سایر منابع:
سایر خبرها
آخرین نفری بودم که متوجه شهادت پدرم شدم
که کاری یاد بگیرم و درآمد کسب کنم، می رفتم و کار می کردم. از بچگی هم اهل کار بودم. آنجا مشغول کار بودم. قبل از آن هم هر وقت که می رفتم کاشمر، صبح و بعدازظهر خودم را در آن مغازه مشغول می کردم. یهویی تلفن زنگ زد؛ عموی کوچکم بود. سراغ دایی ام را گرفت. تلفن را به دایی ام دادم. دایی گفت شما برو فلان کار را انجام بده. حس کردم من را دنبال نخودسیاه فرستاد. من خیلی حال عجیبی داشتم. هیچ وقت عمو و ...
آخرین نفری بودم که متوجه شهادت پدرم شدم
بقیه داداش هایت که در سپاه هستند به این ماموریت بروند. خلاصه به هر طریقی می شود رضایت حاج آقا را می گیرند. ما هم در آن زمان مشغول ساخت خانه مان بودیم. داشتیم دیواری می چیدیم و من و پدرم دو نفری مشغول بودیم. یهو تلفن زنگ خورد. پدرم یک گوشی ساده داشت. نوشته بود سردار... من جواب دادم و ایشان پرسیدند پدرتان هستند؟ گفتم بله. بعد پدرم را صدا کردم تا گوشی را به ایشان بدهم. بعد از تلفن گفت جمع کنید برویم ...
گفت و گو با بانوی پزشک جهادگر؛ مسیر طبیب
قبلش در بیمارستان برایم اتفاق افتاده بود. یک خانم 35 ساله با درد شدید قلبی و تنگی نفس به بیمارستان آمد. کارکرد قلبش بعد از زایمان حدود 35 درصد و خیلی کم بود و با همین وضعیت به پیاده روی اربعین رفته و برگشته بود. برخورد تندی با او کردم و گفتم شما شرایط اینکه به این سفر بروید را نداشتید. اجازه نداشتید چنین فشاری را به قلبتان وارد کنید. آن خانم گفت: رفتم تا از امام حسین بخواهم مرا شفا بدهد دقیقا سال ...
قتل فجیع جوان ورامینی در قرار ملاقات با قاتل / انگیزه قاتل چه بود؟
مطرح کردند. سپس سعید در جایگاه متهم ایستاد و جرمش را گردن نگرفت. وی گفت: من یک روز در خانه بودم که زن برادرم در حالی که سر و وضعی آشفته داشت به سراغم آمد و گفت دوستم هرمز او را آزار داده است .من از شنیدن این حرف شوکه شدم و از زن برادرم خواستم تا به برادرم حرفی نزند. اما یک ماه از این ماجرا نگذشته بود که برادرم با من تماس گرفت و در حالی که عصبانی بود از من گلایه کرد. او می گفت همسرش ماجرا ...
گفتگو با محمدرضا رفائی زوارزاده، تهیه کننده و کارگردان پیش کسوت مشهدی | در شهرستان ها به سریال سازی بها ...
هم قرار بود ساخته شود. ولی به این دلیل که من در برنامه ساز نشان می دادم و گفتند نامه آمده است که نباید ساز نشان بدهیم، گفتم: دیگر نمی سازم. آمدند آرم برنامه را از من بگیرند که خودشان ادامه بدهند. گفتم: نه، این را نمی توانید ادامه بدهید؛ بروید خودتان بسازید. برنامه های ترکیبی ای را که نوعی مجله تصویری فرهنگی و هنری بودند این سال ها کمتر می بینیم. ولی آن سال ها خیلی جدی گرفته می شدند ...
همسرم وسواسی بود، با چکش جانش را گرفتم | جسد را به حمام بردم و مثله کردم تا از خانه خارجش کنم اما حالم ...
...> مگر می شود او را به دکتر نبرده باشم؟ او تحت درمان بود، از سال ها قبل تحت درمان بود و قرص مصرف می کرد اما این اواخر انگار داروها روی او تأثیر نمی گذاشت. با همه اینها من حتی یک بار هم دستم روی همسرم بلند نشده بود و هنوز باور ندارم که چرا این همه از خود بی خود شدم و کنترلم را از دست دادم و با مادر بچه هایم اینطور رفتار کردم. از روز حادثه بگو چه اتفاقی افتاد که به قتل منجر شد؟ ...
حسین جان دعا کن فریب خوردگان عاقبت به خیر شوند
با خودم گفتم حتماً کارش زیاد بوده است. به ایشان پیام دادم سماور را خاموش نکردم، هر وقت که آمدی چای بنوش و صبحانه ات را بخور. صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم نیامده. رفتم نان گرفتم و آمدم. دیدم باز هم حسین با من تماسی نگرفته است. خیلی برایم تعجب آور بود. ایشان روزی 20 بار به من زنگ می زد. ساعت 9 بود که گوشی ام زنگ خورد تا آمدم جواب بدهم، پسرم ارشیا جواب داد و گفت بله مادرم هستند. بعد که قطع کرد ...
برای قهرمانان خراسان هیچ کاری نکردیم!
.... جو مدرسه شهید مطهری تا حدودی مانند حوزه بود و با علایق و دغدغه های من همخوانی داشت.دانشگاه را هم در رشته فقه و حقوق تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد مشهد ادامه دادم. توی دانشگاه رئیس جامعه اسلامی دانشجویان بودم و علاقه مندی ها و دغدغه های سیاسی ام را دنبال می کردم. دردسرهای عمو یکی از پروژه های زندگی ما پسرها، سربازی است. بعد از درس و دانشگاه، نوبت رد کردن غول سربازی ...
بهمن جعفری: 100 بار دیگر با ژاپن بازی کنیم، نمی بازیم
خرج دهد. خود وحید شمسایی در برنامه فوتبال برتر گفت من اگر ترسو بودم، با بزرگان به جام ملت ها می رفتم و راحت قهرمان می شدیم. من این حرفش را کاملا قبول دارم. این جوان گرایی دو سال دیگر جواب می دهد. یعنی فکر می کنی در جام جهانی آینده تیم جوان ما باتجربه می شود؟ قطعا. همین الان خیلی از کارشناسان خارجی می گویند تیم ایران خطرناک ترین تیم جام جهانی بعدی خواهد بود. این تیم در یکی دو ...
پستچی؛ قاصد خوشنام امانت مردم
شدم اداره پست نیرو استخدام می کند که مدارک مورد نیاز را برای جذب در این اداره تحویل دادم و اتفاقی پستچی شدم. این پستچی افزود: در ادامه به جهت اینکه شغلی برای ارائه خدمت مستقیم به مردم است و از آنجایی که علاقه زیادی به موتورسواری دارم با رغبت فراوان تا الان کارم را دنبال کرده ام. وی درباره خاطرات دوران خدمت خود و اینکه بیشتر چه بسته هایی مردم را خوشحال می کند اظهار داشت: الان ...
پستچی ها؛ زردپوشان امین و بی ادعا
را درست کنید با اینکه از جمله وظایفم نبود ولی ایشان را مادر خود دانسته و با احترام این خدمت را برایشان انجام دادم که پس از اتمام کارم پیرزن به من گفتند آرزو می کنم به زودی مکه بروید و حاجی شوید هنوز یکسال نشده بود که با دعای خالصانه آن بانو به مکه مکرمه رفتم. وی بیان کرد: یکی از بدترین خاطرات دوران خدمت رسانی به مردم در اداره پست زمانی بود که بسته ای را به منزلی برده و چون گیرنده اصلی ...
نان، عشق، موتور 1000 با حسین طالب لو
20 سال دیگر به این فوتبال خدمت کنم. بعد از این که از فوتبال فاصله گرفتم، خیلی ها به من زنگ زدند و گفتند بیا، من به وحید گفتم، وحید گفت نه این کار را نکن. برای استراحت کردن من این را می گفت. پس وحید شما را بازنشسته کرد؟ بله، وحید بازنشسته ام کرد.(با خنده) آخرین تیم شما کدام بود و کجا بودید؟ من 22 یا 23 سال در فدراسیون فوتبال و تیم های ملی فوتبال بودم، از ...
گفتند؛ قرار نیست بهتر شوی... اما شدم
می کردم اما کمی بعد از روی کنجکاوی رفتم تا ببینم در آنجا چه می گذرد. تلنگری برای ساختن زندگی آن روز با دیدن کسانی که هم سن و سال خودم بودند و با وجود مشکلات، فعالیت های زیادی انجام می دادند دنیایم عوض شد.دختر ها و پسرهای جوان هر کدام از فعالیت هایی که انجام داده بودند می گفتند و من در این فکر بودم که در این 8،9 سال چه کرده ام؟ من درسم را نیمه کاره رها کرده بودم و هیچ هنری هم ...
قربانیان زیبایی؛ تزریق مد به گونه زندگی!
تا غیر پزشک و آرایشگر شرکت می کنند و در پایان دوره هم مجوز می گیرند. بعد همین افراد مراکزی برای خودشان باز می کنند و تزریق ژل و بوتاکس و کاشت مو انجام می دهند، درحالی که دستیاران پوست طی چهار سال همین کار ها را یاد می گیرند. باید بدانید 90 درصد یادگیری ها در این زمینه با تجربه به دست می آید و کسی یک یا دو هفته ای و چهار روزه و 10 روزه نمی تواند تجربه کافی برای انجام چنین عمل هایی کسب ...
رسیدن به نور از جبهه تا تفحص
باز هم دست بردار نبود. هر وقت می خواست برود تظاهرات، اول میرفت زنگ خانه دوستش را می زد. سال سوم راهنمایی را تمام کرده و نکرده رفت جبهه، آن هم یواشکی. یک روز صبح از خواب که بیدار شدیم، دیدیم رفته. از پادگان که زنگ زد، گفتم برگرد مادر خطر دارد ، گفت؛ دوست دارید توی خیابان بروم زیر ماشین یا برای مملکت و دینم شهید شوم؟ اگر بمانم جواب فاطمه زهرا(س) را چه می دهید؟ یک الف بچه با این حرف ها راضی ام کرد ...
تجاوز وحشیانه مرد رمال به دختر تهرانی!
انگشتری را که 20 میلیون تومان ارزش داشت به مرد رمال دادم .اما یک هفته بعد وقتی برای گرفتن نسخه سحرآمیز پیش او رفته بودم به من گفت انگشترم دزدیده شده است. مرد رمال حرف های عجیبی میزد .او میگفت گره سختی در بختم افتاده و به همین خاطر شیاطین انگشتر مرا دزدیده اند .من که از حرفهای او ترسیده بودم گفتم از او شکایت می کنم تا انگشترم پیدا شود. اما مرد شیاد گفت خودش انگشتر را از شیاطین پس می گیرد .او میگفت ...
روایت متوسلانی از ناکامی برای ساخت سووشون
محمد متوسلانی می گوید بعد از آنکه در سال 1364 کفش های میرزا نوروز را ساخت، به دنبال تولید فیلمی از رمان مشهور سووشون بوده و حتی اجازه اقتباس آن را از سیمین دانشور می گیرد، اما حالا سال ها گذشته و این آرزو برآورده نشده است. درحالی که نرگس آبیار پس از آغاز فیلمبرداری سریال نمایش خانگی در اقتباس از سووشون اثر ماندگار سیمین دانشور سه روز پیش مجوز ساخت فیلمی سینمایی از این اثر را نیز از سازمان ...
به خاطر همسرم با باشوندارا قطع همکاری کردم/ دو پیشنهاد از ایران دارم/ متاسفانه رابطه من و قلعه نویی را ...
. من همیشه گفته ام امیر قلعه نویی مثل برادر من است و خیلی او را دوست دارم و هیچوقت هم دوست نداشتم از دستم ناراحت بشود اما مسائلی که باعث جدایی من از سپاهان شد، به زندگی فوتبالی من لطمه زیادی زد. من در نیم فصل اول در اکثر بازی ها با سپاهان حضور داشتم اما در نیم فصل دوم بازی نکردم و از شرایط بازی دور شدم که باعث شد سال بعد کسانی که مدام با من تماس می گرفتند، جواب تلفنم را هم ندهند. پس از آن ...
انتقاد شدید ملی پوش کشتی از بنی تمیم و فدراسیون: بمیرم هم پایم را روی تشک نمی گذارم
صلیبی ام انجام دادم، عمل فوق العاده سنگینی است. من تمام مدال هایم را هم بعد از این عمل جراحی زانو گرفتم و می دانم که باز هم می توانم برگردم، اما آدم یادش نمی رود که در این دوره چطور با او برخورد شده است. فردا روز یادم می ماند که دوره مصدومیت کسی احوالم را نپرسید. اصلا برای پولش نمی گویم، من چند دقیقه با رباط پاره در فینال کشتی گرفتم، وقتی می بازی هزار حرف می شنوی. وقتی من به کشتی گیر دانمارکی در قهرمانی جهان 2021 باختم، هزار جور حرف به من زدند، درحالیکه امسال نایب قهرمان جهان شد، اما وقتی مصدوم می شوی دیگر حرف و حمایتی نیست. بعد از بهبود آسیب دیدگی ام یک تصمیم خوب می گیرم. منبع: تسنیم ...
تصمیم برای خصوصی سازی کارخانه های کوچک
گرچه کار این مشاورین آن طور که انتظار می رفت ثمره چندانی نداشت، ولی این سمت برای من تجربه و شهرت زیاد آورد. با یگانه کسی که ابتهاج خوب و خوش رفتار بود من بودم. من هم زبانش را خوب بلد شده بودم و قرص و محکم جوابش را می دادم. ابتهاج یک روز از من خواست که تمام کارخانه های چای سازی و پنبه پاک کنی دولت را که حدودا 21 واحد کوچک بود ارزیابی و برای فروش آماده کنم و گفت می خواهد همه را به بخش خصوصی بفروشد. آنگاه پرسید: این کار چقدر طول می کشد؟ گفتم یک ماه و نیم. گفت باید تمام کارخانه های کوچک را ارزیابی کنید، من می خواهم این کارخانه ها را به فروش بگذارم. گفتم در یک ماه و نیم همه را ارزیابی می کنم. ...
واکنش جالب شهیدبهشتی به فردی که به او گفت خواب دیده ام شهید می شوی
آقایان هم گفتم . در دفتر نشستند و گفتند: دوباره به آقایان تلفن کنید. من همان ساعت با آقای مهدوی صحبت کردم ایشان گفتند: فلانی می دانی که من در این امور عوام هستم ، از همان وقت که گفتی تا کنون دو بار خوانده ام . به آقای دکتر بهشتی (ره ) تلفن زدم و گفتم : آقای محقق این جا نشسته اند و تأکید می کنند که نماز را بخوانید. ایشان فرمودند: جناب آقای امامی ، ما از صبح که از خواب بیدار می شویم ...
شهاب حسینی ممنوع الخروج شد | واکنش شهاب حسینی به ممنوع الخروج شدنش از کشور
. 30سال کارمند آموزش پرورش بودم. البته فعالیت های دیگری هم داشتم؛ مثل فعالیت های تجاری. در کنار این فعالیت هایی که گفتم، شعر هم می گفتم و داستان هم می نوشتم. حتی یادم هست چند فیلمنامه هم نوشتم اما مهم تر از همه، ترجمه هایی بود که در آن زمان انجام دادم. دو سه کار، از آثار ژول ورن را ترجمه کردم؛ مثل بیست هزار فرسنگ زیر دریا و دور دنیا در هشتاد روز و بعد از آن به همراه آقای سیفی قمی شروع ...
فرستاپن: قهرمانی ام خنده دار بود
شگفت انگیزی بود و امتیازهای خوبی کسب شد. با این وجود هنوز قهرمان جهان نشده بودم. راننده ردبول اتریش افزود: وقتی بعد از پایان مسابقه مصاحبه ام را انجام می دادم مکانیک های تیم ردبول ناگهان شروع به تشویقم کردند. من گفتم چه خبر است؟ نمی دانستم با توجه به برگزاری دورهای کمتر در گرندپری ژاپن امتیازها را چگونه محاسبه می کنند. آیا نصف می شود یا 75 درصد تعلق می گیرد؟ سپس نماینده رسانه ای فرمول نزد ...
پستچیان دلاورمردان گمنام
...> وی خوشحالی مردم را خوشحالی خود وناراحتی آن ها را ناراحتی خود دانست وگفت: بدترین خاطره من مربوط به خانواده ای می شود که قرار بود به یک مسافرت خارج از کشور بروند و یک روز قبل از سفر هنگامی که برای تحویل گذرنامه به محل زندگی آن ها رفتم با حجله پدرخانواده روبرو شدم بسیار برام غم انگیز وناراحت کننده بود واین خاطره تلخ هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود وفراموشش نمی کنم. رحمانی از شرایط اقتصاد ...
واقعاً بهشتی مظلوم بود!
شنیده می شد. یکی از روحانیون معروف که در سال های اول انقلاب در دستگاه قضایی بود و به شدت از بنی صدر طرفداری می کرد و با مرحوم بهشتی مخالفت می نمود، را روزی هنگامی که وارد دفتر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه ) می شدم ، دیدم . به او گفتم : بنی صدر چه امتیازی دارد که تو از او حمایت می کنی ؟! پاسخ داد: بنی صدر امتیازی ندارد، حمایت من از او برای مخالفت کردن با بهشتی است . چنان فضایی علیه مرحوم ...
وقتی درد تو را بزرگ می کند/ ساخت اولین مرکز مجهز توان یابی معلولان کشور در نیشابور
، من از 11 سالگی ورزش می کردم 14 سالم بود که یتیم شدم. از آنجا که تنها پسر خانواده بودم از همان نوجوانی روزی 16 ساعت کار می کردم. 15 سال ورزش کشتی و جودو انجام می دادم 5 مدال کشوری و 30 مدال استانی در کشتی چوخه و جودو کسب کردم با آنکه قبل از این حادثه می دانستم که یک فرد ضایعه نخاعی کمتر از یک درصد شانس به دست آوردن توانایی هایش را دارد باز هم ناامید نشدم و همان ماه های اول حادثه با خودم گفتم اگر یک نفر ضایعه نخاعی در دنیا راه افتاده باشد من هم می توانم این روزها به جز کشاورزی و دامداری، روزی 4 ساعت ورزش می کنم تا عضلاتم تحلیل نرود. انتهای پیام/ ...
89سال حبس برای عاملان قتل مرد ثروتمند!
اما چون سروصدا می کرد، رضا دهانش را با شال بست تا اینکه متوجه شدیم او حالش بد شده است. من هر کاری که می توانستم برای احیای او انجام دادم اما فوت کرد. در ادامه قاسم که از ورزشکاران حرفه ای بود، خاطرنشان کرد: من فقط برای آنکه درگیری به وجود نیاید به آنجا رفته بودم و هیچ دخالتی هم نداشتم. تنها کاری که کردم گرفتن دست های مقتول بود تا دوستانم او را ببندند. بعد از آن سعید، متهم بعدی ...
وقتی زهرای 3 ماهه شهادت پدر را امضا می کند قصه فرمانده مفقود تیپ فاطمیون
تماس گرفت. من که خیلی دلم شکسته بودم گریه کردم و گفتم نیامدی تا ما را به کربلا ببری، مادر هم در شرایطی نبود که ما را با خود ببرد. پدرم می گفت می آیم و کربلا می برمت، اصلا غصه نخور، سال آینده با هم می رویم. برادرم حدود 5 سال داشت و خیلی بی تابی می کرد. پدرم می گفت به زودی می آیم و برایت اسباب بازی می خرم، و با این صحبت ها برادرم را آرام می کرد. این آخرین تماس پدرم بود. برای بار اول که تماس ...
امضا و حاشیه نویسی عکس های تاریخی توسط عکاسانشان
ندیدم و سپس آتش لباسم را سوزاند و آتش را در بازوی چپم دیدم. از دست راستم برای پیچیدن آن استفاده کردم. برای همین دست راستم هم سوخت. با دستم آتش را خاموش کردم. من وحشت زده بودم. سپس، به دویدن و دویدن و دویدن ادامه دادم، تا اینکه خیلی خسته شدم و دیگر نمی توانستم بدوم. و بعد یک سرباز آب روی پوستم ریخت. در آن لحظه از حال رفتم. مقالات استیضاح توسط رئیس جمهور دونالد جی ترامپ امضا شد. امضای ...