رابطه نامشروع دخترجوان با مرد متاهل / تجربه یک لدت دردسر آفرین شد!+جزییات
سایر منابع:
سایر خبرها
خودکشی عروس جوان پس ازدواج به خاطر عشق اش!
به گزارش سلام نو، زن 21 ساله ای که مدعی بود از ترس مرگ با کابوس های وحشتناکی درگیر شده است، درباره سرگذشت عبرت آموز خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: پدرم به شغل شریف پاکبانی در شهرداری مشغول است و مادرم نیز به دلیل سکته مغزی چند سالی گوشه اتاق افتاده بود و به سختی روزگار می گذراند و به دلیل همین بیماری در همان سنین جوانی من و دو خواهر و برادرم را تنها گذاشت و از دنیا رفت. آن ...
اگر سلبریتی زده شدیم، چه کنیم؟
اصلا زن داشته باشند یا نداشته باشند چه فرقی به حال ما دارد؟ اصلا برخی از این بازیگرها که من بازی شان را دوست دارم از پدر من هم بزرگتر هستند. به قولی جای پدر من می مانند. وقتی از بی بی درباره این موضوع سؤال کردم، لبخندی روی لبش نشست و گفت: این خاصیت سن نوجوانی و جوانی هست . بی بی، مادر پدرم هست که ما هر پنج شنبه به دیدنش می رویم و یک دل سیر باهاش حرف می زنیم و کِیف می کنیم. این ...
نیوشا ضیغمی برای همیشه بازیگری را ترک کرد | شغل جدید نیوشا ضیغمی همه رو شوکه کرد
ین جهت این موضوع را به زمان دیگری موکول کردیم هرچند که مدتی قبل شایعه شده بود که من در انتظار بچه دار شدن هستم و به زودی صاحب فرزند دختری می شوم. شنیدن این شایعات بی اساس در نوع خودش واقعاً ناراحت کننده است. شروع کارهای تجاری نیوشا ضیغمی وقتی 17 ساله بود با فروش پرایدی که پدر برایش خریده بود و گرفتن وام برای خود خانه خرید و در دوران دانشجویی آشنایی اش با خانوم دکتری باعث مشا ...
شهید شدن، مادری کردن
احترام به مادرش مجبور به ماندن نباشد. از فرودگاه تهران با مادر تماس گرفت و وعده داد 45 روز بعد به خانه برگردد. اما درست 47 روز بعد خبر شهادتش به خانه رسید. تاب وتحمل این مادر در دوری از پسرش و احترام به تصمیم فرزندان از کودکی تا بزرگی بسیار زیبا به رشته تحریر درآمده است. محمد در تاریخ 16بهمن94 در سوریه به شهادت رسید و در گلزار شهدای کازرون به خاک سپرده شد. هم قدم با ...
پشییمانی غیر قابل جبران زیباترن زن ایرانی پس از عمل زیبایی
تاثیر تصاویر و سخنان پزشک مذکور قرار گرفته بودم که حرف های بهادر را جدی نمی گرفتم در واقع اصلا نمی فهمیدم او چه می گوید! بالاخره همسرم را راضی کردم تا پولی را که برای خرید خانه پس انداز کرده بود برای انجام عمل پیکرتراشی من هزینه کند! پزشک معالج مدعی بود فقط یک هفته در بیمارستان خصوصی بستری می شوم و بعد از آن به زندگی عادی بازمی گردم، اما بعد از انجام عمل جراحی تازه سیاهی روزگار به سراغم آمد ...
کارآفرینی در زیرِ زمین
خود انتخاب کردم. خانواده درجه یک به خصوص پدر و مادر چه؟ آن ها تاثیری نداشتند؟ من چند چیز را مدیون پدر و مادرم هستم. آنان همیشه به بچه ها اعتماد صد درصد می کردند. ما باید حتما اصول مورد نظر خانواده را رعایت می کردیم اما در عین حال آزادی عمل هم داشتیم. یک بار در دبیرستان با هم کلاسی ها به شمال سفر کردیم. خانواده به ما اعتماد می کرد و ما هم بچه های سالمی بودیم. با وجود این که پدرم ...
محقق داماد: موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم / هم لباسهای من در حکومت اشتباهات زیادی را مرتکب شده اند
شهر و مؤسس حوزه علمیه که همان جَد من بود، مدرسه ای تاسیس و ایشان نیز آن را تأیید کرده بود و دیگر کسی آن مدرسه را خراب نکرد. ما این نسل را گذرانده بودیم، ولی بازهم در زمان ما دختران به مکتب خانه می رفتند و مدرسه های دخترانه در قم تأسیس نشده بود. مثلاً خواهر من نزد ملاباجی درس می خواند، اما من و برادرم به مدرسه می رفتیم. کتاب های دبستان آن روز، بسیار فاضلانه و عالمانه بود. گلستان سعدی در ...
تجاوز هولناک / رابطه نامشروع مرد هوسباز جلوی چشم زن و دخترش
نیز به مدت سه ماه قهر کرد و به خانه مادربزرگم رفت. در این میان پدرم از فرصت استفاده کرد و به رفتار های زشت اش ادامه داد. من که از خواهران دیگرم بزرگ تر بودم با دیدن زنان خیابانی با وضعیت زننده در کنار پدرم زجر می کشیدم و با رفتارهایم به پدرم اعتراض می کردم، ولی او هر بار به سمت من و خواهرانم هجوم می آورد و ما را زیر مشت و لگد می گرفت تا حدی که یکی از خواهرانم دچار اختلالات روان پریشی و ...
در اردوگاه های منافقین حتی نمی توانستیم رادیو گوش کنیم / مغز برادرم را شستشو دادند + فیلم
ارتباطی با خانواده خود نداشتم به همین دلیل نیز پدر و مادرم را به خاطر حجم زیادی از فشار و سختی که از سمت من بر آنان وارد می شد، از دست دادم. این عضو سابق گروهک تروریستی منافقین در ادامه گفت: در اردوگاه های منافقین سخت ترین محدودیت ها حاکم بود. شرکت در جلسات گروهک نیز اجباری بود به طوری که در صورت عدم حضور تحت سخت ترین شکنجه ها قرار می گرفتیم. بعد از حمله آمریکا به عراق و خلع سلاح شدن منافقین ...
اعزام به جبهه شهید زمانلو با شناسنامه برادر/ فرماندهی در وسط آتش و مجروحیت
اینکه سن کمی داشت و اجازه ثبت نام به او نمی دادند شناسنامه مرا به پایگاه برد تا برای اعزام به جبهه نام نویسی کنند. یکی از دوستان به پدرم در مسجد خبر داده بود پسرت برای رفتن به جبهه ثبت نام کرده، پدر آمد به من گفت تو رفتی ثبت نام؟ گفتم من قصد رفتن به جبهه دارم، ولی هنوز ثبت نام نکردم، از حسن پرسیدیم متوجه شدیم با شناسنامه ثبت نام کرده. خب به جبهه علاقه زیادی داشت و موفق شد سال 1361 سمت سقز و بانه ...
فرهاد دختر دبیرستانی را به خلوتگاه شیطانی اش برد / سارا نمی دانست زنش خانه نیست
دختر نوجوان می گفت: از کودکی خودم را در لباس تصور می کردم. وقتی بزرگ تر شدم، بیشتر و بیشتر درس خواندم. پدرم بود و هیچ وقت کار درست و حسابی نداشت. تنها دارایی ما خودروی فرسوده پرایدی بود که زیر پای پدرم بود. مادرم فقط 41 سال سن داشت و صورتش بیشتر از سنش نشان می داد. او تمام وقتش را برای تمیز کردن خانه های مردم می گذاشت، برای همین هیچ وقت ندیدم دل سیر استراحت کند. کرایه خانه و تمامی خرج و مخارج من ...
ماجرای عجیب بخشش یک قاتل
داغ سنگین پدر روز حادثه تقاضای اشد مجازات مادرمان هم آسمانی شده بود مرگ مشابه مادر در دو سال قبل خرید خانه برای خانواده قاتل با پول دیه مقتول، خانواده شهید بود به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، وقتی مادرم را از دست دادیم، همه امید و مونس و همدم ما پدرمان شد. به خاطر همین هم بود که بعد از مرگ پدرم بخشیدن متهم به قتل او برای ما کار راحتی نبود و تا همین چند وقت قبل ...
زیبایی های گمشده مادری در 17 سالگی / ماجرای واقعی یک زن سمنانی
فقط 13 سالم بود از مدرسه برگشتم و دیدم تعدادی کفش جلوی در است. خوشحال شدم و حدس زدم عمه جان است. مدت ها بود ندیده بودمش، با سرعت پریدم در آغوشش و حسابی از دیدار مجددش خوشحال شدم. رفتم داخل اتاق تا لباسم را عوض کنم که مادرم آمد و گفت: نرگس این چه رفتاری است!؟ گفتم: چه رفتاری!؟ گفت: عمه، به خواستگاری ات آمده و آن وقت تو مثل بچه ها رفتار می کنی! گفتم: خ ...
شهید نجات کوهستانی از تبار شهرستان آزادشهر
هیچگاه ذلت را به خاطر آسایش زندگی نپذیرفت خدایا خودت شاهد باش که من جز برای رضای تو گام برنداشته ام و به جز دین تو دین دیگر اختیار نکردم خدایا من به وحدانیت شما اعتقاد داشته ام و دارم و در راهت بروم بدون هیچ گونه خود نمائی گام برداشتم خدایا کاش صدجان داشتم ودرراهت نثارمی کردم اما حیف که پیش از یک جان ندارم اما باز راضی ام به رضایت جوانها به شما هشدار می دهم امروز روز استثنایی است روزی ...
خطای سلب مالکیت
رنگ زرد کپسول های گاز بوتان به این زودی ها از یاد نمی رود. همان کپسول هایی که مطبخ های ایرانی را به آشپزخانه های مدرن تبدیل کرد. با وقوع انقلاب اسلامی و تصویب آیین نامه هایی که مصادره اموال سرمایه داران را مجاز می کرد، آیت الله موسوی اردبیلی حکم به مصادره 20 درصد سهام شرکت بوتان به عنوان خمس داد. حکمی که شوک زیادی به فعالیت خانوادگی محسن خلیلی و شرکت بوتان وارد کرد. او اما بی آنکه خستگی را بشناسد، بیش از 250 بار در دادگاه های انقلابی شرکت کرد تا سرانجام موفق شد، بوتان را پس گیرد. مقابل او نوه محمدخان بلوک باشی، ...
گزارشی از آنچه در "جشن بزرگ محفلی ها" گذشت/ از محکومیت اهانت به قرآن تا پنالتی زنی قرآنی ها + فیلم
...: با پدر و با مادرم با عروسکام اومدم حرم سلام مهربون عزیز دلم قربونت برم منو تنها نذاری از تو میخواهم که همیشه منو حرم بیاری چه حرم نازی داری چه حیاط خوشگلی آقا واسه بازی داری از تو خاطره دارم یادگاری من چشم گذاشتم که پیدات کنم پیدات کنم سیر تماشات کنم محکم میگیرم ضریحو یعنی میخواهم دستامو گره میون دستات کنم با دوستم آقا ...
رهبری و تاجزاده در حال پیش بردن مردم سالاری هستند + نقد
همت خود قرار دادید غلط بوده است. اصلا نابود کردن اسرائیل شرعا، عرفا و عقلا وظیفه ما نیست. - سوال مشخص من این بود حائری شیرازی: تندتر از این هم بوده است. – پس چطور آقای شب زنده دار گفتند تایید صلاحیت شده اید؟ حائری شیرازی: هنگام انتخابات خبرگان آن سال پدرم گفتند که چرا کاندیدای خبرگان نمی شوی؟ گفتم من با این مطالب تایید صلاحیت نمی شوم. پدرم گفتند که تو ...
قهرمان محله | گفت وگو با فرزند شهیدی که 4 ماه مفقودالاثر بود | عراقی ها از ناحیه ران پایم را بریدند
10 ماه متوجه شدیم به شهادت رسیده است. همزمان من و برادر بزرگم هم عازم جبهه شده بودیم و اصلاً به این فکر نمی کردیم که چون پدر در این راه شهید شده ما نباید این راه را ادامه دهیم بلکه عزم ما را جزم تر می کرد. از طرفی آن زمان تمامی جوانان شوق و شور جبهه را در سر داشتند و فقط مختص افراد خاصی نبود. خدا رحمت کند مادرم را، 4 سالی می شود در میان ما نیست. وجودش برای ما نعمتی بود، او خودش یکی از ...
گنج زاده: پورشه و رنجروور کجا بود، به قول پراید و پرشیا هم عمل نکردند/ وزیر ورزش در اتاق بدون کولر کار ...
دقانه حرف بزنم و واقعیت را بگویم، باید عنوان کنم که بعضی اوقات انگیزه ندارم. برخی اوقات خیلی دلسرد می شوم و بعضی وقت ها نیز از انگیزه نفراتی که سن کمتری دارند انگیزه می گیرم. زندگی ام قبل و بعد از مدال المپیک متفاوت شد. بعد از المپیک شرایط برعکس شد و همه مسئولان ورزشی به جای حمایت به نوعی دنبال ضربه زدن بودند؛ برخی از مسئولان با بی توجهی و برخی نیز با قول و وعده وعیدهای بی مورد. مسئول ...
اقدام شجاعانه عزت شاهی برای فریب ساواک
حرف به خدا و ائمه (ع) زدم. تمام این ها 10 دقیقه طول نکشید و من که آن روحیه را داشتم، بعد از آن دو رکعت نماز، سر به سر آن ها می گذاشتم و با چنین روحیه ای، من 48 ساعت آدرس منزلم را ندادم. شاهی ادامه داد: من برای آنکه وقت بگذرانم تا بچه های بیرون خانه ما را تخلیه کنند، معطلشان کردم. بعد از 48 ساعت، گفتیم: آقا، می گوییم؛ منتها آن موقع پاکتی در خانه بود که ما آن موقع رفتیم و شعبان بی مخ را ...
بررسی موشکافانه تحریم های آمریکا در یک کتاب
، کجاها امریکایی ها فهمیدند که باید بقیه رو با خودشون همداستان کنند تا تحریم ها اثر کنه، اصلا تحریم های ثانویه چطور اعمال شد و چی شد که الان خیلی از کشورها دنبال این هستند که وابستگی خودشون رو به دلار کاهش بدن. در 90 درصد مثالهایی که از تحریم ها اورده ایران حضور داره. تا 20 سال پیش کمتر کسی می دونست تحریم ها چه اثری روی زندگی مردم می گذاره اما امروز همه در این باره متخصص شدند. ...
خواهران عزیزم حجاب و پاک دامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید
و این آرزوی من است که بعد از شهادتم شیرینی و نقل تقسیم کنید. مادرم و پدرم، چون کوه باشید و، چون کوه استقامت کنید و در حین تشییع جنازه ام جلوی تابوت بروید و ندای الله اکبر خمینی رهبر سر داده و سخن شهیدان را به مردم برسانید که همانا سخن شهیدان پیروی کردن از قرآن است. ای برادران عزیزم پیوسته درراه اعتلای اسلام عزیز کوشا و تمامی فرمان ها امام را به جان ودل پذیرا باشید و زمان زمان حسین است و ...
درد و دل غم انگیز خانم خواننده ترک درمورد پدرش!
گولبن ارگن خواننده موفق اهل ترکیه در برنامه 360 درجه توضیح داد که چرا از پدرش که سال ها پیش فوت شده، دل شکسته بوده است. وقت صبح – گولبن ارگن که در مورد طلاق پدر و مادرش صحبت کرد، از رنجش های خود نیز حرف زد. به گزارش گروه ترجمه وقت صبح ، گولبن ارگن که پدر و مادرش در کودکی او طلاق گرفتند، گفت: من با پدرم هیچ عکسی ندارم. از این موضوع خیلی ناراحتم. چرا ندارم؟ پدر و ...
شهیدی که برای گمنامی لباس سپاه را نمی پوشید
و گفتم: نباید بروی. یک دفعه زیر گریه زد و گفت: دلت می آید بچه ات گریه کند؟ گفتم: بابا از هر خانه مگر یک نفر نباید به جبهه برود؟ برادرت الان سرباز است، بس است دیگر. یکی نباید باشد که کارهای خانه را انجام دهد و کمک حال مادرت باشد؟ هر چه می گفتم، قبول نمی کرد و می گفت می خواهم بروم. گفتم: اجازه بدهم بروی که بعد با جنازه ات روبه رو شوم؟ آن قدر اصرار کرد تا آخر رضایت ما را جلب کرد و رفت. ...
خونخواهی در جدال مرگبار عمو و برادر زاده
اتهام قتل عمویشان بازداشت شدند. قاسم گفت: درگیری عمویم و پدرم از سال ها قبل سر یک قطعه زمین شروع شده بود. آخرین بار هم درگیری میان من و برادرم و عمو و عموزاده هایم شروع شد. من در آن درگیری زخمی و به بیمارستان منتقل شدم، اما ضربه ای به عمویم نزدم و نمی دانم او چگونه کشته شد. اکبر نیز گفت: خانواده ما و عمویم سال هاست با هم اختلاف داریم. بار ها بزرگان وساطت کردند تا این دعوا ...
پسرم به 10 نفر زندگی بخشید | رضایت دادیم تا ابوالقاسم دوباره جان بگیرد
می گوید: برای گذراندن تعطیلات نوروز به رفسنجان رفته بودیم. برادرم روز سیزدهم فروردین همراه با فامیل همسرش به یکی از روستاهای اطراف رفسنجان رفته بود، بعدازظهر همان روز در جاده تصادف می کند و ماشینش چپ می شود. از داخل ماشین به بیرون پرتاب می شود و به کما می رود. دادن این خبر به پدر و مادرم کار راحتی نبود. وقتی به بیمارستان رفتم و برادرم را روی تخت در آن وضع دیدم حدس می زدم که دیگر برگشتی در کار نیست ...
تهرانِ مردم، تهرانِ آنها
سپری شود. بعدها و در یک روز بهاری سال 1393 به اتفاق همسر، نزد پدرم نشسته بودیم. برادرها و خواهرانم هم بودند، بچه ها حرف می زدند و بازی می کردند. پدر، با آن نگاه آسمانی کم نظیرش، به روی هر کدام از ما و بچه ها می نگریست و نگاه نوربخشی می پاشید. حرف توی حرف آمد. کوتاه و موجز گفتم: ما به تهران می رویم. برای سفر نه. برای هیمشه ... خانه و زندگی را می بریم تهران . آن همه برق و امید و حیات، به یک باره از ...
متن کامل خطبه امام حسین در منا
واقع شده بود برای پدرم، سپس درهایی که به مسجد راه داشت جز درب اتاق پدرم همه را بست. پس در این باره عده ای به سخن آمدند و پیامبر(ص) فرمود: من از طرف خودم درب منازل شما را بسته و درب منزل علی(ع) را باز نگذاشتم، بلکه خداوند مرا به بستن درهای منازل شما و گشودن درب منزل علی(ع) فرمان داد، بعد پیامبر(ص) همه مردم بجز علی(ع) را از خوابیدن در مسجد نهی فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا(ص) جنابت رخ ...