خودم را در 29 سالگی تاسیس کنم. یک دفتر سه اتاقه در نیویورک اجاره کردم با یک منشی و دفتردار. آن زمان ها هنوز کامپیوتر نیامده بود و همه با دست خالی روی میزهای طراحی مشغول کار می شدند. همه چیز با الان متفاوت بود. روند کار کندتر بود اما فکر می کنم گاهی بهتر هم بود چون به نظرم با سرعتی که این روزها داریم ...
آخرین لحظات حیات پیامبر (ص) و وصیت به علی (ع)
به آن حقی که بر شما دارم سوگند می دهم! هر که حقی و مظلمه ای برعهده من دارد، برخیزد و پیش از قصاص قیامت آن را از من قصاص کند. در این هنگام، پیرمرد سالخورده ای بنام عکاشه، از میان جمعیت برخاسته، جمعیت را شکافت و پیش آمد تا رو به روی رسول خدا ایستاد و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد! اگر پی در پی ما را به خدا سوگند نمی دادی، من این درخواست را نمی کردم. من در غزوه ای در رکاب شما بودم. چون خدای سبحان ...
طراح لوگوی فیلم محمد رسول الله : نام نوشت حضرت رسول افتخار من است
متعجب شده بودم. بعد متوجه شدم تمام بدنم به لرزه درآمده است. وقتی چنین احساسی را در خودم دیدم، مطمئن شدم این همان خط نهایی است که باید خوب از آب دربیاید و انتخاب خوبی کرده ام و از این احساس به وجد آمدم. اینها اظهارات جلیل رسولی است برای نوشتن لوگوی فیلم محمد رسول الله(ص) . در آستانه رحلت رسول گرامی اسلام(ص) با این هنرمند به گفت وگو نشستیم. [span ] شما کسی بودید که از میان طرح های مختلف ...
قسمت اول
.... وقت عاشق شدنش همان ساعت پنج صبح بود. در تمام دوران مدرسه از ساعت ورزش با هزار زور و بهانه فرار کرده بودم ولی عشق شوخی برنمی دارد. به مادرم گفتم مرا ساعت پنج صبح بیدار کند و در مقابل قیافه هاج و واج مادرم محکم گفتم”می خوام برم بدوم”. روز اول با اینکه همزمان شروع کردیم به دویدن، من آنقدر جا ماندم که وقتی او داشت بر می گشت من هنوز در مسیر رفت، لب جدول خیابان نشسته بودم و له له میزدم. عاشق ...
فلافل فروشی شهید مدافع حرم
داشت گفت: داشتم از جلوی مسجد رد می شدم که دیدم مراسم دارید. گفتم بیام ببینم چه خبره که شما را دیدم. سید علی خندید و گفت: پس شهدا تو رو دعوت کردن. بعد با هم شروع کردیم به جمع آوری وسایل مراسم. یک کلاه آهنی مربوط به دوران جنگ بود که این دوست جدید ما با تعجب به آن نگاه می کرد. سید علی گفت: اگه دوست داری بگذار روی سرت. او هم کلاه را گذاشت روی سرش و گفت: به من میاد ...
در دیدار آخر به معراج رفتیم/یک افغانستانی عبدالله را بی تاب کرد + تصاویر
شدنش اول وقت نماز را می خواند روزه هم می گرفت. دیپلمش را در رشته کار دانش گرفت و در خانه ما آچار فرانسه و کلید هر قفلی بود. همیشه با خنده می گفتم: مادر تو همه کاره و هیچ کاره ای. *با جانمان بازی می کنیم گاهی که حرف کارش می شد می گفت مامان کار ما سخته و به نوعی با جانمان بازی می کنیم مخصوصا از زمانی که محافظ شد گفت جون ما کف دستمونه اما مامان نگران نباش بی اذن خدا یک برگ از درخت ...
نمی خواهم وزیر شوم؛ دلم برای معلمان و دانش آموزان تنگ شده است
27 ماه که از پایان وزارت حاجی بابایی در آموزش و پرورش می گذرد، گفت وگویی متفاوت با وزیر سابق آموزش و پرورش در خبرگزاری فارس انجام شد . * آقای حاجی بابایی، اول مهر امسال با توجه به اینکه در مدارس حضور نداشتید، چه حالی داشتید؟ حاجی بابایی : دلم می خواست که اول مهر خوبی داشته باشیم. اول مهر روز همه شیرینی هاست و علاقه مند بودم معلمان با شادی و نشاط به مدرسه بروند . ...
تئاتر به راستی همزاد بشر است
خوردن صف تشکیل بدهید اما فایده ای نداشت. حالا من بعد از دیدن نمایش شما هربار که این اتفاق می افتد، از بچه ها می خواهم تا مثل نمایش بابابزرگ و ترب صف تشکیل بدهند. از این نظر ما در مدرسه حتما با مشکلات زیادی مواجه می شویم که راه حل آن توصیه، دستور، نصیحت و تنبیه نیست. بلکه راهکار آن تربیت تئاتری است. اگر از این جنبه به نمایش نگاه کنیم آن را لازمه محیطی آموزشی مثل مدرسه می بینیم. مارک تواین معتقد است ...
پستچی ؛ تحولی نو در فضای مجازی
...... شاگرد اول علوم تجربی در کل ایران بودم اما چون از کودکی عاشق روانشناسی بودم بر خلاف میل پدر و معلمانم که می خواستند رشته پزشکی بخوانم در کنکور علوم انسانی شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسری در رشته روانشناسی قبول شدم. در آن زمان بهترین و بالاترین دپارتمان روانشناسی با منزل ما فقط 10دقیقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق لیسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک ...
همه سخنرانی های روز دانشجو
مورد سیاست دولت قبلی سخن گفت و عنوان کرد اگر با دنیا مشکلی داریم، برویم تا مرز جنگ بجنگیم؟ . روحانی در پایان سخنانش همچنین به انتخابات مجلس اشاره کرد و عنوان داشت همه ما تلاش کنیم حماسه سال 92 را در 94 تکرار کنیم و بتوانیم مجلسی توانمندتر و قدرتمندتر داشته باشیم. سخنرانی روحانی البته با حاشیه های فراوانی همراه بود. از شعارهای مختلفی که در سالن سر داده شد تا اعتراض ها و چسب های بنفشی که ...
ماموران سازمان امنیت در تعقیب یک انقلابی(پاورقی)
آور ظهر فرا رسید. یک نفر در زد، مادر در را به روی او باز کرد، پسرکی با موهای بور و آشفته که چشمانی قهوه ای داشت . باعجله گفت : - شما باید خانم یوسفی باشید. مادر متعجب نگاهش کرد. - چطور؟ پیغامی برای خانم یوسفی آورده بود. - خانم شما باید بروید. هرچه زودتر. مادرم گفته که صلاح نیست شما تهران بمانید، اگر آشنایی دارید بروید پیششان . لحظه کوتاهی به سکوت گذشت . ریحانه ...
استادی که دانشجویانش او را بی سواد می خواندند(پاورقی)
خصلت ها و خصوصیات اخلاقی احسان نراقی درباره محیط تربیتی و چگونگیِ تربیتِ خود، می گوید: اصلاً تیپ زندگی من، زندگی فرنگی بود. با دخترها و پسرها بزرگ می شدم. در مدرسه مادرم، با دختران آن مدرسه، والیبال و پینگ پنگ بازی می کردم و از جهتِ رابطه ام با دختران، بسیار متعادل و طبیعی بودم و آن حالتی که اکثر مردان ایرانی دارند، در من نبود. 54 همین نحوه تربیت بود که او را در ژنو، با زن و ...
عکس های داغ بازیگران و هنرمندان ایرانی در اینترنت
اشتراک گذاشته بود. سام قریبیان، سیاوش مفیدی، نیما فلاح و سایر عزیزان در دوران هنرجویی در سال های دور. عکس یادگاری مارال و نونا فرجاد با استاد رضا بابک پس ار تماشای اجرای تئاتر مونا خانم. گویا در سکانسی از این نمایش، مونا با خورد کردن پیاز روی سن همه را تحت تاثیر قرار داده است. تصور کنید آن فیلمی را که علی صادقی کارگردانش باشد! اگر گذاشتند بچه به فوتبالش برسد! ...
ماییم! آخرین نسلی که می تواند محیط زیست را نجات دهد
نیست به وجود می آید. من در همین چند روز که در شمال بودم به دو، سه کیلومتری بابلسر جایی به نام تالاب عزیزک رفتم. ابتدا که وارد شدم بسیار لذت بردم اما وقتی دوربین را کارگذاشتم، حدود 20 یا 30رشته تور هوایی دیدم که برای شکار پرندگان کار گذاشته بودند. جالب بود که چون شب قبل طوفان آمده بود این تورها به هم پیچیده بودند و صاحبان این تورها، جلوی ما آنها را تعمیر می کردند. عین خیال شان هم نبود. اینها ...
کاش از برف بیاموزیم ...
توی جیبم می ریزد: بخور دخترم تا داداشات نیامدن، نری بیرون برف میاد دوباره سرما میخوری و من هم به سفارش او تند تند می خورم ، خانه اش بوی کدو تنبل های آویخته به دیوار می دهد، عطر نانهای تنوری می دهد و بوی نفتالینی که از یخدان قدیمی اش بیرون می زند، دستی بر سرم می کشد و حسرت های گذشته را با طعم چای دارچین فرو می دهد: ای برف تو همه جا را سفید کردی الا بخت من ! نه ساله بودم که شوهرم دادند، بچه گی ...
محاکمه ای با یک مقتول نامریی
نداشتم چون هم درسم ضعیف شده بود و در آستانه کنکور بودم و هم اینکه باید به اصرار پدر و مادرم رشته دندانپزشکی قبول می شدم. در نخستین جدایی مان چند بار پیگیری کردم اما وقتی چندبار این اتفاق افتاد دیگر دنبال ماجرا را نگرفتم. آن روز غزاله در واتس آپ به من پیغام داد و حالم را پرسید و قرار شد همدیگر را ببینیم. طبق معمول از مدرسه به خانه آمده بودم و به خاطر حساسیت، آنتی هیستامین مصرف می کردم ...
روایتی دیگر از مشهدگردی ایسنا با جانبازان؛ ما کلیشه شده ایم...
می کردیم، اما امروز در ساخت موشک بالستیک و سفینه و سلول های بنیادین جزو 11 کشور جهان هستیم و البته می توانیم بهتر از این باشیم. ولی متاسفانه ایمان امروز ما ضعیف شده است و همه به دنبال پول هستیم. این ایثارگر به اتفاقی که بزرگترین تغییر را در زندگی اش داد اشاره کرد و گفت: 6 صبح این اتفاق افتاد و بعد از آن 50 روز در کما بودم. برای کار سختی انتخاب شدم، اما بزرگترین لطف خدا به من جانبازی ...
جوان آمریکایی: ما آمریکاییها به کمک شما ایرانی ها نیازمندیم/ جوان ژاپنی: شرق هم تشنه مفاهیم نامه رهبر ...
بتواند دولت بشار اسد را سرنگون کند. رهبر ایران گفتگوی صادقانه با جوانان غربی را با دست گذاشتن روی نقاط اشتراک جوانان غربی با مسلمانان جهان آغاز کرده است، چون تروریسم جنایتی علیه تمام بشریت است، چه قربانیان آن فلسطینی باشند، چه سوری، چه عراقی و چه فرانسوی. همان طور که رهبر در نامه دوم خود هم اشاره می کند، مردم همه کشورهای دنیا وقتی یک انسان در هر نقطه ای از کره زمین به دلایل سیاسی کشته ...
شهید مهدی دشتبان زاده به روایت فرزند: بابا، رفیق ما بود
یک دفعه رفت و غیب شد. نمی دانستیم کجا رفته اما بعد با کلی اسباب بازی آمد و من خیلی از این غافلگیری اش خوشحال شدم. ما مشهد خیلی می رفتیم. سال تحویل ها مشهد بودیم. * در درس هم کمکت می کرد؟ بله من کلاس سوم دبستان بودم که یادم هست شب ها با من درس کار می کرد. جدول ضرب را ایشان به من یاد داد. در نمره هم سخت گیر بود. *پیش آمده بود که با شما دعوا هم بکند؟ نه ما ...
قرارمان 56 روز بود نه بیشتر !
ادامه داشت تا اینکه با خبر شهادتش، ماموریتش هم تمام شد. تصور روبه روشدن با خانواده ای که مردشان را در بهترین روزهای سال و روزهای جشن و عیدهای قربان و غدیر، راهی خانه خدا کرده بودند و حالا بعد از 2ماه دوری، سرتاسر کوچه و در خانه شان پر از پلاکارد تسلیت است، واقعا سخت است اما باید طاقت می آوردیم و حال و روز خانواده و مه سیما یش را می دیدیم تا یادمان نرود که آن روزها، چه بر سر حجاج ما گذشت. حالا حاج ...
برگزاری درس خارجِ مراجع در مساجد/ ناآشنایی مردم با سبک زندگی طلاب
بالاتر و زیباتر از این: "علم و ایمان در کنار هم در خانه خدا". ساخت و توسعه مدارس علمیه که به برکت انقلاب اسلامی هر روز بیشتر و بیشتر می شود، بسیار میمون و مبارک است؛ اما آسیبِ کاهش تعامل مستقیم مردم با طلاب به ویژه سطح نخست، را به همراه داشته است. به یاد دارم، زمانی که برای تهیه گزارشِ عمامه گزاری طلاب به مدرسه امام حسین علیه السلام تهران رفتم، حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدحسن ابوترابی فرد ...
دعا کنیم آقا هرگز ما را به حال خودمان رها نکند
؟ به نکته خوبی اشاره داشتید، زیارت با معرفت فراتر از همه زیارت هاست، زیرا که زائر با تمام وجود، معرفت و حق امام معصوم را می شناسد و در هنگام زیارت نیز تمام هوش و جانش به زیارت معطوف است. امام رضا(ع) نیز در این زمینه فرمودند: هر زائری که مرا در غربت با معرفت زیارت کند، در سه موقف هولناک به یادش هستم، اول در هنگامه سخت مرگ و جان دادن، دوم در زمان سنجش اعمال و سوم در لحظه عبور از صراط ...
خرمشهر هنوز همان خرمشهر است
.... آن روز مادر و پدرم به منزل خواهرم رفته بودند. پس از نخستین بمباران هوایی سراسیمه خودم را به منزل رساندم و با شیشه های شکسته خانه مواجه شدم. در آن زمان 19 ساله بودم و در جهاد فعالیت می کردم. با فشاری که دشمن بر خرمشهر و اهواز می آورد، خانواده ام به نزد برادرم در کرج رفتند اما من به همراه خواهرم در اهواز ماندیم و در پشتیبانی جبهه فعالیت می کردیم. دیری نگذشت که پدر و مادرم که تاب ...
سالروز درگذشت هنرمندی که پول، ثروت و شهرت برایش ارزشی نداشت!
شاطر رمضان، از دوستان 50ساله تاج اصفهانی جمع می شوند و استاد حسن کسایی نی می نوازد و هنرمندان در سوگ استاد از دست رفته مویه می کنند. بازنشر گفتگوی روزان با اکبر گلپایگانی به بهانه سالروز درگذشت جلال تاج اصفهانی اکبر گلپایگانی ابتدا در مورد ویژگی های اخلاقی زنده یاد تاج اصفهانی گفت: سه چیز مهم در نظر آقای تاج اصفهانی همیشه در اولیوت قرار داشت اول خدا دوم مردم و سوم خانواده. پول ...
کافه داری یک طلبه در اصفهان
تشنه ای دارند. فقط به خاطر یک دیوار توهمی بین ما و آنها فاصله ایجاد شده است که خدا را شکر این دیوار در کافه برکه فرو ریخته و همه ما یکی شده ایم. شما برای درست کردن قهوه و دیگر نوشیدنی ها آموزش هم دیده اید یا خودتان تجربی کار کرده اید؟ دین ما دستور داده که انسان هرکاری را می خواهد انجام بدهد باید با علم و اتقان باشد. به همین دلیل بنده هم قبل از راه اندازی کافه به دنبال استاد بودم. خداراشکر ...
بعثی ها پایکوبی می کردند و می گفتند: دختران خمینی را گرفتیم
می گرفته که بیش از همه نامه های مادرش به او انگیزه و توان مقاومت و ادامه می داده است. در جایی از کتاب می خوانیم: برایم سوال شده بود که چطور نامه های مادرم با این همه فشردگی کلمات که تمام سهم فرستنده و گیرنده را پُر می کرد، بدون هیچ سانسوری به دستم می رسد. او حتی از کناره های سفید نامه هم نمی گذاشت و هر جا که می توانست می نوشت. یکی از نامه هایش که خیلی جگرم را سوزاند و بی قرارم کرد جوابی ...