فکرش هم نمیکردم شوهرم در آن پارتی شبانه باشه/ او هم با دوست دخترش آمده بود!
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای یک جنایت در مقابل چشمان همسر و دختر خردسال شهید
افتادیم تا برویم دنبال آرمیتا [فرزند شهید رضایی نژاد و خانم پیرانی] بین راه هم صحبت های معمولی را داشتیم و برنامه های آن هفته را داشتیم مرور می کردیم. وقتی رسیدیم دم در خانه من متوجه شدم که کسی دم در پارکینگ است. ما را که دید چند قدم به سمت جلو آمد و در همان لحظه نفر دوم از کوچه پشتی بیرون آمد. من متوجه شدم که این نمی تواند عادی باشد. به همسرم گفتم داریوش اینها این جا چه کار می کنند؟ همسرم ...
ماجرای مرگ آگاهی شهید چمران
دو روز، چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمی کردم و بعد برایش یک کاغذ کوچک می آمد که اترکک لله . در لبنان هم این کار را می کرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یکبار در سردشت بودم. فارسی بلد نبودم وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ می آید برای من اترکک لله و می رفت و من فقط منتظر گوش کردن اینکه بگویند که مصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش می شد برای ترقی این خبر و خودم را آماده می کردم برای تمام شدن همه چیز ...
مسلمان بی عمل مسلمان نیست
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، شهید علی گائینی فرزند احمد در سال 1335 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 14 اردیبهشت 1361 در جبهه خونین شهر بر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر و پهلو به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در ادامه وصیت نامه این شهید والامقام را می خوانید. اینجانب علی گائینی به جبهه جنگ ایران و عراق می روم. از روی میل باطنی خودم هیچ کس مرا اجبار نکرده است که به جبهه ...
شکنجه زن 19 ساله در خانه شوهر شیشه ای
همسایگان معرفی کرده بود و جوانی آرام و باوقار به نظر می رسید. اگرچه او 13 سال از من بزرگ تر بود ولی چون شرایط زندگی در منزل پدرم را مناسب نمی دیدم، تصمیم گرفتم تن به این ازدواج بدهم و از این وضعیت اسفبار رهایی یابم. دوران نامزدی ما خیلی کوتاه بود و طولی نکشید که زندگی مشترکمان را آغاز کردیم و 8 ماه بعد هم صاحب یک دختر زیبا شدم. با وجود این هیچ کس در خانواده همسرم از به دنیا آمدن مهتاب خوشحال نشد ...
صاحبخانه ام مجرد است و بجای کرایه خانه خواسته های بیشرمانه دارد/ همسرم هم از او بی غیرت تر است
و گلایه کردم در پاسخم گفت: ناراحت نشو می توانی در مکان های شلوغ و چهارراه ها گدایی کنی تا درآمدی برای خودت داشته باشی! به هر کسی نوزاد گرسنه ات را نشان بدهی مبلغ زیادی به تو کمک می کند. تازه بعد از این ماجرا بود که فهمیدم همه خانواده همسرم نه تنها در شهر گدایی می کنند بلکه پدرشوهرم نیز به شیشه اعتیاد دارد و چیزی برایش مهم نیست. این گونه بود که صاحبخانه وسایل مان را بیرون ریخت و من در ...
مرگ تلخ نوزاد 8 ماهه در خانه شیشه ای پدر
مادرشوهرم رفتیم. این زن ادامه داد:چند ماه بعد با پس اندازی که داشتم توانستم خانه ای در پردیس اجاره کنم. ما برای زندگی به آنجا رفتیم و یک ماه بعد توانستم مریم را از مادرشوهرم تحویل بگیرم و به خانه خودم ببرم، ولی شوهرم در خانه اخلاق خوبی نداشت و سر هر موضوعی بچه ها را کتک می زد. من چندبار سر همین موضوع با او درگیر شدم اما چون مصطفی شیشه مصرف می کرد کنترلی بر رفتارش نداشت و خیلی زود از ...
شریفی: می خواهم پادشاه وزنه برداری باشم
، تلاش کرد تا من برای اهدافم بجنگم. از مادرم که شبانه روز برای من زحمت کشیده ممنونم. از بهمن حبیب و کاوه سلیمانی هم تشکر می کنم. در روز هایی که هیچ کس مرا نمی شناخت، بهداد سلیمی و آیدین نصرتی روی من سرمایه گذاری کردند و علم شان را در اختیار من گذاشتند تا بتوانم اینجا باشم. از همسرم تشکر می کنم، وقتی نامزد کردیم فقط دو ماه پیش هم بودیم و بعد اردو های تیم ملی شروع شد. او سختی ها زیادی را تحمل کرده، بهترین روزهایش را از او گرفتم و ان شاءالله روزی برسد که بتوانم زحماتش را جبران کنم. از خدا می خواهم سایه این عزیزان همیشه بالای سرم باشد. انتهای پیام/ ...
زن جوان: شوهرم می خواهد با مردان رابطه داشته باشم
می داد. وقتی نزد خواهران و برادرانم رفتم آن ها نیز مرا نپذیرفتند. دیگر از همه جا رانده شده بودم که به ناچار دوباره نزد کرامت بازگشتم و از او عذرخواهی کردم. خلاصه دو سال بعد صاحب پسری زیبا شدم و احتمال می دادم که رفتارهای زشت همسرم تغییر می کند ولی همه این ها فقط یک رویا بود و کرامت نه تنها از خشونت و پرخاشگری هایش دست برنداشت بلکه به رفتارها و خواسته های زشت خود نیز شدت ...
پیشنهاد بی شرمانه زن جوان به مرد زن دار!
به گزارش رکنا، مشکل ما از روزی شروع شد که بازنشسته شدم. سر کار می رفتم سرگرم بودم و زیاد درگیر مسائل خانه نمی شدم. حساسیت های همسرم نسبت به مادر پیرم و خانواده من از روز اول زندگی مان آزارم می داد. من عادت کرده بودم از خانه بیرون بزنم و توجهی نشان نمی دادم. بازنشسته که شدم تصمیم گرفتم چند ماهی استراحت کنم و دوباره برای سرگرمی سر کاری بروم. ولی همسرم کاری کرد با ...
صحبت های دردسرساز نوعروس با پسر غریبه
ریخت، افزود: آن شب دعوای مان شد و همسرم از خانه بیرونم کرد. جایی نداشتم بروم. با خواهرشوهرم تماس گرفتم؛ او و شوهرش منطقی و مهربان هستند. خیلی زود دنبالم آمدند و من یک روز در خانه شان میهمان شدم. صحبت هایشان کمی آرامم کرد و امروز هم مرا به مرکز مشاوره آورده اند. امیدوارم مشکل حل بشود. من شوهرم را دوست دارم و امیدوارم مرا ببخشد. نظر کارشناس در بحث خیانت و بی مسئولیتی، بیشتر خیانت ...
با این روش روابط تان را به خوبی حفظ کنید
نوشیدنی برای او آوردم و او را بغل کردم. ما روی کاناپه کنار هم لم دادیم و اخبار را تماشا کردیم در حالی که من دست او را گرفته بودم. بعد از پنج دقیقه او تلویزیون را خاموش کرد و در مورد آن روز و پروژه بزرگی که دنبالش بودم از من سئوال کرد. اولویت های جدید مشاور پیشنهاد می کند که این هفته شریکمان را در اولویت نسبت به تمام افراد قرار دهیم. من همیشه همه را - بچه ها، خانواده و حتی ...
مرگ دلخراش مریم کوچولو در خانه شیشه ای پدر
بود من همانجا ماندم. شوهرم، دختر و پسرم را به خانه مادرش برده بود تا مادرش از آنها نگهداری کند. چند روز بعد شوهرم می خواست دنبالم بیاید که در راه بازگشت در قزوین به خاطر حمل مواد مخدر دستگیر شد و به زندان افتاد. من تلاش زیادی کردم تا بعد از 3 ماه شوهرم از زندان آزاد شد و ما باهم به تهران برگشتیم و چون خانه ای نداشتیم برای زندگی به خانه مادرشوهرم رفتیم. این زن ادامه داد:چند ماه بعد با پس اندازی ...
آمریکا عامل استفاده و ارسال بمب های خوشه ای به نقاط مختلف جهان
عارف را در این روستا پرتاب کرد که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی غیرنظامی افغانستانی شد. بر اساس گزارش ائتلاف مهمات خوشه ای، از سال 2001 تا 2002، نیرو های آمریکایی هزار و 228 بمب خوشه ای حاوی بیش از 248 هزار بمب را در افغانستان پرتاب کردند. این زن سالخورده و بیمار با یادآوری آن روز وحشتناک گفت که بمب ها ریخته شده، 3 بمب با انفجار بزرگ و 2 بمب دیگر منفجر نشده اند؛ وی م ...
تلخ ترین خبر زندگی ام را در جستجوی گوگل متوجه شدم
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، این روزها که مصادف است با دهه اول محرم، فرصت خوبی است برای فکر کردن به پاسخ یک سؤال سخت. پاسخی که جوابش اگر صادقانه داده شود تکلیف ما را با خودمان روشن می کند. وقتی در دعاها و روضه رفتن هایمان به امام حسین(ع) می گوییم: خودم و خانواده ام فدای تو باد و لعنت می فرستیم بر کسانی که تبعیت کردند از دشمنان ایشان، راست می گوییم؟ امین این سؤال را قبل اعزامش ...
با فرشید توی اتاق خواب بودیم که همسرم آمد روی سرمون و...
فرشید به بهانه های مختلف و زمانی که همسرم در خانه حضور نداشت به خانه ما می آمد و خیلی از کارهای خانه ام را انجام می داد دیگر نزد او حجابم را هم رعایت نمی کردم و چندی بعد نیز با او به اتاق خواب مشترکم با مهدی رفتم و... پرده برداری از رازهای تلخ سارا /کار هر شب من شده بود همخوابی با... لکه دار شدن عفت دختر نوجوان درپارتی شبانه/ تجاوز پسرشیطان صفت... ازدواج سفید ...
بازگشت از دنیای مردگان
زدم من زنده هستم، کسی مرا نمی دید و به حرف هایم توجهی نمی کرد. پس از تشخیص زنده بودن وقتی به بخش انتقال یافتم، همه را می دیدم و از خودم می پرسیدم آنها چرا اینقدر ناراحت هستند و بی تابی می کنند. * در مدت 42 روز مدام در بیمارستان کنار پیکر خود ماندید؟ بیشتر بله، اما هر کجا می خواستم به راحتی می رفتم و همه را می دیدم و سعی می کردم با آنها ارتباط بگیرم، اما آنها توجهی به من نداشتند، پس از 42 ...
این دختر حتی معلولیت را هم زمین گیر کرد
بخش تلفنخانه مشغول به کار شدم. نزدیک به 9 سال کارمند بودم .نظم خاص حسابداری را دوست داشتم که جای پیشرفت هم دارد، اما در بخشی که کار می کردم هیچ جای پیشرفتی نبود. مدتی هم عصرها در بخش حسابداری اضافه کاری می کردم اما شرکت مرا فقط برای تلفنخانه می خواست. یک روز به خودم آمدم، دیدم بیست و چند سال دیگر باید در همین بخش کار کنم تا بازنشسته شوم. من برای آنجا خوب بودم ولی آنجا برای من خوب نبود؛ بالاخره ...
تازه داماد به خواهر خانمش رابطه نامشروع داشت/عروس جوان در شوک!
زن 25ساله که مدعی بود مشاوره های روان شناختی در کلانتری راهگشای زندگی اش شده است و اکنون با انجام تحقیقات بیشتر تصمیم عاقلانه ای برای ازدواج با فیروز خواهد گرفت، درباره زوایای پنهان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 18سال داشتم که با پیمان سر سفره عقد نشستم. او کارمند قراردادی یکی از ادارات بود و خیلی زود در دل اعضای خانواده ام جای گرفت. اگرچه نامزدم هفته ای دو روز به منزل ...
نقشه شیطانی زن جوان / اینکار واقعا آخر پلیدی است و..
به نقشه های زیرکانه آن زن جوان پی بردم به طور پنهانی از خانه بیرون زدم و ابتدا به محل کار آن زن رفتم و ماجرا را برای مسئولان آن جا بازگو کردم. آن ها زمانی که به حقیقت موضوع پی بروند هوویم را از محل کارش اخراج کردند و به من قول دادند تا همه حق و حقوقم را از او بگیرند! از طرف دیگر خودم به تنهایی یک سوئیت نقلی اجاره کردم و به همراه دخترم به پرستاری از یک زن سالمند مشغول شدم ولی شیما و همسرش که همه ...
به شیرینی عسل!
همین افتادن دنبال دسته در خمینی شهر گم شدم. چهارپنج ساله بودم که با باباجونم رفته بودیم خمینی شهر. توی کوچه داشتم برای خودم بازی می کردم که نوای سحرکننده طبل و سنج را از خیابان شنیدم. کوچه پس کوچه ها را رد کردم تا بالاخره منبع صدا را پیدا کردم. همه چیز مرا میخکوب خودش کرده بود و تا چشم باز کردم، فهمیدم گم شده ام. بعدها شدم پای کار روضه ها. دهه اول محرم ،زمانی که هنوز مدرسه نمی ...
خانواده ام را بی آبرو کردم؛ می خواهم پاک شوم
بروی؟ تصمیم گرفته ام ترک کنم. خودم می خواستم به کمپ بروم ولی بازداشت شدم. این بازداشت آخرین شانس من است چون قبول کرده ام که به کمپ بروم. بعد از پاک شدن من را می بخشند، اگر بتوانم مقاومت کنم و دوباره به سمت مواد نروم، با خانواده ام تماس می گیرم. آنها آدم های آبروداری هستند. *چطوری معتاد شدی؟ راهنمایی بودم، یکی از دوستانم گفت بیا سیگار بکشیم. نمی دانستم در آن مواد است، از سر کنجکاوی کشیدم و دیگر نتوانستم ترک کنم. امیدوارم این بار بتوانم مواد را کنار بگذارم. ...
از دست شوهر عیاشم به مرد متاهلی پناه بردم...
. این گونه بود که با پایان مقطع راهنمایی وارد دبیرستان شدم و پس از آن به زندگی مشترک با محمود ادامه دادم. وقتی وارد دانشگاه شدم که پسرم به دنیا آمده بود. در همین حال من فقط به تحصیل و خانه داری فکر می کردم و همسرم نیز به دنبال خوشگذرانی های خودش بود. هر روز که می گذشت فاصله عاطفی بین من و محمود بیشتر می شد و من کمبود محبت را با همه وجودم حس می کردم. ...
پسر جوان خیلی بی وجدان بود/ از سادگی من سو استفاده کرد/ همسرم را در جریان گذاشتم چون...
میلیون تومان به حسابش واریز نکنم، عکسم را نه تنها برای شوهرم ارسال می کند، بلکه آن را در شبکه های اجتماعی قرار می دهد. ترس تمام وجودم را فراگرفت و با فروش پنهانی گردنبندم پول را به حسابش واریز کردم، اما او قانع نشد و دوباره پول بیشتر و حتی ارتباط شوم درخواست کرد. وقتی با خودم خلوت کردم دیدم هیچ چیزی بهتر از صداقت و راست گویی نیست؛ بنابراین همه ماجرا را برای همسرم توضیح دادم و او با گذشت و مهربانی تنها این جمله را گفت که کاش از همان روز اول ماجرا را از من پنهان نمی کردی. در تحقیقات فنی پلیس، فرد شیاد دستگیر و برای ارائه توضیحات به دادسرا منتقل شد. ...
نجات ورزشکار سرشناس از یک قدمی چوبه دار / خواهرم را آزار داده بود!
...> به دنبال اظهارات عجیب این زن که به نظر می رسید معتاد است، بلافاصله تحقیقات برای بررسی صحت و سقم ماجرا آغاز و سرانجام برادر وی دستگیر شد. اعتراف ورزشکار مؤدب پسر جوان در نخستین بازجویی ها منکر قتل شد اما پس از مدتی به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: من و خواهرم کوچک بودیم که پدر و مادرمان از هم جدا شدند، مدتی بعد مادرم با مردی دیگر کرد و خواهرم را پیش خودش برد، اما یک روز ...
اینجا نقطه بازگشت به زندگی است
کنه تا اونو گول نزنم و نتونم با ترفندهای مختلف از کمپ خارج بشم. دایی من هم تازه از کمپ بیرون آمده. ازدواج ناموفقی داشتم و بعد از طلاق دوباره با دوز بیشتری مصرف کردم اما به جایی رسیدم که گفتم دیگه بسه. فقط 20روز مانده که به خانواده برگردد. حساب روزها و ساعاتی که در کمپ گذرانده را داشت. لحظه شماری می کرد تا دوباره بتواند کنار خانواده اش باشد. با شوهر دومم مصرف می کردم. من و همسرم از اول اعتیاد داشتیم و هیچ کدوم از خانواده ها خبر نداشتن. ...
محرم اسرار فرهنگ
. مخصوصاً برای بچه های چهارپنج ساله هم سن من که از آن کوچه عبور می کردند و از آن راه به مکتب آمدوشد داشتند و من هر روز که تنها به مکتب می رفتم از این آزار برکنار نبودم. پدرم از ماجرا خبردار شد و سپس مرا به مکتب میرزا عبدالغفار پاقلعه ای فرستاد که راه آن از این کوچه نمی گذشت. چه بسا شب ها بعد از فراغت از درس پدر همین که از اطاق خارج می شدم، در ایوان منزل به سبب خستگی و بی خوابی از پله مقابل ...
به اجبار صیغه یک پیرمرد شدم تا نیازهایش را ...
پرداخت سهم دروغ بود و هیچ گاه پولی به من پرداخت نکرد. با وجود این اهمیتی به موضوع ندادم ولی مدتی بعد فهمیدم که تورج زن دیگری دارد و به من خیانت می کند. به همین دلیل دیگر طاقت نیاوردم و از او طلاق گرفتم. هرچند باید سرزنش ها و نگاه های سنگین خانواده ام را تحمل می کردم ولی بهتر از زندگی در کنار یک مرد خیانتکار بود. بعد از طلاق دوباره به کارگری در خانه های مردم و ...
تجربه وحشتناک 9 دختر از آزار جنسی در خیابان
میبینن داره ازشون فیلم گرفته میشه به شدت می ترسن. پرستو با کنایه گفت: لابد الان بعضیا میان میگن دختره اگر دوست نداشت مرده نمی تونست این کارو کنه دختره خودش چراغ سبز نشون داده. رومینا هم از تجربه دردناکش در کودکی نوشت: من 7سالگیم اولین تجربه دیدن همچین صحنه ای رو داشتم تا دو روز گریه می کردم و از ترس بعد ها تا بزرگ شدم به کرات برام پیش اومد و واقعا هر بار این صحنه رو می دیدم به ...
هنگامه بی مانندی است
بپوشی عده ای بلای جانت می شوند!!! هنگامه بی مانندی است... به فرموده شاعر : یا رب چه تحمل است زن را - با این همه درد و رنج دیدن بدو ورود به فروشگاه کذایی، کارکنان فروش که عرفاً گیشه ورودی را در تسخیر خود دارند سراپای ما را چنان حقارت بار ورانداز کردند گویی دستور فیلترینگ و حادث شدن تبعیض و نابرابری فرصت ها و تورم خانمان برانداز و فقر و فلاکت امروزی همه بر گردن ما دو نفر است ...
دروازه نجف میزبان همایش شیرخوارگان حسینی
کرمانشاه شدم و با وجود اختلافات عقیده و مذهبی بسیاری که همسر و خانواده همسرم داشتم هیچ وقت مراسم مذهبی به ویژه ایام محرم را شرکت نمی کردم. وی ادامه داد: هفت سال از زندگی مشترکم می گذشت اما با وجود مراجعات بسیار به پزشک هنوز فرزندی نداشتم و این مسئله برایم بسیار ناراحت کننده شده بود تا اینکه یک روز در خانه با اینکه عقیده ای به توسل به ائمه اطهار (ع) نداشتم سمت سجاده و چادر نمازی که مادر ...