سایر منابع:
سایر خبرها
عاشقانه های یک شهید با عکس 3 فرزند
اورژانس مستقر در فاو آوردند، ترکش در چند سانتی متری قلب او خانه کرده بود، او داشت آخرین لحظات عمر خود را سپری می کرد، دیدن لحظات جان کندن او برایم سخت و ناگوار بود، هیچ وسیله ای برای جراحی نداشتم و انتقال او به پشت جبهه، نیاز به صرف زمان داشت، دیوانه وار دور او می چرخیدم، بغض گلویم را چنگ می زد، کاری از دستم ساخته نبود، آن برادر لحظه ای چشمانش را باز کرد، مرا که دید با دست به جیب پیراهنش اشاره کرد ...
اتفاقی که مسیر زندگی فنایی را تغییر داد/ چگونه بلاتر داور ایرانی را به آمریکا رساند
آنها را قضاوت می کردم! حتی در دعواها و مشاجرات کودکان نیز من نقش واسطه را برای جدا کردن و آشتی دادنشان داشتم. همیشه دوست داشتم با قضاوت مسائل را حل کرده و به اصطلاح بزرگ تری کنم. در کنارش علاقه به شنا در من روز به روز بیشتر می شد. با اینکه از خانواده فقیری بودیم و پول کافی نداشتم اما به هر استخری که می رفتم، با یک ترفندی کاری می کردم که بتوانم ازش استفاده کنم. مهم نیست آدم فقیر باشد ...
شهادت فرزند شیطان در جنگ صفین!
؟ پاسخ گفت: من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس هستم. حضرت فرمود: بین تو و ابلیس، حدفاصلی جز دو پدر نیست؟ گفت: چنین است ای رسول خدا (ص). حضرت فرمود: بر تو چه رفته است؟ گفت: روزگارم را به بیهودگی گذراندم مگر اندکی را. من روزی که قابیل، هابیل را کشت نوجوانی بودم که می توانستم سخن بگویم. اعتصام به حبل الهی نداشتم، در بیشه می گشتم و از تپّه ها بالا می رفتم و مردم را ...
وقتی شهید جهان آرا با فانوس به دنبال شهدا می گشت
. یک دفعه کسی مرا صدا کرد. حسن! حسن! کجایی؟ من هم از روز قبل یک کبریت در جیب خود برای روز مبادا پنهان کرده بودم. دیدم صدای عباس است، کبریت را روشن کردم، بچه ها فریاد زدند چراغ را خاموش کن. هنوز متوجه نبودم که سیدعباس و ناجی زخمی شده اند، بعد از بیرون آمدن از ساختمان و در حال رفتن به طرف مسجد جامع متوجه شدم که هر دو زخمی شدند. ناجی زخم عمیقی برداشته بود، پس از خبر کردن افراد ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
هیچ چیز برای درد بی درمان من بهتر از خواب نبود. تمام طول سفر را در اتوبوس خوابیدم. اذان صبح به اصفهان رسیدم. مسجد سرخی بهترین مکان برای خواندن نماز صبح به جماعت بود. وقتی نماز تمام شد نگاهی ملتمسانه به در اصلی کنسولگری و مغازه بسته استاد جواد نجار انداختم و آرام آرام به طرف خانه رفتم. در را باز می کنم. چراغها روشن است. پدر و مادر نمازشان را خوانده و مشغول تعقیبات نماز هستند. با باز شدن در پشت ...
کیفیت نماز استغاثه به حضرت فاطمه (س)
؟ امیرمؤمنان (ع) می فرماید: روزی با گروهی از اصحاب خدمت رسول خدا (ص) بودم آن حضرت به اصحابش فرمود چه ویژگی برای زن بهتر از هر چیز است؛ هیچ کس نتوانست جواب صحیحی بدهد اصحاب که متفرق شدند به خانه رفتم و سؤال پیامبر را با فاطمه در میان گذاشتم، وی فرمود: بهترین چیز برای زنان آن است که مردان نامحرم آنها را نبینند و زنان نیز نا محرمان را نبینند. آنگاه پاسخ را خدمت رسول خدا (ص) بردم آن حضرت شادمان ...
راز جاودانگی شهید رجایی و علت خواری بنی صدر
ها دور مرا گرفتند: گفتم مخالف شاه هستم، ولی این سفر را صرفاً برای دیدار با آخوند آمده ام، مرا آزاد کردند، خدمت آخوند رسیدم، وقتی وارد شدم، بدون این که خودم را معرفی کنم، فرمود: آقای فاضل سلام علیکم، درس چه می خوانید؛ این حرکت برایم به عنوان معمایی باقی مانده که چگونه ایشان متوجه شدند لقب من فاضل است. *از خاطراتی که با آیت الله العظمی آخوند دارید برایمان بگوید. مرحوم آیت الله ...
جنایت هولناک به خاطر تمسخر
نگرانی در چهره اهالی محل و افراد حاضر در صحنه موج می زد. در بررسی های اولیه مشخص شد قربانیان اعضای خانواده مرد سالمندی هستند که اوایل همان سال توسط یک نفر با شلیک گلوله جلوی منزلش به قتل رسیده و قاتلش 72 ساعت بعد دستگیر شده بود. خودم به آن پرونده رسیدگی کرده بودم، به همین خاطر اعضای خانواده مقتول را می شناختم. بالاخره با صحبت با بزرگان فامیل، آنها را از صحنه خارج کردم. فکر می کردم چون پرونده پدر خانواده را به نتیجه رساندم، خاطره خوب ...
داستان خواندنی زندگی یک کارآفرین 9 شغله
بودم را در آن نوشته بودم اما این دفتر را هم سال 82 در اندیمشک از من دزدیدند! دیگر هیچ سرمایه ای نداشتم و این دفتر تنها چیزی بود که برایم مانده بود، حتی کشاورز هم نمی دانست چقدر به من بدهکار است اما با دزدیده شدن آن همه اسناد و مدارک از دست رفت من ماندم و مشکلات، یکی از ضرر و زیانهایی که متوجه من شد این بود که علاوه بر حساب کتابها، در سررسید ایده هایم را هم نوشته بودم و به نوعی با آن ایده ها راهبرد ...
زمان به توپ بستن مجلس مصدق کجا پنهان شده بود
کسی را که آرزوهای یک ملت را به باد داد و آن را 30 سال گرفتار حکومتی وابسته و خودفروخته کرد، ستایش نکنم. فرقی هم نمی کند قوم و خویش من باشد یا نباشد. • ظاهراً شما چندین بار با دکتر مصدق ملاقات کردید. از این دیدارها چه خاطراتی دارید؟ بله، به او بسیار نزدیک بودم و ایشان هم، خیلی برایم احترام قایل بود، ولی نهایتاً دیدم بدجوری سرمان کلاه رفته است! وقتی این طور شد، تازه به فکر ...
قصه مجنون
و چند نفر دیگر گواهی را امضا کردیم و سیدیحیی از مدرسه اخراج شد ولی سه روز بعد با تعهد برگشت سر کلاس. مرا خیلی دوست داشت و بعدش همیشه به من می گفت: چرا با من این کار را کردی؟ اما من شک به دلم راه نمی دادم. از آن طرف علیرضا نوری مثل اطلاعیه حرف می زد. به همه چیز گیر می داد و کسی دوستش نداشت. شاید نقطه ی مقابل سیدیحیی بود ولی بچه ها به او هم مشکوک بودند. می گفتند از آن ها است که ...
بیوگرافی زهره فکورصبور + تصاویر زهره فکورصبور
خیلی سفر را دوست دارم ولی الان کمتر می روم اما 4،5 سال پیش اگر دو روز هم کار نداشتم به مسافرت می رفتم به طوری که می توانم بگویم سفر مرا بسیار خوشحال می کند می توانم بگویم مکانش خیلی برایم اهمیت ندارد، اما در بین شهرها مشهد، شمال و شیراز را خیلی دوست دارم و همیشه پیشنهادهای کاری شهرستان را خیلی دوست داشتم. به نظر شما دختر دست پخت خوبش را از مادر به ارث می برد؟ دست پخت مادرم بسیار ...
فرار از پادگان برای زورگیری
روزهای پایانی هفته گذشته مردی با حضور در شعبه سوم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 34 تهران از جوانی به اتهام تهدید به مرگ و سرقت اموالش شکایت کرد و گفت: روز حادثه پس از دریافت پول از بانک به خانه ام باز می گشتم که متوجه درگیری میان سه جوان شدم. ابتدا خواستم به درگیری آنها پایان دهم که ناگهان یکی از آنها با چاقویی به من حمله کرد و به زور هر چه پول داشتم گرفت و در حال فرار بود که ماموران گشت ...
5 سال است منتظر دیده شدن هستم
دبیرستان با مجید برزگر شروع کردم هنوز هم آن را از بقیه بیشتر دوست دارم. لایقی مقدم گفت: من آن زمان 16 سالم بود و دانش آموز سال دوم هنرستان تئاتر بودم قرار بود بیژن میرباقری پروژه ای آغاز کند که به خاطر آن از 500 نفر تست گرفتند و سرانجام من انتخاب شدم اما به دلایلی کار ساخته نشد تا مدتی بعد که از دفتر ایشان زنگ زدن و اینبار برای فصل باران های موسمی تست دادم که مورد قبول واقع شدم. اینکه برای ...
کردستان از تشکیل کمیته انقلاب اسلامی تا هجرت نیروهای مسلمان به کرمانشاه
به اوضاع شهر سنندج، آقایان قطب زاده، فروهر، بنی صدر، حاج سیدجوادی و آقای صارم الدین صادق وزیری که به عنوان نماینده اکراد در تهران فعالیت می کرد ولی بعد از سال ها در شبکه روژهلات مورد تمجید گروهک کومله قرار گرفت و گروهک تروریستی کومله با شاخه گل از این شخص تقدیر کرد. در ایامی که نمایندگان دولت موقت در شهر سنندج حضور داشت، آقای فروهر، کمیته انقلاب سنندج را مزدور خواند. نیروهای کمیته ...
آنان که مصدق را بت کردند به اشتباه خود پی بردند
با نام و آوازه پروفسور جعفر معین فر، از مدت ها پیش آشنا بودم و طبعاً مترصد برای دیدار با او. چندی پیش از دوستان شنیدم که وی در تهران است و نه چندان آسان، به دیدارش رفتم. او را منبعی یافتم از ناگفته های تاریخ نهضت ملی ایران و فعالان آن، که از قضا بنابر خموشی و سکوت دارد. پس از گپ و گفت فراوان، رضایت داد که به گونه مکتوب پاسخگوی پرسش هایمان باشد و نتیجه این قرار، پرسش و پاسخ هایی است که پیش روی ...
از یک دروغ بزرگ به اسلام پناه آوردم
داشته باشد از رفتار های غیر دوستانه و شاید بی عاطفگی دوستان غیر مسلمانش شاکی است. از زمانی که بوث اولین بار به فلسطین رفت، پنج سال می گذرد، خودش در این باره می گوید: وقتی اولین بار به این منطقه رسیدم شروع به فعالیت در سازمان های خیریه در کرانه غربی کردم. در رفتارم نسبت به زنان مسلمان نوعی تکبر و خودستایی داشتم و به عنوان یک زن غربی با تمام آزادی هایم، توقع داشتم با من به عنوان فردی حرفه ای ...
ضیغمی: اصرار خانواده مرا بازیگر کرد/ آخرین بازی ارتباط خوبی با مخاطب دارد
این حیطه دور بودم سعی داشتم تا همین تکنیک ها را بیاموزم. از طرفی ارادت و آشنایی که از قبل(رانت خوار کوچک، گیلعاد) با سهیلی زاده داشتم به گونه ای بود که اگر حتی به من می گفتند فقط یک سکانس بازی کن باز هم قبول می کردم. این بازیگر در ادامه اظهارکرد: از همان ابتدا قرار بر این بود که این شخصیت در عین حال که مهربان است، کمی هم شیرین عقل باشد و به این دلیل که متن کاملی نداشتیم نمی توانستیم به ...
معمم شدن برای برآوردن آرزوی پدر/ برگزاری جلسه تفسیر در دوران خفقان ستم شاهی
کریم که در نهمین دوره تکریم چهره های قرآنی مورد تقدیر قرار گرفت، می خوانیم. خودتان را معرفی کنید؟ سید ابوطاهر موسوی معروف به علوی متولد دوم مردادماه سال 1317 در زنجان هستم. برای همسالان خود بر روی بلندی قرآن می خواندم از فعالیت های قرآنی خودتان بگویید. من از کودکی به فعالیت های قرآنی علاقه داشتم تا جایی که حتی از همان زمان با دوستانم تقلید ...
وقتی نوادگان هیتلر و هرتزل دست دوستی می دهند
تاریخ می دانستند. شاید بتوان تاثیر این تصویرپردازی رسانه ای اسراییلی ها درباره خود را در مصاحبه الیویه، یک مهاجر کنگویی، با خبرنگار گاردین، در پارک لوینسکی (پاتوق مهاجرین) دید: " من اول به مصر رفتم...بعد فکرم رسید که به اسراییل، تنها دموکراسی منطقه فرار کنم....انتظار داشتم توسط مردمی که معنای فراری بودن را خوب می فهمند، به من خوشامد گفته شود.... حال اما هر روز منتظرم که خشونت و نفرت دوباره ...
ارتباط خوب شاگرد و استادی اساتید قرآن/ اگر دوست داری بروی، برو، اما...
و از همان سومین جلسه شیمی درمانی بود که دیگر نتوانست بلند شود و بعد از یک هفته از شیمی درمانی، صبح روز 17 اسفندماه سال 85 که روز پنجشنبه هم بود دیگر بلند نشد. ای کاش آن شیمی درمانی را انجام نمی دادیم! هرچند که عمر دست خداست. حاج آقا زمانی که در بیمارستان بستری بود وصیت کرده بود اگر پنجشنبه از دنیا رفتم همان روز مرا خاک نکنید، یک روز مرا نگه دارید تا دوستان و آشنایان از دیگر شهرها که می ...
چرا بعضی برای عشق دل هاشان نمی لرزد
می زدم. بنده خدا ناراحت می شد (با خنده). * چرا همراه بابا به تهران نمی آمدید و کرمانشاه می ماندید؟ حتی زمانی که با بابا بودم، ایشان شب ها بیدار بود و تا صبح درگیر شعر و شاعری و دنیای خودش بود. سعی کردم مدتی پیش ایشان بمانم. خانواده پدرم روی من حساس بود. پدربزرگم خیلی مرا دوست داشت. * دقیقا چه زمانی در تهران ساکن شدید؟ یک سال و نیم است که در تهران بدون ...
بولتن روزانه آسیا، شمال آفریقا و غرب آسیا (16 اسفند)
حمله قرار دادند. نیروهای عراقی در تلاش هستند افراد مسلح داعش را در تکریت و مناطق حومه آن به محاصره در آورده و راههای کمک رسانی به آن را مسدود کنند. بنابر اعلام منابع نظامی عراقی در عملیات تکریت قرار است این شهر و منطقه العلم واقع در شمال تکریت و نیز شهرستان الدور (که دیروز آزاد شد) در جنوب آن هدف قرار بگیرد. این در حالی است که تکریت از محور جنوبی یعنی شهر سامراء و ...
ادعای رجوی درباره حقوق زنان!
من حمله کرد به طوری که به شکل دیوانه وار دستانم را می پیچید تا آن را بشکند اما موفق به این کار نشد چون من محکم او را به عقب هول دادم . فقط عصب دست راست مرا مورد اصابت قرار داد به طوری که دست راست من چندین سال بی حس بود و آثار این ضربه همچنان مشخص است. این روش شکنجه به مدت 10 روز بر روی من ادامه داشت. در یکی از روزها شهین حائری و سعیده شاهرخی و دیگر زندان بان ها آمدند و من موفق نشدم که ...
کدام حرف های نکونام سبب شکایت قلعه نویی شد؟
خرابم کنند. 50 روز تمرین تیمی نداشتم و تنها اختصاصی تمرین می کردم. تا رسیدم، گفتند بازی کن و من که از همه چیز بی خبر بودم، بازی کردم. * البته خیلی ها فکر می کردند در اولین بازی مقابل ساپیا شما را با بازوبند کاپیتانی تیم ببینند. چرا این اتفاق نیفتاد؟ به نکته خوبی اشاره کردید. اتفاقا آقایان می خواستند من را کاپیتان استقلال کنند تا مقابل هواداران قرار بدهند. بعدها فهمیدم هدفشان ...
بازیگر زن جوان: حتی یک شب خارج از منزل نبودم
داشتم و حتی یک شب خارج از منزل نبودم حالا باید برای ماه ها از آنها جدا می شدم و در محیطی روستایی تنها زندگی می کردم. علاوه بر این من تا آن روز شغلی نداشتم و کار نکرده بودم و حالا مسئولیتی سنگین روی دوشم حس می کردم و باید جواب اعتماد آقای حسن پور و گروه را می دادم. به خودم آمدم و دیدم همه چیز زندگی ام عوض شده؛ از خانواده ام جدا شده ام، کاری سخت پیش رو دارم و مسئولیتی سنگین را قبول کرده ...
اشتباهات مصدق؛ اسطوره اصلاح طلبان
جبهۀ ملّی] بود که اینها فخر می کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود.من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زده اند و به اسم آیت اللّه توی خیابانها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد. و طولی نکشید که سیلی را خورد. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می زد. محمد مصدق در 29 اردیبهشت سال 1261 در تهران ...
اگر دوباره به گذشته برگردم حسین فاطمی را ترور می کنم
این که لحظه پیروزی انقلاب کجا بودید گفت : لحظه پیروزی انقلاب من منزل بودم و از تلویزیون تظاهرات مردم را می دیدم من به همراه همسرم هر روز در تظاهرات بودیم. من شب ها برای مردم صحبت می کردم. بعد از سال 1346 من بیشتر در جلسات شرکت می کردم. مسجد جلیلی شرکت می کردم و ... عبد خدایی در پاسخ به این که چرا بعد از انقلاب هیچ مسئولیتی نگرفتید؟ آیا پیشتنهاد نشد یا نخواستید گفت : مرحوم آیت الله مهدوی کنی ...
بنیاد در آینه مطبوعات
امروز با سخنرانی امام جمعه مشهد در مسجد العلی واقع در چهارراه زرینه برگزار می شود. خراسان چهارشنبه 13/12/ 93 به یاد تو درختی می نشانم 500 اصله نهال به نام شهیدان و توسط خانواده های آنان در منطقه 10 غرس شد. به گزارش شهرآرا محله، در این مراسم که با شعار به یاد هرشهید درختی می کاریم همزمان با فرا رسیدن روز درخت کاری برگزار شد، علاوه بر مدیرکل بنیا د شهید و امور ایثارگران ...
دوباره برگردم٬ باز هم فاطمی را ترور می کنم
داخل مسجد آمد و من در راهرو مسجد بودم همین جور همه را نگاه می کرد و یک لحظه چشمان او به چشم من افتاد. هنوز آن نگاه تیز او را یادم است. وارد شد و سپس صدای سه گلوله بلند شد. عده ای گفتند براوو براوو و عده ای گفتند الله اکبر الله اکبر. در بازارچه مروی مغازه ای بود که دیزی داشت. ظهر بود و رفتیم دیزی بخوریم تا بتوانیم خبر هم گوش کنیم. خبر گفت امروز ساعت 10 صبح سپهبد علی رزم آرا نخست وزیر در ...