جابه جایی مجروحان با فرغون در جنگ
سایر منابع:
سایر خبرها
پیشنهاد رابطه جنسی به زن معتاد
زن جوان درباره سرگذشت خود گفت: با آن که پدرم یک کارگر ساده ساختمانی بود، اما هیچ گاه در زندگی مشکلی را احساس نکردم. او شبانه روز تلاش می کرد تا من و 5 خواهر و برادر دیگرم سختی های زندگی را تجربه نکنیم ولی متاسفانه او به بیماری سرطان دچار شد و جان باخت. از آن روز به بعد مادرم سرپرستی ما را به عهده گرفت و با کارگری در خانه های مردم مخارج ما را تامین می کرد. با وجود این، من که در آن زمان 15 سال ...
حلبچه بعد از بمباران شیمیایی به روایت یک رزمنده / شهر خالی از سکنه و جسدهای انباشته
روبوسی کردم و از اتوبوس پایین آمدم و بعد از آن به جبهه اعزام شدم. شرایط آن روزها طوری بود که حالا نرو و بعداً فرصت هست، دیگر جواب نمی داد. خلاصه قسمت ما هم شد و چون یک سال قبل از اعزام، آموزش امدادگری دیده بودم به عنوان نیروی آموزش دیده اعزام شدم. در آن زمان چه شرایطی بر اوضاع جنگ حاکم بود؟ من در شرایطی راهی جبهه شدم که وضعیت فاو اضطراری بود و وقتی رسیدم دیگر فاو از دست رفته بود و ...
کسانی که به غرب پیوستند به سرانجام نرسیدند
تاریخ صدام آغاز شد، برای اولین بار اخبار ساعت 2 بعداز ظهر روز 31 شهریور خبر بمباران فرودگاه مهرآباد را مخابره کرد و من در آن زمان در خرمشهر بودم. وی افزود: با شروع جنگ از اول تا چهارم مهر 58 صدام 12 لشکر خود را به سمت خرمشهر روانه کرد، که با مقاومت ارتش، تکاوران دریایی، پاسداران و نیرو های مردمی و با کشته و مجروح شدن حدود هفت هزار نفر از نیرو های طرفین بعد از 34 روز خرمشهر سقوط کرد ...
عروس 14ساله ای که همه به او شک داشتند...
طوری که طی چند روز همه فامیل را به هم ریخت و ادعا کرد که پسر خاله ام مرا که دختری 14ساله بودم فریب داده است تا مرا اغفال کند! به همین دلیل حتی گوشی تلفن همراهم را گرفت تا با کسی ارتباط نداشته باشم و مرا در خانه حبس کرد این درحالی بود که به خاطر کرونا مجبور بودم، از طریق فضای مجازی درس بخوانم! بنابراین به ناچار درس و مدرسه را هم رها کردم و خانه نشین شدم. حدود یک سال بعد از این ...
محکوم به اعدام قاتل مادرش را بخشید
محمد جعفری-روزنامه نگار سرنوشت مردی که از 23سال قبل به اتهام قتل در زندان به سر می برد به طرز شگفت انگیزی به دست مردی افتاد که به اتهام قاچاق مواد مخدر به اعدام محکوم شده است. به گزارش همشهری، نخستین برگ از این پرونده قطور و قدیمی اواسط سال1379 توسط پلیس دزفول تکمیل شد. آن روز به مأموران خبر رسید زنی که به تنهایی در خانه اش حضور داشته به طرز مرموزی به قتل رسیده و عامل جنایت مقدار ...
گذشت از مردی که در نوجوانی مرتکب قتل شده بود
ها برای شناسایی عامل حادثه به جریان افتاد. تحقیقات بعدی نشان داد متهم پسری 18 ساله و اهل تهران است که مأموران وی را بازداشت کردند. متهم در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت: من و دوستانم در پیش دانشگاهی درس می خواندیم. چند روز قبل با دوستانم تصمیم گرفتیم راهی برای پولدار شدن پیدا کنیم. بعد از مشورت قرار شد دسته چک بخریم و با آن چک بلامحل بکشیم و مقداری لوازم بخریم، بعد لوازم را بفروشیم و پول آن ...
ترجمه رمان برای شروع منتظر کسی نباش برای نوجوانان منتشر شد
اش خیره شده بودم، به طور سرسام آوری رنگین کمانی بود. حتما من را هیپنوتیزم کرده بود، چون یکهو لیندا سابوتنیک یادداشتی روی میزم گذاشت که نوشته بود: از پل خوشت می یاد؟ لحظه ای حرفش را سبک سنگین کردم و بعد با نگاهم بهش گفتم که زده به سرش؟ او به دفترچه ام اشاره کرد. متوجه شدم که تمام بته جقه های بلوزش را نقاشی کرده ام. روی همان کاغذ نوشتم: نه، فقط از بلوزش. و بعد آن را بهش برگرداندم. لیندا یادداشت دیگری ...
فتح خرمشهر برای محمدرضاگشودن باب شهادت بود
عملیات الی بیت المقدس یا همان فتح خرمشهر از اردیبهشت 1361 شروع شد و تا خردادماه همین سال ادامه یافت. در واقع روز هایی که در آن قرار داریم یادآور حماسه آفرینی رزمندگانی است که با خون خود راه خرمشهر را باز کردند و دشمن را از این خطه از کشورمان بیرون راندند. بعد از آزادسازی خونین شهر در سوم خردادماه 61، مردم به خیابان ها آمدند و جشن گرفتند. خانواده کلایی ها هم بین جمعیت بودند. اما فردای همان روز خبر ...
بازخوانی یک جنایت بزرگ در تهران | این قاتل 1200 گلوله تنها در 3 ساعت شلیک کرد | به زن و دخترم شک داشتم | ...
همین هنگام متوجه دو نفر شدم که برای کمک به داخل آپارتمان آمده بودند. به یکی از آنها هم شلیک کردم. حسابی عصبانی بودم وقتی پلیس آمد رفتم روی پشت بام. اما بعد از چند دقیقه آنها دستگیرم کردند . کمی دورتر از محل حادثه، جلوی در بیمارستان شهید فیاض بخش غلغله است. به هیچ کس اجازه ورود نمی دهند. هر کسی که از داخل ساختمان شماره 10 بیمارستان بیرون می آید کلی اطلاعات دست اول درباره مجروح ها و کشته شده ...
نبرد تن به تن با بعثی ها برای آزادی هویزه/ شکست سنگین صدام با وجود لو رفتن عملیات
فعان به فرماندهی سید حسین علم الهدی شکست خورد. چند روز بعد یعنی 29 دی ماه ارتش بعث عراق توانست سوسنگرد و هویزه را به اشغال خود درآورد. در جریات مرحله دوم عملیات بیت المقدس که هدفش بازپس گیری خرمشهر بود، روز 18 اردیبهشت سال 1361 یگان های سپاه و ارتش توانستند با محاصره دشمن باعث عقب نشینی آنان از پادگان حمیدیه شوند و عمده مناطقی از منطقه دشت آزادگان شامل شهر های هویزه، جُفیر و جاده اهواز - ...
وقتی تفنگ جای میل و قابلمه جای ضرب را می گرفت
هر کسی را که تکان می خورد، می زد. از آن جایی که در دوره های آموزشی استتار را یاد گرفته بودم، خودم را بین ماسه ها استتار کردم. آرام آرام به جهت خون ریزی شدیدی که داشتم، حالت بی حالی پیدا کردم و در عالم خواب به ذهنم الهام شد که اگر خوابت ببرد و کشته شوی، ثواب شهید را نداری، برو جلو تا نجات پیدا کنی، در همین حال سرم را از روی دستم بلند کردم، تک تیرانداز به دستم شلیک کرد و پوست دستم رفت و ...
قتل همکلاسی سابق و سوزاندن جسدش | تهدیدم کرد تصاویر برهنه مرا پخش می کند و آبرویم را می برد!
حاشیه فرودگاه امام خمینی دفن کردم. ادعای مهدورالدم بودن آرش 25 ساله به اتهام قتل، جنایت بر میت و سرقت اموال قربانی در حالی در شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم برای او حکم قصاص خواستند. وی درباره انگیزه اش از قتل گفت: من و کیوان همکلاسی بودیم و همیشه به خانه هم رفت وآمد داشتیم. سال ها پیش یک بار مجبور شدم در خانه آنها به حمام بروم ...
خواهر بی حیایم عاشق شوهرم شد ! / گفت با او ارتباط سیاه دارد !
به خودکشی کرد. این گونه بود که با قلبی شکسته و در 20 سالگی از همسر 29 ساله ام طلاق گرفتم و مدتی بعد نیز حمیرا با بی حیایی و آبروریزی با پیمان ازدواج کرد و با هم برای زندگی به شهر دیگری رفتند. من هم با غروری لگدمال شده وارد دانشگاه شدم و ادامه تحصیل دادم. اما هنوز دو سال از این ماجرا نگذشته بود که رابطه حمیرا و پیمان به هم خورد و از هم جدا شدند چرا که خواهرم خیانت پیمان را با چشمان خودش ...
اسراری که فرمانده سپاه خرمشهر فاش کرد
اعزام به خارج کسب کرد. اما چون در تمام رشته های پزشکی دانشگاه های کشور قبول شده بود، تهران را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. اخراج از دانشگاه موسوی از همان زمان فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و پس از مدتی خود را به دانشگاه اهواز انتقال داد. در اهواز چندین مرتبه از طرف گارد دانشگاه به علت فعالیت سیاسی به او اخطار داده شد. تا اینکه در سال 1355 از دانشکده اخراج شد. او پس از این ...
دستانی که معجزه می بخشند
همان سال با استفاده از سهمیه استعداد درخشان، در رشته کارشناسی ارشد مامایی اصفهان قبول شدم، درحال حاضر در بیمارستان مشغول به کار هستم و گاهی هم به تدریس دانشجویان می پردازم. حوزه مامایی با چه چالش هایی مواجه است؟ نه تنها رشته مامایی، بلکه تمام رشته های علوم پزشکی بسیار پرچالش و با فراز و نشیب های بسیاری مواجه است و باید تلاش های شبانه روزی کادر درمان مورد توجه قرار گیرد و ...
پرویز پرستویی پزشک را برای جراحی راضی کرد/ ممکن بود از زیر تیغ زنده بیرون نیایم
این روز ها در خانه تحت مراقبت و در حال استراحت مطلق هستم. وی در رابطه با احتمالات وحشتناک این عمل جراحی سنگین و ترس خانواده اش از دوام نیاوردن او زیر عمل هم عنوان کرد: پیش تر از این پزشکان بسیاری دیده بودم و متخصص هایی از شهر های اصفهان و شیراز و... من را معاینه کرده بودند و تا پیش از عمل هم حرف و حدیث های زیادی در رابطه با موفقیت آمیز بودن عمل مطرح می شد. مخصوصاً در لحظات آخر که قرار ...
مرد نوشابه ای ایران؛ او برای صبحانه، ناهار و شام فقط نوشابه می خورد
من باید یکی از سه بیماری را داشته باشم، برای مشخص شدن این موضوع آزمایشات مربوطه را دادم، اما پاسخ تمامی آزمایشات منفی بود. کلیه ام بدون آنکه هیچ بیماری خاصی داشته باشم از بین رفت و در حال حاضر کلیه سمت راستم را به طور کل از دست داده ام و دارم با کلیه چپم زندگی می کنم. البته این را هم بگویم که از دو سال پیش سنگ کلیه داشتم که همان زمان این بیماری را درمان کردم و الان هم نمی دانم که بیماری کلیوی من ...
روایتی از 4 مرحله عملیات برای آزادی خرمشهر/ پیروزی پس از 24 روز مقاومت و پایداری شبانه
خرمشهر را بشکنند، اما هر بار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقب نشینی کردند. این نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در ادامه جزئیات مرحله چهارم عملیات گفت: در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد در حالی که درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت و دشمن در فکر شکستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان کشتار ...
متهم به قتل: من بی گناهم
تبریز رفتم. پس چرا در قائمشهر دستگیر شدی؟ چون برای تفریح و سفر با دوستانم به شمال رفته بودم. در آنجا شناسایی و دستگیر شدم. در این دو سال چطور امرار معاش می کردی؟ کناف کاری ساختمان انجام می دادم. درآمد این کار نسبتاً خوب است. قبل از حادثه هم در زادگاهم، شهر سقز کناف کار بودم. تا اینکه برادرم که از من 4 سال بزرگتر است و 32 سال دارد؛ به تهران آمد و می خواست مغازه ...
زخم آن اسید هنوز تازه است
به گزارش همشهری آنلاین، هر کسی باشد، دیگر امیدی برایش باقی نمی ماند؛ از آمنه بهرامی حرف می زنیم؛ دختری که چند سال پیش، به خاطر اسیدپاشی خواستگار بینایی اش را از دست داد. ماجرای آمنه، قصه ای است طولانی اما... به هر حال با گذشت حدود 4سال از آن حادثه، دختر جوان همچنان امیدوار است که نه تنها بتواند بینایی اش را دوباره به دست بیاورد بلکه بتواند ازدواج کند و زندگی طبیعی اش را از سر بگیرد و ...
شهدای خان طومان چگونه زمینه آزادسازی حلب را فراهم کردند؟
، متوجه شدم دشمن کاملا در حال آماده شدن است و اطلاع هم دادم، اما گفتند، چون آتش بس اعلام شده و بچه های سازمان ملل اینجا هستند، دشمن حمله نمی کند. با این حال بچه های نیروی قدس به این اکتفا نکردند و گفتند شما آمادگی داشته باشید. شهید رادمهر 15 فروردین با نیروهایش رسید، چهار روز بعد این درگیری آغاز شد که رزمنده هایی مثل سالخورده و بواس در این جریان شهید شدند و خط عمار شکست خورد، اما نیم ساعت بعد دوبار ...
هدی فلاح، نامزد انتخابی دومین جشنواره رادیویی پژواک از رادیو تهران: دوگانگی مادر شدن و هنرمند بودن را ...
دومین جشنواره رادیویی پژواک است. روزی که این مستند را ساختم تقریبا یک سال از مادر شدنم گذشته بود. بچه دار شدن به نظر یک اتفاق ساده می آید و آن قدر در اطرافمان هست که به آن عادت کرده ایم. اما برای مادر تجربه ای کاملا فردی است. تجربه ای که تا برایت اتفاق نیفتد درکی از آن نداری! واقعیت این است که من قبل از مادر شدن حتی بعد از ازدواج هم آدمی بسیار فعال بودم که کار همه چیز من بودم اما ...
ماجرای دختری که برای رهایی از لاغری، شنوایی خود را از دست داد!
روزی که مجموعه دارو های چاقی را از یک فروشنده در فضا های مجازی خریدم خیلی خوشحال بودم، چون احساس می کردم که با مصرف آن ها از این لاغری نجات می یابم و دیگر کسی با نگاه های سرزنش آمیز آزارم نمی دهد، اما متاسفانه در گرداب وحشتناکی افتادم... به گزارش خراسان، دختر 28 ساله که بر اثر عوارض دارو های تقلبی لاغری شنوایی خود را از دست داده است در نامه ای دردناک برای گروه حوادث روزنامه خراسان نوشت ...
کریستوفر نت: گولسیانی به من گفت در خوزستان از گرما می میری!
دعوت من از شما تشکر می کنم. من 32 سال سن دارم و از کشور اتریش می آیم و در حال حاضر دروازبان فولاد هستم و متاهلم. من دو تا فرزند دارم یکی 8 و دیگری 2 ساله هستند و این همه چیز راجع به من بود. *چطور به ایران آمدی و چطور بعد از سپاهان به باشگاه فولاد پیوستی؟ خب داستانش طولانی است، قبل از اینکه من به ایران بیایم چند پیشنهاد از کشورهای اروپایی داشتم و همچنین منتظر نتیجه مذاکراتم ...
صدور حکم اعدام برای خفاش شب گیلان + عکس
مالی نداشتم. قصدم انتقام بود. *از دومین جنایت بگو؟ در قتل دوم دیگر ترس قتل اول را نداشتم. فاصله قتل دوم تا اول به سال نکشید و چند ماه بود. در آن زمان از آستانه اشرفیه چوب خریده بودم و به سمت رشت می رفتم. یک زن برایم دست تکان داد. تا سوار شد به راحتی با او طرح دوستی ریختم. همان روز به من گفت بیا به مادرم نشانت بدهم، چون خیلی خوش تیپی! تعجب کردم. او شماره اش را به من داد و بعد ...
از مدیریت تا مربیگری | سعید دقیقی از صعود تیمش به لیگ برتر می گوید | در مدیریت هم کارم قابل قبول بود
...، اما به مربیگری رو آوردم چراکه وقتی بازیکنی از فوتبال خداحافظی می کند، خیلی دوست دارد در نزدیک ترین فضا به مستطیل سبز فعالیتش را ادامه دهد. وی ادامه داد: من به دلیل اینکه پدر و مادرم تحصیل کرده بودند در همان زمانی که هم که فوتبال بازی می کردم تاکید داشتند تحصیلاتم را همزمان ادامه دهم. دانشگاه رفتم و بعد از فوتبال عضو شورای شهر شهرم قزوین شدم. در شورای شهر فضای اجتماعی و سیاسی وجود ...
برگزاری نشست گاهی آسمان با خاطره گویی دو پیشکسوت نقاشی چهره شهدا در قم
دوران دفاع مقدس گفت: برای اولین بار با آقای عبدالرضایی که خوشنویسی می کرد به منطقه رفتم. همراه ایشان رفتیم خرمشهر و آنجا آقای پلنگی را دیدیم. آن زمان طرح اولیه نقاشی دیوار مسجد جامع زده می شد و من در دو مرحله در کنار ایشان و تا سال 1362 مشغول نقاشی دیوار مسجد جامع بودم. وی در ادامه گفت: در آن ایام در خرمشهر نقاشی با موضوعات مرتبط با جبهه و جنگ کار می کردیم از جمله این کار ها نقاشی عکس ...
سرگردانی بازنشستگان برای این درمان های ساده
پذیرش با خوشرویی جوابم را داد و گفت دکتر ارتوپد نداریم باید به بیمارستان معیری مراجعه کنید. با زحمت زیاد موفق شدم برای بیست و هشتم فروردین ساعت هشت و نیم صبح اینترنتی وقت بگیرم که اصلاً کار ساده ای نبود. 28 فروردین ساعت پنج و نیم صبح ازمنزل خارج شدم که خودم را به موقع به بیمارستان برسانم؛ ساعت7 رسیدم و برای پذیرش نوبت گرفتم؛ همان سر صبح نفر هفتاد وهشتم بودم! منتظر شدم تا نوبتم شد؛ بعد از ...
روایت یک ماما از لحظات نفس گیر تولد نوزاد/ بانوانی که ناجی جان مادران می شوند+عکس
...، شاید ترسیده بودم. خوب به خاطر دارم دست هایم می لرزیدند و دلم زیرو رو می شد و مجبور شدم با حالت تهوعی فراوان اتاق را ترک کنم حتی به یاد دارم وارد اتاق استراحت پرسنل شدم و فقط گریه کردم و مثل بچه گربه ای باران دیده می لرزیدم ولی همان روز شرایط اضطراری پیش آمد که جان مادر و فرزندش در خطر بود. هدیه خداوند به یک ماما در روز تولدش من آن لحظه به همراه یک پزشک باید ...
معلم سرخانه ای که سیاه چادر را به پایتخت نشینی ترجیح داد
تا خرج دوا و دکتر مادرش کنند. خودم آخرین نفری بودم که درگیر شدم. خوب به یاد دارم مشغول تدریس بودم اما سرم انگار مثل یک دیگ بزرگ روی آتش بود. زبان در دهانم نمی چرخید تا کلمه ای درس بدهم. تا رسیدن به جاده آسفالت 45 دقیقه راه بود؛ باید خودم را به جاده اصلی می رساندم اما پاهایم توان نداشت. انقدر انرژی بدنی ام تحلیل رفته بود که وسط راه مانده بودم و نه یارای رفتن داشتم نه یارای برگشتن. مسیر ...